خاطرات شما با PS3

هــــــــــــــــِی روز گاز ...گشتمو گشتم تاپیکو از انباری آوردم بیرون:دی
و حالا خاطره من:دی...
یادمه 3ماه حقوقمو جمع کردم(سال 2007) یه فت 40 گیگ خریدم اون موقع 400 بود....خریدم اما بازی نداشتم...lcdهم نداشتم:(خلاصه 5ماه تو کارتن بود تو کمد...تا بعد 5ماه lcdخریداری کردم و پریدم..رفتم یه متال گیر 4 خریدم..به خاطر یه بازی باید 45کیلومتر میرفتم البته اورجینال ارزشش داشت:دی متال گیر پلم خریدم 50
آقا تو مترو پلم متال گیرو باز کردم لامپ مصب بوی خارج رو میداد:دی...تو مترو تا برسم خونه 50 نفر پرسیدن آقا این چیه..چند خریدی..میگفتم بازیه میگفتن 50 پول بازی دادی! ! تو چشماشون میخوندم که یه خاک برسرت هم بهم میگن:دی
یه خاطره +18:دی
یادمه از یه قاچاقچی یه بلوری g4yخریدم..اوریج بود ریجن 1 هم بود...اما آرزو به دل موندم نیگاش کنم...چون فقط تو ps3های ریجن 1 و بلوری پلیرهای فیلیپس دستکاری نشده نشون میداد...خلاصه خودمو کشتم Ps3ریجن 1 پیدا نکردم که نکردم! وبلوری رو به قیمت مفت دادم رفت:((:(:((
من g4y friendمیخوام:((:((
 
من خاطرات زیادی با تو این 4 سال با ps3 دارم خاطرات که خیلی دوسشون دارم
موقعی که بازی gow3 و میکردم یادم میاد دو روز بعدش امتحان داشتم و بابا از حرصش جمش کرد تا من به درسام نگاه کنم بعد اینکه بابام رفت بیرون من بازم کش رفت بیخیال درس شدم بازم پلی کردم :)
 
خرداد پارسال بود ساعت 8 صبح بود امتحان فيزيك نهايي داشتم روز قبلش بكوب كيلزون 2 بازي كردم صبح ساعت 5 صبح ازخواب بيدار شدم گفتم بيچاره بدبخت برو يكم درس بخون تو اتاق خودم تا خواستم فصل اول رو بخونم كه يهو چشم به پلي 3م افتاد گفتم بزار يكم بازي كنم چنان رفته بودم تو حس بازي چشم به ساعت افتاد ديدم ساعت نه و نيم:dاون امتحان رو از دست دادم ولي شهريور قبول شدم:d
 
خب يه خاطره يادم اومد به واسطه بالا اومدن تاپيك هم كه شده ميگم
تابستون همين امسال باز اين خوره پلات ليتل بيگ افتاد جون من اولش نميخواستم پلاتش كنم ولي گايدشو ديدم گفتم بزنم پلات كنم
شبها تا ساعت 2 بازي ميكردم بعضي وقتها هم تا سحر نميخوابيدم يه شب ساعت 10 12 اينا بود باز اين خواهرم پيله كرد كه منم بازي
خواهرم بواسطه دختر بودن كند هست تو بازي و روي اعصاب وقتيم من زياد برنده شم عصباني ميشه
ماشروع كرديم به بازي تو بازي هي كند بودن خواهرم رو اعصاب بود ما با اين سك بوي(شخصيت ليتل بيگ ديگه)مون چند باري سيلي زديم به سك بوي او اولش هيچي نگفت ما هم پررو شديم هي سيلي ميزديم بهش تو بازي اونم يهو عصباني شد و با اخرين قدرت دسته رو محكم زد تو زانوي من:d
البته تو بازي نه .درواقعيت اينكارو كردو خيلي دردم گرفت بعدشم نشست كنار من و ادامه بازي :d
اين بود خاطره من:d
 
من بیشترین خاطره رو با ردد دارم
اول اینکه از کشته شدن جان مارسون خیلی ناراحت شدن در عوض وقتی بسرش انتقام گرفت خیلی حال کردم
بهترین خاطره هم توی کوهستان بودم دنبال شکار خرس یه خرس افتاد دنبالم رفتم تا رسید به لبه کوه دیدم دیگه راهی نیست بعد سوت زدم اسب بیاد سریع فرار کنم از شانس گندم اسب از کوه برت شد مرد
اق خرس هم زد کتلتم کرد
 
سوسول مثل من باش عید ادم اهنی:d

تو والکینگ دد هم گریم نگرف:p

تو اگه ادم اهني نبودي كه تو فيفا از من سوسك نميشدي:lol:
حیف که زشته نذار بگم چی کارا میکزدی
yahoo_9.gif
تو هم ندار بگم داداشهاي گرامتون تو رد دد چيا ميگفتن:lol:
 
آخرین ویرایش:
تپش قلب ...هیجانی وصف نشدنی...در انچارتد 2 و مخصوصا 3 که هر موقع یاد صحنه هاش میوفتم اشک تو چشمام جمع میشه احساسم به این بازی مثل بازی مکس پین 2 هست که همراه با بارون و رعد و برقی که تو بازی میزد منم تو یه هوای خیلی بد بارونی و ابری این بازی انجام میدادم همراه با گریه و اه.دیگه چی بگم....مکس مرد عاشقتم...انچارتد زندگیمی...
 

کاربرانی که این گفتگو را مشاهده می‌کنند

تبلیغات متنی

Top
رمز عبور خود را فراموش کرده اید؟
اگر میخواهی عضوی از بازی سنتر باشی همین حالا ثبت نام کن
or