تاریخچه و بررسی دقیق سری سایلنت هیل

چند تا نکته:
* یکی از قسمت‌های تأثیرگذار بازی که بطور مستقیم بهش اشاره نشد، راهروی آخر هتل قبل از مبارزه آخر هستش. جایی که مکالمه جیمز و مری رو می‌شنویم.
* با توجه به این تحلیل نتیجه می‌گیریم بهره‌برداری از زندان تولوکا متوقف شده و اون رو تبدیل به موزه کردن.
* تصور شخصی من به این صورت بود که شهر در واقع محلی برای فراخوانی و مجازات گناهکاران هستش اما بازهم با توجه به تحلیل، گنهکارانی به شهر احضار می‌شوند که یا عمل خود را فراموش یا در ضمیر ناخودآگاه‌شان آن را انکار کرده‌اند سپس در برابر عمل خود قرار می‌گیرند و سرنوشت خود رو رقم می‌زنند.

در مورد نکات دوم و سوم درست می فرمایید ولی در مورد نکته اول اتفاقا به یادم بود که قرارش بدم و حتی اشکان هم اشاره کرد ولی اینطوری دیگه لوس میشد! می خواستم این نکته و نکات بسیار دیگری که آنها را ذکر نکردم توسط مخاطبان مطرح بشه!


تا پايان قسمت دوم​


خيلي عالي بود.و عالي تر اين كه من نسخه دوم بازي رو دو شب پيش تموم كردم و حالا با خوندن اين مقاله خيلي بهتر ميتونم تصوير سازي كنم و داستان رو درك كنم
ولي خداييش اصلا فكر نمكيردم كله مثلثي از خود جيمز الهام گرفته باشه يا حتي ماريا زاييده فكر خود جيمز باشه.
من خودم حدث ميزدم كه لارا بچگيهاي ماري باشه.يا اين كه ماريا به نوعي همون ماري باشه(كه تا حدودي اين حدسم درست بود)
يك سوال هم داشتم:اگه ماري زاده ذهن جيمز هست پس چرا قبل از ورود جميز به شهر واسه خودش يك داستان مجزا داشته؟

با تشكر از تلاشي كه واسه تهيه كردن اين مقاله ميكشي

اول از همه فکر می کنم همه پذیرفتن که ماریا هویت واقعی ای نیز داشته! زمانی که ماریا ابتدای Born from a wish به هوش میاد سراسر روحیه ماریا اصلی رو داره! اغلب ما میدونیم که رقاصه ها یا فاح*ه ها شخصیت شکننده و ضعیفی دارند و به همین علت ابتدای بازی سعی می کنه به جای مقابله با شرایط پیش آمده، دست به خودکشی بزنه. در انتها متوجه میشه سرنوشت او با شخص دیگری پیوند خورده و استقلالی در این زمینه نداره! یعنی به طور خلاصه این قسمت اضافه شونده به ماریا میگه که چه کسی هست و چه هدفی داره!
 
اول از همه فکر می کنم همه پذیرفتن که ماریا هویت واقعی ای نیز داشته!

اولا من از اين جملت اين طور برداشت ميكنم كه ماريا هم هويت خيالي داره و هم حقيقي.چه طور ممكنه؟؟
در ضمن اگه ماريا هويت حقيقي داره پس چطور ممكنه توي داستان اصلي سه مرتبه بميره و زنده بشه؟؟
 
اولا من از اين جملت اين طور برداشت ميكنم كه ماريا هم هويت خيالي داره و هم حقيقي.چه طور ممكنه؟؟
در ضمن اگه ماريا هويت حقيقي داره پس چطور ممكنه توي داستان اصلي سه مرتبه بميره و زنده بشه؟؟

نگاه کن... جیمز قبل از اتفاقات بازی در شهر حضور داشته و گهگاهی به این Club می آمده. در این مکان از رقاصه ای به نام ماریا خوشش میاد و در عمیق ترین نقاط ذهنش اونو ثبت میکنه!

حال از اونجا که شهر بنا از دید هر فرد به یک یک حالت دیده میشه، جیمز هم در دنیای دیگرش ماریا رو قرار میده! ماریا پیش از اینکه جیمز وارد شهر بشه در کلاب به هوش میاد! البته این مدت زمانی چیزی بیش از چند ساعت نیست! ماریا ای که در بازی مشاهده میکنیم در واقع زاده ذهن جیمز هست چون چهرش به طور کل با ماریا اصلی متفاوته! وقتی بهوش میاد یا بهتر بگیم خلق میشه دچار سردرگمی شخصیتی میشه! او صفات ماریا اصلی رو به ارث برده در صورتی که شهر و حتی خود جیمز اونو اینطوری نمی خواد. جیمز می خواد که این موجود تلفیقی از ماریا اصلی و مری باشه. به همین علت هست که در طول Born from a wish خاطراتی که می بایست یادش بیاد، بهش القا میشه! ماریا اصلی پیش از اتفاقات بازی شهر رو ترک کرده یا مرده است.
 
آخرین ویرایش:
سلام
یه سوال
این هم نوای لالایی برای بستن چشمانت بود...خدانگهدار
من همچین جمله‌ای رو یادم نمیاد. این مربوط به آهنگ Room Of Angels در شماره 4 بازی هستش.
یه نکته دیگه؛
الان که خاطراتم رو مرور می‌کردم یادم افتاد از قسمتی که جیمز و ماریا توی آسانسر به صدای مسابقه Trick Or Treat گوش میدن هم چیزی گفته نشده. قسمتی که برای من خیلی جالب بود. مخصوصاً بعد از اینکه دوباره اسم والتر سولیوان به گوشم خورد (اولین بار توی Woodside Apartments) و به شدت بعد از بازی کردن شماره 4 بازی.
یه نکته رو هم توی تاپیک طرفداران نوشتم که اینجا هم قرار میدم فقط نظرات خودتون رو توی همون محل اعلام کنید.
سلام
یه مطلبی چند وقته همچین رفته رو مخم. چرا همیشه سایلنت هیل شماره 2 رو زاده ذهن جیمز قلمداد می‌کنیم. «چرا اون رو دنیای ذهن مری نبینیم؟»
مگه نه اینکه مری توینامه آخرش از جیمز متوقع هست که فراموشش نکنه.
من نمیتونم بهت امر کنم که من رو به خاطر بسپاری ولی اینم نمیتونم تحمل کنم که من رو از یاد ببری
مری هست که برای یادآوری به همسر فراموشکارش (دیالوگ ماریا تو Labyrinch رو بیاد بیارید) اون رو به شهر فرا می‌خونه. جیمز میگه تمام این شهر محل مخصوص ما بود.
مری هست که وضعیت خوش رو در حال بیماری به شکل Lying Creature برای جیمز مصور میکنه.
مری هست که قسمت پاک و معصوم خودش رو به همراه قسمتی که می دونست جیمز از اون بیشتر خوشش میاد (ماریا) رو در دنیای ذهنش جلوی جیمز قرار میده.
مخصوصاً اگه قبول کنیم وقتی جیمز از چنگال هیولاهای آویزان تو بیمارستان خلاص میشه، مری هستش که اون رو به مکانی امن می‌‌بره.
مری هست که سرهرمی رو برای جیمز وعده می‌گیره.
دست آخر وقتی جیمز همه چیز رو بیاد میاره و قبول می‌کنه، انتخاب سرنوشتش رو به خودش واگذار می‌کنه.
 
الان که خاطراتم رو مرور می‌کردم یادم افتاد از قسمتی که جیمز و ماریا توی آسانسر به صدای مسابقه Trick Or Treat گوش میدن هم چیزی گفته نشده. قسمتی که برای من خیلی جالب بود. مخصوصاً بعد از اینکه دوباره اسم والتر سولیوان به گوشم خورد (اولین بار توی Woodside Apartments) و به شدت بعد از بازی کردن شماره 4 بازی.
امیر رو نمیدونم ولی مسعود جان من اینقدر بحث کردم با امیر سر مسایل مختلف این شماره و چک و چونه زدیم با هم دیگه این تکه رو بالکل فراموش کردم که اتفاقا خیلی خیلی مهمه و اگر خاطرم بود مطمئنا نمیذاشتم از دست بره چون حیاتی بود حتی توی همون شماره و فهموندن موضوع قتل به جیمز !
البته یه چیز جالبی هم که امیر میگفت این بود که با این اوصاف پیش بره این مقاله خیلی خیلی طولانی میشه و شاید با زمان خوردن بهش خسته کننده بشه برای مخاطب که چون تجربه اش رو داشتم با امیر کاملا موافقم!
 
سلام
یه سوال

من همچین جمله‌ای رو یادم نمیاد. این مربوط به آهنگ Room Of Angels در شماره 4 بازی هستش.
یه نکته دیگه؛
الان که خاطراتم رو مرور می‌کردم یادم افتاد از قسمتی که جیمز و ماریا توی آسانسر به صدای مسابقه Trick Or Treat گوش میدن هم چیزی گفته نشده. قسمتی که برای من خیلی جالب بود. مخصوصاً بعد از اینکه دوباره اسم والتر سولیوان به گوشم خورد (اولین بار توی Woodside Apartments) و به شدت بعد از بازی کردن شماره 4 بازی.

درست میگی مسعود جان! این مربوط به آهنگ مذکور است ولی چون ارتباطاتی بین این دو نسخه وجود داره، به نظرم این دیالوگ خیلی شبیه به دیالوگی میتونه باشه که لحظه آخر جیمز به مری گفته است! نمیدونم یادت هست یا نه ولی، قسمت هایی از اون فیلم ضبط شده بدون صدا بود.

اون قسمت هم کاملا یادم بود و حتی دیالوگ هاش رو هم میخوندم ولی به نظرت اگر تو این بخش میگفتم کمی ابهام به وجود نمی آورد؟ من می خواستم این موضوع رو در تحلیل نسخه چهارم بیان کنم تا دوستان متوجه شوند نسخه های سایلنت هیل چقدر جالب و مرموزن! یعنی می خواستم اول یه دید کامل از والتر داشته باشند و بعد این نکات رو بگم و حتی موضوع فرانک ساندرلند و تئوری که راجع بش دارم و بیشتر مربوط به نسخه دوم بازی میشه! میدونی... اینطوری مخاطبان هیجان زده میشن همان طور که خودمون با فهمیدنشون هیجان زده شدیم و این بازی به یکی از بهترین تجربه های زندگیمون تبدیل شد!

امیر رو نمیدونم ولی مسعود جان من اینقدر بحث کردم با امیر سر مسایل مختلف این شماره و چک و چونه زدیم با هم دیگه این تکه رو بالکل فراموش کردم که اتفاقا خیلی خیلی مهمه و اگر خاطرم بود مطمئنا نمیذاشتم از دست بره چون حیاتی بود حتی توی همون شماره و فهموندن موضوع قتل به جیمز !
البته یه چیز جالبی هم که امیر میگفت این بود که با این اوصاف پیش بره این مقاله خیلی خیلی طولانی میشه و شاید با زمان خوردن بهش خسته کننده بشه برای مخاطب که چون تجربه اش رو داشتم با امیر کاملا موافقم!

البته این موضوع هم صدق میکنه! واقعا بررسی کلی اتفاقات بازی خیلی دشوار و زمان بره و از اونجا که بعضی از اتفاقات مربوط به آینده هست، باز کردن و مطرح کردنشون واقعا سخته! من تقریبا طوری مقاله رو مینویسم که تصور بشه هنوز نسخه بعدی عرضه نشده و فعلا تا همین نسخه ساخته شده! به نظرم این روش بهتره! مثلا تا آخر نسخه دوم همه تصور میکردن پیرامید هد تنها مختص جیمز هست ولی بعد ها اون رو در اوریجینز ، هوم کامینگ و دون پور( به احتمال زیاد) می بینیم! یا همان جمله ای که مسعود اشاره کرد! من می خواستم بعد ها اشاره کنم که منبع این جمله این آهنگ بوده! پس اجازه بدین همان طور که خودمون پله پله و آهسته آهسته مجموعه رو درک کردیم، دیگران هم درک کنند.
 
ممنون امير جان تا اينجا واقعا عالی نوشتيد.
اگه اجازه هست می خواستم يه توضيح كوچيكی رو در مورد يه قسمت از متن تون داده باشم:
Dog : این پایان به نوعی پایانی سرگرم کننده است. در این پایان ابتدا James کلید DOG Key را بدست می آورد. او وارد اتاقی می شود. در اتاق انواع و اقسام مانیتور و وسایل کنترلی دیده می شود. در عین ناباوری James متوجه می شود که تمام این قضایا توسط یک سگ کنترل میشده! او با زبان ژاپنی جمله ای را به سگ می گوید و بازی تمام می شود. شاید سازندگان قصد داشتند با این کار طرفدارانی ریزبین بازی را دست بیاندازند ولی از آنجا که طرفداران مجموعه هیچ گاه تسلیم نمی شوند شاید این سگ تجلی گر همان سگی باشد که Eddie را به اینجا کشانده...
خواستم بگم جيمز تو اندينگ dog به زبان ‍‍ژاپنی به سگ می گه "همه اينا كار تو بود؟" (اندينگش رو با زيرنويس انگليسی حتما از يوتـوب ببينيد)
اين صحنه با توجه به جمله جيمز از نظر من فقط يه معنا داره:
سگ به نوعی نماد حيوونيه كه خواستار ارضای جنسی سريع خودش هست و جيمز هم تا كنترل رومی كه توش اندينگ dog اتفاق می افته بخاطر نياز جنسيش دنبال ماری اومده (توجه داشته باشيد كه نامه مری كه محرك اوليه جيمز برای جستجوی ماری هستش توش ماری به جيمز می گه من الان تو مكان خاصمون تنهام كه اين عبارت يه سيگناله برای يه مرد) و ضمنا مكان كنترل روم درست قبل از ملاقات با ماریا هست،جايی كه جيمز به صورت ايده آلی كه از ماری می خواسته می رسه ولی با فرافكنی (و شايد غرور و دو رويی مردانه) ازش روی برمی گردونه و از اينجا به بعد ديگه بخاطر شهوت به دنبال ماری نمی گرده.
سگ نماد شهوت جيمز هست كه تا اين نقطه بازی كنترلش می كرده،وقتی جيمز وارد اتاق می شه و می فهمه فقط بخاطر شهوت تا اينجا اومده اميدش رو از دست می ده (بيهوش شدنش معنيش اينه)
بعد ملاقات با ماريا اين شهوت ال بين می ره و به جاش جيمز به جستجوی درون و ذهنش روی مياره و فكر می كنه واقعا چه بلايی سر ماری آورده؟
ضمنا اگه توجه كرده باشيد بعد اندينگ dog موقع نمايش اسم سازنده ها يه عكس تحريك كننده از ماريا هم نمايش داده می شه و همين طور چند نوع غذا هم برای ادی (غذا هم برای آدمی مثل ادی نماد جنسيه و ادی فقط خودش رو سركوب می كرده) كه همه اينا ثابت می كنند سگ نماد جنسي هستش.
 
ممنون امير جان تا اينجا واقعا عالی نوشتيد.
اگه اجازه هست می خواستم يه توضيح كوچيكی رو در مورد يه قسمت از متن تون داده باشم:
خواستم بگم جيمز تو اندينگ dog به زبان ‍‍ژاپنی به سگ می گه "همه اينا كار تو بود؟" (اندينگش رو با زيرنويس انگليسی حتما از يوتـوب ببينيد)
اين صحنه با توجه به جمله جيمز از نظر من فقط يه معنا داره:
سگ به نوعی نماد حيوونيه كه خواستار ارضای جنسی سريع خودش هست و جيمز هم تا كنترل رومی كه توش اندينگ dog اتفاق می افته بخاطر نياز جنسيش دنبال ماری اومده (توجه داشته باشيد كه نامه مری كه محرك اوليه جيمز برای جستجوی ماری هستش توش ماری به جيمز می گه من الان تو مكان خاصمون تنهام كه اين عبارت يه سيگناله برای يه مرد) و ضمنا مكان كنترل روم درست قبل از ملاقات با ماریا هست،جايی كه جيمز به صورت ايده آلی كه از ماری می خواسته می رسه ولی با فرافكنی (و شايد غرور و دو رويی مردانه) ازش روی برمی گردونه و از اينجا به بعد ديگه بخاطر شهوت به دنبال ماری نمی گرده.
سگ نماد شهوت جيمز هست كه تا اين نقطه بازی كنترلش می كرده،وقتی جيمز وارد اتاق می شه و می فهمه فقط بخاطر شهوت تا اينجا اومده اميدش رو از دست می ده (بيهوش شدنش معنيش اينه)
بعد ملاقات با ماريا اين شهوت ال بين می ره و به جاش جيمز به جستجوی درون و ذهنش روی مياره و فكر می كنه واقعا چه بلايی سر ماری آورده؟
ضمنا اگه توجه كرده باشيد بعد اندينگ dog موقع نمايش اسم سازنده ها يه عكس تحريك كننده از ماريا هم نمايش داده می شه و همين طور چند نوع غذا هم برای ادی (غذا هم برای آدمی مثل ادی نماد جنسيه و ادی فقط خودش رو سركوب می كرده) كه همه اينا ثابت می كنند سگ نماد جنسي هستش.

تئوری جالبی بود!

نمیشه گفت سگ نماد جنسی مطلق هست! چون شهوت شکم جزو نیازهای جنسی طبقه بندی نمیشه! احتمالا سگ جلوه گر ویژگی خشونت و شکم پرستی ادی می باشد!

از ریز بینی و نکته بینیت متشکرم سهیل جان!
 
تئوری جالبی بود!

نمیشه گفت سگ نماد جنسی مطلق هست! چون شهوت شکم جزو نیازهای جنسی طبقه بندی نمیشه! احتمالا سگ جلوه گر ویژگی خشونت و شکم پرستی ادی می باشد!

از ریز بینی و نکته بینیت متشکرم سهیل جان!
ممنون بخاطر خوندن بيش از حد كتاب های روان شناسی دانشگاه روز به روز بيشتر در مورد سايلنت هيل نظريه هام بيشتر می شه بخاطر همين زياد حرفام رو جدی نگيريد:دی

ولی در مورد نظريه ای كه دادم كاملا به درستيش ايمان دارم چرا كه Silent Hill 2 كلا دنيای جيمزه و می خواد اون رو محاكمه كنه و تفسير بيشتر كاراكترهاشون هم جنسيه چون جيمز يه آدم منحرف هست.
ادی هم اگه دقت كرده باشيد آدميه كه با عقده های جنسی پر شده.ادی مردم رو بخاطر اينكه بخاطر قيافه اش مسخره اش كردن كشته،اين يعنی مثل هر مرد ديگه ای نياز به داشتن ظاهر خوب (كه يه نياز جنسی خفته برای مرده) تو وجودش هست ولی بخاطر چاقی و بدقيافگيش كلا نياز جنسيش سركوب شده و تبديل به انسانی آنتی سوشيال (اگه دقت كرده باشيد تو اون باشگاه بولينگ هم با خيال راحت نشسته و داره غذا می خوره و می گه من كاری به هيچ چيز ندارم) و بزهكار شده.
ادی و جيمز درست مثل هم هستن همون طور كه ماری و آنجلا دقيقا مثل هم هستن.
ادی يه بخاطر ظاهرش يه آدم محروم از لحاظ جنسی بوده و بعد اينكه نتونسته با گريز از اجتماع و پرخوری(كه بجای رابطه جنسی برای خودش شرطی سازی كرده)رو به آدم كشی آورده.
اما جيمز يه آدم برخوردار از لحاظ جنسی بوده اونم در چارچوب هنجار های اجتماع بوده و فردی بوده مورد مقبوليت اجتماعی ولی با اين حال به آدم كشی روی آورده.
از اون طرف آنجلا زنی بوده كه از طرف پدرش مورد تجاوز قرار می گرفته و به زندگی هيچ اميدی نداشته و محكوم به مرگ بوده.
ولی ماری يه زن نرمال بوده كه با وجود بيماريش می خواسته زنده بمونه و به زندگی ادامه بده ولی شوهرش با بالش خفه اش كرده.

سايلنت هيل خواسته واقعيت خود جيمز و ماری رو بوسيله ادی و انجلا به جيمز نشون بده و اين وسط هم ماريا نقش ماری مورد پسند جيمز رو بازی می كنه و لورا هم جای ماری با جيمز حرف می زنه.
از نظر سايلنت هيل ادی و جيمز هر دو مثل همن و هر دو هم محكوم به مرگ هستن كه اين رو به صورت گور آماده شدن هر دوشون تو بازی می بينيم.
به هر حال جيمز و ادی فوق العاده بهم شبيه ان و جفتشون هم مشكل روانيشون ريشه جنسی داره.
 
ممنون بخاطر خوندن بيش از حد كتاب های روان شناسی دانشگاه روز به روز بيشتر در مورد سايلنت هيل نظريه هام بيشتر می شه بخاطر همين زياد حرفام رو جدی نگيريد:دی

ولی در مورد نظريه ای كه دادم كاملا به درستيش ايمان دارم چرا كه Silent Hill 2 كلا دنيای جيمزه و می خواد اون رو محاكمه كنه و تفسير بيشتر كاراكترهاشون هم جنسيه چون جيمز يه آدم منحرف هست.
ادی هم اگه دقت كرده باشيد آدميه كه با عقده های جنسی پر شده.ادی مردم رو بخاطر اينكه بخاطر قيافه اش مسخره اش كردن كشته،اين يعنی مثل هر مرد ديگه ای نياز به داشتن ظاهر خوب (كه يه نياز جنسی خفته برای مرده) تو وجودش هست ولی بخاطر چاقی و بدقيافگيش كلا نياز جنسيش سركوب شده و تبديل به انسانی آنتی سوشيال (اگه دقت كرده باشيد تو اون باشگاه بولينگ هم با خيال راحت نشسته و داره غذا می خوره و می گه من كاری به هيچ چيز ندارم) و بزهكار شده.
ادی و جيمز درست مثل هم هستن همون طور كه ماری و آنجلا دقيقا مثل هم هستن.
ادی يه بخاطر ظاهرش يه آدم محروم از لحاظ جنسی بوده و بعد اينكه نتونسته با گريز از اجتماع و پرخوری(كه بجای رابطه جنسی برای خودش شرطی سازی كرده)رو به آدم كشی آورده.
اما جيمز يه آدم برخوردار از لحاظ جنسی بوده اونم در چارچوب هنجار های اجتماع بوده و فردی بوده مورد مقبوليت اجتماعی ولی با اين حال به آدم كشی روی آورده.
از اون طرف آنجلا زنی بوده كه از طرف پدرش مورد تجاوز قرار می گرفته و به زندگی هيچ اميدی نداشته و محكوم به مرگ بوده.
ولی ماری يه زن نرمال بوده كه با وجود بيماريش می خواسته زنده بمونه و به زندگی ادامه بده ولی شوهرش با بالش خفه اش كرده.

سايلنت هيل خواسته واقعيت خود جيمز و ماری رو بوسيله ادی و انجلا به جيمز نشون بده و اين وسط هم ماريا نقش ماری مورد پسند جيمز رو بازی می كنه و لورا هم جای ماری با جيمز حرف می زنه.
از نظر سايلنت هيل ادی و جيمز هر دو مثل همن و هر دو هم محكوم به مرگ هستن كه اين رو به صورت گور آماده شدن هر دوشون تو بازی می بينيم.
به هر حال جيمز و ادی فوق العاده بهم شبيه ان و جفتشون هم مشكل روانيشون ريشه جنسی داره.

سهیل جان این موضوع درسته که ادی نیاز های سرکوب شده جنسی داشته ولی این به خاطر قیافش نبوده بلکه به خاطر هیکل بدترکیبش بوده!

من تصور میکنم ادی از دوران کودکی چاق، بد هیکل، دست پاچلفتی و تو سری خور بوده! پس اینکه با غذا خوردن شرطی شده نفی میشه! یعنی لاغر نبوده که بخواد با پرخوری چاق بشه و...

ادی و جیمز شباهت به هم دارند ولی نه آنطور که شما ذکر کردی! جیمز سرجمع تنها 3 سال سرخورده بوده در حالی که ادی یک عمر! جیمز گناهانی را که کرده نفی می کند ولی ادی آنها را پذیرفته و از ترسش آنها را از دیگران پنهان می کند! جیمز با امید پا به شهر می گذارد ولی ادی هیچ چیز و هیچ کس منتظرش نیست!

در مورد آنجلا و مری هم هیچ ارتباطی به ذهنم نمیرسه جز اینکه هر دو سعی می کردند شرایط زندگیشون رو بهبود بخشند!

من کلا دوست دارم داستان هر فرد رو تو بازی جداگانه بررسی کنم! مثلا دوست ندارم این طور فکر کنم که لورا تنها برای اینکه حرف های مری رو به جیمز انتقال بده در داستان حضور داره! به هر حال شخصیت های دیگه هم به شهر فراخوانی شدن و پتانسیل این رو دارند که هر کدومشون شخصیت اول بازی باشند. خود شخصیت جیمز هم به دیگر کاراکتران کارهای اشتباهشون رو متذکر میشه ولی چون محوریت داستانی شماره 2 جیمز و مری هستند، بیشتر به اینها توجه میشه!
 
سلام
نظریه جالبی بود سهیل‌جان دید من رو به شخصه درباره این پایان عوض کرد.
اما با چند جاش مخالفم.
سگ به نوعی نماد حيوونيه كه خواستار ارضای جنسی سريع خودش هست
تا حدی آره اما در اکثر فرهنگ‌ها نماد شهوت جن+سی خرگوش هست البته اطلاعات من در این زمینه کمه
از نظر سايلنت هيل ادی و جيمز هر دو مثل همن و هر دو هم محكوم به مرگ هستن كه اين رو به صورت گور آماده شدن هر دوشون تو بازی می بينيم.
درسته که ظاهراً هر دو محکوم به مرگ هستن. اما قبر جیمز ته نداره یعنی تهش بازه که نشون میده مکانی برای نگهداری جیمز نیست (شاید به خاطر بخشایش مری) جیمز تا اینجا تقریباً این که گناهکار هست رو پذیرفته و فقط مونده قبول کنه گناهش قتل مری هستش. حالا جیمز با قبول کردن سرنوشتش (پریدن داخل قبر) میره که مامور اجرای حکم ادی بشه و شهر به جیمز این فرصت رو میده که با اجرای حکم اعدام ادی، نجات پیدا کنه. جیمز ادی رو میکشه تا هم اون رو تنبیه کنه هم بفهمه سزای قتل عمد، مرگه.
چون جيمز يه آدم منحرف هست.
من با این نظر که جیمز یه منحرف جنسی هستش مخالفم چون اگه اون این طوری بود، شیطنت‌های ماریا رو بدون جواب نمی‌گذاشت. شاید اگه هر کدوم ما جای اون بودیم وقتی ماریا از ما می‌خواست روح نبودن اون رو امتحان کنیم...
 

کاربرانی که این گفتگو را مشاهده می‌کنند

Top
رمز عبور خود را فراموش کرده اید؟
اگر میخواهی عضوی از بازی سنتر باشی همین حالا ثبت نام کن
or