چه بازیهایی را نمیتوان جلوی دیگران بازی کرد !؟

  • Thread starter Thread starter ke$ha
  • تاریخ آغاز تاریخ آغاز
وضعیت
گفتگو بسته شده و امکان ارسال پاسخ وجود ندارد.
من چند تا خاطره دارم یکی یکی میگم;;)

مافیا2 اون مرحله که یه پAرتی بود باید میرفتی با یارو دعوا میکردی خواهر بزرگترم اومد نشست کنارم گفت من از بازی های ow خوشم میاد میخوام نگاه کنم.من هم خبرم نداشتم رفتم تو سمت مرده دیدم اوضاع ناجوره برگشتم رفتم تو اتاق دیگه به خواهرم گفتم نمیدونم باید چی کار کنم:d همین طوری توی اتاق ها چرخ میزدم و خودم رو به سردرگمی زده بودم یه دفعه از کنار یه مجله رد شدم همون موقع نوشت press E to take the magazine.
خواهرم تا این رو دید گفت فکر کنم باید e رو بزنی مجله برداری تا مرحله تموم بشه بهش گفتم مجله کجا بوده اشتباه دیدی:d به زور کیبورد رو ازم گرفت رفت جای مجله تا اومد e رو بزنه هلش دادم اونور گفتم اصلا مجله هست که هست من نمیخوام بردارم حوصله ندارممگه بیکارم مجله بخونم!:d
دیگه مجبور شدم بین بد و بد تر یکی رو انتخاب کنم پس رفتم پیش یارو که تو حال بود...
 
آقا چرا بحث اضافه میکنید؟

کاترین بازی جالبی بود کلا،مام مجرذی زیست میکنیم کسی نیس گیر بده:|

دور همی با بچه ها جمع میشدیم کاترین میزدیم...

کلا بازی جالبی بود...

مخصوصا او قولش که یه خانمه بود همه چیزش برعکس بود بوس موس میفرستاد باس در میرفتی
 
انگار فقط من نیستم که با مافیا 2 خاطره داره :))
من یه بار داشتم مافیا2 بازی میکردم ( اونجاهایی بود که ویتو دیگه کلفتی شده بود برای خودش و رفته بودن بار و اون خانوما ... :hide: )
بعد خواهر کوچتر تز خودم یهو اومد تو اتاقم صحنه رو نظاره کرد رفت به مادرم گفت داداش تو کامپیوترش فیلم خانوم لخت داره :-s
 
تمامی بازی ها رو:d:|
هروقت جلوشون بازی کنم میگن خاک برسرت کنم هیکل شتر رو داری-اینهمه ریش و پشم درآوردی- با 22 سال نشستی داری گیم بازی میکنی:d
 
تمامی بازی ها رو:d:|
هروقت جلوشون بازی کنم میگن خاک برسرت کنم هیکل شتر رو داری-اینهمه ریش و پشم درآوردی- با 22 سال نشستی داری گیم بازی میکنی:d

عزیزم خانوادت خیلی دوست دارنا!

Sent from my GT-N7100 using Tapatalk 2
 
چقدر کم گافی دادین شماb-)
من یبار سرAC BH
چند بار هم سر Mafia II
2بارم سر این GTA Sanandres
=))
بقیه ناچیزه
 
من مافیا بازی میکردم گاف ندادم
بلکه به طور کاملا حرفه ای با دقت همه جارو میگشتم تا یه مجله ی کذایی (!) پیدا میشد سریع Esc رو میزدم ... جلوی خانواده :s
بالاخره واسه 100 درصد شدن بازی واقعا لازم بود :d
بعدا هم وقت نکردم ببینم چی جم میکردم ... دوباره باید بریزمش فایده نداره :d
 
خوشبختانه من هیچوقت تا حالا سوتی ندادم میرم esrb رو چک میکنم بعدش جزئیات رو از دوستام میگیرم که هر وقت وقتش شد بگم داداشم بییاد نگاه کنه آفرین به خودم:دی
 
دوستان کسی خدای جنگ :عروج رو بازی کرده؟
این هم آره داره؟اگه داره بعد از چند ساعت بازی بهش میرسیم؟
 
Tomb Raider 2013 میزدم چند روز پیش ! بعد مادرم کنارم بود داشت میدید بازیو ! خودشم سعی کرده بود چند مرحله بره نتونست الان به کار من کنجکاو بود :دی
رسید اون تیکه اول بازی که یارو روس ـه داشت با لارا ور میرفت ! بازیو پاز کردم به مادرم گفتم این تا بهش تجاوز نکنه ول کن نیست :))
بعد ادامه دادم خدارو شکر لارا زد طرف رو ... :دی
 
حالا اینا خوبه داییم اون اوایل که ps1 داشتم دیده بود این دموی نینا و اون خواهرش آنا رو توی تکن 2 که اره:d بعد با دوستش دیدن

آقا هرموقع اینو دوستش خونمون بودن تکن 2 بازی میکردم

جفتشون باهم خراب میشدن سرم : علی علی با اون دختر مو قرمزه برو تموم شد خبرمون کن فیلمشو ببینیم :))
 
[FONT=&quot]یه بار داشتیم خونه رو برای سال نو رنگ می کردیم تمامی اتاق ها در حال رنگ زدن بودند فقط اتاق من خالی بود، برحسب اتفاق اون روز ها دختر دایی ام خونه ما بود توی شب من، برادرم، خواهرم و دختر دایی توی اتاق من خوابیده بودیم. من تازه [/FONT][FONT=&quot]ps2 [/FONT][FONT=&quot] گرفتم از روی حس کنجکاوی طاقتم طاق شده بود برای اینکه ببینم که توی کشتی [/FONT][FONT=&quot]god of war 1[/FONT][FONT=&quot] چی می گذره منتظر موندم و همه خوابیدند ولی غافل از اینکه دختر دایی ام بیدار بود. من شروع کردم به بازی کردن و رسیدم بالای سرشون و شروع کردم به دکمه زدن تا اون کوزه بیافته بابا هر کار می کردم می سوختم، هر کاری می کردم این کوزه لعنتی نمی افتاد بالاخره کوزه رو شکوندم.[/FONT] [FONT=&quot] به خدا قسم فردا صبح دختر دایی ام سر سفره جلوی خانواده به من گفت بالاخره کوزه رو شکوندی.[/FONT]:-o[FONT=&quot] خدا روز بد برای دوستان نیاره که داداشم توی کلوپ زودتر از من این مرحله رو رفت، و قضیه اون کوزه رو متوجه شد نگاهی خشمگین به من کرد و گفت: بیا بریم توی اتاق کارت دارم خلاصه رفتم توی اتاق و یه کتک جانانه نوش جان کردم.[/FONT]:((
[FONT=&quot]بعد از 8 سال هنوز وقتی دختر داییم می بینم خجالت می کشم.[/FONT]
 
[FONT=&amp] به خدا قسم فردا صبح دختر دایی ام سر سفره جلوی خانواده به من گفت بالاخره کوزه رو شکوندی.[/FONT]:-o

ای خدا چرا یه اتفاق این ریختی برای من نمی افته :praying:
همونجا سر سفره یه تیکه بارش میکردم هرچی که خورده بالا بیاره !!!:d
 
وضعیت
گفتگو بسته شده و امکان ارسال پاسخ وجود ندارد.

کاربرانی که این گفتگو را مشاهده می‌کنند

تبلیغات متنی

Top
رمز عبور خود را فراموش کرده اید؟
اگر میخواهی عضوی از بازی سنتر باشی همین حالا ثبت نام کن
or