وقتی اولین بازی که ARKHAM ASYLUM بود خریدم توی دستگاه نذاشته شکست یعنی شخصی که وارد نبود دیسک از قاب خارج کنه اینکارو کرد و مارو تو حسرت گذاشت البته بعدش دوباره خریدم
خاطره من بر ميگرده به زمستون سال ٨٦ كه يه ps3 از يكي از فاميل ها براي چند شب گرفته بودم أون موقع تازه ps3 اومده بود من هم هيچ اطلاعاتي راجب ps3 اصلاً نداشتم كه از پلاستيك در اوردم دستگاه رو و همه چيز رو وصل كردم وبعد دنبال سيم دسته بودم تا به كنسول وصل كنم و بعد هم دستگاه روشن كنم و بازي كنم (بازي هم كه أون موقع به من داده بود رسيستنس١ بود )من هرچي دنبال اين سيم دسته توكيسه گشتم پيداش نكردم ديگه نا أميد شدم اين فاميل ما هم براي ٢،٣روزي رفته بود مسافرت و براي همين هم دو ، سه روز اين دستگاه به من داده بود خلاصه روي مبل نشستم و با ناراحتي و حسرت ps3 رو نگاه مي كردم دسته هم تو دستم بود همين جوري داشتم الكي اين ضربدر ودايره و دكمه هاي ديگه رو از هرس فشار ميدادم كه خوب تو اين بين ps باتن رو هم فشار دادم كه يهو يي ديدم هم چراغ دسته روشن شد وبعد صداي بييييييييب هم اومد (زيبا ترين و بهترين وگوشنواز ترين بيييييييييب بود كه توزندگيم شنيدم )و دستگاه روشن شد من تا 5دقيقه اصلا رو زمين نبودم از فرط خوشحالي تازه اون جا فهميدم ps3 مثل ps1يا ps2 كه داشتم دستش سيم دار نيست وبي سيمه خلاصه خدا رو شكر تو ٢و٣ روز هم كه دستگاه پيش من بود شارژ دسته تموم نشد، اما رسيستنس رو تموم كردم.
خاطره من وقتی بازی gow3 را بازی میکردم داشتم میجنگیدم روی hard بود پشت سر هم میباختم بعد اعصابم خورد شد دسته را پرت کردم تو دیوار اما چیزی نشد خدا را شکر
بعد از یخ ماه کار کردن رو مخ بابا . من وقتی اومدم بگیرم رفتم تو فروشگاه یه اسلیم اومدم ورداشتم دیدم از این قفلا وصله بش ما هم نیم ساعت داشتیم دنبال یکی میگشتیم بیاد اینو باز کنه. باز که کرد از شانس بد ما برق رفت بعد از نیم ساعت که برق اومد ما رفتیم که پرداخت کنیم گفتند که کارت خونا قطعه بعده یه ساعت که وصل شد پرداخت کردیم اومدم ببرمش تو ماشین از دستم افتاد آخرشم اومدیم بریم بالا آسانسور گیر کرد
سلام به همه
1 : آقا ما کلا با این دسته های پلی استیشن از اون اول مشکل داشتیم. الان 7 تا دسته داریم همه خراب !!! کلا از دسته شانس نداریم. یه خاطره دسته ای :d ! براتون بگم. دختر عموی من همراه فرزندش از استرالیا اومده بود ایران. پسرش (6 سال داشت) بچه فوق العاده آرومی بود.همه ازش تعریف می کردن. ما هم دیدیم آرومه گفتیم ps3 رو براش روشن کنیم بازی کنه . وقتی می خواستیم خاموش کنیم یهو گیر داده خاموش نمی کنم. خلاصه از ما اصرار از اون انکار .یهویی عصبانی شد همونطور ایستاده بود دسته پلی رو برد بالا با تمام قدرت زد زمین. دسته خورد زمین و مثل یه توپ فوتبال اومد بالا. از اون به بعد دسته مورد نظر در دسترس نمی باشد.( دسته اصل خود پلی بود )
2 : به بابامون گفتیم یه مقدار پول بده ps2 بخریم.یه شب اومد خونه یه ps3 دستش بود !!! ما نمی دونستیم خوشحال باشیم یا ناراحت (آخه اون موقع تلویزیون 21 معمولی داشتیم تازه پارسال - جاتون خالی- یه LED خریدیم تازه قیمت بازیهاش هم که زیاد بود .هک هم نشده بود- بازی هم نداشت کسی هم نمی دونست از کجا باید خریدش- اصن یه وضعی ).
3: نزدیک عید بود با داداش 9 ساله ام رفتیم بازی بریزیم رو هارد. 6 تا بازی لیست کردیم دادیم به فروشنده. فروشنده گفت بازی جدید اومده هاردم جا نداشت اینا رو پاک کردم ندارم ! من دیدم یارو شر و ور داره می بافه گفتم دو تا بازی بریز بریم. خیلی از دست یارو شاکی شدم. دو ماه گذشت رفتم همونجا همون لیست رو بهش دادم ( اون کلی بازی جدید اومده بود) همه رو برام ریخت. به روی خودم نیاوردم. اومدم خونه چشای داداشام 4 تا شده بود.
هدشات کردن از فاصله بسیار بسیار دور بطوریکه خود طرف توی دوربین با زوم 12 به اندازه سه تا نقطه دیده میشد. تازه جالبترش این هست که طرف در حال دویدن به سمت ارتفاع و دورتر شدن بود و من بموقع شلیک کردم. گلوله مثل یک سلاح واقعی افت تیر داشت و بعد از چند صدم ثانیه انحنای افت تیرش می دیدم که دقیقا روی کلّه طرف اومد پایین هر کی میگه شانسی بود یک خاطره دیگه بگم که باز هم از فاصله دور ، یارو از هواپیما با چتر پریده بود با محاسبه دقیق شلیک کردم و هد شات شد. خیلی مزّه داد گیم bc2 مپ اوّلی factory مپ بعدی زمستون بود.
من هم چندتا خاطره دارم از جمله برای من اولین پلاتم بود که بازی Tomb Raider : Underworld بود میدونین واقعا این بازی روی پلی سه بهم چسبید یعنی حتی حاضر بودم بعد پلات هم بازم برم
یکی دیگه هم بازی BIOSHOCK 2 بود شبایی که از دانشگاه بر می گشتم پایه این بازی می شستم یه حس جالبی بهم میداد انگار جدا درون اب دارم زندگی می کنم نمیدونم چرا با این بازی انقدر ارتباط برقرار کردم انقدر هم بازی کردمش که یدونه تروفی هم نموند به خاطر همین بوسیدمش وداع خداحافظی رو باهاش خوندم و ردش کردم متاسفانه رفت
چون باید میرفت دیگه هیچ هدفی برای فتحش نمونده بود اه که تموم شد
مدتی بود برسر نادانیم یک بازی که خیلی دوستش داشتم رو ردش کردم رفت از این رو تازه فهمیدم نبودش چقدر احساس میشه چقدر دلم براش تنگ شده شب ها خوابش رو میدیدم هرچی دنبالش می گشتم پیداش نمی کردم این مغازه اون مغازه تا یک روز به سرم زد یدونه Final Fantasy داشتم برم همین جوری خدارو چه دیدی شاید دست به دست شده یدونه از این مغازه ها تو بازار اورده باشه حالا ماهم رفتیم و در کمال ناباوری مغازه داره داشت به خاطر همین منم سی تومان با Final Fantasy سر دادم سریع بازیرو گرفتم و تمام راه رو تا خونه همین جوری داشتم می خندیدم
که اون روز یکی از زیبا ترین روزای زندگیم بود
اسم اون بازیرو هم نمی گم چون سلیقه ای هست باید سکرت بمونه فقط از اون بازیا بود که به تعداد انگشتان یک دست بود
من بهمن ماه بود 340 پول قرض دادم به دوستم تا پلی3 بخره (باهم رفتیم خریدیم با یه gow3 , gtaIV ) هیچ قرار بود اسفند پول منو بده ....
ولی!!!!! تا مهر ماه سال بعد طول کشید تا پول ما رو داد اونم 30 40 تومن و با صد تا دردسر ......
آره ........
اینم داستان ما در کل ما با ps3 خاطره خوش نداریم بجز gow ........
هی اشک تو چشام نمیزاره ادامه بدم.......
بای
خاطره من وقتی بازی gow3 را بازی میکردم داشتم میجنگیدم روی hard بود پشت سر هم میباختم بعد اعصابم خورد شد دسته را پرت کردم تو دیوار اما چیزی نشد خدا را شکر
یادمه سال 2007 تو شبکه game1 همش motorstorm می گذاشت رفتم تو کفش. بعدم که gta و mgs4 معرفی شدند. اینقدر بم انگیزه داد که ارشد دانشگاه دولتی قبول شدم که سربازی نرم تا با اینا بازی کنم!
یکی از عجیب ترین خاطرات بازیبازی من : سال 2009 داشتیم KILLZONE 2 بازی میکردیم که تورنومنت کلن های دنیا بود . تیم اول 60 هزار دلار برنده میشد . خب خلاصه ما رو به یه کلن معرفی کردن تا روزی که شانس داشتیم رفتیم فینال بهم پیام میدادن برنده PSN کارت از سونی بعنوان جایزه ! حدود 1000 تای میشد !! رفتیم فینال با خرهای KZ رو برو شدیم . لا مصب بازیشون خدایی خوب بود . 7-0 باختیم ولی درعوض 1000 دلار جایزه گرفتیم
اصلن سرِ هوی رین بود که من ps3 خریدم.قبل از اون با ویدئوهاش مثه خر هایپ شده بودیم که هرچی پول از قرض الحسنه و وام و الخ بود جمع و جور کردیم تا یه ps3 بگیریم!البته اون موقه دویست و پنجاه گیگ گرفتیم چارصد تومن!الانو نبینین!
بعد یکی از رفقای ما هم بود اونم مثه ما عشقِ هوی رین و اینا.هرروز میومد میشست کنارِ ما بازی رو نیگا کنه و باید بگم یه جا رو تصمیم من تو بازی تاثیر داشت که هی گفت برو با مدیسن روابط عشقی برقرار کن :d
بعد یادمه برا بار دوم یه شب تا صبح نشستم یه سره بازی رو تموم کردم که انصافن یه حالِ دیگه ای داشت.
یکی دیگه هم سرِ زئوس تو گاو سه بود که روی هارد واقعن عذاب بود!انگشت شصتم پاره شد تا بردم اونجا رو.البته بگذریم از اینکه یه روز منگ بودم سرِ این :d
بهترین خاطرات من با PS3 برای زمانی بود که دلار ارزون بود
جدای از شوخی بهترین خاطره ام زمانی بود که برای اولین بار MGS4 رو از دوستم قرض گرفتم گذاشتم تو دستگاه...روحم به پرواز دراومده بود تو اون لحظه. اون صدای سوت زدن تو مرحله اروپای شرقی MGS4 هم همیشه تو گوشمه...