انجمن پیرهای دنیای گیم (افراد 30 سال به بالا)

بیشترین دورانی که از گیم لذت بردید


  • مجموع رای دهنده‌ها
    1,286
View attachment 126845

کیا با این بازی خاطره دارن؟
یا بهتره بگم کیا خاطره ندارن
این قدر که گاو ها بهم قلب میدادن بعضیاشون شیر طلایی بهم میدادن
بعضی مرغ هام تخم مرغ طلایی میذاشتن
توی کلبه تلویزشون وضعیت اب و هوی فردا رو اعلام میکرد
مسابقه هایی که بعضا توی روستا برگزار میشد
سگ با وفا که با یه سوت خودش رو بهمون میرسون گاهی مریض میشد گاهی هم .....
زمین شخم زدن ها بذر پاشیدن ها
مخ زدن ها و شاخه گل بردن ها
عکس کاورش یک دنیا خاطرست
 
این قدر که گاو ها بهم قلب میدادن بعضیاشون شیر طلایی بهم میدادن
بعضی مرغ هام تخم مرغ طلایی میذاشتن
توی کلبه تلویزشون وضعیت اب و هوی فردا رو اعلام میکرد
مسابقه هایی که بعضا توی روستا برگزار میشد
سگ با وفا که با یه سوت خودش رو بهمون میرسون گاهی مریض میشد گاهی هم .....
زمین شخم زدن ها بذر پاشیدن ها
مخ زدن ها و شاخه گل بردن ها
عکس کاورش یک دنیا خاطرست
من حدود ۲ سال اینو بازی میکردم
چندین بار ۳ سال اول رو تموم کردم
عالی بود بازیش تو بازی زنم پوپوری بود همون که مرغداری داشتن بعد انقدر به اهالی شهر کمک کرده بودم و هدیه داده بودم که تو خونه هاشون میرفتم تو اتاق خوابشون تو دفترچه راهنمای پلی استیشن اگه یادتون باشه زده بود بعد ۳ سال میرید شهر که منم باورم شده بود خودمو کشتم برم شهر ولی بعدا فهمیدم شهر رفتن همش دروغ بود
 
من حدود ۲ سال اینو بازی میکردم
چندین بار ۳ سال اول رو تموم کردم
عالی بود بازیش تو بازی زنم پوپوری بود همون که مرغداری داشتن بعد انقدر به اهالی شهر کمک کرده بودم و هدیه داده بودم که تو خونه هاشون میرفتم تو اتاق خوابشون تو دفترچه راهنمای پلی استیشن اگه یادتون باشه زده بود بعد ۳ سال میرید شهر که منم باورم شده بود خودمو کشتم برم شهر ولی بعدا فهمیدم شهر رفتن همش دروغ بود
منم هیچ وقت به شهر نریسیدم
اصلا بعید میدونم بین بچه های اینجا کسی رسیده باشه
حالا این طرفی که لینک گذاشتی خدا میدونه چکار کرده
 
w64456_.jpg
یادش بخیر اون زمان که تو اهواز زندگی میکردم حدود ۷-۸ سالم بود یه اتاق داشتم برا بازی توی اون اتاق کولر نداشت ظهر که از مدرسه تعطیل میشدم میرفتم تو این اتاق پا بازی انقدر که تو گرما بازی میکردم از گرما زردی گرفتم.بعد بابام برا اتاقمون کولر گرفت :D:D:D

یادمه ترانس میکروم انقدر داغ میکرد که نمیشد بهش دست بزنی ، یک سری فوتبالیستا بازی میکردم خیلی رفتمش جلو دلم نمیومد دستگاه رو خاموش کنم
 
این قدر که گاو ها بهم قلب میدادن بعضیاشون شیر طلایی بهم میدادن
بعضی مرغ هام تخم مرغ طلایی میذاشتن
توی کلبه تلویزشون وضعیت اب و هوی فردا رو اعلام میکرد
مسابقه هایی که بعضا توی روستا برگزار میشد
سگ با وفا که با یه سوت خودش رو بهمون میرسون گاهی مریض میشد گاهی هم .....
زمین شخم زدن ها بذر پاشیدن ها
مخ زدن ها و شاخه گل بردن ها
عکس کاورش یک دنیا خاطرست
اصلا یه حس عجیبی داشت بازیش انگار هر کار میکردی بازم از تمام راز و رمز های بازی نمیتونستی سر در بیاری. چند تا الهه بود تو بازی یادم یکیش خیار مینداختی تو آب میومد. دستور آشپزی ها و آشپزی کردن عالی بود.یادم میرفتی تو هتل زنگ میزدی برات لوازم آشپزخونه میوردن معدن ها و سنگ های قیمتی، ماهی گیری کلا یه دنیایی بود واقعا که هرچی میرفتی میفهمیدی خیلی چیزا هست که نمیدونی.
اون کتاب قدم به قدمش هم نصف اطلاعاتش غلط بود. یادم توش نوشته میتونی شهردار شی ما همه کاری که میگفت میکردیم نمیشد، بعد هی فکر میکردیم یه جای کار غلط رفتیم دوباره از اول :D یا مثلا میگفت میتونی زمین های اطراف مپ که ابر روشون بخری! اون king city هم دروغی بیش نبود اون ویدیوی یوتوب احتمال زیاد فیک خودشون ماد درست کردن بر اساس شایعه شهر که اون موقع ها مد بود.
الان با این عکس همه ی داستان هایی که تو بازی بود از جلو چشم رد شد. کسایی که بازی نکردن واقعا چه الماسی رو از دست دادن.
 
اصلا یه حس عجیبی داشت بازیش انگار هر کار میکردی بازم از تمام راز و رمز های بازی نمیتونستی سر در بیاری. چند تا الهه بود تو بازی یادم یکیش خیار مینداختی تو آب میومد. دستور آشپزی ها و آشپزی کردن عالی بود.یادم میرفتی تو هتل زنگ میزدی برات لوازم آشپزخونه میوردن معدن ها و سنگ های قیمتی، ماهی گیری کلا یه دنیایی بود واقعا که هرچی میرفتی میفهمیدی خیلی چیزا هست که نمیدونی.
اون کتاب قدم به قدمش هم نصف اطلاعاتش غلط بود. یادم توش نوشته میتونی شهردار شی ما همه کاری که میگفت میکردیم نمیشد، بعد هی فکر میکردیم یه جای کار غلط رفتیم دوباره از اول :D یا مثلا میگفت میتونی زمین های اطراف مپ که ابر روشون بخری! اون king city هم دروغی بیش نبود اون ویدیوی یوتوب احتمال زیاد فیک خودشون ماد درست کردن بر اساس شایعه شهر که اون موقع ها مد بود.
الان با این عکس همه ی داستان هایی که تو بازی بود از جلو چشم رد شد. کسایی که بازی نکردن واقعا چه الماسی رو از دست دادن.
شهر به نظرم دروغ نبود من کد های گیم شارکش رو میزدم درست هم عمل میکرد یه وسایلی بهم میداد که اصلا تو بازی ندیدم حتی وسایل خونه رو هم میشد تو صندوق بزاری ولی نمیتونستی استفاده کنی و اگه ابن کد رو میزدی بازی میرفت تو یه حالت باگ و دیگه نمیتونستی از او قسمت صندوغ استفاده کنی
بعضی کدای گیم شاک توی دفترچه رمز ps1 میدونی چرا اشتباه بود؟چون از راست به چپ نوشته شده بود در صورتی که حروف انگلیسی از چپ به راسته در نتیجه باید کدها رو برعکس میزدی

حتی یه کدی داشت مثلا بذر میخریدی میزاشتی تو صندوق بعد بازی رو ذخیره میکردی بعد اون کد رو از توی گیم شارک فعال میکردی بعد بذر توی صندوغت بینهایت می شد

در کل بگم حدود ۲ سال این بازی رو میکردم شاید روزی ۵ ساعت یا بیشتر ته کدای گیم شارکش رو درآوردم
اون زمان اینترنت هم نبود یعنی هرکسی تو خونش کامپیوتر نداشت که بخواد به نت وصل بشه هرکی هم داشت پولدار زمان بود

هنوز سیو بازی رو تو مموری ps1 دارم
 
127188

کسی اسم پاکت استیشن رو شنیده بود تو بازی؟
اگه چنین وسیله ای رو داشتی گفته شده بود که همه کار برات میکرد هر غذایی که دلت بخواد بهت میداد و خیلی چیزا
من یادمه کدش رو زدم اون وسیله اومد تو صندوق یا کوله پشتیم ولی چون جزو وسایل خونه بود نمیشد ازش استفاده کرد
تو عکسم مشخصه که چنین چیزی هست
 

کاربرانی که این گفتگو را مشاهده می‌کنند

Top
رمز عبور خود را فراموش کرده اید؟
اگر میخواهی عضوی از بازی سنتر باشی همین حالا ثبت نام کن
or