Anime & Animation Center (قوانین پست اول خوانده شود)

چند درصد از کیفیت ساخت انیمه One Piece راضی هستید؟

  • 100%

  • 80%-90%

  • 60%-70%

  • 40%-50%

  • 20%-30%

  • 10%

  • فاقد ارزش گذاری

  • وان پیس نگاه نمی کنم "دیدن نتایج"


Results are only viewable after voting.
سلام :Biggrin:

چند وقته توی کامنت های سیزن 4 بوکونو هیرو میبینم ازش به عنوان یه شونن الکی بزرگ شده و یه اثر overrated نام میبرن. خب من ادعا ندارم که این شونن تونسته جا جای پای 3big بزاره ولی بنظرم اینجور خطاب کردنش هم خارج از انصاف ـه. الان قصدم مقایسه نیست و بنظرم مقایسه دو انیمه از نظر کلی با هم کار مزخرفیه البته که میشه دو تا انیمه رو بصورت جز به جز با هم مقایسه کرد و جنبه های مشترکشون رو از این نظر که کدوم بهتر کار شده بررسی کرد ولی معمولا نتیجه ای که من دیدم کاربرا میخوان بهش برسن اینه که این انیمه کپی فلان انیمه اس یا این انیمه چکیده، مخلوط یا ادغام شده این چند تا انیمه اس که بنظرم مزخرف ترین نوع نتیجه ایه که میشه از بررسی یه انیمه گرفت. چون بغیر از اون جنبه های مشترک که معمولا بخاطر ژانر مشترکی که آثار درشون قرار دارن تا حدی اجتناب ناپذیره، هر انیمه ای ویژگی ها منحصر به فرد و ظرایف خاص خودش رو داره که از خلاقیت نویسنده همون اثر تراوش شده.

میدونم که این بحث شاید اونقدر ابتدایی و تابلو باشه که گفتنش کلیشه ای و خسته کننده بنظر بیاد ولی بزارین اینطور بگم که خلاقیت و ابداع یک چیزِ بدیع و نو در واقع همون به کارگیری دانسته های قبلی خودمون و تغییر یا ادغام اونا برای عرضه یه محصول یا یه فکر و به محبوبیت رسوندن اونه که ممکنه حتی این فکر یا ایده از قبل وجود داشته ولی فقط وقتی دنیا اونو خلاقیت به حساب میاره که کسی اونو با یه فرم جذاب و مناسب به جهانیان عرضه کنه و با این کار اون ایده اولیه رو زنده میشه. مثل اینه که میان با استفاده از گره زدن یه فکر و ایده قدیمی با اتمسفر جدید که الان شکل گرفته یه محصول جذاب تولید میکنند و از قبال اون کلی هم سود میبرن در حالی که این چیزی که باعث جذابیت اون اثر شده در واقع همون ایده های قدیمی، آرشیو شده یا بعضا غیر محبوب زمان خودش بوده.

حالا از بحث اصلی خارج نشم. در مورد بوکونو هیرو من شخصا ازش خوشم میاد (به سلیقه ام میخوره) و جزو "تاپ های شونن" به حساب میارمش حالا میخواد این عنوان که گفتم رو به عنوان شاهکار برداشت کنید یا نکنید؛ برام مهم نیست. بحث من سر اینه که سیر شخصیتی که در بوکونو هیرو میبینیم، اینکه به این تعداد از شخصیت با این انسجام داستانی میپردازه اصلا چیزی نیست که از یه نویسنده عادی بر بیاد و یه اثر معمولی بشه نتیجه اش. حالا من راستش بیشتر اثار فاخر رو دیدم و شاید اصلا نتونم یه نویسنده عادی براتون مثال بیارم که بگم کوهی هوریکوشی مثلا نسبت به اون خیلی خاص تر کار کرده (گرچه اگه مجبور باشم شاید یه گزینه هایی مد نظرم باشه) به هر حال؛ این همه متن که نوشتم و خودم و شما رو خسته کردم هدفم این بود که نظر بقیه رو هم در مورد بوکونو هیرو به عنوان یه اثر شونن نسل جدید بدونم.

پ ن:
1) اون مطلبی که در مورد خلاقیت بود شاید خیلی خلاصه یا تک وجهی به قضیه نگاه کردم و میشه به مسئله خلاقیت از جهات دیگه ای هم نگاه کرد ولی من خواستم از این جنبه بهش نگاه کنم چون میخواستم این جواب اون کامنتایی باشه که روی تکراری بودن این اثر مانور میدن (گرچه من در مورد تکراری بودن بیشتر ادعا دیدم تا فکت)
2) گفتم که شما نظراتتون رو بگین در حالی که نظرات خودم نگفته باقی موند. خب اگه چند نفر نظراتشون رو بگن منم نظراتم رو بصورت تکمیلی میارم و لطفا نظراتتون همراه با فکت باشه نه فقط یه ادعا و حکم صادر کردن ممنون
3) نمیدونم فک کنم آکیبا بود که قبلا در مورد شخصیت آنتاگونیستی که توی همین فصل چهار بود یه نظری داده و گفت که در حد انتظارتش نبود. خب به نظر منم میتونست بهتر باشه ولی با توجه به تعداد قسمتی که صرف معرفی و در ادامه اکت کاراکتر شد بنظرم روایت قابل قبولی رو شاهد بودیم.
4) باورتون میشه که کسی نسبت به کیفیت بصری این انیمه ایراد گرفته باشه که کیفیتش مزخرف و بده؟
5) معمولا کاری به کامنت هایی که بدون فکت در مورد یه اثر حکم صادر میکنند ندارم (یه وقته میام و حس خودم رو نسبت به یه اثر بیان میکنم و میگم مثلا به سلیقه من نخورد این بحثش جداست، ولی وقتی قصد دارم نسبت به یه موضوع حکم کنم نمیشه بیام و همین طوری بدون فکت یه حکمی بندازم وسط یه برچسبی به یه اثر بزنم و بعدم بگم نظرمو گفتم) ولی از اونجایی که چند وقت نظراتم توی انیمه لیست تایید نشدن این حرفا مونده بود رو دلم سنگینی میکرد.

مرسی از وقتی که میزارین و نظر خودتون رو میگین :x
(لطفا خودتون متنم رو استیکریزه در نظر بیارین حوصله استیکر زدن ندارم:Shifty:)
مای هیرو آکادمیا در کلیت اثر یه کار خوبه کمی بالاتر از خوب :>
همونطور که دوستمون گفت و منم باهاش موافقم بزرگترین نقطه قوت مای هیرو روایتشه ساده ترین مسائل رو به شکل جذابی ارائه میده ( کلا در مورد مانگا حرف میزنم ) همین باعث میشه مخاطب خسته نشه و با ذوق و شوق ادامه بده اما به مرور مخاطب به تهی بودن داستان و سطح پایین بودنش پی میبره ! کل داستان بنا شده رو دعوای یه ابرقهرمان خوب و یه ابرقهرمان بد که حالا دارن شاگرد تربیت میکنن جای اونارو بگیرن و حالا این وسطا یکمم توئیست داستانی قاطی کردن که اثر خیلی یکنواخت نباشه .
مشکل دیگه ای که داره ، البته از نظر من برای یه کار بلند مشکل به حساب میاد ممکنه خیلیا نپسندن نظرمو ! داستان به شدت کوچیکه ! بخوام مقایسه کنم شما تو بلیچ دنیای انسان ها رو داری ، هولوها ، شینیگامی ها و ... گستره داستان خیلی بزرگه یا تو ناروتو شما کشورهای مختلف رو داری و داستان جهان شموله و وان پیس که وحشتناک زندس دنیاش و داستانش به شدت بزرگه اینو تو هانتر ایکس هانترم داریم ... اما تو مای هیرو شما کلا یه شهرو میبینی که هر از گاهی چندتا شخصیت بد بهش حمله میکنن ! این بنظرم من ضعفه بعد اینهمه چپتر مانگاکا نتونسته دنیایی که داستان توش روایت میشرو درست حسابی معرفی کنه .

شخصیت پردازی کار در حد خوبیه خصوصا چندتا کاراکتر اصلی ولی باقی کاراکترا فقط هستن ! در مقام مقایسه وان پیسو داریم که تک تک ناکاماها داستان و پردازش مفصل خودشون رو دارن و شخصیت های فرعیم بعضا با حضور خیلی کمشون اما از تیپ فراتر میرن یا مثلا آنتاگونیست داریم مثل دوفلامینگو کلی روش کار میشه و به تنهایی یه سر و گردن از همه آنتاگونیستای مای هیرو بالاتره از نظر شخصیت پردازی و اینم یه ضعف دیگست البته الان تو مانگا داره سعی میکنه روی لیگ او ویلینز بیشتر کار کنه و داره سعی میکنه براشون شخصیت سازی کنه که خب باید ببینیم چه میکنه تا اینجا که بد نبوده تلاش خوبیه .

یه نقطه ضعف بزرگی که جدیدا وارد شده تو مای هیرو پاور آپای به شدت مضحک ، غیرمنطقی ، یهویی بدون هیچ پیش زمینه ایه ! شما تو وان پیس هاکی چند ده چپتر هینت میده راجبش تا معرفی میشه ، میوه شیطانی طبقه بندی داره و بیداری میوه هم مثل هاکی ... یا تو هانتر نن رو داری که با اختلاف زیاد پرجزئیات ترین قدرت تو همه کاراییه که تا حالا خوندم فقط شاید شینسو تو تاور بتونه باهاش رقابت کنه !
نمیخوام اسپویل کنم سربسته میگم اینجا یهویی طرف چهار قطره اشک میریزه قدرتش متحول میشه اصلا میره وارد یه لول دیگه ای میشه !!! یکی خود به خود از زیر بته چندتا قدرت پیدا میکنه و ... به شدت از یه جایی به بعد مای هیرو تو این موضوع زد جاده خاکی که هیچ جوره هم نمیشه جمعش کرد ، احتمالا مانگاکا دیده با این قدرتای فعلی کاراکترا نمیتونه اینارو نزدیک آل مایت و آل فور وان بکنه چنین ایده احمقانه ای به ذهنش رسیده !

با همه اینا مای هیرو مانگای خوبیه صرفا خوبه نه بیشتر نه کمتر
و قطعا تو مانگاها بین بیست تا کار برترم قرار نمیگیره همین الان بخوام کلی مانگا میتونم نام ببرم که بهترن مثلا :
وان پیس ، ناروتو ، هانتر ، تاور او گاد ، سولو لولینگ ، فول متال الچمیست ، کیمتسونو یایبا ، گاد او های اسکول ( این بنظر شخصی من از مای هیرو بهتره >:) ) ، اتک ان تایتان ، گینتاما ، یو یو هاکوشو ، دراگون بال ، اسپای ایکس فمیلی ! ، جوجوتسو کایسن ، هاردکور لولینگ واریر ، توکیو غول ، وان پانچ من , ...

چون گفتی نظرتون رو بگید اینجوری نوشتم وگرنه ما به عنوان مخاطب نباید به این مسائل اهمیتی بدیم یه کارو اگه خوشمون اومد خب میخونیم و میبینیم و دنبال میکنیم اگرم خوشمون نیومد خیلی راحت دراپ میکنیم
 
آخرین ویرایش:
در راستای بحثی boku no hero :-"
به نظر منم از مانگا ها و کارهای خوشساخت الان هست. فقط بعد از ارک Allmight vs All for one و مخصوصا بعد از ارک overhaul افت کرد، قشنگ 30-40 چپتر فیلر مانند، من میزاشتم 3-4 چپتر بیاد بعد همرو توی 5 دقیقه سرسری میخوندم :|
ولی این 2-3 ارک اخر خیلی خوب شدن لعنتیا و حتی به نظرم از بهترین ارک های مانگا هستن.
ارک League of villains رو خیلی خیلی دوست داشتم، برای اولین بار مثل ادم به اون عزیزان پرداخته شد و خیلی خوب بود :D مخصوصا داستان twice و در کل مبارزه بین لیگ و liberation army عالی بودن.
ارک های بعدی هم به جلو رفتن داستان خیلی کمک کردن و ارک فعلی هم که ت ااینجا خوب بوده....

در کل اینکه از بین مانگا هایی که انگویینگ هستن و من میخونم، one punch man, shingeki و bnh از بقیه بهتر و جذاب ترن :-":-"
کلا اونجاها واقعا توی باقالیا بود:D
البته بنظرم از ارک اندور بود که داستان دوباره جون گرفت:D
الان انگویینگ نیستم ولی حدس میزنم ادامه دهنده همون روند باشه.
این شینگکی چرا تموم نمیشه اخه؟:|
وان پانچ من، من اون ورژن خرچنگ غورباقه ایی رو خوندم!
این ارکش خیلی خوبه، حتی توی ورژن نقاشی های یک کودک 5 ساله قشنگ هیجان حس میشد.:-"

پ.ن: به رسم تاپیک...بشینید وانپیس بخونید تا رستگار شوید:D
 
آخرین ویرایش:
کلا اونجاها واقعا توی باقالیا بود:D
البته بنظرم از ارک اندور بود که داستان دوباره جون گرفت:D
الان انگویینگ نیستم ولی حدس میزنم ادامه دهنده همون روند باشه.
این شینگکی چرا تموم نمیشه اخه؟:|
وان پانچ من من اون ورژن خرچنگ غورباقه ایی رو خوندم!
این ارکش خیلی خوبه، حتی توی ورژن نقاشی های یک کودک 5 ساله قشنگ هیجان حس میشد.:-"

پ.ن: به رسم تاپیک...بشینید وانپیس بخونید تا رستگار شوید:D
یعنی اگه روزی بهم میگفتن یکی با نقاشی های رده سنی زیر 5 سال معروف میشه میلیونی دنبال کننده پیدا میکنه و پولدارم میشه قطعا میفرستادمش امین آباد :D
همین آرک فعلی که تو فصل دوم انیمه دیدیم رو اون ورژن رده 5 سالشو خوندم و چه هیجانیم بهم دست میداد =))
 
اسم کونوسوبا اومد جا داره بگم یکی از لوس ترین و بی نمک ترین کمدی هایی که تا حالا دیدم :-" (در کنار گرند بلو :-")

حیف نیست گینتاما و GTO اصن خود گین سان و اونیزوکا رو می بینم عشق میکنم عالییین این دوتا بشر :x:x
 



Re:Zero
1.JPG

این اتفاق برای رِم یک طرف...بُهت و فروپاشی ذهنی سوبارو یک طرف...سکانس عاطفی و غم انگیزی که بعدش اتفاق میفته هم یک طرف...اشک آدم در میاد
نقد و بررسی انیمه Re:Zero

Attack On Titan
9.JPG
به دلیل اینکه اپیزودهای 5 و 6 از پارت دوم از فصل سوم سکانس ماندگار زیاد داشتن، ترجیح دادم نقدم رو بفرستم که شامل سکانس‌های ماندگار هم میشه. (بنده برای تمام اپیزودهای این انیمه و انیمه‌های دیگر نقد نوشته بودم! این نقدها هم مربوط به زمان تماشا هست و برداشت‌هایی که اون موقع داشتم)
با اطمینان کامل میگم یکی از بهترین و خفن‌ترین اپیزودهای تاریخ انیمه‌ها بود! هیچوقت اینقدر از دیدن یک اپیزود کیف نکرده بودم. سه بار تا به الآن دیدمش و به نظرم کارگردان (تتسورو آراکی) بالاخره زهر خودش رو ریخت و خودش رو با این اپیزود در دل مخاطبان جاودانه کرد. اصلأ فکرش رو هم نمیکردم که بعد از اون نبرد فوق خفن لیوای با تایتان هیولا (تایتان میمون)، نبردهای فوق خفن دیگری هم در این اپیزود شاهد باشیم و صد البته سکانس‌های شوکه کننده و غم‌انگیزی که وقتی مخاطب چند بار این اپیزود رو میبینه بیشتر اون سکانس‌ها و دیالوگ‌ها رو درک میکنه و شاید اشکش هم در بیاد از بعضی از فداکاری‌ها و مفاهیم زیبایی که توی انیمه هست. برای کسانی که عشق اسکرین شات گرفتن هستن باید بگم که این اپیزود خدای هرچی سکانس خفن، دیوانه‌کننده و شوکه کننده‌ست.
vjrt_capture6.png

در نظر بگیرید نبردی که فرمانده‌ پیشتازت رو همون اول از دست بدی! ولی حرفاش هنوز توی گوش سربازا پیچیده که برای رسیدن به هدفشون و معنی بخشیدن به مرگ هم‌رزم‌هاشون جان خودشون رو فدا کنن. اینجا مهلکه‌ای هست که هر کدوم از این سربازا به یاد زن و بچه‌هاشون میفتن و اینکه چرا اینجا باید آخرِ خط باشه! و تمام اون روزهای خوش و آرزوهاشون رو به گور ببرن. جالب اینکه در این اپیزود تایتان هیولا با خودش در مورد تکرار شدن تاریخ سخن میگفت و حقیقتی که مردم فراموش کردن! میتونم بگم نبرد لیوای با تایتان هیولا یکی از جذاب‌ترین و خفن‌ترین نبرد تاریخ انیمه‌ها بود. لیوای جوری دخل تایتان هیولا رو آورد که اصلأ نظیرش دیده نشده. قدرت لیوای قهرمان! اینجا غوغا میکنه. شاید هیچوقت لیوای رو اینقدر جسور ندیده بودم. بعد از اینکه تایتان چهاردست‌وپا که حکم دیده‌بان دشمن رو داشت، اومد و تایتان هیولا رو نجات و فراری داد، لیوای نمیتونست خودش رو ببخشه که نتونسته به قول خودش وفادار بمونه و اینجا خشم لیوای رو فرا میگیره.
13cp_capture7.png
8z03_capture8.png
ijqa_capture9.png
mm7k_capture10.png
7to0_capture11.png
i806_capture12.png

این وسط ممکنه یک معجزه‌ای هم رخ بده و فردی سالم از اون مهلکه به در ببره و چنین شخصی از خودش میپرسه چرا فقط من زنده موندم؟ و الآن مسئولیت من چیه؟ شاید فکرش رو هم نمیکردم که بعد از نبرد سنگین لیوای و تایتان هیولا، در همین اپیزود شاهد نبردهای خفن دیگری هم باشیم! از هنرنمایی میکاسا گرفته تا هنرنمایی ارن و فداکاری و شجاعت آرمین.
a1ui_capture15.png
0vj6_capture13.png
xcv_capture14.png

غم انگیز‌ترین بخش این اپیزود جایی بود که باهوش‌ترین کاراکتر داستان رو از دست دادیم! اصلأ فکرش رو هم نمیکردم که آرمین از داستان حذف بشه اونم چقدر احساسی و غم‌انگیز، چطور تونستن! (ویرایش: در قسمت بعدی معلوم شد این کاراکتر برمیگرده به زندگی!)
4j7s_capture16.png

فلش بکی که به گذشته آرمین و ارن زده شد خیلی بجا و عالی بود. آرمین هیچوقت فرار نکرد و حرف‌هایی که آرمین با خودش توی این اپیزود زد دیوانه کننده بود: "تحمل کن! ول نکن! همه‌اش رو به ارن میسپارم... رؤیام، زندگیم، همه‌چی... دیگه چیزی برای از دست دادن برام نمونده. مطمئنم... ارن میتونه به اقیانوس برسه! اون باید... به جای هر دومون ببینه!!" (منظورش جهان آن سوی آب‌هاست).
یک اپیزود دیوانه‌کننده دیگر... اصل این قسمت، انتخاب بین آرمین و اروین بود. اتمسفر این قسمت خیلی سنگین بود! جالب اینکه تا اواخر آخر این قسمت بجز اندکی صداگذاری‌، تقریبأ دیگر هیچ موسیقی پخش نمیشد و به نظرم خیلی هوشمندانه بود (اما همچنان این سکوت دیوانه‌وار همراه با تشویش و تلاطم بود). لیوای به نظرم قهرمان واقعی این قسمت بود! دلیلش اینه که با اون روحیه غد و یکدنده خودش مقابله کرد و کاری رو کرد که ازش انتظار نمیرفت. لیوای کاملأ بین یک دوراهی مونده بود و باید تصمیم درست رو میگرفت... بدون شک از نظر جنبه اکشن اپیزود 5 بهترین اپیزود و از نظر جنبه درام و داستانی قسمت 6 این فصل بهترین اپیزود تمام فصول بود. درگیری‌ها و تشویش ذهنی در این قسمت بیداد میکرد... اینجا دیگه دشمن از پا دراومده (البته فکر نمیکنم اسمشون رو بشه دشمن گذاشت!) ولی خودی‌ها هستن که به جون همدیگه افتادن!! به نظرم کارگردان روی روحیات کاراکترها و طراحی‌شون در این قسمت سنگ تموم گذاشته بود. اپیزود شوکه‌ کننده‌ای بود خصوصأ میکاسا که شوک مغزی شده بود اصلأ نمیتونست تصمیم درست رو بگیره و اون هم مثل ارن احساسی تصمیم میگیره.
mt3o_capture21.png

از تمام اینها بگذریم میرسیم به سکانس‌ها و دیالوگ‌هایی که ذهن مخاطب رو به شدت قلقلک میده (همون خارش ذهنی!). مرموزترین دیالوگ این قسمت اینجا بود که تایتان هیولا وقتی در شکل بدن انسانیش بود به ارن گفت:
"اصلأ شبیه پدرت نیستی! لطفأ حرفم رو باور کن. درک میکنم که چی کشیدی. ما هردومون قربانی اون مرد هستیم!!! پدرت تو رو شست و شوی مغزی داده!"
ولی چیزی که فوق العاده عجیب بود میدونین چی بود؟ به این سکانس دقت کنید (توجه کنید که هر دو تصویر در این سکانس پشت سر هم قرار داده شدن!):
roth_capture22.png

tnhv_capture23.png

فکر میکنید هدف کارگردان از این سکانس چی میتونه باشه؟ بدون شک یک ارتباط بین گریشا و این آقا (همون تایتان هیولا) هست. دو تا احتمال وجود داره: 1- یا این شخص برادرِ گریشا هست. 2- یا این شخص برادرِ ارن (حالا یا برادر تنی یا برادر ناتنی) هست (از اونجایی که گفت ما هر دومون قربانی اون مرد (گریشا) هستیم احتمال این گزینه بیشتر هست).
هرچی هست این شخص خیرخواه ارن هست چون به ارن گفت: "ارن، یه روزی برمیگردم تا نجاتت بدم."
در این اپیزود دو جبهه وجود داشت. ارن و میکاسا که دچار تصمیم احساسی شده بودن.
اون شخصی که توی اون مهلکه جان سالم به در برده بود و اروین رو حمل کرده بود تا بلکه شاید بتونه نجاتش بده هم به همراه لیوای و هانجی در یک جبهه بودن که میخواستن اروین (این شیطان بزرگ!!) رو احضار کنن و حرفشون این بود که تنها کسی که میتونه بشریت رو از دست دشمن نجات بده یک شیطانه!
سکانسی که اروین یه جورایی دست رد به زندگی در این جهنم زد! و مثل دوران بچگیش دستش رو بالا گرفت تا از معلمش سوال بپرسه!! واقعأ دردآور، قابل تأمل و زیبا بود...
dk31_capture26.png

قهرمان این قسمت بدون شک لیوای بود. به دو دلیل: دلیل اول اینکه وفاداریش رو به اروین با راحت کردنش از این جهنم ثابت کرد!!! دلیل دوم در واقع شاید خواست خودش نبود و اصلأ براش اهمیتی نداشت ولی به هر ترتیب با خواست خودش مقابله کرد و جان آرمین رو نجات داد. هیچوقت لیوای رو اینقدر مردد ندیده بودم ولی به هر ترتیب تصمیم درست رو گرفت و شاید در چنین شرایطی بهترین کسی که میتونست تصمیم بگیره لیوای بود.
در انتهای این اپیزود میبینیم که سکوت دیوانه‌وار موسیقی شکسته میشه و موسیقی حماسی انیمه اوج میگیره!
نقد و بررسی انیمه Attack On Titan (سه فصل)

Kiseijuu: Sei no Kakuritsu
Capture65991.JPG
Capture32112332.JPG
نقد و بررسی انیمه Kiseijuu: Sei no Kakuritsu

Steins;Gate
2.JPG

این اتفاق برای مایوری یک طرف...بُهت و شوکه شدن اوکابه هم یک طرف...
از غافلگیرکننده‌ترین سکانس‌های تمام ادوار! کلأ به نظرم بهترین قسمت اشتاین گیت بود.
Capture9223223.JPG

Capture9815432.JPG

Capture98321.JPG

Capture9832266.JPG
Capture3333333333.PNG
نقد و بررسی انیمه Steins;Gate (دو فصل)

Monster
Capture565.JPG
8.JPG
نقد و بررسی انیمه Monster

Death Note
7.JPG
نقد و بررسی بزودی در تاپیک نقد قرار میگیره

Haibane Renmei
4.JPG
نقد و بررسی بزودی در تاپیک نقد قرار میگیره

Tokyo Ghoul
3.JPG
نقد و بررسی انیمه Tokyo Ghoul (سه فصل)

Another - Episode 12
5.JPG
نقد و بررسی بزودی در تاپیک نقد قرار میگیره

Boku Dake ga Inai Machi
10.JPG
نقد و بررسی انیمه Boku Dake ga Inai Machi

Fullmetal Alchemist: Brotherhood
Capture568.jpg
Capture625.jpg
نقد و بررسی انیمه Fullmetal Alchemist: Brotherhood

Akame ga Kill
6.JPG
نقد و بررسی انیمه Akame ga Kill

Land of the Lustrous
9_1.PNG

9_2.PNG

9_3.PNG
نقد و بررسی انیمه Land of the Lustrous

Made in Abyss
1.PNG
Capture2.PNG
نقد و بررسی انیمه Made in Abyss (به همراه انیمه سینمایی جدیدش)

One Piece
Capture4.PNG
Capture241.PNG
Capture268.PNG
Capture30.PNG
Capture37.PNG
119_2.PNG
126_4.PNG

126_5.PNG
236_1.PNG

236_4.PNG
236_5.PNG

236_6.PNG
272.PNG
277_0.PNG

277_2.PNG

277_3.PNG

277_4.PNG
300_2.png
312_0.PNG
377_2.PNG

377_3.PNG
Capture.JPG
44183841061167868917.png
One_Piece_Anime_Episode_483.jpg
Rosinante_Dies.png
Capture3.JPG

Capture4.JPG
Capture5.JPG
نقد و بررسی بزودی در تاپیک نقد قرار میگیره

بزودی سکانس‌های ماندگار انیمه‌های دیگر... ادامه دارد...
 
آخرین ویرایش:
اسم اتک اومد وسط
اپیزود ۵ پارت ۲ فوق العاده بود خودم بارها تا حالا دیدمش و حال کردم پارت ۲ از نظر گرافیک و صداگذاری بدون شک تو ده تا برتره :x
ولی خب بهترین فصل اتک همان فصل اول است دیگه به طرز عجیب غریبی فوق العاده بود :x:x:x
 
ممنون بخاطر نظراتتون :x
واقعا نکات جالبی داخل ـشون بود و به اطلاعاتم اضافه شد
خب من با اجازتون برا نظر تکمیلیم از نظرات شما استفاده میکنم

در مورد کیفیت بصری انیمه بهتره توضیحی ندم چون بنظرم هممون روی این قضیه که این انیمه از نظر بصری و فنی جزو بهترین های چند سال اخیره متفق القولیم

... نمونه خیلی بارزتر چنین فردی، لوفی، شخصیت اول وان پیسه. شخصیت لوفی توی بیش از هزار قسمت هیچ تغییری نکرده... فرض کنیم ما شخصیتی داریم، این شخصیت براش مسئله‌ای به وجود اومده و بعد این مسئله براش حل شده. بعدش قراره چه اتفاقی بیافته؟ قرار این شخصیتی که مشکلش حل شده، از نظر رفتاری ثابت باقی بمونه؟ آیا حل شدن مشکل یک شخصیت، باید اون رو از یه کاراکتر داینامیک به یه کاراکتر استاتیک تبدیل کنه؟ هنوز زوده در مورد این مسائل قضاوت کردن، ولی با روندی که نویسنده در پیش گرفته، به نظر من شخصیت‌های موجود در داستان همگی دارن به کاراکترهای استاتیکی تبدیل می‌شن. چطور می‌شه از این روند جلوگیری کرد؟ اصلا چه مسائلی باعث می‌شه که رفتار شخصیت‌ها عوض بشن؟ اگر فردی با اتفاقی مواجه بشه که این اتفاق، هنجارهای موجود در ذهنش رو به چالش بکشه، این فرد پتانسیل تغییر کردن رو پیدا می‌کنه. برای این کار نویسنده باید جاه طلب‌تر باشه و یه مقدار متفاوت به مسائل نگاه بکنه. مثال خیلی خوبش می‌شه برج خدا. من هنوز چنین چیزی رو توی My Hero Academia ندیدم. اتفاق‌هایی که توی داستان می‌افتن، صرف نظر از جذابیتشون، کاراکترهای داستان رو از نظر ذهنی دچار تردید نمی‌کنند.
من دقیق متوجه نشدم. الان لوفی چون شخصیتش تغییر نکرده تبدیل به شخصیت نشده و هنوز تیپ ـه. شما همچین چیزی منظورت بود؟
مگه ثابت بودن چه عیبی داره. نویسنده در ابتدا داستان میاد و وقتش رو میزاره و ویژگی های یه شخصیت رو تعریف میکنه و یه جورایی اون ویژگی ها تبدیل میشن به مرام اون شخصیت حالا در ادامه و وقتی داستان پیشروی میکنه وقتی هنجار های اون شخصیت به چالش کشیده میشه وقتی کاراکتر در یه موقعیت سخت قرار میگیره به جای اینکه تغییر کنه میاد بر مرام خودش استوار باقی میمونه و طبق مرام خودش عمل میکنه ممکنه لحظاتی تردید کنه ممکنه لحظاتی رویاش رو فراموش کنه ولی همچنان اون اید آل ها و اون مرامی که با شخصیتش گره خورده اونو از خرد شدن در خودش نجات میده. لوفی هممچین شخصیتی داره.
در مورد بوکونو هیرو هم همون طور که خودت گفتی به نظرم هنوز زوده برا قضاوت کردن چون هنوز خیلی جای کار داره برای اینکه نویسنده بتونه بیشتر ما رو با ویژگی های شخصیت های دیگه آشنا بکنه و این نکته رو هم باید در نظر بگیریم که پرداخت زیاد به سایر شخصیت ها میتونه انسجام داستان رو بر هم میزنه مثل قضیه مادر تودوروکی که زیاد روش مانور داده نشد و حتی هوریکوشی توی همون قسمتا یه جورایی با زبان میدوریا از پرده سوم عبور میکنه و یه حرف اساسی رو میزنه اینکه اگه این یه کمیک بود قطعا تودوروکی نقش اول میشد ولی این یه کمیک نیست. خب اینجا هوریکوشی داره میگه که قرار نیست ما یه نقش اول پیچیده با چالش های سطح بالا و عمیق داشته باشیم کمااینکه میدوریا مثل لوفی اونقدرا هم یه مرام ثابت نداره و حتی شده به انتخابی که صورت گرفته شک بنیادی کنه و همچنین بارها در طول داستان خودش رو با چالش هایی مواجه میبینه که شاید به نظر ساده بیان ولی همون چالش های بنظر ساده وقتی داستان جلوتر میره عمق میگیرن و ابعاد دیگه ای از اونا رو میشه و همون طور که مهدی هم گفت بنظر منم
بزرگترین نقطه قوت مای هیرو روایتشه ساده ترین مسائل رو به شکل جذابی ارائه میده
و این نکته رو هم باید در نظر بگیریم که شخصیت های ما دانش آموزند و هنوز از نظر مسئولیت و دغدغه در سطح پایین تری از قهرمانان حرفه ای هستند و همین چالش هاشون به عنوان دانش آموز به نظرم نکته مثبتی در امر پیشرفت شخصیتی شونه و با توجه به سنشون ممکنه ما شاهد تغییر در رفتار شخصیت ها باشیم.


نکته بعدی در مورد آنتاگونیست‌های داستانه....
... نه اینکه اصولا تهدیدی به حساب می‌یان. یه مقدار به نظرم بی عرضه‌ان. نقطه ضعف جدی مانگا/انیمه به نظر همین آنتاگونیست‌های خنثی هستن.
پرداخت انیمه به جامعه هیروها/ویلین ها بنظرم خوب نیست به شخصه دوست دارم به کارکترها و جهان انیمه بیشتر پرداخته بشه دوربین بیاد سمت هیروها/ویلین ها چند قسمت رو این ها مانور بده و شخصیت پردازی و فلش های بک های خفن ببینیم
...کل داستان بنا شده رو دعوای یه ابرقهرمان خوب و یه ابرقهرمان بد که حالا دارن شاگرد تربیت میکنن جای اونارو بگیرن و حالا این وسطا یکمم توئیست داستانی قاطی کردن که اثر خیلی یکنواخت نباشه .... برای یه کار بلند مشکل به حساب میاد ... داستان به شدت کوچیکه ! ... اما تو مای هیرو شما کلا یه شهرو میبینی که هر از گاهی چندتا شخصیت بد بهش حمله میکنن ! این بنظرم من ضعفه بعد اینهمه چپتر مانگاکا نتونسته دنیایی که داستان توش روایت میشرو درست حسابی معرفی کنه .
خب وقتی که ما داریم در مورد بوکونو هیرو مینویسیم باید به این نکته توجه کنیم که بوکونو هیرو یه مانگای ابر قهرمانیه و بر طبق چیزی که خود هوریکوشی گفته اون همیشه تحت تاثیر کمیک های ابر قهرمانی بوده و بیشتر از اینکه مانگا خوندن باعث علاقه اش به مانگاکا شدن باشه این عشقش به کمیک های ابر قهرمانی بوده که اونو به این راه کشونده. و من فکر میکنم این پلن ثابت اکثر آثار ابر قهرمانی باشه که ما یه شهر رو میبینیم که هر از گاهی چندتا ابر شرور بهش حمله میکنن و مدام دارن براش نقشه میکشن و دلیل این اقداماتشون هم ایدئولوژیه که دارن.
دنیایی که بوکونو هیرو درش روایت میشه در واقع همین دنیای عادی ماست با یه تفاوتی که همون قسمت اول بهش اشاره میشه. بنابراین همون توضیحات بنظرم برای معرفی دنیای داستان کافیه و مثل هانتر یا بلیچ نویسنده لازم نیست تایم خاصی رو بزاره و قوانین دنیا رو توضیح بده.
دنیای بوکونو هیرو فانتزیه از این نظر که ابرانسان ها توانایی هایی دارن که قوانین علمی و طبیعی رو نقض میکنه ولی اگه این جنبه رو کنار بزاریم سایر مسائل در این دنیا به شدت واقع گرایانه و رئال اند. از جمله آنتاگونیست ها که مدام باید مراقب مسائلی باشن که به نظر پیش پا افتادن یکی از این مسائل وجود نیروی پلیسه که ما معمولا در سایر آثار قدرتی همچین عنصر میانه ای رو برای مقابله با آنتاگونیست ها نداریم یا این قضیه که سر دسته آنتاگونیست ها در واقع یه فرد کارآموزه که داره با تجربه کردن رشد میکنه شاید برا همین باشه که بنظر بی عرضه بیاد و باید توجه کنیم که این شخصیت یه گذشته مرموز و دارک داره که احتمال داره در ادامه شاهد یه فلش بک خفن باشیم. و در نیمه اول سیزن چهارم ما یه مینی داستان داشتیم در مورد یه گروه خلافکار دیگه و اینبار آنتاگونیست ها ایدئولوژی و بک گراند مشخصی دارن و همون طور که گفتم بنظرم با توجه به تعداد اپیزودی که صرفش شد داستان خوبی از آب در اومد. در نیمه دوم سیزن چهارم هم شاید انیمه از نظر ریتم و جذابیت افت داشت ولی بنظرم همین جزئیات و ارتباطاتی که اون قسمت ها داریم باعث میشه کمی بیشتر با ویژگی های شخصیت هامون آشنا بشیم.
البته باید اینم در نظر داشته باشیم که داستان یه سمت دیگه هم داره و مثل اینکه در ادامه قراره بهش پرداخته بشه و من خودم مانگا رو دنبال نمیکنم چون ترجمه نشده ولی اینطور که Kurt117 و سایر کسایی که مانگا رو دنبال میکنند گفتن مثل اینکه که قراره داستان به اون سمت هم بره و بیشتر روی شخصیت های آنتاگونیست کار بشه.
من این قضیه "دعوای یه ابرقهرمان خوب و یه ابرقهرمان بد" رو متوجه نشدم منظورت قضیه المایت و سخت بنیان ست یا چیز دیگه ای مد نظرته؟ خب حالا هر چی.
من این دوگانه های شخصیتی رو هم خیلی خوشم میاد مث دوگانه میدوریا و باکوگو یا دوگانه المایت و سخت بنیان


یه نقطه ضعف بزرگی که جدیدا وارد شده تو مای هیرو پاور آپای به شدت مضحک ، غیرمنطقی ، یهویی بدون هیچ پیش زمینه ایه !
نمیخوام اسپویل کنم سربسته میگم اینجا یهویی طرف چهار قطره اشک میریزه قدرتش متحول میشه اصلا میره وارد یه لول دیگه ای میشه !!! یکی خود به خود از زیر بته چندتا قدرت پیدا میکنه و ... به شدت از یه جایی به بعد مای هیرو تو این موضوع زد جاده خاکی که هیچ جوره هم نمیشه جمعش کرد ، احتمالا مانگاکا دیده با این قدرتای فعلی کاراکترا نمیتونه اینارو نزدیک آل مایت و آل فور وان بکنه چنین ایده احمقانه ای به ذهنش رسیده !
این قضیه رو چند جای دیگه هم شنیندم ولی خب تا خودم بهش نرسم و نبینم نمی تونم نظری در بارش بدم ولی یه گوشه ای از ذهنم این نکته رو مد نظر قرار میدم


چون گفتی نظرتون رو بگید اینجوری نوشتم وگرنه ما به عنوان مخاطب نباید به این مسائل اهمیتی بدیم یه کارو اگه خوشمون اومد خب میخونیم و میبینیم و دنبال میکنیم اگرم خوشمون نیومد خیلی راحت دراپ میکنیم
اینو قبول دارم اختیار دیدن یا ندیدن یه اثر دست خود فرده منم چون این یه اثره محبوبه و فک میکنم کمتر کسی باشه که از دیدنش نتونه لذت ببره گفتم نظر بدین چون اینجور نظرات بیشتر از اینکه جنبه نقد بگیرن باعث میشن اون تیکه های که ممکنه کمتر بهشون توجه کردیم رو به یاد بیاریم و یه جورایی باعث شناخت بیشتر اثر میشن. خب به هر حال بحث من سر عنوان ها نبود که به این انیمه عنوان خوب متوسط بد یا شاهکار بدیم همون طور گفتم اینجور چیزا برام اصلا مهم نیست فقط اینکه یه سری نظرات غیر منصفانه در مورد بوکونو خوندم باعث شد که بخوام بیشتر در مورد این انیمه بحث کنم و نظرات بیشتری رو بخونم. ممنون بخاطر وقتی که گذاشتین:bye:
 
آخرین ویرایش:
وان پانچ من، من اون ورژن خرچنگ غورباقه ایی رو خوندم!
این ارکش خیلی خوبه، حتی توی ورژن نقاشی های یک کودک 5 ساله قشنگ هیجان حس میشد.:-"
میگم توی این ورژنه که خود وان میکشه زاویه ها کادر ها حرکت ها و سایر ریکشن ها و همه اینا رو کشیده و بعد موراتا یوسکه فقط میاد و همونا رو با جزئیات تر میکشه یا اینکه موراتا از خودش هم چیزایی به این نسخه اولیه اضافه میکنه
 
اسم کونوسوبا اومد جا داره بگم یکی از لوس ترین و بی نمک ترین کمدی هایی که تا حالا دیدم :-" (در کنار گرند بلو :-")

حیف نیست گینتاما و GTO اصن خود گین سان و اونیزوکا رو می بینم عشق میکنم عالییین این دوتا بشر :x:x
کسی که به کونوسوبا توهین کنه... از گمراهان هست.
والسلام
 
میگم توی این ورژنه که خود وان میکشه زاویه ها کادر ها حرکت ها و سایر ریکشن ها و همه اینا رو کشیده و بعد موراتا یوسکه فقط میاد و همونا رو با جزئیات تر میکشه یا اینکه موراتا از خودش هم چیزایی به این نسخه اولیه اضافه میکنه
خود وان توی ساخت و ... مانگا دست داره، معمولا به اکثر پنل ها جزییات بیشتر اضافه میشه (هم از نظر داستانی و هم بصری ).
 
من دقیق متوجه نشدم. الان لوفی چون شخصیتش تغییر نکرده تبدیل به شخصیت نشده و هنوز تیپ ـه. شما همچین چیزی منظورت بود؟
مگه ثابت بودن چه عیبی داره. نویسنده در ابتدا داستان میاد و وقتش رو میزاره و ویژگی های یه شخصیت رو تعریف میکنه و یه جورایی اون ویژگی ها تبدیل میشن به مرام اون شخصیت حالا در ادامه و وقتی داستان پیشروی میکنه وقتی هنجار های اون شخصیت به چالش کشیده میشه وقتی کاراکتر در یه موقعیت سخت قرار میگیره به جای اینکه تغییر کنه میاد بر مرام خودش استوار باقی میمونه و طبق مرام خودش عمل میکنه ممکنه لحظاتی تردید کنه ممکنه لحظاتی رویاش رو فراموش کنه ولی همچنان اون اید آل ها و اون مرامی که با شخصیتش گره خورده اونو از خرد شدن در خودش نجات میده. لوفی هممچین شخصیتی داره.
در مورد بوکونو هیرو هم همون طور که خودت گفتی به نظرم هنوز زوده برا قضاوت کردن چون هنوز خیلی جای کار داره برای اینکه نویسنده بتونه بیشتر ما رو با ویژگی های شخصیت های دیگه آشنا بکنه و این نکته رو هم باید در نظر بگیریم که پرداخت زیاد به سایر شخصیت ها میتونه انسجام داستان رو بر هم میزنه مثل قضیه مادر تودوروکی که زیاد روش مانور داده نشد و حتی هوریکوشی توی همون قسمتا یه جورایی با زبان میدوریا از پرده سوم عبور میکنه و یه حرف اساسی رو میزنه اینکه اگه این یه کمیک بود قطعا تودوروکی نقش اول میشد ولی این یه کمیک نیست. خب اینجا هوریکوشی داره میگه که قرار نیست ما یه نقش اول پیچیده با چالش های سطح بالا و عمیق داشته باشیم کمااینکه میدوریا مثل لوفی اونقدرا هم یه مرام ثابت نداره و حتی شده به انتخابی که صورت گرفته شک بنیادی کنه و همچنین بارها در طول داستان خودش رو با چالش هایی مواجه میبینه که شاید به نظر ساده بیان ولی همون چالش های بنظر ساده وقتی داستان جلوتر میره عمق میگیرن و ابعاد دیگه ای از اونا رو میشه و همون طور که مهدی هم گفت بنظر منم و این نکته رو هم باید در نظر بگیریم که شخصیت های ما دانش آموزند و هنوز از نظر مسئولیت و دغدغه در سطح پایین تری از قهرمانان حرفه ای هستند و همین چالش هاشون به عنوان دانش آموز به نظرم نکته مثبتی در امر پیشرفت شخصیتی شونه و با توجه به سنشون ممکنه ما شاهد تغییر در رفتار شخصیت ها باشیم.
لوفی تیپه، برای اینکه توی دایره تعریف تیپ قرار می‌گیره. ما توی ادبیات مفهومی داریم به نام Archetype. آرک تایپ شامل عناصری از داستان (مثل شخصیت‌، اتمسفر، تم و پلات) می‌شه که به طور متداول در آثار مختلف تکرار شدن به شکلی که خواننده به سرعت با این عناصر همزاد پنداری می‌کنه. کارل یونگ بهترین تحلیل رو از مفهوم آرک تایپ کرده: آرک تایپ به عناصری گفته می‌شه که ریشه در «ناخودآگاه جمعی» یا collective unconscious بشر دارن. ناخودآگاه جمعی شامل مواردی مثل عشق، تلاش و مرگ می‌شه و از اون جایی که انسان‌ها پیوسته با این مفاهیم درگیرن، به صورت ناخودآگاه باهاشون همزاد پنداری می‌کنن. مثلا توی یک داستان نویسنده لازم نیست توضیح بده که چرا یک مادر برای نجات بچه‌اش حاضره خودش رو قربانی کنه. فقط کافیه بگه که این زن، مادر این بچه است. ولی عکس این موضوع اتفاقا نیاز به توضیح داره، یه نویسنده باید توضیح بده که چرا یه مادر از بچه‌اش بدش می‌یاد. استفاده از آرک تایپ به هیچ عنوان چیز بدی نیست. در خیلی از مواقع کار نویسنده و خواننده را راحت‌تر می‌کنه. اما چرا لوفی یه شخصیت تیپیکال به حساب می‌یاد؟ تمام شخصیت لوفی توی چپتر اول مانگا شکل می‌گیره و در ادامه هم تغییر نمی‌کنه. توی چپتر اول، به واسطه ملاقات با دزدان دریایی، هدف لوفی مشخص می‌شه و در انتهای همین چپتر، به واسطه اتفاقاتی که می‌افته، مفهوم «دوستی» برای لوفی یک ارزش میشه. توی چپتر ده وقتی از لوفی می‌پرسن کی هستی، جواب می‌ده: «من لوفی‌ام و قراره پادشاه دزدان دریایی بشم». توی چپتر هشتصد هم لوفی پاسخ مشابهی به این سوال می‌ده. لوفی نمونه مشخص آرک تایپ قهرمان عادلیه که با یک اراده تزلزل ناپذیر داره به سمت هدفش حرکت می‌کنه. اتفاقات لوفی رو تغییر نمی‌دن یا اتفاقاتی برای لوفی نمی‌افته که مقدمات تغییر را فراهم کنه.

آیا اینکه پروتاگونیست داستان تیپ باشه، ایراده؟ به نظر من ایراده، ولی این موضوع یه بحث ابجکتیو نیست. اینکه خواننده‌ای لوفی رو اتفاقا به خاطر همین ویژگی‌ دوست داشته باشه، چیز عجیبی نیست. بحث ما اینجاست که تو معتقدی که شخصیت‌پردازی این همه کاراکتر توی My hero کار سختیه، ولی من باهات مخالفم. بین تمام افرادی که توی آکادمی حضور دارن، اگه سه نفری رو که اسم بردم جدا کنیم، بقیه اصلا شخصیت نیستن. نویسنده برای این افراد یکسری ویژگی شخصیتی متداول رو تعریف کرده و این افراد بر اساس همون ویژگی‌ها دارن عمل می‌کنن.
با روندی که My hero academia پیش گرفته، به نظر من حتی شخصیت‌های فعلی هم دارن به یک نقطه‌ی سکون می‌رسن. حرفت در مورد میدوریا درسته. میدوریا مثل لوفی نیست. ولی این شخصیت داره به چه سمتی می‌ره؟ آیا براش دغدغه‌ی جدیدی پیش اومده؟ آیا از مسیرش عقب نشینی کرده؟ آیا از نظر اصول فکری توی ادامه مسیر شکست خورده؟ این مسائل باعث می‌شه نقطه‌ی قوت My hero شخصیت پردازی کاراکترها نباشن. نقطه‌ی مقابل این قضیه، پروتاگونیست برج خدا، یعنی بامه:
توی چپتر اول بام با یه عزم راسخ به دنبال راشل وارد برج می‌شه. من مخاطب با توجه به تجربیات قبلی که از خوندن آثار شونن دارم، انتظار دارم که بام با همین عزم راسخ به مسیرش ادامه بده. صد و اندی چپتر بعد، من مخاطب بام رو می‌بینم که داره توی تنهایی خودش قدم می‌زنه و توی یه منولوگ می‌گه: «من توی این برج دارم چیکار می‌کنم؟ برای چی اینجام؟»
این مقدار از تغییر چیز عجیبی نیست. ولی لازمه به وجود اومدنش این هست که اتفاق خاصی برای شخصیت اول داستان بیافته. اتفاقی که هنجارهای مورد قبول این فرد رو زیر سوال ببره. مثلا اگر فردی برای دوستی ارزش زیادی قائله، خیانت نزدیک‌ترین دوستش می‌تونه باعث ایجاد این تلنگر بشه. اگر آنتاگونیست داستان حتی با وجود شکست توی مبارزه، از نظر فکری جلوتر از قهرمان داستان باشه، این موضوع می‌تونه باعث ایجاد تلنگر بشه. طبیعتا این اتفاقات سطح شخصیت پردازی یک اثر رو بالا می‌برن، ولی لازمه‌اش این هست که نویسنده جرات بیشتری داشته باشه، مثلا قبول کنه که پروتاگونیست داستان می‌تونه از نظر فکری کاملا اشتباه کنه. با روندی که My hero پیش گرفته، من بعید می‌دونم که چنین اتفاقاتی توی داستان بیافته.
 

کاربرانی که این گفتگو را مشاهده می‌کنند

تبلیغات متنی

Top
رمز عبور خود را فراموش کرده اید؟
اگر میخواهی عضوی از بازی سنتر باشی همین حالا ثبت نام کن
or