یکی از نکات جالب TLoU اینه که هیچ شخصیتی توی دنیای بازی ابرقهرمان نیست و همه انسانهای معمولی هستن که هر اتفاقی ممکنه براشون بیفته. جول هم یه انسان عادی بوده که توی همون نسخه اول هم این معمولی بودنش رو جاهایی مثل اون سقوط و بعدش مدتها بستری شدن دیدیم. اون بخش فیزیکی ماجرا بود و بخش معنوی هم که به پایان داستان برمیگشت و جول به خاطر نجات جون عزیزش، کل بشریت رو به فنا داد. یعنی تفاوت جول با خیلی از شخصیتهای اصلی بازیهای کامپیوتری این بود که با یه جور خودخواهی، باعث شد رویای نجات انسانها به بنبست بخوره. کاری که در واقعیت هم خیلیها شاید انجام بدن و خوبی TLoU همین واقعگرایانه بودنش بود که نمیخواست به زور از جول یه فرشته بسازه.
توی TLoU2 هم اتفاقات اول بازی جوری رقم میخوره که اون سکانس پیش میاد و چیز غیرمنطقیای نداره واقعاً. جول و تامی توی یه لحظه آشفته با ابی روبرو میشن و عجیب نیست که نجاتش بدن. ابی هم هیچ عکسالعملی غیرطبیعیای ازش سر نمیزنه که اینا بهش مشکوک بشن. در نهایت هم توی مکالمهشون متوجه میشیم که چارهای ندارن جز اینکه برای فرار از دست اینفکتدها، با ابی برن سراغ اون پناهگاه که بقیه اعضای گروه ابی اونجا هستن. توی اون حالت پریشان و داغون که اینفکتد داره از در و دیوار میریزه، واقعاً نمیتونن کارآگاه بازی دربیارن و بفهمن آیا ابی آدم درستکاری هست یا نقشه شومی در سر داره.
اینا به خاطر فرار از دست اینفکتدها مجبور شدن وارد اون خونه بشن و چاره دیگهای نداشتن. یعنی نمیشد بگن حالا چون شما رو نمیشناسیم، میریم توی دل اینفکتدها تا برگردیم دهکده خودمون.
داخل خونه هم پُر بوده از آدمهایی که دورشون رو گرفته بودن و باز به خاطر همون ابرقهرمان نبودن، کاری از دست این دو نفر برنمیاومد. خیلی سریع با شاتگان به پای جول تیراندازی میشه و میافته زمین و هیچ کاری نمیتونه بکنه. تامی هم جلوی ۷،۸ تا آدم مسلح، کاملاً بیدفاع هست و تا میاد یه مشت بزنه به یکیشون، بقیه میریزن سرش و بیهوشش میکنن و باقی ماجرا.
یعنی واقعاً اون صحنه چیز عجیبی نداره که بگیم شخصیت جول رو زیر سوال برده. هیچ حالت احمق و سادهلوحی هم برای جول نمایش داده نمیشه و من واقعاً تعجب میکنم وقتی میبینم اون صحنه به ابله بودن جول ربط داده میشه!