movyn
باز هم سلام
بالاخره همونی شد، که من می خواستم. شما دو تا در برابر من.
اول از آقا نیما شروع می کنم.
اول در مورد سازمان بگم، من در بحث تو همون سایته، این فرضیه ی تاسیس سازمانو مطرح کردم. می دونین که راجه به سازمان مخفی، هیچ اطلاعات کاملی وجود نداره و نمیشه گفت که ماهیت اون چیه. اما در این هم شکی نیست که ارتباطی با آمبرلا نداره (چون وسکر عضوش بوده، و اگه سازمان جزئی از آمبرلا می بود،آمبرلا باید می دونست که وسکر زندست، اما اونم فکر می کرد که وسکر مرده و یکی دو تا دلیل دیگه که اگه بخواین میزارم). به ترایسل هم نمیتونه ربط داشته باشه، پس یقینا، هر چی که هست مستقله. می شه در مورد سازمان مخفی هم بحث های خوبی رو انجام داد. فکر نکنم که توی این موضوع که آلبرت وسکر، دوست داشت بی شریک کار کنه شک داشته باشین. اون از هر کسی که دور و برش بود استفاده ی ابزاری می کرد، فقط برای پیشبرد اهداف خودش.
وسکر با کمک برکین قصد داشت مقر آموزشی آمبرلا رو بازگشایی کنه، تا با استفاده از امکانات اونجا به هدفش برسه، اما به دلایلی که خودتونم میدونین، نتونستن. اینجا برای اولین بار، این جرقه تو ذهن آلبرت زده شد، که باید برای رسیدن به هدف هاش، راهی مستقل رو در پیش بگیره (اگه سندم خواستین براتون، خصوصی می ذارم)، وسکر از 1998 به بعد، با آمبرلا قطع همکاری کرد. آلبرت، از حد و مرز ها، سقف ها و در کل استانداردهای شرکتهایی مثل آمبرلا راضی نبود، وسکر دوست داشت بدون محدودیت هدف هاش رو جلو ببره، آمبرلا درسته که ویروس تی و جی رو ساخت، اما این نشون دهنده ی بدون مرز بودنش نیست، آمبرلا شرکت بزرگ و جهانی بود، که خیلی تو چشم بود، آمبرلا یقینا تحقیقات و دستاورد های مفید هم داشته، که با این گستردگی در جهان فعالیت می کرده، اما همه اینا برای سرپوش گذاشتن تحقیقات غیر قانونیشون بوده. وسکر دوست داشت مستقل کار کنه.
2- واقعا ندیدی؟ خیلی باحالی!، در ضمن هم آلکس بوده هم وسکر، پس با این حساب تو میگی دو تا آلکس وسکر تو رزیدنت اویله؟
4-منم همینطوز، اما به این دو نفر مارکوس رو هم اضافه می کنم. در ضمن:
چون اگه بخواهیم اینجوری حساب کنیم،پس باید بگیم که ورونیکا آشفورد و جرج تروور مهم ترین شخصیت ها هستند!
در مورد حساب کردنت، یه توضیح قانع کننده بدی، خوشحالم می کنی.
5-این سوالو تو پیام خصوصی هم پرسیده بودی که؟ در ضمن در باره ی مارکوس هم باید بگم درسته نقشش کوتاه و محدود بود، اما گذرا نبود. آلبرت وسکر بیشترین تعداد حضورو داشته اما نه در تمام نسخه ها، اما میراث جهنمی مارکوس ... ، یقین داشته باشید که از ویروس تی در اویل 6 هم خواهید شنید. اگه یکم منطقی تر فکر کنین می بینین، این میراث جهنمی، یعنی ویروس تی است، که از وسکر هم، در بازی ثابت تره.
در باره ی اهمیت کلر راجع به لیان، من خیلی باهات بحث دارم. گفتی کلر همیشه در خط اصلی داستان حضور داره. این خط اصلی داستان رو چه جور تعریف می کنی؟ اگه خط اصلی داستان، هدف های وسکر و چگونگی رسیدن به اون هدفها، در نسخه های مختلف بازی و متوقف کردن اون توسط کریس و دوستاش باشه، باید بگم که کلر همواره نه در این خط بلکه یه جورایی دنبال این خط بوده. اون همیشه به دنبال برادرش بوده. چه در اویل دو و چه در کد: ورونیکا. در کد: ورونیکا، کلر به دنبال برادرش در اروپا می گشت، که طی وقایعی که خودت می دونی توسط آمبرلا دستگیر و به راکفورت، تبعید شد. بعد از این، کلر فقط به دنبال راه فرار از راکفورت بود که با خانواده ی آشفورد رو به رو شد و بقیه ی ماجراهای بازی... کریس هم بعد پیغام لیان متوجه می شه و برای نجات خواهرش میاد. کلر تو خط اصلی داستان نبود، اون به دنبال این خط بود. گفتی کلر، به قسمت اول بازی ربط داره چون خواهر کریسه، این چه جور توجیه کردنیه؟ اگه اینطوریه لیان هم پلیس همون اداره ی پلیسه که کریس توش کار می کرده. چون خواهر کریسه به اویل یک ربط هم داره؟ یکم بیشتر توضیح بده، قانع کننده نیست.
در باره ی این سایت که ازش اسم بردی هم، اگه از اون سایت تخصصیه واقعا استفاده نکردی، با کمال ادب، پوزش می خوام. خدا رو شکر زنده بودیمو، یکی پیدا شد به ما بگه تاریخچه ی اویلو نخونده! آفا نیما عجب حالی دادی!
آقا نیما ی عزیز من اینم بگم که من با هیچ کدومتون دعوا ندارم. اگه حرفی از من باعث ناراحتیتون شده معذرت می خوام. فکر کنم نظر شما ها راجع به شخصیت ها دیگه شکل گرفته، و دوست ندارین (یعنی انگار یه چیزی اون ته دلتون نمیذاره که از وسکر مهمتر رو ببینین، حق هم دارین چون وسکر به اندازه ی کافی و حتی بیش از اینها، شخصیت جذابیه)، نظرتون رو نسبت به آلبرت تغییر بدین.
و اما احد جان عزیز
یعنی چی حرف شما هم درسته؟ یعنی کدورونیکا هم توی 2000 رخ داده وهم 1998؟!!
منظورم از، هم ، این بود که حرف شما توی زمان اتفاق افتادن بازی درست بود و حرف منم توی قضیه ی مرگ وسکر از پایان اویل 1 تا کد: ورونیکا، که همه راحع به مرگ وسکر، مطمئن بودن درست بود. کد: ورونیکا تو 2000 ساخته و منتشر شد، ولی وقایع اون در 1998 بود هر دو دفعه ای که گفتم 4 سال، توی خواب و بیداری بودم و قاطی کردم. ببحشید! دیگه تکرار نمیشه!!!
فکر کنم شما منظور خودتون روهم متوجه نشدین. همین غیر مستقیمی که الان نوشتید رو توضیح بدین. نابودی آمبرلا توی 2003 اتفاق افتاد. شروع نابودی آمبرلا هم از واقعه ی Raccoon City شروع شد. وقتی میگین به صورت غیر مستقیم باعث نابودی آمبرلا شد یعنی تایید 2 مورد بالا.
احد جان، واقعا در باره ی غیر مستقیم توضیح می خوای؟ یعنی ویروس تی به شکل غیر مستقیم، آمبرلا رو دادگاهی نکرد؟ اگه ساکنین شهر زامبی نمی شدن که بمب اتم رو به مردم عادی نمی زدن که، ساکنین شهر ویروس کشف شده به دست مارکوس رو مبتلا شده بودن که زامبی شدن دیگه!!! حالا لابد می خوای جواب بذاری که برکین باعث شیوع ویروسه. می گم، مارکوس، غیر مستقیم . خداییش قبل اینکه سریع بیای همون جواب های همیشگی رو بذاری، برای صد هزارمین بار می گم، با دقت بخون بعد جواب منو بزار. باور کنین توضیح در باره ی غیر مستقیمی که تو پست قبلیم گذاشته بودم، دیگه خیلی روشن بود.
لول
حواشی یعنی حاشیه ها. حاشیه هم یعنی اطراف. اطراف هم یعنی خارج شهر. بحث وابسته بودن با جزئی از شهر بودن فرق داره. اونجا هم فکر میکنم = مطمئنم نوعی طنز در واژه هست. حال شما شکلک ها رو تحریم کریدن. مجبوریم نوشتاری ادا کنبم
لول دیگه چیه
این همه پیچوندی برسی به حاشیه؟ منم گفتم حاشیه دیگه، حواشی رو از کجا اوردی؟
جالبه، من باید توی این فروم هم در باره ی تقسیمات کشوری توضیح بدم! آخه این چه سوالیه! اگه حاشیه(حالا اطراف) یه شهری جزء شهر حساب نشه، پس اون حاشیه(اطراف) شهر جزء کجا حساب میشه؟ لابد حاشیه شهر در حقیقت جزء حاشیه ی شهره نه خود شهر!!! تقسیمات کشوری رو که روش فکر نکردی، دیگه با مخابرات آشنایی دیگه؟ اینجا کرجه، حاشیه ی این شهر هم جاهایی مثل کمال شهر، حصارک و یا چندین جای دیگن، که همیشه بهشون حاشیه ی شهر کرج می گن، اما کد اونا هم مثل خود شهر 0261 هستش. فقط به این سوال جواب بده که، حاشیه ی یه شهری جزء کجای این دنیا محسوب می شه؟! در ضمن اگه شکلک میذاشتی بهتر بود، این چه وضع ادا کردن به شیوه ی نوشتاریه، جناب 2 لول!!
این یعنی شما میگین که هیچ موجودی از ویروس مادر نداشتیم و یا اینکه شما موجودی از ویروس مادر نمیشناسین. منم گفتم که لیزا ترور از ویروس مادر هست. حالا چرا بحث رو میپیچونین نمیدونم !!!
آخه کجاش پیچوندن بود، منظورم از مطرح کردن اون سوال، این بود که به اون دوست عزیز بگم، که کدوم مهم تر بودن. شما به درستی از لیسا نام بردی، هم شما، هم همه اینو می دونیم. اما الان، به صرف یک یا چند مورد موفقیت آمیز، از ویروس تی که در هر شرایط با موفقیت میزبانش رو آلوده می کنه، این یعنی اینکه ویروس مادر از ویروس تی مهمتره؟
من یه مثال بهتر میزنم. شما فکر کنین یه کارخونه ی مواد غذایی دارین, اگه یکی این مواد غذایی رو توزیع نکنه به نظر شما کسی میفهمه که محصول اون کارخونه چی بوده؟ شما فرض کن مارکوس اومد این ماده ی غذایی روتو یه بخش کوچیکی توزیع کرد, اما بیرکین کل شهر رو ویروسی کرد.
فتنه ی مارکوس رو زود خوابوندند و آمبرلا هیچ مدرکی از خودش بر جای نگذاشت. کلا قضیه ی مارکوس تموم شد رفت پی کارش. همه چیز از اول شروع شد. آمبرلا خواست همون کاری روکه با مارکوس کرد سر بیرکین بیاره. همین اتفاق باعث شد رکون سیتی آلوده بشه. حالا شما میتونین مارکوس روبه این قضیه ربط بدین؟
عجب مثالی زدی!!! تو همین مثال به نظر تو توزیع کننده از سازنده مهمتره؟ در یک کارخونه نقش یک مدیر از یه توزیع کننده مهمتره، مدیر یک کارخونه هر وقت که بخواد می تونه جنس هاش زو احتکار کنه، یا برای توزیع اونا رو به یک توزیع کننده ی دیگه بسپره. مدیر هر لحظه می تونه، آتیش به مالش بزنه و جنس هاش رو نابود کنه، اونوقت آقای توزیع کننده ی مهم از کجا پول زن و بچشو بده؟ توزیع کننده همیشه نیازمند تولید کنندست، اما تولید کننده، هیچ اجباری نداره که با یک نفر توزیع کننده کار کنه! در ضمن بازم با دقت نخوندی، بازم داری نقش برکین رو یادآوری می کنی که؟ من دیگه از این بادقت بخونین گفتن ها خسته شدم، اگه با دقت ببینی، منظور من مارکوس نبود، گفتم مهم بودن آلبرت وسکر با هر شخص دیگه( مثل مارکوس، اوزول اسپنسر، برکین یا هرکس دیگه)، با این حساب، آقا احد عزیز، شما آلبرت وسکر رو بازهم با مارکوس مقایسه کردی!!!!!!!!!!
در ضمن جی ویروس جان، من با هیچکی نبرد ندارم، بحث به این سادگی رو خودتون اینقدر کشش دادین. مشکل، نه از شما، بلکه از منه که دیر اومدم اینجا، بعضی مواقع، برنگشتن از رای ها، تعصبی میشه. گاهی وقت ها اعتماد به نفس زیاد باعث پیشرفت آدما میشه، اما به این شرط، که تمام فاکتورهای اعتماد به نفسو هم داشته باشه، وسکر فاکتور نداشتن غرور بیجا رو توی اعتماد به نفسش نداشت. در واقع اعتماد به نفس زیاد، باعث سقوط نیست، غرور بیجا، برای داشتن اعتمتد به نفس، باعث سقوطه.
باز هم ممنونم
فقط، موفق و پیروز باشید