Hogwarts Legacy توسعه دهنده:Avalanche Software توسعه یافته :Disney Infinity ناشر: Warner Bros. Interactive Entertainment پلتفرم: ALL CONSOLE GEN 8&9 , PC ژانر: Action RPG / Open Word تاریخ عرضه: 21 بهمن ماه
اطلاعات:
دکوراسیون Hogwarts بسته به فصل تغییر خواهد کرد
تعداد NPC ها در بازی بسیار زیاد خواهد بود
تمرکز تیم بازی فقط روی همین نسخه ی Hogwarts Legacy بوده ولی خب استودیوی Avalanche ضمن اینکه دنبال اینن که یه تجربه عالی از Wizarding World به وجود بیارن، بسته به موفقیتشون احتمال تبدیلش به یک فرانچایز وجود دارد
آخرین اطلاعات:
بازی دارای 34 مدل دشمن
26 اسپل
57 ماموریت فرعی
2 بتل آرنا و 95 Merlin trials ست
سیستم مورد نیاز:
به روز می شود...
ویدیوی کامل State of Play از هاگوارتز لگسی که قرار است در تعطیلات 2022 منتشر شود Link
️️️
New 4K screens from HogwartsLegacy
با تشکر از @.Amirone بابت کار بسیار زیبایِ گرافیکیشون
بزرگترین تفاوت یه مرحله اولای بازی هست که برای هر گروه فرق میکنه. (جالب ترین مرحله برای هافلپافه)
تفاوت های دیگه رنگ خیلی از لباس هاست، اتاق گروهت (که اهمیت خاصی نداره) و تک و توک دیالوگ از کارکترا. (اونام تاثیری ندارن)
شما بازی رو به دید RPG نبین.
تصمیمات شما توی بازی روی هیچی تاثیر نمی زارن به جز توی مرحله آخر بازی. بازی ۳ تا Ending داره که یکیش True Ending اه منتها بعد از کمپین اصلی می تونی ببینیش.
آقا یک چیزی یادم افتاد ربط به دنیا هری پاتر داره میگم شنل نامرئی که دامبلدور داد هری ، سنگ زندگی که بازم دامبلدور داد هری ، ابر چوبدستی هم که دست دامبلدور بود یعنی هر سه تا داشته و دامبلدور ارباب مرگ بوده! واقعا داستان زندگی دامبلدور خیلی چیز خفنی میشه امیدوارم نسخه دوم بازی بر مبنای دامبلدور بسازند
بازی شدیدا روی پی سی مشکل مموری لیک داره ، اینقدر که من با 64 گیگ بعد 9-10 ساعت پلی دادن سیستمم کرش کرد البته حدس زدم ممکنه مشکل از کرک باشه ، سرچ زدم دیدم خیلیا توی استیم و ردیت به این مشکل اشاره کردن برای یک هفته یا دو هفته پیش ، در نتیجه مشکل خوده بازی هستش ، حالا نمیدونم حل شده یا نه روی آپدیت های جدید ، ولی خوب در بقیه موارد خوب بود.
بازی شدیدا روی پی سی مشکل مموری لیک داره ، اینقدر که من با 64 گیگ بعد 9-10 ساعت پلی دادن سیستمم کرش کرد البته حدس زدم ممکنه مشکل از کرک باشه ، سرچ زدم دیدم خیلیا توی استیم و ردیت به این مشکل اشاره کردن برای یک هفته یا دو هفته پیش ، در نتیجه مشکل خوده بازی هستش ، حالا نمیدونم حل شده یا نه روی آپدیت های جدید ، ولی خوب در بقیه موارد خوب بود.
چند ساعتی رفتم . بازیش از نظر مبارزات معمولیه . ولی محیط و طراحی و جو هاگوارتز برای طرفداران بسیار نوستالژی و با جزئیات هست . گرافیک فنی هم خفن نیست ولی خوبه . کات سین ها خیلی بهتره از نظر گرافیک
بازی شدیدا روی پی سی مشکل مموری لیک داره ، اینقدر که من با 64 گیگ بعد 9-10 ساعت پلی دادن سیستمم کرش کرد البته حدس زدم ممکنه مشکل از کرک باشه ، سرچ زدم دیدم خیلیا توی استیم و ردیت به این مشکل اشاره کردن برای یک هفته یا دو هفته پیش ، در نتیجه مشکل خوده بازی هستش ، حالا نمیدونم حل شده یا نه روی آپدیت های جدید ، ولی خوب در بقیه موارد خوب بود.
دقیقاً همینطوره ،یک ساعت اول بازی مشکلی ندارم ولی همین که وارد محیط بازی میشم استاتر ها شروع میشه و واقعا کلافه کرده راهی نداره!؟ حداقل با بالا و پایین کردن تنظیمات؟ سیستم(3080+i5 12400+ram:32)
دقیقاً همینطوره ،یک ساعت اول بازی مشکلی ندارم ولی همین که وارد محیط بازی میشم استاتر ها شروع میشه و واقعا کلافه کرده راهی نداره!؟ حداقل با بالا و پایین کردن تنظیمات؟ سیستم(3080+i5 12400+ram:32)
خب بازی رو بالاخره تموم کردم و جز یکسری اکتیویتی تکراری که واقعا حوصلم نمیشکه، دیگه چیزی تو مپ نمونده که بخوام انجام بدم!
به شخصه یکی از طرفدارای دو اتیشه دنیای جادوگری هری پاتر خودم رو میدونم و تعصبشو میکشم این بازیم شاید از خیلی عناوین تاپ و بزرگ برام مورد انتظارتر بود و حین بازی کردنش به معنای واقعی کلمه داشتم لذت میبردم. دنیایی اوپن ورلدی که Avalanche خلق کرده شاید یکی از پرجزییات ترین محیطای یک دهه اخیر این سبک باشه که مهمترینشم خود هاگوارتزه. بازی خیلی جزییات داره و مدرسه هاگوارتز به حدی چیزای ریز و درشت مختلف داره که شاید نصف تایم بازی کردن من در حین گشتن تو جاهای مختلف این مدرسه صرف شده باشه.
با این حال این تمرکز زیاد روی جزییات به نظر من انگار باعث شده که به قولی اب ببندن به داستان و بخش استوری بازی به شخصه منو ناامید کرد. در کل بازی تنها شخصیتای سباستین و پاپی برام جذابیت داشتن و باقی شخصیتها مخصوصا منفی ها کلا تو دیوار بودن. بزرگترین مشکل منم با داستان بلاتکلیفشه که سبب شده تا خیلی از پتانسیلهای بازی عملا نابود بشن.
بازی ادای نقش آفرینی میاد ولی به نظرم ای کاش یکم بیشتر وقت میذاشتن و یه سیستم خوش نامی بد نامی یا همچین چیزی رو داخل بازی پیاده میکردن. کل بازی روی این که ما نباید شبیه Isidora Morganach جریان داره. من از بچگی عاشق گروه اسلیترین بودم و لرد ولدمورت و اسنیپ جزو شخصیتای مورد علاقم تو کل دنیای سرگرمی محسوب میشن. تو بازی تا حدی سعی کردن ادم بی رحمی رو خلق کنم و تموم جادوهای نفرین شده رو هم یاد گرفتم که یکی برای خودم شخصیت تام ریدل رو فرضی بسازم. بازی باید سیستمی میداشت که من بابت استفاده از جادویی مثل کروشیو یا آواداکداورا، بدنام بشم، مجازات بشم یا یه نگاه دیگه ای NPCها بهم داشته باشن. ولی نه تنها انگار نه انگار که مثلا شما جلوی استادت داری نفرین شده ترین جادوی تاریخ جادوگری رو اجرا میکنی، بلکه خیلی خوش و خرم میتونی فرای اینکه این جادوهارو یاد گرفتی یا نه، پایان خوب بازیو رقم بزنی!
شخصا خط داستانی سباستین رو بهترین اتفاق بازی میدونم و اون مرحله پایانی و کشته شدن عموش رو در کنار اون موسیقی گوشنواز ضبط کردم و بارها نشستم هی تماشای کردم از بس که فوق العاده بود. دوست داشتم این سلسله اتفاقای این ماموریت به خط داستانی اصلی کشیده بشه و یه تاثیری بذاره ولی اصلا انگار نه انگار! ای کاش میشد که به جای صرف این همه وقت و هزینه روی جزییات قابل تحسین بازی، یکم روی داستان بیشتر مانور میدادن و نقش آفرینی درست حسابی روش پیاده میکردن. کمترین کاری که باید در قابل دنیای HL انجام داده میشد وجود یه سیستم خوش نامی و بد نامی بود که عجیبه چرا نیست!
بماند که خود بخش داستانی هم کلی ضعف داره و رنراک که هیچی ولی حداقل بنظرم میتونستن روی ویکتور راکوود بیشتر مانور بدن.
گیم پلی بازی خیلی دلچسبه. جادوها حس و حال خوبی دارن ولی طرز چیدنشون به نظرم جالب کار نشده. روی درجه سختی بالا بحث ثانیه مطرحه و شما این وسط باید هی بین دکمه های جهت دار سویچ کنی روی جادوهای مختلف که گاهاً اذیت کننده میشه. اکتیویتی های فرعی با وجود این که جوایز انچنان جذابی ندارن ولی شخصا دوستشون داشتم و تا یه قسمتی حسابی باهاشون سرگرم شدم. این نبود جایزه درست حسابی باعث شده از یه جایی به بعد دیگه انگیزه ای نداشته باشی مگه فقط برای کامل کردن چلنج ها و گرفتن لباسا (که الحق بعضیاشون خیلی خفنه ظاهرشون) ادامه بدی به انجام دادنشون.
یه نکته جالبی که درباره بازی وجود داره اینه که تا اواخر بازی هی سورپرایزت میکنه. هر چند وقت یکبار یهو یه المان یا مکانیک جدید وارد بازی میکنه که حتی اگه اهمیت چندانی تو خط اصلی داستانی نداشته باشه ولی بازم جذابیت داره و از تکراری شدن بازی جلوگیری میکنه!
اون اتاق مخفی بازی به نظرم یکی از پر و پیمون ترین بخشای شخصی سازیه که یه بازی میتونه داشته باشه. نه تنها 0 تا 100 این اتاقو میشه شخصی سازی کرد و هر کاری دلت میخواد باهاش انجام بدی، بلکه بارها و بارها هی ویژگی جدید بهش اضافه میکنه و من شخصاً تو این اتاق کلی با چیزای مختلفش سر و کله زدم و ساعت ها اونجا زندگی کردم
مشکل بعدیم که نمیدونم باگ بود یا چی، موسیقی بازیه. منطق نداره این موسیقی؟ صحنه به شدت حماسیه، موسیقی اروم و ریلکس پخش میشه. صحنه گپ بین 2تا دوسته، موسیقی اکشن پخش میشه. بارهام که حین صحنه های مهم نمیدونم چرا 2 تا موسیقی مختلف داشت پخش میشد و این کلافم کرده بود! تو بحث گرافیکم من انتظار خاصی از Avalanche نداشتم ولی به طرز عجیبی دنیای پرجزییات و زیبایی رو خلق کردن. طراحی ساختمونا (اللخصوص هاگوارتز) و دهکده ها و موجودات بسیار زیباس ولی طراحی صورت از اونور خیلی توی ذوق میزنه که میشه ازش گذشت حتی شاید با اپدیت بتونن بهترش کنن.
در کل بازیو اونقدری دوست داشتم که هر چقدر بنویسم تمومی نداره! یکی از ارزوهای بچگی و چندین و چند ساله من به وقوع پیوست و تو این اوضاع و شرایط مزخرفی که داریم سپری میکنیم، به لطف این بازی تونستم یکم از دنیای واقعی فاصله بگیرم. با وجودی که از داستان انتظار خیلی بیشتری داشتم و حقیقتا اون مسائلی که گفتم یکم زد توی ذوقم ولی بازم نمیشه چنین ساخته خفن و جذابی از Avalanche رو زیر سوال برد. مخصوصا این که با توجه به تجربه کمش و اون همه جو منفی قبل ریلیز بازی، با عشق اومدن و چنین دنیایی رو خلق کردن باید تحسینشون کرد.
تنها ارزوم اینه که چنین بازخورد و فروشی باعث بشه که زودتر برن سراغ نسخه دوم و حالا که بیس بازی رو ساختن و قاعدتا بودجه بیشتری میتونن به خودشون اختصاص بدن، از اون شماره 2هایی بسازن که تا ابد تو تاریخ ماندگار شده و مهمترینشم بیان یه داستان درست حسابی رو روایت کنن و حتی از سیو شماره قبلی هر بازیکن مثل مس افکت بهره ببرن. یه چیزیم که اتفاقی بهش برخوردم و انتظارش رو تو اون لحظه نداشتم ماموریت انحصاری PS بود که برای من یکی از خفن ترین و به یاد موندنی ترین ماموریتای یه بازی تو کل حدودا 30 سال بازی کردنم محسوب میشه. امیدوارم از انحصار در بیاد تا بقیه هم بتونن چنین ماموریت شاهکار و هیجان انگیزی رو تجربه کنن.
از یه طرف امیدوارم که Avalanche زود پاشه بره سراغ دنباله این بازی و از طرف دیگم نگرانم که وارنر سر سود بیشتر و هزینه کمتر نخواد گند بزنه به چنین پتانسیلی. قشنگ میشه یه فرنچایز درست و حسابی از Hogwarts Legacy دراورد.
بعد ماجراهای هری پاتر که دم به دقیقه گریفیندور هی امتیاز میگرفت و من یکی رو همیشه کلافه میکردپایان بازی و برنده شدن گروه اسلیترین خیلی کیف داد! باشد تا چشم گودریک گریفیندور دربیاد!
خب بازی رو بالاخره تموم کردم و جز یکسری اکتیویتی تکراری که واقعا حوصلم نمیشکه، دیگه چیزی تو مپ نمونده که بخوام انجام بدم!
به شخصه یکی از طرفدارای دو اتیشه دنیای جادوگری هری پاتر خودم رو میدونم و تعصبشو میکشم این بازیم شاید از خیلی عناوین تاپ و بزرگ برام مورد انتظارتر بود و حین بازی کردنش به معنای واقعی کلمه داشتم لذت میبردم. دنیایی اوپن ورلدی که Avalanche خلق کرده شاید یکی از پرجزییات ترین محیطای یک دهه اخیر این سبک باشه که مهمترینشم خود هاگوارتزه. بازی خیلی جزییات داره و مدرسه هاگوارتز به حدی چیزای ریز و درشت مختلف داره که شاید نصف تایم بازی کردن من در حین گشتن تو جاهای مختلف این مدرسه صرف شده باشه.
با این حال این تمرکز زیاد روی جزییات به نظر من انگار باعث شده که به قولی اب ببندن به داستان و بخش استوری بازی به شخصه منو ناامید کرد. در کل بازی تنها شخصیتای سباستین و پاپی برام جذابیت داشتن و باقی شخصیتها مخصوصا منفی ها کلا تو دیوار بودن. بزرگترین مشکل منم با داستان بلاتکلیفشه که سبب شده تا خیلی از پتانسیلهای بازی عملا نابود بشن.
بازی ادای نقش آفرینی میاد ولی به نظرم ای کاش یکم بیشتر وقت میذاشتن و یه سیستم خوش نامی بد نامی یا همچین چیزی رو داخل بازی پیاده میکردن. کل بازی روی این که ما نباید شبیه Isidora Morganach جریان داره. من از بچگی عاشق گروه اسلیترین بودم و لرد ولدمورت و اسنیپ جزو شخصیتای مورد علاقم تو کل دنیای سرگرمی محسوب میشن. تو بازی تا حدی سعی کردن ادم بی رحمی رو خلق کنم و تموم جادوهای نفرین شده رو هم یاد گرفتم که یکی برای خودم شخصیت تام ریدل رو فرضی بسازم. بازی باید سیستمی میداشت که من بابت استفاده از جادویی مثل کروشیو یا آواداکداورا، بدنام بشم، مجازات بشم یا یه نگاه دیگه ای NPCها بهم داشته باشن. ولی نه تنها انگار نه انگار که مثلا شما جلوی استادت داری نفرین شده ترین جادوی تاریخ جادوگری رو اجرا میکنی، بلکه خیلی خوش و خرم میتونی فرای اینکه این جادوهارو یاد گرفتی یا نه، پایان خوب بازیو رقم بزنی!
شخصا خط داستانی سباستین رو بهترین اتفاق بازی میدونم و اون مرحله پایانی و کشته شدن عموش رو در کنار اون موسیقی گوشنواز ضبط کردم و بارها نشستم هی تماشای کردم از بس که فوق العاده بود. دوست داشتم این سلسله اتفاقای این ماموریت به خط داستانی اصلی کشیده بشه و یه تاثیری بذاره ولی اصلا انگار نه انگار! ای کاش میشد که به جای صرف این همه وقت و هزینه روی جزییات قابل تحسین بازی، یکم روی داستان بیشتر مانور میدادن و نقش آفرینی درست حسابی روش پیاده میکردن. کمترین کاری که باید در قابل دنیای HL انجام داده میشد وجود یه سیستم خوش نامی و بد نامی بود که عجیبه چرا نیست!
بماند که خود بخش داستانی هم کلی ضعف داره و رنراک که هیچی ولی حداقل بنظرم میتونستن روی ویکتور راکوود بیشتر مانور بدن.
گیم پلی بازی خیلی دلچسبه. جادوها حس و حال خوبی دارن ولی طرز چیدنشون به نظرم جالب کار نشده. روی درجه سختی بالا بحث ثانیه مطرحه و شما این وسط باید هی بین دکمه های جهت دار سویچ کنی روی جادوهای مختلف که گاهاً اذیت کننده میشه. اکتیویتی های فرعی با وجود این که جوایز انچنان جذابی ندارن ولی شخصا دوستشون داشتم و تا یه قسمتی حسابی باهاشون سرگرم شدم. این نبود جایزه درست حسابی باعث شده از یه جایی به بعد دیگه انگیزه ای نداشته باشی مگه فقط برای کامل کردن چلنج ها و گرفتن لباسا (که الحق بعضیاشون خیلی خفنه ظاهرشون) ادامه بدی به انجام دادنشون.
یه نکته جالبی که درباره بازی وجود داره اینه که تا اواخر بازی هی سورپرایزت میکنه. هر چند وقت یکبار یهو یه المان یا مکانیک جدید وارد بازی میکنه که حتی اگه اهمیت چندانی تو خط اصلی داستانی نداشته باشه ولی بازم جذابیت داره و از تکراری شدن بازی جلوگیری میکنه!
اون اتاق مخفی بازی به نظرم یکی از پر و پیمون ترین بخشای شخصی سازیه که یه بازی میتونه داشته باشه. نه تنها 0 تا 100 این اتاقو میشه شخصی سازی کرد و هر کاری دلت میخواد باهاش انجام بدی، بلکه بارها و بارها هی ویژگی جدید بهش اضافه میکنه و من شخصاً تو این اتاق کلی با چیزای مختلفش سر و کله زدم و ساعت ها اونجا زندگی کردم
مشکل بعدیم که نمیدونم باگ بود یا چی، موسیقی بازیه. منطق نداره این موسیقی؟ صحنه به شدت حماسیه، موسیقی اروم و ریلکس پخش میشه. صحنه گپ بین 2تا دوسته، موسیقی اکشن پخش میشه. بارهام که حین صحنه های مهم نمیدونم چرا 2 تا موسیقی مختلف داشت پخش میشد و این کلافم کرده بود! تو بحث گرافیکم من انتظار خاصی از Avalanche نداشتم ولی به طرز عجیبی دنیای پرجزییات و زیبایی رو خلق کردن. طراحی ساختمونا (اللخصوص هاگوارتز) و دهکده ها و موجودات بسیار زیباس ولی طراحی صورت از اونور خیلی توی ذوق میزنه که میشه ازش گذشت حتی شاید با اپدیت بتونن بهترش کنن.
در کل بازیو اونقدری دوست داشتم که هر چقدر بنویسم تمومی نداره! یکی از ارزوهای بچگی و چندین و چند ساله من به وقوع پیوست و تو این اوضاع و شرایط مزخرفی که داریم سپری میکنیم، به لطف این بازی تونستم یکم از دنیای واقعی فاصله بگیرم. با وجودی که از داستان انتظار خیلی بیشتری داشتم و حقیقتا اون مسائلی که گفتم یکم زد توی ذوقم ولی بازم نمیشه چنین ساخته خفن و جذابی از Avalanche رو زیر سوال برد. مخصوصا این که با توجه به تجربه کمش و اون همه جو منفی قبل ریلیز بازی، با عشق اومدن و چنین دنیایی رو خلق کردن باید تحسینشون کرد.
تنها ارزوم اینه که چنین بازخورد و فروشی باعث بشه که زودتر برن سراغ نسخه دوم و حالا که بیس بازی رو ساختن و قاعدتا بودجه بیشتری میتونن به خودشون اختصاص بدن، از اون شماره 2هایی بسازن که تا ابد تو تاریخ ماندگار شده و مهمترینشم بیان یه داستان درست حسابی رو روایت کنن و حتی از سیو شماره قبلی هر بازیکن مثل مس افکت بهره ببرن. یه چیزیم که اتفاقی بهش برخوردم و انتظارش رو تو اون لحظه نداشتم ماموریت انحصاری PS بود که برای من یکی از خفن ترین و به یاد موندنی ترین ماموریتای یه بازی تو کل حدودا 30 سال بازی کردنم محسوب میشه. امیدوارم از انحصار در بیاد تا بقیه هم بتونن چنین ماموریت شاهکار و هیجان انگیزی رو تجربه کنن.
از یه طرف امیدوارم که Avalanche زود پاشه بره سراغ دنباله این بازی و از طرف دیگم نگرانم که وارنر سر سود بیشتر و هزینه کمتر نخواد گند بزنه به چنین پتانسیلی. قشنگ میشه یه فرنچایز درست و حسابی از Hogwarts Legacy دراورد.
بعد ماجراهای هری پاتر که دم به دقیقه گریفیندور هی امتیاز میگرفت و من یکی رو همیشه کلافه میکردپایان بازی و برنده شدن گروه اسلیترین خیلی کیف داد! باشد تا چشم گودریک گریفیندور دربیاد!
یک چیزی که ذهن منو مشغول کرده این که حس می کنم هیچ کدام از شخصیت ها اون تاثیرگذاری عمیق ندارد.
احساس می کنم نمی تونم با هیچ کدوم ارتباط برقرار کنم و حتی وقتی به شخصیت اصلی هم نگاه میکنم میبینم که بی هویت ترین شخصیت همین شخصیت اصلی بازیه
در حالی که در کتاب یا فیلم حتی یک شخصیت تک و تنها توی توالت هم در خاطره ها باقی مونده