به جای توبه توبه کردن پاشو بیا 4 تا خاطره بگو تاپیک نخوابه... وقت خدا رو هم نگیر بابا، شما رانده شده ای...
:d
انجمن پیرهای دنیای گیم (افراد 30 سال به بالا)
- Thread starter Arth@s
- تاریخ آغاز
:d
خب خب خب یه دو هفته ای نت ما شارژش تموم شد نبودیم تاپیک رفته زیر گلا ولی از اونجایی که من و لئون باید راه آرتاس عزیز رو دنبال کنیم یه خاطره هم الان یادم اومد از آداپتور!
آقا من یادمه سنم 14 بود خونه یه سگا داشتم تازه خریده بودم! اونم با عیدی هام به قیمت 13 هزارتومن!
این سگای ما از صبح تا شب روشن بود که یهو آداپتور گفت BomB و رفت روی هوا!!!
منم موندم چیکار کنم قیمت آداپتور هم بالا بود من حتی پول نداشتم بازی MK3 رو بخرم چه برسه به آداپتور!
پس در فکر راه و چاره بودم که ...
متوجه شدم همسایه ما رفته سوریه
پسرشون هم یه سگا داشت
کلید خونه رو داده بودن به ما که بریم به گل ها آب بدیم ولی مادرم کلید رو به ما نمیداد
منم کماندو بازی در آوردم رفتم از لوله گاز بالای پشت بوم بخش WC داخل خونه و کل خونه رو زیر و رو کردم و آداپتور رو برداشتم رفتم خونه کلی شاد شدیم با سگا
.
.
.
البته قیل از بازگشتتون آداپتور رو گذاشتم سر جاش و بهشون گفتم که من برداشتم
آقا من یادمه سنم 14 بود خونه یه سگا داشتم تازه خریده بودم! اونم با عیدی هام به قیمت 13 هزارتومن!
این سگای ما از صبح تا شب روشن بود که یهو آداپتور گفت BomB و رفت روی هوا!!!
منم موندم چیکار کنم قیمت آداپتور هم بالا بود من حتی پول نداشتم بازی MK3 رو بخرم چه برسه به آداپتور!
پس در فکر راه و چاره بودم که ...
متوجه شدم همسایه ما رفته سوریه
پسرشون هم یه سگا داشت
کلید خونه رو داده بودن به ما که بریم به گل ها آب بدیم ولی مادرم کلید رو به ما نمیداد
منم کماندو بازی در آوردم رفتم از لوله گاز بالای پشت بوم بخش WC داخل خونه و کل خونه رو زیر و رو کردم و آداپتور رو برداشتم رفتم خونه کلی شاد شدیم با سگا
.
.
.
البته قیل از بازگشتتون آداپتور رو گذاشتم سر جاش و بهشون گفتم که من برداشتم
اینجوری شاید بحث داغ بشه خب من هم یه خاطره ی کوچولو از خودم در وکنم...:d
حالا انشا... اگه بیشتر اومدم اینجا براتون از خوره ی بازی بودنم بیشتر تعریف میکنم...
تازه اون اولای final fantasy origins بود که من خریدم و از اونجایی که قبلا 1 رو تموم کرده بودم رفتم سراغ نسخه ی 2 بازی.. اقا بدجور کف بازی موندم اصلا به من حال میداد در حد اصغر فرهادی و خلاصه من هم مثل اکثر بازی خور های این انجمن با مشکلات زیادی از خوانوادگی تا مالی و همه جوره دست و پنجه نرم میکردم psx ی رو که داشتم مال داداش بزرگترم بود تو تهران زندگی میکرد منم خودم توی یه شهر کوچیک که اصلا توش بازی psx هم به زور گیر میومد...
و اتاق گیم بنده هم کجا بود؟؟؟
دوستانی که بازی کردن میدونن دقیقا اخرین passage چقدر سخته و چقدر طولانی و تازه میرسی با رییس یعنی emperror چقدر مبارزه کردن با اونم دشواره...
خلاصه من که نمیدونستم این قسمت اخر بازیه فکر کردم مثل مرحله های دیگه فوقش یه 20 دقیقه طول میکشه بعد از مرحله میام بیرون save میکنم چون وسط dungeon ها یا town ها و یا passage ها نمیتونی save کنی.
ساعت تقریبا 10.30 شب سونی رو روشن کردم
.
تا ساعت 12 تازه رسیدم به قسمت دوم passage که فکر کنم coliseum نام داشت که دیگه باباهه اومد گفت بیرون منم کلی شمشیر جدید level جدید گرفته بودم که اصلا نمیتونستم ازشون دل بکنم...
گفتم جون من فقط 10 دقیقه بابایی گفت باشه فقط 10 دقیقه اقا ده دقیقه شد 1 ساعت انقدر بابام بهم ... داد که رسیدم به استاد اخر که من اصلا نمیدونستم که این استاد اخره اقا هی بابام بهم بد و بیرا میگفت که بعد از یه 6 باری مردن استاد رو کشتم بابام دیگه پاشد بزنه در گوشم...
وقتی تیتر پایان بازی رو دیدم انقدر از تمام شدن بازی ناراحت شدم که گریم گرفت بعد بابایی بغلم کرد گفت چرا گریه میکنه برای خودت میگم انقدر میشینی پای این بازی ها فردا روز کور میشی منم که دیدم گریم
گرفته 2 روز تو خونه با بابایی صحبت نکردم خداییش الانم از اون شی فکر میکنم انقدر خندم میگیره که روده بر میشم...
حالا انشا... اگه بیشتر اومدم اینجا براتون از خوره ی بازی بودنم بیشتر تعریف میکنم...
تازه اون اولای final fantasy origins بود که من خریدم و از اونجایی که قبلا 1 رو تموم کرده بودم رفتم سراغ نسخه ی 2 بازی.. اقا بدجور کف بازی موندم اصلا به من حال میداد در حد اصغر فرهادی و خلاصه من هم مثل اکثر بازی خور های این انجمن با مشکلات زیادی از خوانوادگی تا مالی و همه جوره دست و پنجه نرم میکردم psx ی رو که داشتم مال داداش بزرگترم بود تو تهران زندگی میکرد منم خودم توی یه شهر کوچیک که اصلا توش بازی psx هم به زور گیر میومد...
و اتاق گیم بنده هم کجا بود؟؟؟
اتاق خواب مامان و بابا مامان و بابا هم هر دوتا بالای 60 سال
مامان و بابا هم هر دوتا بالای 60 سال دوستانی که بازی کردن میدونن دقیقا اخرین passage چقدر سخته و چقدر طولانی و تازه میرسی با رییس یعنی emperror چقدر مبارزه کردن با اونم دشواره...
خلاصه من که نمیدونستم این قسمت اخر بازیه فکر کردم مثل مرحله های دیگه فوقش یه 20 دقیقه طول میکشه بعد از مرحله میام بیرون save میکنم چون وسط dungeon ها یا town ها و یا passage ها نمیتونی save کنی.
ساعت تقریبا 10.30 شب سونی رو روشن کردم
.تا ساعت 12 تازه رسیدم به قسمت دوم passage که فکر کنم coliseum نام داشت که دیگه باباهه اومد گفت بیرون منم کلی شمشیر جدید level جدید گرفته بودم که اصلا نمیتونستم ازشون دل بکنم...
گفتم جون من فقط 10 دقیقه بابایی گفت باشه فقط 10 دقیقه اقا ده دقیقه شد 1 ساعت انقدر بابام بهم ... داد که رسیدم به استاد اخر که من اصلا نمیدونستم که این استاد اخره اقا هی بابام بهم بد و بیرا میگفت که بعد از یه 6 باری مردن استاد رو کشتم بابام دیگه پاشد بزنه در گوشم...
وقتی تیتر پایان بازی رو دیدم انقدر از تمام شدن بازی ناراحت شدم که گریم گرفت بعد بابایی بغلم کرد گفت چرا گریه میکنه برای خودت میگم انقدر میشینی پای این بازی ها فردا روز کور میشی منم که دیدم گریم
گرفته 2 روز تو خونه با بابایی صحبت نکردم خداییش الانم از اون شی فکر میکنم انقدر خندم میگیره که روده بر میشم...
سلام به همه پیر و پاتال های دنایای گیم!
دوستان گلم چرا تاپیک خوابیده؟؟؟
بابا بلند شید چهار تا خاطره بزارید حتما باید من یا لئون فاکس یا آرتاس بیایم و تاپیک رو بندازیم بالا؟
خب خودم دیگه هرچی خاطره بود گفتم اما جدیدا یه اتفاق وحشتناک داره برام میوفته!!! (مادرجان)
نمیدونم چرا دیگه علاقه ای به بازی کردن ندارم
اساسینز کرد روولیشن رو خریدم وقتی اومده بود تا آخرش نرقتم!
مث افکت 3 رو خریدم تا آخرش نرفتم!
الان ویک رو خریدم تا آخرش نرفتم!
الان همینجوری بازی ها توی سیستم خاک میخوره یه نفر راهنمایی کنه
شايد باورتون نشه ولي منم يه 5 ماهي هست كه دقيقا اينطوري شدم
اصلا ميل به بازي كردن ندارم ...
همه بازيها دارن همينطور خاك ميخورن...هر روشي رو كه امتحان كردم جواب نداده ...
حالا موندم ببينم اين max payne 3 مي تونه كاري كنه ،يا ما از دست رفتيم...
آخرین ویرایش:
شايد باورتون نشه ولي منم يه 5 ماهي هست كه دقيقا اينطوري شدم
اصلا ميل به بازي كردن ندارم ...
هر روشي رو كه امتحان كردم جواب نداده ...
حالا موندم ببينم اين max payne 3 مي تونه كاري كنه ،يا ما از دست رفتيم...
ایول داش منم اینجوریم ، پیر شدی مثل من یا کنسول ما پیره؟
حاجی من هنوز تو نخ علائدین میکرو موندم آخر هم نتونستن تمومش کنم الانم که دیگه میکرویی نیست
دوستانی که میگن حس و حال بازی براشون نیست و بازی ها رو تا ته نرفتن
یه تجربه ی شخصی دارم بهتون میگم اجراش کنید خیلی خوب جواب میده و دوباره رو غلطک میندازتون
من خودم با یکی مثل خودم نشستم بازی کردم اونم حس و حال بازیش پریده بود ولی چون 2 نفری بازی میکردیم تو 3 روز آنچارتد 1 ریمن GOW3 و هوی رین رو تموم کردیم
یه تجربه ی شخصی دارم بهتون میگم اجراش کنید خیلی خوب جواب میده و دوباره رو غلطک میندازتون
من خودم با یکی مثل خودم نشستم بازی کردم اونم حس و حال بازیش پریده بود ولی چون 2 نفری بازی میکردیم تو 3 روز آنچارتد 1 ریمن GOW3 و هوی رین رو تموم کردیم
مرسی دوست عزیز خاطرات دیگه ای هم اگر داری بزار
والا من که با داداشم بازی میکنم هر از گاهی اون یه چندتا از مراحل بازی رو رد میکنه یادمه قدیما موس دست من بود جهت ها دست داداشم و یادمه بعد از اون دیگه همه بازی ها رو خودم تا تهش میرفتم ولی الان دیگه اکثر بازی ها رو داداشم به پایان میرسونه مثل Dead Space 2-COD MW3-The Run ...
امیدوارم با اومدن بازی Max Payne 3 و یا NFS جدید و Hitman حال و هوای من بهتر بشه
یادش بخیر ...
بچه بودیم عشق گُنده لاتی و از این جور حرفا (بماند:d)
یه روز از همون روز ها تو خیابون بودم با دوستام..... یکی داشت از خیابونمون رد میشد خلاصه مارو شیر کردن برو این بنده خدا رو بزن
اقا رفتن هَمانا یه دونه بادمجون زیر چشمم دراومدن هم همانا........:d
بعد از این جریان بزرگان خونه تصمیم گرفتن که برام میکرو بخرن که بشینیم خونه .....
اون موقع یه tv 14 داشتیم که انقدر بازی کردم باهاش سوخت tv بد بخت:d
ببخشید اگه بی مزه بود گفتیم تاپیک نخوابه .......
بچه بودیم عشق گُنده لاتی و از این جور حرفا (بماند:d)
یه روز از همون روز ها تو خیابون بودم با دوستام..... یکی داشت از خیابونمون رد میشد خلاصه مارو شیر کردن برو این بنده خدا رو بزن
اقا رفتن هَمانا یه دونه بادمجون زیر چشمم دراومدن هم همانا........:d
بعد از این جریان بزرگان خونه تصمیم گرفتن که برام میکرو بخرن که بشینیم خونه .....
اون موقع یه tv 14 داشتیم که انقدر بازی کردم باهاش سوخت tv بد بخت:d
ببخشید اگه بی مزه بود گفتیم تاپیک نخوابه .......
بازم مرام خودت رفیق... تا این دیوونه برگرده یه حال اساسی بهش بدیم. به خدا این Arth@s جو گیره... امروزم که 3 خرداده، سالروز فتح خرمشهر...
یعنی میشه خودش رو بندازه زیر تانک...
---------- نوشته در 08:00 PM اضافه شد ---------- نوشته قبلی در 07:57 PM ارسال شده بود ----------
قبل از هر چیز به جمع عصا به دستان این وادی خوش اومدی رفیق...
و اینکه بیشتر از خودت بگو تا بچه ها بیشتر بشناسنت...
از کی GAME میزنی...؟ تا انتها هستی آیا؟ سن؟
کلاً هر چیزی که خودت فکر میکنی لازمه...
دمت گرم... اتفاقاً خیلی هم رله بود... من که واقعنی خندیدم...
سلام به همه دوستان پیشکسوت و پا به سن گذاشته ها :d
یادش بخیر یه زمانی بود واسه خریدن یه نوار میکرو یا سگا خودمو به آب و آتیش میزدم ولی الان کلی بازی شاید بیشتر از 30 - 40 ریخته سرم حس بازی کردن ندارم
حتی حال ندارم نصبشون کنم
حیییییییی پیر شدیم رفت :d
ما چی بازی میکردیم نسل جدیدا چی بازی میکنن
یادش بخیر یه زمانی بود واسه خریدن یه نوار میکرو یا سگا خودمو به آب و آتیش میزدم ولی الان کلی بازی شاید بیشتر از 30 - 40 ریخته سرم حس بازی کردن ندارم
حتی حال ندارم نصبشون کنم حیییییییی پیر شدیم رفت :d
ما چی بازی میکردیم نسل جدیدا چی بازی میکنن
دستی دستی دارین خودتونو میکونین تو گورا
الان یه انجمن میسازن وصیت نامه گیمر های پیر
---------- نوشته در 07:24 PM اضافه شد ---------- نوشته قبلی در 07:17 PM ارسال شده بود ----------
اولش که تویه شهر قدیمی(بغداد) هی بالا پایین میرفتی و سیب میزدی تو کله مردم
بعد سوار قالیچه میشدی از لابه لای گلوله های اتیش رد میشده به همراه اون دختره(الله اکبر)
آخرش یادمه یه تالاری بود فرش قرمز زیرش بود یه غول بود اونو یادنم نیس چه شکلی بود(اون موقع 5 سالم بودo:-)،میترسیدم از غولا)
بعد یادم نیس
ولی آخرش این بود
یادش بخیر یه بازی بود پلیس آهنی
هی میرفت توی چاه فاضلاب میکشت بقیرو
کسی یادشه؟
الان یه انجمن میسازن وصیت نامه گیمر های پیر
---------- نوشته در 07:24 PM اضافه شد ---------- نوشته قبلی در 07:17 PM ارسال شده بود ----------
یادمه آخرشایول داش منم اینجوریم ، پیر شدی مثل من یا کنسول ما پیره؟
حاجی من هنوز تو نخ علائدین میکرو موندم آخر هم نتونستن تمومش کنم الانم که دیگه میکرویی نیست
اولش که تویه شهر قدیمی(بغداد) هی بالا پایین میرفتی و سیب میزدی تو کله مردم
بعد سوار قالیچه میشدی از لابه لای گلوله های اتیش رد میشده به همراه اون دختره(الله اکبر)
آخرش یادمه یه تالاری بود فرش قرمز زیرش بود یه غول بود اونو یادنم نیس چه شکلی بود(اون موقع 5 سالم بودo:-)،میترسیدم از غولا
)بعد یادم نیس
ولی آخرش این بود
یادش بخیر یه بازی بود پلیس آهنی
هی میرفت توی چاه فاضلاب میکشت بقیرو
کسی یادشه؟
ممنون از همه دوستانی که خاطراتشون رو میزاند،دوستان ادامه بدید این جوری که فایده ای نداره
آقا یه خاطره بگم بگم راه بیوفتیم : یادش بخیر اول دبیرستان بودم میرفتم کلوپ همیشه SVR2007 خوراک من و داداشم بود اما یه روز...
داییم ما رو تعقیب کرد و مچمون رو گرفت و شب که رفتیم خونه ... یه کتک حسابی از غول آخر خوردیم و تا یک هفته از خونه نرفتیم بیرون...بعدش هفته بعد ما رفتیم که GOD2 بزنیم آقا صبح ساعت 7 رفتیم 11 شب برگشتیم و غول آخر ...
آقا یه خاطره بگم بگم راه بیوفتیم : یادش بخیر اول دبیرستان بودم میرفتم کلوپ همیشه SVR2007 خوراک من و داداشم بود اما یه روز...
داییم ما رو تعقیب کرد و مچمون رو گرفت و شب که رفتیم خونه ... یه کتک حسابی از غول آخر خوردیم و تا یک هفته از خونه نرفتیم بیرون...بعدش هفته بعد ما رفتیم که GOD2 بزنیم آقا صبح ساعت 7 رفتیم 11 شب برگشتیم و غول آخر ...
هی... دیگه حس وحال بازی ندارم .2 یا 3 هفته aw . biniary domain رو سیستم نصبه هنوز نیم ساعتم بازی نکردمشون .هیچ کی هم نیست یه شوکی بده بریم تو کار بازی :d.به نظر شما دلیلش چیه ؟ یعنی چی میتونه باشه ؟:d
والا منم همین بلا سرم اومده . هر بازی که میریزم 5 دقیقه بازی می کنم بعدش از بازی در میام . قضیه چیه . نکنه به این تب کنگو ربط داره . شایدم یه جور ویروسه که توی این سن اثر خودشو می ذاره .
Google