Leon.Fox
کاربر سایت
آره... سبز بود.من نمی دونم چرا با با رنگ سبز یاد جادوگر شهر oz می افتم ! شهر اونجا هم سبز بود نه ؟!
جادوگر شهر اُز....
این رو اصلاً یادم نبود... و چقدر حس نوستالوژیک جالبی بهم دست داد.
آره... سبز بود.من نمی دونم چرا با با رنگ سبز یاد جادوگر شهر oz می افتم ! شهر اونجا هم سبز بود نه ؟!
NICE
بچه ها راستی یه چیز حالب چرا اون بالا کسی به جنگ دانته با موندوس رای نداده ؟! به نظرم یکی از بهترین جنگها بود به خصوص دیالگوهایی که موندوس داشت سعی می کرد دانته رو برآشفته کنه ! مدام از مادرش و ضعیف بودن اون می گفت !!!!!!!
متاسفامه من باید بهش رای میدادم چون بازیش کرده بودم و میشه گفت که چنگ عالی بود و وحشت ناک خوف بود ولی نمیدونم چرا بهش رای ندادم![]()
واقعا عالی بود@};- برا امثال منی که شماره های اولیه رو از دست دادنهر چند این صحنه ی آخر بازیه ولی چون تهانو جونم(یعنی همون موندوس بزرگ) داره اصرار می کنه ادامه می دم:d
بعد از جنگی کوتاهی که با مجسمه داشت. مجسمه از جایش بلند شد، ترکهای ایجاد شده روی سطح آن انوار زیادی را به اطراف می پراکند ، موندوس غرشی کرد و سپس نور خیره کننده ای همه جا را فرا گرفت و دو بال غول آسا در دو طرف بدن عاریتی موندوس ظاهر شد و سپس در چشم بر هم زدنی معبد ناپدید شد و فضایی بی پایان و بی نهایت (درست شبیه کهکشانی وسیع و نامحدود) جای خود را به معبد داد.
دانته بار دیگر به جنگ با موندوس و رفت در صحنه ی سوم:
Mundus: "Those eyes... deep in them I see the same light as in Sparda's eyes."
موندوس (ناله کنان): اون چشمها... در عمق اونا من می تونم همون نوری رو ببینم که توی چشمای اسپاردا بود
Dante: [Quietly] "Why my mother?"
دانته(با لحنی آرام): چرا مادر من ؟
Mundus: "That useless being? If you need a mother, I can create it as many
as you want. Just like, I created Trish."
موندوس:اون موجود بی ارزش؟ اگر تو به یه مادر احتیاج داری ، من می تونم هر تعدادی که بخوای برات بسازم. درست همونطوری که تریش رو ساختم
Dante: "Silence!!!"
دانته: سالت شووووووووو!!
(موندوس بالهایش را باز کرد و بار دیگر به بالاتر پرواز کرد ، دانته نیز که دیگر از فرم انسانی خارج شده بود به سمت او پرواز کرد!)
واقعا عالیههر چند این صحنه ی آخر بازیه ولی چون تهانو جونم(یعنی همون موندوس بزرگ) داره اصرار می کنه ادامه می دم:d
بعد از جنگی کوتاهی که با مجسمه داشت. مجسمه از جایش بلند شد، ترکهای ایجاد شده روی سطح آن انوار زیادی را به اطراف می پراکند ، موندوس غرشی کرد و سپس نور خیره کننده ای همه جا را فرا گرفت و دو بال غول آسا در دو طرف بدن عاریتی موندوس ظاهر شد و سپس در چشم بر هم زدنی معبد ناپدید شد و فضایی بی پایان و بی نهایت (درست شبیه کهکشانی وسیع و نامحدود) جای خود را به معبد داد.
دانته بار دیگر به جنگ با موندوس و رفت در صحنه ی سوم:
Mundus: "Those eyes... deep in them I see the same light as in Sparda's eyes."
موندوس (ناله کنان): اون چشمها... در عمق اونا من می تونم همون نوری رو ببینم که توی چشمای اسپاردا بود
Dante: [Quietly] "Why my mother?"
دانته(با لحنی آرام): چرا مادر من ؟
Mundus: "That useless being? If you need a mother, I can create it as many
as you want. Just like, I created Trish."
موندوس:اون موجود بی ارزش؟ اگر تو به یه مادر احتیاج داری ، من می تونم هر تعدادی که بخوای برات بسازم. درست همونطوری که تریش رو ساختم
Dante: "Silence!!!"
دانته: سالت شووووووووو!!
(موندوس بالهایش را باز کرد و بار دیگر به بالاتر پرواز کرد ، دانته نیز که دیگر از فرم انسانی خارج شده بود به سمت او پرواز کرد!)
ممنون ولی من اصلا وارد شدنم به بازی دویل یه عکس و همین رمان دو دوست عزیز بود (مخصوصا که بانو آتوسا گفتن بهتره بازی کنی تا بهتر درک کنیواقعا عالیهفکر کنم اگه ادامه داشته باشه یا تو DMC2 است یا 4......تو چهار که درباره موندوس هست ولی اگه تو 2هم بود لطف کنی اونا رو هم بذاری........فقط ابوذر جون اگه داستان DMC4 رو نمیدونی به این لینک برو........زحمت همین اتوسا خانوم و اقاارمین http://forum.bazicenter.com/members/61964/هستش
http://forum.bazicenter.com/thread50527/
آرتين، تحليلت در مورد رنگ سبز كاملاً درsت بود به نظرم... اما در مورد شياطين...ما تاحالا شیطان رو دیدیم؟! شاید از ما زیباتر باشه! شاید نوع زیباییش با ما فرق داشته باشه!
من میگم شیطان تنها هدفش پایین آوردن ارزش آدمیه! دور کردن انسان از صفت انسانیه... میدونید که "بشر ،بودنه ; انسان، شدنه! " به هرحال! چرا ما میاییم شیطانو میگیم روحشو فروخته چون عاضق انواع و اقسام گناه هاست و ما اونو چل تکه تجسم میکنیم؟! چرا اونارو مثل فرشته ها تجشم نمیکنیم که اهداف پلید دارن! این اثبات شدس که شیاطین هم سرور و نوچه دارن! سرور مثل فرشته هاس (لوسیفر) و نوچه ها از اون ضعیف تر هستن و به اشکال مختلفن... ولی چرا باید خنگ باشن؟! بی ریخت باشن؟! زود بمیرن؟! انتقام جو نباشن؟!
برای مثال در دنیای سگ ها هرچی سگ گِلی تر باشه در نظر بقیه ی سگ ها خوشگل تره! حالا ما میاییم برای اینکه بدبختو در نظر خودمون زیبا کنیم انواع و اقسام چیز میزارو تنش میکنیم و آرایشگاه میبریمو حالا بماند دیگه!! :d
حتما دریغ نکن مطمئنا خیلی طرفدار خواهد داشت ...........مخصوصا DMC3 رو>:d<می دونستم اینقدر script های دویل طرفدار داره خب زودتر شروع می کردم
ممنون دوستان
اگه موافق باشین برای اسکریپتهای کل سری از شماره ی 1 تا 4 با ترجمه ی فارسی یه تاپیک جدا می زنیم >:d
این سوال آقا ابوذر بود که بی جواب موند:چرا باید در اولین تقابل دانته و ویرجیل وقتی بحث از اسپاردا میشه, دانته با تعجب ازون حرف میزنه و میگه پدر نداشتم؟