بحث و تبادل نظر در مورد سری Devil May Cry (خلاصه داستان در پست اول)

  • Thread starter Thread starter alprh
  • تاریخ آغاز تاریخ آغاز

دوست دارین نسخه‌ی بعدی DMC رو چه استودیویی بسازه؟


  • مجموع رای دهنده‌ها
    313
با تشکر از تحلیلات دوستان >:d<
درمورد رنگ سبز تمام این مثال هایی که لئون عزیز زد برمیگرده به اینکه سبز یک رنگ سلطنتیه! نشانه ی اقتدار و قدرت و استقلاله! در عین حال انرژی مثبتی داره که باعث میشه کمی از دغدغه ی فرمانبردار ها کم بشه... افراد قدرتمند و پلید باهوش هم هستند. میدونن از چه راهی باید حکومت کنند یا در واقع ظلم کنند در عین اینکه به نظر بیاد تنها قدرت اونا هستن و درست میگن!
فقط در اون یه موردی که گفتی جهان به پوچی رسیده و محیط رنگ سبز پیدا کرده مطمئن نیستم چون اصلا درجریان این اثری که گفتی قرار نگرفتم.
---
توی این دنیا هرچیزی معنیی داره! از انتخاب رنگ برای وسایل خونه گرفته تا داستان و وقایع جزیی بازی ها... حالا بازیی مثل DMC که بدون شک ریشه در اعتقادات سازندگان یا حتی میتونه اورگانیزیشن خاصی داشته باشه نکته واسه پی بردن زیاد داره! همه ی مواردی هم که لیدی آتوسا بیان کرد درسته! (مبنی بر اطلاعاتی که کم و بیش همه ی ما داریم ولی نمیتونیم ارتباط به روند بازی بدیم.) میدونیمم که این کتاب الهام بزرگش رو از کمدی الهی گرفته! الهامات زیادی هم هست که مطمئنا از عقایدی گرفته که ما خبر نداریم و یا افکاری هستن که این بازی میخواد به وجود بیاره... به هر حال برای هر کنجکاویی در این موارد خواهش میکنم از خودتون مطمئن شید که جنبه ی کافی برای بحث و کشف(!) دارید یا در غیر این صورت نرید تو سرّ این چیزا... (منظورم شخص خاصی نبود.)
------
درمورد شیاطین این که بارها روحشونو فروختنو اینا آره موافقم! جالب بود مرسی... ولی حرف من اینه که:
ما تاحالا شیطان رو دیدیم؟! شاید از ما زیباتر باشه! شاید نوع زیباییش با ما فرق داشته باشه! برای مثال در دنیای سگ ها هرچی سگ گِلی تر باشه در نظر بقیه ی سگ ها خوشگل تره! حالا ما میاییم برای اینکه بدبختو در نظر خودمون زیبا کنیم انواع و اقسام چیز میزارو تنش میکنیم و آرایشگاه میبریمو حالا بماند دیگه!! :d
من میگم شیطان تنها هدفش پایین آوردن ارزش آدمیه! دور کردن انسان از صفت انسانیه... میدونید که "بشر ،بودنه ; انسان، شدنه! " به هرحال! چرا ما میاییم شیطانو میگیم روحشو فروخته چون عاضق انواع و اقسام گناه هاست و ما اونو چل تکه تجسم میکنیم؟! چرا اونارو مثل فرشته ها تجشم نمیکنیم که اهداف پلید دارن! این اثبات شدس که شیاطین هم سرور و نوچه دارن! سرور مثل فرشته هاس (لوسیفر) و نوچه ها از اون ضعیف تر هستن و به اشکال مختلفن... ولی چرا باید خنگ باشن؟! بی ریخت باشن؟! زود بمیرن؟! انتقام جو نباشن؟!
شرمنده دوستان چرت و پرت زیاد گفتم :"> :d
 
NICE ;)
بچه ها راستی یه چیز حالب چرا اون بالا کسی به جنگ دانته با موندوس رای نداده ؟! به نظرم یکی از بهترین جنگها بود به خصوص دیالگوهایی که موندوس داشت سعی می کرد دانته رو برآشفته کنه ! مدام از مادرش و ضعیف بودن اون می گفت !!!!!!!
 
NICE ;)
بچه ها راستی یه چیز حالب چرا اون بالا کسی به جنگ دانته با موندوس رای نداده ؟! به نظرم یکی از بهترین جنگها بود به خصوص دیالگوهایی که موندوس داشت سعی می کرد دانته رو برآشفته کنه ! مدام از مادرش و ضعیف بودن اون می گفت !!!!!!!

متاسفامه من باید بهش رای میدادم چون بازیش کرده بودم و میشه گفت که چنگ عالی بود و وحشت ناک خوف بود ولی نمیدونم چرا بهش رای ندادم:(
 
متاسفامه من باید بهش رای میدادم چون بازیش کرده بودم و میشه گفت که چنگ عالی بود و وحشت ناک خوف بود ولی نمیدونم چرا بهش رای ندادم:(

حالا ما بازیش نکردیم ولی شما چرا؟


راستی از دوستان کسی نمی خواد جواب سوال منو بده؟:(
 
می خوام شما برگردونم به اون روزا و ، یعنی زمان dmc 1 ، می خوام براتون یه داستان قدیمی رو از نو تعریف کنم ،پس چشماتو ببندین و یه نفس عمیق بکشین حالا تصور کنین:

ماموریت 22: نبرد افسانه ای Legendary battle

Mundusart.jpg

صحنه ی اول:
صدای دسته ی سرود دسته جمعی گروه چویر به گوش می رسد. دانته در معبدی ایستاده ، از اطراف با جوی های روان از جنس نور پوشیده شده که آهسته راه خود را از میان ستونهای سنگی معبد باز می کنند به جلو می روند. دانته به سمت مجسمه ی بزرگ به راه می افتد.
.....................
Mundus: "Again, I must face a Sparda... Strange fate. Isn't it؟"
موندوس: دوباره باید با اسپاردا رو به رو بشم...قسمت عجیبیه ، مگه نه ؟
Dante: [Confidently] "Strange and ironic that it will end the same way."
دانته(با اعتماد به نفس):عجیب و مسخره ، این نبرد به همون ترتیب گذشته تموم میشه.
Mundus: [Chuckles] "Irony has favored you this time. Look. Here."
موندوس(با پوزخند) : مسخره این بار فقط مختص توئه . ببین . اینجا.
(دسته ای از پرتوهای نورانی از درست از سینه ی موندوس به سمت دانته پرتاب می شوند اما در همین لحظه تریش جلوی دانته می ایستد.)
Dante: [Gasps] "Trish!"
دانته(نفس نفس زنان):تریش!!!
Mundus: "Don't even think about it. Blink, she dies."
موندوس : حتی راجع بهش فکر هم نکن! در یه چشم بهم زدن ، اون میمیره
Dante: "You...!"
دانته:تو......!
(موندوس سه پرتوی لیزر مانند نور رو به سمت دانته پرتاب می کنه ، پرتوها بدن دانته را سوراخ می کنند)
دانته از شدت درد فریاد می زند.
Trish: "Dante!"
(دانته می نالد ، سعی در تحمل دردی دارد که وجود او را فرا گرفته!)

Mundus: "Fool!" [chuckles]. "So sad that humans will always be humans,
no more." [another chuckle] "Has the Sparda blood been
spoiled over the ages?" [yet another chuckle]
"Now die!"
موندوس(با خنده):احمق! خیلی ناراحت کننده س که انسانها همیشه انسان می مونند و نه بیشتر.(با خنده ای بلندتر ادامه می دهد)ببینم نکنه خون اسپاردا بعد از این همه سال توی بدنت گندیده!!(خنده ای دهشتناکتر) حالا بمییییییر!!
اینبار موندوس چند دسته ی دیگر از همان پرتوهای نورانی کهاز پیشانی اش بیرون می زد به سمت دانته پرتاب کرد.
تریش:دانته!!!!!!
(در همین لحظه تریش خودش را از بندی که در آن گرفتار آمدهبود رها می کند و به سمت دانته می دود و او را از جلوی پرتوها به گوشه ای هل میدهد اما در همین آن پرتوهای نورانی درست در بدن تریش فرو می روند.)تریش از شدت درد فریاد می زند.
دانته:تریش!!!
(تریش روی زمین شدت درد به خود می پیچد)
Dante:"Trish! Noo!"
دانته:تریش!نههه!!
Mundus: "Usless scum... Failure is one thing but taking an
odd behavior like that..."

موندوس:تفاله ی بی ارزش...شکت یه چیزی اما چنین رفتارعجیبی...
(موندوس تجدید قوا می کند)
Mundus: "What is the matter? It is time to end your pitiful life now."
موندوس:چی شده؟زمان این زندگی رقت انگیز تو هم سر رسیده.

(موندوس بار دیگر دسته ای از پرتوهای نورانی را در سرشتشکیل می دهد تا به سمت دانته پرتاب کند اما این بار با کمال تعجب پرتوها از مسیراصلی منحرف می شوند و سپس دوربین با زاویه 360 درجه نور عجیب قرمز رنگی را اطرافدانته نشان می دهد. دانته به شدت مشتش را به هم گره کرده)
Dante: [Angrily] "How much longer are you going to keep zapping?
Come out and show yourself, Mundus!"


دانته(با عصبانیت): چقدر دیگه می خوای قایم بشی و چرت وپرت بگی؟ بیا بیرون و خودت رو نشون بده ، موووووندوس!!



بچه ها اگه موافق باشین باز هم ادامه می دم ! ;)
 
آخرین ویرایش:
هر چند این صحنه ی آخر بازیه ولی چون تهانو جونم(یعنی همون موندوس بزرگ) داره اصرار می کنه ادامه می دم ;):d
بعد از جنگی کوتاهی که با مجسمه داشت. مجسمه از جایش بلند شد، ترکهای ایجاد شده روی سطح آن انوار زیادی را به اطراف می پراکند ، موندوس غرشی کرد و سپس نور خیره کننده ای همه جا را فرا گرفت و دو بال غول آسا در دو طرف بدن عاریتی موندوس ظاهر شد و سپس در چشم بر هم زدنی معبد ناپدید شد و فضایی بی پایان و بی نهایت (درست شبیه کهکشانی وسیع و نامحدود) جای خود را به معبد داد.
دانته بار دیگر به جنگ با موندوس و رفت در صحنه ی سوم:
Mundus: "Those eyes... deep in them I see the same light as in Sparda's eyes."
موندوس (ناله کنان): اون چشمها... در عمق اونا من می تونم همون نوری رو ببینم که توی چشمای اسپاردا بود
Dante: [Quietly] "Why my mother?"
دانته(با لحنی آرام): چرا مادر من ؟
Mundus: "That useless being? If you need a mother, I can create it as many
as you want. Just like, I created Trish."
موندوس:اون موجود بی ارزش؟ اگر تو به یه مادر احتیاج داری ، من می تونم هر تعدادی که بخوای برات بسازم. درست همونطوری که تریش رو ساختم
Dante: "Silence!!!"
دانته: سالت شووووووووو!!
(موندوس بالهایش را باز کرد و بار دیگر به بالاتر پرواز کرد ، دانته نیز که دیگر از فرم انسانی خارج شده بود به سمت او پرواز کرد!)
 
هر چند این صحنه ی آخر بازیه ولی چون تهانو جونم(یعنی همون موندوس بزرگ) داره اصرار می کنه ادامه می دم ;):d
بعد از جنگی کوتاهی که با مجسمه داشت. مجسمه از جایش بلند شد، ترکهای ایجاد شده روی سطح آن انوار زیادی را به اطراف می پراکند ، موندوس غرشی کرد و سپس نور خیره کننده ای همه جا را فرا گرفت و دو بال غول آسا در دو طرف بدن عاریتی موندوس ظاهر شد و سپس در چشم بر هم زدنی معبد ناپدید شد و فضایی بی پایان و بی نهایت (درست شبیه کهکشانی وسیع و نامحدود) جای خود را به معبد داد.
دانته بار دیگر به جنگ با موندوس و رفت در صحنه ی سوم:
Mundus: "Those eyes... deep in them I see the same light as in Sparda's eyes."
موندوس (ناله کنان): اون چشمها... در عمق اونا من می تونم همون نوری رو ببینم که توی چشمای اسپاردا بود
Dante: [Quietly] "Why my mother?"
دانته(با لحنی آرام): چرا مادر من ؟
Mundus: "That useless being? If you need a mother, I can create it as many
as you want. Just like, I created Trish."
موندوس:اون موجود بی ارزش؟ اگر تو به یه مادر احتیاج داری ، من می تونم هر تعدادی که بخوای برات بسازم. درست همونطوری که تریش رو ساختم
Dante: "Silence!!!"
دانته: سالت شووووووووو!!
(موندوس بالهایش را باز کرد و بار دیگر به بالاتر پرواز کرد ، دانته نیز که دیگر از فرم انسانی خارج شده بود به سمت او پرواز کرد!)
واقعا عالی بود@};- برا امثال منی که شماره های اولیه رو از دست دادن:(. بازم ادامه داره;)؟
 
هر چند این صحنه ی آخر بازیه ولی چون تهانو جونم(یعنی همون موندوس بزرگ) داره اصرار می کنه ادامه می دم ;):d
بعد از جنگی کوتاهی که با مجسمه داشت. مجسمه از جایش بلند شد، ترکهای ایجاد شده روی سطح آن انوار زیادی را به اطراف می پراکند ، موندوس غرشی کرد و سپس نور خیره کننده ای همه جا را فرا گرفت و دو بال غول آسا در دو طرف بدن عاریتی موندوس ظاهر شد و سپس در چشم بر هم زدنی معبد ناپدید شد و فضایی بی پایان و بی نهایت (درست شبیه کهکشانی وسیع و نامحدود) جای خود را به معبد داد.
دانته بار دیگر به جنگ با موندوس و رفت در صحنه ی سوم:
Mundus: "Those eyes... deep in them I see the same light as in Sparda's eyes."
موندوس (ناله کنان): اون چشمها... در عمق اونا من می تونم همون نوری رو ببینم که توی چشمای اسپاردا بود
Dante: [Quietly] "Why my mother?"
دانته(با لحنی آرام): چرا مادر من ؟
Mundus: "That useless being? If you need a mother, I can create it as many
as you want. Just like, I created Trish."
موندوس:اون موجود بی ارزش؟ اگر تو به یه مادر احتیاج داری ، من می تونم هر تعدادی که بخوای برات بسازم. درست همونطوری که تریش رو ساختم
Dante: "Silence!!!"
دانته: سالت شووووووووو!!
(موندوس بالهایش را باز کرد و بار دیگر به بالاتر پرواز کرد ، دانته نیز که دیگر از فرم انسانی خارج شده بود به سمت او پرواز کرد!)
واقعا عالیه :x فکر کنم اگه ادامه داشته باشه یا تو DMC2 است یا 4......تو چهار که درباره موندوس هست ولی اگه تو 2هم بود لطف کنی اونا رو هم بذاری........فقط ابوذر جون اگه داستان DMC4 رو نمیدونی به این لینک برو........زحمت همین اتوسا خانوم و اقاارمین http://forum.bazicenter.com/members/61964/هستش
http://forum.bazicenter.com/thread50527/
 
واقعا عالیه :x فکر کنم اگه ادامه داشته باشه یا تو DMC2 است یا 4......تو چهار که درباره موندوس هست ولی اگه تو 2هم بود لطف کنی اونا رو هم بذاری........فقط ابوذر جون اگه داستان DMC4 رو نمیدونی به این لینک برو........زحمت همین اتوسا خانوم و اقاارمین http://forum.bazicenter.com/members/61964/هستش
http://forum.bazicenter.com/thread50527/
ممنون ولی من اصلا وارد شدنم به بازی دویل یه عکس و همین رمان دو دوست عزیز بود (مخصوصا که بانو آتوسا گفتن بهتره بازی کنی تا بهتر درک کنی;) و قبلا اینکارو کرده بدوم)
بازم از همشون تشکر می کنم :x :rose:
 
می دونستم اینقدر script های دویل طرفدار داره خب زودتر شروع می کردم;)
ممنون دوستان
اگه موافق باشین برای اسکریپتهای کل سری از شماره ی 1 تا 4 با ترجمه ی فارسی یه تاپیک جدا می زنیم >:d
 
ما تاحالا شیطان رو دیدیم؟! شاید از ما زیباتر باشه! شاید نوع زیباییش با ما فرق داشته باشه!
من میگم شیطان تنها هدفش پایین آوردن ارزش آدمیه! دور کردن انسان از صفت انسانیه... میدونید که "بشر ،بودنه ; انسان، شدنه! " به هرحال! چرا ما میاییم شیطانو میگیم روحشو فروخته چون عاضق انواع و اقسام گناه هاست و ما اونو چل تکه تجسم میکنیم؟! چرا اونارو مثل فرشته ها تجشم نمیکنیم که اهداف پلید دارن! این اثبات شدس که شیاطین هم سرور و نوچه دارن! سرور مثل فرشته هاس (لوسیفر) و نوچه ها از اون ضعیف تر هستن و به اشکال مختلفن... ولی چرا باید خنگ باشن؟! بی ریخت باشن؟! زود بمیرن؟! انتقام جو نباشن؟!
آرتين، تحليلت در مورد رنگ سبز كاملاً درsت بود به نظرم... اما در مورد شياطين...
در مورد اينكه تا حالا شياطين رو ديديم يا نه... من نظر شخصيم رو مي گم...
به نظرم شياطين در همه حال و همه وقت در اطراف ما هستند... نيازي نيست كه حتما موجودي با ظاهري شيطان گونه، با بال هاي گشوده و چهره اي كريه يا حتي زيبا جلوي ما سبز شه كه اسمش رو بذاريم شيطان... اصلاً بايد ببينيم تعريفمون از شيطان چيه.... خُب Dante هم يك نيمه شيطان يود ولي در حال حاظر نيمي از آدماي دنيا از جمله خودمون دوسش داريم... چرا...؟ Sparda چطور...؟ رفتار، برخورد و طرز تفكر آدماست كه از اون ها آدماي شيطان صفت و پليد مي سازه.
شياطين چيزي نيستند جزء انسان هايي كه در اطرافمون هستند و به سادگي از كنارشون رد مي شيم... بدون اينكه ذره اي شناخت در موردشون داشته باشيم...
هستند آدمايي كه با فروختن روحشون به پست ترين اميال، به انسان هايي تبديل مي شن كه در ظاهر ممكنه دلفريبترين چهره رو داشته باشن...
اما...


---------- نوشته در 12:12 PM اضافه شد ---------- نوشته قبلی در 12:07 PM ارسال شده بود ----------

برای مثال در دنیای سگ ها هرچی سگ گِلی تر باشه در نظر بقیه ی سگ ها خوشگل تره! حالا ما میاییم برای اینکه بدبختو در نظر خودمون زیبا کنیم انواع و اقسام چیز میزارو تنش میکنیم و آرایشگاه میبریمو حالا بماند دیگه!! :d
اين حرفو كي زده آرتين...؟ مي شه بپرسم....؟ :-/
با اين حرفت تجربه ي چندين ساله سگ داري منو بردي زير سوال... :-/
حالا پوشوندن چيزاي مختلف به كنار... كه اصلاً كار درستي نيست... اون كه هيچ...
سگ من "اسمش SAM هستش... عاشقشم.... :-* :x " اگه هفته اي يه بار حموم نره، خودشو مي كشه... اينم بگم كه از اين سگ فوفوليا نيستشا... يه ن‍‍‍ژاد وحشي به اسم GreatDean كه هر ماده سگي عاشقش ميشه... ;)
 
می دونستم اینقدر script های دویل طرفدار داره خب زودتر شروع می کردم;)
ممنون دوستان
اگه موافق باشین برای اسکریپتهای کل سری از شماره ی 1 تا 4 با ترجمه ی فارسی یه تاپیک جدا می زنیم >:d
حتما دریغ نکن مطمئنا خیلی طرفدار خواهد داشت ...........مخصوصا DMC3 رو>:d<
 
چرا باید در اولین تقابل دانته و ویرجیل وقتی بحث از اسپاردا میشه, دانته با تعجب ازون حرف میزنه و میگه پدر نداشتم؟
این سوال آقا ابوذر بود که بی جواب موند:
خب نه ، دانته تعجب نمی کنه بلکه اظهار نفرت می کنه! البته فکر می کنم دلیلش این باشه که نتونست موندوس رو شکست بده و مادرش رو نجات بده !
دانته مادرش رو خیلی دوست داشته
 

کاربرانی که این گفتگو را مشاهده می‌کنند

تبلیغات متنی

Top
رمز عبور خود را فراموش کرده اید؟
اگر میخواهی عضوی از بازی سنتر باشی همین حالا ثبت نام کن
or