m.a.t
Loyal Member
فصل دوم فونداسیون رو دیدم و همین اول آخرش رو بگم: راضی بودم.
و اما بعد
همون طور که بارها گفته شده، سریال فونداسیون از روی مجموعه کتابهای بنیاد آسیموف اقتباس شده. البته شاید بعد از فصل دوم گفتن کلمه اقتباس کمی بحث برانگیز باشه و شاید الهام گرفتن کلمه بهتری باشه!!
آسیموف نویسنده شخصیت پردازی نیست (به نظر من). ممکنه خیلیها باشن که بگن عاشق فلان کتاب آسیموف هستن اما فکر نمیکنم کسی باشه که بگه عاشق فلان شخصیت آسیموف باشه. البته روزگار عجیبیه و ممکن همچین کسی هم باشه
کتابهای آسیموف بیشتر بر اساس ایدهها پیش میرن. مثال فوق معروفش هم داستان «من ربات» ـه که کل داستان فقط برای توضیح دادن سه قانون نوشته شده و بقیه چیزها فرع اونه. و اینم تا حدی طبیعیه چون آسیموف خیلی بیشتر از کتابهای داستانی، کتابهای غیر داستانی نوشته و رمان عملی-تخیلی رو فقط به هدف رمان نوشتن کار نکرده.
حالا در اقتباس از چنین آثاری طبیعتاً مولف مجبور میشه مقداری درام و شخصیت اضافه کنه تا مناسب سینما یا تلویزیون بشه. این کار توی فیلم من ربات یه طور انجام شده بود و توی سریال فونداسیون یه طور دیگه انجام شده و فکر میکنم اینجا در مجموع کار بهتری انجام شده اما اتفاق بدی که افتاده (که اگر کتاب رو بذارید کنار شاید زیاد هم بد نباشه) چرخش سریال به سمت فضای جنگ ستارگان ـه. البته منظورم این نیست که شخصیتها شمشیرهای نوری از پر شالشون بیرون میکشن.
اما در کتاب چالشها با دیپلماسی و گفتگو حل میشه در صورتی که سریال تا حد زیادی اکشن و جنگ و ... داره.
تغییرات سریال نسبت به کتاب اونقدر زیاد شده که دیگه تبدیل شخصیتهای مرد به زن، سفید پوست به سیاه پوست و قرار دادن شخصیتهای لگبت دیگه به چشم نمیاد. بیننده آشنا به کتاب میگه اینا که بیخ داستان رو عوض کردن، دیگه تبدیل شهردار مرد به نگهبان زن که اهمیتی نداره.
کمکاکان فکر میکنم اگر کتاب رو نخونده باشید یا روی کتابهای بنیاد تعصب نداشته باشید و در عین حال از جنگ ستارگان و پیشتازان فضا هم خوشتون بیاد، از دیدن این سریال هم احتمالاً راضی خواهید بود.
و اما بعد
همون طور که بارها گفته شده، سریال فونداسیون از روی مجموعه کتابهای بنیاد آسیموف اقتباس شده. البته شاید بعد از فصل دوم گفتن کلمه اقتباس کمی بحث برانگیز باشه و شاید الهام گرفتن کلمه بهتری باشه!!
آسیموف نویسنده شخصیت پردازی نیست (به نظر من). ممکنه خیلیها باشن که بگن عاشق فلان کتاب آسیموف هستن اما فکر نمیکنم کسی باشه که بگه عاشق فلان شخصیت آسیموف باشه. البته روزگار عجیبیه و ممکن همچین کسی هم باشه

کتابهای آسیموف بیشتر بر اساس ایدهها پیش میرن. مثال فوق معروفش هم داستان «من ربات» ـه که کل داستان فقط برای توضیح دادن سه قانون نوشته شده و بقیه چیزها فرع اونه. و اینم تا حدی طبیعیه چون آسیموف خیلی بیشتر از کتابهای داستانی، کتابهای غیر داستانی نوشته و رمان عملی-تخیلی رو فقط به هدف رمان نوشتن کار نکرده.
حالا در اقتباس از چنین آثاری طبیعتاً مولف مجبور میشه مقداری درام و شخصیت اضافه کنه تا مناسب سینما یا تلویزیون بشه. این کار توی فیلم من ربات یه طور انجام شده بود و توی سریال فونداسیون یه طور دیگه انجام شده و فکر میکنم اینجا در مجموع کار بهتری انجام شده اما اتفاق بدی که افتاده (که اگر کتاب رو بذارید کنار شاید زیاد هم بد نباشه) چرخش سریال به سمت فضای جنگ ستارگان ـه. البته منظورم این نیست که شخصیتها شمشیرهای نوری از پر شالشون بیرون میکشن.
اما در کتاب چالشها با دیپلماسی و گفتگو حل میشه در صورتی که سریال تا حد زیادی اکشن و جنگ و ... داره.
تغییرات سریال نسبت به کتاب اونقدر زیاد شده که دیگه تبدیل شخصیتهای مرد به زن، سفید پوست به سیاه پوست و قرار دادن شخصیتهای لگبت دیگه به چشم نمیاد. بیننده آشنا به کتاب میگه اینا که بیخ داستان رو عوض کردن، دیگه تبدیل شهردار مرد به نگهبان زن که اهمیتی نداره.
کمکاکان فکر میکنم اگر کتاب رو نخونده باشید یا روی کتابهای بنیاد تعصب نداشته باشید و در عین حال از جنگ ستارگان و پیشتازان فضا هم خوشتون بیاد، از دیدن این سریال هم احتمالاً راضی خواهید بود.