غلط کرد گفت دیگه نمیگه
:d
احمد جون قرار شد هر کی یه تحلیل از شخصیت لیان داشته باشه ولی خوب اینجوری شدشما اسم خودتونو گذاشتین رزیدنت اویلررررررررررررررر.اصلا چه دلیلی داره بین کاراکترا فرق بزارین.خب ببینم هر کدومشون نبودن که اصلا داستان پیش نمیرفت.چی میگین اگر این نبود اگر اون نبود؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟اه اه اه مثل اینه که بگیم اگر یکی از اعضای داخلی بدن نباشه مشکلی پیش نمیاد.مگه میشه.)x.بابا این همه بحث .همین سوال دوستمون g-virusبه این خوبی
اصولا لیان یک ابزار که به اشتباه ازش استفاده شدهماوین جان دستت درست خیلی عالی بود تاریخچه امبرلا من از این قسمتش خیلی خوشم اومد:
جزیره‌ی اسپنسر: جزیره‌ای در اقیانوس آرام که " آلکس وسکر " در آن به پژوهش‌های سری می‌پرداخت.آلکس دوازدهمین نفر از سی گزینه ی نهایی پروژه ی کودکان وسکر است. او در جریان پروژه ی کودکان وسکر که توسط اوزول ای اسپنسر طراحی شده بود، قرار گرفت. هدف از این پروژه، ساخت دنیایی جدید بود که در آن انسانهایی با ضریب هوشی بسیار بالاتر و اشتباهاتی بسیار کمتر زندگی می کردند. آلکس نیز از پدر و مادری نخبه متولد شده بود و به اعتقاد اسپنسر، یقینا دارای DNA برتر نیز بود. او در جریان اجرای پروژه، یکی از کمتر کسانی بود که توانست در آزمایش ها موفق شود؛ آزمایش هایی که حتا خودش هم از آن بی خبر بود. او با آموزشهایی که دیده بود،درآینده به استخدام شرکت آمبرلا در آمده و به عنوان پژوهشگر در آنجا مشغول به کار می شود.
از دید اسپنسر، آلکس یکی از مناسب‌ترین گزینه‌های دارای آبنده‌ی روشن در میان دیگر گزینه‌ها بود. آلکس نیز نسبت به اسپنسر، وفادار نشان داد و اینها سبب شد تا اسپنسر یک پروژه‌ی مخفیانه را به آلکس بسپارد. آلکس مطالعات و پژوهش‌های خود را پیرامون ویروسی که از اسپنسر گرفته بود، در این جزیره آغاز کرد و هدف از این پروژه جاویدان کردن اسپنسر بود. آلکس موفق به این کار بزرگ شد، اما خیانت های اسپنسر به او، سبب شد تا راه دیگری را در پیش بگیرد.
ای کاش اطلاعات بیشتری در مورد الکس داشتیم
احد جان در مورد وسکر بهتره بگم یه چیزایی در شخصیت انسان ذاتی هستش و یه چیزایی اکتسابی من فکر میکنم جاه طلبی و به دنبال جاودانگی بودنش ذاتی باشه و این بی اخلاقی و کارهای غیر انسانی اکتسابی بوده و از بدو کودکی که توسط اسپنسر دزدیده شد و رفتارهایی که باهاش شده اینجوری بارش اورده یه جورایی عقده ای شده بچه مردم و کلا فکر میکنم ویروس توی رفتار البرت وسکر هیچ تغییری ایجاد نکرده و اینها نتیجه تربیت شدن در شرکت امبرلاست حالا با توجه به نکته هایی که ماوین عزیز گفت اخرش ویروس جی توی بدن البرت وسکر بوده یا اون ویروسی که بیرکین بهش داد اگر ویروس جی بوده چرا وسکر رو اونجوری نکرده که یه چشم زیادی داشته باشه و تغییر شکل بده؟
راستش داش احد به نظر تو توی اویل 4 ایدا داشت از لیون استفاده میکرد یا لیون برای پیشبرد ماموریتش مجبور بود مبارزه کنه ؟ اگر داشت استفاده ابزاری میکرد چرا ایدا خودش زودتر از لیون با سادلر رو در رو شد چرا اینقدر جون لیون رو نجات داد؟من فکر کنم علاقه اونا به هم باعث این داستان شده
بچه ها در مورد این که از لیون استفاده ابزاری شده کسی حرف خاصی نداره ؟در اخر شما اخرین مبارز رو برای نابودی ویروس و مبارزه با سازندگان اونها کی میدونید؟به نظر من لیون اس کندی اخرین منجیه
غلط کرد گفت دیگه نمیگه
اخه نیما خودت فکر کن یه شهروند معمولی چه طوری میشه به راکت انداز اشنایی داشته باشه حالا جیل والنتاین چون پلیس بوده و جزو نیروهای ویژه قابل قبوله ولی کلیر ردفیلد به چه مناسبت باید راکت لانچر و انواع اسلحه رو بلد باشه کار کنه اونوقت میگن لیون رو بزرگش کردن عجبا
جیگر اگه بازی به همین منوال پیش بره یه خورده ضایست که لیون همه چی رو نابود کنه بازم میگم اگر بازی به همین منوال پیش بره و کپکام تا همین حد روی لیان حساب کنه.اخه زحمت هارو یکی دیگه بکشه اونوقت...مگر اینکه سازندگان بازی یه روند دیگه رو برای لیان در نظر بگیرن ونقش پر رنگشوپر رنگترکنندماوین جان دستت درست خیلی عالی بود تاریخچه امبرلا من از این قسمتش خیلی خوشم اومد:
جزیره‌ی اسپنسر: جزیره‌ای در اقیانوس آرام که " آلکس وسکر " در آن به پژوهش‌های سری می‌پرداخت.آلکس دوازدهمین نفر از سی گزینه ی نهایی پروژه ی کودکان وسکر است. او در جریان پروژه ی کودکان وسکر که توسط اوزول ای اسپنسر طراحی شده بود، قرار گرفت. هدف از این پروژه، ساخت دنیایی جدید بود که در آن انسانهایی با ضریب هوشی بسیار بالاتر و اشتباهاتی بسیار کمتر زندگی می کردند. آلکس نیز از پدر و مادری نخبه متولد شده بود و به اعتقاد اسپنسر، یقینا دارای DNA برتر نیز بود. او در جریان اجرای پروژه، یکی از کمتر کسانی بود که توانست در آزمایش ها موفق شود؛ آزمایش هایی که حتا خودش هم از آن بی خبر بود. او با آموزشهایی که دیده بود،درآینده به استخدام شرکت آمبرلا در آمده و به عنوان پژوهشگر در آنجا مشغول به کار می شود.
از دید اسپنسر، آلکس یکی از مناسب‌ترین گزینه‌های دارای آبنده‌ی روشن در میان دیگر گزینه‌ها بود. آلکس نیز نسبت به اسپنسر، وفادار نشان داد و اینها سبب شد تا اسپنسر یک پروژه‌ی مخفیانه را به آلکس بسپارد. آلکس مطالعات و پژوهش‌های خود را پیرامون ویروسی که از اسپنسر گرفته بود، در این جزیره آغاز کرد و هدف از این پروژه جاویدان کردن اسپنسر بود. آلکس موفق به این کار بزرگ شد، اما خیانت های اسپنسر به او، سبب شد تا راه دیگری را در پیش بگیرد.
ای کاش اطلاعات بیشتری در مورد الکس داشتیم
احد جان در مورد وسکر بهتره بگم یه چیزایی در شخصیت انسان ذاتی هستش و یه چیزایی اکتسابی من فکر میکنم جاه طلبی و به دنبال جاودانگی بودنش ذاتی باشه و این بی اخلاقی و کارهای غیر انسانی اکتسابی بوده و از بدو کودکی که توسط اسپنسر دزدیده شد و رفتارهایی که باهاش شده اینجوری بارش اورده یه جورایی عقده ای شده بچه مردم و کلا فکر میکنم ویروس توی رفتار البرت وسکر هیچ تغییری ایجاد نکرده و اینها نتیجه تربیت شدن در شرکت امبرلاست حالا با توجه به نکته هایی که ماوین عزیز گفت اخرش ویروس جی توی بدن البرت وسکر بوده یا اون ویروسی که بیرکین بهش داد اگر ویروس جی بوده چرا وسکر رو اونجوری نکرده که یه چشم زیادی داشته باشه و تغییر شکل بده؟
راستش داش احد به نظر تو توی اویل 4 ایدا داشت از لیون استفاده میکرد یا لیون برای پیشبرد ماموریتش مجبور بود مبارزه کنه ؟ اگر داشت استفاده ابزاری میکرد چرا ایدا خودش زودتر از لیون با سادلر رو در رو شد چرا اینقدر جون لیون رو نجات داد؟من فکر کنم علاقه اونا به هم باعث این داستان شده
بچه ها در مورد این که از لیون استفاده ابزاری شده کسی حرف خاصی نداره ؟در اخر شما اخرین مبارز رو برای نابودی ویروس و مبارزه با سازندگان اونها کی میدونید؟به نظر من لیون اس کندی اخرین منجیه
اینا رو درباره لیان شوخی گفتی؟!احمد جون قرار شد هر کی یه تحلیل از شخصیت لیان داشته باشه ولی خوب اینجوری شد
اصولا لیان یک ابزار که به اشتباه ازش استفاده شده
البته قرار بوده اول از لیوان استفاده بشه
همین طور کلیر ردفیلد و کریس ردفیلد و کل ایل و تبارشون
قادرن یک داستان یک نفر رو دنبال کنن البته اونا از جنس کاغذ نیستن
البته ما بهشون افتخار می کنیم چون از زمانی که چشمشون دنیا رو دیده میتونن از دندون مصنوعی شات گان بسازن
البته بعضی ها میگن کلیر ردفیلد شبا کارش نمیزاره بخوایه و این معلوم نیست ایشون شبا چیکار می کنن که نمی تونن بخوابن
البته یه خانومم دیگه هم هست که می گن خیلی مرموز کلا بلده از شخصیت های کاغذی
به صورت ابزاری استفاده کنه
لیان هم که یه قهرمان کاغذی بی شعور بی تربیت که کلا الافه ول این ور اون ور بی خود و بی جهت زرتی میاد تو داستانا فک کنم چون از جنس کاغذ باد میبرتش اینور اونور ولی ردفیلد همیشه میره جایی که خطر هست تا اونو نابود کن البته اصلا فضول نیستن ایشون
کلا بچه دوست دارن هی!
وسکر هم از اون خوباشه!
اینو فقط هادی بخونه
پسر جون گوش کردی آهنگ هارو
خیلی نامردی
نه دیگه نگرفتی کلا میشه الان من بلدم مثلا با تانک اسکی برم ولی باید تو موقعیتش قرار بگیرم
حالا کلیر جای خود داره
البته من فکر میکنم دلیل این محبوبیت و حضور مفرط (
) شخصیت پردازی خوب در مورد لیان هست. لیان برخلاف کریس و جیل محدود به آمبرلا، وسکر و ... نیست. یه شخصیت با دایره فعالیت گسترده.
در مورد اهمین نقش کلر در طول RE نکاتی وجود داره.سلام بر دوستان گلم
افشین جان خیلی خیلی زیبا بودن اهنگها هم پیانو به زیبایی نواخته شده هم گیتار خیلی خوشم اومد دستای هنرمندی دارین تبریک میگم
حالا میخوام بدونم ضرورت حضور خانم ردفیلد توی داستان چیه از اونجایی که من میدونم کلیر ردفیلد برای پیدا کردن برادرش به شهر راکون رفت و بعد از نجات پیدا کردن و خروج از شهر از شری و لیون جدا شد و بازم به دنبال برادرش رفت که عاقبت در داستان کد ورونیکا برادرش رو پیدا میکنه خب حالا به نظرتون داستان کلیر اینجا تموم نمیشه اقا احد و اقا نیمای عزیز که میگید لیون هر جا وارد شده تمام دشمناشو کاملا از بین برده و دلیلی برای حضور بعدی نداره ایا به نظر شما داستان کلیر ردفیلد با پیدا کردن برادرش تموم نشد؟کلیر ردفیلد به چه مناسبت بایدحضور داشته باشه دلیل منطقی و هدفی که کلیر باید دنبال کنه چیه ؟
اگر هانک توی داستان باشه دلیل داره اگر لیون باشه دلیل داره اگر کریس باشه دلیل داره چون جزو بی اس ای ای هستش دلیل حظور کلیر ردفیلد چیه؟
نمیخواستم اینو بگم ولی چاره ای نیست باید بگم الان میتونم به جرات بگم الان بی خاصیت ترین شخصیت رزیدنت اویل همین کلیر ردفیلده بعد از کد ورونیکا چه حرکتی کرد توی داستان دیجنریشن چه حرکت فوق العاده ای داشت؟اونی که ما دیدیم لیون و انجلا میلر بودن که با کرتیس میلر روبرو شدن یکی اینجا توضیح بده نقش کلیر ردفیلد و حرکت تاریخی که کرد توی داستان دیجنریشن چی بوده؟
سلام بر دوستان گلم
افشین جان خیلی خیلی زیبا بودن اهنگها هم پیانو به زیبایی نواخته شده هم گیتار خیلی خوشم اومد دستای هنرمندی دارین تبریک میگم
حالا میخوام بدونم ضرورت حضور خانم ردفیلد توی داستان چیه از اونجایی که من میدونم کلیر ردفیلد برای پیدا کردن برادرش به شهر راکون رفت و بعد از نجات پیدا کردن و خروج از شهر از شری و لیون جدا شد و بازم به دنبال برادرش رفت که عاقبت در داستان کد ورونیکا برادرش رو پیدا میکنه خب حالا به نظرتون داستان کلیر اینجا تموم نمیشه اقا احد و اقا نیمای عزیز که میگید لیون هر جا وارد شده تمام دشمناشو کاملا از بین برده و دلیلی برای حضور بعدی نداره ایا به نظر شما داستان کلیر ردفیلد با پیدا کردن برادرش تموم نشد؟کلیر ردفیلد به چه مناسبت بایدحضور داشته باشه دلیل منطقی و هدفی که کلیر باید دنبال کنه چیه ؟
اگر هانک توی داستان باشه دلیل داره اگر لیون باشه دلیل داره اگر کریس باشه دلیل داره چون جزو بی اس ای ای هستش دلیل حظور کلیر ردفیلد چیه؟
نمیخواستم اینو بگم ولی چاره ای نیست باید بگم الان میتونم به جرات بگم الان بی خاصیت ترین شخصیت رزیدنت اویل همین کلیر ردفیلده بعد از کد ورونیکا چه حرکتی کرد توی داستان دیجنریشن چه حرکت فوق العاده ای داشت؟اونی که ما دیدیم لیون و انجلا میلر بودن که با کرتیس میلر روبرو شدن یکی اینجا توضیح بده نقش کلیر ردفیلد و حرکت تاریخی که کرد توی داستان دیجنریشن چی بوده؟
Google