تاریخچه و بررسی دقیق سری سایلنت هیل

محشر بودش:x:clap::flowers:
خیلی جزییاتو که تو بازی نفهمیدم واسم آشکار ساخت :)فقط همون ابهام واسم هست که استانلی کیه و چطور هدر اونو نمیشناسه در حالیکه اون عاشق پاکباخته هدره و این که مربوط به 2 زندگی قبلیش آلسا و چریل هم نمیشه چون نامه عاشقانه واسه دختر دبستانی نمینویسن و دومن با اسم هدر خطاب کرده تش. راستی یه چیز غجیب اون عروسکه که واسه هدر میزاره منو یاد عروسک والتر/آیلین میندازه.
:-/:-/:-/:-/:-/:-/:-/:-/:-/:-/:-/:-/:-/:-/:-/:-/:-/:-/:-/:-/:-/:-/:-/:-/:-/:-/

خوشحالم که خوشتون اومد! راجع موضوعاتی که مطرح کردی حتما توضیح میدم ولی الان احساس میکنم یکم خسته ام...

امیر حسین عزیز واقعا دستت درد نکنه، من چند وقت پیش شروع به بازی کردن این نسخه کردم اما شاید یک دهم چیزایی که توی این قسمت مقاله خوندم رو متوجه نشده بودم و الان از این بابت واقعا خوشحالم.
راستش به نظر من داستان نسخه سومش جالبه اما از هر نظر که حساب کنیم به پای نسخه اول و دوم نمیرسه مخصوصا نسخه دوم رو اگه پایان اصلیش رو بری میتونی سراسر بازی رو شاهکار تمام عیار حساب کنی اما بنظرمن پایان اصلی نسخه سوم یه مقدار زیادی خوب تموم میشه، البته با توجه به شخصیت تقریبا مثبت هدر و روند داستان بازم نمیشد انتظار یه پایان خیلی غم انگیز رو داشت. یه مورد دیگه هم بحث در مورد وجود یا عدم وجود هیولاها بود که بازم نمیشه سر این قضیه نتیجه گیری 100% کرد و هر نظریه ای رو که دنبال کنی بازم به شک و شبهه برمیخوری حتی اگه بخوایم نظریه 2 رو که منطقی تر هست قبول کنیم ولی بازم با توجه به حرف های وینسنت و جسدی که توی فروشگاه افتاده ابهامات بیشتری شکل میگیره. بنظر من این هنر کارگردانی و داستان پردازی بازی رو میرسونه که نمیاد مسائل رو کاملا روشن کنه و شاید میخواد به مخاطبانش این اجازه رو بده که خودشون در این مورد تصمیم بگیرند به این امر میگن نهایت احترام به شعور مخاطبان که توی بازی های دیگه اثری ازشون دیده نمیشه، بخاطر همین ویژگی های خاص و هنرمندانه هست که ارزش بازیهای این سری انقدر بالا رفته. البته من بجز شماره سوم بقیه نسخه ها رو انجام ندادم اما با توجه به مقاله امیرحسین عزیز بطورکامل از جزئیات نسخه های دیگه مطلع شدم.
جا داره از اشکان عزیز هم بابت کمک در جمع آوری این مطلب تشکر ویژه کرد.

ممنون حمیدرضا جان!

منم با شما موافقم! کیفیت نسخه سوم نسبت به نسخه اول و دوم پایین تر بود و داستانش چنان پیچ و تابی نداشت. ولی به هر حال خوب بود. یه موردی که تو مجموعه محسوسه، اجازه برداشت آزادی هست که به بازیکن ها داده میشه! منم سعی کردم تمام حالات رو بگم و نظر نهایی رو به منطق خودتون واگذار کنم!

یکی از دلایلی که باعث شد من عاشق سایلنت هیل بشم همین گره های کوری بود که می بایست گره های آن به دست خود بازیکن ها باز میشد. یعنی به مرور زمان و تفکری درست بدست اومدن! تو همین مقاله ای که من نوشتن کلی نکته مبهم وجود داره که دوست دارم مخاطبان به اون ها اشاره کنن که متاسفانه تا به امروز این مورد صورت نگرفته! یا مسائل دیگه که به عمد اصلا مطرح نشدن تا تقاضاش صورت بگیره! مثل همون دوستمون که دوست داره راجع به Stanley بدونه و من هم در خدمتش هستم!
 
عالي بود امير حسين!
راستش واسه اين كه ميخوام اساسي داستان تو دستم بياد يك مقدار گيج شدم.
البته به نظر من هم در مورد وجود هيولاها نظريه دوم منطقي تر به نظر ميرسه چون به نظرم در سايلنت هيل واقعيت مطلق معنايي نداره.
شايد سوالم پيش پا افتاده به نظر برسه ولي وجود ولي وجود خدا در درون heather يك مقدار مشكوك به نظر نميرسه؟شايد از قبل برنامه ريزي شده بوده و يكي از نگراني هاي harry هم از همين بابت بوده ولي هيچ وقت به روي خودش نياورده چون هميشه با محبت تمام با heather رفتار كرده هيچ وقت جنين درونش رو احساس نكرده.ولي اخه اين دختر رو Alessa به harry تقديم كرده.نميدونم.گيج شدم.يك مقدار در مورد اين توضيح بده
راستي كاشكي قسمت 1 و 2 رو هم به همين كاملي توضيح ميدادي.ولي به هر صورت خسته نباشي

کلادیا دیگه کیه؟! منظورت Heather هست؟
اشتباه تايپيه فاحشي بود:d
 
آخرین ویرایش:
عالي بود امير حسين!
راستش واسه اين كه ميخوام اساسي داستان تو دستم بياد يك مقدار گيج شدم.
البته به نظر من هم در مورد وجود هيولاها نظريه دوم منطقي تر به نظر ميرسه چون به نظرم در سايلنت هيل واقعيت مطلق معنايي نداره.
شايد سوالم پيش پا افتاده به نظر برسه ولي وجود ولي وجود خدا در درون claudia يك مقدار مشكوك به نظر نميرسه؟شايد از قبل برنامه ريزي شده بوده و يكي از نگراني هاي harry هم از همين بابت بوده ولي هيچ وقت به روي خودش نياورده چون هميشه با محبت تمام با claudia رفتار كرده هيچ وقت جنين درونش رو احساس نكرده.ولي اخه اين دختر رو Alessa به harry تقديم كرده.نميدونم.گيج شدم.يك مقدار در مورد اين توضيح بده
راستي كاشكي قسمت 1 و 2 رو هم به همين كاملي توضيح ميدادي.ولي به هر صورت خسته نباشي

والا من اصلا متوجه سوالت نشدم! کلادیا دیگه کیه؟! منظورت Heather هست؟

چیش مشکوک به نظر میرسه؟! نگاه کن هری هیچ وقت نمیدونسته "خدا" درون Heather هست و اگر هم میبینی اون مایع رو تو گردن بند میزاره و به دخترش میده علتش اینکه یک بار قبلا از اون استفاده کرده و از قدرتش آگاهه! یعنی میدونه The Order دست از سر او و دخترش برنمیداره و قطعا دوباره سراغشون میان!

این که خدا تبدیل به جنینی در بدن هدر شده کاملا قابل درکه! نگاه کن وقتی هری سامیل رو نابود میکنه ( که در اصل نابود نمیشه و به شکل آلسا در میاد و بچه رو به هری میده)، "خدا" درون بدن نوزاد رخه میکنه و هری به همراه نوزادی که درونش سامیل رخنه کرده، از شهر فرار میکنه!

پ.ن: والا نکاتی که اینجا مطرح شد پیش تر نمیتونستم مطرحشون کنم و باید به مرور زمان مطرح میشدن! من تمام سعیم رو جهت پوشش تمامی مطالب مهم نسخه های اول و دوم کردم! اگر احساس میکنی جایی برات گنگ و قابل درک نیست بگو تا برات شرح بدم! اینجوری امکان داره تو ادامه یسری مطالب برات نا مفهوم به نظر برسن!

پ.ن2: اگر احساس میکنی بازم متوجه نشدی، سوالت رو یکم شفاف تر مطرح کن تا بتونم کمکت کنم!
 
ميگم loyal جان شايد درخواستم غير منطقي بياد.اما اگر يكي دو نفر بشينن وقت بزارن و اين رو به انگليسي ترجمه كنن ميتونيم تو سايتهاي فرنگي هم قرار بديم.
كاش پيگري چنين كاري باشي
 
خسته نباشی! خیلی عالی بود!
یه نظرم شماره های قبلی پیچیده تر و جالب تر بودن! با اینکه این شماره به شماره های قبلی نمیرسید ولی بازم خوب بود و به ابهامات شماره ی 1 تا حد زیادی جواب داد!
بیصبرانه منتظر بخش 4 هستم!
 
امیرحسین اگه وقت کردی در مورد اون زنی هم که توی کلیسا داره اعتراف میکنه و ربطش به داستان اصلی و اینکه چرا بخشیدن و نبخشیدنش انقدر مهم هست هم توضیح بده.
خیلی ممنون.
 
امیرحسین اگه وقت کردی در مورد اون زنی هم که توی کلیسا داره اعتراف میکنه و ربطش به داستان اصلی و اینکه چرا بخشیدن و نبخشیدنش انقدر مهم هست هم توضیح بده.
خیلی ممنون.
اون زنه مگه کلادیا نبود؟ حداقل صداش خیلی شبیه بود.
 
سلام من از سايلنت هيل 3 يه جيزي رو متوجه نشدم
اين كردنبند رو كي بهش داده و در آخر بازي وقتي دل درد ميكيره و رنك صورتش عوض ميشه از كجا ميدونسته كه يك جيزي توي اين كردن بند هست و بايد در اون زمان بخوردش?
 
سلام من از سايلنت هيل 3 يه جيزي رو متوجه نشدم
اين كردنبند رو كي بهش داده و در آخر بازي وقتي دل درد ميكيره و رنك صورتش عوض ميشه از كجا ميدونسته كه يك جيزي توي اين كردن بند هست و بايد در اون زمان بخوردش?
* بعد از این اتفاقات او به سمت Ashfield رهسپار میشود ( در واقع این موضوع در نسخه 4 بیان میشود که SH3 در این مکان جریان داشته!). او 12 سال باقی مانده را در آپارتمانی با دخترش سپری میکند. آنها تغییر نام میدهند و اسم دخترش را از Cheryl به Heather تغییر میدهد. Heather گاهی اوقات از خود رفتارهای عجیبی بروز میدهد که علتش، یادآوری پاره ای از خاطرات آلسا میباشد. هری هرچه قدر سعی میکند این حقیقت را نفی کند که اتفاقات گذشته ممکن است مجددا روی دهد، اما سرنوشت دخترش را به مخاطره نمی اندازد و به او گردنبندی را میدهد تا به کمک آن شانس حیات داشته باشد. این گردنبند حاوی مایعی است- Aglaophtis - که می تواند موجودی که در جسم Heather قرار دارد را نابود سازد.
..........
 
سلام
پس چرا نوشته نشده که هری می دونسته که یک جنین در شکم هدر هست و به هدر گفته که این مایع سفید رنگ رو چه وقت بخوره و اگه این حرف زده نشده هدر از کجا میدونسته که باید در اون زمان از این مایع سفید بخوره؟؟؟؟
 
سلام
پس چرا نوشته نشده که هری می دونسته که یک جنین در شکم هدر هست و به هدر گفته که این مایع سفید رنگ رو چه وقت بخوره و اگه این حرف زده نشده هدر از کجا میدونسته که باید در اون زمان از این مایع سفید بخوره؟؟؟؟

هری سال ها پیش سامیل و دالیا رو نابود میکنه! او موفق میشه با کودک تازه متولد شدش از شهر فرار کنه! اونها مدتی رو به خوبی و خوشی زندگی میکنن تا اینکه سر و کله اعضای فرقه پیدا میشه! هری شروع به مقابله کردن با اونها میکنه ولی متوجه میشه که گویا آنها دست بر دار نیستند. او نمیدونه که هدر سامیل رو در شکم داره ولی از اونجا که موجوداتی مثل سامیل و ده ها موجود اهریمنی دیگر رو دیده بود حدس میزنه که ممکن چنین موجوداتی سر راه دخترش در آینده سبز بشن! به همین علت تصمیم میگیره محض احتیاط Aglaophtis را در گردنبند هدر بگذارد.

حال از اینجا به بعد 2 موضوع مطرح هست!

1- یا هری نحوه کشتن سامیل رو پیش از وقوع این حوادث به دخترش گفته بود و هدر هم مطابق پدر تصمیم میگیره همانطور سامیل رو نابود کنه!

2- در همان لحظات خاطرات آلسا به یاد هدر میاد ( به نوعی الهام ) و هدر با دیدن اون صحنه میفهمه که باید از Aglaophtis استفاده کنه!

امیدوارم شک و شبه ای باقی نمونده باشه!
 
هری سال ها پیش سامیل و دالیا رو نابود میکنه! او موفق میشه با کودک تازه متولد شدش از شهر فرار کنه! اونها مدتی رو به خوبی و خوشی زندگی میکنن تا اینکه سر و کله اعضای فرقه پیدا میشه! هری شروع به مقابله کردن با اونها میکنه ولی متوجه میشه که گویا آنها دست بر دار نیستند. او نمیدونه که هدر سامیل رو در شکم داره ولی از اونجا که موجوداتی مثل سامیل و ده ها موجود اهریمنی دیگر رو دیده بود حدس میزنه که ممکن چنین موجوداتی سر راه دخترش در آینده سبز بشن! به همین علت تصمیم میگیره محض احتیاط Aglaophtis را در گردنبند هدر بگذارد.

حال از اینجا به بعد 2 موضوع مطرح هست!

1- یا هری نحوه کشتن سامیل رو پیش از وقوع این حوادث به دخترش گفته بود و هدر هم مطابق پدر تصمیم میگیره همانطور سامیل رو نابود کنه!

2- در همان لحظات خاطرات آلسا به یاد هدر میاد ( به نوعی الهام ) و هدر با دیدن اون صحنه میفهمه که باید از Aglaophtis استفاده کنه!

امیدوارم شک و شبه ای باقی نمونده باشه!
دستت درد نکنه مثل همیشه دقیق و کامل بود.:x
 
راستي شهر كنترل اوضاع رو به طور خودكار در دست داره يا اعضاي فرقه؟اگه جوابت شهر هستش پس چرا در رفتارش دوگانگي وجود داره؟مثلا جيمز رو به شهر فراميخونه به خاطر گناهي كه كرده ولي از اون طرف داهيلا با انواع و اقسام گناهاني كه كرده ازدانه باز دست به هر كاري كه دلش ميخواد ميزنه!
اصلا كلا ماهيت شهر خوبه يا بده؟
 

کاربرانی که این گفتگو را مشاهده می‌کنند

Top
رمز عبور خود را فراموش کرده اید؟
اگر میخواهی عضوی از بازی سنتر باشی همین حالا ثبت نام کن
or