Movie Center

خوب حالا که طبق معمول اینجا یکی چیزی میگه سری یکی دیگه در جوابش میگه چون ندیدی، بازی نکردی یا نخوندی پس چیزی نمیدونی منم همینجوری جواب میدم. شما هم پس کلا آثار ادبی رو نخوندین که سطحشون رو با کامیک بوک مقایسه میکنین. من اینجا نه طرفداره فیلم های پازل وار نولان هستم و نه علاقه ای به کامیک و فیلماش دارم، ولی اینکه یکی بیاد از اقتباس آزاد کامیک بوک فیلم خوب بسازه و یکی دیگه بگه اصلا وفاداری به کامیک نبوده و بخواد خوندن کامیک رو اینقدر بالا ببره که اونو به درجه ای از ارزش برسونه که انگار کامیک بوک آخرین مرحله هست و بقیه فقط در مدیوم سینما میتونن نزدیکش بشن، کاملا مضحک به نظر میاد. کامیک بوک ها آثار فاخر ادبی نیستن که چون یکی تو اقتباسش تم هایی فراتر از "سوپرهیرو بودن" رو گذاشته بخوای اونو زیر سوال ببری که اصلا کامیک بوکی نیست. مثال ساده تر بخوام بزنم فیلم Birdman هست با اینکه اون از مدیوم سینما سوپرهیروهاش رو برداشته، ولی فرض کنین به جای سینما از کامیک بوک برداشته بود. بحث کلی من اینکه اقتباس از Lord of the rings (من trilogy و Hobbit رو انگلیسی خوندم محض اینکه تو نقل قول بعدی باز موضوع دیگه ای باز نشه) اقتباس از یک اثر ادبی هست، ولی اقتباس از کامیک بوک، اقتباس از کامیک بوک هست، سطح این 2 مورد رو با هم مقایسه نکنید.

هی دارم میگم که اصلا نمیشه چیزایی رو که در مدیوم‌های متفاوتی ان با هم مقایسه کرد، شما داری حرف خودتو میزنی. من هیچ اثر نوشتاری رو با هیچ کامیک بوکی مقایسه نکردم. یا حتی احمقانه تر از اون، مقایسه‌ی یک اثر ادبی با کل مدیوم کمیک.
سمفونی شماره 9 بتهوون بهتره یا مجسمه‌ی داوود میکل آنژ؟
کل حرف من اینه که ارزش هر اثری رو در مدیوم خودش میشه سنجید و گفت که آیا اون اثر ارزشمنده یا چیپ. واچمن ارزشمنده چون آلن مور و دیو گیبونز توش تونستن به خوبی از امکانات و ویژگی های قصه گفتن تو یک مدیوم تصویری-نوشتاری استفاده کنن . فیلمای کوبریک و هیچکاک ارزشمندن چون اونا تونستن تو فیلمهاشون ویژگی های قصه گفتن تو یک مدیوم صوتی-تصویری رو استفاده کنن. کمدی الهی ارزشمنده چون دانته توش با استفاده از جزییات زبانی موفق میشه یک اثر متنی فوق العاده خلق کنه. بایوشاک 2007 و توییست آخرش ارزشمندن چون کن لوین تونسته با استفاده ازش در مورد نحوه‌ی روایت و ارتباط مخاطب و کاراکتر در یک ویدیوگیم مفهوم خاصی رو منتقل کنه.
یک اثر قوی توی مدیوم کامیک رو نمیشه با یک رمان یا یک فیلم یا یک ویدیوگیم مقایسه کرد.
ملاک ارزشمند بودن یک اقتباس رو هم شبیه بودنش به کمیک ندونستم که بگم کمیک بوک آخرین مرحله‌س، این دونستم که به منبع اقتباسش احترام بذاره و افراد تازه وارد رو به سمت اون منبع اقتباس هدایت کنه. فارغ از این که مدیوم منبع و مقصد اقتباس چی بودن.
اقتباس از ارباب حلقه ها اقتباس خوبیه چون به سورس متریالش احترام میذاره. اگر احترام نمیذاشت اقتباس بدی بود.
تریلوژی بتمن اقتباس بدیه چون به سورس متریالش احترام نمیذاره. اگر احترام میذاشت اقتباس خوبی بود.
کجای این حرف، مقایسه بین کل مدیوم کمیک و نوشته های تالکین میبینین شما؟
شما هم پس کلا آثار ادبی رو نخوندین
در مورد خوندن کل آثار ادبی دنیا که حرف خاصی ندارم، بذار در مورد همون نوشته های تالکین حرف بزنیم، اگر ارباب حلقه ها و هابیت و سیلماریلیون و فرزندان هورین رو نخونده بودم (یا اگر دوستشون نداشتم) عکس پروفایلم رو تورین تورامبار نمیذاشتم.
 
آخرین ویرایش:
آره خوب طبیعتا نویسنده های بزرگ قبل اینکه آثار شکسپیر و جین آستن و چارلز دیکنز و ... رو بخونن میرن کامیک بوک های watchman رو میخونن شاید به درک بالاتری نسبت به زندگی برسن.
من عاشق داستان دو شهر چارلز دیکنزم اما چه درک بالاتری از زندگی توشه؟
کامیک، رمان، فیلم، نمایش و ... همشون ابزار سرگرمین. هیچ کدومشون هم از دیگری برتر نیست چون به غیر از وظیفۀ سرگرم کنندگی، هیچ ربطی به هم ندارن.
یکی رمان دوست داره، یکی کامیک. یکی هم باید تو ذهن خودش چیزایی که دوس نداره رو با الفاظ چیپ و مسخره پایین بیاره تا مطمئن بشه چیزی که دوست داره از همه چیز بهتره و خودش خیلی خفنه.
همین واچمنی که اسم بردی جز 100 رمان برتر قرن بیستم تایمز بود.
==
با این مسئله که بتمن نولان به کامیکها وفادار نبود هم کاملاً مخالفم. اینکه چون جوکر نیفتاده تو مخزن اسید یا بین استروئید جادویی مصرف نمیکنه که دلیل نمیشه، داستانهایی که نولان تو فیلماش میگه خیلی ریشۀ بهتری توی کامیکها داشتن نسبت به همۀ فیلمهای بتمن قبل و بعدش. بتمنش هم بتمنتره یعنی Crime Fighter و کارآگاهه، یه آدم عادی با آموزش رزمی زیاد و اسباب بازیهای خفن:D. تو بقیۀ فیلما از همون زمان برتون تا اسنایدر، بتمن خیلی از نظر توانایی تفاوتی با مثلاً سوپرمن یا اسپایدرمن نداره.
اینکه ملت کارای اخیر DC رو نمیپسندن به خاطر این نیست به شبه واقعگرایی نولان دل بستن چون همین فانتزی بودن رو تو کارای مارول میبینی ولی موفقترن. منهای فن بویها که فقط سر و صداشون زیاده و تعدادشون اونقدر زیاد نیست، مخاطب فیلمای DC و مارول مردم عادی هستن که اکثراً کامیک بوک نمیخونن (با توجه به اندازۀ بازار کامیکها) بلکه میرن فیلم بلاک باستری ببینن تا سرگرم بشن، BvS رو دوست ندارن چون فیلم شلخته‌ای بود، TDK رو دوست دارن چون همه چیش سر جاشه.
 
هی دارم میگم که اصلا نمیشه چیزایی رو که در مدیوم‌های متفاوتی ان با هم مقایسه کرد، شما داری حرف خودتو میزنی. من هیچ اثر نوشتاری رو با هیچ کامیک بوکی مقایسه نکردم. یا حتی احمقانه تر از اون، مقایسه‌ی یک اثر ادبی با کل مدیوم کمیک.
سمفونی شماره 9 بتهوون بهتره یا مجسمه‌ی داوود میکل آنژ؟
کل حرف من اینه که ارزش هر اثری رو در مدیوم خودش میشه سنجید و گفت که آیا اون اثر ارزشمنده یا چیپ. واچمن ارزشمنده چون آلن مور و دیو گیبونز توش تونستن به خوبی از امکانات و ویژگی های قصه گفتن تو یک مدیوم تصویری-نوشتاری استفاده کنن . فیلمای کوبریک و هیچکاک ارزشمندن چون اونا تونستن تو فیلمهاشون ویژگی های قصه گفتن تو یک مدیوم صوتی-تصویری رو استفاده کنن. کمدی الهی ارزشمنده چون دانته توش با استفاده از جزییات زبانی موفق میشه یک اثر متنی فوق العاده خلق کنه. بایوشاک 2007 و توییست آخرش ارزشمندن چون کن لوین تونسته با استفاده ازش در مورد نحوه‌ی روایت و ارتباط مخاطب و کاراکتر در یک ویدیوگیم مفهوم خاصی رو منتقل کنه.
یک اثر قوی توی مدیوم کامیک رو نمیشه با یک رمان یا یک فیلم یا یک ویدیوگیم مقایسه کرد.
ملاک ارزشمند بودن یک اقتباس رو هم شبیه بودنش به کمیک ندونستم که بگم کمیک بوک آخرین مرحله‌س، این دونستم که به منبع اقتباسش احترام بذاره و افراد تازه وارد رو به سمت اون منبع اقتباس هدایت کنه. فارغ از این که مدیوم منبع و مقصد اقتباس چی بودن.
اقتباس از ارباب حلقه ها اقتباس خوبیه چون به سورس متریالش احترام میذاره. اگر احترام نمیذاشت اقتباس بدی بود.
تریلوژی بتمن اقتباس بدیه چون به سورس متریالش احترام نمیذاره. اگر احترام میذاشت اقتباس خوبی بود.
کجای این حرف، مقایسه بین کل مدیوم کمیک و نوشته های تالکین میبینین شما؟

در مورد خوندن کل آثار ادبی دنیا که حرف خاصی ندارم، بذار در مورد همون نوشته های تالکین حرف بزنیم، اگر ارباب حلقه ها و هابیت و سیلماریلیون و فرزندان هورین رو نخونده بودم (یا اگر دوستشون نداشتم) عکس پروفایلم رو تورین تورامبار نمیذاشتم.

منم دقیقا منظورم همین بود که اقتباس از یک رمان فانتزی رو با اقتباس از کامیک بوک مقایسه نکنیم. فاکتورهایی که این 2 تا باهم مقایسه میشن کاملا متفاوت هستند. من بیشتر روی صحبتم با این جمله هست :
ولی از این طرف این تریلوژی رو داریم که باعث شده خیلی از افراد تازه وارد که شروع آشناییشون با اون بوده اینجوری در برابر سورس متریال جبهه بگیرن.
اول مقایسه ی اقتباسی LOTR رو خوب قلمداد میکنین ولی تریلوژی میشه بد. مشکل اینجاس که فاکتورهای مقایسه ای خیلی زیادتری برای این 2 تا سورس وجود داره، برای اینکه سورس اون یکی کامیک بوک هست. کامیک بوک یادمون نره که یک مدیوم ویژوال هست در ابتدا و بعد در غالب نوشتن وارد میشه. یعنی باید ابتدا اینجوری تصور کنین که از یک نقاشی یا هنر ویژوال داره اقتباس میشه تا یک اثر نوشته شده ی ادبی که "هیچ" گونه تصویری نداره و ابزاری تصویرسازیش فقط نوشتن هست. حالا وقتی یکی بتونه از کامیک بوک ها توی مدیوم سینما اثری فاخر بوجود بیاره (که تا حدودی فقط TDK تونست تم های تقریبا عمیقی رو خوب به نمایش بکشه) نمیتونیم بگیم که اون اثر ضعیف تر بوده نسبت به سورسش، برای اینکه کامیک بوک ها تم های قوی و خاصی ندارن که بگیم با اضافه کردنه این تم ها کامیک ها رو زیره سوال بردیم. کامیک بوک ها بیشتر میتونن نقش یک "ایده" رو اجرا کنند تا نقش یک رمان که به خاطر به نمایش گذاشتن تم های مختلف و هزار و یک جنبه ی دیگه قابل ستایش میشوند.

من عاشق داستان دو شهر چارلز دیکنزم اما چه درک بالاتری از زندگی توشه؟
کامیک، رمان، فیلم، نمایش و ... همشون ابزار سرگرمین. هیچ کدومشون هم از دیگری برتر نیست چون به غیر از وظیفۀ سرگرم کنندگی، هیچ ربطی به هم ندارن.

خوب این قضیه هم بهمون بحث معروف "سرانه ی مطالعه ی کشور 2 دقیقه است" برمیگرده و اینکه پیشرفت فرهنگ جامعه به همین نگرش ها ربط پیدا میکنه. طبیعتا از لحاظ فرهنگی و دانایی فرقی بین کسی که آثار ادبی میخونه با کسی که کامیک بوک های مارول رو جوییده هست.
 
طبیعتا از لحاظ فرهنگی و دانایی فرقی بین کسی که آثار ادبی میخونه با کسی که کامیک بوک های مارول رو جوییده هست.
دقیقا به خاطر همین دیدگاه " من که دارم اثر ادبی کلاسیک میخونم خفنم و کسی که داره کمیک میخونه سطحش از من پایینتره" شماست که میگم نمیدونید کمیک چیه و نمیتونید در موردش نظر بدید.
اگر خوندن آثار ادبی خفن باعث میشه سطح فرهنگی و دانایی آدم به جایی برسه که همچین نتیجه گیری ای کنه، من یکی که ترجیح میدم دیگه چنین آثاری رو نخونم و بی‌فرهنگ و نادون باشم.
 
این دوستمون خیلی راحت داره به کسایی که علاقه به خوندن کمیک دارن توهین می‌کنه و خودشو والاتر می‌دونه.
مدل جدیده که چون من فلان کتابو‌میخونم عوضش تو کتاب کمیک که رنگووارنگه و توش مفاهیم عمیق فلسفه و جهان هستی نیست پس حرف نزن.شما اگه خیلی حالیت بود اینقدر راحت توهین نمی‌کردی و خودتو سوای بقیه نمی‌دونستی که اونم شعاره همش وگرنه از همین والا دونستن خودت مشخصه شخصیت چیه
 
اون انیمیشنی که میگی احتمالا Dark Knight Returns نیست؟ :D البته تو اون هم جوکرو نمیکشه، گردنشو تا مرز شکستن میچرخونه ولی در لحظه‌ی آخر به خودش میاد و رهاش میکنه. و جوکر خودش گردنشو یکم بیشتر تاب میده که بمیره و قتلش بیفته گردن بتمن :D
و البته این که بتمن BVS بر اساس همون بتمن کمیک Dark Knight Returns ساخته شده. یک بتمن پیر، خسته، کوفته شده از سال‌ها درگیری و شکست و با وضعیت روانی نه چندان درست و درمون.
این که بگیم "بتمن هیچ وقت نباید تغییر کنه" مثل اینه که بگیم بتمن هیچ وقت از هیچ حریفی شکست نمیخوره. ویژگی بتمن این نیست که هیچ وقت شکست نمیخوره، ویژگی بتمن اینه که حتی اگه شکست بخوره باز هم برمیگرده و تسلیم نمیشه. به همین شکل بتمن حتی اگر با مشکلات ذهنی و روانی هم دست و پنجه نرم کنه ممکنه تا لب جنون بره ولی همیشه برمیگرده. در واقع جذابیت بتمن و اصلا اون قانون "no killing" ش به همینه که با وجود همه‌ی فشار ذهنی و روانی ای که روش هست و هر روز و هر لحظه به کشتن نزدیکه و فکر میکنه، هیچ وقت تسلیم نشه و همیشه مقاومت کنه. حتی اگر تا لب مرز بره.
انیمیشن Crisis on Two Earth رو احتمالا دیده باشی، توش Villain داستان، یک ورژن معکوس از جاستس لیگه به اسم Crime Syndicate که از یک جهان موازی میاد و اعضاش هرکدوم به نوعی مشابه یکی از اعضای جاستس لیگن. یک جایی از داستان بتمن به Owlman نسخه‌ی معکوس خودش میگه:
Batman:There is a difference between you and me. We both looked into the abyss. But when it looked back at us... you blinked.
که اشاره ایه به این جمله‌ی نیچه:
“Beware that, when fighting monsters, you yourself do not become a monster... for when you gaze long into the abyss. The abyss gazes also into you.”
بتمن بیشتر از هر کاراکتر دیگه ای با تاریکی و جنون دست و پنجه نرم میکنه، و باید همیشه مراقب باشه که خودش تبدیل به چنین موجودی نشه. اتفاقا تعدادی از دشمنانش هم بر اساس همین محور طراحی شدن. این که بتونن بتمن رو به جنون بکشونن.
جوکر تو خیلی از داستان هاش و به خصوص Killing Joke کلا درباره‌ی همین موضوع صحبت میکنه، Mad Hatter و Scarecrow و The Black Glove کلا بر همین اساس کار میکنن.
و از طرف دیگه این که بتمن همیشه با پارانویا و مشکلات روانی دست و پنجه نرم میکنه (حتی تاحدی که باعث بشه همراهان خودشو از خودش دور کنه، یا اصلا بهشون اعتماد نداشته باشه) محوریت داستان های زیادی بوده و هست. کلا فرنک میلر و دنیس اونیل و گرنت موریسون (که جزو مهمترین و بزرگترین نویسنده های بتمن هم هستن!) داستان های زیادی با این محوریت دارن. (که جزو بهترین و آیکانیک ترین داستان هاش هم هستن)
نکته‌ای که باید در مورد اون انیمیشن‌های BTAS و جاستس لیگ بهشون توجه کنیم اینه که اونا با همه‌ی جدیتشون در قالب یک اثر کودکان ساخته شدن. به خاطر همین در نشون دادن چنین مواردی دستشون بسته تره و خیلی نمیتونستن رو چنین مواردی تاکید کنن. اما با این وجود تو همون سریال انیمیشنی بتمن (که بازم نسبتا به شدت تیره و تاریک و بزرگسالانه‌س!) اپیزودی مثل Dreams in Darkness به جنون و توهمات بتمن میپردازه.

تغییر در روحیات بروس وینو از همین دو تا شات نمادین میشه فهمید:
1. نگاه به گذشته‌ی تلخ و زره سوخته‌ی رابین
View attachment 73286
2. نگاه به زره فلش، آینده‌ی روشن و پرامید
View attachment 73287

من آف آستیل و BVS پر ان از اینجور نمادها و استعاره هایی که به موازات یا متضاد همدیگه قرارمیگیرن و معنای بالاتری رو میرسونن.


تو داستان Batman RIP که گروه Black Glove تقریبا موفق میشن شخصیتشو نابود کنن و به جنون بکشوننش شخصیت دوم بکاپش فعال میشه تا بتونه همچنان مبارزه کنه :D
Batman of Zur-En-Arrh رو گوگل کن :D


کلا "درگیری" و "تنفر" بین جیمی کیمل و مت دیمن که این ویدیو هم بهش ربط پیدا میکنه یک داستان طولانی و خنده دار داره، کل ویدیوهاشونو ببینید واقعا از چندین فیلم و سریال کمدی حال حاضر جذاب‌تره:D
ممنونم بابت توضیحات کاملت.
اره اره dark knight returns بود:D.
اتفاقا بخاطر فضای تاریک و بقول خودت جنون امیز، من دنیای بتمن رو دوست و به اندازه ی کافی توضیح دادی و چیزی ندارم در اینباره اضافه کنم. اون قضیه ی جیمی کیمل و مت هم همشو دیدم خیلی خوبه:D کیمل برخلاف مجری های دیگه ی تاک شو خیلی تند تر و نیش دار تر حرفاشو میزنه همین برنامشو متمایز میکنه و خنده دارتر:D
 
  • Like
Reactions: Torch Bearer
میون بحثتون که من یه کلمه رو هم نفهمیدم چی شد چی گفته شد ( چه بی سوادم در این زمینه ) :D

سوالی داشتم: ( در واقع نظرتونو خواستم بدونم :دی )

برای بازی تو نقش فلش بری آلن تو سریال فلش بهتره بنظرتون یا این یکی جدیده؟

و

سرعت فلش بیشتره یا اون کاراکتره تو فیلم اکس من ( آپوکالیپس ) که تند و تیز بود؟ :دی

( میدونم سوالم مضحکه منتها دوست دارم بدونم :دی )
 
میون بحثتون که من یه کلمه رو هم نفهمیدم چی شد چی گفته شد ( چه بی سوادم در این زمینه ) :D

سوالی داشتم: ( در واقع نظرتونو خواستم بدونم :D )

برای بازی تو نقش فلش بری آلن تو سریال فلش بهتره بنظرتون یا این یکی جدیده؟

و

سرعت فلش بیشتره یا اون کاراکتره تو فیلم اکس من ( آپوکالیپس ) که تند و تیز بود؟ :D

( میدونم سوالم مضحکه منتها دوست دارم بدونم :D )
بازیگر سریالش چند فصله حضور داره این فقط دوتا تریلر دیدیم ازش.باید فیلم بیاد بشه قضاوت کرد
تو یوتیوب برید مقایسه گذاشتن از کویکسیلور و فلش.حتی یادمه همون تیزر لیگ عدالت که پارسال اومد حساب کرده بودن سرعت فلش تو فیلم چقدره:D
 
اصلاً چرا باید یک انسانی از سرزمینی بسیار دورتر از آمریکا این چنان منتظر سوپرهیرویهای آمریکایی باشه؟و حتی این گونه ریز بشه تو اخبارش و وقتش رو بهش اختصاص بده؟این "چرا"،چرای تهاجمی نیست یه سواله خدمتتون.

چرا یک انسانی با رنگ و نژاد و جغرافیا و آب و هوا و کروموزوم و ژن متفاوت،که طبیعتاً جمع این ها سازنده "روحیه" یک فرده،این چنین باید سلیقه‌ش شبیه یک فرد استاندارد شده آمریکایی باشه؟این جز سیطره فرهنگی چی میتونه باشه؟همش شست و شوی فکریه دیگه...نیازهای توهمی،گول زننده...خودشون نیاز میسازن،خودشون نیاز رو برطرف میکنن،و تو اینجا توهم آزادی داری،خودشون سلیقه ها رو میسازن،خودشون برا سلیقه‌ها محصول تولید میکنن...وَ تو اینجا توهم "سرگرم شدن" داری...

یه آدم شَرقی یه شب ماهواره نبینه میمیره یعنی...ما عشق ورزیدنمون هم شبیه غربی هائه،حتی شهوت راندمون هم شبیه اوناست!...دیگه حمله نظامیت برا چیه؟

حالا یه عده فکر میکنن که باشه آقا ما از فردا میریم سینمای آقای ده نمکی میبینیم.خوش و خرم با یک استدلال.چالاک بین 0 و 1.

آها توهم توطئه.

کوتاه مطلب اینکه وقتی میبنی این تعداد بی شمار از ادم‌ها در یک جغرافیای دیگر منتظر یک فیلم سوپرهیرویی آمریکایی و سریالی مث هاو آی مت یور مادر(واقعا تویِ ایرانی و هاو آی مت یور مادر؟دنبال چی از خودت داخلش میگشتی خو؟از نظر ژنتیکی اصلا درُس نیست تو با این سریال حال کنی:دی) در جغرافیایی دیگر هستند،یعنی یک جای کار میلنگد،اگر فقط تک و توک افراد بودند،میشد نتیجه گیری دیگری کرد،اما این ادم های بسیار،نه!

و اینکه سعی کنیم به سلیقه همدیگه احترام بزاریم :دی
 
اصلاً چرا باید یک انسانی از سرزمینی بسیار دورتر از آمریکا این چنان منتظر سوپرهیرویهای آمریکایی باشه؟و حتی این گونه ریز بشه تو اخبارش و وقتش رو بهش اختصاص بده؟این "چرا"،چرای تهاجمی نیست یه سواله خدمتتون.

چرا یک انسانی با رنگ و نژاد و جغرافیا و آب و هوا و کروموزوم و ژن متفاوت،که طبیعتاً جمع این ها سازنده "روحیه" یک فرده،این چنین باید سلیقه‌ش شبیه یک فرد استاندارد شده آمریکایی باشه؟این جز سیطره فرهنگی چی میتونه باشه؟همش شست و شوی فکریه دیگه...نیازهای توهمی،گول زننده...خودشون نیاز میسازن،خودشون نیاز رو برطرف میکنن،و تو اینجا توهم آزادی داری،خودشون سلیقه ها رو میسازن،خودشون برا سلیقه‌ها محصول تولید میکنن...وَ تو اینجا توهم "سرگرم شدن" داری...

یه آدم شَرقی یه شب ماهواره نبینه میمیره یعنی...ما عشق ورزیدنمون هم شبیه غربی هائه،حتی شهوت راندمون هم شبیه اوناست!...دیگه حمله نظامیت برا چیه؟

حالا یه عده فکر میکنن که باشه آقا ما از فردا میریم سینمای آقای ده نمکی میبینیم.خوش و خرم با یک استدلال.چالاک بین 0 و 1.

آها توهم توطئه.

کوتاه مطلب اینکه وقتی میبنی این تعداد بی شمار از ادم‌ها در یک جغرافیای دیگر منتظر یک فیلم سوپرهیرویی آمریکایی و سریالی مث هاو آی مت یور مادر(واقعا تویِ ایرانی و هاو آی مت یور مادر؟دنبال چی از خودت داخلش میگشتی خو؟از نظر ژنتیکی اصلا درُس نیست تو با این سریال حال کنی:D) در جغرافیایی دیگر هستند،یعنی یک جای کار میلنگد،اگر فقط تک و توک افراد بودند،میشد نتیجه گیری دیگری کرد،اما این ادم های بسیار،نه!

و اینکه سعی کنیم به سلیقه همدیگه احترام بزاریم :D
کل این نوشته من رو یاد این عبارت زیاد تکرار شده میندازه :
"شامپوی خارجی واسه موهای خارجیه، ما باید از این شامپوهای ایرانی استفاده کنیم که واسه موی ما ساخته شده"
 
اصلاً چرا باید یک انسانی از سرزمینی بسیار دورتر از آمریکا این چنان منتظر سوپرهیرویهای آمریکایی باشه؟و حتی این گونه ریز بشه تو اخبارش و وقتش رو بهش اختصاص بده؟این "چرا"،چرای تهاجمی نیست یه سواله خدمتتون.

چرا یک انسانی با رنگ و نژاد و جغرافیا و آب و هوا و کروموزوم و ژن متفاوت،که طبیعتاً جمع این ها سازنده "روحیه" یک فرده،این چنین باید سلیقه‌ش شبیه یک فرد استاندارد شده آمریکایی باشه؟این جز سیطره فرهنگی چی میتونه باشه؟همش شست و شوی فکریه دیگه...نیازهای توهمی،گول زننده...خودشون نیاز میسازن،خودشون نیاز رو برطرف میکنن،و تو اینجا توهم آزادی داری،خودشون سلیقه ها رو میسازن،خودشون برا سلیقه‌ها محصول تولید میکنن...وَ تو اینجا توهم "سرگرم شدن" داری...

یه آدم شَرقی یه شب ماهواره نبینه میمیره یعنی...ما عشق ورزیدنمون هم شبیه غربی هائه،حتی شهوت راندمون هم شبیه اوناست!...دیگه حمله نظامیت برا چیه؟

حالا یه عده فکر میکنن که باشه آقا ما از فردا میریم سینمای آقای ده نمکی میبینیم.خوش و خرم با یک استدلال.چالاک بین 0 و 1.

آها توهم توطئه.

کوتاه مطلب اینکه وقتی میبنی این تعداد بی شمار از ادم‌ها در یک جغرافیای دیگر منتظر یک فیلم سوپرهیرویی آمریکایی و سریالی مث هاو آی مت یور مادر(واقعا تویِ ایرانی و هاو آی مت یور مادر؟دنبال چی از خودت داخلش میگشتی خو؟از نظر ژنتیکی اصلا درُس نیست تو با این سریال حال کنی:D) در جغرافیایی دیگر هستند،یعنی یک جای کار میلنگد،اگر فقط تک و توک افراد بودند،میشد نتیجه گیری دیگری کرد،اما این ادم های بسیار،نه!

و اینکه سعی کنیم به سلیقه همدیگه احترام بزاریم :D
خوودت جواب خودتو دادی دوست عزیز:
عنی یک جای کار میلنگد،اگر فقط تک و توک افراد بودند،میشد نتیجه گیری دیگری کرد،اما این ادم های بسیار،نه!
پس مشکل از این تعداد زیاد نیست، جای دیگه است...
 
  • Like
Reactions: arash1996
کل این نوشته من رو یاد این عبارت زیاد تکرار شده میندازه :
"شامپوی خارجی واسه موهای خارجیه، ما باید از این شامپوهای ایرانی استفاده کنیم که واسه موی ما ساخته شده"[/QUOT

شما برای خودت یه گزاره نوشتی،اون رو یک سنگ ترازو قرار دادی،و کل نوشته من رو بهش سابیدی.یکی از بدترین شیوه های بحث کردن هست.

حتی یک درصد احتمال ندادی شاید من منظورش رو بد متوجه شدم،یه درصد احتمال ندادی شاید طرف منظور رو بد رسوند،تو شاید رو در رو منو میدی باهات صحبت میکردم اصلا اینطوری جوابمو نمیدادی...

حالا اینا به کنار..شامپو آخه؟چرا انقدر سریعا بحث رو به لجن میکشی اخه؟بزار حد اقل دو تا نقل قول رد و بدل شه بینمون بفهمی داستان چیه بعد اینطوری جواب بده...من یه چیزی رو مطرح کردم،که عجیبه تو ایران/اصلا لوکزامبورگ/لیختن اشتاین ایسلند!ول کن ای ایران لامصبو...این همه آدم این چنین پی گیرِ فیلم‌های سپرهیرویی باشن،یا سریالی مث هاو آی مِت یور مادر براشون خاطره انگیز باشه...این چیزی جزُ سیطره فرهنگی نیست...حالا باز سوال پیش میاد،که ایا این سیطره خوبه یا نه؟آیا فیلم های آمریکایی با این شدت باید همونطور دیده و مقایسه شه که انیمه دیدن افراد غیر ژاپنی؟

جواب نه عه،من هر کدوم رو تحلیل میکنم،ریز میشم توش،بعد به یه نتیجه ای میرسم...(نتیجه گیری که ممکن بعدها هم دستخوش تغییر بشه)...حالا اینکه به "سلیقه هم احترام بزاریم" و "شما در جایگاهی نیستی بگی چی خوبه چی بد"،همه حرفِ مفته و استفاده مکرر از کلمات مترادف پوچ...من نمیتونم جلوی کارکرد و پردازش و علت و معلولی مغزم رو بگیرم که فقط صرفا به سلیقه طرف احترام گذاشته شه...بعدشم میام نظرم رو میگم که با شامپوی خارجی و ایرانی متواجه میشم البته...یا با حرفم مخالفی یا موافق... در هر صورت بیا حرفتو بزن،خواهشا این طوری جواب بچگانه نده دلسرد نکن آدمو.

ببین دوست عزیز داستان فقط شامپوی ایرانی و خارجی نیست...یعنی اصلا بحث دو گزینه و انتخاب کردن یکی و انتخاب نکردن دیگری نیست،بحث سر برگشت به اصالت و این داستانای خز و خیل نیس،بحث سر شکوندن ارزش ها و دوباره بنا کردنشونه...

ذهن مخالفا مریضه...این مضر ترین چیزه...و سودمندترین برای رقیب!تو داری نقدش میکنی،اما با شیوه اشتباه،با مسیر اشتباه،با زاویه دید اشتبه با آرمان های اشتباه و و و و و و...که آخرش به سود خودش تموم میشه.چون خوراک "مخالفت" مغزت هم دست ایناست.

همین که سریعا مغزت ارجاع میده به "اینوری" یا "اونوری"...یعنی ذهن مریضه،خراب شده."یا با اینوری یا اونور"...آقا میشه هم با اونور "نبود" هم با اینور...اقا میشه همزمان هم "منوتو" رو ندید هم شبکه نسیم رو ... میشه همزمان هم بی بی 30 رو ندید و هم 20 و 30 رو...

خوبه دیگه هر دو ورمون دست یکیه،پول مون دست اینوره،فرهنگمون دست اونور...و هیشکی هم به هیشکی کار نداره،یکی طرفداره اونوره،یکی طرفدار اینور...برید که راضی باشید از هم دیگه.
 
آخرین ویرایش:
  • Like
Reactions: Alkazar
ذهن مخالفا مریضه...این مضر ترین چیزه...همین که سریعا مغزت ارجاع میده به "اینوری" یا "اونوری"...یعنی ذهن مریضه،خراب شده."یا با اینوری یا اونور"...آقا میشه هم با اونور "نبود" هم با اینور...اقا میشه همزمان هم "منوتو" رو ندید هم شبکه نسیم رو ... میشه همزمان هم بی بی 30 رو ندید و هم 20 و 30 رو...
میشه فهمید که بعضی آدما بعضی چیزا رو دوس دارن و به دلیل اینکه حس خوشایندی براشون داره پیگیرشون هستن.
رنج بزرگ من از اون یه عده‌ست که ذهنشون براساس واژۀ "تهاجم فرهنگی" پردازش انجام میده.
یه شیر پاک خورده‌ای 20 و چند سال پیش بعد از اینکه همۀ غیر خودیها رو حذف کرده بود، این واژه رو ابداع کرد تا از بین خودیها اونایی رو که کمتر خودی میدونست رو هم حذف کنه.
آخه شرکت خصوصی آمریکایی چرا باید بیاد 200 میلیون دلار هزینۀ ساخت یه فیلم کنه واسه تهاجم فرهنگی؟
بابا هالیوود فیلماش رو جوری تغییر میده که بی دردسر تو چین اکرانشون کنه چون میخواد بازار اونجا رو هم داشته باشه. ایدئولوژیش رو نمیخواد به کسی فرو کنه، میخواد جنسش رو به بیشترین مصرف کنندۀ ممکن بفروشه.
هالیوود، صنعت نشر، صنعت موسیقی، صنعت بازیسازی و ... صنعت سرگرمی رو تشکیل میدن و همه‌شون برای پول در آوردن هستن، نه برای شرطی سازی عوام.
من اگه سریال Mad Men رو دوس دارم چون دیدنش واسم خوشاینده. من نه اهل نیویورکم، نه دهه 50 میلادی تو نیویورک بودم و نه کار تبلیغات بلدم. یه داستان جالب بود و با کلی بازی خوب و ساخت حرفه‌ای. اصلاً چرا باید یه چیزی شبیه تجارب من باشه تا برم سراغش؟
این حس رو به فیلم ابرقهرمانی و رمان ناطوردشت و هزار وسیلۀ سرگرمی دیگه هم میتونی تعمیم بدی.
مثلاٌ من چون نمیتونم با گرالت همذات پنداری داشته باشم پس اصلاً و ابداً نباید سراغ رمانها و بازیهای ویچر هم برم دیگه؟
حالا گیریم من خبر اونوری و اینوری و وسطی رو نبینم. فیلمها رو هم همینطور. کتابها رو هم نخونم. بازیها رو هم که اصلاً. چی کار کنم؟ ریگ وردارم یه قُل دو قُل بازی کنم که یه وقت تحت تعالیم از پیش تعیین شدۀ صنعت سرگرمی قرار نگیرم که اگه فکر مفیدی خواست از ذهنم بیرون بیاد به واسطۀ شرطی شدن بروزش ندم و به مصرف گراییم مشغول باشم؟
 
ببین دوست عزیز داستان فقط شامپوی ایرانی و خارجی نیست...یعنی اصلا بحث دو گزینه و انتخاب کردن یکی و انتخاب نکردن دیگری نیست،بحث سر برگشت به اصالت و این داستانای خز و خیل نیس،بحث سر شکوندن ارزش ها و دوباره بنا کردنشونه...
فکر کنم شاکله ی حرف های شما این باشه، درسته؟
خب من سوال شما رو از دیدگاه خودم میپرسم: چرا من نباید منتظر اکران و دیده شدن فیلم سوپرهیرویی باشم و از دیدن آشنایی با مادر و فرندز و بقیه مدیوم های هنری (چه غربی یا شرقی) لذت نبرم؟
مشکلی پیش میاد اگه من بشینم این دست از آثاز رو نگاه کنم و چیزی یاد بگیرم؟ چیزی به اندوخته های من اضافه بشه (چه دانش، چه احساسی،اجتماعی و ...) مشکلی پیش میاد؟
اولا که بعضی چیز ها فطری هست، یعنی توی ذات همه ی انسان ها و توی هر جای کره ی زمین وجود داره ، مثل دوست داشتن و دوست داشته شدن، خندیدن و خندانده شدن، احساس هیجان، خوبی و تقابلش با بدی و هزاران دست از این مثال ها که همه ی این ها بین مردم مختلف زمین هست، فقط به طور یکسان نیست و تو زبان ها و جغرافیا های مختلف پخش شده و توی جزیات تفاوت داره.
حالا این "ارزش" ها به قول شما رو کی تعیین کرده؟ یه چیز قانون مانند وجود داره؟ چون به نظرم هرچیزی که مربوط به علوم انسان ها باشه و انسانی باشه به طور 100 درصد نسبی هست و هیچ متر و معیار خاصی نداره.
یه کشوری یا یه گروهی مثل هالیوود مثلا که پول و استعداد رو دور هم جمع کرده از همه جای کره ی زمین میاد چیزی که میخواد (فارق از قضاوت کردن اینکه خوبه یا بده) رو به جذاب ترین شکل ممکن بیان میکنه و خیلی ها توی این دنیا منجمله همین کشور خوششون میاد
حالا کشور من توی این موارد ضعف داره و حتی جلوش رو میگیره من هم نباید ببینم و یا منتظر محصولی که خوشم میاد نباشم؟
 

کاربرانی که این گفتگو را مشاهده می‌کنند

تبلیغات متنی

Top
رمز عبور خود را فراموش کرده اید؟
اگر میخواهی عضوی از بازی سنتر باشی همین حالا ثبت نام کن
or