خب منم فعلاً یه ۶ ساعتی بازی کردم و... الله اکبر!
الآن اونجا هستم که
با وانت دو تا سگ میارن! اون بخش رو فکر کنم تقریباً پاکسازی کردم ولی هنوز خودم از نزدیک با سگها درگیر نشدم.
واقعاً سطح کیفیت تکتک بخشهای بازی توی این ساعات اولیه انقدر بالا بوده که اگه همینطور ادامه داشته باشه، فکر کنم بعد از تموم کردنش برای یه مدت از بازی کردن استعفا بدم تا این قشنگ هضم بشه!
یعنی واقعاً سخت میشه بعد از تجربه همچین چیزی، به سرعت سراغ خیلی از بازیهای دیگه رفت و لذت کامل رو تجربه کرد.
در مورد گرافیک و اینا که کلاً چیزی نگم بهتره!
فقط در این حد میتونم بگم که اگه سختافزار سال ۲۰۱۳ همچین چیزی تحویلمون میده، سختافزار ۲۰۲۰ قراره چیکار کنه؟!
اون هم در حالی که از همون اوایل نسل میگفتن کنسولهای این نسل پیشرفت نجومی نداشتن و از اول کار پردازندههاشون ضعیف بود و نمیدونم گرافیکشون فلان بود و...، ولی کنسولهای بعدی از این جهات در حد خیلی خوبی هستن و شاید بشه منتظر یه سری اتفاقات با SSD هم بود.
بخشهای فنی و صداگذاری حیرتانگیز و موسیقیهای زیبا و کارگردانی درجه یک و... هم به کنار، عجب گیمپلیای داره بیشرف!
واقعاً یکی از لذتبخشترین گیمپلیهایی که توی این مدت تجربه کردم رو ارائه میده و ترکیبش با اتمسفر درجه یک باعث میشه یه چیز عجیبی تحویل آدم بده که کمتر مشابهی داره.
مبارزات سرد بازی واقعاً جذاب هستن و خیلی قشنگ اون حس زد و خورد را منتقل میکنن و چقدر هم هیجان دارن. از اون طرف هم گانپلی غوغاست و به بهترین شکل ممکن حس استفاده از سلاحها رو به آدم انتقال میده. یه تعادل واقعاً ظریفی بین سنگین بودن و سرعت عمل داره که توی بازیهای زیادی ندیدم. یعنی از یه طرف حس سنگین و خوبی به آدم میده و شُل و ول نیست و از اون طرف هم زیادی سنگین نیست که اعصابخوردکن بشه و آدم حس کنه در حال رانندگی با کامیونه! رسماً و شرعاً میشه بازی رو از این نظر یه تکامل اساسی برای ناتیداگ دونست و فوقالعاده کار کردن.
در مورد داستان هنوز نمیتونم نظری بدم ولی با چیزی که توی ساعات اولیه تجربه کردم، اگه همین کیفیت ادامه پیدا کنه و حتی داستان در حد کارهای ایرج ملکی هم باشه باز نمیدونم چطوری میشه زیر ۷ و ۸ به این بازی داد! الآن یکی میاد میگه داستانش از کارهای ملکی هم بدتره و اونهایی که تعریف کردن رشوه گرفتن یا در حال مصرف مواد بودن و... ولی به هر حال تا خودم تجربه نکنم نمیتونم چیزی در این مورد بگم.
راستی اگه یه تروفی هم برای «شکوندن ۱۰۰۰ شیشه» میذاشتن فکر کنم راحت تا وسطهای بازی گرفته بودمش! مثل دیوونهها هی میرم شیشه میشکونم! یه حس خیلی خوبی داره و آدم رو بدجوری ارضا میکنه!
راستی(۲) چه کار خوبی کردن که بین دشمنها یه جور ارتباط نزدیک ایجاد کردن. قبلاً توی تریلرهای بازی دیده بودمش، ولی توی خود بازی بیشتر میشه قضیه رو لمس کرد و این روابط بین دشمنها، حرف زدنشون با همدیگه و صدا زدن اسم همدیگه باعث میشه یه حالت طبیعیای پیدا کنن. یعنی از قالب یه مشت کاراکتر مصنوعی و بیمصرف دربیان و وقتی یکیشون تیر میخوره و اون یکی با ناراحتی اسمش رو صدا میزنه، یه حسی از زنده بودن شخصیتها به مخاطب دست میده که طرف در حالی مُرده که جونش برای بقیه اهمیت داشته و همینطوری یه تیکه گوشت متحرک نبوده که وقتی تیر بخوره و منهدم بشه، بقیه همراهانش به فلانشون باشه و کاریش نداشته باشن.