تا حالا پای کدوم صحنه از بازی گریه کردید؟

[Miesam]

در پایان MGS 3 وقتی اسنیک بالای قبر The Boss ایستاده بود صحنه ای بود که هنوز که هنوزه وقتی میاد تو ذهنم گریه میکنم مث همین لحظه که دارم اینو مینویسم . میتونم بگم سیستم گریم راه افتاده بود بند نمیومد همینطور ریز ریز اشک میریختم وقتی Eva اونجوری میگفت به اسنیک وقتی اسنیک اونجوری بالا سر قبر The Boss ایستاده بود.
اصن میدونید چیه؟ MGS 3 کلش برای من خاطره و اشک داشت همون اول که اسنیک با The Boss روبرو شد.

 

[_عرفان_]

من تاحالا سر بازی اشک نریختم...ولی تو سکانس پایانی mass effect 3 واقعا ناراحت شدم...تو بعضی از قسمتای syberia هم همینطور.

 

[Dr. Ariamax]

من توی AC III وقتی کانر باباشو کشت خیلی ناراحت شدم
وقتی یه اساسین یه نفر رو میکشت سرشو روی زانوهای خودش میزاشت و به حرفاش گوش میکرد بعد به آرامی چشاشو میبست و پا میشد میرفت اما کانر وقتی زد تو دل پدرش اونو پرت کرد یه گوشه و بدون هیچ احساسی پاشد و رفت

 

[havan]

پایان The Walking Dead

 

[sub -zero]

اونجایی که تو gow2یکی از سربازاتو میبینی که زخمیه وازت کمک میخواد ولی تو اونو میندازی تو چرخ دنده تا راهت باز بشه. خیلی روم تاثیر گذاشت
یکی دیگم که آخرای بازی اون ژنرالتو داخله سایه میکشی بعد میفهمی که یارته خیلی دلم برا اون ژنراله سوخت خیلی با وفا بود

 

[playliveon]

mafia1
rdr
The Walking Dead

 

[Sɯαsƚikα]

جان مارستن کبیر
البته نبود بود :d

 

[Kiti Neko]

کلا تا به حال واسم پیش نیومده، اما مرحله ی آخر Silent Hill 4 اشک تو چشام جمع شد.
فیلم شده گریه کنم اما گیم نه!

 

[KOTPP]

توی قسمتی از the line یه عالمه افراد بی گناه رو بدون اطلاع میکشی....مخصوصا اون مادری که با بچه تو دستش سوخته بود

البته توی گیم اشک ریختن یه مقدار مشکله و فقط باید براشون افسوس بخوریم و ناراحت بشیم

 

[hans]

صحنه آخر بازي مافيا​

 

[Omid Zaraki]

تو بازی Darkness 2 هر جایی که جنی رو نشون میداد اشکم در میومد

 

[N!ma]

وقتی زن مکس پین مرد گریم نگرفت ولی افسوس خوردم! تاحالا گریم نگرفته سر بازی

 

[Seser.pesar]

بازی Sleeping Dogs
وقتی تو اون مراسم عروسی ... عروس و دوماد رو به قتل رسوندن

کلا فضای غمگینی بود !!! یه اهنگ غمگین هم اون مرحله داشت !!!
اون مرحله رو هم رد میکردی کت و شلوار خونی دوماد رو بهت میداد

 

[mohammadl021]

من سر هیچ بازی تا حالا گریه نکردم لامصب قلبم مثه سنگه یه فکری به حالش کنم

 

[king ps3]

چپتر اخر MGS4 .

Spoiler: بقیه اش رو بخونید

اونجایی که بیگ باس با اسنیک روبرو میشن.بعد اسنیک به سمت بیگ باس حمله میکنه ولی بیگ باس اسنیک رو خلع سلاح میکنه و بعد بغلش میکنه میگه:let it go my son i'm not here to fight بعد یه موسیقی شاهکار پخش میشه و ما تمام خاطراتمون از متال گیر سالید 1 تا متال گیر 2 و متال گیر 3 , از shadow moses تا نبرد نهایی باس و بیگ باس وگریه بیگ باس بر سر قبر استادش زنده میشه.یه حس خیلی عجیبی داره .بین نوستالژی و اندوه.واقعا داشت گریه ام می گرفت.رویارویی دو تا کاراکتر افسانه ای که هیچ وقت تکرار نمیشن.ولی این تازه اول ماجراست.یکم جلوتر که میریم بیگ باس در برابر چهره متعجب اسنیک شیر کپسول اکسیژن major zero رو میبنده.دوباره خاطراتم میاد جلو چشمامون.اخر هم که مرگ بیگ باس که اخر تراژِدی بود