اصن فقط کتابش ادمو دگرگون میکنه . خیلی حس خاصی داره . فیلمش هم عالی بود به جز فصل 8 که هنوزم به پایان نرسیده امیدوارم قسمت 5 و 6 متاهای بالای بگیرن.امان از جَوگیری!
![]()
سالها بود میخواستم کتابهای عمو مارتین رو بخرم، ولی هی مسائلی پیش میاومد و یادم میرفت یا حسش نبود و... دیگه رسیدیم به فصل آخر GoT و جَو عجیبی که همهجا از جمله ایران ایجاد شده و راه فراری برام نموند!
اولش میخواستم ترجمه بگیرم که دیدم نمیشه. یه جا ناقص ترجمه کرده، اون یکی از اول تا آخرش سانسـور هست و یکی دیگه که بهتره، اینترنتی هست و به درد من نمیخوره که فقط میتونم با کاغذ کنار بیام. خلاصه راهی نموند به جز خرید نسخه انگلیسی و انتشارات جنگل به دادم رسید.واقعاً دمشون گرم که انقدر تر و تمیز کتابها رو منتشر میکنن و با کیفیت مناسب میرسونن دست ملت. هم خودشون سود خوبی میکنن، هم ما به جای اینکه پول عظیمی برای یه کتاب خارجی بدیم، با مبلغی خیلی کمتر میتونیم شبیهش رو بخریم.
متن کتاب جوری هست که نسبت به متنهای ساده و پیشپاافتاده کمی سنگینتره و کلمههای قلمبه سلمبه و توصیفهای زیاد و... داره، ولی میشه از پسش بر اومد و راحت خوندش. این وسط فقط از این غصه میخورم که قبل از دیدن سریال، سراغ کتاب نرفته بودم. واقعاً لذتی که ملت قبل از تماشای سریال با خوندن این کتابها بردن چند برابر امثال من هست که تازه میخوایم شروع کنیم. مثلاً اون ماجرای جیمی و سرسی و سقوط برن، همون اوایل کار و قبل از رسیدن به صفحه 100 اتفاق میافته و خب برای کسی که بدون اطلاع قبلی داره میخونه، شوک عظیمی هست! ولی یکی مثل من که از قبل اینا رو میدونسته بیشتر از همون نثر محشر مارتین لذت میبره تا اینکه از این چیزها غافلگیر بشه.
از طرف دیگه هم من عاشق این هستم که موقع خوندن کتاب ازش توی ذهنم تصویرسازی کنم. توی این قضیه خیلی خفن کار میکنم و حتی بعضی وقتها خودم هم درگیرش میشم!مثلاً چند ماه پیش کتاب «خاستگاه» دن براون رو میخوندم و براون هم انقدر سینمایی مینویسه که تکتک صحنهها توی ذهنم مجسم میشدن. حالا چند وقت پیش یه دفعه یه تصویری توی ذهنم اومد و یادم نبود برای کدوم فیلمه و هی فکر میکردم این جریانش چی بوده و توی چه فیلمی دیدمش! آخرش بعد از اینکه کلی اعصابم خورد شد و فیلم مورد نظر رو پیدا نمیکردم، یادم اومد که یکی از بخشهای کتاب خاستگاه بوده!
ولی از اون طرف خوندن کتابهای مارتین بعد از دیدن سریال، ویژگیهای مثبت خودش رو هم داره. مثلاً برای کسی مثل من که آلزایمری هست و این همه اسامی مختلف توی همچین کتابی بیچارهش میکنه، باعث میشه به خاطر دیدن سریالها اون اسمها رو توی ذهنش داشته باشه و شخصیتها رو با هم قاطی نکنه!از طرف دیگه یه جور یادآوری صحنههای سریال هست و دوباره اونها رو مرور میکنیم و حس جالبی داره. کلی چیز جدید و متفاوت هم توی کتابها هستن که جایی توی سریال نداشتن، از شخصیتهایی مثل Victarion و Lady Stoneheart تا اتفاقاتی که بین سریال و کتاب متفاوت هستن و البته دو تا کتاب باقیمونده که ایشالا قبل از مرگ ما منتشر بشن.
به جز کتابهای اصلی A Song of Ice and Fire، دو تا کتاب دیگه هم هست که یکیشون به نام A Knight of the Seven Kingdoms حالت پیشدرآمد داره و داستانش برمیگرده به سالها قبل از ماجراهای کتابهای اصلی. اون یکی هم به نام The World of Ice & Fire یه جورایی حالت کتاب تاریخ و دایرهالمعارف رو داره و توضیحاتی در مورد چیزهای مختلف از خاندان تارگرین تا قلمروها و کلی چیز متنوع داره. کلاً کتاب جالبی به نظر میرسه و خوشبختانه چاپ انتشارات جنگلش هم چیز تر و تمیزی هست، با جلد سخت و صفحههای رنگی با تصاویر متنوع.
![]()
![]()
در مجموع به نظرم اگه میخواین کتابهای مارتین رو تازه شروع کنین و از نظر زبان هم مشکل خاصی ندارین، برین سراغ این کتابها. فعلاً تخفیفهای خوبی هم گذاشتن و مثلاً همین کتاب The World of Ice & Fire تخفیف خورده و به جای 120 تومن، 72 تومن قیمت داره.
میتونه یه اسپین آف عالی بشه
View attachment 106203
تو تئوری هایی که مطرح شد در مورد کانیبال یا شیلد واسه درگون آریا رو هم از قلم نندازید
View attachment 106204
هنوز دو قسمت مونده . باید ببیم نویسنده چی برامون تو این دو قسمت قایم کردهآخه اینطوری که یورون گریجوی می ترسه به اینکه یه اژدها از توی ابرا در بیاد و اینا نمیاد، چون خیلی میگرخه!
شاید برن وارگ زده بود با کلاغا رفته بوده سراغه کانیبال بیدارش کنه، و شاید دوتا اژدها رو کشتن تا بودجه نشون دادن اون یکی که اندازه دوتاست در بیاد
ولی کلاً با عنصر غافلگیری نویسنده ها خداحافظی کردن اونم توُ فصل آخر!، ما عادت داشتیم قسمت اول هر فصل و قسمت نه و ده، یه غافلگیری برگ ریزان داشته باشیم، این فصل که باید هر قسمت یه دونه حداقل میداشت، هیچی نداشته!
به یاد فارکرای پریمال lOlمیتونه یه اسپین آف عالی بشه
![]()
من فکر میکنم که تمرکز قسمت بعدی روی دنریس باشه. استارتش رو نویسندهها از فصل قبل زدند و توی این فصل هم به اوج خودش رسیده. به غیر از قسمت سوم، توی بقیهی قسمتها اشارههای متعددی به عطش قدرت بیش از اندازه دنریس شده. در کنار این اشارهها، ما حرفهای شخصیتهای دیگه مثل تیریون را داریم، تیریون چند بار به دنریس تاکید کرد که هدف ما کشتن و قتل عام مردم نیست. انتهای قسمت هم مرگ میساندی بود که میتونه محرک نهایی برای به جنون رسیدن دنریس باشه. روند مشابهی که بارها توی سایر مدیومهای داستانگو هم دیده شده: روند تبدیل شدن مکبث از یک قهرمان به آنتاگونیست داستان، روند تبدیل آناکین اسکای واکر به دارث ویدر و تبدیلِ شدنِ هیث کلیف از یک جوان خوش قلب به یک آدم سنگ دل توی کتاب بلندیهای بادگیر. ولی شباهت این افراد و خیلی های دیگه با دنریس چیه؟ هیچ کدام از این تغییر شخصیتها غیر قابل پیشبینی نبودند. اگه نگاه به آرک شخصیتی این افراد بندازیم، پر از نشانههایی هست که این تغییر شخصیت را دارن نوید میدن. درستش هم البته همینه، هیچ تغییر شخصیتی اون هم با چنین شدتی، به صورت لحظهای اتفاق نمیافته. در مورد دنریس هم به نظر من داستان همینه و حتی شدتش هم بیشتره. قسمت چهارم، حداقل از نظر من، هدف اصلیش کامل کردن این زمینهچینیها بود:
1- دنریس بعد از شنیدن تعریف دوستهایِ جان از جان، قاطی میکنه و بلند میشه میره!واکنشی خیلی شدید در مورد یک مسئله بدیهی. طبیعتا افرادی که کلی سابقه دوستی با جان دارند و همراهش جنگیدند و الان مست هم هستند، اون هم بعد از همچین پیروزی، باید این همه از جان تعریف کنند. قرار نیست بعد از چند روز شروع به تمجید و ستایش از دنریس کنند. این واکنش شدید به یک موضوع بدیهی، به مخاطب به صورت مشخص میگه که عطش دنریس برای قدرت بیش از اندازه است.
2- مکالمه سانس با تیریون. جمله کلیدی که سانسا به تیریون به صورت غیر مستقیم میگه این هست که : «شما از دنریس میترسید و به خاطر همین هم ازش اطاعت میکنین». کاری که البته دنریس فصل قبل هم انجام داد و سانسا فقط با چند روز سر و کله زدن باهاش به چنین نتیجهای رسید
3- وقتی که توی کشتی، تیریون چند بار به دنریس میگه که هدف تو کشتن مردم نیست.
4- آخرش هم که مرگ میساندی هست.
همهی این اتفاقات هم توی یک قسمت میافته. سه مورد اول هم قسمتهای قبل و هم فصل قبل بارها مستقیم و غیر مستقیم بهشون اشاره شده. با این همه اشارهای که نویسندهها به این موضوع کردن، صرف نظر از اینکه کیفیت نویسندگیشون در چه حدیه، به وضوح دارن به مخاطب میگن که دنریس قرار نیست به رستگاری برسه. درسته، شاید نشانههایی بذارن که حس تعلیق در مورد آینده دنریس را توی مخاطب ایجاد بکنه. ولی نشانههایی که عکس این موضوع رو میگن، خیلی زیادن و توی چنین شرایطی، بعیده نویسنده داستان تصمیم بگیره که شخصیتش به رستگاری برسه.
خلاصه، به نظر من قسمت بعدی تمرکز اصلیش رویِ دنریس و به جنون رسیدنش خواهد بود. با این تاکیدی که تیریون به نکشتن مردم کرد، احتمالا دنریس مردم رو میکشه. حالا ممکنه شرایط طوری باشه که مثلا سرسی تسلیم بشه و بعد دنریس به خاطر انتقام گرفتن از میساندی و همچنین محکم کردن پایههای پادشاهیش با اعمال ترس، دستور قتل عام بده. شایدم هم مثلا در شرف شکست خوردن باشه و بعد برای به دست اُوردن پیروزی شروع کنه کل شهر را با اژدهاش با خاک یکسان کنه.
نه dumb and dumber نمیدونن که کلا تا حالا یه اژدها فقط مرده، اونم آخر زیر آب غرقش کردن. اگه اینجوری بود که با scorpion میشد کشت، پس کلا Aegon هیچوقت نمیتونست تصرف کنه. در ثانی تازه Qyburn هیچ تخصص نظامی نداره بکل.دوستانی که میگن منطقی نیست جمع کردن ارمور واسه درگون دقت داشته باشید در مورد سریالی حرف میزنیم که زمان عملا توش حکم کشک رو داره یعنی از این نظر هر بلایی که خواستن میتونن بیارن چون مهم نیست منطقی باشه یا اصلا لاجیکی پشتش باشه فقط کافیه تو Script سریال نوشته باشن مثل ارتش آنسالید ها که عملا از هستی قسمت 3 پاک شدن ولی بازم نصفشون باقی موندن واسه جنگ این قسمت !
چیت کدهای زیادی تو این فیلم زده شده . یکیش تو قسمت سوم وقتی که 20 تا والکر به جان حمله میکنن ولی زنده میمونه . جا خالی دادن دنریس از نیزه شاه شب . و جا خالی دادن از کایبرن ها . آریا رو کلا به چشم چیت کد میبینم که معلوم نیست جادوگره یا جنگجو . یبار غیب میشه یبار هم شخصیت های قدرتمند رو با یه حرکت ضربه فنی میکنه . فرمانده مورمونت اون دختر کوچیکه هم چیت کد زده بود با اینکه غول والکر مشت محکم بهش زد اما نه قش کرد نه کمایی رفت هنوزم زنده مونده بود و آخرش هم غولو کشت . اژدهای والکر دیوار شمال رو با اون عظمتش نابود کرد اما جوری چیت کد زدن که قدرت اژدهای شاه شب نصف شد و حتی زورش به دیوار قلعه وینترفل نرسید . با این وجود هنوز هم فیلمش برام جذابهوالا با این سطح کیفی سریال تو این فصل فکر میکنم اصلا نه خبری از اژدهای ارمور شده باشه نه ابر ننه اژدها با اژدهاش میاد و یه چیت کد خفن میزنه همه کشتی ها رو اتش میزنه بدونه این که یه خراش برداره چون همه ی ما میدونم سازنده های سریال برای ننه اژدها انواع چیت کد ها رو قرار دادن وگرنه همون فصل یک کارش تموم بود بعیدم نیست اریا از هوا بپره بیرون همه ی خدمه ی کشتی ها رو سلاخی کنهاسم سریال رو بهتره عوض کنن بزارن مرگ تدریجی یک رویا.
کار تو این فصل از ضایع کردن هم گذشته بعید نیست قسمت بعد برن رو ویلچرش وارد کشتی یورون بشه و با دو تا پند و اندرز مثل euron you are a good man یورون بدون هیچ جنگ و مقاومتی به ننه اژدها بپیوندهمیگم شایدم برن این کانیبال رو هدایت کنه .
اینهمه با هیجان تئوری میسازیم اخرسر کارگردان ضایعمون میکنه