بلاخره بعد از مدتها پشت گوش انداختن آنچارتد ها رو از نسخه اول تا چهارم تموم کردم.
برام یه تجربه خیلی جالب بود که چطوری در کمتر از ۹ سال گرافیک،موشن کپچر و فیزیک بازی ها تا این حد متحول شدن و ده سال بعدی اصلا برام قابل تصور نیست.
این تجربه حدود ۵۰ ساعته ۴ تا بازی برام خیلی خیلی خاص و لذت بخش بود.
شماره اول رو با اکراه شروع کردم(لعنت بهم که چنین دیدگاهی نسبت به کارهای ناتی داگ داشتم! البته در مورد جک و دکستر هنوزم همینطوری فکر میکنم!
)
اما همون یکی دو دقیقه اول بازی من رو جذب خودش کرد. گرافیک پایین بازی و روایت قدیمی نسبت به زمانش قابل درک بود و باهاش هیچ مشکلی نداشتم و سری بعدی که احتمالا چند سال دیگه باشه بازم از نسخه اول شروع میکنم.
متأسفانه بخش هایی از داستان با توجه به اینکه شماره چهارم رو قبلاً رفته بودم اسپویل شده بود و سورپرایز نشدم ولی دیدن موجودات ماوراء طبیعی در آخر بازی بنظرم با ساختار بازی همخوانی نداشت ولی آزاردهنده هم نبود.
نسخه دوم اما یهو یه پیشرفت عجیب گرافیکی،روایی و گیم پلی رو شاهد بودم. اصلأ نحوه روایت داستان و اتفاقات و صحنه های اکشن بازی به حدی زیاد و متنوع هستن که تا آخر بازی پشت سر هم پشم بود که میریخت. اصلاً چی ساخته ناتی داگ.
نسخه سوم هم که اصلاً برام قابل باور نیست روی پلی استیشن ۳ اجرا شده. چطور ممکنه به این سطح از گرافیک رسید.
View attachment YouCut_20230518_092945202.mp4
جزئیات دیوانه کننده مخصوص ناتی داگ هوش از سر آدم میبره. اینکه به نکاتی دقت میکنن که ممکنه از هر هزار نفر شاید یکی اتفاقی ببینه و متوجه بشه.
مثلاً این سطل ها رو وقتی از کنارش رد میشدم به زمین افتادند ولی نکته جالب این بود که برای سطل و درب سطل فیزیک های متفاوتی در نظر گرفته بودن. و هر کدوم مسیر خودشون رو بصورت کاملا واقعی طی میکردن.
یا این نونوایی عربی که چقدر با جزئیات و جالب کار شده. آتیش درون تنور واقعاً در حال سوختنه و سه بعدی هم هست. ابزارآلات نانوایی هم که کاملاً با دقت حضور دارند.
میزان هرج و مرج در بازار و تنوع افراد و مشاغل هم همینجوری منو تحت تأثیر قرار میداد.
بازی بلاخره از هیولاهای عجیب غریب فاصله گرفت و سعی کرد روایت منطقی تری رو تعریف کنه.
نوبت به نسخه چهارم رسید و چون هفت سال پیش بصورت اسپیدران تور تمومش کردم اصلا چیزی از اتفاقاتش یادم نمونده بود بجز اینکه سالی زنده است و نیتن با النا ازدواج میکنه و همین اسپویلی شد برای اتفاقات نسخه های قبلی.
پیشرفت گرافیکی نسبت به نسخه سوم فک بر اندازه. اصلا قابل مقایسه نیست.
اصلا این جزییات عجیب غریبی که در طراحیها داخلی ساختن خیلی فوق العاده است. فقط چنین مکانهایی رو میشه تو رم مخصوصا واتیکان و موزه لوور و کاخ ورسای دید.
جزئیات دیوانه وار زیاد شده و کیفیت موشن کپچر و روایت داستان و همه چی اصلا زمین تا آسمان با نسخه های قبلی فرق کرده. البته اکشن شماره دوم و سوم از نسخه چهارم کمی بیشتره.
هرچی از بازی بگم کم گفتم. ولی مثل همیشه برام از همه چی بیشتر، جزییات جالبی هست که ناتی داگ در بازی هاش ارائه میده.
البته از همون کراش باندیکت که محبوب ترین بازی عمرم هست میشد این حس شوخ طبعی و خلاقیت رو بخوبی تشخیص داد.
تو کل سری آنچارتد پر از نکات ریز و درشت هست که باعث میشن به بازی به دید یک اثر کاملا واقعی نگاه کنم.
از موشن کپچر پر جزییات و بدون باگ بگیر تا صداگذاری و موسیقی عالی بازی و فیزیک خیره کننده.
View attachment YouCut_20230518_092916704.mp4
اینکه برای تخت ها صداگذاری کنند خیلی نکته ضروری نیست ولی میتونه تو واقعی تر شدن بازی تأثیر گذار باشه.
View attachment YouCut_20230518_092837351.mp4
یا فیزیک بینظیری که برای طناب طراحی کردن. ساختن چنین چیزی در بازی ها یه چالش وحشتناکه ولی در نهایت کیفیت کار اونقدر طبیعی و تمیز ایجاد شده که آدم لذت میبره. فقط به اون خورده سنگ ها و گرد و خاکی که در اثر کشیدن شدن طناب روی ستون ایجاد میشه دقت کنین.
یا وقتی وارد یه محیط میشدم و پرنده ها پرواز میکردن. یا مثلاً تو بخشی از بازی یه پرنده خورد تو صورت نیتن! تو بازار سالی به یه خانم خورد و میوه هاش روی زمین افتاد.
یا وقتی این ساعت رو نیتن برداشت دربش باز شد.
در فلش بک های کودکی نیتن، گنجهایی که پیدا میکردیم در اصل اسباب بازی بودن چون برای نیتن در اون سن آثار باستانی هیچ ارزشی نداشتن.
هر بخش از بازی که میرفتن یا خود نیتن یا سم و النا و سالی یه تیکه ای حواله میکردن! و چقدرم به جا و جالب بودن.
و صدها مورد دیگه که یا در خاطرم نیست یا متوجه نشدم و یا حوصله نداشتم ازشون فیلم و عکس تهیه کنم.
هرکدوم از این نکات باعث میشن که تجربه بازی برام لذت بخش تر بشه و احساس کنم واقعاً با یه بازی واقعی طرف هستم. گرافیک به تنهایی عامل ایجاد چنین حسی نیست ولی همراهی صدا و موشن کپچر و جزئیات باعث میشن که چنین تجربه خاص و خارق العاده ای خلق بشه.
دادن نمره ۱۰ به آثار ناتی داگ برام سخته چون فاصله ای که با بازی هایی که نمره ۸ دادم زمین تا آسمونه.