The Lost Memories ---پایه و اساس بازی بزرگ "Silent Hill" -- تحلیلی بزرگ برای این بازی

سلام به دوستانی که پیگیر بودند در رابطه با این تاپیک و توی نظرسنجی شرکت کردند ( نوع رای چندان توفیری نمیکنه ) . خیلی خوشحالم از اینکه اینکار ادامه ای پیدا کرد چون جدا از تعطیل شدن این تاپیک ناراحت بودم و امیدوارم کار روندی رو پیدا کنه که شما هم از این بابت حداقل ناراضی نباشید.
.................

6. فرقه ی the order
مدت طولانی هستش که فرقه ای مذهبی و مرموز که مردم شهر به اختصار اون رو the order مینامند در شهر فعالیت میکنه.​
این فرقه ی مذهبی دقیقا بعد از پایان چنگ داخلی تاسیس شد و هدف مهم اون خلق مجدد خدا (یا به تعبیری بیدار کردن خدا از خواب) و همچنین ایجاد بهشت روی زمین بود. اما اعتقادات مذهبی این سازمان و همچنین نقشی که در دوران تاریخ شهر داشت دائما در حل تغییر و تحول بوده. اجازه بدید تا نگاهی داشته باشیم به این تغییرات و اطلاعات بیشتری راجع به این فرقه به دست بیاریم:

6.1. تاریخچه ی فرقه (مابین قرون نوزدهم و بیستم)​
تاریخ فرقه از قرن نوزدهم شروع میشه زمانی که مومنین فرقه تلاش کردند تا "خدا" رو فرابخونند. اون روزها اصول فرقه تلفیقی بود از اعتقادات مسیحی بود با باورهای قدیمی هندوهایی که در منطقه ی سایلنت هیل ساکن بودند( همراه با مراسم بیرحمانه ای که از اونها به ارث رسیده بود).​
اما پیدایش فرقه بعد از جنگ داخلی ( که به خاطر اختلافات سیاسی ایجاد شد ) هیچ چیز رو درست نکرد و باعث ایجاد شکاف در شهر و تفکیک اون به دو قسمت به خاطر اختلاف بین فرقه و کلیسای مسیحیان ، شد. جنیفر کارول) که احتمالا باید مجسمه اش رو در پارک rosewater دیده باشید( یکی از قربانیان همین اختلاف بود.​
فکر میکنید فعالیت فرقه درطول این دوره قانونی بود یا اینکه دولت هم مخالف اون بود؟ مقبره ای که به یاد کارول در پارک درست شد ( توجه کنید که اگر دولت مخالف این فرقه بود به راحتی میتونست جلوی ساخت مقبره رو بگیره ) این موضوع رو روشن میکنه.​
هنگامی که فرقه شکل گرفت مسیحیان شهر از اینکه عده ی کثیری از مردم شهر پیرو این دین جدید شده بودند عصبانی بودند و تلاش کرند تا رهبران فرقه رو مجازات کنند ، اما حاکمان شهر مخالف نظر مسیحیان بودند و حتی اون مقبره رو برای عضوی از این سازمان بنا کردند! حتی زمانی که سوزوندن ساحره ها همه جا ی کشور مرسوم شده بود( برای مثال در ماساچوست که خیلی با sh فاصله نداره) باز این حمایت حاکمان از فرقه ادامه داشت.​
همینطور که میبینید ، مسیحیت توی قرن 19 میلادی از فرقه صدمات زیادی رو دید. و به احتمال زیاد بخشی از حاکمان شهر هم از پیروان فرقه بودند در این مدت که به این شکل اجازه تخریب قدرت مسیحیت در شهر رو میدادند و البته این احتمال هم وجود داره که حاکمان شهر به وسیله سران فرقه خریداری یا تطمیع شده بودند.( البته به عللی که توی همین بخش بهش اشاره خواهیم کرد این احتمال از درجه ی کمتری برخوردار هستش).​
درنهایت ، فرقه صاحب قدرت زیادی شد ، و رسوم این فرقه شروع به گذاشتن تاثیرات جدی روی حیات شهر کرد ، که مهمترین اونها تاثیراتی بود که روی نحوه ی اجرای حکم اعدام و همچنین یونیفورم اعدام کنندگان داشت.​
فرقه مالک تاسیسات خیریه شهر هم بود: hope house ، wish house . ( صاحب رسمی و اسمی این دو سازمان ، سازمانی به نام silent hill support society بود که البته به طور کامل زیر نظر فرقه اداره میشد ) که بعدها برای شستشوی مغزی دادن افراد در یتیمخانه ها و بعد به کار گیری همین افراد برای مقاصد فرقه از این مراکز استفاده شد که نمونه بارز این افراد کلادیا ، والتر و حتی آلسا هستند.​
اما ، در دوره ی دوم ازحیات فرقه ، فرقه شروع به تفکیک شدن به حزب های مختلف کرد.( از جمله : حزب بانوان مقدس ،حزب مادر مقدس ، حزب والتیل و ...) و بنابراین از نفوذ و قدرت اون کاسته شد. و بعد کم کم تبدیل به یک سازمان زیرزمینی شد که شرارت ، دلالی دارو ، در دوره هایی دزدیدن دختر های جوان برای زنده کردن خدای فرقه ،و همچنین وارد کردن اعتقادات مزخرف و سیاهشون به یتیمخانه ها رو سرلوحه ی کارهاش قرار داد.​
طبق توضیحات گروه سازنده ی sh1 ، افرادی از فرقه بارها به انجام مراسم احضار خدا (summon god ) دست زدند ولی به دلایلی این کار ناموفق بود و اونها شکست خوردند. این اقدامات ناموفق ادامه داشت تا زمان ورود زنی به فرقه به نام دالیا گیلسپای ( یک متعصب تمام عیار که برای اعتقاداتش حتی حاضر به سوزوندن دختر خودش هم شد ) ، که شروع به ترویج پرستش شیطان و اعتقاداتی برای نابود کردن دنیا برای جمع کردن درد و رنج کرد... (شروع داستان sh1).

...........................

موضوع بعدی پیشرفت وشکل گیری فرقه.
پاینده باشید.
 
آخرین ویرایش:
  • Like
Reactions: residen
[FONT=&quot]6.2[/FONT]شکل گیری و توسعه ی فرقه

الف ) sh1​
برای اینکه درک بهتری از وضعیت مالی فرقه در طول حوادث شماره ی اول بازی داشته باشیم ، فقط کافیه کلیسای زیرزمینی فرقه رو که در منطقه ی تجاری شهر و در داخل مغازه ای به اسم green lion که به نوعی میشه گفت داخل فاضلاب بود رو به یاد بیاریم. که البته دالیا از این خرابه به عنوان "کلیسای دیگه ی شهر" نام میبرد. در واقع این کلیسا از بودجه ی کم فرقه در اون برهه از زمان حکایت میکنه. حالا برای پی بردن به وضع مالی مسیحیت اجازه بدید تا این کلیسا رو با کلیسای مسیحیان شهر ( Balkan church – جایی که برای بار نخست دالیا رو میبینیم ) مقایسه کنیم : اونجا همه چیز مرتب و خوب به نظر میرسه همه چیز براق و درخشنده و زیباست. تعداد زیاد صندلی ها از گستردگی مسیحیت در شهر خبر میده. میبینید تفاوت چشمگیر به نظر میرسه.​
میشد نتیجه گرفت که در طول حوادث sh1 نه تنها فعالیت فرقه قانونی نبوده ، بلکه نزد مردم هم چندان وجهه ای نداشته ، و مهمتر از همه اینکه اون مذهب تثبیت شده ی قبلی هم نبوده.( همونطور که گفته شد بعد از قرن نوزدهم موقعیت فرقه تضعیف شده بود. )​
به احتمال زیاد ، اکثر مشکلات فرقه از کمی طرفدارانش ناشی میشده که اون هم به خاطر تسلط گرایش به شیطان در اون دوره از تاریخ فرقه بوده.​
میشه اینطور توجیه کرد که : پیروان کم = بودجه ی کم = عدم توانایی درتطمیع حاکمان شهر...​
ولی فرقه کم کم برای بی پولی راه حل خوبی پیدا کرد ، فرقه برای جبران کمبود مالی سران شهر و پلیس رو توی منافع خودش از فروش محصولات و همچنین دکترهایی که تحت نظر فرقه کار میکرند ، شریک کرد ،اینجوری دوباره همه چیز روبه راه میشد و همه از وضعیت به وجود اومده راضی بودند (البته به غیر از کسانی که از تقابل دوباره فرقه و مسیحیان ناراضی بودند.) ، ولی با این روال خود شهر آروم آروم به تباهی کشیده میشد.​
در این میان تنها کسی که نگران وضعیت مالی فرقه نبود دالیا بود ، دالیا همچنان خودش رو وقف احضار خدا (شیطان ) کرده بود. و حتی توی این راه دخترش رو قربانی کرد اما به خاطر مزاحمت افرادی مثل هری یا دکتر کافمن اقدامات دالیا هم مفید نبود....​
ب) 17 سال مابین اتفاقات sh1 و sh3​
17 سال قبل از اتفاقات sh3 ، شهر مدیر امور فرهنگی و به علاوه آخرین خبره و کارشناس فرقه یعنی دالیا گیلسپای رو از دست داده بود. ( که به دست کافمن خائن کشته شده بود.) این جریان کمر فرقه رو شکوند، در چند سال ابتدایی بعد از مرگ دالیا فرقه شدیدا به هم ریخته و آشفته شده بود ، ولی بعد از مدتی لئونارد ولف دوست دیوانه دالیا به جای دالیا کارها رودر دست گرفت ( وینسنت در مورد لئونارد اینطور میگه : خاطره ی بیرحمی های اون برای همیشه در ذهن من زنده میمونه ) و زمانی که اون هم در یک درگیری فردی رو به خاطر اعتقادات مذهبی اش کشت ، اون رو درhospital brookhaven زندانی کردند وینسنت همه کاره ی مسایل فرهنگی فرقه شد و به جای لئونارد دیوانه ، دخترش کلادیا ولف در راس فرقه قرار گرفت. ( وینسنت فقط در ظاهر با اعتقادات کلادیا همسو شده بود و کلادیا هم به این دروغگو اعتماد کرد.) وینسنت در اون برهه به عنوان " پدر" ، و همچنین حسابدار اصلی فرقه هم محسوب میشد.​
کلادیا وقتیکه به مقام ارشد فرقه رسید ، در اولین قدم شروع به ایجاد تغییرات در فرقه و وارد کردن عقاید ریبرال به فرقه کرد. و برای مفیدتر شدن تغییراتش اهداف یتیمخونه های تخت نظارت فرقه رو به عقاید مسیحیت نزدیک کرد.وچون مطالعه ی تمام منابع کتابخونه ای برای سرعت بخشیدن به این روندغیر ممکن بود ، کلادیا ازوینسنت دعوت کرد که در این کار به کلادیا کمک کنه. همین همکاری ظاهری وینسنت در امور فرقه باعث شد تا بتونه منافع فرقه رو به منافع خودش نزدیک کنه و این فرصت ، فرصتی بود که مدتها برای اون وینسنت انتظار کشیده بود.​
حالا بیاید به تغییرات اصلی که کلادیا در اعتقادات مذهبی فرقه به وجود آورد به مروری داشته باشیم :​
1..آرمان های خصمانه به وجود اومده در فرقه ازفرقه حذف شد ، اسم دالیا و لئونارد ولف به طور کامل از تاریخ فرقه حذف شد. در جریان بازی (شماره ی سوم) شما فقط در سه مورد اشاراتی رو به دالیا میبینید : اولی یادداشتی که از طرف هری گذاشته شده بود ، هدر و داگلاس با ماشین به سمت شهر میرند و هدر از خاطراتش و از مادرش برای داگلاس صحبت میکنه- و میگه : زنی به نام دالیا ، اون سعی کرد تا خدای باستانی شهر رو احضار کنه . اون دختر خودش رو در این راه قربانی کرد.- و سوم مکالمه ی وینسنت با هدر که در اون وینسنت از دالیا به عنوان "جادوگر دیوانه ی پیر " نام برد و هیچ جا هم شما نوشته ای در مورد اینکه دالیا خودش و زندگی اش رووقف خدا کرد پیدا نمیکنید ، یا در مورد لئونارد هم همینطور هیچ جا اشاره ای به مفام یا خدماتش درفرقه دیده نمیشه (البته اون متنی که در مورد وضعیت لئونارد توضیح میده که در تیمارستان پیدا میشه ملاک نیست و بحث ما در رابطه با فرقه ست).​
2.جنسیت خدا نیز دچار تعییر شد و هر چه بیشتر به آلسا شبیه شد. ایده آل همیشگی کلادیا آلسا بود که همیشه اون رو "خواهر" خودش میدونست و فکر میکرد که خدای واقعی باید شبیه خواهر عزیزش باشه.​
3.افسانه ی فرقه اصلاح شد ، خدا برای نجات و رهایی مردم نازل میشه. زنی در هاله ای سفید ظاهر میشه وآلسا رو برای زمین به جا میگذاره. که احتمالااین افسانه رو هم کلادیا با توجه به ایده آل هاش که ذکر شد ساخته.​
4.آلسا حالا درجرگه مقدسات فرقه قرار داشت و عکسش همراه با عکس دیگر افراد مقدس فرقه مثل st.jennifer و st.nicolas ( که اوایل قرن بیستم به درجه ی تقدیس رسیدند) در اتاق ناقوس کلیسای فرقه قرار گرفته بود.​
5.مورد بعدی تغییر در اسم خدای فرقه هستش ، استثنایی هم وجود نداره هم در حزب والتیل و هم در باقی حزب ها خدا اسامی تازه ای پیدا کرده بود. طبق کتاب “about sincretic religions” که توی کتابخونه ای که در جریان sh3 با وینسنت ملاقات کردیم ، این تغییرات در اسامی خدا به خاطر تاثیر مسیحیت بر فرقه به وجود آمد. ضمنا حالا بین خدا و آلسا نزدیکی و وابستگی بیشتری وجود داشت. ( اگر خاطر شما باشه عکس آلسا و اون بچه در وسط عکس های دیگه بود و همچنین اون عکس نسبت به باقی عکس ها بزرگتر بود و همه ی این ها مربوط به کلادیا و ایده آل ها ازنظر اون میشه) . بنابراین شعاری در اون زمان به عنوان یک اصل در فرقه جا افتاد : میخواهی که به خدا برسی ؟ از السای مقدس پیروی کن!​
6.کلادیا بعد از اینکه زجرهایی که در بچگی به خاطر عقاید فرقه مبنی بر به دنیا آوردن خدا از بچه ها کشیده بود رو به یاد آورد و همچنین مطالبی در مورد سواستفاده از بچه ها خوند تمامی فعالیت هایی که در فرقه روی بچه ها انجام میشد رو متوقف کرد. کلادیا عقیده داشت که به وجود آوردن خدا فقط از طریق آلسا ممکن هستش. با این کار بچه ها بالاخره بعد از مدتها نفسی راحت کشیدند چون دیگه از این به بعد کسی اونها رو آزار نمیداد ، نمیسوزوند و برای زمان نامعلوم در water prison زندانی نمیکرد. و از اونجا بود که جستجو برای مادر خدا یعنی همون هدر میسون آغاز شد . من بعد بچه ها میتونستند شاد زندگی کنند و فرقه برای اونها تبدیل به یک سرگرمی شده بود. برای مثال شعرهایی در مورد خدا میخوندند و نقشه ی کلیسا رو میکشیدند و ... یک مثال هم هست برای این موضوع اگه پایان revenge رو درsh3 دیده باشید در جریان اون درباره ی کلادیا این شعر خونده میشه :کلادیا به ما آبنات برای خوردن و پول برای خرج کردن داد ولی باید مراقب باشیم تا عصبانی اش نکنیم.​
7.به جای اعتقادات سادیستی موجود در sh1 که مستقیما از تفکرات لئونارد و دالیا نشئت میگرفت حالا تفکر "رستگاری کلی" که یک اعتقاد مسیحی بود ( جایی که از تمام این عادات روزمره رها میشیم جایی که بهشت به وجود میاد و در اون نه جنگی هست نه مریضی نه پیری و نه هیچ سختی دیگه ای ) و طی sh3 از اون salvation of mankind نام برده میشد چیرگی داشت.​
عقایدی که با تکامل فرقه در اون ایجاد شد مختصرا میتونه با این بیان خلاصه بشوند که : " لازم نیست زجری کشیده بشه ! بگذارید تا آلسا پیدا بشه و با شکنجه دادن اون مجبورش میکنیم تا خدا رو متولد کنه خدایی که گناهان ما رو خواهد بخشید و دروازه ی بهشت رو به روی ما خواهد گشود. " به نظر میرسه که کلادیا برای ایجاد یه همچین دیدگاهی از این اعتقاد مسیحیت خیلی بهره گرفته که حضرت مسیح برای نجات بشریت زجر های زیادی رو کشیده خیلی بهره گرفته. شاید ذکر این نکته هم بجا باشه که اگرچه جنبه ظاهر این دین به خاطر نیازهایی تغییراتی روداشته اما فطرت و اساس اون بی تغییر مونده که که این ایده با توجه به روند داستانی در sh3 کاملا تایید میشه ....​
اما نتیجه ی تلفیق فرقه با عقاید مسیحیت بسیار چشمگیر شد ! فرقه حالا خیلی مردمی تر عمل میکرد در قیاس با زمان sh1 ، و مورد محبت مردم قرار میگرفت که نمونه اش هم جان نثاری هایی بود که پیروان متعصب فرقه انجام میدادند . به این نوشته که توی راهروی منتهی به کلیسای فرقه توی شماره ی سوم خطاب به فرقه گقته شده دقت کنید :" من جسم و روحم رو بدون هیچ شزطی تقدیم شما میکنم." میبینید واقعا فرقه رشد کرده بود. وقتی که چنین فرقه ی مردمی وجود داره باید جایی ماندگار هم در تاریخ شهر داشته باشه به همین خاطر کتابهای زیادی در مورد مذهب و خدای فرقه نوشته شد که از اون میتونیم به سری کتابهای علمی تحت نام "خدایان باستانی سایلنت هیل : مطالعه ای در ریشه و تکامل خدایان " اشاره کنیم . نمود تاثیر دیگه ی تغییرات کلادیا رو میتونیم توی کلیسای فرقه جستجو کنیم ! کلیسای مسیحیان (Balkan church )رو در sh1 به خاطر دارید ؟ و حالا ، زمان sh3 هیچ صحبتی در مورد این کلیسا شنیده نمیشه اما ما کلیسای فرقه رو میبنیم که به عظمت کلیسای بالکان شده ! به تعداد صندلی ها ، کیفیت نقاشی های افسانه ی خداو پیانوی کلیسا ( در مورد این پیانوباید گفت که فرقه برای عمومیت پیدا کردن عقایدش ، شروع به تصنیف سرودهایی مذهبی کرده بود ) نگاه کنید. چه طور ممکنه ؟ وینسنت به ما اینطور پاسخ میده : "من کلیسا رو با قدرت مخصوصم ساختم : قدرت پول" اما وینسنت کمی در مورد قدرت پول خودش اغراق کرد جمله به گونه ای از طرف وینسنت بیان میشه که گویا از جیب خودش خرج شده ولی طبق ممویی که در کلیسا ی فرقه در شماره ی سوم بازی پیدا میکنیم واضح هستش ، که وینسنت از خودش پولی خرج نمیکنه بلکه به نوعی از اهالی خود منطقه ی کلیسا جمع آوری میکنه به متن این ممو که توسط یکی از پیروان بازگو میشه توجه کنید :" من جدیدا شایعه ای رو شنیدم که پدر وینسنت از بعضی از پیروان باج میگرند" و البته به نظر میرسه که وینسنت تمایل نداره از این نوع اعانه جمع کردن با کلادیا حرفی زده بشه. پس این کلیسا با قدرت پول ساخته شده بود اما نه از سمت وینسنت بلکه از طرف خود پیروان فرقه.
.................​
خب! به صورت کامل تنزل چشمگیر فرقه به خاطر دالیا و همچنین ترقی و پیشرفت فرقه به خاطر طرز تفکر کلادیا بررسی شد .
طبق روال همیشگی تاپیک هر گونه سوالتون در باره ی تحلیل رو در این تاپیک قرار بدید.
در قسمت بعدی اوضاع فرقه بعد از کلادیا بررسی میشه.
پاینده باشید.
 
  • Like
Reactions: residen
6.3نابودی آرمانهای کلادیا ، شروع جدیدی در فرقه
بعد از حوادث شماره ی سوم چه اتفاقی برای فرقه افتاد ؟ شاید این سوال توی ذهن اکثریت طرفداران بازی شکل گرفته باشه امروز سعی میکنیم تا کمی این موضوع رو بررسی کنیم. نامه ی جوزف شرایبر برای ساکن بعدی اتاق 302 تا حدودی پاسخ این سوال ما رو میده ( اگه هنری 6 ماه بعد از ناپدید شدن جوزف به اشفیلد اومده باشه ، شرایبر "احتمالا " این نامه رو حدود 7 سال بعد از وقایع SH3 نوشته )​
“ 8 آپریل​
اگر چه خود فرقه از بین رفته ، من مطئنم که هنوز ماهیت اون زنده باقی مونده."​
پس ما میبینیم که بعد از مرگ لئونارد ، کلادیا و وینسنت و پیروان قدیمی فرقه ی اونها ، فرقه ی سایلنت هیل دوباره نابود شده ، و طبق dying inside همه ی اهالی شهر برای مدت طولانی شهر رو ترک کردند و در حقیقت از اینجاست که متروکه بودن شهر مطرح میشه. ولی آرمانها و تئوری های این فرقه پای خودش رو از مرزهای شهر فراتر گذاشته بود و توی ذهن مردم جای گرفته بود و به زندگی و فعالیتش ادامه میداده. فرقه تقریبا نابود شده بود ، اما هنوز پیروانی داشت ( که احتمالا فرقه دوباره به وسیله ی اونها احیا میشه ) بر فرض میشه از جاسپر گین دیوانه که میشه گفت به وسیله ی اعتقاداتش قربانی والتر شد ، از پیروان این نوع جدید از فرقه نام برد این موضوع با دیدن تی شرت جاسپر کاملا تایید میشه: تصویری از خدای فرقه !! که البته نکته جالبتر ی که در این مورد باید بدونیم این که وقتی که کلادیا و باقی کسایی که از تلفیق اعتقادات فرقه با مسیحیت پشتیبانی میکردند مردند شروعی تازه ایجاد شد تا پرستش شیطان که از تفکرات دالیا بود دوباره رواج پیدا کنه (تصویر روی تیشرت همون تصور دالیا از خدای فرقه بود که انتهای شماره ی اول بازی با اون برخورد کردیم.) ....​
بگذارید کمی بیشتر این موضوع رو باز کنیم هر چند تفکرات کلادیا باعث پیشرفت فرقه بعد از دوران دالیا شده بود ، اما اصالت فرقه که از اجداد ساکن شهر تا زمان دالیا پا بر جا بود و خیلی به تفکرات دالیا نزدیک بود مانع از این موضوع شد که تلاش های کلادیا که سعی میکرد هرطور شده فرقه رو گسترش بده و اون رو به شکلی که خودش از تعلیمات فرقه برداشت کرده بود در بیاره ، نتیجه ای بده و همین که کلادیا از صحنه ی فرقه محو شد چون آنچنان چیزی از دوران ریاستش به جا نمونده بود ، پیروان بعدی که از تغییرات دوران کلادیا زیاد آگاه نبودند باز هم به سنت اجدادشون برگشتند که این سنت ها چون به تفکرات دالیا خیلی نزدیک بود در اصل پیروان رو به سمتی برد که از آرمان های دالیا پیروی کنند و به طور کامل تلاش های کلادیا برای تلفیق فرقه با عقاید مسیحیت بی نتیجه موند.

6.4 کلیسای فرقه
در شماره ی سوم بازی ما میتونیم کلیسای فرقه رو ببینیم که کلادیا هم در یک اتاق کوچک در اون زندگی میکنه و کل کلیسای فرقه در نزدیکی lake side ameusment park قرار داره . با این حال ، تناقض هایی که توی جملات کاراکتر ها و همینطور نظرات سازندگان بازی وجود داره شایعات زیادی رو درباره ی این کلیسا به وجود آورده. بگذارید تا این موضوع رو بررسی کنیم . در جریان آخرین دیدار با کلادیا ، وینسنت این جمله رو بیان میکنه : " خونه؟ این کلیسا خونه ی من هستش ! من اون رو با قدرتم ساختم ! "​
اما آیا تمام این کلیسا رو وینسنت خودش ساخته؟ ما به راحتی میتونیم این بیان رو با ذکر چند دلیل رد کنیم:​
1. وقتی که هدر شیشه ای رو که توی صحن اصلی کلیسا هست و نقاشی از یک زن رو داره بررسی میکنه این جملات رو پیش خودش بیان میکنه : " به دلیلی من این شیشه کاری رو به یاد میارم ... وقتی که من یه دختر کوچک بودم همیشه برای اومدن به این کلیسای کوچک از اون استفاده میکردم ... اما اون دختر واقعا من نبودم. اون در حقیقت آلسا بود وقتی که من یه دختر کوچولو بودم..."​
و به همین خاطر باید بگیم که این کلیسا حدود 24 سال پیش هم وجود داشته ( فارق از اینکه چقدر وسعت داشته بالاخره وجود خارجی داشته ) ، یعنی زمانی که وینسنت حدود 2 تا 4 سال داشته ( طبق کتابی که خود کونامی از بازی منتشر کرده (l-m ) و الآن دوست عزیزمون شهام جان در حال ترجمه اون هستند وینسنت در زمان حوادث sh3 حدود 24 - 26 سال سن داشته).​
2.باز هم به گفته ی l-m : " نقشه ی کلیسا نقشه ای هست که توسط یک بچه و خیلی ساده کشیده شده . آلسا ، که دالیا مادرش بود ، باید این از این کلیسا دیدن کرده باشه " ممکنه که آلسا وقت زیادی رو در کلیسا صرف کرده باشه؟​
3.l-m : در silent hill:among the damned جیسون و دالیا که توی این کمیک دو کاراکتر اصلی بودند بعد از پیاده روی توی amusement park به این کلیسا میاند. اگر دالیا یی که ما میشناسیم همین دالیا باشه که توی شماره های کمیک منتشر شده حضور داره ، که البته ما اینطور فکر میکنیم ، جریان این بازی با توجه به ظاهر دالیا نباید کمتر از 30 سال با sh3 فاصله داشته باشه و در نتیجه کلیسا بیش از 30 سال از ساختش میگذره....​
4. بگذارید تا جایی رو که هدر در پایان شماره ی سوم بازی با "خدا" مبارزه کرد رو به یاد بیاریم : " قسمت زیرین کلیسا در حقیقت خربه ای هست که بانیان شهر در اون به انجام مراسم دینیشون میپرداختن" باز هم نقل قول دیگه ای از l-m . پس کلیسا روی یک مکان مقدس که برای انجام فرایض ازش استفاده میشد بنا شده. شاید بیش از صد سال از قدمت اون بگذره !​
نتیجتا : این مکان که بخش غربی شهر هست و در جریان بازی وینسنت برای هدر مکان اون رو اینگونه شرح میده : " کلیسا در طرف دیگه ی دریاچه قرار داره ، در شمال اون و وسط دریاچه. اگر که میخوای به اونجا بری بهتره که از طریق پارک به اونجا بری . فکر میکنم که تنها راه برای رفتن به اونجا در حال حاضر همین باشه. به شمال غربی Nathan Avenue برو. شاید این راه کمی دور باشه ولی کمتراز راه آسمان* هست." جایی بوده که قبلا در اون مراسم فراخواندن خدا برگزار میشده بعد از 1865به رهبری جنیفر و نیکلاس این مکان فروخته میشه ،و بعد کلیسای فرقه روی اون ساخته میشه. این موضوع ثابت میکنه که کلیسا از 1865 وجود داشته ( به عکس سینت جنیفر و سینت نیکولاس نگاه کنید که در آخرین اتاق کلیسا که یک سوراخ هم در اون هست و ما هم در پایان بازی به اونجا میرسیم ایستادند ) .​
با کنار هم گذاشتن همه ی نکاتی که ذکر شد میتونیم به راحتی دربیابیم که : وینسنت هیچ چیزی رو نساخت و فقط با پولی که از دیرنشینان میگرفت کلیسا رو ترمیم کرد و همچنین برای جذب بیشتر پیرو به اون شکوه و جلال بیشتری بخشید همین و بس.

*این کلمه از جمله حرف هایی بود که توی کل سری توجه من رو خیلی به خودش جلب کرد به همین خاطر تصمیم گرفتم کمی بیشتر در این مورد توضیح بدم : در نگاه اول شاید این کلمه خیلی بی معنی به نظر برسه اما کمی که دقیق بشیم میتونیم درک کنیم که نوعی کنایه در این حرف وینسنت وجود داره . وینسنت الآن داره در مورد چه چیز با هدر صحبت میکنه : در مورد مکان کلیسا ، من عقیده دارم که وینسنت با بیان این جمله قصد داره به نوعی قداست کلیسا ی فرقه رو به تمسخر بگیره . وینسنت داره میگه این راه میانبری هست برای رسیدن به بهشت و آسمان ولی ما میدونیم که وینسنت خودش آنچنان اعتقادی به فرقه نداره و اگر با کلادیا و تفکراتش همراه شده صرفا برای کسب منافع و قدرت بوده این جمله رو بارها در طول بازی از زبان خود وینسنت هم میشنویم پس این حرف از اعتقاداتش نشئت نمیگیره . میتونم اینطور بیان کنم که نه تنها وینسنت با کلادیا همراه نبوده بلکه به نوعی اون رو فردی دیوانه هم میدونه و با این حرف تفکرات کلادیا رو به مسخره میگیره.

بحث بعدی در مورد فرقه به خانه ی آرزو میپردازه. پس تا بعد.
پاینده باشید.
 
  • Like
Reactions: residen
6.5خانه ی آرزو
Wish house نامی آشنا برای طرفداران بازی هست جایی که به نوعی تمام اتفاقات SH4 از اونجا نشئت میگرفت "یتیمخانه ای که در جنگل نزدیک به شهرسایلنت هیل قرار داره". در این جنگل صخره ی مقدسی وجود داره که در اصل معبود بومیان منطقه بوده و اونها با کمک این سنگ با اجداد از دست رفته ی خودشون صحبت میکردند . این سنگ با نام "Nahkeehona" شناخته میشه و در حقیقت همون سنگی هست که هنری برای اولین بار جاسپر رو در کنار اون پیدا میکنه. اگر دقت کرده باشید دور تا دور صخره شمع روشن شده و این تاییدی هست برای اینکه برای ساکنین اون سنگ حالت مذهبی و مقدس داره . این نوانخانه رسما متعلق به سازمان خیریه ای به نام silent hill smile support society که به s4 هم شناخته میشه هستش ولی در عمل این مرکز تخت تسلط فرقه ی مادر مقدس (holly MOTHER )فعالیت میکنه برای توضیح اینکه چرا تصور میشه که این یتیمخانه از پایه برای استفاده های مذهبی و نه خیریه ای بنا شده دقت به اینکه این مکان در کنار سنگ مقدس Nahkeehona که از گذشته های دور استفاده مذهبی داشته کافی است .مشهوده که ، در ااین نوانخانه بچه ها به طرق مختلف تحت تعلیمات وحشتناکفرقه قرار میگرفتند ، از جمله ی این تعلیمات خواندن دعاهای فرقه بود همچنین گاهی نیز بچه ها در برج مخوفی زندانی میشدند که نزدیک یتیمخانه و زیر جنگل قرار داشت و به water prison یا panopticon prison معروف بود.والتر سالیوان کودکی خودش رو در این مکان سپری کرد. و همین تعلیمات داده شده در یتیمخانه بود که والتر رو به فکر درباره ی اجرای 21 قربانی انداخت. به طور حتم ، مردم شهر گاهی در مورد اتفاقاتی که اونجا رخ میده میشنیدند و جوزف شریبر هم مطلبی رودر این باره در مجله کنکورد چاپ کرده بود ، این مقاله رو با هم میخونیم :

تعلیم ناامیدی!! : خانه ی آرزو
Wish house یتیمخانه ای است که در حومه ی شهر silent hill قرار داره. اما پشت این تصویر غلط اونجا جایی است برای نگهداری از بچه هایی که توسط فرقه دزدیده شده اند و در اونجا شستشوی مغزی داده میشوند. اونجا توسط silent hill smile support society، سازمان خیریه ای که گاها با نام s4 هم شناخته میشه مدیریت میشه. درسته که s4 سازمان خیریه ای است که " کودکان فقیر و بیخانمان رو جمع میکنه و اونها رو با امید بزرگ میکنه." اما در باطن ، سازمان منحرفی است که عقاید مزخرف دینی خودش رو به جای ارزش های الهی به بچه ها آموزش میده. آقای اسمیت که در نزدیکی خانه ی آرزو زندگی میکنه ، نکته ای رو برای گفتن به ما داشت :"گاهی اوقات من صداهای عجیبی رو از اونجا میشنیدم صدای بچه هایی که در حال خوندن وردهای عجیبی بودند و همینطور شبها میتونستم صدای گریه ی بچه ها رو بشنوم. یکبار که برای شکایت از این وضع به اونجارفتم ، اونها من رو بیرون انداختند و بعد از اون هم هیچ تغییری در این وضع به وجود نیومد."
در حقیقت ، نویسنده ی این مطلب هم هنگامی که برای گرفتن عکس از ساختمان و تشکیلات یتیمخانه به اونجا مراجعه کرد با همین برخورد اونها مواجه شد. به واقع ، مسئولین wish house چه چیز رو برای مخفی کردن دارند؟ در طول تححقیقات ، من تونستم برج بتونی مشکوکی که به نظر میاد وابسته به این تشکیلات باشه رو کشف کنم . متاسفانه ، هیچ کس حاضر نشد که درباره ی نوع استفاده از این برج به من توضیحی بده. اما بعید به نظرمیاد که از اونجا برای توسعه ی یتیمخانه استفاده بشه. در حقیقت ممکن هستش که اونجا یک زندان باشه ،و همچنین ممکنه که یک پرستشگاه باشه. فرقه ی مذهبی که خانه ی آرزو تحت نظر اون ادره میشه با نام the order شناخته میشه.فرقه ی مذهبی که با تاریخ شهر پیوند های زیادی داره. اما اعتقادات پیروان این فرقه که خودشون رو افراد برگزیده و انتخاب شده میدونند تاریک و البته خطرناک هست. من قصد دارم که تحقیقاتم رو درباره ی خانه ی آرزو و فرقه ی مذهبی پشت اون ادامه بدم.من همیشه معتقدم که باید حقیقت رو به طور کامل گفت و راه درست رو به فرزندان نشان داد، این مهمترین وظیفه ی ماست.
جوزف شرایبر

خب ! این مقاله ای که با هم خوندیم رو ما در دو شماره میتونیم بخونیم یکی در sh3 و دیگری در sh4 ولی نکته ای که وجود داره اینکه اسم یتیمخانه در دو شماره با هم متفاوت هستش در یکی hope house و در دیگری wish house . شاید درنگاه اول اینطور تصور بشه که سازندگان بازی اسم مقاله رو به اشتباه عوض کردند . ولی در حقیقت موضوع چیز دیگری هستش. این دو مقاله با هم متفاوت هستند و در دو مجله ی متفاوت (sh times و concord ) به چاپ رسیدند. اما چرا؟ در حقیقت جوزف وقتی یک بار مطلبش رو به چاپ رسوند ( در زمان sh3 و در مجله ی sh times ) مسئولین یتیمخانه از ترس بد نامی اسم یتیمخانه رو عوض کردند و به همین خاطر بود که جوزف در زمان sh4 و در مجله ی concord بار دیگه همین مطلب رو ولی اینبار با اسم جدیدش به چاپ رسوند.
حالا با تمام این نکاتی که عرض شد میرسیم به آخرین و مهمترین نکته در مورد یتیمخانه یعنی مکان تقریبی اون. برای اینکه بتونیم درک خوبی از این موضوع داشته باشیم اجاز ه بدید مروری بکنیم بر اتفاقاتی که توی شماره ی دوم و چهارم بازی مربوط به این مکان رخ داده :
1. Sh2 : بعد از silent hill historical society که در جنوب غربی شهر قرار داشت و در طرف دیگه ی پارک کنار دریاچه واقع شده بود جیمز به یک لابیرنت ( مکانی که در انتهای اون با پدر آنجلا مبارزه میکنیم ) میرسه و بعد از اون به قبرستان میرسه و میتونه قبر والتر سالیوان رو در اونجا ببینه.
2. Sh4: قبر والتر داخل جنگل و نزدیک به wish house قرار داره.
3. Sh2:بعد از قبرستان جیمز به یک کارخانه ی بسته بندی گوشت میره .
4. Sh4:نزدیک قبرستان کارخونه ی مشکوکی وجود داره.
5. Sh2:کارخانه و قبرستان هر دو نزدیک به دریاچه ی تولوکا قرار دارند. مشخصا ، سرد خانه ی کارخونه چسبیده به دریاچه قرار داره . (برای دست رسی آسان به گوشت )
6. Sh4:قبرستان ، جنگل ، کارخانه و یتیمخانه تزدیک دریاچه قرار دارند که میشه توی بازی مشاهده کرد. وقتی که توی کارخانه راه میرید هنری دائما از بوی بدی شکایت میکنه و ممکنه که این بو از گوشت فاسد بوده باشه .( توی بازی ، تکه هایی از گوشت های فاسد رو در جنگل هم میتونیم بینیم ، که میتونه از خاطرات والتر از نزدیک بودن کارخانه ی بسته بندی گوشت سرچشمه گرفته باشه. )
بعد از این بررسی میشه مکان تقریبی رو برای این یتیمخونه متصورشد :
داخل جنگل در جنوب غربی شهر سایلنت هیل.
خب با بررسی wish house مباحث مربوط به فرقه که ششمین مبحث این تحلیل بود به پایان میرسه و قسمت بعدی تحلیل به مباحث مربوط به "paradise "میپردازه.​
 
آخرین ویرایش:
  • Like
Reactions: residen
7.بهشت ( paradise )
همونطور که تا بحال متوجه شدید فرقه آرزوی ساخت بهشت رو با کمک "خدا" داشته. افراد فرقه هم تصور میکردند که این کار اونقدر مقدس و مبارک هست که میتونه همه ی هدف ها رو توجیه کنه و سر آمد تمام هدف های فرقه قرار بگیره.این رو بارها در سری مشاهده کردیم که اعضای فرقه دم از بهشت میزدند و اساسا هر فعالیتی که توی سری انجام شده برای این بوده که به خلق بهشت ختم بشود. میتونیم تلاش های کلادیا و دالیا رو مثال بارز از این موضوع بدونیم این دو اگرچه در ظاهر میخواستند خدای مورد نظرشون رو به وجود بیارند اما در حقیقت همه یک هدف داشتند و اون هدف هم رسیدن به بهشتی بوده که از قدیم وعده ی اون رو به اونها داده بودند. با این حال ، اعضای فرقه در مورد تعاریفشون از خدا و همچنین ماهیت دنیای ایده آلی که در ذهن داشتند ، هیچ اتفاق نظر و اجماعی نداشتند و همین اختلاف نظر تجزیه فرقه به حذب های مختلف و همچنین تحریفات بیشمار درفرقه رو در پی داشت. و به همین خاطر حالا چندین مفهوم از بهشت در فرقه وجود داره و همینطور طرق مختلفی هم برای رسیدن به اون در سری sh مطرح میشه . بیاید تا با هم مروری داشته باشیم بر این ایده ها و تحلیلی روی اونها داشته باشیم:

7.1 ایده های نظری و عملی بهشت کامل (absolute paradise )
مطابق افسانه های قدیمی ، اعضای فرقه معتقد بودند که با اجرای آیین های فرقه ، که اغلب هم بسیار مشکل بودند، وهمچنین با اهدای قربانی "خدا" متولد میشه ، رنج وغم اونها رو احساس میکنه و در نتیجه بهشت رو برای رهلیی اونها از این وضعیت به وجود میاره. (البته بعد از اینکه خدا جهان رو به وسیله آتش خودش پاک کرد _ بنیاد زندگی موجودات نابود میشه تا دنیای جدید شکل بگیره_) اما اونها اشتباه میکردند. با انجام این آیین ها توسط اعضای فرقه رنجی که مردم به خاطر تلفات دادن در این راه کشیده بودند آنچنان افزایش پیدا کرد که این دنیای درون که " با رنج پاک و تصفیه شده بود" به میزان زیادی قدرتمند شد که توانایی جذب کردن و به درون خود کشیدن مردم رو پیدا کرد. این یعنی چی؟ یعنی که این بهشتی که فرقه به وجود آورده بود حاصلی از خدا یا حتی شیطان یا هر موجود فرازمینی دیگری نبود بلکه در اصل مخلوقی از یک انسان عادی و معمولی بود ! حالا به نظر شما این دنیا میتونه قابل اعتماد یا حتی قابل پیش بینی باشه ؟ ، همونطور که ما میتونیم مشاهده کنیم ، چی بر سر افراد دیگه ی فرقه اومد؟ به نظر شما این همون ایده آل فرقه از بهشتی که پر از خوشی و شادی است ، میتونه باشه؟ به نظر میرسه خیلی از افرادی که در میان راه کاملا جهت خودشون رو عوض کردند ، مثل دکتر کافمن ، نیز دریک چنین سوالی به توانایی فرقه در رسیدن به اهدافش شک کردند .

7.2 توضیحی درباره ی نقص در مفهوم کلی "بهشت" در فرقه*
یک سوال اساسی : ذات و وجود بهشت چیست ؟ چهارمین تابلو از تابلوهای افسانه ی فرقه این جواب رو برای ما به همراه داره: " جایی که مردم فقط به واسطه ی بودن در اون شاد باشند" ، پس بنابراین ، بهشت باید به تمام خواسته های مردم عمل کنه و آرزوهاشون رو تحقق ببخشه... اما این ها چگونه با قدرت دهن میتونه محقق بشه؟ حتی اگر با کمک مراسم و آیین ها فرقه موفق به ساخت این دنیای درون که قادر به جذب همه ی مردم هست ( بهشت ) بشود باز هم این برای اینکه قادر به شاد کردن "همه" باشه کافی هست ؟ این دنیایی که گفته شد از طریق انسان های معمولی به وجود آمده آیا میتونه پاسخگوی نظریات نسبیت و فردیت باشه ؟ دوستان همینطور که شما هم میدونید در بین مردم در نوع درک از خیر و شر ، زیبایی و زشتی و... تفاوت های زیادی وجود داره.​
یک نفر میتونه دنیای ایده آل خودش رو دنیایی بدون جنگ ، بدون سن و بدون مرگ به حساب بیاره ، دیگری میتونه خوشی رو توی کابوس و رویا تجربه بکنه ، سومی میتونه آرزوی مرگ ، مکاشفه ونابودی رو داشته باشه و چهارمین نفر ممکنه اصلا علاقه ای به بهشت نداشته باشه و زندگی در همین دنیای عادی رو ترجیح بده.... هیچ چیزی وجود نداره که بتونه همه ی مردم رو باهم شاد کنه ، چون آمال و ارزشهای بشر میتونه متنوع باشه. و اگر هم دنیای ایده آل کسی به صورت بهشت به وجود بیا و آنچنان هم قدرتمند باشه که بتونه روی همه تاثیر داشته باشه باز این مفهوم رو نداره که بتونه آرزوها و آمال همه ی مردم روبرآورده کنه....​
تنها راه منطقی برای این موضوع این هستش که این "بهشت " از هزاران دنیای درونی تشکیل بشه که با هم متفاوت هستند ، در این صورت هر کس میتونه در جایی باشه که نمودی از احتیاجات و آرزوهاش هست ، همونطوری که دنیای ایده آلش رو تصویر کرده بود... اما ، اول اینکه بهشت های متفاوت هیچ گاه به دست نمیاد ( چون دنیاها باید دارای انسجام و پیوستگی باشند که اونطور که گفته شد توی این بهشتها ی متفاوت انسجامی وجود نداره) و دوم اینکه ، هنوز معلوم نیست که این دنیاها باعث شادی همه ی افراد میشه یا نه برای مثال این بهشت ها برای ارنست بالدوین** که دنیایی پر از غم و تنهایی رو در خودش داره خوشی رو به همراه نخواهد داشت. با همه ی مواردی که ذکر شد به نظر شما ممکنه که کسی همچنین بهشتی رو نیاز داشته باشه؟​
*دوستان توجه داشته باشید که اگر در مورد نقص بهشت صحبت میکنیم ، در مورد بهشتی است که گفته شد توسط انسان خلق شده نه خدا ، و این منکر توانایی خدایی که خیلی ها به اون اعتقاد دارند ، در ساخت بهشت نیست.​
**ارنست بالدوین رو در قسمت تحلیل شخصیت ها به طور کامل بررسی خواهیم کرد فقط برای آشنایی شما عرض کنم که بالدوین همون فردی است که در زیر بازی ماریا درsh2 حضور داره ، فردی که از زمانی که دخترش امی بالدوین توی 7 سالگی از پنجره به پایین پرت شد دچار افسردگی شد و قصد داشت تا با آیین هایی که توی فرقه وجود داشت دختر خودش رو زنده کند و هیچ چیز به جز این ، ارنست رو شاد نمیکرد.


در آپدیت بعدی ایده آل لئونارد ولف و نظریه ی" رنج " بررسی خواهند شد.

پاینده باشید.
 
  • Like
Reactions: residen

7.3 تفکری در درد کشیدن و شهید دادن
مطابق فرقه ،" خدا " هنگامی نزول خواهد کرد که درد و رنج مردم رو احساس کنه و نیرویی که کسب میکنه در حقیقت نیرویی است که از همین رنج کشیدن مردم به وجود آمده. ( همونطور که قبل هم ذکر شد ، انرژی ذهن از تفکرات و به طور اخص از احساسات منفی به وجود میاد و رشد میکنه) و به این طریق مشخص میشه که بدون درد و رنج بهشتی نمیتونه خلق بشه. این ویژگی مذهب حاکم باعث به وجود آمدن احترام همیشگی برای رنج در فرقه شده و همین تفکر هست که باعث خلق آیین ها و مراسم وحشتناک موجود در sh شده.اصولا افکاری مثل شهادت طلبی ، رنج کشی و رفتار سادیسمی مثل بریدن سر یا بیرون کشیدن قلب از سینه دارای جایگاه و منزلت بخصوصی در مذهب sh هستند و این موضوع میتونه نتیجه ای رو همراه داشته باشه ، اون هم اینکه افراد فرقه به این باور برسند که خدا در حقیقت تجسمی است از درد و رنج ، اما همونطور که ما میدونیم خدا موجودی است که آرزوها و احساسات مردم رو حقیقت میبخشه. بدیهی است که به دو علت برای رنج بردن در فرقه جایگاه به خصوصی وجود دارد ، اول اینکه خدا میتونه در حقیقت زاده ی این احساس باشه چیزی که در طول سری از اون به mother of god تعبیر میشه و دیگری اینکه رنج کشیدن به میزان زیادی به مراسم و آیین های هندوهایی که در سالیان دور در sh ساکن بودند مربوط میشه.​
اما با مردمی که نه خود تمایلی به درد کشیدن دارند و نه مایلند که باعث درد کشیدن مردم دیگه بشوند چه باید کرد ؟ اونها از نیروی خداوندی چیزی رو ندارند و هیچ قدمی برای وارد شدن به بهشت بر نمیدارند این مردم چه جوری میتونند لایق رهایی و نجات باشند ؟ در مورد این سوال هم افراد فرقه نظر غالب و یکپارچه ای ندارند بعضی از اونها معتقدند که رهایی برای همه ی موجودات باید اتفاق بیفته ولی بقیه ی افراد این تصور رو دارند که راحتترین راه این هستش که از شر انسان هایی که به وجودشون نیازی نیست و لیاقت رسیدن به بهشت رو ندارند خلاص شد. در فرقه اصطلاحی برای این افراد وجود داره که برای طرفداران بازی آشناست به این افراد در فرقه unnecessary people گفته میشه و به تناوب ما میتونیم این جمله رو از زبان روسای فرقه بشنویم.​
با این طرز فکر فرقه شروع به استفاده از درد و رنج ، برای پایان دادن به پروسه ی ساخت بهشت کرد. و از همین زمان بود که کتاب مقدس فرقه مسایل جدیدی رو در خود گنجوند از جمله ی این اضافات میشه به : بیرون کشیدن ده قلب برای نشان دادن بندگی خود نسبت به خدا ، کشتن 21 نفر برای آمدن مادر مقدس و ... اشاره کرد.​
فرقه از افرادی مثل آلیسا گیلسپی یا والتر سالیوان برای مجازات افراد مرتد و همچنین ایجاد درد و رنج در دنیا استفاده میکرد. برای استفاده از این گونه افراد فرقه فقط کافی بود که اونها رو به خدا و درد و رنج معتقد میکرد و به وسیله ی اعمال این افراد ، رنج بشر قدرت میگرفت و زمان متولد شدن خدا نزدیک میشد. ( صحبت هایی که قبلا در مورد تاثیر احساسات و ایده های منفی زندانیان بر قدرت شهر شد رو به خاطر بیارید.)​
7.4 رستگاری برگزیدگان ( تحلیلی بر ایده آل لئونارد ولف )
لئونارد ولف از لحاظ مذهبی شخصی شدیدا متعصب بود و آنچنان به عقایدش ملزم بود که حرف هیچ کس دیگه ای رو نمیشنید.. لئونارد به مراسم باستانی معتقد بود که از اون به نام آیین خون نام برده میشه. این موضوع رو به راحتی میشه ثابت کرد چون اگر خاطر تون باشه قبل از اینکه ما در sh3 داخل بیمارستان با لئونارد ملاقات کنیم باید این مراسم رو اجرا می کردیم. لئونارد همچنین معتقد بود که هنگام نزول خدا تنها افراد برگزیده هستند که میتونند بهشت رو ببینند ، یعنی تنها کسانی که" قادر به شنیدن صدای خداوند هستند " که با این توصیف unnecessary peopleکه توضیحش داده شد هرگز توانایی رسیدن به این دنیای جدید رو نخواهند داشت.(جرا حتی کسانی که اعتقادی به خداوند ندارند هم پاداش داده بشوند ؟) میشه اینطور تصور کرد که این ایده ی برگزیده گان که لئونارد ازش صحبت میکنه به خاطر جایگاه لئونارد در سازمان فرقه به وجود اومده و به نوعی لئونارد یک مقدار خودش رو از بقیه ی افراد جدا میکنه و خود رو بالاتر از بقیه ی افراد میبینه. و خودش رو جز افراد منتخب و برگزیده قلمداد میکنه که کمی زیاده روی هستش .​
پیرو همین اعتقادش ، لئونارد شروع به مبارزه علیه unnecessary people كرد.​
این جمله از لئونارد رو به یاد بیارید : این دنیا پر از مردمی است که نیازی به وجودشون نیست . این اراده ی خدای من است که در این راه بجنگم تا جهان از شر وجود این مردم پاک بشه.​
طبیعتا لئونارد خودش رو کاملا برگزیده فرض کرده بود. و برای تثبیت عقیدش شروع به حفظ و نگهداری از لوحی به نام طلسم متاترون* ( یا Talisman of Metathrone ) کرد و همزمان شروع به از بین بردن افراد بی دین و فاسد در بحث های مذهبی ، اون هم به وسیله چاقو کرد. درباره ی لئونارد هم در قسمت تحلیل کاراکترها به طور خیلی جامع صحبت خواهیم کرد ولی خب بد ندیدم یه نوضیح مختصر درباره ی این بدم که چرا لئونارد به اون وضع در بیمارستان نگهداری میشد. همونطور که گفته شد لئونارد یک نفر رو با چاقو کشته بود ولی خب جای یک همچین آدمی یا بالای دار هست یا داخل زندان ولی در مورد لئونارد قضیه فرق می کرد ، لئونارد از فرط تعصب به توهم افتاد و آنچنان در این راه پیشروی کرد که اون رو به تشخیص اینکه دچار جنون شده و اختیاری از خودش نداشته ، به جای زندان به تیمارستان فرستادند و از اون زمان بود که لئونارد در تیمارستان نگهداری شد.​
در ادامه لازمه که بینش لئونارد رو از بهشت ایده آلش مورد بررسی قرار بدیم.​
لئونارد و دالیا هر دو جنبه ی شیطان پرستی رو در فرقه از خودشون نشون دادند به علاوه ی اینکه لئونارد یک قاتل مبتلا به سادیسم هم بود. ( برا ی فهمیدن این موضوع کافی هستش که به عکس های لئونارد نگاهی بندازیم . تمایل به خون شدیدا در این عکس ها احساس میشه. به علاوه ی اینکه لئونارد حتی دختر خودش رو هم مورد ضرب و شتم قرار داده . ) لئونارد به دنیای پر از خون آلسا تمایل داشت و اگر چه برای باقی مردم به طور معمول این دنیا شبیه به یک کابوس یا جهنم هستش ، اما لئونارد برعکس از این دنیا لذت هم می برد. لئونارد شدیدا می خواست که دالیا هم درکش از دنیای ایده آل ( یا بهشت ) ، ترکیبی باشه از جهنم با یک آسیاب گوشت **، و درکش از خدا ، شیطانی باشه که به صورت مردی در حال پرواز در اومده** ... جایی که لئونارد آشکارا میتونه در اون شاد باشه. اما در این راه کاملا ناموفق بود.

*طلسم متاترون همون طلسمی است که بعد از جنگ با لئونارد به دست میاریم. اما نکته ای که در این مورد وجود داره ، رفتار وینسنت هست راجع به این طلسم اگر خاطرتون باشه گفته شد که وینسنت به اعتقادات کلادیا اعتقادی نداره ولی بر عکس نسبت به این طلسم واکنش های شدیدی نشون میده . برای مثال اگر در کتابخونه رو بیاد بیارید وینسنت به هدر میگه که تا زمانی که ما این طلسم رو در اختیار داریم در امان هستیم در پایان کار هم قصد داره که با همین طلسم جلوی کلادیا رو بگیره این نشون میده که وینسنت نسبت به تمام مسایل فرقه بی اعتنا نیست و در حقیقت بیش از اینکه با کلادیا همسو باشه با پدر کلادیا همسو ست. که البته میدونیم این طلسم هم کاری از پیش نبرد.

* *برای فهم بیشتر این دو تکه یادتون باشه که این ها فقط حالت تمثیل دارند یعنی فقط میزان انحراف و تعصب لئونارد رو میرسونند که به چه میزان حالت وحشیانه پیدا کرده بودند.​
.......................................​
آپدیت بعدی به تحلیل ایده آل دالیا و تحلیل ایده آل کلادیا از بهشت میپردازه.​
پاینده باشید.
 
  • Like
Reactions: residen
7.5 "رهایی همگان از درد و رنج " ( تحلیلی بر ایده آل دالیا گیلسپی )
"این برای مردم ، غیرعادی نیست که خدایی یکتا را پرستش کنند و در همان حال با آن مخالف باشند."​
با وجود اینکه لئونارد و دالیا جنبه ی شیطان پرستی فرقه رو به نمایش گذاشتند و علاوه بر این بر سر مراسم احضار خدا ( summon of god )وجه اشتراک داشتند اما ایده اونها در مورد بهشت کمی متفاوت با هم بود.​
اما نمود بهشت برای دالیا چگونه بود؟ تصور بهشت از نظر دالیا در آخرین دیالوگی که با هری میسون در شماره اول بازی داشت کااملا مشخص میشه : " زمان موعود فرا رسید . همه ی موجودات از درد و رنج رهایی پیدا خواهند کرد . رستگاری ما در دستان ماست. امروز روز تصفیه حساب است . زمانی که تمام درد و غم ما کنار خواهد رفت.” این حرف ها ممکن هست که این تصور رو بوجود بیاره که دالیا آرزوی آزادی رو داره ، البته آزادی برای همه نه فقط برای انسان های برگزیده . اما زمانی که ما این رو با صحبت های دیگه از دالیا ( در طول بازی دالیا صحبتهای مبهمی رو داره ، که برای گیمر معمولی نامفهوم به نظر میاد.) مقایسه میکنیم با کمی تفاوت روبه رو میشیم: " وقتی که احضار خدا کامل شود همه از بین میروند. حتی در روز ، تاریکی خورشید را خواهد پوشاند ! همه خواهند مرد ! " که این مفهوم رو داره که بهشت دالیا به نوعی مرگ جهانی ، تاریکی دائمی و انقراض کامل موجودات رو در پی داره. دالیا این اندیشه رو داره ، که زندگی تنها درد و رنج رو در پی داره و میخواد که همه رو از این درد و رنج آزاد کنه . یعنی اگر واضح تر بگیم دالیا فقط میخواد که از شر این دنیا راحت بشه.​
اما از چه زمانی دالیا شروع به تفکر درباره ی همچین چیزی کرد؟ در زمان اتفاقات شماره ی اول از بازی دالیا حدود 46 سال از عمرش می گذشت و به احتمال زیاد مصیبت های جنگ جهانی دوم رو دیده بود و این رنج و درد تاثیر عظیمی روی احساسات دالیا داشته و به مرور دالیا به این نتیجه رسید که بهترین راه برای رسیدن به آرامش همون مرگ هست بعد از اینکه این عقیده که زندگی همیشه باعث به وجود آمدن درد میشه ، و مرگ راهی برای رهایی از این درد ورنج هستش ، دالیا شروع به استفاده از جادو کرد و همچنان امیدوار بود که بتونه مردم رو از قید و پایبندی درد زندگی رها کنه تا بتونه دنیا رو تغییر بده ، اون رو نابود کنه ، و اون رو به سمت نیستی تغییر بده جایی که زندگی نباشه و بنابراین درد و رنج هم نباشه. و کاری که برای رسیدن به این هدف لازم بود که دالیا انجام بده این بود که جهان رو به وسیله ی آتش پاک کنه و در مذهب sh بالاخره دالیا راهی پیدا کرد که به وسیله ی اون رویای دیرینش رو محقق کنه...​
برای تحقق هدف سیاه ش دالیا به عمد شروع به اذیت و تمسخر دخترش آلسا کرد ، دالیا با توجه به تعالیم فرقه به این نتیجه رسیده بود که برای پاک کردن دنیا باید ازبچه ها استفاده کنه ، بنابراین السا شروع کرد به ساخت دنیای درونش کرد که در اون نسبت به همه ی انسان ها احساس تنفر میکرد و آرزوی مرگ تمام مردم رو داشت ،و این قضیه در دنیای درون آلسا تاثیر داشت : سامایل خدای ایده آل در نظر آلسا بود ، اهریمنی که میتونست مرگ تمام انسان ها رو به ارمغان بیاره. بنابراین این خدا نیاز داشت به استفاده از نیروی ذهن یک دختر و بدین وسیله با ساخت دنیای درون آلسا و تکمیل اون هر چیزی که آلسا به اون نگاه میکرد نابود میشد. اما دالیا یک چیز رو درست متوجه نشده بود و اون نکته این بود که با بودن در یهشت هوشیاری انسان از بین نمیره و اگر ایده آل دالیا به حقیقت میپیوست ، به این معنی نبود که دنیا حالتی مطلوب پیدا خواهد کرد و پاک خواهد شد ، بلکه این نابودی دایمی میشد ، و دنیا به یک کابوس ابدی تبدیل میشد. دردی دایمی و دنیایی که به جهت زیادی درد و خون و مرگ ، فقط مطلوب افراد سادیستی مثل لئونارد ولف میتونست باشه...

7.6 رستگاری بشر ( تحلیل ایده آل کلادیا ولف )
میشه گفت که ایده و نظر کلادیا در مورد بهشت جالب تر و جذاب تر از پیشینیانش در سمت رییس فرقه هستش . دیدگاه کلادیا در مورد مسئله ی بهشت به طور کامل با نظر دالیا و لئونارد متفاوت بود. ( همونطور که قبلا ذکر کردم دیدگاه کلادیا خیلی از اعتقادات مسیحی تاثیر گرفته بود.) ، اما لئونارد ودالیا همیشه فشار زیادی رو به کلادیا وارد میکردند تا بتونند اون رو همسو با خودشون بکنند .​
کلادیا در دوران بچگی درد و رنج زیادی رو به خاطر افکار سادیستی پدرش لئونارد متحمل شد. اون بهشت رو جایی بدون حرص بدون جنگ بدون دشمنی بدون بیماری و در نهایت بدون مرگ میدید. ( اون بهشت رو اینطور توصیف میکنه : "مکانی بدون درد و بدون گرسنگی بدون بیماری و بدون پیری ") . اما دنیای ایده آلی بدون هیچ جنبه ی منفی چطور میتونه وجود داشته باشه ؟ سفید چطور میتونه بدون وجود سیاه معنی پیدا کنه ! بدون وجود غم شادی وجود نداره ، هیچ عملی بدون عکس العمل وجود نداره ، ... .​
اگر سنی وجود نداشته باشه چطور میتونیم لذت جوانی رو احساس کنیم ، اگه نفرتی وجود نداشته باشه عشق هم معنا پیدا نمیکنه . این جاست که میبینیم این ایده هم دارای نواقصی هست.​
کلادیا همیشه دوست دوران کودکیش رو که برای اون مثل خواهر بزرگتر بود یعنی آلسا رو به عنوان فرد ایده آل خودش در نظر میگرفت . کلادیا معتقد بود که درد باعث پاک شدن افراد میشه و اعتقادات درخشانی رو در افراد پرورش میده ( در آخرین ملاقات با کلادیا ایده ی خودش رو اینطور تشریح میکنه : " خیلی سخته که آدم بتونه درک کنه که پاکی میتونه از دردو رنج متولد یشه ؟" ) و نتیجتا از اونجایی که آلسا در طول زندگیش سختی های زیادی رو تحمل کرده دنیایی که اون خلق کنه دنیای پاکی خواهد بود و میتونه همون بهشت ایده آل باشه . کلادیا حتی تصور نمیکرد که ذهن بیمار آلسا ، ترجیح بده که به جای بهشت دنیا رو به کابوس پرخونی تبدیل کنه . ایده ی کلادیا این بود که از نیروی خدای درون استفاده کنه ، از درد و رنج آلسا استفاده کنه نا دنیای درون آلسا شروع به ساخت بهشت مورد نظرش بکنه و بعد از اون هر کسی شاد خواهد بود.​
بعلاوه دالیا به طور مداوم بر ایده ها و نظرات کلادیا فشار میآورد. ( این جمله ی وینسنت رو به یاد بیارید : " کلادیا به طور کامل توسط اون جادوگرپیر شستشوی مغزی داده شده " ). به خصوص ، در رابطه با ایده ی غیر ممکن بودن شادی در طول زندگی دنیایی و رهایی جمعی که کلادیا به اون اعتقاد داشت میشه تاثیر دالیا رو در تفکرات کلادیا احساس کرد. بنابراین ، کلادیا هم مثل دالیا بر این اعتقاد بود که دنیا باید به وسیله آتش پاک بشه ( باز هم جمله ای از کلادیا : " در ابتدا دنیا باید به وسیله ی آتش تطهیر شود " ) ، اما اگر دالیا بر این اطمینان داشت که انجام آیین هایی که اون اعتقاد داشت پایان بشریت خواهد بود و همه چیز رو از زندگی کردن آزاد می کند ، کلادیا بر این باور بود که مرگ فقط پاک شدن انسان از بندهاست (" حالا زمان اون رسید که بشر از از قیدگناه هایی که اون رو به بند کشیده رها بشه ") و باعث رسیدن اون فرد به بهشت ( " آنگاه زمانی است که از بند جسم رها می شود و قدرت حرکت به سمت آسمان رو دریافت میکند " این جمله به طور کامل ایده ی کلادیا رو بیان میکنه ) میشه . در اصل کلادیا بر این باور بود که مرگ در یک دنیای مادی قابلیت حرکت به سمت دنیای غیر مادی رو به انسان میبخشه . در ضمن بعد از ورود به بهشت فرد به طور دایمی در اون زندگی میکنه به نوعی جاودانه میشه.

7.7 mom ! let me in ( تحلیل دیدگاه والتر سالیوان از بهشت)
والتر سالیوان بچه ی مطلوبی نبود ، در اصل هیچ کس خواهان تولد او نبود. حتی پدر و مادرش به سادگی اون رو در اتاق 302 رها کردند تا به استقبال مرگ بره.ولی، والترنجات پیدا کرد اما زندگیش در دنیایی ادامه پیدا کرد که مردمش هیچ گاه برای اون شادی به همراه نیاوردند ، و به سبب اینکه کسی به اون نیازی نداشت رنج و درد زیادی رو تحمل کرد. در زمانی که در یتیمخانه بود مورد تمسخر واقع شد ، در زندان یتیمخانه حبس شد ، مجبور به یادگیری قوانین فرقه و اصول ساخت دنیای خود و همچنین بهشت از طریق آیین های وحشیانه و خونین شد و ... به خاطر همین درد و رنج هایی که کشیده بود والتر فکر می کرد که نباید متولد میشد ، و میخواست تا زمان رو به عقب برگردونه به رحم مادرش باز گرده ، اون ترجیح میداد که دیگه زندگی نکنه .... اما اون نمیتونست مادر واقعی خودش رو پیدا کنه* ، بنابراین به دلیل سن کم دچار اشتباه شد و به این باور رسید که مادرش اتاق 302 هستش و برای برگشتن به رحم مادر نیاز داره که ابتدا اتاق رو بیدار کنه... بعد از اون سالیوان به این موضوع پی برد که مادر ( اتاق ) در این دنیا که درد حکمفرماست قصد بیدار شدن نداره ، و برای بیدار کردن اتاق ، والتر خودش باید دنیا رو پاک کنه ( "مراسم 21 قربانی تنها راه برای پاک کردن اون بود" ) تا از طریق آیین های فرقه دنیای جدیدی رو تحت نام 21 قربانی به وجود بیاره . پس ، رویای اصلی زندگی والتر به اصول فرقه وصل شد و بدون اجرای مراسم 21قربانی برای نزول مادر مقدس ، محقق نمیشد... و ، برای زندگی بخشیدن به مادر محبوبش و بیدار کردن اون در بهترین دنیا ، همچنین برای رسیدن به آرامشی مطلوب در رحم مادر و برای رسیدن به رویای همیشگی ، والتر اماده بود تا هم به زندگی خودش خاتمه بده ، و همچنین 20 نفر دیگه رو به عنوان قربانی به اتاق هدیه کنه....​




*قبل توضیح داده شد که والتر در کودکی بارها به محل تولدش برگشت اما هیچ کس در اونجا نبو بنابراین والتر ازدیدن مادرش محروم موند.

**با تحلیل ایده ی والتر بخش مربوط به بهشت فرقه به پایان رسید اما این بخش نکات زیادی رو در برداشت که خب در پایان یک جمع بندی کلی این موضوع رو میکنیم :​
ما در این بخش در مورد اهمیت مفهوم رنج کشیدن در مذهب the order صحبت کردیم این فرهنگ از قدیم در شهر جا افتده بود که همیشه نسبت به این اصطلاح احساس احترام بشه. هر 4 ایده ای که ما در این بخش بررسی کردیم از همین مفهوم برداشت شد اما این 4 برداشت به 4 بهشت متفاوت انجامید در ذهن لئونارد یک جنگ و خونریزی دایمی ، در تصور دالیا نابودی کامل ، از دید کلادیا مرگ و رستاخیز و بالاخره از منظر والتر بازگشت به رحم مادر . دلیل این تفاوت رو میتونیم به راحتی از شرایط زندگی اونها درک کنیم دالیا درگیر جنگ جهانی بوده و دنیا براش درد آور ه ، والتر آنچنان از طرف اطرافیانش بی مهری میبینه که ترجیح میده به تنها جایی که در اون احساس آرامش میداد یعنی شکم مادرش برگرده و کلادیا هم به خاطر رنج هایی که در کودکی به خاطر افکار پدرش و دالیا نسبت زجر دادن کودکان برای احضار خدا داشتند کشیده بود و همینطور آشنایی که با مسیحیت داشت ایده آل متعادل تری داشت که با درد و رنج کمتری رو به رو بود و لئونارد هم به خاطر شرایطش در فرقه احساس برتر بودن روداشت و به خاطر افکار سادیستیش به فکر خون و خونریزی بود.

نکته ی دیگه ای که باید اشاره کرد که ایده ی لئونارد ، دالیا و کلادیا بیشتر به هم نزدیکه و جنبه ی عمومی تری داره به این مفهوم که اگر والتر به فکر این هست که با خلق بهشت خودش به آرامش برسه ، سه نفر دیگه بهشت رو برای همه ( یا حداقل عده ای معتقد ) میخواهند . هیچ کجا ندیدیم والتر از این حرف بزنه که با کارهاش قصد نجات بشریت رو داره ولی این سخن رو از زبان دالیا یا کلادیا بارها شنیدیم. میشه گفت والتر فقط به فکر آرامش خودش بود و کاری به دیگران نداشت.

نکته ی آخر در مورد علت انحراف اعتقادات افراد داخل بازی هستش : شاید با خوندن مطالب بالا به این سوال رسیده باشی که دین خود ما هم همین وعده ها رو میده پس چرا میگیم برداشت اونها غلط هستش ؟ باید بگم که هر چند ما هم به بهشت معتقدیم اما هیچ وقت و هیچ جا برای زودتر رسیدن به بهشت اقدام نمیکنیم . یعنی ما مراسمی برای فرستادن کل بشر به بهشت نداریم . خداوند به ما وعده داده اگر زندگی رو خوب به پایان ببریم دنیای دیگر هم برای ما خوب خواهد بود ولی بهشت بعد از زندگی خوب در دنیا ست نه اینکه دنیا رو نابود کنیم برای رسیدن به بهشت . اما در طول سری ما دایما شاهد این هستیم که سران فرقه در حال نابودی دنیا برای رسیدن به بهشت هستند .

پایان مبحث بهشت.​
موضوع بعدی حزب های فرقه.



پاینده باشید.
[FONT=&quot][/FONT]​
 
  • Like
Reactions: residen
8.احزاب فرقه
فرقه به احزابی تقسیم شد ، که هر کدوم تصویری خاص از خدا برای خودشون داشتند و راه متفاوتی رو برای رسیدن به اون پیش گرفتند. ( که این ایده به طور کامل در شماره ی چهارم از بازی مطرح میشه ) . خب ، اجازه بدید که نگاهی بندازیم به این احزاب . در کل، 3 حزب اصلی در فرقه وجود داره ( اسم احزاب تنها در فهرست مقتولین والتر که خود کونامی در اختیار ما قرار داده ذکر شده ، و در داخل بازی اسمی از احزاب برده نشده ) ، و اخیرا حذب والتیل هم به این احزاب اضافه شده تا 4 حزبی رو که ما تحلیل می کنیم رو تشکیل بدند :​
8.1حزب بانوان مقدس (برخی اوقات از این حزب به نام "بانوان مهم" هم نامبرده شده )
به خاطر بیارید که چه طور صدای مرموز پشت تلفن از هدر این سوال مهم و البته مخرب رو میپرسید که " تو کدوم رو ترجیح میدی ؟ اینکه درد و رنج رو به دیگران بدی یا اینکه دریافت کننده ی درد و رنج باشی؟" این حزب بر اساس این اصل پایه گذاری شده .​
حزب بانوان مقدس در ابتدا بخشی بود از خود فرقه ی the order و بر مراسم خودسوزی کردن برای نشون دادن احترام به خدا تمرکز داشت ، پشتیبان این ماجرا اعتقادات هندیها بود به خدایی به نام lobsel vith که به خدای زرد هم مشهور بود. به همین خاطر این حزب به حزب زرد هم معروف بود.اعتقاد این حزب بر پایه ی رسیدن به خدا از طریق درد و رنج بود. به همین خاطر دایلا گیلسپی که اعتقادات کاملی در این قسمت داشت به مقام بالایی در این حزب رسید . چون اصولا دالیا میدونست که چطور برای رسیدن به هدف اصلی با درد و رنج خو بگیره... برای تایید این ایده کافی که به دست نوشتی از معلم آلسا که در مدرسه پیدا کردیم و از وضعیت آلیا حکایت میکنه نگاهی بندازیم : " به احتمال زیاد این دختر توسط مادرش مورد سواستفاده قرار میگیره . من هیچ وقت ندیدم که اون بدون اثری از جراحت یا کبودی به مدرسه بیاد. چهره ی این دختر برای یک بچه ی 6 ساله به وضع رقت انگیزی سیاه و تیره شده . " اما آلسا گیلسپی تنها قربانی اشتباهات دینی حزب نبود مطابق توضیحات تولید کنندگان بازی هر از گاهی حزب اقدام به دزدیدن دختر بچه هایی می کرد تا از اونها سو استفاده کنه و اونها رو برای متجلی کردن خدا* در اونها به وسیله ی مراسم وحشتناکی که از قبل برای حزب مونده بود به کار بگیره .​
در این حزب نقش اصلی باز هم بر عهده آتش و شهادت بود . به این معنی که دالیا نقل میکنه : " شهدا با آتش جهنم خواهند سوخت ". که مطابق سنت های بومی های آمریکا ، ارج و منزلت و جایگاه خاصی هم برای خورشید در حزب در نظر گرفته شده چون این خورشید مظهر آتش بود .​
*incubator اصطلاحی هستش که در فرقه برای کسی که خدا در درونش در حال رشد کردن هست به کار برده میشه ، اصولا آلسا و هدر و هر کسی که به نوعی برای به وجود آوردن خدا در فرقه مورد استفاده قرار میگرفت به این عنوان نامیده میشد . این افراد که تقریبا و بلکه تحقیقا تمامشون کودک بودند از طریق روانشناسی و استفاده از تاثیر افکار و احساسات منفی در درونشون شروع به ساخت خدا میکردند که بارزترین اونها آلسا بود که با توجه به اصرار مادرش بر زجر دادنش کم کم شروع به ساخت دنیای درونش کرد و تا حدی در این راه پیش رفت که قدرت های زیادی هم به دست آورد و بعد همین قدرت ها رو به تجسد حدیدش یعنی هدر منتقل کرد و از اون به بعد هدر incubator جدیدی برای خدا شد و کلادیا هم با اطلاع از همین موضوع بود که داگلاس رو مامور پیدا کردن هدر کرد. در طول تحلیل بارها و بارها با این کلمه برخورد خواهیم کرد بهتر دیدم که کمی توضیح بدو دربارش که اگر زمانی به جای معنی خود کلمه رو به کار بردم ، باعث سردرگمی کسی نشه .

8.2 حزب مادر مقدس
دومین حزب از احزاب فرقه حزب مادر مقدس نام داره که به حزب قرمز معروف بود. هدف این حزب رسیدن به خدا از طریق خشونت و بی رحمی بود. همونطور که ما میدونیم در شماره ی 4 بازی ، اساس آیین فراخوانی خداوند در این حزب ، خون و وحشت حاصل از آیین " 21 قربانی برای نزول مادر مقدس" بود. ( که همین قربانی کردن هم دارای مراحلی مثل سلاخی کردن قربانی ، زجر دادنش قبل از مرگ ، و بیرون کشیدن قلب اون از سینه و ... بود.) اینجا جایی است که ما جهت گیری های سادیستی رو در این حزب مشاهده میکنیم. از زمان های بسیار دور ، منشا مراسم خون و تمام مسایل مربوط به حزب مادر مقدس ، خدای قرمز هندوهای ساکن منطقه بود که با اسامی Xuchilpaba یا Xuchilbara شناخته میشه ، بود. این خدا که دارای کله ای هرمی شکل هستش ، منشا به وجود اومدن ph در سری هم هست .​
لازم به ذکر این نکته هست که همونطور که در حزب اول ، بانوان مقدس محترم شمرده میشدند در حزب قرمز هم مادر مقدس دارای اعتبار بسیار زیادی هست. بر طبق اعتقاد این گروه خدا در رحم مادر مقدس جای دارد. پس هنگام اجرای مراسم ، اعضا خدا رو فرانمیخوانند. در اصل در این حزب به وجود آمدن بهشت سه مرحله داره . اول از همه مادر مقدس توسط آیین ها فراخوانده میشه ( تولد مجدد پیدا میکنه ) ، بعد این مادر باعث تولد خداوند میشه و در آخر این خداوند هست که بهشت رو به وجود میاره.​
بر اساس تعالیم این حزب ، مادر مقدس یک موجود فناپذیر مثل آۀسا نیست. اون مثل خدایان فرقه دارای جاودانگی است و نابود نمیشه.​
علاوه بر این حزب یک یتیمخونه داشت که همون خانه ی امید شماره ی چهارم بازی باشه که در اون از بچه ها عبات کنندگانی برای حزب قرمز مهیا میکردند. در حقیقت اگر بخواهیم دقیق تر بازگو کنیم از بچه ها انسان هایی با تمایالات سادیستی به وجود میاوردند.در حزب بچه ها رو برای اینکه داخل یتیمخونه نگه دارند شروع به ترسوندن اونها و ایجاد حس تنفر از دنیای بیرون در اونها میکردند. برای نمونه ای از ایجاد حس ترس و نفرت از دنیای خارج از یتیمخونه میتونیم ، به دو نکته اشاره کنیم ، اول در کنار در یتیمخونه این اخطار وجود داره : "بیرون پر از چیزهای خطرناک هستش و اگر کسی بدون اجازه از یک بزرگتر بیرون بره خداوند ناراحت خواهد شد."و دوم نامه ای از والتر که در جنگل پیدا می کنیم به این مضمون : "همه به من می گفتند که اشفیلد واقعا جای ترسناکی هستش." کار دیگه ای که حزب روی بچه ها انجام میداد این بود که به اونها تعصبی برخورد کردن درباره ی اهداف وحشیانه حزب رو یاد میداد. خب با تمام آشنایی که از دیدگاه و موقعیت لئونارد ولف داریم ،این امکان رو به ما میده که با اطمینان بگیم که لئونارد در این حزب یعنی حزب قرمز ،دارای مقام ارشدی باشه*. و به احتمال زیاد اصل "خشونت برای رسیدن به هدف" رو روی دخترش کلادیا به اجرا گذاشته.​
*درسته ، شاید اگر جز کسانی باشید که زیاد به جزییات بازی دقت می کنید از نوشته های والتر به این نتجه رسیده باشید که دالیا که سر حزب بانوان مقدس بود هم به خانه ی آرزو رفت و آمد داشته اما این رفت و آمد از حد دیدن هم کار و دوست قدیمیش یعنی لئونارد فراتر نرفت.
8.3 مسایل مشترک در دو حزب نخست
با وجود این حقیقت که احزاب زرد یعنی بانوان مقدس و قرمز یعنی مادر مقدس در مغایرت با هم هستند ، اما نقاط مشترک زیادی هم داشتند اینجا این موارد مشترک رو بررسی می کنیم :​
-در هر دوی اونها بحث اصلی بر موضوع رنج و درد تمرکز داره ( گفتیم که درد دارای نیروی خیلی زیادی هستش). تصور میکنم ، باید بگیم که این دو حزب در حقیقت بخشی از یک حزب هستند.​
-در هر دوی اونها راه رسیدن به بهشت به وسیله ی پاک شدن دنیا و از طریق یک فرد انجام میشه.​
-بهشت جایی است در دنیای بعد از مرگ که برای رسیدن به اون باید آرزوی اون رو درخود داشت به این معنا که به روی دنیای مادی چشم بپوشیم و به دنیای معنوی احتزام بگذاریم. اون چیزی که در طول بازی خواستن بهشت در دنیای درون ، نامیده میشد.​
حالا این معلوم شد ، که هر دو حزب بر اساس فردیت خدا و بهشت بنا شده اند ، اصول فراخوندن خدا و بهشت همیشه یکسان هستش و نوع خدا و بهشتی که فراخوانده میشه مطابقت داره با دیدگاه افراد و هر کسی اگر ایمان کامل داشته باشه میتونه خدا رو فرا بخونه ( که نمونه ی اون در مراسم 21 قربانی در sh4 توسط والتر به نمایش در اومد.). آخرین شباهت اینجاست ، یعنی جایی که سران احزاب با تکیه بر همین اصول قصد احضار خدایی دارند که برای خودشون لازم هست و برای این بر کودکان فشار میارند در حزب بانوان مقدس این کار توسط دالیا بر روی آلسا و در مادر مقدس در یتیمخونه توسط لئونارد و گروهش بر والتر و دیگربچه های اونجا انجام میشد. اونها بچه ها رو مجبور به معتقد شدن به تفکراتشون میکنن و بر ضمیر ناخودآگاه بچه ها فشار میارند. تا همونطور که اونها آرزو دارند ذهن بچه ها پرورش پیدا کنه*.​
*اگر خاطرتون باشه در قسمت قبل ما بهشت ایده آل والتر و لئونارد رو مورد بررسی قرار دادیم و به عنوان دو ایده ی متفاوت در نظر گرفتیم اما انجا در یک حزب با هم قرارشون میدیم . این موضوع نشون میده که با تمام تلاش هایی که لئونارد انجام داده ، در همسو کردن ذهنیات والتر ناموفق بوده .دلیلی که میتونم برای این موضوع م ذکر کنم این هستش که درسته که والتر هم مثل لئونارد مبتلا به تمایلات سادیستی شد ( نمونه بارز این تمایلات رو میتونید توی بیمارستان جایی که والتر داره جسدی رو با وسایل جراحی ، سلاخی میکنه ببینید ) اما شرایط خاص والتر اون رو به سمتی کشید که هر چیز رو با معیار رسیدن به مادرش میسنجید و دیگه رستگاری بشر براش مهم نبود دیگه اون بهشت مورد نظر لئونارد براش مهم نبودفقط دنبال این بود که با کمک فرقه و حزب به مادرش برسه برای همین روش و نتیجه ای که در برداشت با اونکه در نظر لئونارد بود کاملا در تضاد بود.



پاینده باشید.
 
  • Like
Reactions: residen
خدمت دوستان :

8.4 sect of the lord
علاوه بر حزب هایی که ذکر شد ، حزب دیگه ای که وجود داشت حزب لرد یا پروردگار بود ( این خدا به طور حتم خداوند دین مسیح نبود و در تحلیل اسطوره ای فرقه از اون به خداوند مار و نی یاد میشد ( lord of the serpents and reeds ) . ) که آشکارا با دیگر احزاب در فرقه به مبارزه میپرداخت و با اونها دشمنی داشت. ( کریمسون تام مملو از جملاتی در مورد گناهکار بودن اعضای باقی احزاب است : " خداوند ما چگونه میتونه یک چنین گناهی رو مورد عفو قرار بده؟" ) . شاکله ی اصلی این حزب کتاب بسیار قدیمی و باستانی کریمسون تام هست که به وسیله ی حامیان این فرقه مدتها پیش نوشته شده بود. ( برای پی بردن به قدمت کتاب توجه به متون کتاب که اثراتی از انگلیسی اصیل در اون دیده میشه کافی است ) ، و این کتاب به طور عام تمام احزاب دیگر رو و به طور اخص ایده آل های حزب holy mother رو مورد نکوهش قرار میده . اجازه بدید تا نگاه دقیق تری به ریشه این دشمنی بیندازیم .
سال 1865 رو بیا بیارید زمانی که خدای فرقه متولد شده بود. و به همین علت تاریخچه فرقه هم از همین زمان شروع به کار کرد. و حالا افسانه ی فرقه رو به یاد بیارید که مطابق با اون قبل از اولین نزول خداوند دنیایی وجود نداشته است. ( برای افرادی که قبل از این زمان زندگی می کردند فرقه چنین تفسیری داره "مردمان جاودان محکوم به زندگی شاد همیشگی بودند" ) ، بعد لرد متولد میشه و شروع به ساخت دنیای واقعی ، شب و روز ، مرگ و زندگی و غیره میکنه . بر طبق عقیده ی اعضای فرقه ، هستی که توسط lord خلق شده ، فقط در قمت بهشت ناتمام مونده.
و حالا با هم شروع می کنیم به خوندن بخش هایی از کتاب مربوط به حزب یعنی کریمسون تام و بعد ارتباط جملات رو با ایده آل های حزب مورد بررسی قرار می دهیم:
الف )" در خلال مراسم holy assumption ، اون دنیایی رو خلق می کنه . که در فضایی جدا از دنیای خلق شده توسط خداوند ما ( lord ) به هستی خودش ادامه می ده. اگر بخوایم دقیق تر نگاه کنیم ، محدوده ی این دنیا خارج از محدوده ی دنیای خداوند ماست*. " همانطور که از داستان شماره 4 میدونیم ، نتیجه ی holy assumption در ضمیر ناخودآگاه انسان تاثییر میذاره و شروع به تحت تاثیر قرار دادن مردم دیگه میکنه و بتدریج هوشیاری اونها رو نسبت به واقعیت پایین میاره. پس این مورد با در نظر گرفتن مواضع سر سخت حزب لرد که جهان رو تنها جهان ، خداوند خودش میدونه در تضاد هستش.

ب) " خداوند ما چگونه می تواند چنین گناه و کفری رو مورد عفو قرار دهد. "
حزب لرد خلق دنیاها و خدایان جدید رو اون هم فقط به وسیله ی ذهن یک انسان معمولی بر نمی تابه و برای این کار کوچکترین ارزشی قائل نیست. از اونجایی که اعضای حزب بر این باورند که لرد خالق هستی است ، هر گونه تلاشی برای فرار از این هستی رو مساوی با کفر می دونند.

ج) " کسی که مادر مقدس خوانده می شود ، حتی به اندازه ذره ای تقدس و پاکی ندارد. "
حزب لرد هیچ گونه ارزشی برای ایده آل های حزب مادر مقدس قائل نیست و بر این باور هستش که خدای این حزب اصلا خدا نیست.

د)"چیزی که از اون به " نزول مادر مقدس" تعبیر میشه در اصل نزول شیطان است"
اعضای حزب لرد بر این باورند که اون مخلوقی که در داخل رحم در حال شکل گیری است (همون موجودی که ما بند ناف والتر رو روش استفاده کردیم ) نه تنها خدا نیست بلکه جلوه ای است از شیطان.

ه) "the 21 sacrament is naught but the 21 heresies "
باز هم بر اساس اعنقدات حزب لرد 21sacrament راهی که مردم رو از هستی مقدسی که لرد برای اونها رقم زده منحرف می کنه ، چیزی جز توهین به مقدسات ، کفر و فریب افراد با ایمان نیست.

نتیجه گیری : حزب لرد مدتها پیش شکل گرفت ( کتاب مزبور به خاطر همین قدمت از شکل افتاده ) ، و به ضدیت با ایده آل های احزاب "زرد " و " قرمز " پرداخت ، که تلاش های این گروه هم بر اساس این اصل بود که " برای فراخواندن یا خلق خداوند تون هیچ تلاشی نکنید که در این صورت در حقیقت در حال خلق شیطان خواهید بود" . حامیان فرقه لرد برای هستی قدر و اعتبار زیادی قائلند چون معتقدند که این هستی بهشت ناتمام خداوند اون هاست و بر این باورند که فقط خدا ( lord ) قادر به ساخت بهشت ایده آل هست. پس آن ها به انتظار بازگشت لرد به منظور ارتقا هستی به مرحله ی بالاتر از اون که همون بهشت ایده آل باشه می نشینند.** اعضای حزب لرد در در حقیقت با هر گونه دستکاری در نظام هستی مخالفت می کنند و دخالت در هستی رو فقط شایسته ی خداوند خودشون می دونند.
با کنار گذاشتن تمام این موارد به طور حتم ،می توان درک کرد که اغلب حامیان و مومنان به حزب لرد ، در حقیقت مردمی هستند که در زندگی عادی خودشون رنج و درد زیادی رو تحمل نکردند و متعاقبا از دنیای حاضر رضایت دارند و نیازی به تحول در اون نمی بینند.

*جالب اینجاست که در کتاب چیزی که از اون به دنیای لرد نعبیر میشه در حقیقت همون دنیای واقعی ما هستش.

** نکته جالبی که درباره ی حزب لرد وجود داره این هست که همانطور که همه ما میدونیم ، نزول اولیه خدای این حزب هم به وسیله ی ضمیر ناخودآگاه ذهن یک انسان بوده ولی حزب در این باره هیچ نظریه ای رو نداره و در همین حال این موضوع رو اعضای فرقه به عنوان نقطه ضعفی برای حزب مادر مقدس ذکر میکنند و فراخوانی خدا رو به وسیله ی انسان نوعی کفر به حساب میارند.

5-8 آشفتگی های مذهبی
فرقه بعد از جنگ داخلی شکل گرفت و بعد از مدتی هم به احزاب مختلفی تجزیه شد ، در اصل هر حزب از کاربرد و حوزه ی فعالیت خودش مطلع بود ، و نقطه ی اشتراک همه ی این احزاب یک مبنای مذهبی-آرمانی بود ، اما بعد از مدتی آشفتگی های وحشتناکی در فرقه آغاز شد با هم مروری می کنیم بر این مشکلات:
الف ) هر یک از نظزیه پردازان خواهان رسیدن به بخشی از مذهب sh شدند ، همه شروع به تحریف مذهب و وارد کردن آلمان هایی از مذاهب دیگه به مذهب sh کردند ( " هیچ مذهبی وجود نداره که از زمانی که پا به دنیا گذاشته بدون تغییر مونده باشه. این مذهب هم استثنا نیست . هنگامی که مذهب به دست مهاجرین رسید ، عمیقا تحت تاثیر باورهای مسیحی اونها قرار گرفت . " ) و کم کم آلمان هایی از مسیحیت ، ماوراالطبیعه و یهود به مذهب وارد شد.

ب)زمانی که رویه ی اصلی فرقه نابود شد ، st. Stephen* ، عمر خودش رو برای بازیابی مجدد اون صرف کرد ، اما چیزی که به اون رسید مطمئنا چیزی متفاوت با اصل فرقه بود کپی کاملی از اصل فرقه نبود و مجدد باعث گیج تر کردن فرقه شد.

ج) حزب لرد شروع به نوشتن کتابی به نام crimson tome کرد که در حقیقت توهینی بود به ارزش ها و مقدسات حزب های دیگه الی الخصوص حزب مادر مقدس . این کتاب بیشتر به نوعی اعلان جنگ رسمی در داخل فرقه شبیه بود.

د)خداوند بارها اسامی مختلفی رو به خودش دیده بود طوریکه دیگه هیچ کس نمی تونست اسم واقعی خدا رو به یاد بیاره ، و حتی در مفاهیم اصلی الهی هم تعارض هایی پیدا شده بود.

ه) در اثنایی که افراد فرقه به انتظار مقام پیدا کردن شروع به ساخت احزاب خودشون کردند ؛ و هر کس خواستار دستیابی به تکه ای از فرقه بودند و سعی در خلق مذهب جدیدی می کردند حزب جدیدی هم پا به عرصه ظهور گذاشت که سازنده اش jimmy stone بود ( در بخش بعدی با خودش و حزبی که تاسیس کرد بیشتر آشنا خواهیم شد ) و حزب مزبور هم Valtiel نام گرفت .

و) اعضای احزاب با سو استفاده از قدرتشون شروع به انجام کارهای مختلفی کردند برای مثال toby archbolt ( کسی که مدتی رهبر حزب قرمز بود ولی بعد قربانی جنون فردی نام آشنا در سری شد ) ، وقت خودش رو صرف فروش ماری جوانا و اغوای دخترانی که در تحت حمایت حزب بودند ( بیمارستان ها ، یتیمخانه ها و ... ) کرد.

روشن هستش که تمامی بی نظمی ها و اختلالاتی که در بالا ذکر شد در قدرت حزب بسیار تاثیر گذار بود و نیاز بود که کسی اون ها رو ترمیم بکند ، اما متاسفانه دیگه خیلی دیر شده بود.

*همانطور که قبلا هم گفته شده ، درباره ی st.stephen تنها مطلبی که در دست هست همین موضوع هست که عمرش رو صرف بازسازی اصئل فرقه کرد و هیچ اشاره دیگه ای به این فرد در طول بازی نشده.

6-8 حزب والتیل
حزب والتیل در بین تمامی احزاب فرقه ، نوپاترین اونها است. این فرقه در حدود 30 سال قبل از اتفاقات شماره ی 4 توسط جیمی استون تاسیس شد ؛ اما تنها حدود 20 سال به حیات خودش ادامه داد. موسس حزب در حزب مقام کشیش اعظم و همچنین نقش مشاور و ناظر عملکرد های حزب رو داشت و اصول و راهی که جیمی برای حزب تعیین کرده بود مابین حزب قرمز ؛ تبلیغ فراخواندن مادر مقدس و خدا از طریق آیین 21sacrament‌ ؛‌ و حزب زرد تخصص در فراخواندن خدا به وسیله ی سوزاندن دخنران ؛ بود . به طور قطع ؛ رهبر حزب والتیل در حزب های دیگه آدمهایی برای خودش داره. دست راست استون یعنی کشیشی به نام جورج روستن در wish house کار می کرد ( که در حوزه ی وابسته به حزب مادر مقدس بود. ) و ایده آل های حزب قرمز رو که به مراسم خونباری منجر می شد رو ترویج میکرد . اما همونطور که گفتیم این رهبر با هر دو حزب اصلی در ارتباط بود ؛‌حدس این موضوع خیلی دشوار نیست که دست چپ جیمی هم در حزب "بانوان مقدس" فعال هست و به ترویج ایده آل های حزب زرد یعنی متولد کردن خدا از طریق مراسم سوزاندن میپردازه . ( از اینکه دست چپ جیمی چه کسی هست اطلاع کاملی در دست نیست ). بنابراین حزب والتیل براحتی میتونست در داخل حزب های دیگه دستکاری و دخالت بکند و بنابراین بیراه نیست اگر از این حزب به عنوان لیدر و رهبر اصلی فرقه نام ببریم. این موقعیت ارزشمند در سلسله مراتب فرقه ، به این واقعیت می انجامید که حزب والیتل شروع کرد به تبدیل شدن به حزبی که از باقی حزب ها نزدیکتر به خدا بود. هدف حزب پرستیدن موجودی به نام والتیل بود فرشته ای که نزدیکی زیادی به خدا داشت.اما عبادت این خدا منوط بود به اعدام کردن بود. به بیان واضح تر پرستشگران این فرقه باید برای خشنودی والتیل اقدام به قربانی کردن دیگران اون هم با دستان خودشون می کردند. این عقیده هم یادگاری از دوران هندیان منطقه بود. بنابراین ، وظیفه ی اعضای این حزب این بود که به عنوان جلاد مشغول به کار بشوند. برای داشتن تصویری از این جلادها که در مراسم هندوها به کار می رفت می توان به خداوند قرمز با سر هرمی به نام Xuchilpapa اشاره کرد.
اما در حدود 10 سال قبل از شروع شماره ی 4 ، جیمی استون و جورج روستن ، قربانی شاگرد دیوانه ی خودشون به نام والتر سالیوان ، که در اون زمان به خاطر قتل های وحشتناکش معروف شده بود شدند*. جیمی و جورج دو تا از قربانیانی بودند که والتر برای مادر مقدس تقدیم کرد. این موضوع ضربه ی بزرگی برای حزب والتیل بود ، بعد از این واقعه این حزب نتونست دوباره خودش رو بازیابی کنه .
بعد از مرگ جیمی استون تاثیر و قدرت حزب والتیل به طور فاحشی کاهش پیدا کرد ، که این شانس رو در اختیار کلادیا و وینسنت قرار داد تا تمام قدرت این حزب رو در دست بگیرند.

*به خاطر اعتقاداتی که جیمی در مورد جلاد ها و Xuchilpapa داشت والتر از جیمی به نام red devil در لیست مقتولین یاد کرد.

7-8 اتحاد احزاب فرقه
تنها یک قرن بعد از شکل گیری ، فرقه دچار سردرگمی شد -تعدا زیادی احزاب با فعالیت های زیرزمینی و مخفیانه ، در هم ریختگی ، و سردرگمی اعضا در درک اوضاع حاکم –. در کنار پیروان فرقه لئونارد ولف هم به خاطر جنون و قتل در دیانه خانه حبس شده بود.
در همین حال وینسنت و کلادیا از شانس شون استفاده کردند و با استفاده از شعار " دوستان ، اجازه بدید تا همگی دوباره بسوی خدا باز گردیم و به این مسخرگی پایان بدیم. " به عنوان رهبری کل فرقه دست یافتند. بعد از ، از میان برداشته شدن لئونارد دیگه کسی مخالفتی با اعمال آن ها نداشت . برای موفقیت بیشتر در متحد کردن احزاب وینسنت و کلادیا شروع به گرد آوری تمامی آلمان های موجود در احزاب کردند . و با انتقاد از ناکار آمد بودن بعضی از اون ها علایق کلادیا رو با باقی مباحث فرقه تلفیق کردند. و بعد از اون تنها ایده آل در فرقه ، آلسای مقدس شد. ( عکس های داخل برج کلیسا رو ببینید)
حالا ساختار و نظریات فرقه در کنار هم قرار گرفتند و این فرقه ی جدید توانست که شهرت از دست رفته ی the order باز بدست بیاره و بر شهر تاثیر بگذاره . هدایای مردم به اندازه ای بود که برای تعمیر و ترمیم
کامل کلیسا کفاف بده. اما این نوع جدید از فرقه چقدر دوام آ ورد ، آیا تمام مسائل و مشکلات به خاطر اعتقاد پاک به آلسای مقدس از بین رفت ؟ ، همانطور که میدونیم این اتحاد هم آنچنان طولی نکشید تا holy mother به کمک والتر دوباره شروع به بهم ریختن اوضاع بکنه یعنی دوام این نوع متحد شده از حزب هم فقط تا زمان زنده بودن موسس های اون یعنی وینسنت و کلادیا بود.

...........
خب این هم احزاب فرقه که بررسی شون به پایان رسید .
تا مدتی این تاپیک به همین شکل خواهد موند تا فکر تازه ای برای نحوه ی ادامه دادنش اندیشیده بشه.
پاینده باشید .
یا حق
 
  • Like
Reactions: residen
9. مذهب سایلنت هیل و white Claudia

9.1 "کلادیای سفید " چیست ؟
با وجود این حقیقت که white Claudia فقط در داستان بازی و اون هم خیلی کم بهش اشاره شده ولی این گیاه نقش مهمی رو در بازی ایفا می کند. تعریفی که از این گیاه در دست هست رو می توان در شماره اول بازی پیدا کرد :" کلادیای سفید ، گیاهی که همیشه می توان اون رو در نزدیکی آب پیدا کرد. این گیاه 10 تا 15 اینچ رشد می کند .دارای برگ های نوک تیز و گل های سفیدی است. تخم این گیاه مخدر است و توهم زاست . نوشته های قدیمی این حقیقت رو نشان می دهند که این گیاه در جشن های مذهبی استفاده میشده است. اثر توهم زای این دارو مدنظر بوده است."* همانطور که دیدید این گیاه اغلب در کنار آب رشد میکنه ، بنابراین توی شهر چه مکانی رو می تونیم برای پیدا کردن این گیاه در نظر بگیریم ؟ درسته ، Toluca lake . برای نتیجه گیری میتونیم بگیم که این گیاه در شهر رشد میکنه ، و به احتمال زیاد مدت زمان زیادی هست که این گیاه در شهر یافت میشه ، و حتی بخشی از مراسم باستانی به حساب می آید. بد نیست روی این دو سوال فکر کنید : ممکن که این گیاه فقط در Silent Hill یافت بشه؟ ممکن که این موضوع دلیلی باشه برای قدرت اسرار آمیز شهر ؟
* اگر بخوام آدرس دقیق این متن رو بدم در قسمت آخر بازی ، در طبقه سوم و داخل یکی از دو دری که به وسیله ی عکس گرفتن از تابلوها باز کردیم قرار داره.
9.2 PTV ، خاصیت توهم زای کلادیای سفید
در وحله ی اول کلادیای سفید فقط برای مراسم مذهبی مورد استفاده قرار می گرفت اما بعد از مدتی ، فرقه راهی رو برای نفع بردن از خاصیت مخدر این گیاه پیدا کرد. دقیقا بعد از آتش سوزی که دالیا ( برای فراخواندن خدا ) بوجود آورد ، فرقه قرار دادی رو با Alchemilla hospital ، منعقد می کنه و از اون زمان به بعد نوع جدیدی از دارو به نام PTV ظهور پیدا می کند. (" بعد از آتش سوزی در بخش تجاری شهر ، دارویی که با نام PTV شناخته میشد ، در شهر رایج شد."- LM ) . این دارو از کلادیای سفید تولید می شد ( " محصول تنها در نقاط مشخصی ازشهر در دسترس است.ماده ی اولیه دارو کلادیای سفید است" - مطلبی که روی برد پلیس شهر نوشته شده بود) ، و فرقه شروع به فروختن دارو به توریست ها هم کرد. اما این پایان کار نبود ، دارو تا اندازه ای خطرناک بود و مرگ ومیر دردناکی در شهر شروع شد. ( " دلالی PTV هنوز زیاد است . مرگ های مشکوک همچنان ادامه داره "- مطلب موجود در روز نامه در sh1 ) ، عجیبه : همنوطور که ما میدونیم ، روند فطع دنیای واقعی و گذار به دنیای ضمیر ناخودآگاه هم با "مرگ های مشکوک " همراه هست. ( قسمت اول ، بخش 2-2 ، 3-2 را ببینید. ) همچنین ما میدونیم که دارو بعد از آتش سوزی رواج پیدا کرد و میدونیم که داروی بخصوصی روی لیزا گارلند آزمایش شده ( که توی بیمارستان کار میکرد ) ، نتیجه ی این آزمایش این بود که اون شروع به دیدن دنیای آلسا کرد. میشه حدس زد که تاثیر مخدر این دارو باعث این اتفاق شده بود یعنی دارو این اجازه رو به آدم میده که درون ضمیر ناخودآگاهش غوطه ور بشه ( به عبارت دیگه هوشیاری فرد رو نسبت به دنیای واقعی قطع می کنه و حساسیت اون رو به انرژی ذهنی افزایش میده ) ، و همونطور که میدونیم ، اگر ضمیر ناخودآگاه فرد اون رو از پا دربیاره این پروسه ممکن به مرگ فرد منجر بشه. اما لیزا شروع به دیدن دنیای درون خودش نکرد بلکه در دنیای آلسا غوطه ور شد ( این موضوع به این علت اتفاق افتاد که انرژی ذهنی آلسا به اندازه کافی قدرتمند بود که ذهن لیزا رو تحت تاثیر قرار بده و اون رو مجبور به دیدن دنیای آلسا کنه ) ، که درنهایت باعث از پا در آمدن این پرستار بدشانس شد.



9.3 پروسه ی کامل خرید و فروش کلادیای سفید (معامله کلادیای سفید در سطح شهر )
در ابتدا ، کلادیای سفید از کنار دریاچه ی تولوکا جمع آوری میشد که این کار برعهده ی فرقه و شخص دالیا بود .* سپس ، دالیا این گیاه رو دراختیار کافمن قرار می داد که در اصل واسطه ی بین فرقه و الشمیلا بود. و همچنین برای ذخیره کردن اونها هم از فروشگاه و انباری به نام Indian runner استفاده می شد (* دوستانی که پایان good از بازی رو گرفته باشند با این فروشگاه آشنا هستند اما برای اطلاع همه ، بعد از اینکه از فاضلاب برای بار اول بیرون میایم در شمال شرق نقشه میتونیم این فروشگاه رو ببینیم*) ، یعنی دالیا گیاه یا هر چیز دیگه ای رو که باید به طرز محرمانه به دست کافمن می رسید رو در Indian runner می گذاشت و کافمن بعدا اون رو بر می داشت ( یادداشتی رو که در فروشگاه پیدا کردیم رو به خاطر بیارید : " 20 آگوست ؛ اون آمد. و من پاکتی رو که اون زن اینجا گذاشته بود رو بهش دادم " مطمئنا دالیا و کافمن در اینجا مدنظر هستند.). کافمن گیاه رو به Alchemilla منتقل می کرد ( باز هم گوشه ای از متن روی برد پلیس : " یک گیاه عجیب در منطقه وجود داره . شاید همین جا تولید میشه. شاید تولید کننده اش همون توزیع کننده اش باشه ") ، و اون جا بود که پودر توهم زای PTV از دانه ها ی کلادیای سفید تولید و روی لیزا گارلند آزمایش شد ( تکه ای از یادداشت لیزا که توی همون اتاقی که برای آخرین بار باهاش حرف میزنیم پیدا می کنیم:" من سعی کردم که اون رو متوقف کنم ، اما مثل اینکه اون نمی خواد خاموش بشه . به دارو نیاز دارم . کمکم کنید...") . داروهای تولید شده در IR دخیره می شد ( پاکت دارویی رو که در داخل گاو صندوق در Indian Runner پیدا کردیم به یاد بیارید ) ، و بعد دوباره از طریق دالیا به فرقه برده می شد ، و بعد از اون ، این ماده ی مخدر توسط اعضای فرقه در Resort area ( همون منطقه ای که بعد از عبور از فاضلاب بهش پا میگذاریم ) به توریست ها فروخته میشد.
در کل ، می توان اینطور فهمید که یک تبانی صوری یا حتی نمادین در این مورد شکل گرفته ، به طور حتم توی شهری به کوچکی SH مردم همه چیز رو در مورد هم میدونند ، و اگر PTV به راحتی به توریست ها فروخته میشه ( کسانی که لزوما از کم و کیف این ماده و اثرات اون با خبر نیستند ) ، و فقط یک کر و لالِ فلج دیوانهِ است که دلالان دارو رو میتونه به راحتی از دست بده نشون از این داره که کسی نمی خواد پیگیر این موضوع باشه نه اینکه توانایی پیگیری این موضوع وجود نداشته باشه . البته و صد البته که پلیس از یک طرف از طریق فرقه تطمیع شده ، و از طرف دیگه از بابت "مرگ های مشکوک " اخیر که طبق شایعات به فرقه هم مربوط میشه قابلیت انجام هر کاری ازش گرفته شده . به همین خاطر ، پلیس فقط چشم هاش رو بر وقایع که در شهر شکل می گرفت بست. " تحقیقات متوقف شد . دلالان PTV هنوز در موضع برتری قرار دارند."
*این که دالیا به راحتی بتونه در کنار دریاچه قدم بزنه و کلادیای سفید جمع بکنه برای من سوال شده بود. اما چیزی به ذهنم رسید که با قبولش یکی از سوالات دیگه ام هم جواب پیدا میکرد. همیشه به این فکر می کردم که چرا دالیا با اینکه در دو حزب جدا با لئونارد قرار داشت ، قاعدتا زمینه ی فکری اش هم با لئونارد حداقل در بعضی موارد متفاوت بود به خانه آرزو که مکان اصلی برای پرورش کسانی با اعتقادات حزب مادر مقدس بود رفت و آمد داشت ؟ بله ، درسته . یتیمخانه دقیقا در مجاورت دریاچه قرار داره ، جایی که اصلی ترین نقطه برای رشد این گیاه هست. میشه گفت دالیا به بهانه رفت و آمد با دوست قدیمیش (لئونارد ) و به منظور دسترسی راحت به کلادیای سفید به Hope house می اومد. که احتمالا از این تجارت لئونارد هم بی نصیب نموند.

9.4 کلادیای سفید و SH2&4
حدس می زنم تا حالا این پرسش ذهن خیلی از طرفداران سری رو مشغول کرده باشه : " اگر در شهر SH همه اتفاقات بر پایه ی کلادیای سفید در جریان باشه ، چرا در SH2 و شماره های بعدی از بازی بهش اشاره ای نمیشه ؟" ، اما کی میگه که هیچ اشاره ای به این موضوع نشده ؟ بگذارید تا یک نگاهی بندازیم :" نوشته های باستانی نشان میدهند که در جشن های مذهبی مورد استفاده قرار می گرفته است. که اثر توهم زای اون مورد نظر بوده " این چیزی هست که دانش نامه ی گیاهان در مورد این گیاه به ما میگه. خب ، چه مراسم مذهبی رو از شهر می شناسیم؟ اولین مراسم سوزاندن. دومیش " 21 sacrament " ، که شامل بخش بخصوصی به نام " holy assumption " هست . برای اطلاع بیشتر بخشی از کتاب مقدس فرقه در sh4 رو مرور می کنیم : " دومین علامت ، و خداوند گفت : خون 10 گناهکار و روغن سفید رو پیش کش کنید. بعد از آن از بند جسم رها شوید، و قدرت آسمان رو دریافت کنید" (* یادتون که نرفته کتابی که پشت دری که جسپر گین توی اون سوخت وجود داره*) ، و همچنین کتاب crimson ceremony از sh2 رو نگاه می کنیم : " Thou shalt ever call upon me and all that is me in the place that is silent . oh proud fragrance of life which flies towards the heart . oh cup which brims with the whitest of wine it is in thee that all begins " * . امم ...، "سفیدترین شراب ها" ، " روغن سفید" ، همه ی این موارد در شرح مراسم های شهر ذکر شدند. حالا حلفه ی گمشده ی این زنجیر منطقی چی هست ؟ درسته شما بالاخره معما رو حل کردید . در حقیقت ، " روغن سفید " همون ، کلادیای سفید یا بهتر بگیم تخم این گیاه هست که در یک پودر کوبیده میشه که به همین خاطر به این رنگ در میاد ، که در نهایت روغن قابل اشتعالی از این دانه ها تولید میشه . بنابراین ، این موضوع درک میشه که ایده ی کلادیای سفید درست بعد از شماره ی اول به فراموشی سپرده نشده ، بلکه حتی به شماره ی 4 بازی هم کشیده شده ، جایی که ظرفی از روغن دانه های کلادیای سفید بر روی میز قرار داره ، جایی که از اونجا والتر " holy assumption" رو رهبری می کرد.

* این نت هم در جای خودش ترجمه و بررسی خواهد شد ولی چیزی که اینجا برای ما مهم هست ( همون طور که احتمالا متوجه شدید ) همون کلمه ای است که بصورت بولد نمایش داده شده.

9.5 نقش کلادیای سفید در اتفاقات شهر ، کلادیای سفید و مه موجود در شهر ( بر اساس SH:Dying inside )

در سری کمیک های ساخته شده ، اشاره ی جزیی به منبع اصلی مه و ارتباطش با کلادیای سفید وجود داره شخصیت اصلی دو شماره ی اول ( تروی که یک روانپزشک هم هست ) می گه : چیزی سبب این موضوع میشه... این مه . طبیعی نیست . باید عامل شیمیایی وجود داشته باشه. بعضی از داروهای روان گردان باعث بروز توهم میشوند. " و همینطور از sh4 ما میدونیم " مردم به این موضوع اشاره کردند که هنگامی که مه بیرون میاد اتفاقات عجیبی رخ میده " بنابراین میشه اینطور فرض کرد که حوادث sh به این "مه عجیب " مربوط میشوند ، وهمین مه هم با "توهم های مشکوک" ارتباط داره . خب ، چه نوع از توهم در شهر شیوع و رواج داره ؟ کلادیا ی سفید که خاصیت مخدر در دانه هاش موجوده و در کنار دریاچه هم رشد می کنه و دریاچه به عللی پوشیده از مه هست . بنابراین ممکن هستش که دلیل مه خاصیت مخدر گل های کلادیا باشه ؟ بله ، ممکن هست. اما اگر بخوایم دقیق تر ببینیم میتونیم درک کنیم که به طور حتم تنها دلیل نمیتونه باشه ، چرا که وقایع بخشی از sh3 و کل sh4 در خارج از شهر اتفاق میفته *. ضمنا ، منتشر کنندگان بازی به کتاب "مه" ( نوشته استفن کینگ ، که مطمدنا با خواندن اون می فهمید که من درباره چی صحیت می کنم ) ، اشاره می کنند و اون رو یکی از منابع اصلی الهام برای sh1 میدونند.

*حتما همه ی شما میدونید که نظریه ای برای این مه وجود داره که میگه این اصولا مه نیست و در اصل گرد و غباری هست که از آتش سوزی که دالیا به وجود آورد برجا مونده . نمونه ی این نظریه رو هم توی فیلم بازی دیدیم که مادر شارون یکی از دونه های این به اصطلاح برف رو توی دستش می گیره و میگه این برف نیست ، غباره. برای همین گفته میشه که کلادیای سفید نمی تونه تنها دلیل برای مه موجود در شهر باشه .

9.6 مفهوم نام کلادیای سفید یا گل ها در سری SH

میشه حدس زد که همه تا به حال می دونند کلادیا ی سفید یک گیاه با خاصیت دارویی توهم زاست. اما تعداد خیلی کمی وجود دارند که بدونند که گیاهانی با نام های "دالیای سیاه" یا "هزر صورتی" هم وجود دارند . خب ، زمانی که ما ، دالیا ، هزر و کلادیا رو بشناسیم و جایگاه اونهارو در داستان سری SH بدونیم، همه چیز سر جای خودش خواهد بود.*

*کلا در مورد این گیاهان به غیر از کلادیای سفید اطلاعات چندانی توی بازی وجود نداره حتی LM هم نکته ی خاصی رو در مورد این گیاهان بازگو نمی کنه ، تنها چیزی که وجود داره اینه که گیاهان فوق الذکر از نام کاراکترهای بازی گرفته شدند و من حدس می زنم دو مورد دیگه ( Black dahlia ، pink heather ) صرفا برای این در بازی ازشون اسم برده شده که نشون داده بشه که کلادیای سفید ربطی به شخصیت کلادیا یا مرتبه اش در فرقه نداره و این نام گذاری صوری هستش .

------------------
خب ! این هم مبحث کلادیای سفید که در یک جلسه به طورکامل بررسی شد. بحث بعدی به موضوع آیین های موجود در شهر می پردازه .
پس تا بعد.
پاینده باشید.
 
  • Like
Reactions: residen
10. مراسم

10.1منشا مراسم های شهر SH

در حقیقت ، مراسم سوزاندن و همینطور 21sacramentتوسط اساتید فرقه به وجود نیامدند. این مراسم مدتها پیش از ورود مهاجران به شهر وجود داشتند و در اصل به وسیله ی بومیان آمریکایی-هندی ( به طور دقیق قبایل Maya و Aztecs ) شکل گرفتند و فرقه از این مراسم الهام گرفته ( پس مراسم از خود فرقه قدیمی ترند ) ، اونها رو تغییر داده و اصلاح کرده و در شعائر دینی خودش قرار داده.

10.2 "21 sacraments for the descent of the holy mother\holy assumption "
تعبیر مذهبی : تولد خداوند از طریق خون و خشونت
شرح: " اولین علامت . و خداوند فرمود : و در زمان مقرر جهان به وسیله ی خشم من پاک خواهد شد. روغن سفید ، جام سیاه و خون ده گناهکار را فراهم آور. برای آیین holy assumption آماده شو.دومین علامت ، و خداوند فرمود : خون 10 گناهکار و روغن سفید را پیش کش کن. سپس از بند جسم رها شو، و قدرت آسمان ها را دریافت کن. افسردگی را از تاریکی و پوچی به وجود آور و بگذار تو را "ناامید"ی دهنده ی خرد فرا گیرد . سومین علامت ، و خداوند فرمود ، از طریق "وسوسه" ی گناه به "منشا" ابدی برگرد . در زیر "چشمان هوشیار" شیطان ،به تنهایی در "بی نظمی" سرگردان شو. آخرین علامت. و خداوند فرمود ، از شر شهوت رها شو ، با این کار آن زن کسی خواهد بود که "بازتولد مادر" نام میگیرد و آن مرد "دریافت کننده ی دانش" خواهد بود. اگر به وسیله ی the 21 sacrament این کار انجام گیرد مادر تولد جدیدی خواهد یافت و قوم گناه رهایی پیدا خواهد کرد. *"

*هیچی نفهمیدید ازش ؟ خب اشکال نداره :
این متن یک تکه از کتاب مقدس فرقه است معنی کردن این مطلب لزومی نداره و البته کار آسونی هم نیست ما هم با معنی این قسمت کاری نداریم چیزی که باید بدونیم نکات یا همون اسم رمز هایی هستش که در این مطلب بیان شده :
هر کدوم از مقتولینی که ما دیدیم ( یعنی مقتولینی که بعد از ورود ما به بازی کشته شدند و همینطور شرایبر ) دارای شماره و اسمی بودند این متن به این اسم رمزها اشاره داره و اونها رو بیان میکنه خب این اسم ها رو به ترتیب مرور می کنیم :
despair که یعنی یاس ، که مطابق لیست شماره ی 15 هست و جوزف شرایبر . temptation که معنی وسوسه میده ، و طبق لیست شماره ی 16 هست و Cynthia velasquez توی بازی نمادی بر این موضوع بود . source که به معنی مبدا هست و توی لیست شماره ی 17 رو در برمیگیره که jasper gein هست. Watchfulness که هوشیاری و تیزچشمی رو میرسونه ، مطابق لیست نفر 18 که Andrew desalvo مقتولش بود. Chaos که بی نظمی منظورش هست و 19مین نفر در لیست یعنی ریچارد برینتری رو دربرمیگیره. با Mother reborn و receiver of wisdom هم که آشنایید که آیلین گالوین و هنری تونزند نفرات 20 و 21 لیست رو شامل میشند.
همونطور که دیدید این متن بیشتر به نحوه ی اتصال حلقه های این مراسم اشاره داره و البته به معنی دار بودن انتخاب مقتولین ، با چرایی انتخاب مقتولین هم در ادامه بیشتر آشنا میشید.


تفسیر : خب بگذارید تا بررسی کنیم :
الف ) چرا 21 ؟
پاسخ : این رسم ، توسط برخی از فلاسفه و علاقه مندان به طالع بینی وارد مذهب sh شد ، شماره بر اساس شماره های کارت های تاروت هستش . که از شماره صفر تا شماره ی 21 رو در بر میگیره و شماره ی 22 در اصل با نام " چشم شب " معروف هست که نمادی از خداوند در بین کارت های تاروت هست . از این رو به راحتی می تونیم این نتیجه رو بگیریم که این مراسم به هندوییسم ربطی نداره چون کلا اون ها در رابطه با تاروت چیزی نمی دونستند. معنای قربانیان والتر هم با شماره ی درج شده بر اونها و بالطبع با شماره ی تاروت و معنای تاروت مورد نظر ارتباط داره. اجازه بدید تا با هم نگاهی روی این موضوع بندازیم :
کارت تاروت شماره 1 : " جادوگر" . جادوگر به طور عمده نماد شخصی هست که استعداد سازماندهی رو داره ، شخصیت قوی هم داره ، که میتونه موقعیت ها رو کنترل کنه. بگذارید تا اون رو با قربانی شماره 01112 از لیست قربانیان والتر مقایسه کنیم : جیمی استون کشیش حزب والتیل ( رجوع به 6-8 ) . جادوگر = کشیش ( دیگه این موضوع که کشیش ها دورنمایی از جادوگر رو به ذهن متبادر می کنند نیازی به توضیح نداره ) ، استعداد سازماندهی = خاطرتون که هست جیم حزب والتیل رو سازماندهی می کرد . 100% مطابقت داره.
کارت تاروت شماره 2 :" کشیش بزرگ " . این کارت نمادی بر ایمان ، کشف و شهود و غیره است . اجازه بدید تا با لیست مقتولین مقایسه کنیم : بابی رندالف ، این فرد از کسانی بود که بر این باور بود که فعالیت های ماورائ طبیعه وجود داره . مجددا 100% مطابقت داره.
تاروت کارت شماره 4 : "امپراطور". این کارت نمادی از ،توجه پدرانه ، مدیریت خوب ، موفقیت ، اعتبار و قدرت هست. حالا اون رو با استیو گارلند که شماره 4 لیست مقتولین هست چک میکنیم. توجه پدرانه = اون پدر لیزا گارلند هستش ، موفقیت = استیو فروشگاهی در اشفیلد داره و در کنار این ها بر طبق اطلاعات لیست مقتولین پلیس بیلچه ای در محل کشف جسد پیدا کرد که گویا برای تمیز کردن نجاست سگ استفاده میشده ، این نمیتونه سمبلی برای مدیریت خوب باشه ؟
اجازه بدید تا شماره ی 9 کارت های تاروت امتحان کنیم : " تارک دنیا (زاهد)" که نمادی برای احتیاط و انزوا در نظر گرفته میشه. همینطور نمادی برای مقابله در برابر شهوت هست و به کسی که میتونه به فطرت هر حادثه ای پی ببره نیز گفته میشه. هیمنطور نمادی بر اراده در انجام کار نیز هست. نمادی برای غرق شدن در کار هم هست. خب ، نهمین نفر در لیست مقتولین والتر چه کسی هست ؟ ساعت ساز پیری به نام ویلیام گرگوری ( فردی بسیار وقت شناس و کسی که شدیدا به کارش وسواس و حساسیت داره ) . پیر = منزوی از دنیا ( گرگوری پیر کاملا از دنیا کناره گرفته بود تا اونجایی که بر اساس اطلاعات لیست مقتولین والتر ، تا زمانیکه جسدش بعد از خودکشی والتر پیدا شد هیچ کس از ناپدید شدن این ساعت ساز بی سر و صدا با خبر نشد. ) ، اون کاملا در کارش وسواس و در اون جدیت داشت( کار اون ساخت و تعمیر ساعت بود) چون قصد داشت با این کار به حقیقت اتفاقات پی ببره *. می تونیم بگیم که در این مورد 200% تطابق وجود داره.
ما همینطور می تونیم یکی دیگه از شماره های کارت های تاروت رو چک کنیم. به طور تصادفی یکی از کارت ها رو انتخاب می کنیم . شماره ی 15 : "شیطان". این کارت معمولا اشاره داره به تنزل و منحرف شدن یک فرد و همینطور از بین رفتن روح یک نفر . در بعضی موقعیت ها این کارت اشاره داره به کسی که اهدافش نادرست هست و بهتر هست که قبل از اینکه این امیال خودشون از بین برند اونها رو ترک کنه. خب ، شماره 15 در لیست والتر چه کسی است؟ جوزف شرایبر که اگر خاطرتون باشه ازش به عنوان "یاس" در لیست یاد شده بود. اجازه بدید تا مقایسه کنیم : شرایبر امیدش رو از دست داده بود ، اون به درون ناامیدی سقوط کرده بود که این با نابودی روح برابر هستش و کوشش بی حد جوزف برای کشف راز فرقه اون رو فقط به دنیا ی والتر رهنمون کرد. به علاوه ، در خلال sh4 از جوزف " دهنده ی خرد " نام برده شده حالا کی دانش رو به آدم و حوا داد و وسوسه کرد که از میوه ی ممنوعه ی درخت دانش استفاده کنند ؟ درسته ، ابلیس ، شیطان.
حدس می زنم که دیگه مثال زدن کافی باشه .
*نیاز دیدم توضیحی در این مورد بدم : چرا کار گرگوری باعث پی بردن به حقیقت حوادث میشد ؟ اصولا هر چی آدم روی یک مسئله بیشتر تمرکز کنه دید فرد تغییر میکنه ، گرگوری اون قدر در کارش حساسیت به خرج میداد که دیدش کلا نسبت به اطرافش عوض شده بود . دقت اون در کار خودش باعث بازتر شدن دیدش شده بود که دیگه به کارش منحصر نمی شد و کل پدیده های اطرافش رو شامل میشد.

ب) چرا کارت های تاروت ؟
این تفکر وجود داره که کارت های تاروت بر تمام اتفاقات دنیا دلالت داره ( بعد از کارت 21 ام کارت هایی وجود داره که نمادی بر اتقاقات ماوراالطبیعه و چیزهایی مثل خدا و تناسخ و غیره هستند اما از اونها تنها در بعضی منابع نام برده شده ) ، حالا این استدلال رو تماشا کنید : جمع کردن تمام کارت های تاروت ( نمادسازی برای تمام دنیا ) در اصل جمع کردن تمام جهان هستش . و برای به دست آوردن جمع مشخصی از مردم ( که نماد برای تمام نقاط دنیا هستند ) جمع کردن دنیا نیاز هستش.در حقیقت با این کار والتر دنیایی رو پایه گذاری میکنه . کریمسون تام هم این نظریه رو اثبات می کنه: " از طریق مراسم holy assumption ، او (والتر) دنیایی رو به وجود آورد" . در مذهب sh آیین sacraments21، نماد خلق کردن و ایجاد نمودن محسوب میشه.

ج)چرا شماره ( قربانی ) 0 در لیست وجود نداره ؟
این کارت ( شماره 0 ، نادان ) میتونه نمادی بر بی باکی ، بی تجربگی ، ساده دلی ، قدرت سرنوشت بر انسان باشه و همینطور در بعضی از موقعیت ها بر "مرگ" هم ممکن هست دلالت داشته باشه. اما به نظر میاد که کسی از فرقه تصمیم گرفته که این جنبه از زندگی نباید دراین دنیای جدید در حال ساخت نمایان بشه. شاید قربانی با این مشخصات یافت نشده بوده یا والتر سالیوان تنبل وظیفه اش رو اونطور که فرض شده بوده انجام نداده .

د) ده قلب = خون 10 گناهکار ؟
ده قلب که بخش نخست از 21sacraments برای نزول مادر مقدس به شمار میره ، که از مراسم آزتک ها میاد در اصل چیزی شبیه به این بوده : "پیشکشی از جانب نمازگزاران ، سوراخ کردن سینه ی یک فرد به وسیله ی میخی از مس. غسل دادن قربانگاه با خونی که از قلب بیرون میزنه ،که نشان دهنده وفاداری و ستایش خداست " (lm ) یعنی این عمل صرفا برای نشان دادن صداقت پرستش کننده است . در حقیقت میتونه هر شماره ای از قربانی ها باشه. به علاوه ،" 10 قلب ، فقط مراسمی برای ارج نهادن به درد نیست ، بلکه یک جنبه روانشناسانه مهم هم داره به این معنی که وقتی این مراسم آغاز شد هیچ راه برگشتی وجود نداره" ( lm )

ر) holy assumption چیست ؟
ما میتونیم معانی موازی رو برای این کلمه پیدا کنیم : assumption ( که معنی گرفتن چیزی رو میده ) و Assumption (معنی بردن چیزی به آسمان رو میده ) این معانی موازی نمونه ی خوبی هستش برای خود مفهومی ایده ها در sh .* به این ترتیب که گرفتن رو ما به گرفتن قدرت آسمان ها که در متن بهش اشاره شد مرتبط میدونیم و از بردن چیزی به آسمان هم روحی که قرار هست پس از اجرای این مراسم به آسمان عروج کنه و توی این دنیای جدید برای همیشه باقی بمونه منظور هست*.

د) معنی مراسم Holy Assumption چیست ؟
Holy Assumption بخشی میانی از مراسم 21 sacrament هست . مطابق با مذهب sh معنی اون به این صورت هست : " آزاد شدن از بند جسم ، و دریافت کردن قدرت آسمان " . اجازه بدید تا به کل مراسم از آغاز نگاهی بندازیم. ابزار مورد نیاز ما برای این مراسم شامل : جام آبسیدین ( نماد تاریکی و شب ) ، خون گناهکاران ( نمادی بر خون * ) و روغن دانه های کلادیا ی سفید ( نمادی بر مه و توهم ) هست. مجری این مراسم در ابتدا خون رو بر محراب میریزه ( با وجود سختی بیشتر ، بهتر هست که این مراسم به وسیله ی great knife ( چاقوی ph ) ، انجام بشه و همینطور بهتره که خون و قلبی که استفاده میشه تازه باشه ) ، بعد جام آبسیدین رو پر میکنه ( " آه ، جامی که لبریز از سفیدترین شراب هاست " این جمله نمادی هست بر این موضوع که تاریکی و مه با هم مخلوط میشوند و فرد رو از واقعیات اطرافش جدا می کنند – قسمت 1 بخش 1-11 ببینید ) از روغن سفید و از قدرت توهم زای این ماده استفاده میکنه ( درباره ی این که چطور این استفاده صورت میگیره اطلاعی در دست نیست چون سازندگان هیچ اشاره ای به این موضوع نکردند . اما اینطور تصور میشه این روغن باید آتش زده میشده و دود اون استنشاق میشده : " آه ، بوی خوش زندگی که بر فراز قلب ها پرواز میکنه . آه ، جامی که لبریز هست از سفیدترین شراب ها " اصطلاح بوی خوش زندگی احتمالا به بویی که از سوختن روغن حاصل می شده برمیگرده ) و بعد شروع به غوطه ور شدن در دنیای ضمیر نا خودآگاه میکنه . حالا تنها چیزی که باقی می موند رها شدن از جسم فیزیکی بود که بعد برای همیشه ذهن در این دنیای جدید محبوس میشه : که به اصطلاح گرفتن قدرت آسمان ها بر میگرده .
*اطلع ندارم چقدر با این موضوع آشنا هستید ولی مایاها خون رو نشانی از نسبت خویشاوندی می دونستند البته شاید کمی با این موضوع بی ربط به نظر بیاد ولی از اونجایی که ما در حال زنده کردن مادر هستیم این نشان دادن این نسبت خویشاندی شاید ضروری باشه.

س) آیا ارتباطی بین شعر reverse will ( از sh2 ) و مراسم holy assumption وجود داره ؟
اجازه بدید تا متن شعر رو بیاد بیاریم :
" حالا من خودم رو برای یک خواب آماده میکنم
از خداوند ( the lord ) می خوام که روح من رو حفظ کنه
و اگر قرار هست که قبل از بیداری بمیرم
دعا میکنم که خداوند رو ح من رو دریافت کنه "
با وجود این حقیقت که این اشعار در اصل دعا هستند ، اما در sh2 و در خلال rebirth ending این موضوع رنگ و بوی متفاوتی به خودش میگره ، سیاه تر از اون چیزی که بود و به طریقی حقیقت پیدا میکنه.
ارتباط بین این دو مشهوده . مقایسه میکنیم :
حالا من خودم رو برای یک خواب آماده می کنم : سمبلی برای استفاده از ماده توهم زا برای به خواب رفتن .
از خداوند می خوام که روح من رو حفظ کنه : این قسمت برای مراسم ten hearts هست که در اصل نشون دهنده ی ایمان فرد هست.
و اگر قرار هست که قبل از بیداری بمیرم
دعا میکنم که خداوند روح من رو دریافت کنه : که به این معنی هست که فرد مومن که در اون لحظه در حال جدا شدن از بدن برای غوطه ور شدن در دنیای ضمیر ناخودآگاه هست برای همیشه در اونجا باقی میمونه . بنابراین ، اسم lord به معنای خالق دنیای واقعی نیست* ( این چیزی بود که در حزب لرد به عنوان تعریف لرد گفته شده بود ) ، بلکه معنی یکی از خدایانمون رو میده که بشر بهش معتقد هست و در دنیای ضمیر ناخودآگاه ، قابل درک هست . ( برای مثال در حزب زرد اسم لرد به خدای ذهن نسبت داده شده بود ، چون پیروان حزب معتقد بودند که در 1865 خدا به وسیله ی مردم زاده شده بود . قسمت 2 ، بخش 13-6 رو ببینید )
*این که ما چطور از این موضوع خالق بودن lord رو رد میکنیم واضح هست ، خالق در فرقه دارای تعریف مشخصی هست به این معنا که توسط چیز دیگه ای به وجود نیاد ولی این موضوع اینجا طوری مطرح میشه که گویا این فرد تنها قابلیت لمس شدن در دنیای ناخودآگاه رو داره پس نمیتونه خالق همه چیز باشه.

ش) آیا چیزی بعد از holy assumption وجود داره یا این قسمت پایان مراسم هست ؟
holy assumption پایان مراسم نیست ، بعد از اینکه جسم فیزیکی مرد ، روح در دنیای خودش به زندگی ادامه میده ( این موضوع در صورتی اتفاق میفته دنیای درون در incubator ( قبلا در مورد این لغت و کاربردش توضیح دادم ) شکل گرفته باشه یا incubator به خودی خود با ایده هایی احاطه شده باشه ) .
همینطور که ذکر شد ، این دنیا خود نوعی از انرژی داره ( انرژی شکل گرفته از احساسات ) و زمانی که مقدار مشخصی از انرژی جمع شد ، دیگر افراد شروع به دیدن و حس کردن این دنیا می کنند ، و ذهن اون ها به سمت دنیای اون فرد کشیده میشه . اگر ذهن قربانی ( کسی که وارد دنیای فرد معتقد شده ) در دنیای فرد معتقد پایداری کنه دنیا انرژی این فرد رو هم جذب میکنه ( چون ذهن به خودی خود میزان مشخصی انرژی داره ) در نتیجه ؛ افراد بیشتری شروع به حس کردن این دنیا می کنند ، و افراد بیشتری از اونها به درون اون کشیده میشند . بنابراین دنیای ضمیر ناخودآگاه میتونه آنچنان از انرژی سرشار بشه که همه بتونند اونرو احساس کنند و خدای این دنیا واقعا موجودیت پیدا میکنه .

ع) این جمله به چه معناست : " اگر این کار به وسیله ی 21 sacrament ، صورت بگیره ، مادر دوباره زاده خواهد شد و قوم گناه رها خواهند شد " ؟
قوم گناه در مذهب sh به مردمی گفته میشه که اجازه ندادند خداوند به روح آنها وارد بشه . اما مسئله ای نیست ، همه رستگارخواهند شد . کتاب مقدس فرقه رو به یاد بیارید :
" به وسیله ی آیین ها ، مادر مقدس در تمام کشورهای دنیا ظاهر خواهد شد و رستگاری رو برای جسم های پر از گناه به ارمغان خواهد آورد "
البته و صد البته که اگر دنیای ضمیرناخودآگاه مقدار عظیمی از انرژی رو دریافت کنه ، همه اون رو مشاهده خواهند کرد ، حتی گناهکارها ( این دلیل رستگاری قوم گناه هست ) . این جریان یکبار در silent hill اتفاق افتاد : " قدرت آلسا افسار گسیخت ... مرگ اون پدیدار شد و تمام شهر توسط otherworld بلعیده شد. " اگر نیروی روانی و ذهنی بتونه تمام یک شهر رو ( حنی یک شهر کوچک مثل sh خودمون ) ببلعه پس مطمئنا این توانایی رو خواهد داشت که کل جهان رو در خودش فرو ببره .

ف) چرا قربانی 11121 در مراسم به خود مجری اختصاص داده شده ؟ این شماره سمبل چیست ؟
این موضوع باز هم به کارت های تاروت برمیگرده . شماره ی 11 در این کارت ها نماد " استقامت" هست . ( در کارت هایی که به زمان های دورتر بر میگرده تاروت کارت شماره 11 به این معنی و کارت شماره ی 8 به معنی عدالت هست اما در نوع دیگری از این کارتها که البته آنچنان رایج نیست جای این دو کارت با هم عوض شده یعنی شماره ی 8 استقامت و شماره ی 11 عدالت هست . اما اینطور تصور میشه که در 21sacrament ‌ کارت های قدیمی مورد استفاده قرار گرفته اند ) اما این کارت نماد چی هست ؟ ایده اصلی این کارت ادراک فرد از قدرت روحی و توانایی مقاومت در برابر بدترین شرایط توی زندگی با اراده و ایمان هست و همینطور با این باور که یک فرد میتونی به مقامی برسه که دیگران تصور هم نمی کنند. و 11121 همون معتقدی هست که مراسم رو اجرا می کنه که باید ایمانی قوی و حتی مخلوط با تعصب در کاری که انجام میده داشته باشه بدون این ایمان مراسم با موفقیت همراه نخواهد بود.

ک)راه پیدا کردن قربانیان مراسم چیست ؟
در حقیقت شاید شما برای انتخاب افراد احساس ناراحتی بکنید اما سالیوان 21sacrament رو به وسیله ی قلبش فرا گرفت و قربانی هاش رو با توجه به شماره ها ( یا همون کارت های تاروت ) و ارتباطی که این کارت ها با شخصیت مقتولین داشتند انتخاب می کرد. برای مثال "جادوگر" با یک فرد روحانی مثل کشیش مرتبط هست و همینطور الی آخر. اما این موضوع اختیاری هستش و برای تصمیم گیری به فرد معتقد برمیگرده. برای مثال ‌آلسا هیچ کس رو انتخاب نکرد اما تاثیر کاری که کرد باز هم خیلی قوی بود.

گ) چه نیازی به شمارش افراد هست ؟
به حک کردن شماره ی قربانی ها بر روی بدن هاشون در متن فرقه اشاره ای نشده . پس سالیوان این ایده رو از کجا گرفته ؟ خب به اندازه ی کافی در فرقه معلم وجود داره – لئونارد ولف ، اندرو دسالوو ، جیمی استون ، جرج رستن ، دالیا گیلسپی و غیره- به نظر میاد کسی از فرقه موفق شده تا والتر رو راضی کنه که این حکاکی نیاز هست . ضمنا ما میدونیم که در مسیحیت شمردن افراد و شماره دادن به اونها ممنوع و حرام هستش بنابراین ما به راحتی می تونیم بگیم که حک کردن شماره توسط والتر سالیوان نوعی تهاجم و توهین به مسیحیت هست. البته به این هم باید اشاره بشه که ایده های مرموز ، شیطانی و ضد مسیحی در زمانی که والتر در حال تعلیم بود در فرقه خیلی قوی بود که باعث شد که والتر اونها رو فرا بگیره. صد البته زمانی که کلادیا نقش خودش رو در فرقه شروع کرد ، حک کردن اسم ها ممنوع شد و احتمال خیلی زیاد مراسم 21sacrament‌ هم به خاطر این بی حرمتی ممنوع شد یا با مراسمی که چیزی شبیه به خودکشی دینی بود و مطابق روش کلادیا بود جایگزین شد.

ل) بازتولد مادر ( the mother reborn ) چیست ؟
این موضوع نماد قربانی 20121 هست که تصور میشه آخرین چیزی هست که برای ایجاد یک دنیا مورد نیاز هست . به خاطر دلایل روشنی ، این بخش از مراسم که به بازتولد مادر اختصاص داشت در ذهن والتر با شخصیت آیلین گره خورده بود. برای این موضوع دو دلیل عمده وجود داره :1. آیلین درست کنار اتاقی زندگی می کرد که والتر اون رو مادر خودش می دونست .
2.در حقیقت ، آیلین تنها فردی بود که والتر داشت ، بنابراین برای والتر به نوعی مادر محسوب میشد. ( رفتار آیلین نه فقط با والتر با همه مادرانه بود )
برخی از احساسات و خاطرات والتر هم به آیلین مربوط میشد که این احساسات در دنیای ضمیر ناخودآگاه والتر مجال بروز پیدا کرده بودند. کارت تاروت شماره ی 20 به مفهوم قضاوت و داوری هست اگر نگاهی بیندازیم به طراحی این کارت میبینیم، چند نفر بالای یک قبر باز ایستادند . یکی از اونها داره به یک فرشته که شیپوری در دست داره و در حال پرواز هست نگاه میکنه . مردم با شنیدن صدای شیپور فرشته به زندگی برمیگردند . به این خاطر هست که احساسات و خاطرات والتر نسبت به آیلین ( بازگشت به زندگی )در دنیای ناخودآگاه تجلی پیدا میکنه . در مورد این شماره و تفسیر سمبلیک اون در بخش مربوط به halo of the sun هم صحبت خواهد شد. ( بخش 13 از همین قسمت )

م)معنای " گیرنده خرد " چیست ؟
نماد شماره 21121 . در کارت های تاروت شماره ی 21 به معنای جهان هستش این کارت کارتی با معنی مثبت هست و در تفسیر سمبلیک به مواردی مثل دانش ، عشق ، دفاع از ضعیف و ... برمیگرده ، بنابراین میتونیم اینطور نتیجه بگیریم که هنری تونزند به اندازه کافی دانا و عاشق و رئوف هست که به عنوان قربانی شماره ی 21 از طرف والتر انتخاب شده . ( به خاطر بیارید که هنری برای تمام قربانی های این حادثه دلواپس بود با اینکه در حقیقت فقط باید دلواپس خودش میبود. ) ، در مورد این شماره هم در قسمت halo of the sun بیشتر صحبت خواهیم کرد .

ن ) چرا ساکن بعدی اتاق 302 باید آخرین قربانی این مراسم می بود ؟
این موضوع باید ذکر بشه که والتر سالیوان خودش این پیوند رو بین "گیرنده خرد" و ساکن بعدی اتاق 302 ایجاد کرد.( " هر کسی که بعد از من اینجا زندگی خواهی کرد ..... تو شماره 21 خواهی بود ، آخرین نفر از قربانی ها ... " این نوشته متنی بود که شرایبر در نامه ای برای ساکن بعدی اتاق نوشته بود ). میتونیم حدس بزنیم که این انتخاب ، مربوط به وابستگی عجیب والتر به اتاق ( اتاق = مادر ) میشد. اگر ما شماره ی 15121 و 21121 رو مقایسه کنیم ، میتونیم بفهمیم که والتر خرد رو با مادر مربوط میدونسته . و به همین خاطر " گیرنده ی خرد " همون کسی هست که " اتاق رو بدست میاره " ، یعنی اجاره نشین بعدی. ( نفر قبلی هم دهنده ی خرد نام گرفته بود. )

و) هیچ ارتباطی بین 21 sacrament / holy assumption و آیین the resurrection of the dead که در کتاب lm از ساب سناریوی sh2 ( born from a wish ) تشریح شده وجود داره ؟
اجازه بدید تا متنی رو که lm در مینی بازی ماریا در اختیار ما میگزاره رو با هم مروری بکنیم ( تذکر : این متن در ورژن اصلی بازی وجود نداره پس اگر شما نسخه ی restless dreams رو در اختیار ندارید بهتره که اون رو تهیه کنید. )
" من اعتقاد خیلی قوی– شاید حتی شما اون رو ایمان بنامید – به معجزه ای دارم که به نام the resurrection of the dead نامیده میشه . بر فراز تپه جایی که روشنایی ها فرود میاند ، حیوانات آهنگ اون رو زمزمه میکنند. با کلمات خون ، پایین آمدن مه و رگ شب ، قبر بازگشوده میشه . مردم در ترس میگریند و و از این دیدار دوباره مسرور میشوند ، اما ایمان من درباره ی رستگاری xuchilpapa متزلزل نمیشود. دراینباره در افسانه های قدیمی صحبت شده. پرستش کنندگان اصیل ما بر این باور نبودند که مرگ پایان کاره بلکه راهی ساده برای اینکه مرده به زندگی برگردند وجود داره . اونها همینطور بر این باور بودند که این پروسه برگشت پذیر هست. ( چند کلمه هم هست که نزدیک به بالای صفحه با دست نوشته شده .فکر میکنید این احنمال هست که ارنست بالدوین اونها رو نوشته باشه؟) خون = قرمز ، مه = سفید ، شب = سیاه "
البته که این دو مراسم یکی هستند. اول از همه ، خون قرمز ، پودر سفید و جام سیاه ( تمام وسایل مورد نیاز برای اجرای holy assumption ) کاملا مطابقت دارند. دوما ، ما میتونیم اسم xuchilpapa رو در این متن پیدا کنیم – که فقط کمی تغییر داده شده از xuchilbara است – اسم خداوند در حزب قرمز.

ه) چطور امکان داره یک فرد مرده از طریق مراسم the 21 sacrament / holy assumption به زندگی برگرده ؟
همونطور که میدونیم ، هوشیاری فرد مومن ، کسی که مراسم رو اجرا میکنه و قدرت آسمانها رو دریافت میکنه ، و همینطور ذهن کسانی که به طریقی مدیریت میشند تا به درون دنیای ناخودآگاه قدم بگذارند ، همونجا متوقف میشه ، بنابراین چه اتفاقی خواهد افتاد اگر این دنیا قدرت کافی رو بدست بیاره تا همه ی افراد رو به سمتش بکشه ؟
این افراد مرده ،که در دنیای ضمیر ناخودآگاه فرد مومن گرفتار شده اند ، دوباره شروع به زندگی میکنند ، اونها به وسیله ی دگرگون شدن واقعیت ، احیا میشند . با این روش همه چیز قابل احیا شدن هستند – نفس فرد ، خیالات فرد ، خدای فرد و غیره – هر چیزی که فرد ی که این دنیا رو قدرتمند کرده به اون باور داره. با این روش ، آلسا هم خدای دنیای ناخودآگاهش رو متولد کرد ( تقریبا متولد کرد.) ( خب ، نه به وسیله ی holy assumption اما با ایده ای مشابه ) .

ی ) چرا والتر اسم خودش رو روی قربانی ها حک کرد ؟
طبق متن شرح the 21 sacrament ، حک کردن اسم ضروری نبود ، به نظر میرسه که این موضوع هم به وسیله ی والتر یا اساتیدش در فرقه به مراسم اضافه شده . در هر حال با توجه به معنای the 21 sacraments که گیراندختن افراد در ضمیرناخودآگاه کس دیگه ای هست ، میتونیم اینطور بگیم که این افراد ساکن دنیای سالیوان می شند یعنی بخشی از وجود سالیوان خواهند شد.
.......
فکر میکنم به تمام پرسش های ممکن در مورد این مراسم پاسخ داده شد در قسمت بعدی مراسم شهر رو به پایان خواهیم برد.

پاینده باشید.
 
  • Like
Reactions: residen
10-3آیین سوزاندن
تعبیر مذهبی : متولد کردن خدای ضمیر ناخودآگاه یک فرد با استفاده از درد و رنج .
شرح : از lost memories : در یکی دیگر از مراسم قربانی کردن که در این کتاب اشاره شده ، مقتول به صورت زنده سوزانده می شد. ارزش و ارج و قرب این آیین به حدی بود که زندانیان و گناهکاران حق نداشتند در اون شرکت کنند ، فقط روحانیون بودند که اجازه ی قربانی شدن در این مراسم رو داشتند. مثل سوزاندن کسی که برای مجازات سوزانده میشه ، در مذهب شهر هیچ آیین قابل قیاسی با این آیین پیدا نمیشد و بالاترین درجه ی ارزش رو داشت . ایده ی اصلی این مراسم با این باور دیرین که خورشید خداست یکی است .

تفسیر :
این رسم در حزب زرد رواج داره ، که یکی از آموزه های هندوها بوده و به وسیله ی سنت نیکولاس به فرقه معرفی شد. ایده ی اصلی "فراخوانی خدا" در حقیقت چیزی شبیه به 21sacrament هست . در ابتدا ، به یک قربانی نیاز داریم ، (ترجیحا یک دختر بچه - که این با قدرت روحی فرد ارتباط داره " احساسات منفی ، مثل ترس ، نگرانی ، یا استرس به همراه تاثیرات فیزیکی به صورت انرژی ظاهری پدیدار می گردند .... اگرچه هنوز مشخص نیست چرا ، نوجوانان ، خصوصا دختران نوجوان ، برای چنین پیشامدی مستعد تر هستند. " این متنی هست که در کتابخانه ی sh1 پیدا کردیم ) ، قربانی بعد از مدت طولانی بازخواهد گشت تا به مجریان مراسم تا حد ممکن طعم درد رو بچشونه*کاری که آلسا با حضورش بعد از گذشت 7 سال در مورد دالیا و فرقه انجام داد* ( یا میتونیم بگیم برای قوی کردن ، قدرت احساساتش این کار رو انجام میداده) ، و البته که ذهن قربانی سعی میکنه تا خودش رو از درد جهان مادی دور نگه داره و ضمیر خودآگاهش سعی در رانده شدن به سمت ضمیر ناخودآگاه داره ( که این موضوع باعث ایجاد دنیای ضمیر ناخودآگاه پرقدرتی میشه ) ، و زمانی هم که ذهن قصد داشته باشه از این موضوع فرار کنه ، باید به قربانی کلادیای سفید داده بشه ( اگر نیاز باشه ) ، و قربانی باید سوزانده بشه ( این قسمت از اصل مراسم ناشی میشه جایی که بومی های آمریکا خورشید رو مثل خدا میپرستیدند ). پس ، در حقیقت این هم درست مثل holy assumption هست ( " از شر جسم رها شو " و قربانی که از این بند رها میشد " قدرت آسمان ها" رو بدست میاورد ) اگر همه چیز طبق برنامه پیش بره ، قربانی ( چه زن چه مرد ) دیگه در این دنیا توسط جسم محدود نخواهد بود. بنابراین ، از این به بعد همه چیز مطابق مراسم 21sacrament پیش خواهد رفت اگر قربانی به اندازه ی کافی احساسات قوی رو تجربه کرده باشه ( یا مجبور شده باشه که تجربه کنه ) ، دنیای ضمیر ناخودآگاه اون قدرت کافی رو پیدا خواهدکرد که افراد دیگه ای رو هم داخل بکشه و بنابراین قدرت بیشتر و بیشتری رو بدست خواهد آورد ، تا زمانی که قدرت کافی برای کشیدن همه ی افراد به درون دنیای ضمیر ناخودآگاه خودش رو بدست بیاره. ( آلسا رو در sh1 بیاد بیارید )

تشبیه مذهبی : "آتش ابدی"* از درد و رنج تمام دنیا رو احاطه خواهد کرد.

*در مورد آتش ابدی توضیحاتی رو برای آشنایی شما میدم : آتش ابدی یکی از جنبه های مذهبی آیین زرتشت پارسیان قدیم هست و همینطور یکی از آموزه های قدیمی یونانیان باستان هم به حساب میاد – آتش بازیهای المپیک یکی از نمودهای همین آتش ابدی است که برای ارج به صلح جهانی روشن میمونه - در حقیقت این نماد برای یادآوری یک فرد یا آرمان بزرگ قومی یا مذهبی هست که همیشه به وسیله ی یه روحانی روشن نگه داشته میشه . اینجا برای یادآورشدن بزرگترین آرمان فرقه یا حتی میتونیم بگیم شهر sh یعنی بازمتولد کردن خدا بر پا میشه.

10-4 آیین اعدام در زندان تولوکا
این موضوع اثبات شده که بومیان آمریکا قربانی کردن انسان رو آموزش می دادند. مراسم هندوهای اصیل چیزی شبیه به این تکست بوده : " پیشکشی از جانب نمازگزاران ، سوراخ کردن سینه ی یک فرد با میخی مسی . سیراب کردن محراب از خونی که از قلب جاری میشه برای ستایش و نشان دادن وفاداری خود به خدا " ؛ اما به مرور این مراسم شدیدتر و شدیدتر شد ( این آیین اصل مراسم اعدام در sh و مراسم 21 sacrament هست ) اجازه بدید تا نسخه ی به روز شده ی این مراسم رو با هم بررسی کنیم . اول از همه اجازه بدید تا چند صحنه از بازی رو به یاد بیاریم :
یک عکس در شماره ی اول در کنار محراب در قسمت "newhere " ( طبقه سوم جایی که ما آلسا رو در حال دعا کردن پای محراب به صورت یک روح میبینیم ) : یک زن برهنه با دستهای گره خورده بر روی یک ریسمان معلق هست . جلاد یک نیزه رو نزدیک سینه ی اون زن گرفته.
در شماره ی 3 اولین جسد در کافه ی تغییر شکل داده جای شکاف عمیقی در شمت راست بدنش داره ، میتونه جای یک نیزه باشه ؟
قربانی های شماره ی اول ( یک جمله از داخل بازی " جسد ها خیلی لاغر به نظر می رسند " ) ممکن هست که معده اونها خالی شده باشه ؟ یعنی چیزی توی بدنشون نباشه ؟ توی بعضی از جسدها ما به وضوح میتونیم اثر بخیه در جایی نزدیک به قلب پیدا کنیم.
مجدد شماره ی 3 جایی که از بدن یک جنازه خون جاری هست و به داخل یک سطل میریزه. هدر اون رو اینطور تشریح میکنه : "به خاطر پاره شدن رگ پر از خون شده ".
عکسی به اسم " جشن قرمز و سفید برای خدایان " ، جایی که ما میتونیم دو تا پیرامید هد رو به عنوان جلاد با سطلی از خون ببینیم در شماره ی دوم .
سیراب کردن محراب با خون که توسط هدر قبل از ملاقات با لئونارد ولف انجام گرفت.
اتاق ph ما میتونیم یک جسد رو در داخل یک قفس ببینیم.
عکس " روز مه آلود ، آثار داوری " جلادی با یک نیزه جلوی زندانیانی که با نیزه کشته شدند دیده میشه در شماره ی دوم.

بنابراین یک قربانی مورد نباز هستش ( یک زن – عکس شماره ی 1 بازی رو به یاد بیارید ) . قربانی به طناب آویخته میشه . ( طناب به هر دو دست بسته میشه اما ، در موارد نادر ، دیده شده که تنها یک دست بسته میشه ) بعد سینه ی قربانی با نیزه ای مسی سوراخ شده ( بله در اصل نیزه همون میخ مسی هندوها بوده ) ، اما نیزه قلب رو مورد ضربه قرار نمیده بلکه سمت راست بدن رو هدف میگیره به همین خاطر قربانی به خاطر شدت ضربه در دم نمیمیره ، بلکه تا مدت طولانی درد خواهد کشید. بعد قربانی دوباره توسط طناب معلق میشه ( اما اینبار برعکس) .
این موضوع امکان داره که یعد از این جلاد شکم قربانی رو در حالی که هنوز زنده است خالی کنه . خیلی از اجساد در sh جای بریدگی بر روی شکم هاشون دارند. وقتی تمام ارگان های داخلی بدن ( حتی قلب ) بیرون کشیده شدند زخم رو دوباره بخیه می کنند. ( ما میتونیم جای بخیه رو ، روی برخی از اجساد مشاهده کنیم ) ، و جسم ( که قبلا مرده بود ) به صورت وارون بالای یک ظرف آویخته میشه تا خونش جمع آوری شه . قلب قربانی هم بریده میشه و محراب به وسیله ی این خون سیراب میشه .
حالا بگذارید تا چند کلامی در مورد پاره کردن شکم و بیرون کشیدن محتویات درون اون صحبت کنیم. بخیه ها توی محل استراحت PH ها دیده میشند. ضمنا ، ما میتونیم شباهت جالب آیین اعدام در SH رو با یکی از رسوم مصر باستان یادآور بشیم : عکسی که روی چوبه ی دار بر در sh2 بود رو به خاطر بیارید اولا سبک این نقاشی مصری است دوما به هرم هم اشاره داره ( که نمادی برای قدرت فرعون محسوب میشه ) = که همون کلاه آهنی بر سر جلادهاست. خب ، مصریان قدیم قبل از اینکه بدن رو مومیایی کنند چه کار میکردند ؟ بله ، محتویات داخل شکم فرعون بیرون کشیده میشد و بعد هم جای این بریدگی دوخته و بخیه میشد. بنابراین ، بعد از اینکه بدن گناهکار که مجازاتش رو دریافت کرده (که البته همیشه هم سزاوارش نبوده ) ، به یک قفس آهنی میخ میشد ( بدن در قفس بر این دلالت داره که حتی بعد از مرگ هم گناهکار در حصار به سر میبره و همینطورما رو به یاد چرخه ی ابدی دنیای ضمیر ناخودآگاه میندازه ) ، وگاهی اوقات برگه ای که جرم گناهکار رو تشریح میکرد بر روی صورت لاشه چسبونده میشد . بعد از اون جسم مرده در محلی آویخته میشد تا حس ترس و وحشت رو در میان شهروندان سایلنت هیل ایجاد کنه * این مورد در تمام شماره ها به وفور یافت میشد* . " مردگان ، مردگان بر روی درخت تاب میخورند . چند نفر مرده میتونید ببینید ؟" ( متن توی حالت نرمال معما در اتاقی که 6 جسد درش هست دیده میشه )
با این روش عدالت به اجرا درمیاد و خداوند خوشنود میشه.
* جمع بندی از مطالب ارائه شده توی این مبحث به ما این مورد رو یادآور میشه که اکثر اتفاقات شهر چیزی تحریف شده از اعتقادات پیشینیان شهر ( کارت های تاروت ، خورشیدپرستی و...) هستش که دلیل این موضوع هم این میتونه باشه که مردم رسوم جدید رو زیاد برنمیتابند و حتی سران هم تحت تاثیر گذشتگان قرار دارند . اما هر یک از سران فرقه این تعالیم دیرین رو باب میل خودش تحلیل کرده و باعث تکثر آرای موجود توی فرقه شده . حال اینکه میبینیم اصل و بنیان بیشتر رسوم توی فرقه یکی هست و نحوه ی اجرا با هم تفاوت داره.

................
این هم از آیین های موجود در شهر مبحث بعدی ما مربوط به Metatronهست.
پاینده باشید.

 
  • Like
Reactions: residen
11. Metatron
نشان متاترون در شماره ی سوم و همینطور مهر سامایل در شماره ی اول سوالات زیادی رو در ذهن طرفداران سری sh به وجود آورد. با استفاده از مطالب موجود در Lm ناشران بازی و دانشمون درباره ی تاثیرات مذاهب دیگه بر روی مذهب sh ، ما به تمام این سوالات پاسخ خواهیم داد.

11-1مبدا مذهبی متاترون و سامایل
سامایل و متاترون که درشماره ی اول و سوم از بازی دیدیم ، زایده ی خیال نویسندگان نیستند و در مذاهب واقعی هم وجود دارند. بگذارید تا اطلاعات بیشتری در مورد اونها کسب کنیم تا مفهوم پنهان پشت ایده های این نشانه ها رو بدست بیاریم .
بر طبق kabbalah* ( اعتقادات دالیا رو که فراموش نکردید ) و lm بزرگ ،دو فرشته به این نام ها وجود دارند در ابتدا فرشتگان سامایل و متاترون یکی بودند جایی که خوبی و بدی با هم در تعادل بودند و هم رو خنثی میکردند اما بعدها این وحدت از بین رفت و به دو فرشته مجزا یعنی سامایل فرشته ی بدی و نماد اهریمن و متاترون فرشته ی خوبی تبدیل شدند ( این ماجرا آشکارا ما رو به یاد تفکیک روح آلسا به نیمه ی آلسا و شریل میندازه ) . سامایل بعدها مقام "فرشته ی سقوط "– فرشته ی مرگ و گاها مرتبط با شیطان که برخی از اعمال شیطان مثل فریب حوا رو بهش نسبت میدند – ، به علاوه گفته شده ، که ظهور سامایل به صورت مار عظیم الجثه ای با دوازده بال بوده. این اندیشه مطرح هست که سامایل و متاترون بعد از تفکیک از هم شروع به دشمنی با هم کردند : سامایل دارای قدرت ها و ویژگی های اهریمنی و متاترون دارای نیروهای خوب ... اما در حقیقت متاترون هم درست مثل سامایل فرشته ی مرگ بود ، و خدا هر روز در مورد روح و نحوه ی دریافت اون به متاترون تعلیم میداد. بنابراین متاترون این قدرت رو داشت که هر جادویی رو نقش بر آب کنه ( برای مثال در یکی از افسانه ها متاترون تنها فرشته ای بود که قدرتش به اندازه ای بود که سحر قوی دو جادوگر اهریمنی رو که قصد بدست آوردن عرش خداوندی داشتند رو از بین ببره ) . متاترون قوی ترین فرشته ی دنیای Briatic** و همینطور اون " محرم اسرار خدا" هم بود. اما متاترون چه شکلی بود؟ the kabbalah اینطور توضیح میده که متاترون 36 بال ( که به وسیله ی افراد پرهیزگاری از نسل های مختلفی که بر روی زمین زندگی کرده اند پشتیبانی میشه ) و تعداد بیشماری چشم داره ( شما باید خوشحال باشید که متاترون یکی از رئیس ها ی میانی دنیای آلسا نشد ) ظاهر می شود. به علاوه ، متاترون تنها فرشته ای هست که اجازه ی نشستن داره .
*درباره ی مذهب kabbalah توضیحاتی آنچنانی در خلال بازی در دست نیست اما برای آشنایی با این مذهب باید بگم که به نوعی عرفان یهودی گفته میشه که مجریان مراسم اون رو ما به اسم خاخام ها میشناسیم . از اعتقادات این گروه میشه به این نکته اشاره کرد که اونها تنها راه رسیدن به سعادت رو وحدت قلبها و خلق خوشبختی برای همه می دونند . همینطور اونها معتقد به وجود 4 دنیا هستند . این نکته ما رو بیشک به یاد اعتقادات دالیا و ایده ی اون درباره ی نحوه ی رستگاری که رهایی همگانی از درد و رنج ( 5-7 رو ببینید ) میندازه . خب بعد از هندوییسم و زردشت و مسیحیت و آیین های مصر باستان یهودیت هم با مذهب sh تلفیق شد تا بیشتر و بیشتر کشمکش های موجود در راس فرقه عادی به نظر برسه.

** دنیای briatic دومین دنیا از 4 دنیایی هست که کابالیست ها بهش اعتقاد دارند و همینطور به مکان فرشتگان مقرب درگاه هم اشاره داره.

11-2 نشان متاترون و مهر سامایل
در شماره ی اول بازی تصویر هایی شامل نماد مثلثی در داخل یک حلقه با دو نام متفاوت نشان متاترون و مهر سامایل ذکر شدند که گیمر رو دچار شک می کرد. برای مثال دالیا طی دیالوگی با هری در داخل قایق در شماره ی اول این علامت رو مهر سامایل مینامه ( " چیزی است به نام مهر سامایل " ) ، و به صورت تهدیدآمیزی ، این موضوع رو عنوان میکنه که توزیع این نشان منجر به نتایج فاجعه آمیزی خواهد شد. اما در شماره ی سوم بازی دقیقا سمبلی مشابه وجود داره که نشان متاترون نامیده میشه و باید برای نابود کردن خدای آلسا و دنیای اون استفاده بشه. چه طور ممکن هست که سمبل های مشابه در یک زمان هم مهرسامایل و هم نشان متاترون باشند ؟ با آگاهی از این موضوع که در ابتدا فرشتگان سامایل و متاترون یکی بودند ، تعجب آور نیست که هر دوی آنها نمادهای یکسان داشته باشند . ضمنا ، توجه داشته باشید به مخفف مهر سامایل ( mark of samael ) یعنی mos و مخفف نشان متاترون ( seal of metatron ) یعنی som توجه داشته باشید ، که در اصل som برعکس شده ی mos هست که تضاد رو بیان میکنه و دوباره ما رو وادار به تفکر در ماهیت وجودی دو فرشته ی samael و metatron و وظیفه ی اونها میکنه .
به بیان دیگه مثلث داخل یک دایره سمبل دو خدا یعنی متاترون و سامایل هست ، بنابراین در مذهب دو نام متفاوت برای این سمبل وجود داره . اما ، صرف نظر از اسم ها ، هر دوی این فرشتگان مرموز وظایفی دارند که به نابود کردن مربوط هست که دلیلی است برای این موضوع که خود سمبل دارای قدرت تخریب و باطل کردن طلسم هست. در قسمت اول بازی آلسا سعی میکنه که از این نشان برای خراب کردن دنیای درون خودش استفاده کنه و از تولد خدا جلوگیری کنه که این موضوع برای دالیا و تفکراتی که در سر می پروراند خطرناک بود ، بنابراین دالیا می خواست تا از هری برای متوقف کردن آلسا استفاده کنه. و در دیالوگی دالیا این سمبل رو شیطان پلید سامایل ( به جای فرشته ی خوبی ها متاترون ) می نامد تا هری رو گیج کنه و به هری این باور رو بده که توزیع این نشان عواقب بدی رو در پی داره و باید متوقف بشه . همونطور که ما فهمیدیم اگر این نشان به نحوی توسط آلسا مورد استفاده قرار می گرفت میتونست هری رو در صحت حرف های دالیا دچار تردید کنه ولی خب قبل از اینکه این فرصت رو پیدا کنه ، دالیا با کمک هری تونست آلسا رو بار دیگر به چنگ بیاره .

11-3 توانایی ها و محدودیت های مهر سامایل و نشان متاترون
کاربردهای اصلی این نماد چیست ؟ برای پاسخ به این سوال لازم هست که کتاب " قوانین دنیای دیگر" که شرح عملکرد سمبل رو داره به خاطر بیاریم. توضیحات خوبی در این مورد به ما میده :
آ) " صرف نظر از خوب یا بد بودن هدف ، استفاده از این سمبل نتایجی به بار خواهد آورد " به وضوح میتوان دید که اشاره داره به ارتباط نشان متاترون و مهر سامایل داره که ترکیب نیروهای خوب ( متاترون ) و نیروهای شیطانی ( سامایل ) هست. بنابراین این سحر قدرتمند مسئولیت بزرگی رو برای کسی که ازش استفاده میکنه به همراه داره.
ب) " خصیصه های حفاظتی قدرتمند " این مهر توانایی محافظت از خودش رو داره .
ج) "خاصیت بطلان سحر قدرتمند" که اشاره داره به توانایی بطلان سحری که برای نابود کردن افسون های جادویی داره. این خاصیت این توانایی رو به مهر متاترون میداد تا دنیای آلسا رو نابود کنه.
*توجه کنید که در کتاب این سمبل با نام دیگه ای هم خوانده شده " virun VII crest " که تایید میکنه این نشان حداقل با سه نام توصیف میشده ... *
با تمام این اوصاف لازم به ذکره که نشان سامایل/مهر متاترون فقط تحت شرایط معینی کار میکند. حقیقت این شرایط به وسیله ی ناشران بازی در پرسش و پاسخ های راهنمای شماره ی اول بازی ( که فقط هم در ژاپن منتشر شد ) آشکار شد : موضوع این هست که این نشان ها فقط زمانی کارآیی دارند که در مکان های خاصی از شهر قرار داشته باشند مثل : مدرسه ی میدویچ ، بیمارستان آلشمیلا ، عتیقه فروشی شیر سبز ، فانوس دریایی و شهربازی معروف شهر . در باقی مکانها این نشان عمل نخواهد کرد و نخواهد توانست تا دنیای درون آلسا رو از بین ببره .

11-4 آیا واقعا نشان متاترون و مهر سامایل دارای قدرت هستند ؟
در حقیقت زمانی که کلادیا درباره ی این طلسم گفت " اون یک تکه آشغال بیشتر نیست " حق داشت ، در واقع در دنیای واقعی این جسم هرگز قادر به کار کردن نخواهد بود. اما همونطور که همه ی ما میدونیم حیات دنیای ضمیر ناخودآگاه با قوانین دیگه ای دنبال میشه ، و اونجا جادو امکان پذیره، استفاده از طلسم امکان پذیره ، هر چیزی امکان پذیره ، هر چیزی که بنیان گذاره این دنیا به اون باور داشته باشه . و اینجا قانون اصلی دنیای ناخودآگاه مطرح میشه : چیزی که شخص بهش باور داشته باشه در دنیای درون اون رخ خواهد داد. چرا؟ بگذارید تا از طریق SH1 این موضوع رو پی گیری کنیم :
آ ) آلسا مادری داره که فوق العاده متعصب هست و خودش رو وقف دین کرده و دانش بالایی در حزب داره.
ب ) اگر ما کتابهایی رو که در قفسه ی کتابهای اتاق آلسا وجود داره امتحان کنیم میبینیم که در اون تعداد زیادی کتابهای قطور مذهبی وجود داره .
مادر دخترش رو مجبور به یادگیری و مطالعه تمام این کتابها میکنه ، اون رو مجبور میکنه تا به نشان متاترون و aglaophotis و flauros و ... اعتقاد پیدا کنه و این اعتقادات در دنیای درون این دختربچه ی بی تجربه منعکس میشه .
ج ) باورهای این دختر مبنی بر اینکه حضور نشان متاترون باعث نابودی دنیای درون و خدای درون اون خواهد شد ، در تلاش اون برای جلوگیری از تولد خدا به کار میاد و به این منظور آلسا نشان متاترون رو در دنیای درون خودش قرار میده. آلسا دچار چندگانگی ای در تمایلات شده بود : از یک طرف اون آرزوی تولد فرشته ی مرگ رو میکرد تا مردمی که ازشون تنفر داشت از بین برند ( خشم آلسا ، جنبه ی ویرانگر آلسا ) و از طرف دیگه - تمایل داشت تا از این چرخه ی دائمی فرار کنه و همینطور نمی خواست تا باعث مرگ پدر خودش بشه ( بعد از برگشت شریل ) - آلسا می خواست قبل از این که خیلی دیر بشه دنیاش رو نابود کنه تا به همه جیز پایان داده بشه. و برای این هدف اون تلاش کرد که این طلسم رو در دنیاش پخش کنه تا به این کابوس پایان بده ؛ اما در بیرون از دنیای آلسا این نشان ها هیچ قدرت جادویی نداشتند.

11-5 چرا نشان متاترون در شماره ی سوم بازی کار نکرد ؟
دو تفسیر در این مورد وجود داره ، اولی بر اساس مذهب و دومی بر اساس مکانیزم نشان .

آ ) مطابق با مذهب ، نشان متاترون به این دلیل کار نکرد که در مکان های مشخصی از شهر که باید استفاده میشد استفاده نشد ، نه هدر و نه وینسنت نحوه ی درست استفاده از اون رو نمی دونستند . بنابراین این نشان در دنیای آلسا کارکردی نداشت . اما اگر هدر قبل از اینکه به پارک برسه زمان کافی برای رفتن به مدرسه ، بیمارستان ، عتیقه فروشی و فانوس دریایی داشت "دنیای دیگر" می تونست با استفاده از نیروی این نشان اسرار آمیز نابود بشه ...

ب) ما میدونیم که ، دنیای درون هر فرد بازتاب تمام باورهای اون فرد هست ( که شامل مذهب هم میشه ) . اما در شماره ی 3 از بازی هدر این موضوع رو تایید میکنه که اعتقادی به فلسفه و علم غیب نداره ، و اعتقادش به کارکرد این نشان هم با حرفهای کلادیا (" این نشان یک تکه آشغال بیشتر نیست . فکر میکنی با همچین چیزی چه کار میتونی انجام بدی ؟ متاسفم ، ذهنت به خاطر پدر احمق من دچار آشفتگی شده ! ") از بین رفت و هدر نسبت به قدرت جادویی این طلسم دلسرد شد. حتی وینسنت ، که کتابی در مورد جادو و فلسفه به هدر داد ، تا هدر رو مجبور به باور کردن قدرت این نشان بکنه نتونست هدر رو متقاعد بکنه. هدر به طلسم اعتقادی نداشت ، نمی دونست که این وسیله چه جوری باید کار بکنه و این عدم اعتقاد به جادوی طلسم در دنیای درونش تاثیر گذاشت و به خاطر همین طلسم کار نکرد.

.............
مبحث بعدی به لوازم و اشیا موجود در شهر و قدرت و کاربرد اونها میپردازه
پاینده باشید.
 
  • Like
Reactions: residen
12 اشیای جادویی و کتابهای شهر silent hill
حالا ،اجازه بدید تا به تمامی اشیا دارای قدرت جادویی که ما به اونها در طول شماره های بازی برخورد کردیم ، و به خصوص به کتابهای مهم وقف فرقه شده برای درک بهتر بعضی از پدیده های رازآلود سری نگاهی بندازیم.

12-1 flouros
شرح توانایی : " اکنون ، flauros ، قفسی برای صلح . این جسم توانایی عبور از دیوارهای تاریکی و بی اثر کردن قدرت دنیای دیگر رو دارد . "
معنای نام : flauros ، نام یکی از 72 اهریمنی هست که در افسانه ها گفته شده توسط تزار سالامون که در قرآن به حضرت سلیمان شهرت داره فراخوانده شده بودند. ( اتفاقا ، در شماره ی اول بازی شما میتونید شیئی رو به نام طلسم سالامون پیدا کنید *. ) ما میتونیم اشاراتی به اون رو در کتاب lemengtone ( کتاب اسرار آمیزی که کپی از نسخه ی خطی کتاب تزار سالامون اسرائیلی هستش ) پیدا کنیم .
بر طبق روال داستانی : چه جوری این وسیله به دست دالیا افتاد ؟ میتونیم بگیم به آسونی ! احتمالا یک ولگرد در ازای یک بطری از health drink یا یک دز از کلادیای سفید این جسم رو به دالیا فروخته (این آدم از اینکه تونسته چنین چیز بی مصرفی رو به این بها بفروشه خیلی هم باید راضی بوده باشه ) ، و بعد از اون هم دالیا با این جسم مکعبی سرگرم شده بوده ، و در مورد توانایی های غیر قابل باور این جسم فریاها کشیده و آلسا رو مجبور کرده (" به نظر میاد که مادرش از اون سواستفاده میکنه . من هرگز ندیدم که اون بدون اثری از زخم یا کبودی پا به مدرسه بگذاره " متنی که ک.گوردون معلم آلسا درباره ی آلسا نوشته بود) تا قدرت های سحرآمیز flauros رو فرابگیره . به طور قطع flouros یک تکه آشغال بیشتر نبود و همه ی توانایی های جادویی اون چیزی بیشتر از فریب های دالیا که بر اثر تعصب های مذهبی اش ایجاد شده ، نبود . اما تعالیم دالیا موفق بود و فریب های اون بر دنیای ضمیر ناخودآگاه آلسا تاثیر گذاشت و آلسا جدا شروع به پذیرفتن این باور کرد که flauros دارای قدرت های غیر قابل باوری هست و این موضوع بر روی دنیای درون آلسا تاثیر گذاشت . در این جا شرحی در مورد flauros رو از lm ناشران بازی مرور میکنیم : " این شیئ توانایی شکستن مرزهایی که آلسا رو احاطه کرده رو داراست. " (*اشاره ی مستقیم داره به شماره ی اول جایی که هری بعد از مبارزه با سیبل ، هر بار قصد حرکت به سمت آلسا رو میکنه انگار به مرزی نامرئی برخورد میکنه ولی زمانی که flauros از جیب هری بیرون میاد این مرزها از بین میره و دالیا میتونه به آلسا نزدیک بشه *) توجه کنید که این نوشته در مورد آلسا است و احتمالا به این معنی هست که این شیئ در هیج جا به جز دنیای درون آلسا کارکردی نداره که این موضوع هم تایید میکنه که flauros هیچ توانایی جادویی نداره و تمام قدرتش منحصر به طرز تفکری هست که دالیا ، آلسا رو مجبور به پذیرش اون کرده بود. گفتگوی مهمی رو در آخر بازی بازی مرور می کنیم : زمانی که در آخرین ملاقات با دالیا اون شروع به اجرای مراسم میکنه هری به دالیا میگه : " من حال شوخی کردن ندارم ، کاری که داری انجام میدی مضحکه " دالیا جواب هری رو اینطور میده : " تو تنها کسی هستی که اینطور فکر میکنه " در حقیقت آلسا این دنیا رو خلق کرده بود و قوانین اون رو تعیین کرده بود ، به همین خاطر بود که چیزهایی که آلسا بهشون اعتقاد داشت ، در دنیای درونش اتفاق می افتادند اگر چه اونها شخصیت های خیالی ، هیولاهای عجیب یا طلسم های جادویی باشند. به همین خاطر کونامی اینطور بیان میکنه "این جسم یک شیئ گولزنک و به درد نخور نیست ، بلکه ایمان راسخ به قدرتش ، جادوی اون رو ممکن خواهد کرد."
*چیزی که ما توی بازی دیدیم همون نمادی هست که در حال حاضر به ستاره ی داوود معروفه و نمادی برای کشور اسرائیل محسوب میشه . اما ، نمادی که در اصل نشان سالامون نامیده میشده با ستاره ی داوود تفاوت هایی داره . این نشان هم مثل halo of the sun و seal of metatron در داخل یک دایره قرار داشته و در داخل این دایره هم نقطه هایی وجود داشته که به مرور زمان کم کم به این شکل حال حاضر در اومده البته حالا هم گاها با شکل قدیمیش دیده میشه اما چیزی که مرسومه همین ستاره ی داوود هست . ( برای تثبیت موضوع عکس طلسم سالامون رو در داخل تاپیک بازی قرار دادم مقایسه اش با چیزی که توی شماره ی اول دیدیم با خودتون . )


12-2 algaophotis
شرح توانایی : " مایع یا جامد قرمز رنگ که بسیار شبیه به خون می باشد . بر طبق مذهب کابالا ، این اسم برگرفته از اسم یک بوته گیاه با قدرت خنثی کردن جادوی اهریمنان است. گفته شده که این گیاه در بیابان های کشورهای عربی رشد میکنه. اون رو احتمالا به صورت ضماد بر روی بدن برای مقابله با شیاطین به کار می برند ( * قابلیت بی اثر کردن قدرت شیطان رو در هر قسمتی از بدن که این ماده روش امتحان بشه رو داره*). این گیاه فوق العاده قدرتمند هست ، اما به خاطر کمیاب بودن اون بدست آوردنش بسیار دشوار می باشد." اطلاعاتی که ما رو به تفکر در مورد این ماده وا میداره : algaophotis ، گیاهیست با میزان رشد کم همراه با ساقه ی ضخیم و برگهای متراکم ، که در بیابان های کشورهای عربی رشد پیدا میکنه . این اندیشه مطرح هست که این گیاه دارای قدرت خنثی کردن جادوی اهریمنان و همچنین فراخواندن خوبی ها هست ( برای مثال این گیاه برای فراخواندن باد هم استفاده میشده . هر بادی با توجه به سمتی که وزش اون داره دارای اسم خاصی هست مثلا hamum اسم بادی است که از شمال می وزه یا ، faleh اسم باد جنوبی هست ) . ریشه ی این گیاه هم برای این منظور استفاده میشه.
نکته ای که باید بهش اشاره بشه نحوه ی جمع آوری این گیاه هست : بر طبق اعتقادات قدیمی ، algauphotis باید زمانی جمع آوری بشه که نه ماه و نه خورشید "شما رو نبینند " ؛ و همینطور این موضوع که در هنگام جمع کردن ماده هیچ صدمه ای به گیاه وارد نشه هم دارای اهمیت فوق العاده است و باید با گیاه با احترام رفتار بشه. ریشه ی بوته باید از ساقه ی اون دقیقا در زمانی که اولین ستاره درخشش رو در آسمان آغاز میکنه جدا بشه. فقط با فهمیدن همین اطلاعات ، تصور کنید که algauphotis که باید با رعایت تمام این قوانین جمع آوری بشه و بعد هم به آمریکا منتقل بشه چقدر باید قیمتی باشه . در خلال داستان شماره ی سوم هم این اشارات بهش شده : algauphotis قدرت توهم زا نداره و توسط آلسا هم خلق نشده ، اما قضاوت در مورد توانایی های جادویی اون کمی سخته ، به احتمال زیاد ، این توانایی ها نتیجه ی عقاید آلسا در مورد قدرت های جادویی هست اما ، متاسفانه آلسا به اندازه کافی در این مورد یاد نگرفته بود که این موضوع دلیل کارکرد ناقص این ماده در دنیای درون آلسا بود. دالیا در شماره ی اول وقتی که نزدیک شدن بطری شامل این ماده رو به سمت آلسا میدید به طور 100% مطمئن بود که این موضوع باعث نابودی خداش خواهد شد ( " متوفقش کن !" ) . " چه اتفاقی داره روی زمین میفته ؟ این موضوع پیش بینی نشده بود ..." این جمله ی کافمن رو هم که خاطرتون هست که بدین معنی هست که به دلایلی همه چیز داشت طوری اتفاق میفتاد که در کتب قدیمی طور دیگه نوشته شده بود. Algauphotis به جای این که شیطان رو از بین ببره ، فقط اون رو به بهترین وجه از داخل آلسا بیرون کشیده بود ... به علاوه در طول سری ما هیچ توانایی از این ماده به جز در داخل دنیای آلسا ندیدیم ، که این رو میتونیم به این طرز تعبیر کنیم که این گیاه هم یک گیاه کاملا معمولی هست ، اما به دلایلی مشابه با دلایلی که برای flauros ذکر شد در دنیای آلسا کارگر بود.

12-3 کتاب Lost Memories
توضیح : این کتاب حاصل کار فرد گمنامی هستش که به آنالیز تاریخ شهر سایلنت هیل در زمانی که هندی ها در اون ساکن بودند پرداخته. این شهر خاطرات زیادی رو در خودش جا داده ، اما علاوه بر اون همیشه در سکوتی ابدی بوده... احتمالا ، نویسنده این کتاب خواسسته تا به صدایی برای این تپه ی همیشه خاموش تبدیل بشه تا با این شهر یکی بشه. بهر حال این کتاب در دو ونیم شماره از سری ظاهر شده ( silent hill2 ، silent hill 2: restless dreams ، و silent hill 3 ) و تاریخچه ی زیادی از شهر رو در اختیار ما قرار میده برای مثال اون اعتقادات و جشن های هندی ها رو شرح میده که راز زنده کردن مردگان رو برای ما برملا میکنه.

12-4 لوازم مراسم holy assumption
آ)white chrism
( به احتمال زیاد روغنی با خاصیت توهم زا که از دانه های کلادیا ی سفید گرفته میشده ) ، این ماده برای تکمیل مراسم holy assumption نیاز هست ، خواص توهم زای کلادیای سفید به ضمیر ناخود آگاه این اجازه رو میده تا بیش تر و بیش تر عمق پیدا کنه . که این موضوع همونطور که بارها اشاره شده برای دریافت "قدرت آسمان ها" مورد نیاز هست. برای استفاده اون رو در obsidian goblet میریزند. این ماعی نمادی برای مه هم محسوب میشه.

ب) obsidian goblet
جام سیاه رنگی که پایه ای به شکل مار داره و نمادی برای شب و سیاهی هست. این جام به وسیله ی مایع white chrism پر میشه. اما ، در اصل ، هیچ معنای خاصی برای این جام وجود نداره و هیچ جا به قدرت اون اشاره نشده و حتی به نظر میرسه که بدون این جام هم انجام تمام کارها ممکن باشه.

ج) great knife
جاقوی عظیم الجثه ی این مراسم که برای بریدن قلب 10 گناهکار و بعد از اون برای از بین بردن بدن فرد مومن استفاده میشد . جلادان زندان تولوکا هم جاقوی مشابهی داشتند ، اما ، احتمالا اونها خیلی سریع به بزرگی بیش از حد این چاقو و عدم امکان استفاده از اون متقاعد شدند به همین خاطر چاقویی که ما در اتاق آخر شماره ی 4 بازی پیدا کردیم و توسط والتر استفاده شده بود حداقل دو بار نسبت به ورژن اولیه کوچکتر شده بود . اما برای یک مراسم موفقیت آمیز میشه از یک چاقوی معمولی هم استفاده کرد.

12-5 کتاب crimson ceremony
متن : " من crimson one هستم . همه ی شما میدونید که من یگانه هستم . بله ، و یگانگی با من برابره. ای مومنان به من گوش کنید ! آدم ها و دیگر جانداران . به حرف هایم توجه کنید و برای همه بازگو کنید ، که اونها همیشه تحت فرمان من خواهند بود حتی در زیر روشنای مغرور و بیرحم خورشید. من با انتقام سختیشما را به زمین خواهم زد و شما از خشم ابدی من رنج خواهی برد. تمامی لذت من دیدن زیبایی گل در حال پژمردن و آخرین تلاش های فرد در حال مردن است. شما همیشه به من التماس خواهید کرد و من در تمام این مدت در مکانی هستم که خاموش و ساکت است. آه ، غرور ، بوی خوش زندگی که برفراز قلب ها پرواز میکند . آه جامی که با سفیدترین شراب ها پر میشه ، جایی که تمام وقایع شروع میشود " .
توضیح :کتاب مراسم holy assumption رو شرح میده ، که مراسم اصلی حزب قرمز بود. توصیفی که در اینجا شده واضحه ، تمام مواردی که در اینجا ذکر شده به یک موجود ختم میشه " the crimson one "و از اونجایی که در حزب قرمز پشتیبان تمام مراسم پر خشونت و خون آلود فقط یک موجود هست چیزی که اینجا در موردش صحبت میشه کسی نیست جز خداوند کله هرمی هندیان مقیم آمریکا به اسم Xuchilpapa . همینطور در این کتاب ما میتونیم ببینیم که مراسم " قربانی "هندیهای مقیم آمریکا ( lm : " اساس crimson ceremony ریشه در مراسم قبایل مایا و آزتک داره. در یک برهه از زمان ، مراسم قربانی کردن انسان کاملا رایج بود". ) پیشرفته بوده و این مراسم توسط فرقه شهر فقط کپی شده بوده و نویسنده تلاش کرده بود تا این موضوع رو در تاریخ به ثبت برسونه.

12-6 The crimson tome
متن : " زنی که به اسم "مادر مقدس" خوانده میشه به هیچ وجه مقدس نیست. چیزی که از اون به نام "نزول مادر مقدس " یاد میشه در اصل چیزی بیشتر نزول شیطان نیست. مراسمی که به " 21 آیین " معروف هستند حتی ذره ای ربطی به مذهب ندارند.
" 21 آیین " چیزی بیشتر از کجروی دینی نیست. اونها قصد زنده کردن سرزمین تباهی ها درون سرزمین سعادتمند پروردگار ما دارند و در این سرزمین کفر می گویند و خدمت شیطان را میکنند . اگر قصد متوقف کردن نزول شیطان رو داری ، باید قسمتی از گوشت بدن مادر جادوگر و خود جادوگر رو دفن کنی. همینطور تو باید بدن ساحر رو با هشت نیزه ی " void " ، " darkness " ، " gloom " ، " temptation " ، " despair " ، "source " ، " watchfulness " ، " chaos " سوراخ کنی*. این کار رو انجام بده و بعد این جسم ناپاک به وسیله ی لطف پروردگار ما دوباره همانطور خواهد شد که بود" **.
توضیح : این کتاب باستانی ( برای تایید قدمت کتاب فقط کافیه به نوع زبان توصیفی که در کتاب به کار رفته توجه کنید ) که از مواضع حزب لرد دفاع میکنه ، نمی خواد که تولد خدایان توسط انسان صورت بگیره و به معادی که خدا وعده داده اعتقاد داره و برهمین روش به سرزنش حزب قرمز می پردازه ، بیشتر قسمت های کتاب به نقد مادر مقدس ، holy assumption و غیره میپردازه. مشهوده که والتر سالیوان ، جوزف شرایبر و هنری تونزند این کتاب رو خوندند. من اینطور فکر میکنم که اعتقادات همراه با افراط اعضای حزب لرد به اونها اجازه نداده تا درک کنند که اولین نزول خدای اونها هم در سال 1865 مخلوق ضمیر ناخودآگاه انسانی بوده و در حقیقت چیزی شبیه به سامایلی که آلسا خلق کرد یا PH ای که زایده ی ذهن جیمز بود ، خدایی که توی شماره ی سوم به وجود اومد یا جنینی که والتر خلق کرد ، بوده.
*از قبل هم گفته شده بود که این کتاب در نکوهش holy assumption هست و تمام کاری هم که ما برای از بین بردن والتر انجام دادیم از جمله فرو کردن اون هشت نیزه از داخل همین برگرفته شده.
*منظور از جمله ی آخر این متن برمیگرده به اونچه بعد از فرو کردن این هشت نیزه به مکان ها ی مشخص شده برای والتر اتفاق میفته تا قبل از استفاده از هشت نیزه به هیچ وجه والتر از بین نخواهد رفت چون والتر دیگه جسم نیست که بشه اون را از بین برد اما وقتی نیزه ها استفاده میشوند والتر دوباره همونطور که قبل از مرگش بود میشه و دیگه غیر قابل شکست نیست.

12-7 قوانین دنیای دیگر ( Otherworlds low )
متن : " جسمی جادویی ، با خواص حفاظتی و بطلان سحر قوی که به اسم ، virun VII crest یا seal of metatron نامیده میشه . صرف نظر از خوب یا بد بودن هدف ، استفاده از این سمبل نتایجی به بار خواهد آورد ؛ بنابراین قدرت اون ، مسئولیت بزرگی رو هم در بر خواهد داشت . به خاطر اینکه کنترل کردن اون مشکل هست استفاده از اون هم زیاد مرسوم نیست . به همین دلیل این جسم نام متاترون رو یدک میکشه که به جز فرشته ی متاترون به کارگزار خدا هم شناخته میشه . "
توضیح : کتاب های مذهبی فرقه به دلایل مشخصی در کتابخانه ی فرقه ، جایی که آلسا و کلادیا تمام وقتشون رو در اونجا می گذروندند نگه داری میشده . حالا حدس بزنید که چه کسی این کتاب رو در کتابخانه قرار داده ؟ البته! این کتاب توسط دالیا از جایی به کتابخانه منتقل شده ( در واقع دالیا استعداد خاصی در جمع آوری آشغال داشته البته به نوبه ی خودش در نحوه به کار بردن از این آشغال ها هم استاد بوده ) . در اصل ، این کتاب استفاده ای نداره اطلاعات این کتاب مهملاتی بیشتر نیست . تنها چیزی که هست اینه که ، این کتاب قادر هست تا به مومنان اعتماد بده ، یا بسادگی اونها رو گیج بکنه ( همونطور که برای وینسنت و لئونارد اتفاق افتاد ).

12-8 the seal of metatron / samael
شرح توانایی ها : رجوع به بخش 11-3 .
در خلال داستان شماره ی سوم ما میبینیم که لئونارد ولف به دلایلی اعتقاد داشت ، که این جسم برای از بین بردن خدا کارآیی داره. همینطور فرقه بر این باور هست که 17 سال قبل از اتفاقات شماره ی اول بازی ، تولد خدا با استفاده از نشان متاترون توسط عده ای از مرتدین متوقف شده ( که چنین چیزی باعث گیج شدن وینسنت شد ) . به طور قطع ، حق با کلادیا بود ، نشان متاترون چیزی بیشتر از یک تکه آشغال نبود که پدرش بهش اعتقاد داشت . اما ، در هر حال ، در پایان اگر که هدر به نشان متاترون / سامایل اعتقاد داشت این نشان قادر به از بین بردن خدا بود ، اما اون دختر اعتقادی به جادو نداشت ( زمانی که هدر مجله فرقه رو در مترو خوند ، گفت این نوشته اینقدر مهمل هست که میشه بهش خندید ولی نباید درباره ی این چرندیات زیاد فکر کرد ) بنابراین نشان توی دنیای آلسا / هدر بی فایده بود.

....................
پایان بخش اول .
پاینده باشید.
 
آخرین ویرایش:
  • Like
Reactions: residen
12-9 کتاب " خدایان باستانی سایلنت هیل : مطالعه ای در مورد اصول و تحولات آن ها " ( درباره ی تلفیق آیین ها )
متن : " هیچ مذهبی وجود نداره که از زمانی که پا به عرصه ظهور گذاشته بدون تغییر باقی مونده باشه . این مورد هم استثنا نیست. وقتی که مذهب شهر به دست مهاجران افتاد ، آشکارا تحت تاثیر اعتقادات مسیحی اونها قرار گرفت. برای مثال ، خدایان باستانی شهر در دوره ی جدید با نام فرشتگان کتاب های مقدس مسیحی صورت یاد میشدند و شرح این فرشتگان رو به اونها نسبت دادند. بنابراین اشتراک گذاشتن مشخصه ها در فرقه رواج پیدا کرد . ( میتونیم به یک مثال کمیاب در این مورد اشاره کنیم ، "خالق بهشت"یا "lord of serpents & reeds " به اسم یک شیطان نامیده شد که البته این کار به وسیله ی رقیبان فرقه صورت گرفت نه معتقدان به اون . )"
توضیح : این کتاب شرحی برای مذهب sh هست در زمانی که از کانال های محرمانه ی زیرزمینی در حال رشد بود. که توجه بخصوصی به تاثیرات دیگر مذاهب ( و نظریه های شخصی معتقدان ) بر روی مذهب شهر ، داره. این نکته قابل ذکر هست که نویسنده ی این کتاب توجه زیادی نسبت به جزییات مهمی مثل تغییرات دائمی شکل و شمایل خدایان در فرقه داره ، برای مثال در کتاب عکسی وجود داره از ارزش خدا در طول حوادث شماره ی اول بازی ، زمانی که ، به خاطر تلاش های بی وقفه دالیا و لئونارد شیطان پرستی در فرقه رایج شده بود ( تصویر : یک اهریمن با بال و شاخ و ریش بزی و آلت تحریک شده ، که به وضوح تمایلات جنسی خدا رو مورد اشاره قرار میده ، که دالیا به اون اعتقاد داشت و متعاقبا آلسا رو مجبور به پذیرفتن اون کرد ) و همینطور عکس دیگه ای از خدا مربوط به زمان ویرایش فرقه به وسیله ی کلادیا وجود داره ( تصویر آلسا ) که تفاوت این دو خدا بسیار فاحش و قابل توجه هست . (* دو تصویر یاد شده در تاپیک بازی قرار گرفت*)

12-10 sword of obedience
شرح : " من چیزی پیدا کردم که شدیدا در مبارزه با ارواح کارآمد بود . اون زندگی من رو نجات داد. اون به صخره ی بزرگی که نزدیک پروشگاه قرار داشت چسبیده بود . اون یک شمشیر با یک دسته ی دستساز مثلثی شکل بود که چیزی شبیه به طلسم روی اون نوشته شده بود. به عنوان اسلحه ، اون خیلی سنگین و غیر قابل حمل بود. اما به دلیلی به نظر میاد که اون قادر به تغییر قدرت روح مقتولان والتر هست . زمانی ضربه بزن که شمشیر دارای انرژی ست ! اگر قدرت اونها رو کاهش ندی ، ضربات تو به راحتی دفع خواهند شد. تا جایی که من متوجه شدم ، فقط 5 شمشیر با چنین قدرتی وجود داره. بنابراین اونها بسیار ارزشمندند" .
جایگاه مذهبی : شمشیری با طلسم نوشته شده روی اون و دسته ی مثلثی مقتولین والتر رو متوقف میکنه ... احتمال زیاد ، مقتولین مراسم خونین به وسیله ی این شمشیر دیگه قادر به حرکت نخواهند بود ، و دسته مثلثی هم میخواد خصوصیات تصویر خداوند حزب قرمز و همینطور جلادان زندان تولوکا رو برای ما یادآور بشه .
در خلال داستان شماره ی 4 : شرایبر شمشیری رو در نزدیکی خانه ی آرزو پیدا کرده بود – در این مورد شکی نیست ، اما از کجا به این موضوع پی برده بود که فقط 5 شمشیر از این نوع وجود داره اون هم درست بعد از دیدن یتیم خانه؟ جواب این موضوع ساده و روشنه – جوزف این مطلب رو از یک کتاب مذهبی در یتیم خانه متوجه شده. طبعا ، والتر هم این کتاب رو در داخل یتیم خانه مطالعه کرده ( یا شاید هم مجبور به حفظ کردن اون ، درست مثل 21 sacraments ، از ترس زندانی شدن در زندان آب شده باشه ). در نتیجه به وجود این شمشیرها باور داشت ، اعتقاد داشته که اونها می تونند بر روی ارواح تاثیر داشته باشند و حتی به این که 5 عدد بیشتر نیستند همونطور که کتاب نوشته بوده باور داشته ... این اعتقادات مشابه بر روی ضمیر ناخودآگاه والتر تاثیر گذاشته و این 5 شمشیر رو به وجود آورده بود . ضمنا ، هیچ شمشیر جادویی دیگه ای در هیچ قسمتی از SH وجود نداره که این هم تاییدی هست بر این موضوع که این شمشیرها بازتابی از پریشانی های ذهنی والتر در دنیای درون اون هستند.

12-11 شمع و مدالیون مقدس ( holy candle & saint medallation )
شرح : "من دو جسم قدرتمند و مرموز پیدا کردم که به نظر میرسه خیلی برای گریز از دست ارواح موثر هستند : شمع و مدالیون مقدس . اونها نه تنها در "دنیای دیگر" در برابر ارواح موثر هستند ، بلکه حتی در اتاق من هم کارآیی دارند*. فقط شمع رو در جایی که اونها بیرون میاند روشن کن و بعد قدرت مقدس اون فعال خواهد شد. مدالیون مقدس برای دفع انرژی های خبیث کارآیی داره البته زمانی که به اون مجهز شده باشی (equipped ). من با اونها تازه به ادامه راه امیدوار شدم. "
جایگاه مذهبی : شمع ها به طور کلی در مراسم جادویی فرقه حضور داشتند ، توجه کنید که MotherStone (* صخره ی نزدیک به خانه ی آرزو * ) کاملا با شمع ها پوشیده شده و همینطور مدالیون مقدس باید از کسی که اون رو همراه داره در برابر نیروی "دنیای دیگر" محافظت کنه.
در خلال داستان شماره ی 4 : درست مشابه شمشیرها در خارج از دنیای والتر کارکرد دیگه ای نداشتند. ( البته اگر کسی که پا به این دنیای تازه میگذاره خود توسط این فرقه گیج نشه و به قدرت ساختگی اون اعتقاد پیدا نکنه . )
*به نظر میاد جوزف یک چیزی رو متوجه نشده . جوزف میگه اون نه تنها در دنیای دیگر بلکه در اتاق من هم کارآیی داشت اما اتاق جوزف خارج از دنیای دیگه بود ؟ خیر. همه میدونیم که هر چیزی که به جوزف مربوط بود از موقعی که ارتباطش با دنیای بیرون قطع شد در دنیای والتر قرار داشت اگر اتاق واقعا بیرون از دنیای والتر بود چرا دیگه هیچ کس صدای جوزف رو نمیشنید ، اصلا ارواح تو اتاقی که خارج از دنیای والتر هست چی کار میکنند غیر از اینه که ارواح مربوط به دنیای والترند و از تفکرات والتر سرچشمه میگرند ؟ تمام این نکات رو که جمع کنیم میبینیم استدلالی برای مجزا کردن اتاق 302 از دنیای والتر وجود نداره.

12-12 نیزه های مادر مقدس
شرح : " نیزه ای با "مادر مقدس" حکاکی شده بر روی آن. مطابق با " crimsone tome" من باید هشت نیزه رو به بدن والتر فرو کنم."
معنا : نویسندگان کتاب crimsone tome مطمئن بودند که مراسم 21sacrament رو ، اگر جسم کسی که این مراسم رو اجرا میکنه رو با هشت نیزه با نام های پوچی ، تاریکی ، افسردگی ، ناامیدی ، گناه ، منبع ، تیز بینی و بی نظمی که بر روی تمام اونها اسم مادر مقدس حکاکی شده سوراخ بشه ، می توان متوقف کرد. اینکه چرا نویسندگان این کتاب بر این باور بودند که این موضوع مفید خواهد بود مشخص نیست ، اما والتر بی تجربه ی ما با خوندن این کتاب به موثر بودن این روش باور پیدا کرده بود که به همین دلیل این روش در دنیای درونی والتر جواب داد و به هنری تونزند یک شانس برای پیروزی داد.

12-13 کتاب " The scriptus of the cult \ 21 sacraments "
متن : رجوع به 10-2 .
جایگاه مذهبی : متون اصلی فرقه یکبار به طور کلی مفقود شد ، اما بعد از اون فردی به نام st.stephen اون رو بازنویسی کرد – شما این کتاب رو در شماره ی سوم در جایگاه اعتراف و در شماره ی چهارم در زیر زمین خانه ی آرزو و اتاق مخفی اونجا دیدید- قسمت ارزشمند این کتاب بخشی هست که در مورد 21 sacraments صحیت میکنه ، و البته والتر در یتیم خانه مجبور به یادگیری این کتاب شده بود.

12-14 کتاب نیایش
متن : نامعلوم .
جایگاه مذهبی : کتاب ، شرح چگونگی بیدار کردن خدای خفته در رحم مادر مقدس به وسیله ی زجر دادن و القای حس خشم و دیگر احساسات منفی به اون رو دربرداره.
در روند داستانی شماره ی سوم : در 14 ماه نوامبر پدر وینسنت کتاب نیایش رو که شرح میداد چگونه باید خدا رو بیدار کرد به کلادیا داد. روش هایی که در این کتاب شرح داده شده بود از دید کلادیا خیلی سختگیرانه بود ، کلادیا چطور می تونست با خواهرش آلسا همچین کاری کنه؟ اما از طرفی انتخاب دیگه ای هم نداشت - اون واقعا می خواست که بهشت رو به زمین بیاره تا مردم رو از بدبختی نجات بده .. کلادیا هر کاری رو برای بشریت انجام میداد ( "من نمیخوام که توی مرداب این دنیا فقط تماشاچی باشم.") ، حتی با روش هایی سختیگرانه ، اون برای آلسای عزیزش ایجاد رنج کرد ، البته هیچ فقط خودش رو نخواهد بخشید (" برای دردی که میکشی و من باعث اون شدم شایسته ی هیچ بخششی نیستم..." ) . ضمنا بعدها ، وینسنت هم از اینکه این کتاب رو به کلادیای متعصب داده بود پشیمان شد- و البته برای تمام این کارها هم دیگه دیر شده بود.

12-15 channeling stone
شرح : " یک سنگ اسرارآمیز قدرتمند. اگر در چند مکان استفاده بشه نتیجه اش ... ؟ "
بر اساس داستان شماره ی : تکه سنگ مشابهی به رنگ آبی تیره با تصویری از چشم بزرگی زیر اون در فروشگاهی در شمال شهر برای فروش قرار داده شده بود. ما خیلی سخت باور می کنیم چنین چیزی ارزشمند باشه ، اما وقتی که در مورد پرواز UFO ها بر فراز فانوس دریایی شهر چیزهایی بشنویم ، متقاضی برای این جسم زیاد میشه. دختری به اسم آلسا ( و احتمالا در این مورد آلسا تنها نفر نیست) حتی باور داشت ، که اگر این سنگ در نقاط معینی از شهر مورد استفاده قرار بگیرند واقعا ممکن هست که UFO ها رو فرابخونه... چه مهملاتی* !
*پیش خودتون فکر میکنید که آلسا به این قدرت باور داشت پس در دنیای درون اون این جسم کارکرد داشت و پایان UFO در شماره ی اول توجیه پذیره ، اما در مورد شماره ی دوم چی ؟ پاسخش رو به راحتی میتونیم در خودمون جستجو کنیم ، چند نفر از ما هست که 100% در مورد عدم وجود این سفینه ها مطمئن باشه ؟ میتونیم بگیم هیچ کس . اگر هم کسی باشه در مورد جیمز ساندرلند میتونیم بگیم این موضوع صدق نمیکنه. چرا؟ چون جیمز عادت داشت که به جای حل کردن مشکل صورت مسئله اش رو پاک کنه. وقتی توی این شهر گرفتار شد وقتی دید راهی برای فرار از اون چیزی که انجام داده نداره ، به همین شیئ بی مصرف دل بست تا راهی برای فرار از این موقعیت که اصلا نمیپسندید براش فراهم بیاره .

.....
پایان مبحث 12ام.
 
  • Like
Reactions: residen

کاربرانی که این گفتگو را مشاهده می‌کنند

تبلیغات متنی

Top
رمز عبور خود را فراموش کرده اید؟
اگر میخواهی عضوی از بازی سنتر باشی همین حالا ثبت نام کن
or