اگر کسی نمیخواد داستان بازی براش اسپویل بشه به هیچ وجه این تاپیک رو دنبال نکنه .
من نه اونجا نه آخر بازی نتونستم ابی درک کنم که هیچ هرچی می گذشت بیشترم عصبانی میشدم ازشاز نظر من که ابیگل خیلی هم خوب کشت جول رو تازه هنوز جای زجرکش کردن بیشتر هم داشت
فقط نکته اینه که ما اونجا نمیتونیم ابیگل رو درک کنیم چون اول بازی هست و هیچ شناختی نداریم ازش
البته دلیلشم اینه سازنده میخواد اون حس تنفر و انتقام توی پلیر فوران کنه و اون صدا که توی گوش الی بود رو پلیر با گوش خودش حس کنه.
شما اگه از دید یه کسی که هیج کدوم رو نمیشناسه نگاه کنی قطعا ابیگل حق داشته.
نصف کشور رو بری که برسی به نجات بشریت (اونم وقتی که داری پولتو میگیری برای این کار)
بعد برسی یهو بگی بشریت به تخم چپ چشمم
چرا چون وابسته شدی خوب به درک که وابسته شدی بشریت مهم تر یا وابستی توی پیرمرد به یه دختر دیگه
بعدم بزنی کل فایرفلای و تنها پزشک و امید بشریت رو از بین ببری
بری مثل احمق ها توی کمپ زندگی کنی.
من اونجا که فهمیدم پدرش تنها پزشک بشریت بوده که میتونسته روی الی و واکسن کار کنه و جول اونو کشته به تف انداختم رو کله جول مثل همون آب دهنی که اول بازی منی انداخت رو هیکل جول.
خب این که اون بابا تنها کسی بود که می تونست واکسن درست کنه اصلاً مهم نبود چون جول اینو هم می دونست باز همون کار ها رو می کرد و اینکه بعداً شما فهمیدی حالت بهم خورد ازش برام عجیبه به هر حال الان آسمون هم به زمین بیاد نه من از داستان راضی میشم نه شما ناراضی چون این تفکرمونه و زیبایی داستان هر چیزی به همین تفکرات متفاوت و بحث های دوستانه مخاطب هاستنه دیگه این حس رو توی پایان نسخه اول نداشتم چون همه حق رو به جول میدادم اونجا نمیدونستم جول چه غلطی کرده
اما اونجا که میگه دیگه مهم نیست ۱۰ نفر دیگم مثل الی ایمن باشن اهمیتی نداره
چون تنها کسی که میتونست رو واکسن کار کنه از بین رفته
اونجا حالم از جول بهم خورد.
به ابیگل هم حق میدم برای کشتنش
حتی حق میدادم اگه الی و تامی رو هم میکشت اونجا
کلا اگه یکی پدر منو بکشه اونم پدری که تنها امید بشریت هست و یه جورایی مکمل الی بود و کلی از یارامو به خاطر یه بچه بکشه نه تنها تیکه تیکش میکنم بلکه تمام اطرافیانشو جوری میشکم که نسلشون منقرض بشه
فقط تنها انتقادی که من به بازی میگیرم اینه که (البته ایراد نیست و نظر من ) کاش جای ابیگل یه پسر بود اینجوری بیشتر بهم میچسبید اون ضربات اونم یه پسر توی استایل کریس رزیدنت ۳ریمیک
یه چیزیم که دوس داشتم بیشتر باهاش وقت بگذرونم اسحاق (ایزاک) بود اینم خیلی چهره خاصی داشت فکر نمیکردم انقدر کم باشه حضورش (البته حضورش از نظر فیزیکی کم بود وگرنه توی نامه و یاداشت ها خیلی بهش اشاره شده بود و یه جورایی میخواستن ندیده بشناسیش)
این از اون دست نظراته اغراق امیز که شدیدا بوی فن بوئیسم میده و من تا قیام ال مهدی این نظرو نمیپیذرم که واقعی باشه باز دممازیار گرم اومد اعتراف کرد اگه الی رو میکشتن من nd به اتیش میکشیدم از این که نظرات و احساسات واقعیتونو بیان کنید نترسید ! بیان کردن احساس ربطی به ضعف فنی داستان و .. نداره واقعا و کلا این نگاه صفر و صدی اشتباهه ! البته منظورم شما نیستی کلا میگم . شایدم شما واقعا نظر و احساس شخصیت این باشه.از نظر من که ابیگل خیلی هم خوب کشت جول رو تازه هنوز جای زجرکش کردن بیشتر هم داشت
سوالی که برام پیش اومد اینه که الان جیمز ساندرلند سایلنت هیل 2 هم تو همین قضیه قهرمان و ضد قهرمان قرار می گیره ؟اول از همه بگم جویل در کنار گوردون فریمن و مکس پین یکی از 3 شخصیت محبوب من توی دنیای بازی ها بود که به فنا رفت(این از این )
من فک میکنم مهمترین دلیلی که دوستان حال نکردن با داستان، اینه که با داستان بازی به صورت پرداخت رایج تو یه بازی برخورد کردن.....در صورتی که نیل تو tlou2 داستانی رو ساخته و پرداخته کرده تو بازیها ما شبیهشو ندیدیم(یکی دو مورد هست ولی نه در این شدت و غلظت)
تو داستان همه بازیها شخصیتی که ما کنترلش میکنیم، یا مشخصات یه قهرمان رو داره یا با توجه به چالش هایی که با اون کرکتر رد میکنیم و هر بار حس غلبه و پیروزی بهمون دست میده طبیعتا کرکتر برامون قهرمان هم نشه یه فرد برتر جلوه میکنه
این ویژگی ولی لزوما در سینما در این اندازه نیس
حالا نیل خواسته تو tlou2 شما یه روایت رو از زوایای مختلف ببینید و سعی کرده از هیچ کس قهرمان نسازه.......چه جویلی که قهرمان شماره 1 بود برای خیلی ها ولی مرد چه الی که خیلی ناتوان و زجر دیده بود و چه ابی که بخاطر انتقام همه چیزشو از دست داد و بدبخت شد عملا
+
در کل بنظرم اگر از اون نگاه بنظرم من سنتی داستان پردازی تو دنیای بازیها که مبتنی بر قهرمان و ضدقهرمان هست خارج بشین و داستان و روایت رو کمی متفاوت ببینید خواهین دید که داستان و همه چیش سر جای خودش نشسته و حتی اگر ابی رو هم دوست نداشته باشین بتونین چرایی کارش رو بفهمین و باهاش ارتباط برقرار کنید
خیلی ریسک گنده ای کرد نیل......خیلی و بنظر من بهترین بازی هم برای این ریسک کردن همین tlou بود چون هم شخصیت پردازی ها قویه و هم همه دنبال داستان بازی هستن و هم پروداکشن ولیو و اعتبار بازی کمک میکنه به این نوع پرداخت
امیدوارم در اینده هم رو داستان سرایی صنعت بازی تاثیر بذاره این بازی و اون نگرش سنتی قهرمان /ضد قهرمان رو تغییر بده
.
دیگه این خیلی افراطی بود ،،، منم بودم اونجا وقتی دارن تنها کسم رو بدون اینکه خودشم بدونه میکشن ، واکنشم همین بود ، زارت ، زارت وایسم بیرون اتاق عمل جسد عزیزم رو بهم بدن ،، بگن خوشحال باش ، بشریت نجات پیدا کرد ... بشریت به تخم چشم چپم .... تازه اگه فرض بگیریم واقعا تئوری هاشون در واقعیت عمل میکرداز نظر من که ابیگل خیلی هم خوب کشت جول رو تازه هنوز جای زجرکش کردن بیشتر هم داشت
فقط نکته اینه که ما اونجا نمیتونیم ابیگل رو درک کنیم چون اول بازی هست و هیچ شناختی نداریم ازش
البته دلیلشم اینه سازنده میخواد اون حس تنفر و انتقام توی پلیر فوران کنه و اون صدا که توی گوش الی بود رو پلیر با گوش خودش حس کنه.
شما اگه از دید یه کسی که هیج کدوم رو نمیشناسه نگاه کنی قطعا ابیگل حق داشته.
نصف کشور رو بری که برسی به نجات بشریت (اونم وقتی که داری پولتو میگیری برای این کار)
بعد برسی یهو بگی بشریت به تخم چپ چشمم
چرا چون وابسته شدی خوب به درک که وابسته شدی بشریت مهم تر یا وابستی توی پیرمرد به یه دختر دیگه
بعدم بزنی کل فایرفلای و تنها پزشک و امید بشریت رو از بین ببری
بری مثل احمق ها توی کمپ زندگی کنی.
من اونجا که فهمیدم پدرش تنها پزشک بشریت بوده که میتونسته روی الی و واکسن کار کنه و جول اونو کشته به تف انداختم رو کله جول مثل همون آب دهنی که اول بازی منی انداخت رو هیکل جول.
این که یه موضوع کاملا مشخصه و به نظرمنیازی به واکاوی نداره ! دقیقا هدف نویسنده همین بوده و من خودم اینو یه ساختار شکنی قوی میدونم و ازش استقبال میکنم . اما تو همچین ساختار شکنی گسترده و ریسک پذیری نیازمند شخصیت پردازی های به مراتب قوی تر از شخصیت پردازی مثل abby هستیم . یه کاراکتری قراره بیاد نزدیک به نصف بازی رو در اختیار بگیره و قهرمان نسخه قبل رو لت و پار کنه . داداشش رو کور کنه و دست الی رو بشکنه ! تو همچین سناریویی باید شخصیت پردازی کاراکتر تازه ورود به داستان به قدری بی نقص و قدرتمند باشه که مخاطب این حس تردید و دوگانگی به شکل واضحی توش هویدا بشه و بتونه اون دید برون گرای قصه رو به دست بیاره . اتفاقی که در مورد abby به نظر من و مخالفان شخصیتش نمی افته .حالا نیل خواسته تو tlou2 شما یه روایت رو از زوایای مختلف ببینید و سعی کرده از هیچ کس قهرمان نسازه.......
اینم جمعیتی که ۸۰ درصدشون به غیر چند نفرشون بیگناه و با ذات خوب بودن و abby به چخ دادشون و رفته پی کارش
مازیار مغلطه نکن گفتم ۸۰ درصدشون ، ایزاک و دو سه نفر دیگه که هیچ ربطی نداشته . ولی مسئول مرگ ریک و بچه تو شکمش کیه ؟ مسئول مرگ اوون کیه ؟ و باقی دوست هایی که به خاطر انتقام و خونخواهی abby کشته شدن ؟مردن اینا چه ربطی به ابی داشت ؟؟؟ تقصیر ابی بود آیزاک میاد به جزیره حمله میکنه و میخواد تا آخرین نفر سرافیت ها رو بکشه و نسل کشیشون کنه ؟؟؟
ابی به منی میگه تف بنداز رو جوئل ....
همشون مقصر بودن ، امثال نورا ، جوردن ، مل، ده ها برابر بدتر از ابی بودن ... مثلا مل با انداختن تقصیر ها گردن ابی و سرزنش کردنش ،، گناهش و تقصیراتش کم میشد ،،،؟؟ باز ابی کاری که کرده بود رو قبول کرده بود و گناهش رو به دوش میکشید
دقیقا دوست عزیز. من خودم بچه دارم قشنگ اون حس جول تو شماره یک رو میفهمم. دقیقا بشریت به درک. صد سال نمیخوام درست شه . طرف خودش حاظر نبود اگه دخترش هم همونجور بود از جون دختر خودش بگذره بعد بیاد مال یکی دیگه رو بکشه برای نجات بشریت. جول به سگ که یارو رو کشت . اتفاقا کیف کردم که یارو رو فنا داد. همونطور که مرگش برام تو شماره دو غم انگیز بود.دیگه این خیلی افراطی بود ،،، منم بودم اونجا وقتی دارن تنها کسم رو بدون اینکه خودشم بدونه میکشن ، واکنشم همین بود ، زارت ، زارت وایسم بیرون اتاق عمل جسد عزیزم رو بهم بدن ،، بگن خوشحال باش ، بشریت نجات پیدا کرد ... بشریت به تخم چشم چپم .... تازه اگه فرض بگیریم واقعا تئوری هاشون در واقعیت عمل میکرد
خودشون ،،، مل مثل مف ابی رو میفروخت ...مازیار مغلطه نکن گفتم ۸۰ درصدشون ، ایزاک و دو سه نفر دیگه که هیچ ربطی نداشته . ولی مسئول مرگ ریک و بچه تو شکمش کیه ؟ مسئول مرگ اوون کیه ؟ و باقی دوست هایی که به خاطر انتقام و خونخواهی abby کشته شدن ؟
واقعا اینجوریه نظرت ؟ پس لطف کن واسه بابای abby هم همینجوری فک کن . بیخود کرد زوری و بدون اجازه میخواست الی رو بکشه و بعدم رو جول چاقو کشید ! نمی کرد این کارارو زنده میموند و abby هم بی بابا نمیشد بعد چرا واسه اندینگ بازی و کلی اتفاقت دیگه باید فلسفه ببافیم ، ولی واسه شخصیت هایی که abby به خاطر انتقامش به کشتن داده فلسفه نبافیم ؟خودشون ،،، مل مثل مف ابی رو میفروخت ...
اوون خیلی مخالف انتقام بود ، اونجا چی کار میکرد ... چرا جلوی ابی رو نگرفت ، مثل لو ؟ چرا گفت زودتر تمومش کن تا فلنگ رو ببندیم
اینها مثل این میمونه که بگیم مرگ یارا و مادرش هم تقسیر ابی بود ،، چون رفت نجاتشون داد ...
اون کسی که مل رو کشت الی بود نه ابی ... قاتل و تقصیراتش رو ول کنیم. و بریم فلسفه ببافیم که ما باید ریشه جرم رو پیدا کنیم نه مجرم رو
خوب همین طوری فکر میکنم ،به نظرم خود نیل هم میخواد ما اینطوری فکر کنیم ... و تاریکی و خود خواهی های بشر رو روبروی هم قرار میده ...واقعا اینجوریه نظرت ؟ پس لطف کن واسه بابای abby هم همینجوری فک کن . بیخود کرد زوری و بدون اجازه میخواست الی رو بکشه و بعدم رو جول چاقو کشید ! نمی کرد این کارارو زنده میموند و abby هم بی بابا نمیشد