Detroit: Become Human
همیشه پیش خودم فکر میکردم هیچ چیز نمیتونه تجربه ناب Heavy Rain رو دوباره برام تکرار کنه. اون اتمسفر و داستان و شخصیت ها واقعا یونیک بودن. بعد از Beyond هم بیشتر و بیشتر بهم القا شد که واقعا قرار نیست اینطور بشه. با این تفکر رفتم سراغ Detroit و لعنتی از همون شروع بازی میشد فهمید کاملا اشتباه میکردم.
شروع بازی عالی و طوفانی بود. شخصیت Connor از همون اول جذبم کردم و تبدیل به یکی از بهترین شخصیت هایی شد که توی بازی ها دیدم. استایل حرف زدنش، راه رفتنش و به طور کلی شخصیتش منو یاد T 1000 توی Terminator مینداخت
2 شخصیت دیگه هم کاملا متفاوت و در عین حال خیلی جذاب بودن. به قدری خوب پرداخته شده بودن که بازیکن سریعا باهاشون ارتباط برقرار میکنه و با شخصیتشون جفت و جور میشه. داستان بازی هم واقعا عالی بود. درسته که این ایده یه سری باگ (
) داره و نمیشه کامل ازش استفاده کرد ولی داوود خیلی خوب از عهده-ش بر اومده بود و یه جورایی شخصیت خود بازیکن رو توی اون شرایطی که باهاشون روبرو میشد، محک میزد. من واقعا به شخصیت پلید خودم پی بردم
اتمسفر بازی هم میره بغل دست اتمسفر HR. محیط های برفی، خیابون های خلوت، محیط های تاریک و حس تنهایی که بود رو به شدت دوست داشتم. این موضوع اینقدر خوب کار شده بود که دوست داشتم وایسم و فقط از اون محیط لذت ببرم. موسیقی ای که این وسط پخش میشد کاملا با اتمسفر مَچ بود و از این بهتر نمیشد. گرافیک بازی هم حرفی برای گفتن نمیزاره و از همون منوی اصلی آدم فکش از سه جا خُرد میشه
گیم پلی بازی هم خیلی پیشرفت داشت نسبت به عناوین قبلی. بعضی جاها و به خصوص توی چپترهای مربوط به مارکوس، آدم فکر میکردم یه بازی سوم شخص اکشن ادونچر داره بازی میکنه
طراحی محیط ها بی نظیر و واقعا فضای دیترویت برای من به شخصه عالی بود. من با فضاهایی که مربوط به آینده هستن زیاد حال نمیکنم ولی این یکی حس خوبی بهم میداد چون تمدن هنوز به اون حد از پیشرفته بودن که ساختمون ها و محیط های شهر رو تغییر بده، روبرو نبودیم.
یکی از بهترین جنبه های بازی برای من انتخاب های وحشتناک زیاد و بی شمارش بود. تقریبا برای هر تصمیمی، یه پیامدی گذاشته بودن. تصمیمات هم مثل بقیه بازی ها صرفا ظاهری و الکی نبود و واقعا دگرگون میکرد چپترهای بعدی رو. تصمیمات واقعا سخت بودن و نمونه خوبیه که خودتون رو بسنجید
تنها مشکل بازی کنترل بود شخصیت ها و دوربینش بود و یه سری گاف هایی که خنده دار به نظر میرسیدن ولی میشه درک کرد چرا همچین چیزی رو گذاشتن (مثل گریه کردن یه ربات و اشک ریختنش)
بهش 9 میدم. خیلی حال کردم باهاش
خاک تو سر اونایی که بهش نمره کم دادن. من واقعا نمیدونم توی این سبک چه انتظاری دارن؟ وقتی پشت صحنه بازی رو دیدم، دلم براشون سوخت. چقدر زحمت کشیده بودن. یعنی از حوصله خارجه بخواییم در موردش بنویسیم.