بحث و تبادل نظر در مورد سری Silent Hill (خلاصه داستان در پست اول)

انتخاب شما برای شخصیت محوری داستان برای قسمت بعد؟


  • مجموع رای دهنده‌ها
    129

Silent Dream

In madness you dwell
کاربر سایت
Jan 3, 2010
1,831

d.png

خلاصه‌ی داستان سری بازیهای سایلنت هیل
مقدمه:

«Silent Hill» نامی برای یک بازی رایانه‌ای است که در سال 1999 و توسط شرکت Konami برای کنسول PS1 عرضه شد. از همان ابتدا مشخص بود که این نام، پتانسیل تبدیل شدن به یک فرانچایز بزرگ را دارد. داستانی فوق‌العاده غنی، مبهم و عمیق در ژانری به نسبت نوپا. همین غنی و مبهم بودن داستان، Konami را وادار ساخت تا در کتاب راهنمای قسمت سوم بازی (Silent Hill 3 Official Complete Guide) بخشی را با نام Lost Memories قرار بدهد. اما همین عنصر داستان،‌تبدیل به تیغی دو دم شد؛ از یک سو یکی از اصلی‌ترین دلایل علاقه‌ی دیوانه‌وار طرفدارانش و از سوی دیگر، پاشنه آشیل عنوان در جذب مخاطبان جدید. شماره‌ی 2 بازی در سال 2001، شماره 3 در سال 2003 ، شماره‌ی 4 در سال 2004 ، Silent Hill: Homecoming در سال 2008 عرضه شدند. اما از لحاظ خط داستانی، شماره‌های 2 و 4 و Homecoming (به نوعی) مجزا بودند و فقط شماره 3 در ادامه‌ی شماره اول عرضه شد. در متن حاضر سعی شده است خلاصه‌ای کوتاه از شماره‌های منتشر شده ارائه شود تا عزیزانی که تازه به جمع ساکنان سایلنت هیل می‌پیوندند، بتوانند راحت‌تر با این عنوان رابطه بر قرار کنند. لازم به یادآوری است که این متن به معنی واقعی کلمه، اسپویلر است.

داستان کامل و تحلیل سایلنت هیل 1 به صورت ویدیویی

163949 163950

داستان سایلت هیل 1 را به صورت ویدیویی در یوتوب مشاهده کنید​

داستان کامل و تحلیل سایلنت هیل 2 به صورت ویدیویی

163952 172258

داستان سایلت هیل 2 را به صورت ویدیویی در یوتوب مشاهده کنید​
every.png
نویسنده ای به نام Harry Mason و همسرش در حین عبور از یک جاده، نوزادی را یافته و نام او را شریل می‌گذارند. چهار سال بعد همسر هری فوت می‌کند. سه سال پس از فوت همسرش، هری بنا به دلایلی تصمیم می‌گیرد با شریل به شهری که وی را در نزدیکی آن یافته بودند سفر کند. شب هنگام، در جاده‌ی کنار شهر، پلیسی موتورسوار از کنار آنها عبور کرده و توجه هری را جلب می کند. اندکی جلوتر، هری متوجه موتور پلیسی میشود که بدون سرنشین در کنار جاده افتاده در همین حین، در روبروی خود دختری را وسط جاده می‌بیند. برای اجتناب از تصادف با او، دیوانه‌وار فرمان را می چرخاند. اما ماشین منحرف شده و به دره‌ی کناری سقوط می‌کند. هری پس از به هوش آمدن، متوجه غیبت شریل می‌شود. در حین جستجو، شبح شریل را می‌بیند و به دنبال او می‌دود. در انتهای معبری تنگ، ناگهان همه‌چیز در تاریکی فرو می‌رود و چهره آنجا تغییر می‌کند. هری مصمم ادامه ‌می‌دهد اما در اثر حمله‌ی چند موجود هیولا مانند به حالت مرگ روی زمین می‌افتد.
وقتی هری بعد از آن حادثه در کافه ای بیدار می‌شود، با همان پلیس روبرو می‌شود. آنها با هم از اتفاقات عجیب شهر و حالت غیرعادی آن سخن می‌گویند. پلیس Cybil Bennet‌ نام دارد و به هری در یافتن شریل کمک می‌کند. حالت عادی شهر اینگونه است: خالی از سکنه، فرو رفته در مه، محصور شده توسط دره‌های عمیق و پر از هیولا. اما در حالت غیر عادی به تمامی این موارد تاریکی مطلق تکه گوشت های آویزان از در و دیوار سکوتی مرگبارتر هم اضافه میشود . هری در جستجوی شریل به مکان‌های زیادی از شهر مراجعه می‌کند: مدرسه، کلیسا، بیمارستان، فاضلاب، پارک تفریحی و در بعضی از آنها با شخصیت‌هایی آشنا می‌شود. با پیرزن عجیبی به نام Dahlia Gillespie در کلیسا، دکتر Michael Kaufmann و پرستاری به نام Lisa Garland در بیمارستان. همچنین مرتب شبح دختری را می‌بیند که باعث تصادف او شده بود به نام Alessa. دالیا اطلاعات زیادی درباره‌ی هری و شهر دارد دکتر کافمن و لیزا هم هر کدام مطالب جدیدی به اطلاعات هری اضافه میکنند. در طول بازی اطلاعات زیادی از شهر به دست می‌آوریم خواه از لابلای روزنامه‌های باطله و کتاب‌ها و خواه از این شخصیت‌ها. شهر مکانی نفرین شده بوده و در سال‌های جنگ‌های داخلی، اعدام‌های زیادی در زندان آن صورت گرفته است. شهر قدمت زیادی دارد و قرن‌ها قبل، بومیان ساکن آنجا بودند. از همان زمان، آیینی شیطانی در شهر رواج داشته است. در سده‌های اخیر، پس از سکونت مهاجران در شهر، تلفیقی از آیین باستانی شهر با آیین‌های مهاجران پدید می‌آید که با نام The Order شناخته می‌شود. پیروان و سردمداران این فرقه اعتقادات عجیب و خطرناکی‌ دارند. این فرقه به سه شاخه‌ی اصلی تقسیم می‌شود که یکی از آنها «مادر مقدس» می‌باشد. در راس این شاخه دالیا قرار دارد که آلسا دختر وی است. این فرقه به خدایی اعتقاد دارد که باید در روی زمین متولد شده سپس بهشت موعود فرقه را بنا کند. بر اساس مدارک به دست آمده، این خدا یک بار متولد شده و مرده است و حال باید برای بار دوم متولد یا فراخوانده شود. دالیا متوجه می‌شود که مشخصات دختر وی، آلسا، با مشخصات مادر خدا که در متون قدیمی پیش‌بینی شده هم‌خوانی دارد پس او را تربیت می‌کند تا مراسم تولد را انجام دهد. در این مراسم، باید مادر خدا سوزانده شود. مراسم در سن 7 سالگی آلسا انجام می‌شود و بدن کباب شده‌ی وی را به بیمارستان انتقال می‌دهند. اما او ناقص است. آلسا در نهایت درد و رنج، قسمتی از روح خودش را به صورت یک نوزاد از شهر بیرون می‌فرستد و با استفاده از قدرت ذهن خود، شهر را به جهنمی بی‌بدیل تبدیل می‌کند. دالیا برای اتمام نقشه خود، توسط خود آلسا، شریل را فرا می‌خواند تا روح مادر خدا تکمیل شود. در این بین دکتر کافمن مسئول امور پزشکی آلساست.
آلسا در برابر دالیا مقاومت می‌کند اما دالیا با فریب هری، خود را به آلسا می‌رساند و مراسم را مجدداً انجام می‌دهد اما در همین حین هری سر می‌رسد. روح شریل به آلسا می‌پیوندد تا مادر خدا کامل گردد. دکتر کافمن به قصد نابودی این روح، دارویی را به سمت وی پرتاب می‌کند اما اینکار باعث می‌شود خدا (در شماره‌ی اول این خدا با نام «سامایل» معرفی می گردد) متولد شود. در اولین اقدام، سامایل، دالیا را آتش می‌زند. اما هری با سامایل می‌جنگد و او را شکست می‌دهد. پس از نابودی سامایل، مادر خدا ظاهر می‌شود و نوزادی را به هری می‌دهد سپس، راه فرار از آن مهلکه را به او نشان می‌دهد.
هری نوزاد را از شهر دور کرده و در جایی به طور ناشناس او را بزرگ می‌کند. نام این نوزاد را Heather می‌گذارد. هدر کودکی عادی نبود و گاها ، رفتارهای عجیبی از خود بروز می‌داد.
17 سال پس از این ماجرا، دختر نفر دوم فرقه، یعنی «Claudia Wolf» تصمیم می‌گیرد آن نوزاد را پیدا کند تا مراسم دوباره به جریان بیفتد. با کمک کشیش دیگری به نام «Vincent»، کاراگاهی به نام «Douglas Cartland» را استخدام می‌کند تا این کودک را پیدا کند. داگلاس هدر را پیدا می‌کند اما از نیت اصلی کارفرمایان خود اطلاع ندارد. روزی که هدر به مرکز خرید شهر رفته‌بود،‌ داگلاس را در مقابل خود می‌بیند. هدر بی خبر از همه‌جا به خیال اینکه داگلاس یک مزاحم است، می‌گریزد ولی داگلاس قبلاً محل او را به کلودیا و وینسنت اطلاع داده‌است. هدر به سمت خانه و نزد هری حرکت می‌کند اما اطراف او پر از هیولاهایی هولناک شده است. در اینجا برای اولین بار، کلودیا را ملاقات می‌کند. کلودیا درتلاش است تا هدر چیزی را به یاد بیاورد. هدر پس از گذشتن از مرکز خرید و ایستگاه مترو، درساختمانی نیمه‌کاره در نزدیکی محل سکونت خود با وینسنت روبرو می‌شود.
هدر به آپارتمان خود می‌رسد اما درآنجا پدرش، هری را غرق در خون و بی‌جان می‌یابد. او کلودیا را در پشت‌بام می‌بیند و او را مسئول قتل پدرش می داند. هدر قصد انتقام دارد اما کلودیا به سایلنت هیل می‌رود. هدر به همراه داگلاس (که کمابیش به واقعیت پی برده است) به سمت سایلنت هیل حرکت می‌کند.
هدر تقریباً گذشته‌ی خود را به یاد آورده است؛ او همان روح واحد آلسا و شریل است که توسط مادر خدا به هری سپرده شد. پس از حلول روح آلسا و شریل، جنین خدا هم وارد بدن او شده است اما تحت تاثیر فراموشی هدر، عقیم مانده و برای بارور شدن، نیاز دارد تا آتش خشم و نفرت در درون هدر شعله‌ور شود. کلودیا در تمام طول داستان سعی بر این دارد تا همین میراث آلسا را بیدار کند و برای همین منظور، هری را می‌کشد تا او را از سر راه بردارد. در این میان، وینسنت که منافع خود را با تولد خدا در خطر می‌بیند، سعی می‌کند توسط هدر، کلودیا و عقایدش را نابود کند.
پس از رسیدن به شهر، هدر به بیمارستان می‌رود. او با راهنمایی‌های علنی یا مخفیانه‌ی وینسنت،‌ پدر کلودیا یعنی «لئونارد» را که در بیمارستان زندانی شده می‌کشد تا متاترون را به دست آورد. متاترون، نماد خیر و روشنی و در مقابل سامایل است و وینسنت تصور میکند متاترون میتواند در مبارزه با کلادیا به هدر کمک کند. در ادامه،‌هدر به کلیسای فرقه می‌رسد. کلودیا، وینسنت را ، که به زعم او خیانت کرده‌است، می‌کشد. هری مقداری از داروی دکتر کافمن را به شکل یه قرص به هدر داده بود. هدر آن قرص را می‌بلعد و در نتیجه، جنین خدا را بالا می‌آورد. کلودیا جنین را می‌بلعد و آنرا به شکل ناقص بارور می‌کند. در نهایت کلودیا به دست خدای متولد شده نابود می‌شود و هدر هم وی را می‌کشد. تا بار دیگر تفکرات منحرف فرقه برای به وجود آوردن خدا عقیم بماند.

آنچه که شما در بالا مطالعه کردید تنها بخشی از شهر و اتفاقات رخ داده در آن است در شماره های دوم و چهارم و پنجم از بازی بخشی دیگر از توانایی های شهر حضور پر رنگی دارد و آن هم قضاوت و مجازات است ، شهر به خاطر اتفاقاتی که به خود دیده است دارای قدرتهایی خاص است یکی از این قدرتها فراخواندن افراد است در شماره های دوم و پنجم ما شاهد حضور افرادی در شهر هستیم که به نوعی گناهکارند و شهر برای قضاوت در مورد آن ها ، دعوتشان کرده است .
جیمز ساندرلند مردی که زن مریضش را کشته است و همینطور الکس شفرد که باعث مرگ برادر کوچکتر خود شده است با پا گذاشتن به شهر اماده پاسخگویی به اشتباهاتی میشوند که سعی در فراموش کردن آن ها داشته اند ، صد البته که نوع بازجویی و قضاوت در این شهر مرموز نیز متفاوت است به جای حضور قاضی و هیئت منصفه و دادگاه ، تمام اتفاقات پیرامون شخصیت ها به نوعی اشتباه شخصیت را گوشزد میکنند از موجوداتی که با آنها مبارزه می‌کنید گرفته تا افراد سرگردان دیگری در شهر که خود گناهکارند .گو اینکه این خاصیت شهر در تمامی شماره ها وجود دارد ولی در شماره های مذکور از فرع به اصل بدل شده و محوریت بازی بر عمل انجام گرفته توسط شخصیت اصلی قرار دارد و بحث فرقه ، آلسا و غیره کمتر پرداخته شده است .
در این میان شماره ی چهارم بازی اما فضائی اختصاصی داشت در این شماره یکی از دست پرورده های یتیم خانه ی تحت رهبری فرقه به نام والتر سالیوان که پیرو حزب مادر مقدس است قصد متولد کردن خدا توسط مراسمی به نام قربانی کردن 21 نفر را دارد ، والتر که در کودکی توسط خانواده ی خود رها شده است تصور میکرد اتاقی که در آن بدنیا آمده است مادر او و در حقیقت خداست والتر که تصور میکند مادرش به خواب رفته است سعی دارد از طریق مراسم ذکر شده او را بیدار کند ، هر کدام از افرادی که برای قربانی شدن انتخاب شده اند باید دارای مشخصه ای باشد آخرین نفر این لیست که هدایت آن را بازیباز بر عهده دارد و دریافت کننده ی دانش و تکمیل کننده ی مراسم است ، هنری تونزند نام دارد که حال در همان اتاق تولد والتر زندگی میکند و در طول بازی با پی بردن به ماجرا و کمک های جوزف شرایبر که قبل از هنری در آن اتاق زندگی میکرده است قصد دارد جلوی تکمیل این مراسم را بگیرد . در انتها هنری تونزند با مبارزه با موجودی که والتر به وجود می آورد رویای به وجود آوردن خدا را بار دیگر خراب میکند .
علاوه بر شماره های ذکر شده دو بازی Silent Hill: Origins و Silent Hill: Shattered Memories نیز از سری معرفی شده اند که در اولی به زمان سوزانده شدن آلسا توسط دالیا و چگونگی زنده ماندن آلسا پرداخته شده و در دیگری اتفاقات شماره ی اول بعد از سال ها توسط هری بازسازی میشوند، گر چه با پایان کار تیم سازنده ی اصلی بازی که کار ساخت 4 شماره ی اول بازی را بر عهده داشتند این شماره ها به خوبی پرداخته نشده و دارای نواقصی در حیطه‌ی داستانی هستند اما همچنان سری سایلنت هیل دارای یکی از بهترین داستان ها در طول تاریخ بازیهای رایانه ای است.
لازم به ذکر است بر اساس این بازی تاکنون دو فیلم سینمایی نیز ساخته شده که شماره دوم (تا زمان نگارش این مقاله) هنوز اکران نگردیده است. با توجه به نظر مخاطبان، فیلم اول یکی از برترین و موفق‌ترین فیلم های ساخته شده بر اساس یک بازی ویدیویی می‌باشد.
همچنین شرکت کونامی در سال 2006 و به مناسبت اکران فیلم، مجموعه‌ای ویدیویی را بر روی رسانه‌ی UMD برای PSP عرضه نمود که با نام The Silent Hill Experience شناخته شده و شامل دو کمیک The Hunger و Dying Inside ، ترایلر شماره‌های 1 تا 4 بازی و فیلم، مصاحبه با آهنگ‌ساز افسانه‌ای سری به همراه کارگردان فیلم و برخی موسیقی‌های بازی می‌باشد.

دریافت خلاصه به صورت فایل pdf :دانلود
تهیه و تنظیم خلاصه : (msbazicenter)

----------------------------------------------------------------------------------------------------------

مقالات تحلیلی بازی نوشته شده توسط امیر حسین فرحزادی ( Bone Crusher ) :
بازی‌سنتر | مقالات | تاریخچه و داستان بازی ها | تاریخچه و بررسی دقیق سری سایلنت هیل ( بخش اول )
بازی‌سنتر | مقالات | تاریخچه و داستان بازی ها | تاریخچه و بررسی دقیق سری سایلنت هیل ( بخش دوم )
بازی‌سنتر | مقالات | تاریخچه و داستان بازی ها | تاریخچه و بررسی دقیق سری سایلنت هیل ( بخش سوم )
بازی‌سنتر | مقالات | تاریخچه و داستان بازی ها | تاریخچه و بررسی دقیق سری سایلنت هیل ( بخش چهارم )

تاپیک تحلیل بازی نوشته شده توسط محمد مهدی حاجی اسمعیلی ( nemesis ) ( کامل نشده ):
The Lost Memories ---پایه و اساس بازی بزرگ "Silent Hill" -- تحلیلی بزرگ برای این بازی

مقالات مختلف در مورد سری سایلنت هیل:
Silent Hill: Homecoming Plot
Silent Hill: Origins Plot
Silent Hill Shattered Memories Plot
داستان (Silent Hill: Orphan)
شباهت بین Homecoming و Silent Hill 2
تاریخ وقایع Silent Hill و Shepherd's Glen
دانلود Silent Hill 2 - The movie
ترجمه یادداشت های سایلنت هیل 2
ترجمه فارسی دیالوگ های بازی Silent Hill 2: Born from a Wish
سایلنت هیل 4: پرونده قربانیان
ساکنین South Ashfield Heights apartments- قسمت اول - قسمت دوم
یادداشتی کوتاه بر SILENT HILL: HOMECOMING
داستان نسخه اول فیلم سایلنت هیل
Silent Hill: Original Memories
Silent Hill HD Collection Achievements Guide
Little Baroness
جودی میسون
طرح اولیه موتور سایلنت هیل پست 1
طرح اولیه موتور سایلنت هیل پست 2
طرح اولیه موتور سایلنت هیل پست 3
طرح اولیه موتور سایلنت هیل پست 4
خاطرات الکس شپرد
 

Attachments

  • sh1.png
    sh1.png
    56.3 KB · مشاهده: 3,573
  • silenthill1.jpg
    silenthill1.jpg
    55.1 KB · مشاهده: 117
آخرین ویرایش:

horror_08

کاربر سایت
Aug 22, 2007
2,414
نام
Ashkan
اگر کنجکاوید بدونید که چرا نظرسنجی تغییر نکرده هنوز به این خاطره که همه ی راههای ارتباطی با آریا قطع شده و بنده تو تاپیک بیش از پیش به موجودی بیمصرف تبدیل شدم.

Original Memories

راست میگفت آدم کشتن اونقدرها هم مسئله‌ی بزرگی نیست!
37828693555097532739.jpg
جیمز: ادی! داری چیکار میکنی؟
ادی: چی به نظر میاد؟
این یارو همیشه بهم دری وری میگفت "تو یه چاقالوی نفرت‌انگیزی ! یک تکه **. حالم رو بهم میزنی."
" تو اونقدر زشتی که حتی مادرت هم دوستت نداره."
خب شاید حق با اون بود. شاید من چیزی غیر از یه چاقالو نباشم. یه تکه آشغال چندش‌آور. اما میدونی چیه؟
اصلا اهمیتی نداره که باهوش باشی یا احمق، زشت باشی یا زیبا. وقتی که مُردی همه‌ی اینها با هم برابرند. و یک جسد نمیتونه بخنده.
از حالا به بعد هر کس که دستم بندازه، میکشمش... درست مثل اون‌ها...
جیمز: خُل شدی ادی؟
ادی: میدونستم... تو هم... تو هم مثل همون‌هائی جیمز...
جیمز: ادی من هیچ منظوری نداشتم...
ادی: خیالت نباشه. تو هم تمام مدت به من میخندیدی جیمز، مگه نه؟ از همون بار اولی که هم رو دیدیم.
میکشمت جیمز!
20149108892569168686.jpg
======
به نظر میاد این بدن‌ها تماماً متعلق به ادی هستند، حداقل حجمشون همچین چنین چیزی رو نشون میده.
21440028668800658843.jpg
ادی: جیمز میدونی چی به سرت میاد وقتی همیشه مورد نفرت و تمسخر و توهینی؟ اون هم فقط به خاطر شکل و قیافت ؟
بعد از اینکه یک عمر بهت خندیدند. به همین خاطر بود که بعد از کشتن اون سگ فرار کردم. مثل یک دختر کوچولو فرار کردم. آره، من اون سگ رو کشتم. کار جالبی بود. داشت دل و رودش رو بالا می آورد.
آخرش وقتی مثل توپ جمع شده بود مرد. بعدش اون یارو افتاد دنبالم، اون رو هم زدم، درست تو پاش، اون حتی از سگه هم بیشتر زاری کرد. با اون چیزی که از پاش باقی موند اوقات سختی رو تو فوتبال بازی کردن خواهد داشت.
جیمز: تو فکر میکنی کشتن مردم کار درستیه؟ تو به کمک احتیاج داری ادی.
ادی: برای من مقدّس نشو جیمز. این شهر تو رو هم فراخونده. من و تو مثل همیم. ما شبیه بقیه مردم نیستیم. این رو نمیدونی؟
بیا جشن راه بندازیم.
توی تمام مدت فقط صدای ادی شنیده میشد اگر اشتباه نکنم، انگار صدا از همه‌جا و هیچ‌جا میاد.
======
اولین بارت نیست!!
40106049641901755662.jpg
======
این قایق سواری ملالت‌آور.
48718181465776451816.jpg

41917338349700099840.jpg

45055818222947822333.jpg
01017007390509670640.jpg
======
هتل.
10425265501284399974.jpg
======
Waiting for you
حالا اینکه چی انتظارت رو میکشه بماند!
02183691379690211395.jpg
======
کلید ماهی در عوض خوراک ماهی!
63861032669630865305.jpg
======
ترس؟ معنی ترس دیگه فرق کرده!
14758900279688363538.jpg
لورا: ترسوندمت؟
جیمز: آره، ترسوندی...
لورا: تو اینجائی که بتونی مری رو پیدا کنی جیمز، مگه نه؟ خب... تونستی؟
جیمز: نه... تو هم به همین خاطر اینجائی؟
لورا: اون اینجاست درسته؟ اگر میدونی کجاست به من هم بگو... از راه رفتن خسته شدم.
جیمز: ای کاش میدونستم...
لورا: اما توی نامه اش این رو گفته بود...
جیمز: کدوم نامه؟
لورا : میخوای بخونیش؟ فقط به ریچل نگو...
جیمز: ریچل کیه؟
لورا: اون پرستار ما بود. من این رو از تو قفسه‌ش برداشتم.
======
نامه‌ی مری
87186785333328483885.jpg
مری :
لورای عزیزترینم. من این نامه رو پیش ریچل گذاشتم تا وقتی که رفتم(* =((*) اون رو به تو بده .الان من خیلی دورم، تو یک جای آروم و زیبا. لطفاً من رو ببخش که قبل از رفتن با تو خداحافظی نکردم. لورا، خوش باش. به خواهرها زیاد سخت نگیر. و لورا، در مورد جیمز... میدونم بخاطر اینکه فکر میکنی با من مهربان نبوده ازش متنفری، ولی یک شانس بهش بده...
این درست که گاهی خیلی سخت میگرفت... و خیلی هم نمیخندید. اما زیر این ظاهر، اون خیلی مرد پاکیه.
لورا... من مثل دختر خودم دوستت دارم. اگر اوضاع طور دیگه‌ای پیش میرفت امید داشتم به سرپرستی بگیرمت.
هشتمین سال تولدت مبارک لورا...
دوست همشگیت مری.
======
09768318719485341383.jpg
جیمز: لورا... تو چند سالته؟
لورا: هفته پیش هفت سالم تموم شد.
جیمز: پس مری نمیتونه سه سال پیش مرده باشه... یعنی میتونه واقعاً اینجا باشه؟ " جای زیبای آروم"ـی که ازش حرف میزد همینجاست؟
لورا: من و مری خیلی در مورد سایلنت هیل با هم حرف میزدیم. حتی تمام عکس‌هاش رو به من نشون داد. اون واقعاً دلش میخواست برگرده اینجا.
به همین خاطرم هست که من اینجام. شاید بعد از خوندن اون یکی نامه خودت متوجه بشی... همونی که... مری... (*انگار شدیدا داره دنبال چیزی میگرده*)
34048594247906075981.jpg

هان؟ حتما انداختمش...(*حرکت میکنه سمت در*)
جیمز: لورا...
لورا: باید پیداش کنم.
جیمز: لورا...
یک سوال: مری از کجا میدونسته که لورا و جیمز ملاقات خواهند کرد که گفته یه شانس بهش بده؟
=====

پ.ن : کجائید دوستان ؟

پاینده باشید.
 
آخرین ویرایش:

Navid

?Can I Play Daddy
کاربر سایت
Feb 5, 2006
3,836
نام
نوید
اگر کنجکاوید بدونید که چرا نظرسنجی تغییر نکرده هنوز به این خاطره که همه ی راههای ارتباطی با آریا قطع شده و بنده تو تاپیک بیش از پیش به موجودی بیمصرف تبدیل شدم.
اشکان جان من به امیر هم گفتم
نظر سنجی را هر چی که انتخاب کردین به من pm بزنین تا براتون عوضش کنم
 

Devil-Girl

کاربر سایت
Aug 24, 2012
1,238
درود به همه ی دوستان
اول از همه می خواستم تشکر کنم از علی جان به خاطر آنالیز هیولا ها و همچنین امیر عزیز به خاطر مطالب جالبی که می ذاره و بعدش هم آقا اشکان که دارن کار نسخه ی دوم رو پیش می برن
والاه این روزا گویی سر همه شلوغه و هیچ خبری نیست حتی از دایی مسعود هم خبری نیست.
من هم هراز گاهی میام اما چون حرفی برای گفتن ندارم رد میشم و فقط لایک می دم اما این بار وظیفه دونستم توی یه پست تشکر کنم ( امیدوارم مدیر عزیزی که از اینجا عبور می کنه این پست من رو اسپم تلقی نکنه و پاک هم نکنه چون خیلی وقت بود می خواستم این حرفا رو بزنم)
من می خواستم همینجا یه یادی بکنم از بچه های یک سال گذشته، که واقعا تاپیک با این جو دوستانه و صمیمیش مکان خیلی خوبی بود و( البته هست) برای بحث و گفتگو، می خواستم از Leon.Fox عزیز، Arth@s عزیز و خیلی های دیگه که از یک سال پیش اینجا بودن و واقعا حضورشون مفید بود و حالا یا هستن و فعالیتشون کم شده یا کلا نیستن تشکر کنم. البته پایه ثابت های تاپیک هم مثل آقا علی و آقا اشکان و بالاخره پیشکسوت تاپیک یعنی دایی مسعود هم که نیازی به گفتن نداره.

----------------------------
برای پاک نشدن پست
یک سوال : مری از کجا میدونسته که لورا و جیمز ملاقات خواهند کرد که گفته یه شانس بهش بده ؟
اول اینکه یه نفر برای من مشخص کنه که مگه مری 3 سال پیش نمرده، پس یعنی چی که این نامه که به لورا داده مال هفته پیشه ؟
به نظر میاد من هم مثه جیمز گیج شدم.
 

Heart Broken

کاربر سایت
Feb 22, 2011
2,418
نام
Ali
درود بر همه

دوستان در مورد نظرسنجی که همه پیشنهاد مسعود جان و اشکان عزیز رو قبول دارند، پس خواهشاً برای عوض کردنش اقدام کنید.

دوستان من اونجا که عکس یه گردنبند روی تخته سیاه کشیده شده گیر کردم ..... چه کنم اونجا ؟؟؟ ممنونم

سلام دوست خوبم به تاپیک خودت خوش آمدی.
شما باید یه تخته پاک‌کن پیدا کنی که بتونی باهاش تخته رو پاک کنی تا قفلش از بین بره. طبقه پایین سالن نمایش رو پیدا کنید، اونجا یک معما وجود داره بعد از حل کردنش محیط تغییر می‌:‌کنه و از اونجا به بعد بازی روند خطی پیدا می‌کنه تا اینکه تخته پاک‌کن رو پیدا می‌کنید.
 

9vin

کاربر سایت
Sep 27, 2008
124
نام
رضا
درود بر همه

دوستان در مورد نظرسنجی که همه پیشنهاد مسعود جان و اشکان عزیز رو قبول دارند، پس خواهشاً برای عوض کردنش اقدام کنید.



سلام دوست خوبم به تاپیک خودت خوش آمدی.
شما باید یه تخته پاک‌کن پیدا کنی که بتونی باهاش تخته رو پاک کنی تا قفلش از بین بره. طبقه پایین سالن نمایش رو پیدا کنید، اونجا یک معما وجود داره بعد از حل کردنش محیط تغییر می‌:‌کنه و از اونجا به بعد بازی روند خطی پیدا می‌کنه تا اینکه تخته پاک‌کن رو پیدا می‌کنید.

ممنونم .... ........

طبقه پایین سالن نمایش رفتم معما نیس ! میشه بگید کدوم معما ؟؟؟
 

Safety & Peace

ارباب مطلق سوزوران
کاربر سایت
Sep 4, 2011
13,185
نام
تونی آلمِیدا
درود بر همه

دوستان در مورد نظرسنجی که همه پیشنهاد مسعود جان و اشکان عزیز رو قبول دارند، پس خواهشاً برای عوض کردنش اقدام کنید.
در مورد چیه علی؟ بگو تا ملتفت بشیم. گزینه هاش چی باشه؟
 

Heart Broken

کاربر سایت
Feb 22, 2011
2,418
نام
Ali
ممنونم .... ........

طبقه پایین سالن نمایش رفتم معما نیس ! میشه بگید کدوم معما ؟؟؟

شما وقتی نردبان را پایین کشیدید، به قسمت کنترل سالن نمایش میرسی، اونجا باید شما مراحلی رو که برای شروع تأتر لازمه انجام بدی تا معما حل بشه، راهنمایی بیشتر خواستید کمک می‌کنم، ولی سعی کنید معما رو خودتون حل کنید.

در مورد چیه علی؟ بگو تا ملتفت بشیم. گزینه هاش چی باشه؟

پیشنهاد مسعود و اشکان اینه که یک نظر سنجی در مورد قسمت‌هایی که اعضای تاپیک بازی کردند بگذاریم، گزینه‌هاش هم قاعدتاً همه نسخه‌هایی که تا الآن منتشر شده هست.

سؤال نظر سنجی این باشه مثلاً: کدام یک از نسخه‌های سری سایلنت هیل را بازی کردید؟

ویرایش: پست رو ارسال کردم دیدم نظر سنجی تغییر کرده، ماشالا سرعت :d بچه‌ها بشتابید!

نظر سنجی به روز شد
البته خدا کنه هر کسی شرکت میکنه همه گزینه ها را تیک نزنه بره پایین و واقعا اونهایی را تیک بزنه که بازی کرده تا یه آمار درست به دست بیاد

من که خودم به شخصه نسخه های موبایل را نه دیدم نه شنیدم نه میدونم چیه

ممنون آقا نوید.

در مورد نسخه‌های موبایل، حتماً این بازی‌ها رو تهیه کنید، واقعاً تجربه خوبیه و کیفیت عالی‌ای داره. سایلنت هیل‌های موبایل بیشتر رو حل معماها تأکید دارند، اتمسفر بازی هم فوق‌العادست.
 
آخرین ویرایش:

Navid

?Can I Play Daddy
کاربر سایت
Feb 5, 2006
3,836
نام
نوید
نظر سنجی به روز شد
البته خدا کنه هر کسی شرکت میکنه همه گزینه ها را تیک نزنه بره پایین و واقعا اونهایی را تیک بزنه که بازی کرده تا یه آمار درست به دست بیاد

من که خودم به شخصه نسخه های موبایل را نه دیدم نه شنیدم نه میدونم چیه
 

Heart Broken

کاربر سایت
Feb 22, 2011
2,418
نام
Ali
اول اینکه یه نفر برای من مشخص کنه که مگه مری 3 سال پیش نمرده، پس یعنی چی که این نامه که به لورا داده مال هفته پیشه ؟
به نظر میاد من هم مثه جیمز گیج شدم.

ببخشید آتوسا خانوم این پستتون را تازه خوندم :d بنده هم از شما تشکر می‌کنم، به بنده لطف دارید و همچنین تشکر می‌کنم از همه دوستان عزیزی که برای این تاپیک زحمت می‌:کشند.

خیر، مری سه سال پیش نمرده! با توجه به اون Voice که تو هتل در حالت OW پیدا می‌کنیم، دکتر مری به جیمز میگه که همسرت احتمالاً تا سه سال دیگه بیشتر عمر نمیکنه، این جمله تو ذهن جیمز می‌مونه، از اونجا به بعد مری در قلب جیمز می‌میره (دیگه وجود حقیقی براش نداره، جیمز از اونجا به بعد مری رو مرده متحرکی فرض می‌کرده که باید به زور تحملش کنه)، بعد از سه سال رنجی که مری از بیماریش کشید، جیمز دست به قتلش میزنه و از اونجا که سه سال پیش با توجه به جمله دکتر، مری وجود حقیقی‌ای برای جیمز نداشته، تصور می‌کنه که مری سه ساله پیش مرده! با توجه به LM جیمز بعد از قتل مری، او رو تو صندوق عقب ماشینش میگذاره و به سمت سایلنت هیل حرکت می‌کنه و ادامه ماجرا ... .

بچه ها Shattered Memories رو اونا که بازی کردن، چجوریه؟ داستانش چیه دقیقا؟ رو چه کنسولی هست ؟

من این نسخه رو بازی نکردم ولی دیدم (به نظرم ارزش بازی کردن هم نداره، حتی برای یک بار:d). به نوعی روایت دیگه‌ای از داستان نسخه اوله، البته بدعدت‌های زیادی داره. برای PS2، Wii و PSP منتشر شده البته با شبیه ساز رو PC قابل بازی و صد البته پیشنهاد نمیشه :d
 

msbazicenter

کاربر سایت
Sep 19, 2008
3,690
نام
مرام آدم مهمِ نه اسمش
سلام
خب بد نیست تا اینجا با هم نگاهی به نتایج نظرسنجی‌های برگزار شده تا الان بندازیم
اولین نظرسنجی تاپیک به مناسبت بحث پیرامون شخصیت‌های شماره اول بازی، به انتخاب برترین شخصیت فرعی این شماره اختصاص پیدا کرد.
جا داره از اشکان به خاطر شروع نظرسنجی قدردانی کنم.
albums2757-picture36650.jpg
در ادامه به خاطر ارتباط داستان شماره اول با سوم و به دلیل پرش بحث شخصیت‌ها از 1 به 3،‌انتخاب برترین شخصیت فرعی شماره 3 موضوع نظرسنجی شد.
albums2757-picture36652.jpg
اوایل امسال در تعطیلات نوروزی بود که به عنوان پیک شادی! یکی از بهترین نظرسنجی‌ها برگزار شد. انتخاب برترین شخصیت اصلی سری.
albums2757-picture36654.jpg
نظرسنجی بعدی مربوط به شخصیت‌های فرعی شماره 2 بود که به دلیل عبور سریع به شماره 4 نیمه تمام ماند.
albums2757-picture36651.jpg
در اینجا به شماره چهار و انتخاب برترین شخصیت فرعی این شماره رسیدیم.
albums2757-picture36653.jpg
آخرین نظرسنجی هم مربوط به تاثیرگذارترین شماره از لحاظ موسیقی بود که تا همین اواخر جریان داشت.
albums2757-picture36655.jpg
پ.ن : وجه اشتراک تمام این نظرسنجی‌های، تک-انتخابی بودن آنهاست.
 
آخرین ویرایش:

Devil-Girl

کاربر سایت
Aug 24, 2012
1,238
بخشید آتوسا خانوم این پستتون را تازه خوندم :d بنده هم از شما تشکر می‌کنم، به بنده لطف دارید و همچنین تشکر می‌کنم از همه دوستان عزیزی که برای این تاپیک زحمت می‌:کشند.

خیر، مری سه سال پیش نمرده! با توجه به اون Voice که تو هتل در حالت OW پیدا می‌کنیم، دکتر مری به جیمز میگه که همسرت احتمالاً تا سه سال دیگه بیشتر عمر نمیکنه، این جمله تو ذهن جیمز می‌مونه، از اونجا به بعد مری در قلب جیمز می‌میره (دیگه وجود حقیقی براش نداره، جیمز از اونجا به بعد مری رو مرده متحرکی فرض می‌کرده که باید به زور تحملش کنه)، بعد از سه سال رنجی که مری از بیماریش کشید، جیمز دست به قتلش میزنه و از اونجا که سه سال پیش با توجه به جمله دکتر، مری وجود حقیقی‌ای برای جیمز نداشته، تصور می‌کنه که مری سه ساله پیش مرده! با توجه به LM جیمز بعد از قتل مری، او رو تو صندوق عقب ماشینش میگذاره و به سمت سایلنت هیل حرکت می‌کنه و ادامه ماجرا ... .
خواهش می کنم، وظیفم بود

خب عرض کنم خدمتون که...آها حالا گرفتم :D پس به نوعی جیمز دچار این توهم شده که مری مرده! خب پس دیگه چه دلیلی داشته که روزای آخر جیمز رو به خونه بیاره و به طور مثال ازش مراقبت کنه، جیمز مری رو توی خونه کشته دیگه ؟

البته من یه بار دیگه دارم بازی رو انجام میدم الان هم مرحله بیمارستان هستم :D خیلی نکات دوباره داره برام روشن میشه و سوالای جدید هم تو ذهنم میاد برای همین می پرسم
مرسی بابت پاسخگویی
 

کاربرانی که این قسمت را مشاهده می‌کنند

Top
رمز عبور خود را فراموش کرده اید؟
or ثبت‌نام سریع از طریق سرویس‌های زیر