اگر کسی نمیخواد داستان بازی براش اسپویل بشه به هیچ وجه این تاپیک رو دنبال نکنه .
این بازی لامصب چرا هرچی بیشتر میگذره، تأثیرش روی من بیشتر میشه؟!
هی میخوام بشینم دور دوم رو شروع کنم، ولی تحمل خیلی از صحنههای بازی رو ندارم.
کیا تا سه میشمرم به ره راست هدایت شوواقعا اینجوریه نظرت ؟ پس لطف کن واسه بابای abby هم همینجوری فک کن . بیخود کرد زوری و بدون اجازه میخواست الی رو بکشه و بعدم رو جول چاقو کشید ! نمی کرد این کارارو زنده میموند و abby هم بی بابا نمیشد بعد چرا واسه اندینگ بازی و کلی اتفاقت دیگه باید فلسفه ببافیم ، ولی واسه شخصیت هایی که abby به خاطر انتقامش به کشتن داده فلسفه نبافیم ؟
تو صورت جول تف کنی که الی رو میفرستم سراغت. میدونی که الی الان از کریتوس برای اینکارا مناسب تره.تو دستور بدی من abby رو کاملا میپذیرم که هیچ رو جولم تف میکنم
p.s : واقعا سلیقه است و برداشت های متفاوت ، یه ذره فن مید بذارم واسه داغداران این مرد رنج دوران دیده
View attachment 152806
مگه میشد که اون دکتر رو نکشی؟ فکر کنم داخل بازی اصلا کشتنش اجباری بوداالان یاد یه بنده خدایی تو پادکست Alanah Pearce افتادم که گفته بود من تو نسخه اول نه اون دکتر رو کشتم نه ۲تا همکارش رو. پس چرا باید تو این نسخه ابی به خاطر کسی که من نکشتم از جول انتقام بگیره حالا این سوال مطرحه که اینجا کسی بوده که مثل این دوستون برخورد کرده باشه؟ چون به نظرم تنها چیزی که باعث همچین کاری میشه اینه که شما کلا با کرکتر و فضای بازی ارتباط برقرار نکرده باشی. یعنی هرچی فکر میکنم قابل درک نیس که یه نفر اونجا پر از خشم و نفرت نباشه و هرکی سر راهش هست رو نکشه
خوب حرفش از پایه اشتباهه چون تو نسخه اول نمیشه اون جراحو نکشت. اتفاقا خیلیا سعی کردن ویدئوهاش هم موجوده ولی میشه اون دوتای دیگه رو نکشتالان یاد یه بنده خدایی تو پادکست Alanah Pearce افتادم که گفته بود من تو نسخه اول نه اون دکتر رو کشتم نه ۲تا همکارش رو. پس چرا باید تو این نسخه ابی به خاطر کسی که من نکشتم از جول انتقام بگیره حالا این سوال مطرحه که اینجا کسی بوده که مثل این دوستون برخورد کرده باشه؟ چون به نظرم تنها چیزی که باعث همچین کاری میشه اینه که شما کلا با کرکتر و فضای بازی ارتباط برقرار نکرده باشی. یعنی هرچی فکر میکنم قابل درک نیس که یه نفر اونجا پر از خشم و نفرت نباشه و هرکی سر راهش هست رو نکشه
دکتر رو نمیشد ولی پرستارا رو میشد نکشیمگه میشد که اون دکتر رو نکشی؟ فکر کنم داخل بازی اصلا کشتنش اجباری بودا
منم یه چیزایی یادمه که تو نسخه ps3 نکشتمش ، ولی تو ریمستر اجباریه کشتنشخوب حرفش از پایه اشتباهه چون تو نسخه اول نمیشه اون جراحو نکشت. اتفاقا خیلیا سعی کردن ویدئوهاش هم موجوده ولی میشه اون دوتای دیگه رو نکشت
والا منو به شک انداختی مازیار ولی من تو نسخه PS3 هم مطمئنم نمیشد. بزار الان چک کنم می گم. احتمالا حواست نیستمنم یه چیزایی یادمه که تو نسخه ps3 نکشتمش ، ولی تو ریمستر اجباریه کشتنش
مگه میشد که اون دکتر رو نکشی؟ فکر کنم داخل بازی اصلا کشتنش اجباری بودا
چرا اینقدر حرفاش عجیبن یه سری حرفا هستن که میتونن تعمیم عجیب و خطرناکی داشته باشن اینم همینطوری. مثلا یکی میگفت که الی با کشتن اون همه آدم حسش تغییر نمیکرد ولی با مثلا کشتن مل یهویی حالش بد میشد. اولا که ناتی خیلی سعی کرده بود که کوچکترین کشتنهارو هم ناجور جلوه بده و چهره الی هم خیلی تغییر میکنه موقع این حرکات دوما این حرف تعمیم عجیبی داره و میشه باهاش حتی بازیهایی مث رد دد هم زیر سوال برد.من خودم هربار بازی رو تموم کردم به اشکال مختلف کشتمش برا همین نمیدونستم اصن اجباری هست یا نه ولی قاعدتا باید اجباری باشه چون داستان و اتفاقات بازی خطی بود و تو اون نقطه شما باید میکشتیش تا بتونی پیشروی کنی
بعد یه حرف دیگم زده بود که خیلی جااب بود. میگفت که ابی چرا میره دنبال انتقام، اگه یکی پدر منو بکشه من نمیفتم دنبال انتقام و این همه داستان درست کنم. حالا این حرفارو در حالی میزنه که خودشو تو این دنیا داره تصور میکنه نه دنیای TLOU. یه جا صحبت ازین شد که آخر بازی اگه انتخاب داشتین ابی رو میکشتین یا نه که طرف برگشت گفت من اگه از اول بازی انتخاب داشتم کلا دنبال ابی نمیرفتم
دقیقاً. نحوه کارگردانی و نوع روایت بازی و ارتباطش با ماجراهای نسخه قبلی یه تجربه منحصربفردی به آدم میده که حالا حالاها دست از سرمون برنمیداره. من کم بازی توی عمرم تموم نکردم، خیلیهاشون رو به شدت دوست داشتم و خیلیهاشون لحظات تأثیرگذار عجیبی داشتن که بیچارهم کردن، ولی به ندرت پیش اومده همچین حسی رو تجربه کنم.جادوی این بازی همینه! دو هفته از تموم کردن بازی گذشته و من هنوز سکانس مرگ جول جلوی چشمام میاد. یادم میاد الی در جواب سم به این که "بزرگترین ترست چیه" گفت "تنها شدن" و آخرش بزرگترین ترسش احاطهش کرد. یاد آخرین مکالمهی جول و الی میافتم و به چهرهی جول و بغضی که داشت فکر میکنم. تصویری که جول رو تو ذهن من ابدی کرد. ضدقهرمانی که به خودخواه بودن خودش واقف بود و ازش پشیمون نبود. یاد این میافتم که اولین و آخرین شات بازی از گیتاری بود که جول به الی هدیه داد و آخرش سر از یه خونهی خالی از سکنه و سوت و کور و مرده درآورد؛ درست مثل خود جول.
داستان این بازی قطعا در حد آثار فاخر سینما نیست. قطعا در حد کارهای داستایفسکی نیست. اما کمتر داستانی میتونه اینقدر خوب احساساتی که پارت یک و دو توی من ایجاد کردن رو ایجاد کنه، و اونم به لطف مدیومی بود که توش این داستان رو تجربه کردم.
به هر حال امیدوار این تجربهی عجیبی که من از این دو تا بازی گرفتم رو مخالفای این بازی از یه بازی دیگه گرفته باشن و یا یه روزی بگیرن. خیلی حس عجیبیه که بخوای بازیای که اینقدر دوستش داشتی رو دوباره بازی کنی، ولی نتونی.
«به اشکال مختلفش کشتمش»!من خودم هربار بازی رو تموم کردم به اشکال مختلف کشتمش برا همین نمیدونستم اصن اجباری هست یا نه
ببین داستان لست1 در مورد یه انتخاب بزرگ بود و داستان لست 2 همونطور که نیل گفت در مورد عواقب اون انتخاب......این که یه موضوع کاملا مشخصه و به نظرمنیازی به واکاوی نداره ! دقیقا هدف نویسنده همین بوده و من خودم اینو یه ساختار شکنی قوی میدونم و ازش استقبال میکنم . اما تو همچین ساختار شکنی گسترده و ریسک پذیری نیازمند شخصیت پردازی های به مراتب قوی تر از شخصیت پردازی مثل abby هستیم . یه کاراکتری قراره بیاد نزدیک به نصف بازی رو در اختیار بگیره و قهرمان نسخه قبل رو لت و پار کنه . داداشش رو کور کنه و دست الی رو بشکنه ! تو همچین سناریویی باید شخصیت پردازی کاراکتر تازه ورود به داستان به قدری بی نقص و قدرتمند باشه که مخاطب این حس تردید و دوگانگی به شکل واضحی توش هویدا بشه و بتونه اون دید برون گرای قصه رو به دست بیاره . اتفاقی که در مورد abby به نظر من و مخالفان شخصیتش نمی افته .
فقط یه سوال شخصی از خودت دارم و دوست دارم نظرتو بدونم ! به نظرت اگه تو پارت سوم پسر هر یک از این ادمایی که الان تو داستان برای ما اهمیتی نداشتن و توسط abby و الی کشته شدن . بیان سراغشون و انتقامشونو بگیرن بازم باید دیدمون نسبت به این دو نفر عوض کنیم و این چرخه الی هذا در دنیای بازی ادامه داشته باشه ؟ بحث تغییر دید نیست . بحث اینه که شخصیتی که وارد این چرخه میشه کی هست و بتونه یه دید حق به جانب به مخاطب ارائه بده که دیدشو عوض بکنه . خیلی ها میگن بابای abby کشته شده . خوب ؟ جون بابای abby واسه ادمیزاد بود جون این دوست بدبخت و بچه تو شکمش که کشته شد واسه حیوون ؟ جون الی که کسی ازش سوال نکرده بود ممکنه بمیری چی ؟ حتی دیالوگ های رد وبدل شده بین مارلین و دکتر به علاوه دیالوگ های رد و بدل شده بین abby و دکتر ! نشون دهنده شخصیت خاکستری دکتر قصه ما هست . حالا مشکل از کجا شروع میشه ؟ از اونجایی که نویسنده بهونه کشتن جول رو اتفاقات نسخه اولی میدونه که تمامیمخاطبین ازش رضایت داشتن .
به به بردی ما رو به خاطرات جوانیسوالی که برام پیش اومد اینه که الان جیمز ساندرلند سایلنت هیل 2 هم تو همین قضیه قهرمان و ضد قهرمان قرار می گیره ؟