اون پسرش که بنده خدا کل فکر و ذکرش این بود که بره یه دختر از قبیله های اطراف بدزده!
بیچاره بعد از سال ها (!) تلاش و کوشش به این هدف رسید و همون لحظه بارون و سیل راه افتاد و دختره زیر دست و پای ملت ترکید!
خود نوح که دچار چندگانگی شخصیتی بود! خب مرد مومن اگه قرار نبوده نسل بشر ادامه پیدا کنه، چه مرضی بود که زن و بچه رو سوار کشتی کنی؟!
حیوونا رو بار میزدین و خودتون هم میرفتین زیر سیل و خلاص! مگه درگیری روحی روانی دارین که از سیل نجات پیدا کنین و بعد یکی یکی مرگ همدیگه رو ببینین و نفر آخر هم چند سال تنهایی برای خودش جهانگردی کنه؟!
آخرش هم که شبیه "کلید اسرار" و سریال های پندآموز شد و نوه هاش رو که دید دلش به رحم اومد!
اون تیکه ای که نوح داستان آفرینش و اینا رو توضیح میداد هم عالی بود!
یه دفعه فیلم زد تو فاز مستندهای علمی و توضیح تکامل و ...! lol
ولی قشنگ ترین بخش ماجرا اون یارو Tubal Cain بود!
اون تیکه که کشتی رو سوراخ کرد و اومد تو و پسر نوح هم بهش کمک میکرد، دیگه نهایت کمدی بود! دلیل انقراض بعضی از گونه های حیات وحش رو هم توی اون تیکه فهمیدیم، چون ایشون از حیوونای بدبخت تغذیه میکرد!
در نهایت هم که زد تو پوز هرچی فیلمفارسی و هندی و ...، اونجایی که پسر نوح زد Tubal Cain رو ترکوند و اونم با لحنی پندآموز و درویش مانند گفت حالا مرد شدی!
در مورد اون غول های سنگی و نگهبان و فرشته و این جور چیزا، موجودات جالبی بودن.
فقط نمیدونم چرا انیمیشن راه رفتنشون شبیه فیلم های 6،7 دهه پیش بود و حالت استاپ موشنی داشتن!
خیلی هم مظلوم بودن و نوح ازشون خیلی بیگاری میکشید.
به نظرم میشد از اون مواد خفنی که باهاش حیوونا رو بیهوش کردن، میدادن دست این غول ها تا جلوی صورت ملتی که به سمت کشتی حمله میکردن بگیرن و همه دشمنان بیهوش بشن. دیگه این همه درگیری و بدبختی هم نداشت!