تا حالا پای کدوم صحنه از بازی گریه کردید؟

اعصابم خورد شده
فحش دادم
دسته تو دیوار کوبیدم
سیم کیبورد کندم
ولی گریه نکردم!!! با فیلم یه چند جایی اشک تو چشمام جمع شده ولی گریه نکردم

صحنه های غمگین بازی های دوران زندگی من ایناس :
اساسین 3 صحنه ای که دشنه رو کرد تو دختره بد بخت!
سگ های خواب آلود حمام خونی که توی عروسی راه افتاد - خیانت زید رفیقت
رزیدنت اویل 3 : صحنه ی فداکاری میکائیل توی قطار (فوق العاده بود!!!)
رزیدنت اویل 6 : فداکاری همکار کریس -اسمش یادم نیست فکر کنم جاش- متاثر کننده بود!
فداکاری رفیقت توی تام رایدر -داخل کشتی- هم خیلی عالی بود ،فداکاری گریم هم غم انگیز بود!
این باران سنگین رو باید ..... اول بازی بچش .... رفت ......
و....
 
کاش به جای گریه مینوشتی اشک . چون گریه یعنی بشینی زار زار اشک بریزی . ولی خوب یه فطره دو فطره اشک رو همه حالا سر بازی هم نباشه سر یه فیلمی چیزی اومدند مرد و زن هم نداره
 
صحنه ازدواج آکیبا با مریل
شوخی کردم:دی
ولی مرگ این رفیقمون تو mw2 جایی که شفر روش بنزین ریخت- مرگ جان مارستن-جوآنی/پتروچیو آدیتوره - جوکر
 
آخر Crisis Core و آخر MGS4 جایی که اسنیک خودکشی می کنه و بعدش بیگ باس رو می بینه، البته تو MGS4 بیشتر جوگیر شده بودم، تراژدی واقعی آخر Crisis Core بود که مرگ زک فیر واقعا گریه داشت...
آخر Crisis Core اصلا یه لحظه بین بغض و گریه احساس خفگی بهم دست داد...در حالیکه رو تختم دراز کشیده بودم و PSP دستم بود در تمام مدتی که آهنگ غمناک اندینگش پخش می شد زار زار گریه کردم...
از وقتی چپتر آخرس شروع شد بغض کردم-وقتی نبرد آخرش شروع شد اشک تو چشام جمع شد و اندینگم که گفتم:(
علاوه به اندینگش جایی که زک انجیل رو کشت و بعدش اومد تو کلیسا گریه کرد هم بغض گلومو گرفت:(
پ.ن: تاپیک این شکلی قبلا نداشتیم؟:دی
 
آخرین ویرایش:
البته من اینارو هم نوشتم ولی نبود !
مرگ مریل در یکی از پایان های ام جی اس 1
نبرد رایدن در ام جی اس 4 . جایی که دستاش قطع شده.
وقتی که الد اسنیک خودشو رو زمین میکشونه و از تو اتاق پر اشعه رادیو اکتیو ( نمیدونم پرتو ایکس چی چی چی ... ) رد میشه و صفحه از وسط نصف میشه و مریل و اکیبا رو نشون میده که میجنگن با دشمنا.
جایی کهپسر شخصیت اول هوی رین یعنی فکر کنم نیتن بودن میمیره :(( از خودم متنفر شده بودم ! اونجاییشم که بخاطر پسرش انگشتشو قطع میکنه که دیگه نابود شدم :(
سر walking dead و مرگ همه کاراکتراش :| ( بخصوص لی و کنی )
و صد البته پایان ماریو که میگه پرنسس تو یه قلعه دیگه ـست چون این اشک حرص بود نه خوشحالی :|
 
من موقع بازی کردن گریه نکردم ولی افسرده شدم.

تمام بلک آپس دو فقط و فقط آدمو افسرده میکنه (لعنت اکتیویژن با این داستان اهه آخه چقد بخندیم یا گریه کنیم؟)

کشته شدن:ghost roach bgt. paul jackson woods mason farid harper hadson پدر اتزیو خواهر کوچیک اتزیو برادر اتزیو
صحنه های که اشک شوق می آورند: کشتن شپر-خنثی شدن حمله zahavo? دیدن الکس میسن در آخر بلک اپس زنده ماندن woods و هزاران سکانس از بازی assassins creed
خیانت salazar خونمو به جوش آورد

یا علی(ع)
 
آخرین ویرایش:

کاربرانی که این گفتگو را مشاهده می‌کنند

تبلیغات متنی

Top
رمز عبور خود را فراموش کرده اید؟
اگر میخواهی عضوی از بازی سنتر باشی همین حالا ثبت نام کن
or