اسپویل خفن
پایان بازی من اینجوری شد. من شاه خوب شدم و 2.300 پول تو خزانه داشتم و فقط یه قولم رو با اون زنه با شهر عجیبش شکوندم. آخرش تاریکی حمله کرد و خودم شکستش دادم و اون رفیق چاقمون مرد. داداشه رو هم اعدام کردم.
فقط نکته اش این بود که خزانه اصلا مهم نبود توش هی پول جمع کردیم.
پایان دیگه ای هم بود؟
من به همهی قولها عمل کردم و پایان بازی همین شد
اون جا که همه کنار مسجمهی والتر جمع شدن خیلی جالب بود
شاید تو پایان دیگر بازی از تاریکی شکست بخوری
اون جا که همه کنار مسجمهی والتر جمع شدن خیلی جالب بود
شاید تو پایان دیگر بازی از تاریکی شکست بخوری