بحث و تبادل نظر در مورد سری Silent Hill (خلاصه داستان در پست اول)

علاقه دارید کدام نسخه از سری بازی سایلنت هیل ریمیک بشود؟


  • مجموع رای دهنده‌ها
    39

Silent Dream

In madness you dwell
کاربر سایت
shf_banner.png

پس از گذشت ده سال از انتشار آخرین نسخه سایلنت هیل بالاخره کونامی در اکتبر سال 2022 نسخه جدیدی از این سری را با نام Silent Hill ƒ معرفی کرد. داستان بازی کاملا جدید خواهد بود و در سال 1960 و در ژاپن رخ میدهد و دنیایی زیبا ولی در عین حال وحشتناک را به تصویر میکشد. این بازی توسط NeoBards Entertainment در حال ساخت است و هنوز تاریخ انتشار آن مشخص نیست.
به روز میشود...

wire.png

داستان کامل و تحلیل سایلنت هیل 1 به صورت ویدیویی

163949 163950

داستان سایلت هیل 1 را به صورت ویدیویی در یوتوب مشاهده کنید​

داستان کامل و تحلیل سایلنت هیل 2 به صورت ویدیویی

163952 172258

داستان سایلت هیل 2 را به صورت ویدیویی در یوتوب مشاهده کنید​
re.jpg

جیمزساندرلند پس از دریافت نامه‌ای از همسرش مری شپرد-ساندرلند که سه سال پیش به دلیل یک بیماری لاعلاج درگذشته بود، به شهر سایلنت هیل می‌رود.نامه ادعا می‌کند که مری در «مکان مخصوصشان» منتظر اوست، که این موضوع باعث می‌شود جیمز سردرگم شود، زیرا کل شهر «مکان مخصوض» آن‌ها بود. با وجود اینکه شک دارد که نامه واقعاً توسط مری نوشته شده باشد، جیمز تصمیم می‌گیرد به دنبال او در شهر بگردد. جیمز پس از ترک observationdeck وعبور از مسیری طولانی وارد گورستان می‌شود درآنجا با آنجلا اوروسکو، زنی جوان و عصبی که به دنبال مادرش میگردد روبرو میشود و از او راهنمایی می‌خواهد.او راه را نشان می‌دهد اما به او هشدار می‌دهد که ممکن است شهر خطرناک باشد، اما جیمز هشدارهای او را نادیده می‌گیرد و می‌گوید که اهمیتی نمی‌دهد که خطرناک باشد و قصد داردفردگمشده خود را پیدا کند.قبل از اینکه جیمز راه خود را ادامه دهد,هردو برای یکدیگر آرزوی موفقیت می‌کنند.

way.jpg

وقتی جیمز به سايلنت هيل می‌رسد، متوجه می‌شود که شهر به مانند چند سال پیش که به آنجا رفته بودند، نیست. علاوه بر مه مرموزی که همه جا را پوشانده، شهر خالی از سکنه شده و در حال پوسیدن است.موجودات مبهم و انسان‌نما در خیابان‌ها پرسه می‌زنند و هر زمان ممکن است به جیمز حمله کنند. جیمز با کاوش درشهر متروکه، یک دستگاه پخش موسیقی خراب را تعمیر می‌کند که خاطراتش را از زمانی که او و مری از پارک رزواتر بازدید کردند، زنده می‌کند. با تعیین پارک به عنوان «مکان مخصوشان» ، جیمز راه خود را ادامه می‌دهد اما متوجه می‌شود که مسیر منتهی به پارک مسدود است.جیمز هنگام عبور از یک مجتمع آپارتمانی به اسم woodside appartement با دختربچه ای برخورد می‌کند که مانع پیشرفت او می‌شود و سپس با مردی چاق به نام ادی دامبروفسکی، روبرو می‌شود که از دیدن جسدی وحشت‌زده شده است و جیمز به او توصیه می‌کند که شهر را ترک کند. جیمز چندین بار با موجودی که کلاهی هرمی شکل بر سر دارد روبرو می‌شود. سپس از طریق دری وارد آپارتمان Blue Creek می‌شود, در اینجا جیمز برای اولین بار وارد دنیایی دیگرمیشود. در یکی از اتاق ها, جیمز آنجلا را افسرده در مقابل یک آینه بزرگ پیدا می‌کند که چاقویی در دستش دارد و به خودکشی فکر می‌کند. او سعی می‌کند آنجلا را منصرف کند و راه دیگری را به او نشان دهد، اگرچه آنجلا معتقد است که هر دوی آن‌ها سزاوار مرگ هستند. وقتی جیمز می‌گوید که مثل او نیست، آنجلا از جیمز می‌پرسد که آیا از مرگ می‌ترسد، اما بلافاصله عذرخواهی می‌کند.جیمز بعد از نشان دادن عکس مری از آنجلا می‌پرسد که آیا اورا دیده است یا نه، اما پس از اینکه به او اطلاع می‌دهد که مری سه سال پیش فوت کرده است، آنجلا احساس ناراحتی و آشفتگی می‌کند و به او می‌گوید که می‌خواهد جستجوی خود را برای پیدا کردن مادرش ادامه دهد.آنجلا از جیمز می‌خواهد که چاقویش را بگیرد، زیرا از کاری که ممکن است انجام دهد می‌ترسد، اما ناخواسته هنگامی که جیمز برای گرفتن چاقو تلاش می‌کند واکنشی که از روی ترس است از خود نشان میدهد و او را تهدید میکند و در حالی که وحشت‌زده شده است از آنجا فرار می‌کند. درنهایت جیمز موفق می‌شود از آپارتمان بیرون برود و دوباره پا در شهر بگذارد.

wood.jpg

در مسیر خود، جیمز دوباره با دختربچه روبرو می‌شود که در حال زمزمه کردن چیزی است و بر روی دیوار نشسته است. او نسبت به جیمز رفتاری خصمانه دارد و میگوید که تو هرگز مری را دوست نداشتی.این حرف باعث سردرگمی جیمز می‌شود، اما قبل از اینکه بتواند اطلاعات بیشتری از او کسب کند، از طرف دیگر دیوار می‌پرد. جیمز با رسیدن به پارک رزواتر، با شخصیت ماریا روبرو می‌شود که شباهت‌های زیادی به همسرش دارد اما رفتاری متفاوت از مری دارد. او پیشنهاد می‌کند تا به جیمز در جستجوی مکان‌هایی که ممکن است «مکان مخصوض» آن‌ها باشد، کمک کند. با توجه به اینکه مقصد آن‌ها توسط جاده‌ای فروریخته مسدود شده است، مجبور میشوند از یک کلوپ شبانه عبور کنند. که در آنجا جیمز از ماریا می‌پرسد که آیا دیوانه شده است که فکر می‌کند همسرش می‌تواند در شهر باشد، اما ماریا دیدی امیدوارنه به این موضوع دارد و جیمز را وسوسه می‌کند که نوشیدنی بنوشد ولی جیمز امتناع می‌کند. ماریا, او را به یک باغی که در آن نزدیکی است هدایت می‌کند اما هنوز هیچ نشانی از مری پیدا نمی‌کند.جیمز از عدم پیشرفت و تردید در مورد وضعیت ذهنی خود ابراز ناامیدی می‌کند اما ماریا او را آرام می‌کند و پیشنهاد می‌کند که مکان‌های بیشتری را با هم جستجو کنند.

night.jpg

ناگهان صدای جیغی از یک تئاتر محلی می‌آید، جیمز تصمیم می‌گیرد آنجا را بررسی کند اما ماریا ترجیح میدهد که بیرون منتظر او بماند. او دختربچه و ادی را پیدا می‌کند، دختربچه ترسیده و پنهان می‌شود. جیمز با ادی صحبت می‌کند. ادی نام دختر کوچک که لورا است را فاش می‌کند. جیمز به دنبال او میگردد.در خارج از تئاتر ماریا, لورا را می‌بیند که به سمت بیمارستان بروکهاون می‌رود و سپس هر دو به دنبال او می‌روند. درحین کاوش در بیمارستان، ماریا بیمار می‌شود و به طور موقت در یکی از اتاق ها استراحت می‌کند در حالی که جیمز به جستجوی لورا میپردازد و او را تا طبقه سوم تعقیب می‌کند اما با دری بسته روبرو میشود. سرانجام، جیمز لورا را پیدا میکند و از او می‌پرسد چگونه مری را می‌شناسد، لورا میگوید که او را از یک سال پیش می‌شناسد، اما جیمز به دلیل تناقض آشکار در باور خود و حرف‌های لورا عصبانی می‌شود. لورا ناراحت میشود و سعی می‌کند فرار کند اما جیمز که نگران امنیت اوست از این کار جلوگیری میکند. با این حال، لورا جیمز را در اتاقی به بهانه اینکه نامه مری در آنجاست حبس میکند. اما در همان حین هیولایی که از سقف آویزان است وارد آنجا می‌شود و به جیمز حمله میکند, او موجود را می‌کشد اما بعداً توسط یکی دیگر از آن‌ها ربوده می‌شود.

trap.jpg

جیمز به دنیای دیگر بیمارستان منتقل می‌شود، در آنجا به اتاق ماریا بازمی‌گردد اما اثری از او نیست. در نهایت بعداً او را در زیرزمین بیمارستان پیدا می‌کند؛ با این حال، ماریا عصبانی می‌شود و ادعا می‌کند که جیمز او را رها کرده است و به نظر نمی‌رسد که اهمیت دهد که او هنوز زنده است و او را متهم می‌کند که فقط به همسر مرده اش اهمیت می‌دهد. پس از آرام شدن ماریا، آن‌ها جستجوی خود را برای پیدا کردن لورا ادامه می‌دهند. درحین کاوش در زیرزمین، ماریا احساس ناراحتی و اضطراب می‌کند اما جیمز او را آرام می‌کند و سپس وارد راهرویی میشوند.ناگهان، کله هرمی دوباره ظاهر می‌شود و آن‌هارا تعقیب میکند، جیمز از ماریا پیشی می‌گیرد و به یک آسانسور می‌رسد باوجود تلاش‌های جیمز برای باز نگه داشتن درب,، ماریا قادر به ورود به آسانسور نیست و کله هرمی او را میکشد. جیمز تنها و غمگین از دست دادن ماریا، تصمیم می‌گیرد تمرکز خود را بر پیدا کردن لورا که از بیمارستان فرار کرده است، بگذارد.
هوا تاریک شده است. جیمز از بیمارستان بیرون میاید و به دنبال لورا می‌رود اما او را گم میکند. در پارک رزواتر، با آنجلا روبرو می‌شود که از این فکر که مادرش دیگر در شهر نیست و نمی‌خواهد او را ببیند ناامید شده است. جیمز از او می‌پرسد که آیا دختر کوچکی را دیده است یا نه. با این حال، آنجلا با شنیدن آن گویی که یه یاد چیز وحشتناکی افتاده است از آنجا میرود و جیمز را دوباره تنها می‌گذارد. با پیدا کردن یک سرنخ، جیمز به انجمن تاریخی شهر می‌رود که به زندان تولوکا منتقل می‌شود و با ادی که به نظردیوانه شده است روبرو می‌شود. او ظاهراً از کشتن لذت می‌برد و سپس از آنجا می‌رود.با کاوش بیشتر در زندان، جیمز سر از یک هزارتو در میآورد.

angela.jpg
در داخل آنجا، جیمز از قتل پدر آنجلا، مردی مست و خشن که او را مورد آزار و اذیت قرار میداده است، مطلع می‌شود. موجودی عجیبی در آنجا حضور دارد که که آنجلا آن را پدر صدا میزند و به جیمز التماس می‌کند که به او بگوید که "خوب خواهد بود". جیمز که گیج شده است با Abstract Daddy، که نمادی از پدر آنجلا است مبارزه میکند. او موجود را می‌کشد و آنجلا ضربه نهایی را وارد می‌کند. جیمز سعی می‌کند آنجلا را آرام کند اما او خشمگین میشود و ادعا می‌کند که مردانی مثل او فقط به دنبال«یک چیز» هستند اما جیمز می‌گوید که فقط به دنبال همسرش است.آنجلا او را متهم می‌کند که دیگر نمی‌خواسته همسرش اطرافش باشد و احتمالا قبلاً زن دیگری را پیدا کرده است. جیمز با عصبانیت آن حرف ها را رد می‌کند. با دیدن واکنش جیمز، آنجلا برای ادامه جستجوی خود می‌رود.
در اعماق هزارتو، جیمز ماریا را پیدا می‌کند که به طرز معجزه‌آسایی زنده است و در یک سلول زندانی شده. اما او رفتاری عجیب دارد و به دلیلی نامعلوم، به نظر می رسد که او خاطرات همسر جیمز را دارد .ماریا ادعا می‌کند که آن‌ها فقط در زیرزمین بیمارستان از هم جدا شده‌اند و او کشته نشده است. او میگوید که تو همیشه فراموشکار بودی و به من گفته بوده که همه چیز رو برداشتی ولی نواری که با هم ضبط کردیم را فراموش کردی که برداری. جیمز از این موضوع کاملاً گیج شده است اما قول می‌دهد که راهی پیدا کند تا بتواند به آن طرف سلول برود. اما پس از رسیدن به طرف دیگر سلول، ماریا را پیدا میکند که به طرز مرموزی مرده است و بر روی پوستش ضایعاتی دیده میشود.

maria.jpg
جیمز به راه خود ادامه میدهد و در نهایت با ادی روبرو می‌شود که در طول زندگی‌اش از طرف دیگران مورد تمسخر قرار میگرفته و حال دچار فروپاشی روانی شده است. او جیمز را متهم می‌کند که از اولین برخوردشان او رامسخره میکرده است و سپس به انبار گوشت فرار می‌کند جایی که با خوشحالی اعتراف می‌کند قبل از ورود به شهر, یک قلدر را مجروح کرده و سگش را کشته است. جیمز مجبور می‌شود برای دفاع از خود ادی را بکشد سپس از آنجا بیرون می‌رود و با قایقی که در کنار دریاچه تولوکا قرار دارد به سمت هتل لیک ویو میرود. در آنجا لورا راملاقات می‌کند و از او کمک می‌خواهد تا مری را پیدا کند.

edd.jpg

لورا نامه‌ای را به او می‌دهد که از پرستار مراقب‌شان، راشل، دزدیده است. مری در نامه نوشته که اگر اوضاع به گونه ای دیگر بود دوست داشت تا او را به فرزند خواندگی بگیرد او و تبریک تولد ۸ سالگی نوشته است, همچنین از او میخواسته تا با جیمز مهربانت برخورد کند ، با ادعای لورا مبنی بر اینکه او هفته گذشته ۸ ساله شده است، ارائه می‌دهد.جیمز امیدوار است که مری هنوز زنده باشد زیرا این با باور دیرینه‌اش درمورد مرگ مری در 3سال پیش مغایرت دارد. علاوه بر این، لورا فاش می‌کند که مری نامه‌ای برای جیمز نوشته بود که او آن را نگه داشته است.لورا میگوید که در ابتدا قصد پنهان کردن آن را داشته است اما حالا تصمیم گرفته است که طبق خواسته‌ مری عمل کند و آن را به جیمز بدهد.لورا پاکت نامه را به جیمز میدهد اما متوجه می‌شود که نامه‌ای در آن نیست.لورا از ترس اینکه ممکن است آن را انداخته باشد، از آنجا میرود تا اطراف را جستجو کند. درهمین حال، جیمز متوجه می‌شود که نوار تعطیلات آن‌ها در بخش کارمندان در طبقه اول نگهداری می‌شود. با بازیابی نوار و دسترسی به اتاقی که زمانی با مری در آنجا تعطیلات را سپری میکردند، جیمز نوار را پخش می‌کند. در آن آخرین لحظات شادی که با مری داشتن پخش میشود, ناگهان تصویری اتاقی نشان داده میشود که در آن مری خوابیده است, جیمز بر بالای سر او میرود و با بالش او را خفه میکند و در اینجا فیلم یه پایان میرسد. جیمز بی‌صدا می‌نشیند و او با حقیقت روبرو می‌شود. کمی بعد، لورا جیمز را پیدا می‌کند که تصمیم می‌گیرد حقیقت را به او بگوید. لورا دلشکسته و عصبانی می‌شود و با گریه از اتاق خارج می‌شود.

lakev.jpg

هتل حال به مکانی سوخته و زنگ زده تبدیل میشود. جیمز همچنان بر روی مبل نشسته که ناگهان صدای مری به طور ناواضحی از رادیو پخش می‌شود که از او می‌خواهد پیدایش کند. جیمز دوباره به جستجو میپردازد و با آنجلا که بر روی راه پله که در حال سوختن است روبرو میشود. آنجلا ابتدا او را با مادرش اشتباه می‌گیرد اما متوجه می‌شود و عذرخواهی میکند. او از جیمز تشکر می‌کند که قبلاً نجاتش داده است، اما آرزو می‌کند که کاش هرگز این کار را نمی‌کرد و او را به حال خود رها می‌کرد. آنجلا از او می‌خواهد که چاقویش را پس بدهد اما جیمز امتناع می‌کند. آنجلا از او می‌پرسد که آیا آن را برای خودش نگه داشته است، اما او پاسخ نمی‌دهد. وقتی آنجلا از پله‌ها بالا می‌رود، جیمز می‌گوید این اتاق مثل جهنم داغ است، که آنجلا پاسخ می‌دهد برای او«همیشه اینطور بوده است».جیمز که نمی‌تواند بیشتر به او کمک کند، آنجا را ترک می‌کند. در لابی، او ماریا را پیدا می‌کند که دوباره زنده شده است و این بار توسط دو کله هرمی کشته می‌شود. جیمز متوجه می‌شود که آن‌ها در نتیجه میل او به مجازات ایجاد شده‌اند، اما از آنجاییکه دیگر به آن‌ها نیازی ندارد، 2کله هرمی پس از ضعیف شدن کافی توسط جیمز، خودکشی می‌کنند. جیمز به یک راهرو هدایت می‌شود، در آنجا مکالمه ای بین او و زمانی که مری زنده بود پخش میشود. جیمز برای او گل آورده است، اما مری آن‌ها را رد میکند و با عصبانیت بر سر جیمز فریاد میزند و میگوید آنقدر منزجر کننده است که لیاقت آن‌ گلهای زیبا را ندارد و از جیمز میخواهد که از اتاق بیرون برود اما کمی بعد با التماس می‌خواهد که او را ترک نکند.

در نهایت جیمز از طریق راهرو و چندین راه پله به پشت بام می‌رسد و درآنجا با یک چهره آشنا روبرو می‌شود که منتظر اوست.

شخصیت ها

james_sunderland.png
mary_shepherd_sunderland.png
maria.png
angela_orosco.png
laura.png
eddie_dombrowski.png
پس از دریافت نامه‌ای از همسرش که سه سال پیش فوت کرده است، جیمز به مکانی می‌آید که خاطرات بسیاری را در آن با هم داشتند: سایلنت هیل، به امید اینکه برای آخرین بار او را ببیند.​
همسر مهربان و دوست‌داشتنی جیمز که سه سال پیش بر اثر بیماری نامعلومی درگذشت.​
این زن زیبا می‌تواند دوقلوی مری باشد. صورتش، صدایش...با این حال، تیپ و شخصیتش کاملاً متفاوت است. چطور ممکن است؟​
زنی جوان که به دنبال مادرش در سایلنت هیل است. او آشکارا از این مکان می‌ترسد.​
دختربچه ای که ظاهراً با مری دوست است. اگرچه لورا، مانند جیمز، به دنبال مری در سایلنت هیل است، اما به دلایلی از او بسیار بدش می‌آید.​
ادی انسانی ساده و بی‌آزار به نظر می‌رسد، اما در درون از آسیب دیدن می‌ترسد. دلیل سفر او به سایلنت هیل مشخص نیست.​
نویسنده ای به نام Harry Mason و همسرش در حین عبور از یک جاده، نوزادی را یافته و نام او را شریل می‌گذارند. چهار سال بعد همسر هری فوت می‌کند. سه سال پس از فوت همسرش، هری بنا به دلایلی تصمیم می‌گیرد با شریل به شهری که وی را در نزدیکی آن یافته بودند سفر کند. شب هنگام، در جاده‌ی کنار شهر، پلیسی موتورسوار از کنار آنها عبور کرده و توجه هری را جلب می کند. اندکی جلوتر، هری متوجه موتور پلیسی میشود که بدون سرنشین در کنار جاده افتاده در همین حین، در روبروی خود دختری را وسط جاده می‌بیند. برای اجتناب از تصادف با او، دیوانه‌وار فرمان را می چرخاند. اما ماشین منحرف شده و به دره‌ی کناری سقوط می‌کند. هری پس از به هوش آمدن، متوجه غیبت شریل می‌شود. در حین جستجو، شبح شریل را می‌بیند و به دنبال او می‌دود. در انتهای معبری تنگ، ناگهان همه‌چیز در تاریکی فرو می‌رود و چهره آنجا تغییر می‌کند. هری مصمم ادامه ‌می‌دهد اما در اثر حمله‌ی چند موجود هیولا مانند به حالت مرگ روی زمین می‌افتد.
وقتی هری بعد از آن حادثه در کافه ای بیدار می‌شود، با همان پلیس روبرو می‌شود. آنها با هم از اتفاقات عجیب شهر و حالت غیرعادی آن سخن می‌گویند. پلیس Cybil Bennet‌ نام دارد و به هری در یافتن شریل کمک می‌کند. حالت عادی شهر اینگونه است: خالی از سکنه، فرو رفته در مه، محصور شده توسط دره‌های عمیق و پر از هیولا. اما در حالت غیر عادی به تمامی این موارد تاریکی مطلق تکه گوشت های آویزان از در و دیوار سکوتی مرگبارتر هم اضافه میشود . هری در جستجوی شریل به مکان‌های زیادی از شهر مراجعه می‌کند: مدرسه، کلیسا، بیمارستان، فاضلاب، پارک تفریحی و در بعضی از آنها با شخصیت‌هایی آشنا می‌شود. با پیرزن عجیبی به نام Dahlia Gillespie در کلیسا، دکتر Michael Kaufmann و پرستاری به نام Lisa Garland در بیمارستان. همچنین مرتب شبح دختری را می‌بیند که باعث تصادف او شده بود به نام Alessa. دالیا اطلاعات زیادی درباره‌ی هری و شهر دارد دکتر کافمن و لیزا هم هر کدام مطالب جدیدی به اطلاعات هری اضافه میکنند. در طول بازی اطلاعات زیادی از شهر به دست می‌آوریم خواه از لابلای روزنامه‌های باطله و کتاب‌ها و خواه از این شخصیت‌ها. شهر مکانی نفرین شده بوده و در سال‌های جنگ‌های داخلی، اعدام‌های زیادی در زندان آن صورت گرفته است. شهر قدمت زیادی دارد و قرن‌ها قبل، بومیان ساکن آنجا بودند. از همان زمان، آیینی شیطانی در شهر رواج داشته است. در سده‌های اخیر، پس از سکونت مهاجران در شهر، تلفیقی از آیین باستانی شهر با آیین‌های مهاجران پدید می‌آید که با نام The Order شناخته می‌شود. پیروان و سردمداران این فرقه اعتقادات عجیب و خطرناکی‌ دارند. این فرقه به سه شاخه‌ی اصلی تقسیم می‌شود که یکی از آنها «مادر مقدس» می‌باشد. در راس این شاخه دالیا قرار دارد که آلسا دختر وی است. این فرقه به خدایی اعتقاد دارد که باید در روی زمین متولد شده سپس بهشت موعود فرقه را بنا کند. بر اساس مدارک به دست آمده، این خدا یک بار متولد شده و مرده است و حال باید برای بار دوم متولد یا فراخوانده شود. دالیا متوجه می‌شود که مشخصات دختر وی، آلسا، با مشخصات مادر خدا که در متون قدیمی پیش‌بینی شده هم‌خوانی دارد پس او را تربیت می‌کند تا مراسم تولد را انجام دهد. در این مراسم، باید مادر خدا سوزانده شود. مراسم در سن 7 سالگی آلسا انجام می‌شود و بدن کباب شده‌ی وی را به بیمارستان انتقال می‌دهند. اما او ناقص است. آلسا در نهایت درد و رنج، قسمتی از روح خودش را به صورت یک نوزاد از شهر بیرون می‌فرستد و با استفاده از قدرت ذهن خود، شهر را به جهنمی بی‌بدیل تبدیل می‌کند. دالیا برای اتمام نقشه خود، توسط خود آلسا، شریل را فرا می‌خواند تا روح مادر خدا تکمیل شود. در این بین دکتر کافمن مسئول امور پزشکی آلساست.
آلسا در برابر دالیا مقاومت می‌کند اما دالیا با فریب هری، خود را به آلسا می‌رساند و مراسم را مجدداً انجام می‌دهد اما در همین حین هری سر می‌رسد. روح شریل به آلسا می‌پیوندد تا مادر خدا کامل گردد. دکتر کافمن به قصد نابودی این روح، دارویی را به سمت وی پرتاب می‌کند اما اینکار باعث می‌شود خدا (در شماره‌ی اول این خدا با نام «سامایل» معرفی می گردد) متولد شود. در اولین اقدام، سامایل، دالیا را آتش می‌زند. اما هری با سامایل می‌جنگد و او را شکست می‌دهد. پس از نابودی سامایل، مادر خدا ظاهر می‌شود و نوزادی را به هری می‌دهد سپس، راه فرار از آن مهلکه را به او نشان می‌دهد.
هری نوزاد را از شهر دور کرده و در جایی به طور ناشناس او را بزرگ می‌کند. نام این نوزاد را Heather می‌گذارد. هدر کودکی عادی نبود و گاها ، رفتارهای عجیبی از خود بروز می‌داد.
17 سال پس از این ماجرا، دختر نفر دوم فرقه، یعنی «Claudia Wolf» تصمیم می‌گیرد آن نوزاد را پیدا کند تا مراسم دوباره به جریان بیفتد. با کمک کشیش دیگری به نام «Vincent»، کاراگاهی به نام «Douglas Cartland» را استخدام می‌کند تا این کودک را پیدا کند. داگلاس هدر را پیدا می‌کند اما از نیت اصلی کارفرمایان خود اطلاع ندارد. روزی که هدر به مرکز خرید شهر رفته‌بود،‌ داگلاس را در مقابل خود می‌بیند. هدر بی خبر از همه‌جا به خیال اینکه داگلاس یک مزاحم است، می‌گریزد ولی داگلاس قبلاً محل او را به کلودیا و وینسنت اطلاع داده‌است. هدر به سمت خانه و نزد هری حرکت می‌کند اما اطراف او پر از هیولاهایی هولناک شده است. در اینجا برای اولین بار، کلودیا را ملاقات می‌کند. کلودیا درتلاش است تا هدر چیزی را به یاد بیاورد. هدر پس از گذشتن از مرکز خرید و ایستگاه مترو، درساختمانی نیمه‌کاره در نزدیکی محل سکونت خود با وینسنت روبرو می‌شود.
هدر به آپارتمان خود می‌رسد اما درآنجا پدرش، هری را غرق در خون و بی‌جان می‌یابد. او کلودیا را در پشت‌بام می‌بیند و او را مسئول قتل پدرش می داند. هدر قصد انتقام دارد اما کلودیا به سایلنت هیل می‌رود. هدر به همراه داگلاس (که کمابیش به واقعیت پی برده است) به سمت سایلنت هیل حرکت می‌کند.
هدر تقریباً گذشته‌ی خود را به یاد آورده است؛ او همان روح واحد آلسا و شریل است که توسط مادر خدا به هری سپرده شد. پس از حلول روح آلسا و شریل، جنین خدا هم وارد بدن او شده است اما تحت تاثیر فراموشی هدر، عقیم مانده و برای بارور شدن، نیاز دارد تا آتش خشم و نفرت در درون هدر شعله‌ور شود. کلودیا در تمام طول داستان سعی بر این دارد تا همین میراث آلسا را بیدار کند و برای همین منظور، هری را می‌کشد تا او را از سر راه بردارد. در این میان، وینسنت که منافع خود را با تولد خدا در خطر می‌بیند، سعی می‌کند توسط هدر، کلودیا و عقایدش را نابود کند.
پس از رسیدن به شهر، هدر به بیمارستان می‌رود. او با راهنمایی‌های علنی یا مخفیانه‌ی وینسنت،‌ پدر کلودیا یعنی «لئونارد» را که در بیمارستان زندانی شده می‌کشد تا متاترون را به دست آورد. متاترون، نماد خیر و روشنی و در مقابل سامایل است و وینسنت تصور میکند متاترون میتواند در مبارزه با کلادیا به هدر کمک کند. در ادامه،‌هدر به کلیسای فرقه می‌رسد. کلودیا، وینسنت را ، که به زعم او خیانت کرده‌است، می‌کشد. هری مقداری از داروی دکتر کافمن را به شکل یه قرص به هدر داده بود. هدر آن قرص را می‌بلعد و در نتیجه، جنین خدا را بالا می‌آورد. کلودیا جنین را می‌بلعد و آنرا به شکل ناقص بارور می‌کند. در نهایت کلودیا به دست خدای متولد شده نابود می‌شود و هدر هم وی را می‌کشد. تا بار دیگر تفکرات منحرف فرقه برای به وجود آوردن خدا عقیم بماند.

آنچه که شما در بالا مطالعه کردید تنها بخشی از شهر و اتفاقات رخ داده در آن است در شماره های دوم و چهارم و پنجم از بازی بخشی دیگر از توانایی های شهر حضور پر رنگی دارد و آن هم قضاوت و مجازات است ، شهر به خاطر اتفاقاتی که به خود دیده است دارای قدرتهایی خاص است یکی از این قدرتها فراخواندن افراد است در شماره های دوم و پنجم ما شاهد حضور افرادی در شهر هستیم که به نوعی گناهکارند و شهر برای قضاوت در مورد آن ها ، دعوتشان کرده است .
جیمز ساندرلند مردی که زن مریضش را کشته است و همینطور الکس شفرد که باعث مرگ برادر کوچکتر خود شده است با پا گذاشتن به شهر اماده پاسخگویی به اشتباهاتی میشوند که سعی در فراموش کردن آن ها داشته اند ، صد البته که نوع بازجویی و قضاوت در این شهر مرموز نیز متفاوت است به جای حضور قاضی و هیئت منصفه و دادگاه ، تمام اتفاقات پیرامون شخصیت ها به نوعی اشتباه شخصیت را گوشزد میکنند از موجوداتی که با آنها مبارزه می‌کنید گرفته تا افراد سرگردان دیگری در شهر که خود گناهکارند .گو اینکه این خاصیت شهر در تمامی شماره ها وجود دارد ولی در شماره های مذکور از فرع به اصل بدل شده و محوریت بازی بر عمل انجام گرفته توسط شخصیت اصلی قرار دارد و بحث فرقه ، آلسا و غیره کمتر پرداخته شده است .
در این میان شماره ی چهارم بازی اما فضائی اختصاصی داشت در این شماره یکی از دست پرورده های یتیم خانه ی تحت رهبری فرقه به نام والتر سالیوان که پیرو حزب مادر مقدس است قصد متولد کردن خدا توسط مراسمی به نام قربانی کردن 21 نفر را دارد ، والتر که در کودکی توسط خانواده ی خود رها شده است تصور میکرد اتاقی که در آن بدنیا آمده است مادر او و در حقیقت خداست والتر که تصور میکند مادرش به خواب رفته است سعی دارد از طریق مراسم ذکر شده او را بیدار کند ، هر کدام از افرادی که برای قربانی شدن انتخاب شده اند باید دارای مشخصه ای باشد آخرین نفر این لیست که هدایت آن را بازیباز بر عهده دارد و دریافت کننده ی دانش و تکمیل کننده ی مراسم است ، هنری تونزند نام دارد که حال در همان اتاق تولد والتر زندگی میکند و در طول بازی با پی بردن به ماجرا و کمک های جوزف شرایبر که قبل از هنری در آن اتاق زندگی میکرده است قصد دارد جلوی تکمیل این مراسم را بگیرد . در انتها هنری تونزند با مبارزه با موجودی که والتر به وجود می آورد رویای به وجود آوردن خدا را بار دیگر خراب میکند .
علاوه بر شماره های ذکر شده دو بازی Silent Hill: Origins و Silent Hill: Shattered Memories نیز از سری معرفی شده اند که در اولی به زمان سوزانده شدن آلسا توسط دالیا و چگونگی زنده ماندن آلسا پرداخته شده و در دیگری اتفاقات شماره ی اول بعد از سال ها توسط هری بازسازی میشوند، گر چه با پایان کار تیم سازنده ی اصلی بازی که کار ساخت 4 شماره ی اول بازی را بر عهده داشتند این شماره ها به خوبی پرداخته نشده و دارای نواقصی در حیطه‌ی داستانی هستند اما همچنان سری سایلنت هیل دارای یکی از بهترین داستان ها در طول تاریخ بازیهای رایانه ای است.
لازم به ذکر است بر اساس این بازی تاکنون دو فیلم سینمایی نیز ساخته شده که شماره دوم (تا زمان نگارش این مقاله) هنوز اکران نگردیده است. با توجه به نظر مخاطبان، فیلم اول یکی از برترین و موفق‌ترین فیلم های ساخته شده بر اساس یک بازی ویدیویی می‌باشد.
همچنین شرکت کونامی در سال 2006 و به مناسبت اکران فیلم، مجموعه‌ای ویدیویی را بر روی رسانه‌ی UMD برای PSP عرضه نمود که با نام The Silent Hill Experience شناخته شده و شامل دو کمیک The Hunger و Dying Inside ، ترایلر شماره‌های 1 تا 4 بازی و فیلم، مصاحبه با آهنگ‌ساز افسانه‌ای سری به همراه کارگردان فیلم و برخی موسیقی‌های بازی می‌باشد.

دریافت خلاصه به صورت فایل pdf :دانلود
تهیه و تنظیم خلاصه : (msbazicenter)
مقالات تحلیلی بازی نوشته شده توسط ( Bone Crusher ) :
بازی‌سنتر | مقالات | تاریخچه و داستان بازی ها | تاریخچه و بررسی دقیق سری سایلنت هیل ( بخش اول )
بازی‌سنتر | مقالات | تاریخچه و داستان بازی ها | تاریخچه و بررسی دقیق سری سایلنت هیل ( بخش دوم )
بازی‌سنتر | مقالات | تاریخچه و داستان بازی ها | تاریخچه و بررسی دقیق سری سایلنت هیل ( بخش سوم )
بازی‌سنتر | مقالات | تاریخچه و داستان بازی ها | تاریخچه و بررسی دقیق سری سایلنت هیل ( بخش چهارم )

تاپیک تحلیل بازی نوشته شده توسط ( nemesis ) ( کامل نشده ):
The Lost Memories ---پایه و اساس بازی بزرگ "Silent Hill" -- تحلیلی بزرگ برای این بازی

مقالات مختلف در مورد سری سایلنت هیل:
Silent Hill: Homecoming Plot
Silent Hill: Origins Plot
Silent Hill Shattered Memories Plot
داستان (Silent Hill: Orphan)
شباهت بین Homecoming و Silent Hill 2
تاریخ وقایع Silent Hill و Shepherd's Glen
دانلود Silent Hill 2 - The movie
ترجمه یادداشت های سایلنت هیل 2
ترجمه فارسی دیالوگ های بازی Silent Hill 2: Born from a Wish
سایلنت هیل 4: پرونده قربانیان
ساکنین South Ashfield Heights apartments- قسمت اول - قسمت دوم
یادداشتی کوتاه بر SILENT HILL: HOMECOMING
داستان نسخه اول فیلم سایلنت هیل
Silent Hill: Original Memories
Silent Hill HD Collection Achievements Guide
Little Baroness
جودی میسون
طرح اولیه موتور سایلنت هیل پست 1
طرح اولیه موتور سایلنت هیل پست 2
طرح اولیه موتور
سایلنت هیل پست 3
طرح اولیه موتور سایلنت هیل پست 4
خاطرات الکس شپرد
 

Attachments

  • sh1.png
    sh1.png
    56.3 KB · مشاهده: 3,608
  • silenthill1.jpg
    silenthill1.jpg
    55.1 KB · مشاهده: 163
آخرین ویرایش:
سلام
تو هنوز تو sh2 موندی بابا ضله کردی جیمز و بر و بچو !
راستی مشکلت با ufo حل شد ؟
خداييش حيفم مياد ولش كنم. يه جورايي اون ولم نمي كنه. :biggrin1:
يه چند وقتي نتونستم بازي كنم ارسال‌هام رو هم از تو محل كارم دزدكي ميفرستادم:biggrin1: ديشب دو فقره حضرات PH رو با سلاح خودشون ناكار كردم تا برسم به مري. ولي كماكان مشكلم حل نشده :( و مطمئناً كوتاه بيا نيستم.

حضور خرگوش از شماره ی 3 بازی آغار شد.
ولی در مورد خرگوشها نظرم اینه که نماد پاکی و بی گناهی شخصیتهای کودک تو بازیها سری هستند...
بله دقيقاً از SH3 وارد شد ولي اگه نماد پاكي و بيگناهي باشه اين عكس رو چطور توجيه كنيم.
012790954.jpg
خرگوش توي فرهنگ ايران كهن نماد زيركي و فراست و البته كمي غفلت، توي فرهنگ غرب نماد شهوت(مثل P.L.A.Y.B.O.Y) و معمولا حيواناتي مثل مار، خرگوش و خرس که غيب مي‌شن و بعد دوباره سروكله‌شون پيدا مي‌شه، نماد زندگي دوباره هستن. مثل ماه كه يه مدت تو آسمون نيست ولي هميشه دوباره بر‌ميگرده. اما بايد ببينيم اين جانور توي فرهنگ سازنده‌هاي بازي چه معني مي‌ده (يعني ژاپن)
مردم ژاپن خرگوش رو موجودی مشکوک و غیر قابل اعتماد می دونن معتقدن متولدان سال گربه و خرگوش شادترین آدم ها و خوش ذوق، اهل معاشرت، عاقل،‌صبور و کمی بلند پروازهستن که هنگام برخورد با باقي افراد رفتاري شرافتمندانه دارن و در كل همراهان خوبی هستن.اما به قولي « گل بی خار کجاست »؟
اتفاقاً متولدان سال خرگوش انسانی هایی سطحی هستن و این بدان معناست که ویژگی های خوب اونها هم ظاهری و سطحی است.
حتماً اصطلاح «دو-دره بودن» رو شنيدين. ميگيم طرف دو-در كرد. اين اصطلاح در واقع اشاره به لونه خرگوش صحرايي داره كه براي خونش حداقل دو تا در تعبيه مي‌كنه تا در موقع لزوم فلنگ رو ببنده
 
آخرین ویرایش:
اما نظرات اون قدر عجیب بود که حیفم اومد خودمو قاطی نکنم.
با کمال ادب و احترام لطفا" حرف نامربوط نزنید چون من حرف عجیبی نزدم و همه حرفهام رو با سند و مدرک زدم.
فکر کنم حتما" لینک نمرات و... از نظر شما عجیب بوده;)
اون عزیزی که می خواد از سایلنت هیل هوم کامینگ (آّب گل آلود) ماهی بگیره
من کارمند double helix نیستم که بخوام از آب گل آلود ماهی بگیرم!
قبلا" من طرز فکر بچه های این تاپیک رو با بقیه متفاوت می دونستم،ولی مثل اینکه اینجا هم افرادی هستند که بعد نداشتن دلیل تو بحث ، وصله پینه های خنده دار به آدم بزنند!
من که ایکس باکس360 اش رو بازی کردم هم می گم هوم کامینگ مزخرف بود.
نسخه 360 هم که بدتر.من فقط نسخه ی PS3 رو قبول دارم.اگه هم نسخه ی PS3 رو بازی نکردید دلیلی نداشت که الکی وارد این بحث شید و اعصاب من رو برای صدمین بار خرد کنید!
من اصلا به گرافیک و حتی صداگذاری کاری ندارم.
مگه می شه گرافیک (که شامل طراحی محیط و طراحی هنری و...) و صداگذاری رو جزو نقاط قوت یه بازی حساب نکرد؟این دیگه چه چیزیه می گید؟
من به داستان کار دارم که خیلی سطحی بود. این بازی روانشناسانه نبود بلکه روانی بود!!!
ممکنه الان شما معنی داستان روانشناسانه و داستان سطحی رو برای من توضیح بدید؟
من رشته دبیرستانیم انسانی بود و با عشق هم وارد این رشته شدم و همیشه هم بهترین نمرات رو تو درس ادبیات می گرفتم و اندازه ی موهای سرم هم رمانهایی رو خوندم که اسمش هم به گوش شما نخورده.
و از نظر من اصلا" داستان homecoming سطحی نبود.تو جایی هم ندیدم همچین حرف حکیمانه ای رو زده باشند.
در مورد داستان روانشناسانه:در حال حاضر من دانشجوی ترم اول روانشناسی هستم و تا حالا کتابهای زیادی رو با موضوع داستان روانشناسانه خوندم و اینم می دونم داستان homecoming و رابطه ی الکس با پدرش و... به بهترین شکل المانهای مختلف روانشناسی رو بنمایش گذاشته اند...
اغلب سایتها حتی سایتهایی که نمرات پایین به بازی داده بودند در نقدشون داستان بازی رو روانشناسانه خونده بودند.
چرا که الکس با دیدن مرگ برادرش دچار جنون شده بود و داشت چرت و پرت می دید.
الان شما بیاید معنی جنون و چرت و پرت دیدن رو برای من توضیح بدید.
متاسفانه شما حتی آشنایی مقدماتی هم با علم روانشناسی ندارید و میاید با چنین واژه های کودکانه ای به همه چیز توهین می کنید...از این گذشته منطقتون هم شدیدا" سسته...
با این استدلال شما می شه گفت تو sh1 هری بعد تصادف داشت تو کما چرت و پرت می دید یا تو sh2 جیمز بعد از کشتن مری دیوونه شده بود و چرت و پرت می دیدید...!!
بزارین اینطوری بگم. هوم کامینگ اینطوری بود که انگار شخصیت ها و اسمهای متال گیر رو بزاری تو اسپلینتر سل و بگین بفرما اینم صدا و اسم. بفرمایین متال گیر بازی کنین.
در مورد این یه خط هم جوابی نمی دم چون سفسطه بدتر از این تو عمرم ندیده بودم دوستان هم خودشون بهتر می تونند در مورد این خط قضاوت کنند.
اصلا یک چیزی. شما بورو با همون هوم کامینگ حال کن.
اینم یکی از عادات بد ایرانیها بعد کم اوردن تو بحث استفاده می کنند...شما مطمئن باش من با یه کلمه برو حال کن تحقیر نمی شم و شانم از اینی که هست کمتر نمی شه و تو بحث هم کم نمیارم.
من و یک هوا گیمر دیگه می گیم هوم کامینگ مزخرف بود. حالا شما اسمش رو بزار اسپین آف. دابل هلیکس و کلایمکس هم هی برات اسپین آف در می کنن تا حال کنی. اما من منتظر تحقق وعده آکیرا یامائوکه هستم که سال پیش گفت در آینده سایلنت هیل نزد ژاپنی ها بر می گرده اما فعلا غربی ها دارن چند تا سایلنت هیل دیگه می سازن!!!
عزیز من چیزی وجود داره بنام عقیده و نظر شخصی در مورد بازیها که هر گیمر عقیده خودش رو در مورد اون بازی داره.تو سایتهای نمره دهی هم حتی اگه برید تو قسمت یوزر ریت یه بازی عالی مثل MGS4 ، می بینید به نفر به MGS4 ده داده،یکی 8،یکی 6،یکی هم 2 !!
صد البته هم نظر شخصی جمع که گفتم ، نظر 3 نفر تو این تاپیک نیست که بدون منطق اومدن به بازی اعتراض کردن.
فقط نظرات شخصی ای که تو سایتهای معتبر داده شدن معتبر هستن و خوشبختانه نمره کل یوزر ریت homecoming هم خوب بوده...
بحث دیگه ای هم هست که من براش اینجا گلوم رو پاره کردم و اون اینه که نسخه PS3 از نسخه های دیگه بهتره بوده و هیچ کس هم بازیش نکرده و همه میان می گن نسخه دزدی 360 و PC رو بازی کردیم و بعد به بازی فحش می دن.
معنی اسپین اف هم نمی دونید مشکل از خودتونه.
بعدش اولا" یامائوکا-در صورتیکه واقعا" این جمله رو گفته باشه-یه آهنگ سازه نه رئیس کونامی.
ثانیا" نگاه کن دوست من،silent team دیگه وجود نداره و اعضاش الان تو کونامی دارن روی پروژه های دیگه کار می کنند و امکان اینکه دوباره دور هم جمع شن اصلا" امکان نداره.
لطف کن دیگه این حرفو نزن و اعصابم منو بهم نریز چون اصلا" امکان همچین چیزی وجود نداره و فقط با این حرفت اعصاب من رو بهم می ریزی چون من از خدامه که کار برگرده دست silent team ولی چنین چیزی نمی شه.
بعدش کونامی با double helix و climax سر سایلنت هیل قرارداد بسته و sh5 هم در آینده ساختش به یکی از این دو شرکت داده خواهد شد.پس دیگه راجع به این موضوع فکر هم نکنید.
یک چیزی دگه. تیم سایلنت در بدترین حالت (سایلنت هیل4) بهترین داستاان رو ارائه میداد و این دقیقا چیزیه که غربی ها توانش رو ندارن.
اینم باز برمی گرده به صحبت کردن در مورد موضوعی که هیچ اطلاعی ازش ندارید (داستان) که قبلا" بهش اشاره کردم...
لطف هم کنید دیگه برای من غربی و شرقی نکنید چون من خودم اگه امولاتور بازیهای PS2 برای PS3 بیاد اولین کاری که کنم می رم sh3 اصل ریجن جی رو می خرم...
سعی کنید با من سر homecoming بیفایده بحث نکنید خودمم سعی می کنم زیاد بحث نکنم چون دوستان در عرض 5 دقیقه فقط یه مشت حرف من درآوردی تحویل بنده می دن و منم می رم یکی دو ساعت فکر می کنم و چند تا نقد رو می خونم و یه ساعت هم تایپ می کنم جواب می دم ولی باز همین آشه و همین کاسه.
بهتره با هم صبر کنیم تا homecoming 2 هم بیاد و همه نمره هاش رو ببینید...
به هر حال زمان ثابت خواهد کرد که اینجا حق با چه کسیه;)
 
آخرین ویرایش:
سلام
بلاخره تمومش كردم. عجب مصيبتيه اين مري تو Hard Action. از امشب ميرم سراغ SH3.
چند وقتي نيومدم بلكه كشمكش هاي دوستان فروكش كنه. ظاهراً آتش بس اعلام شده.
يه سوال:
ويژگي‌هاي يه داستان خوب چيه؟ ويژگي‌هاي يه داستان خوب سايلنت هيلي چيه؟ خواهشاً جوابا منطقي باشه
 
سلام.
مطابق قرارمون تاپیک تحلیل به روز شد . قصدم این بود که زودتر از موعد آپ کنم ولی به خاطر بیماری چندروزی چپه شدیم.
بخونید و امیدوارم به اندازه ی کافی لذت ببرید.
پاینده باشید.
 
سلام
نفست حق اشكان جان.
ارتباط بين فرقه و يهوديت به يكي از سوالات قديمي من درباره SH1 جواب داد.
ايشالا ديگه هيچ‌وقت گرفتار هيچ بيماري‌اي نشي
تموم شد. :crying:
چهار گوشه SH2 رو بوسيدم اومدم بيرون. وقتي پاكش مي‌كردم داشت گريم مي‌گرفت
مي‌خوام يكي از به ياد موندني ترين لحظات بازي رو اينجا جاودانه كنم
ssakwk.jpg
به عنوان آخرين نكته‌هام از SH2:
* چرا محمد مهدي عزيز اتاق مبارزه با DoorMan رو به رحم تشبيه كرده؟ ميشه براي من بي‌سواد توضيح بديد؟
* قبل از مبارزه با ادي، اون ميگه كه ظاهراً يه سگ رو كه باعث ترسيدن يه دختر كوچولو شده بوده رو كشته(اگه درست فهميده باشم) و اين كار براش خيلي جالب بوده. احتمالاً اون دختر بايد لورا باشه، نه؟
* مردونه يا زنونه بودن دستشويي‌هاي زندان با علامت‌هاي جالبي مشخص شدن. خودتون ببينيد:
ssa1aia.jpg
* كسي آرشام رو نديده؟ چند وقته پيداش نيست نگرانش شدم نكنه رفته باشه تو ليست سياه والتر سوليوان. (اين آخري ربطي به SH نداره):biggrin1:
 
آخرین ویرایش:
ای دانا
ای روانشناس
ای همه چی دون
حال کردم باهات رفیق
ای سایلنت هیل خور
ای مجنون شناس
حالا درسته که ازت خوشم اومد اما دلیل نمیشه که نظراتت رو قبول کنم. در ضمن دوست عزیز آکیرا صاحب تیم سایلنت یا کونامی نیست اما حداقل تهیه کننده ی سایلنت هیل 4 بود که(نبود؟) بعد اگر کمی فکر کنی می بینی که اگر کسی اسم استاد دانشگاهش رو بدونه دلیل این نیست که بابای استادشه. دلیلش اینه که تو کلاس اون استاد می شینه. از اون جا که من نمی دونم اسپین آو چیه و به GTA VICE CITY هم می گم جی تی ای 4 !!! دیگه حوصله ی بحث ندارم. (لابد می گی اینم بخاطر ایرانی بودنه:laughing:
حالا خارج از شوخی شما که اینقدر می دونی لطف کن بیابه یک سوال من جواب بده.
می خوام ازت بپرسم شما می دونی کلا هوم کامینگ چقدر فروش رفته
 
کی می خواید بحث بی فایده و بی نتیجه در مورد فروش سری رو تمومش کنید ؟
به خدا اگه سازنده ها بفهمن کارشون به روزی 12 تا والیوم و دیازپام می کشه !

مسعود جان ... می تونی راهنماییم کنی چجوری از اون مپی که دادی استفاده کنم ؟
اشکان جان
در مورد به روز شدن تاپیک تحلیل واقعا ممنونم ازت ....
faravaratish عزیز ... صحبت های شما فکر کنم شروع یه دعوا باشه ! من به شخصه از دعوا توی انجمن سایلنت هیلیا خوشم نمیاد ! اصلا دعوا کردن به این تاپیک نمیاد ! اینجا مد نیست ! فکر هم نمی کنم تا حالا اینجا سابقه دعوا بوده باشه !
ول کنید بزارید SHM ریلیز بشه ببینیم چی از آب در میاد ! هممون تا حالا نظرای شخصیمون رو از دموهاش گفتیم دیگه ! نگفتیم ؟

پ.ن : مخلص دربست استاد مسعود عزیز .... :cheesygri
 
ای دانا
ای روانشناس
ای همه چی دون
حال کردم باهات رفیق
ای سایلنت هیل خور
ای مجنون شناس
بابا والله به خدا به مذهب اینجا چاله میدون نیست . ای بابا این بحث رو تا کی می خواید کشش بدید من یه اشتباهی کردم در مورد دالیا توی دموی shm یه چیزی گفتم ببین بحث کشید به کجا !
اینجا تاپیک حمایت بازی است نه دعوا و جنگ و جدل بر سر موضوع های بی اهمیت ( مشکل هم عدم درک درست از بحث کردن که دوستان با دعوا اشتباه گرفتن ) .
بس کنید دیگه بابا ... !
من بعد هر پستی با این مضمون رو من گزارش میدم.
پاینده باشید.

................
بالاخر SH:HC سایلنت هیل وی(5) محسوب میشه یا نه؟
خیر محسوب نمیشه .
چرا محمد مهدي عزيز اتاق مبارزه با DoorMan رو به رحم تشبيه كرده؟
فکر کنم خود محمد هم اشاره کرد همونجا چون به نظر میرسه چیزهایی مثل آلت مردانه هی وارد و خارج میشند بهش . ولی اینکه چه ربطی به داستان داره باید در مورد روابطی که آنجلا مجبور به برقراری اونها با پدرش میشد فکر کنی و تاثیری که بر ذهن آنجلا داشت .
مي‌خوام يكي از به ياد موندني ترين لحظات بازي رو اينجا جاودانه كنم
بیادموندنی ترین صحنه ی شماره ی دو که یکی از 5 صحنه ی برتر کل سری هست به نظرم رفتن آنجلا به داخل آتش هست فوق العاده تاثیر گذار ساخته شده این صحنه.
نفست حق اشكان جان
اشکان جان
در مورد به روز شدن تاپیک تحلیل واقعا ممنونم ازت ....
قابل دوستان رو نداشت.
راستی آرشام از شماره ی 4 چه خبر ؟ به کجا رسوندیش .
 
آخرین ویرایش:
عزیز من رو ps3 باری کردم هیلی هم باحال بود!حالا pc صدرصد مشکل داشته!
این بازی یکی از بهترین بازیا بود!اوا وقتی رو 360 دیذم :cheesygri سگ شدم!اخه 70 دادم بازی!
 
امروز بعد از مدتها رفتم به تاپیک lm سر زدم...
باید بگم مطالبش انقدر عالی بودند که 5-6 ساعت جلوی مانیتور میخکوب شده بودم!
دمت گرم اشکان جان و خسته نباشی!:love:
Red%20Roses.jpg

پ.ن:فقط فکر نمی کنی مراد از watchfulness ممکنه چشم چرون باشه؟آخه اندرو دسالوو موقعی که بچه ها تو زندان حبس بودن از سوراخ در نگاهشون می کرده و بعد میومده بهشون تجاوز می کرده...
ای دانا
ای روانشناس
ای همه چی دون
حال کردم باهات رفیق
ای سایلنت هیل خور
ای مجنون شناس
والا من هیچ کدوم از اینا نیستم،حتی سایلنت هیل خور واقعی هم نیستم،چون افرادی مثل مهدی حاج اسماعیلی عزیز یا اشکان یا شهام 100 برابر من بیشتر sh بازی کردن و اطلاعاتشون هم از من خیلی بیشتره!
در ضمن دوست عزیز آکیرا صاحب تیم سایلنت یا کونامی نیست اما حداقل تهیه کننده ی سایلنت هیل 4 بود که(نبود؟) بعد اگر کمی فکر کنی می بینی که اگر کسی اسم استاد دانشگاهش رو بدونه دلیل این نیست که بابای استادشه. دلیلش اینه که تو کلاس اون استاد می شینه. از اون جا که من نمی دونم اسپین آو چیه و به GTA VICE CITY هم می گم جی تی ای 4 !!! دیگه حوصله ی بحث ندارم. (لابد می گی اینم بخاطر ایرانی بودنه:laughing:
تو این چند سطر خودتون جواب خودتون رو نوشته بودید و چیز خاصی رو نمی بینم که بهش جواب بدم!
حالا خارج از شوخی شما که اینقدر می دونی لطف کن بیابه یک سوال من جواب بده.
می خوام ازت بپرسم شما می دونی کلا هوم کامینگ چقدر فروش رفته
اینو نمی دونم چون اخبار آمار فروش بازیها رو زیاد دنبال نمی کنم،می تونید برید اینجا سوال کنید...
اما لطفا" بعدش نیاید بخاطر فروش بازی بحث جدیدی رو راه بندازید! :smile:
good luck & goodbye ;)
 
آخرین ویرایش:
سلام
بیادموندنی ترین صحنه ی شماره ی دو که یکی از 5 صحنه ی برتر کل سری هست به نظرم رفتن آنجلا به داخل آتش هست فوق العاده تاثیر گذار ساخته شده این صحنه.
بر منكرش لعنت اشكان جان:biggrin1: راستش اين صحنه كه گفتم برا خودم خيلي به يادموندني بود.باعث شد نصف‌شب پاشم برم قبرستون:-"
sh2sound26.jpg
می تونی راهنماییم کنی چجوری از اون مپی که دادی استفاده کنم ؟
صد البته.
البته سهيل خان كامل و جامع فرمودن:biggrin1:
اون یارو که زبونش می گیره جسپر گینه...بعد اینکه بیلچه رو ازش گرفتید باید برید بیرون یتیم خونه تو جنگل،یه درخت هست که ریشه های بزرگ و عجیبی داره و بیلچه رو جلوش استفاده کنید...
درخت با ريشه‌هاي عجيب رو تو جايي كه تو نقشه برات علامت گذاشتم مي‌توني پيدا كني. وقتي بري سمتش زاويه دوربين عوض مي‌شه. امتحان كن اگه بازم مشكلي داشتي در خدمتم:biggrin1:
 
فکر کنم خود محمد هم اشاره کرد همونجا چون به نظر میرسه چیزهایی مثل آلت مردانه هی وارد و خارج میشند بهش .
خب به نظر من فضاش و رنگ امیزیش خیلی شبیه به رحم بود ! فـــــــــکر کنم صدایی شبیه به نوزاد یا صدای هنگام راب.طه جنن.سی هم میومد اگه اشتباه نکنم ! درسته ؟
ولی توی SH3 یه اتاقی بود که چند بار ازش رد می شدیم و یه تخته سیاه هم توش بود که نمی شد متن روش رو خوند ! (اگه اشتباه نکنم توی مرکز خرید بود)
آخرای بازی وقتی باز از این اتاق رد می شدی یه دفعه تمام اتاق قرمز و خونی و کثیف می شد و صدای :blushing: بطور واضح شنیده می شد ! اینجا دقیقا همون رحم مادر بود به نظر من .... بعد از چند دقیقه هم فضای اتاق به حالت عادی بر می گشت و از در خارج می شدی !
ولی وجود اون صدای زن که مدام آه و .......او.ه می کرد دیگه خیلی تابلو بود ! :biggrin1::blushing:
راستی آرشام از شماره ی 4 چه خبر ؟ به کجا رسوندیش .
جونم برات بگه اشکان جان که من هنوز دم در یتیم خونه ام و وارد نشدم !
SH4 رو که نصب کردم بعد از یه ساعت بازی پاشدم رفتم بیرون ! بعدش رفتیم عروسی داییم ! یه هفته ای از خونه دور بودم ! اگه بدونی چه عزابی داره اولای یه سایلنت هیل از سیستم دور بشی ! هی میگی یعنی اینجاش چی می خواد بشه ؟ مثلا من هی با خودم فکر می کردم اگه در یتیم خونه رو باز کنم چه اتفاقی میفته ؟ کی و چی یا چه اتفاقی ممکنه پشت در ، در انتظار من باشه ! داشتم دیوونه می شدم (فک کنم شدم:biggrin1:)
ولی یه چیزی شد که کلی حال داد ! آهنگ SH1 و اون کنسرت yamakua رو توی اسپیکرهای عروسی گذاشتم یه دفعه ملت گرخیدن ! چه حالی داد آهنگ سایلنت هیل رو با اون باند و اسپیکرا گوش دادن ! :love:
و بعدش هم مریض شدم ! هنوزم مریضم و کامل خوب نشدم ! یکی از ویژگی های من اینه که اگه سرما بخورم خیلی طول می کشه تا خوب بشم ! (حالا اینو گفتم هیشکی زنم نمی شه ! :biggrin1:) فکر کن تو این مریضی و بی حالی باید برا گزینش و معاینه ی دانشگاه هم هی برم و بیام! کاردانی خوب بود ! قبول می شدی می رفتی عین بچه آدم سر کلاس ! کارشناسی اونم نیمه متمرکز خب دردسر داره در حد بودنسلیگا !:sick:
میخوام حالم کامل خوب شد برم سراغش ! فکر کنم فردا بعد از ظهر برم ! :smile:
استاد تا یادم نرفته بگم ! ضمن تشکر از به روز رسانی تحلیل واقعا (و نه تعارفا) زیبا، منه تازه وارد یه گله دارم ! :biggrin1: مگه قرار نشد بریم سراغ تحلیل کرکترها :blushing:؟ جونم به لبم رسید ! :biggrin1::biggrin1: دیگه از بس با خودم کلنجار رفتم که این یارو tattooed man کی بود کم کم دارم شبا خوابش رو می بینم ! که از رو تخت بمارستان بلند می شه روپوشش رو که شدیدا بوی مرگ می ده می زنه کنار ! صورتش رو نمی بینم ولی حس می کنم همینجوری که سرش رو به سمت راست کج کرده و رو به منه ، تو چشام زل زده و می گه : آخه به تو چه که من کیم ؟:biggrin1::biggrin1: می خوای پاشم قیافه ات رو خالکوبی کنم ؟

صد البته.
البته سهيل خان كامل و جامع فرمودن:biggrin1:

درخت با ريشه‌هاي عجيب رو تو جايي كه تو نقشه برات علامت گذاشتم مي‌توني پيدا كني. وقتي بري سمتش زاويه دوربين عوض مي‌شه. امتحان كن اگه بازم مشكلي داشتي در خدمتم:biggrin1:
مرسی مسعود ! فردا آزمایشای دانشگاه رو بدم برسم خونه می رم سراغش ! :smile: راستی حتما خیلی از اینکه جواب اون نامه رو هنوز نرسیدم بدم گله مندی نه ؟ ببینی کله ام رو می کنی ؟ :biggrin1: نه ؟ راستش می دونم چی می خوام جواب بدم اما هنوز دنبال یه متن خوب می گردم که بتونه منظورم رو کامل و واضح برسونه ! در اسرع وقت میام تو صندوقت ! :biggrin1:
-----
از نظر من زیبا ترین صحنه ی سایلنت هیل ، باز شدن در آسانسور بیمارستان و ظاهر شدن جیمز بعد از اولین جایی بود که PH ماریا رو گیر انداخت و کشتش ! یادتون میاد ؟ و اون آهنگ قشنگی که درش زده می شد ! بغضم در اومد .... بعدشم ترکید ! :biggrin1: این شکلی => :((


پ.ن : بچه ها نظرتون درباره یه میتینگ سایلنت هیلی چیه ؟ :biggrin1: موافقین یه جا قرار بزاریم همدیگه رو ببینیم ؟
پ.پ.ن : من خودم خیلی علاقه دارم ببینم اونایی که خوره ی سایلنت هیلن چه شکلین و کرکترشون چه جوریه ؟ چه کارها می کنن ؟ در کل یعنی شهر چه جور آدمایی رو جذب می کنه ؟
 
5-6 ساعت جلوی مانیتور میخکوب شده بودم!
خوشحالم. خیلی زیاد.
فقط فکر نمی کنی مراد از watchfulness ممکنه چشم چرون باشه؟آخه اندرو دسالوو موقعی که بچه ها تو زندان حبس بودن از سوراخ در نگاهشون می کرده و بعد میومده بهشون تجاوز می کرده...
توی هیز بودن این آدم هیچ شکی نیست . اما وظیفه ی این آدم توی زندان آب دقیق شدن روی بچه ها و مراقبت از اون ها بود . توی جای جای این زندان در داخل سلول ها ما میتونیم نوشته هایی رو از بچه ها پیدا کنیم که درش به این موضوع که همیشه کسی داره اونها رو نگاه میکنه اشاره کردند. توی اکثر این نوشته ها به ترس بالای بچه ها از این چشم هایی که دائم مراقبشونه اشاره میشه (" من شلورام رو خیس کردم" دقیقا متن یکی از نوشته ها ) ولی از کاری که با این بچه ها میشده چیز آنچنانی گفته نشده . البته که خیلی از معانی توی بازی معنای دولبه داره و میتونه در همون حال که به یک معنی اشاره میکنه متضاد اون رو هم درنظر داشته باشه.

استاد تا یادم نرفته بگم ! ضمن تشکر از به روز رسانی تحلیل واقعا (و نه تعارفا) زیبا، منه تازه وارد یه گله دارم ! :biggrin1: مگه قرار نشد بریم سراغ تحلیل کرکترها :blushing:؟ جونم به لبم رسید ! :biggrin1::biggrin1: دیگه از بس با خودم کلنجار رفتم که این یارو tattooed man کی بود کم کم دارم شبا خوابش رو می بینم ! که از رو تخت بمارستان بلند می شه روپوشش رو که شدیدا بوی مرگ می ده می زنه کنار ! صورتش رو نمی بینم ولی حس می کنم همینجوری که سرش رو به سمت راست کج کرده و رو به منه ، تو چشام زل زده و می گه : آخه به تو چه که من کیم ؟:biggrin1::biggrin1: می خوای پاشم قیافه ات رو خالکوبی کنم ؟
کی قرار شد ؟ من گفتم در این مورد توی بخش تحلیل شخصیت های تاپیک تحلیل صحبت خواهیم کرد! ولی کلی مونده تا اونجا برسیم برادر !:biggrin1: الان حداقل تا اوایل زمستان طول میکشه تا پارت دو تحلیل به پایان برسه ! بعدش تازه وارد مبحث تحلیل کاراکترها میشیم که خفن ترین بخش تحلیل رو شامل میشه (حتی فکرش رو هم نمیتونید بکنید که این بخش چه قدر وسیع و پرمحتواست )! اونجا از شماره ی اول بازی که شروع کنیم تا برسیم به شماره سوم و این آدم احتمالا دیگه من و شما وجود خارجی نخواهیم داشت . اما اگر اینقدر اضطراری هستش من میتونم بعد از آپدیت بعدی یه وقتی بذارم و این بخش از تحلیل رو زودتر از موعدش ( که البته به نظرم اشتباه هست همچین کاری ) براتون قرار بدم. در صورت تمایل بگید تا این کار انجام بشه.

بچه ها نظرتون درباره یه میتینگ سایلنت هیلی چیه ؟ :biggrin1: موافقین یه جا قرار بزاریم همدیگه رو ببینیم ؟
فکر خوبیه اما یکم نشدنیه ! جمع کردن بچه ها که هر کدوم یه جای کشورند به این راحتی ها نیست ! خود من الان یه چیزی حدود 2000 کیلومتر از تهران دورم ( تونستید جایی دورتر از اینجا نسبت به تهران پیدا کنید جایزه دارید ) ! حداقل برای وسط ترم به هیچ وجه شدنی نیست که بخوام برا همچین چیزی سفر کنم . اما مواقعی مثل عید یا تابستون که حداقل بچه ها وقت بیشتری دارند رو میشه در موردش بعدا صحبت کرد.

پاینده باشید.
 
از نظر من زیبا ترین صحنه ی سایلنت هیل ، باز شدن در آسانسور بیمارستان و ظاهر شدن جیمز بعد از اولین جایی بود که PH ماریا رو گیر انداخت و کشتش ! یادتون میاد ؟ و اون آهنگ قشنگی که درش زده می شد ! بغضم در اومد .... بعدشم ترکید ! :biggrin1: این شکلی => :((
اون صحنه هم واقعا" قشنگ بود...:love:
بعد اینکه در آسانسور باز می شد نشون می داد جیمز هنوز تو آسانسور افتاده و آهنگ شاهکار اون صحنه با ریتم آروم و غم انگیزی شروع به نواختن می کرد و تا موقع خارج شدن از بیمارستان ادامه پیدا می کرد...
وقتی اون آهنگ رو می شنیدم احساس می کردم خود ماری پشت پیانو نشسته و داره می زنتش!
شاید این فکرم به نظرتون خنده دار بیاد ولی اگه اشتباه نکرده باشم یادمه که تو هتل هم یه پیانو بود که اگه بررسیش می کردم جیمز می گفت ماری پشت این پیانو می شسته و آهنگ می زده...
پ.ن : بچه ها نظرتون درباره یه میتینگ سایلنت هیلی چیه ؟ :biggrin1: موافقین یه جا قرار بزاریم همدیگه رو ببینیم ؟
والا من بشخصه در مورد اینجور ملاقات ها زیاد موافق نیستم:دی چون دوستیها و روابط و شناختهایی که تو دنیای مجازی بوجود میاند نمی تونند تو دنیای واقعی هم تحقق داشته باشند‍!
خودمم این کار رو چند بار امتحان کردم و دیدم وقتی که دوست اینترنتیم رو دارم از نزدیک می بینم اصلا" زبونم قفل می شه!
یه خاطره هم یادم اومد که زیاد نسبت به این بحث بیربط نیست : اگه یادتون باشه یه بازی هم به اسم مارتین گوتیک هم بود که سه تا بازیکن داشت و این سه تا شخصیت هیچوقت نباید همدیگه رو می دیدند (اگه همدیگه رو می دیدند گیم اور می شد:دی) و آیتمها رو هم از طریق یه لوله به اسم واک تیب می تونستند برای هم بفرستند...
پ.پ.ن : من خودم خیلی علاقه دارم ببینم اونایی که خوره ی سایلنت هیلن چه شکلین و کرکترشون چه جوریه ؟ چه کارها می کنن ؟ در کل یعنی شهر چه جور آدمایی رو جذب می کنه ؟
منو که ببینید فکر می کنید کلاس دوم-سوم راهنمایی هستم نه دانشجو!:دی و بگم همین سهیلم ، بهم می گید برگرد مدرسه ات کوچولو:دی
خاک سایلنت هیل هم همه گیره:cheesygriو تا الان هر نوع بازیخوری رو جذب خودش کرده...
اما در کل با اینکه زیاد موافق نیستم ، هر موقع خواستین میتینگ بذارید منم اگه بتونم میام(کرج هستم:دی)
الان حداقل تا اوایل زمستان طول میکشه تا پارت دو تحلیل به پایان برسه ! بعدش تازه وارد مبحث تحلیل کاراکترها میشیم که خفن ترین بخش تحلیل رو شامل میشه (حتی فکرش رو هم نمیتونید بکنید که این بخش چه قدر وسیع و پرمحتواست )! اونجا از شماره ی اول بازی که شروع کنیم تا برسیم به شماره سوم و این آدم احتمالا دیگه من و شما وجود خارجی نخواهیم داشت . اما اگر اینقدر اضطراری هستش من میتونم بعد از آپدیت بعدی یه وقتی بذارم و این بخش از تحلیل رو زودتر از موعدش ( که البته به نظرم اشتباه هست همچین کاری ) براتون قرار بدم. در صورت تمایل بگید تا این کار انجام بشه.
wow من که برای دیدن تحلیل کاراکترها روز شماری می کنم...:praying:
من که از خدامه تحلیل کاراکترها رو تو آپدیت بعدی ببینم ولی اگه خودتون فکر می کنید الان گذاشتنش اشتباهه ، هر موقعی که طبق روال عادی بهش رسیدید یا صلاح دونستید بذاریدش...
پ.ن:یه تحلیل کوچیک در مورد کاراکترهای SH:Homecoming هست که فکر کنم کونامی داده بیرون و من تو سایلنت هیل فوروم دیدمش...
بنظرتون می ارزه ترجمه اش کنم بذارم اینجا؟
پ.ن2:قراره موضوع تحقیق روانشناسی عمومی این ترم من در مورد سایلنت هیل باشه:cheesygri یعنی باید سری سایلنت هیل رو بطور کلی از لحاظ روانشناسی بررسی کنم...
بنظرتون فقط کاراکترها و دشمنا رو از لحاظ روانشناسی بررسی کنم یا اینکه فلسفه روانشناسی بوجود اومدن فرقه و آداب و رسوم ها رو هم بهش اضافه کنم؟
کلش هم می خوام حداکثر 20-30 صفحه شه و تا آخر آذر هم وقت دارم PDF اش کنم و برسونمش بدست استاد:دی
لطفا" یه راهنمایی هم در این مورد بهم بکنید...
 

کاربرانی که این گفتگو را مشاهده می‌کنند

Top
رمز عبور خود را فراموش کرده اید؟
اگر میخواهی عضوی از بازی سنتر باشی همین حالا ثبت نام کن
or