انجمن پیرهای دنیای گیم (افراد 30 سال به بالا)

بیشترین دورانی که از گیم لذت بردید


  • مجموع رای دهنده‌ها
    1,286
آقا منم اون قدیما یه سگا داشتم سیم آداپتورش اتصالی داشت همش قطع و وصل میشد. با داداشم مینشتیم پای شورش در شهر، ۲ دستگیره، چندین بار خودمونو جررر دادیم تا به مرحله آخر رسیدیم‌، لامصب همیشه توی همون مرحله آخر برقش قطع و وصل میشد و دستگاه restart می‌شد نامرد! =)):))=))
 
من از آتاری . کمودور ۶۴ و آمیگا شروع کردم
تا الان
بنظر منم بهترین دوران گیم زمان نسل ۴ و ۵ بود
بزرگترین جنگ کنسولی نسل ۴ که بین سگا و نینتندو بود
سگا بیچاره نیومد رفت

البته نسل ۴ جالبیش اینه رو سخت افزار ها خیلی ضعیف اون زمان رو سی پیو ها ‌۲ و ۵ مگاهرتزی چه بازیایی ساختن باورت نمیشه رو همچین سخت افزاری بوده

البنه بازیا نسل ۴ الکی وحشتناک سختن

نسل ۵ هم اوج سرگرمی و شروع محیط ها 3d بود
بعد عوض شد
اونا رفتن تو موزه ،هنوز گیم میزنیم.
آتاری 2600 نسل دوم گیمینگ.
بی نظیر بود. اولین کنسولم بود و بعد میکرو و دیگه pc.
اونموقع رنگ تلویزیونا بهم ریخت.
میگفتن زیاد نمیتونین بازی کنین.
چه مشقتها نکشیدیم.
یه فایل میخواستیم منتقل کنیم. سالها بعد با فلاپی ،اونم 1 مگ .
چقدر میگشتیم تا بازی پیدا بشه.آتاری 2600 بود 1.1 مگا هرتز.
چی میشه 20 سال دیگه . معلوم نیست
دیگه کار من از ترس گذشته بود همش تجدیدی :Cheesygrin:
امضا هم خودم میزدم :))اگر معلمی شک میکرد میگفتم پدر مادرم سواد نهضتی دارن :D
بدآمموزی داری. باید تفریحات سالم انجام بدی
--__________________
یه معلم داشتیم. سال 80 دوم دبیرستان. قدش کوتاه بود. یه سامسونت داشت نصف خودش. معلم زمین. بردیم سطل آشغالی رو با آشغال آب کردیم. یکم هم رنگ ریختیم توش .
درمون فلزی بود گذاشتیم روش. این بدبخت باز کرد. کلهم رنگی و یه وضعی. تا سه هفته کلاس ما نمیومد. زنگ آخر بود. میرفتیم خونه.
________
یه بارم صندلی چوبی معلم رو بریدیم اون دو تا هفته مدرسه نمیومد. تو خونه لالا بود. کلی بچه ما رو دعا کردن.
__________
از گذاشتن سوسک تو جعبه شیرینی و زدن معلم با ساچمه و ...
 
آخرین ویرایش:
من بد آموزی دارم؟
خودت که کارات مثل وایکینگ ها و بربر ها بوده :D
ما ترویج کار گروهی میکردیم.اگه تمام مدارس اینکار رو میکردن. الان ایران گلستان بود
یکی لو مییداد. الان مدرک تحصیلی (کل اون کلاس) سیکل بود.
همزمان کار گروهی تدریس میشد+نفروختن آدمها و ایستادن پشت همدیگر
ما جعل نمیکردیم فعالیت ورزشی میکردیم.باعث نشاط هم میشد،کلی دعای خیر هم پشتمون بود. معلم میرفت خونه میخوابید حقوقشو میگرفت،بچه ها هم میرفتن خونه.
 
آخرین ویرایش:
ما ترویج کار گروهی میکردیم.اگه تمام مدارس اینکار رو میکردن. الان ایران گلستان بود
یکی لو مییداد. الان مدرک تحصیلی (کل اون کلاس) سیکل بود.
همزمان کار گروهی تدریس میشد+نفروختن آدمها و ایستادن پشت همدیگر
ما دروغ نمیگفتیم فعالیت ورزشی میکردیم.باعث نشاط هم میشد،کلی دعای خیر هم پشتمون بود. معلم میرفت خونه میخوابید حقوقشو میگرفت،بچه ها هم میرفتن خونه.
ما همیشه چند تا انتن داشتیم یعنی دیگه شناخته شده بودن لامصب ها
عمرا کسی توی این جمع سابقه اتیش زدن کلاس داشته باشه ولی ما توانستیم ( نظافت چی دبیرستان توی این قوطی های مایع ظرف شویی،بنزین ریخته بود گذاشته بود کنار تخته سیاه حالا چراشو خدا میدونه) یکی از بچه ها ریخت وسط کلاس ما هم کبریت =))=))=)) ولی لو نرفتیم چون کلاس بعدازظهر بود انتن ها نبودن سریع فرار کردیم ولی فرداش که رفتیم مدارسه توی صف اعلام کردن همه برن سر کلاس غیر از کلاس ما:D=))=)) کار به زنگ به پدر ها کشید ولی هیچکس نفهمید کی کبریت زده و کی بنزین ریخته
 
ما همیشه چند تا انتن داشتیم یعنی دیگه شناخته شده بودن لامصب ها
عمرا کسی توی این جمع سابقه اتیش زدن کلاس داشته باشه ولی ما توانستیم ( نظافت چی دبیرستان توی این قوطی های مایع ظرف شویی،بنزین ریخته بود گذاشته بود کنار تخته سیاه حالا چراشو خدا میدونه) یکی از بچه ها ریخت وسط کلاس ما هم کبریت =))=))=)) ولی لو نرفتیم چون کلاس بعدازظهر بود انتن ها نبودن سریع فرار کردیم ولی فرداش که رفتیم مدارسه توی صف اعلام کردن همه برن سر کلاس غیر از کلاس ما:D=))=)) کار به زنگ به پدر ها کشید ولی هیچکس نفهمید کی کبریت زده و کی بنزین ریخته
ما درس خون بودیم. مدرسه نمونه مردمی بود. خود من همون سال المپیاد شیمی رفتم تا استان 8 تا دیگه از بچه ها تو شیمی و فیزیک و زیست تو استانی و کشوری بودن.
آبروشون میرفت. کسی هم باور نمیکرد ماها باشیم عوامل آشوب. اگه آنتنی بود. خودشون میدونستن اگه ماها بگیم ماست سیاهه مدیر قبول میکنه کار اونا بوده،برا همین نمیفروختن.
_____________
یه معلم دینی داشتیم جانباز بود . منو انداخت نامرد. این هر جلسه امتحان میگرفت ،بچه ها گفتن محمد،برو جلو . بکشش به حرف.
یه 8-9 جلسه گرفتمش تا ترم بعد.،ترم بعد گفت. برو سر جات دیگه امتحان کلاسی نمیگیرم. با 9.5 انداختم . اعتراض کردم. گفت اینجوری باید مینوشتی امتحانو.
اونایی که ازم تقلب کرده بودن 18-19 شدن منو انداخت تنها تجدیدیم. یه بار داشت سوار ماشین میشد. عصاش بیرون بود،چون یه پاش قطع بود . گفتم شانس آوردی من آدم بزرگواریم و گر نه مینداختمش تو جوب تا حالت جا بیاد.(15 ساله بودم در نظر بگیرید. از قصد منو انداخته بود و عصبانی بودم )
گفت ،شانس آوردی نمرتو گرفتی. و گر نه مینداختم تا حالت جا (پاره شدن ماتحت) بیاد.
 
آخرین ویرایش:
ما درس خون بودیم. مدرسه نمونه مردمی بود. خود من همون سال المپیاد شیمی رفتم تا استان 8 تا دیگه از بچه ها تو شیمی و فیزیک و زیست تو استانی و کشوری بودن.
آبروشون میرفت. کسی هم باور نمیکرد ماها باشیم عوامل آشوب. اگه آنتنی بود. خودشون میدونستن اگه ماها بگیم ماست سیاهه مدیر قبول میکنه کار اونا بوده،برا همین نمیفروختن.
_____________
یه معلم دینی داشتیم جانباز بود . منو انداخت نامرد. این هر جلسه امتحان میگرفت ،بچه ها گفتن محمد،برو جلو . بکشش به حرف.
یه 8-9 جلسه گرفتمش تا ترم بعد.،ترم بعد گفت. برو سر جات دیگه امتحان کلاسی نمیگیرم. با 9.5 انداختم . اعتراض کردم. گفت اینجوری باید مینوشتی امتحانو.
اونایی که ازم تقلب کرده بودن 18-19 شدن منو انداخت تنها تجدیدیم. یه بار داشت سوار ماشین میشد. عصاش بیرون بود،چون یه پاش قطع بود . گفتم شانس آوردی من آدم بزرگواریم و گر نه مینداختمش تو جوب تا حالت جا بیاد.(15 ساله بودم در نظر بگیرید. از قصد منو انداخته بود و عصبانی بودم )
گفت ،شانس آوردی نمرتو گرفتی. و گر نه مینداختم تا حالت جا (پاره شدن ماتحت) بیاد.
ما هم یه ناظم جانباز داشتیم البته معلم زبان هم بود بنده خدا یک دست نداشت
بهش میگفتیم دستغیب :D (ادم باحالی بود)
بابا درس خونا=))=))=))=)) فقط المپیادی توی این محفل کم داشتیم که شما اومدی
ولی ما دانشگاه هم ادم نشدیم ترم3 سره کلاس تحلیل سازه 1 (رشته عمران) بچه ها توی گوشی از این فیلم های معنوی :D:D=))=))=)) گذاشته بودن (این قدر کیفیت ها پایین بود که هیچیش معلوم نبود:D)
استاد دید همه محو تماشا شدیم هممون که انداخت بیرون هیچ با 9/75 هم اخر ترم انداخت دهن سرویس
 
آخرین ویرایش:
gal248.jpg


اقا شما هم با مایع ظرف شویی یا خمیر دندون سی دی های ps1 رو میشستین یا فقط ما این کارو میکردیم؟؟؟
 
ما هم یه ناظم جانباز داشتیم البته معلم زبان هم بود بنده خدا یک دست نداشت
بهش میگفتیم دستغیب :D (ادم باحالی بود)
بابا درس خونا=))=))=))=)) فقط المپیادی توی این محفل کم داشتیم که شما اومدی
ولی ما دانشگاه هم ادم نشدیم ترم3 سره کلاس تحلیل سازه 1 (رشته عمران) بچه ها توی گوشی از این فیلم های معنوی :D:D=))=))=)) گذاشته بودن (این قدر کیفیت ها پایین بود که هیچیش معلوم نبود:D)
استاد دید همه محمو تماشا شدیم هممون که انداخت بیرون هیچ با 9/75 هم اخر ترم انداخت دهن سرویس
باید استادم شریک میکردی که نکردی؟
البته بچه ها دانشگاه فقط وقتی حراست میومدن. آروم میشستن. تو بقیه موارد اگه روشون میشد خود فیلم معنوی رو همونجا اجرا میکردن.
یه استاد زبان تخصصی داشتیم به من داد15.75 ،رفتم گفتم چرا دادی 15.75،گفت دانشجو می،گفتم آره. یه جلسه اومدم سر کلاست.اونم جنبه نداشت. گفت باید مینداختم.5 نمره کلاسی بوده.
حضور غیاب نمیکرد چون یه باری که بودم خونده بودم یه مثبت داده بود.
_____________________
تا استان بیشتر نرفتم . استانمون اونموقع تهران بود نشد. برم بالاتر.
اقا شما هم با مایع ظرف شویی یا خمیر دندون سی دی های ps1 رو میشستین یا فقط ما این کارو میکردیم؟؟؟
خمیر دندون فقط.باید میمالیدی بعد اونایی که داغون بودن ،رو یکم میزاشتم خیس باشه ،بهتر میخوند.
وقتی هم cdrom درش باز نمیشد. بازش میکردیم ،با کش پول رو کامپیوتر اون پلاستیکشو عوض میکردم.
یدونه dvdrom lightscribe داشتم. عکس رو dvd باهاش چاپ میکردم.
 
با مایع گلی فقط :Cheesygrin:

g0o0o0l.jpg
بازی کوآپ با بچه ها میکردیم 25 سال پیش. ring bell run
معمولا گروهها ده نفره بود . اکیپی ،بازی هم تو ظهر ،شب برگزار میشد.
یادش بخیر. بازیهای آتاری 2600 خیلیاش الان رو کامپیوتر هست. مثل اون هواپیما. دزد و پلیسش. مگا من بود دیگه.
یادش بخیر. چهار تا پیکسل بود کلا.
______________
فشنگ یادمه هیتمن رو اولین بار بازی کردم. تو یه سلول بود. اون زمانمن یادم نمیاد. بازی ای بود که لباس میشد عوض کرد،گفتم wow ، عجب حرکتی بود.
 
یه چیزی توی نظر سنجی گزینه زیر ۵ سال دیگه واقعا خنده داره
تا ۲ سالگی که بچه داره شیر میخوره بعد تا بیاد متوجه بشه دست و پا داره و سنش از ۵ سال رد کرده
اونوقت حدود ۳ سال وقت میکنه بازی کنه اونم با کنسولی که شاید اسمش رو به زور میتونسته بگه بعدم مثلا الان یادش باشه ۳ سالگی چی بازی کرده و اون دوران بهترین دورانش باشه.
 
  • Like
Reactions: che-jaleb
تو همین فروم یه دوستی داشتم
آیدیش farid.sarvar بود شبیه آیدی خودت
اتفاقا متاهلبود بچه هم داشت
یادش بخیر
چه روزایی داشتیم
خودم که فقط با این نوستالژیا زنده ام
حتی چند سال از گیم جدا شدم و خارج از کشور بودم
از گیم نمیشه جدا شد چطور دووم آوردی
من اگه بازی نکنم افسردگی میگیرم چون دیگه هیچ چیزی برام لذت بخش نیست
من گیم رو به مهمونی و دور همی ترجیح میدم
گیم رو به مسافرت ترجیح میدم
گیم رو به پارک و فضای سبز ترجیح میدم
کلا گیم رو به هر تفریحی فکر کنی ترجیه میدم حتی حاضرم با اقوام قطع رابطه کنم ولی با گیم نه
 

کاربرانی که این گفتگو را مشاهده می‌کنند

Top
رمز عبور خود را فراموش کرده اید؟
اگر میخواهی عضوی از بازی سنتر باشی همین حالا ثبت نام کن
or