فصل یک رو یادته؟
![4 :D :D](data:image/gif;base64,R0lGODlhAQABAIAAAAAAAP///yH5BAEAAAAALAAAAAABAAEAAAIBRAA7)
آخر فصل یک اینطوری بود که شدوکینگ(فاروق) از بدن دیوید دراومد رفت تو بدن اولیور و یه گوی پرنده هم یهو اومد دیوید رو زندانی کرد و رفت.حالا یه سالی گذشته و بروبچ سامرلند با دویژن 3 همکاری میکنن تا جلوی فاروق رو که میخواد به بدن اصلیش برسه، بگیرن.چون وقتی فاروق تو بدن اصلیش قرار بگیره، قدرتش زیاد میشه.بعد یهو دیوید پیدا میشه در حالی که فکر میکنه چند ساعت از پایان فصل اول گذشته و چند تا تصویر مبهم یادش میاد.بعدا کری یه دستگاه میسازه تا قدرت ذهنی دیوید رو برای پیدا کردن فاروق زیاد کنه و دیوید هم به سید یه دیوید نما میده که هر موقع خواست پیداش کنه و قول میده که چیزی رو ازش مخفی نکنه ارواح عمش.
![4 :D :D](data:image/gif;base64,R0lGODlhAQABAIAAAAAAAP///yH5BAEAAAAALAAAAAABAAEAAAIBRAA7)
یه چیزی که همین اول ازش قایم کرده اینه که اون گوی آخر فصل اول رو "سید در آینده" فرستاده و بعدا به دیوید گفته که این داش فاروق مارو رو کمک کن که بدنشو بیابه
![4 :D :D](data:image/gif;base64,R0lGODlhAQABAIAAAAAAAP///yH5BAEAAAAALAAAAAABAAEAAAIBRAA7)
دیوید، فاروق رو میبینه(ذهنی) و بهش میگه که کمکش میکنه تا بدنش رو پیدا کنه.کمک دیوید باعث میشه که فاروق بیاد تو مقر دیویژن 3 و چندتا تلفات بدن.دیوید مردد میشه تصمیم میگیره دوباره با "سید آینده" صحبت کنه و اونجا "سید آینده" میگه که تو فاروق رو سه سوت نفله میکنی ولی بعدا یه مرضی میاد که کل آدما رو میکشه و فاروق کسیه که میتونه جلوی اون مرضو بگیره.دیوید طی مذاکرات مجدد با فاروق به توافق میرسن که دیوید کمکش کنه به شرطی فاروق دیگه کسی رو نکشه.از طرفی هم هرچی تا الان تو این اسپویلر گفتم رو به سید میگه و سید هم خیلی کول برخورد میکنه با قضیه و میگه منم پایم
![4 :D :D](data:image/gif;base64,R0lGODlhAQABAIAAAAAAAP///yH5BAEAAAAALAAAAAABAAEAAAIBRAA7)
بعد یه سری اتفاق میوفته مثل قضیه اون راهب که جای بدن فاروق رو میدونه و یا شک ملانی به دیوید و حمایت فوکویاما(رییس دویژن 3 که زنبیل رو سرشه
![4 :D :D](data:image/gif;base64,R0lGODlhAQABAIAAAAAAAP///yH5BAEAAAAALAAAAAABAAEAAAIBRAA7)
) از دیوید برای مقابله با فاروق و یا یه قسمت که تو ذهن سید میگذره(و میتونه توضیحی باشه برای ارتباط سید و دیوید در آینده) و یه روز در مقر دویژن 3 رو میزنن میبینن اِ،لنی اومده
![4 :D :D](data:image/gif;base64,R0lGODlhAQABAIAAAAAAAP///yH5BAEAAAAALAAAAAABAAEAAAIBRAA7)
لنی اگه یادت باشه از آخر قسمت یک فصل یک که ترکید، تو ذهن فاروق زندانی شده بود و تحث تسلط اون بود و حالا فاروق بهش یه بدن داده و آزادش کرده.دیوید میره تو لالوهای ذهن لنی و میفهمه که فاروق فرستادش(لنی خودش خبر نداره)و بدن لنی در واقع بدن خواهر دیویده
![4 :D :D](data:image/gif;base64,R0lGODlhAQABAIAAAAAAAP///yH5BAEAAAAALAAAAAABAAEAAAIBRAA7)
فاروق رفته اون بنده خدارو ترکونده و روش حرکاتی زده و کانچسنس لنی رو ریخته توش و الله و اکبر
![4 :D :D](data:image/gif;base64,R0lGODlhAQABAIAAAAAAAP///yH5BAEAAAAALAAAAAABAAEAAAIBRAA7)
بعدش دوباره یه قسمت داریم که دیوید احتمالات مختلف زندگیش رو بررسی میکنه که اونم هیچی
![4 :D :D](data:image/gif;base64,R0lGODlhAQABAIAAAAAAAP///yH5BAEAAAAALAAAAAABAAEAAAIBRAA7)
دیوید سر مرگ خواهرش شکاره و میخواد فاروق رو بترکونه.از طرفی فاروق میخواد بدونه اصلا چرا دیوید کمکش کرد این مدت و واسه همین میره به دیدار بانو "سید آینده" و اونم بهش میگه که اون مرضی که میزنه بشریت رو به اف میده همین آقا دیوید خودمونه
![4 :D :D](data:image/gif;base64,R0lGODlhAQABAIAAAAAAAP///yH5BAEAAAAALAAAAAABAAEAAAIBRAA7)
دیوید هم بعدا میره به "سید آینده" میگه که کمک ممک مالیده و میخواد تحریم های جدیدی رو علیه فاروق وضع کنه
![4 :D :D](data:image/gif;base64,R0lGODlhAQABAIAAAAAAAP///yH5BAEAAAAALAAAAAABAAEAAAIBRAA7)
از طرفی یه یه ویروس توهم طوری تو ذهن تانامی والاس کاشته شده که اونم میره پخشش میکنه تو ذهن کری و سید و کلارک که باعث میشه اینا قاط بزنن با ورمیلیون ها درگیر شن و برن واسه کشتن فوکویاما که در لحظه آخر دیوید قضیه رو کشف و خنثی میکنه ولی تانامی میمیره و ورمیلیونها هم مغزش رو آپلود میکنن تو شبکه اصلی که به فوکویاما وصله.
"سید آینده"به فاروق کمکه میکنه که جای بدنشو بفهمه و از طرفی بروبچ دیویژن و دیوید هم میفهمن جای بدنو.دیوید و سید میرن تو این بیابونه که بدن فاروق هست و اونجا تو طوفان گیر میکنه.از طرفی دیوید به شکل بی سیم لنی رو آزاد میکنه و به کلارک هم میگه که "چوک" (که یه چیز گولاخیه که باعث میشه موقت قدرت دیوید و فاروق از کاربیوفته) رو بیار فلان جا.به کری هم میگه که یه اسلحه رو ببر یه جایی یکی تحویل میگیره.ملانی کلارک رو بیهوش میکنه و معلوم میشه که ملانی این اواخر اسکل شده و با اولیور تو ذهنش ملاقات داره و نقشه دیوید هم به الیور گفته و به امید اینکه دوباره به وصال یار برسه، هرچی الیور میگه گوش میکنه و واسه همین هم کلارک رو زده.از اونطرف لنی هم بعد آزادی دوباره تو فَساد غرقه تا اینکه خواهر دیوید هی میاد بهش میگه به دیوید کمک کن و اینم در نهایت اون اسلحه که کری آورده رو میگیره و میره بیابون.کری هم که رو اسلحه ردیاب گذاشته میوفته دنبالش.
صبح سید بیدار میشه میره یه قدمی میزنه یه سوراخی پیدا میکنه،وقتی میوفته توش ملانی رو میبینه.از اون طرف دیوید که بیدار میشه میره دنبال سید که الیور رو میبینه.شروع میکنه به چندین روش سامورایی الیور رو شکنجه میکنه تا جای سید رو بگه اما اون نمیگه.اینجا درواقع فاروق از الیور خارج میشه میره تو ملانی
![4 :D :D](data:image/gif;base64,R0lGODlhAQABAIAAAAAAAP///yH5BAEAAAAALAAAAAABAAEAAAIBRAA7)
اونطرف هم ملانی به صورت لایو تصاویر رو واسه سید پخش میکنه و مخش رو میزنه که این دیوید که میگی آدم خوبیه رو تحویل بگیر حالا
![4 :D :D](data:image/gif;base64,R0lGODlhAQABAIAAAAAAAP///yH5BAEAAAAALAAAAAABAAEAAAIBRAA7)
دیگه شروع میکنه در مورد اینکه دیوید خیلی دیوثه و بهت دروغ گفته و خودش قراره دنیا رو نابود کنه و این جور چیزا تو گوش سید میخونه
![4 :D :D](data:image/gif;base64,R0lGODlhAQABAIAAAAAAAP///yH5BAEAAAAALAAAAAABAAEAAAIBRAA7)
در همین حین لنی اون بالا آماده به شلیک منتظره.کری سید رو پیدا میکنه.کلارک "چوک" رو میاره.فاروق بدنش رو پیدا میکنه و میره تو بدن خودش.یه سری زد و خورد هم میشه این وسط که اونم هیچی
![4 :D :D](data:image/gif;base64,R0lGODlhAQABAIAAAAAAAP///yH5BAEAAAAALAAAAAABAAEAAAIBRAA7)
اینجا فاروق و دیوید یه نبرد خفن دارن.بعد لنی با تیر "چوک" رو فعال میکنه و قدرتهاشون پر میکشه و دیوید میزنه فاروق رو سرویس میکنه.سید پیداش میشه و به دیوید میگه که من حالا شناختمت و خیلی بدی اینا و اسلحه میکشه رو دیوید و شلیک هم میکنه منتها از اونور لنی یه تیر درمیکنه که میخوره به این تیره و وات د فاک واقعا
![4 :D :D](data:image/gif;base64,R0lGODlhAQABAIAAAAAAAP///yH5BAEAAAAALAAAAAABAAEAAAIBRAA7)
دیوید هم سریع میپره حافظه کوتاه مدت سید رو پاک میکنه تا همچنان دوستش داشته باشه.دویژن 3 هم میاد فاروق و لنی رو میگیره و میندازه تو قفس.سید هنوز گیج اتفاقاته که دیوید میاد پیشش و حرف میزنن و خلاصه قضیه ختم به تخت میشه
![4 :D :D](data:image/gif;base64,R0lGODlhAQABAIAAAAAAAP///yH5BAEAAAAALAAAAAABAAEAAAIBRAA7)
بعدا کری یه بازسازی از وقایع میکنه و میفهمه که دیوید حافظه سید رو دستکاری کرده و فاروق هم حافظه سید رو برمیگردونه.بعدا به دیوید میگن بیا که میخوایم فاروق رو دادگاهی کنیم.منتها قضیه تله است و خود دیوید رو میکنن تو قفس و فاروق بیرون قفس و درکنار سایرینه.بعد دیوید هی میگه من آدم خوبیم بابا،مگه گزارش اقلیته که میخواین منو به خاطر کاری که قراره بعدا بکنم مجازات کنین و از این حرفا
![4 :D :D](data:image/gif;base64,R0lGODlhAQABAIAAAAAAAP///yH5BAEAAAAALAAAAAABAAEAAAIBRAA7)
سید هم میگه از عشق برام نگو که تو تجاوز نمودی به من و این جور چیزا
![4 :D :D](data:image/gif;base64,R0lGODlhAQABAIAAAAAAAP///yH5BAEAAAAALAAAAAABAAEAAAIBRAA7)
خلاصه دیوید دلشکسته هم قاطی میکنه خودشو تلپورت میکنه پیش لنی و میگه خودمونو عشقه و لنی هم لبیک میگه و دوتایی تلپورت میشن و در میرن.
![4 :D :D](data:image/gif;base64,R0lGODlhAQABAIAAAAAAAP///yH5BAEAAAAALAAAAAABAAEAAAIBRAA7)
یه فلاش فوروارد هم داریم که سه سال بعد ملانی و الیور هم باهم تو برزخ در خوبی و خوشی زندگی میکنن.