بازی Elden Ring توسط شرکت FromSoftware ، اثری از هیدتاکا میازاکی ، سازنده بازی‌های تحسین شده ای همچون Bloodborne و Dark Souls ، با همکاری نویسنده معروف (Game of Thrones) جرج آر. آر. مارتین در دست ساخت است و بر روی کنسول‌های PlayStation 4 ، همچنین XONE و PC منتشر خواهد شد.e
ساخت بازي بعد از دی ال سی DS3 شروع شد .
بازي سوم شخص و اکشن آر پي جي خواهد بود .
تنوع نقش آفرینی در بازي از سري دارک سولز بيشتر خواهد بود .
شایعات پیش تر گفته بودند که بازی یک تجربه OPEN WORLD خواهد بود ، که در آن قلمرو های پادشاهی گوناگونی را خواهید دید و با کشتن پادشاهان آن مناطق و فتح قلمرو ها ، به قدرت های جادویی یا ماورایی جدیدی دسترسی پیدا خواهید کرد .
عکس بالا ، به این فرضیه ما را نزدیک می کند که ، یک حلقه بزرگ نورانی ، چندین حلقه کوچک دیگر را در بر گرفته و مانند یک تاج حلقوی شکل می باشد که چندین تاج کوچک دیگر را در خود جای داده . بنظر میرسد یک منبع انرژی در بالای تصویر وجود دارد که همانند خط و قطره های آب ، به پایین و به حلقه بزرگ تر سرازیر میشود و گویا از حلقه های کوچک هم میگذرد و همراه با گذر کردن ، انرژی آنها را از آن خود می کند . ممکن است بازی روایت گر قهرمانی باشد که از مکانی نیرویی میگیرد و آن را تقویت میکند و در مسیری متفاوت از باقی حکمرانان ، از آن استفاده می کند . اگر چه این ها همه فرضیه است ، اما کاملا مطابق با داستان گویی استودیوی FROM SOFTWARE هستند ، و به ویژه بازی DARK SOULS 3 که در آن Lord Wolnir با گذر از هر پادشاهی و تبدیل آن به خاکستر ، قدرت های ویژه آنها را از خود می کرد .
من هم با لول ۲۰۰ تمامی تروفی‌های بازی رو غیر از دو تا پایان دیگه اون گرفتم و میخوام از امروز بشینم گاید ببینم کجاها رو جا انداختم و بعدش برم برای دو تا پایان دیگه
به نظر منم با تموم کردنش همچنان بلادبورن برام بهترین سولزبورن هست و بعدش دارک سولز ۳ و الدن رینگ میاد در رده سوم.
مشکل اصلی منم شاد بودن بیش از حد محیط (جوری که مجبور بودم همش بازیو بذارم رو شب)، طراحی باس‌فایت‌ها و تکراری شدن دانجن‌ها بود وگرنه از لحاظ سختی و اینا گیری نمیدم چون دست شما باز بود بازیو سخت یا آسون کنید.
من هم با لول ۲۰۰ تمامی تروفی‌های بازی رو غیر از دو تا پایان دیگه اون گرفتم و میخوام از امروز بشینم گاید ببینم کجاها رو جا انداختم و بعدش برم برای دو تا پایان دیگه
به نظر منم با تموم کردنش همچنان بلادبورن برام بهترین سولزبورن هست و بعدش دارک سولز ۳ و الدن رینگ میاد در رده سوم.
مشکل اصلی منم شاد بودن بیش از حد محیط (جوری که مجبور بودم همش بازیو بذارم رو شب)، طراحی باس‌فایت‌ها و تکراری شدن دانجن‌ها بود وگرنه از لحاظ سختی و اینا گیری نمیدم چون دست شما باز بود بازیو سخت یا آسون کنید.
منم لول 210 هستم و اواخر بازی، پیش زمینه ی هر سه پایان رو رفتم و امادست، البته گاید نگاه نکردم اون موقع و شانسی کوئست هایی که رفتم مربوط به پایان ها بود، بعد گاید دیدم و فهمیدم درست رفتم،
فقط یه تروفی جا انداختم و اونم Lichdragon Fortissax (باس مخفی و میسیبل) هست، دیالوگ ها رو ظاهرا درست انتخاب نکردم و از دست رفت، موند دور بعدی
ضمن احترام به نظر دوستان به نظر من تکامل بازی های میازاکی رو من دارم توی الدن رینگ میبینم. مطمئنن نقص هایی توی بازی وجود داره ولی کاملترین بازی فرام سافتوره. چون از همون زمان داک سولز ها همین جا من با بچه ها بحث میکردم حس میکردم دنیاهای میازاکی نباید تو مکان محدود باشن چون این روایت منحصر بفرد نباید به صورت خطی توی بعد مکانی بازی بیش بره. هرچند سولزبورن هم یه جورایی توی تعاریف خودش اختیار مکانی رو داده بود به شخصیت ولی حس میکردی یه چیزی کمه.
از لحاظ داستانی هم بازی برام جالب تر از سولز ها و بلادبورن بود شکاف هایی که باید میگشتیم دنبالش تا لر هر منطقه، هر شخصیت و درنهایت فریم کلی داستان رو کامل کنیم بیشتر بود جزئیات داستان و NPCها بشدت درگیرکننده و گسترده و همچنین تاثیرگذار بودن توی خط روایی داستان و این هم دلیلش به نظرم چیزی نیست جر اپن ورد شدن بازی. ولی خب چیزی که از همه بیشتر الدن رینگ رو برام ارزشمند میکنه میزان محتوایی هست که ارائه میکنه چه تو فاکتور محتوا/زمان چه تو فاکتور محتوا/مساحت. همه چیزایی که توی بازی هست یه داستانی پشتشه.
در مورد دانجن ها (به غیر از لگسی دانجن ها) همونطور که بچه ها گفتن (دقیقا مثل بلادبورن) موافقم یا همینطور باس ها ولی خب حق میدم به سازنده ها چون تکامل این چیزا زمان ساخت رو شاید دوبرابر میکرد و توی شرایط فعلی اقتصادی شاید امکانپذیر نبوده. ولی خب خیلی چیزای مهم برام تو بازی منو ارضا میکنه که اصلا به چشمم نیاد.
سلام دوستان خوب بود راجع به داستان بازی یه تاپیک جدا زده میشد که راحتتر دنبال کرد. قبلا برای دارک سولز ها این کار انجام شده بود و یه دوست عزیزی به اسم طاها (اگر اشتباه نکنم) تئوری های خوب و موشکافانه ای داشت و به اشتراک میزاشت.
در مورد داستان:
خب لور بازی رو تو همون کات سین اول بازی دیدیم و دوستان هم اشاره کردن. ولی برای درک تایم لاین بازی و اساس لور من دو تا سوال دارم که دوست دارم دید بچه ها نسبت بهش رو بدونم و بعدش تئوری خودم رو میگم
1. دلیل اصلی شترینگ که چیزی که ما فهمیدیم گناه نا بخشودنی ماریکاست یا بهتر بپرسم دلیل اصلی اینکه ماریکا دیگه با گریتر ویل به مشکل میخره. چون اتفاقات Night of the Black Knives و اساس دزدیده شدن Rune of Death که توسط اساسین هایی انجام میشه که از سرزمین نومن اومدن به سرزمین میانه جایی که ماریکا ازش میاد و به نظر میاد به ماریکا نزدیک بودن. حالا سوال اینه که موضع ماریکا نسبت به این اتفاقات چیه؟ به نظرتون میدونسته ماریکا یا نه؟ اگه فکتی هم داشتید بگید
2. دلیل ریفورج الدن رینگ توسط راداگون چیه چون اگه ماریکا و راداگون یک موجودیت هستن چرا یک رفتار متناقض از ماریکا و راداگون میبینیم؟
ولی دوست دارم این تیکه های پازل رو پله پله بریم سراغش اول راجع بع رانی :
فکتی که من دارم دقیقا خلاف نظر دوستان رانی فرزند خونی رنالا نیست حتی به نظرم فرزند خونی مریکا هم نیست و متعاقبا پدرش هم راداگون نیست. رانی یکی از سه ایمپرینی هست که ما خبر داریم. میکوئلا، ملینیا و رانی. ایمپرین ینی کسی که توسط یک خدا بوجود اموده باشه مثل میکوئلا و ملینیا که فرزند ماریکا و راداگون (که یک موجودیت دارن) هستن. پس رانی نموتونه فزند رنالا و راداگون باشه. به نظرم رانی با Rune of Unborn بوجود اوده که راداگون قبل از ترک رنالا بهش میده و از اونجایی که قبل از شترینک این اتفاق میوفته این رون از شکسته شدن حلقه ناشی نمیشه و قبلش وجود داشته. به نظرم این رون مربوط به سرزمین میانه حداقل نیست و منشاش خارج از این سرزمینه. فکتی که این نظر رو ساپورت میکنه:
1. ما به Rune of Unborn برای الدن رینگ شدن احتیاج نداریم و تو لیست گریت رون هامون هم نیست (شاید هم اشتباه میکنم)
2. تلاش رنالا برای دوباره متولد کرد رانی (بعد از اینکه رانی مجبور به کشتن جسم خودش میشه) که همیشه با شکست همراهه و منجر به بوجود اومدن کلونی ای میشه که ما تو نبرد با رنالا میبینیم)
3. ایمپرین بودنش
4. کوئست لاین سلوویس که برای ساخت پوشن برای پاپت رانی از امبر استارلایت استفاده میکنه
5. ماهیت دوگانه موجودیت رانی (مثل راداگون و ماریکا) که حتی میکوئلا و ملینیا هم حداقل تا جایی که ما میدونیم اینجوری نیستن
به نظرم رنا همون وایت ویچ هست و الان دنبال فکت میگردم در مورد چیزی که شنیدم اونم اینه که ملینا و رانی یکی هستن یه سری چیزا هست راجع به این تئوری که منطقی هست ولی کافی نیست اونم اینکه خبر داشتن رانی از اسبی که ملینا اول داستان به ما میده. دوم رنگ چشمشون و رنگ چشم رانی در اندینگ مربوط به رانی.
نکته بعدی رانی وجود بلاید وفادار بهش هست. یکی از چیزایی که اصلا دوست ندارم واقعیت داشته باشه اینه که گریتر ویل از این اتفاقات خبر داشته از قبل، چون مشخصا میتونه بلاید فرستاده گریتر ویل باشه برای کنترل رانی چون انگار این یه کلون دیگه از این نیمه گرگ مستقیما توسط گریتر ویل فرستاده شده برا جلوگیری از رانی توی مسیرش که توی ارسن ریور میبینیمش. حالا رانی تنها شخصیت داستان هست که یه محاظ از بچگی کنارشه و حداقل ایمپرین های دیگه اینطوری نیستن. (صرفا برا اونایی که دنبال نکردن کوئست ایجی و بلاید رو: اینکه وقتی راه ناکرون و ناکستلا باز میشه بلاید ناپدید میشه، ایجی میگه رانی یه تسک دیگه به بلاید داده به خاطر همین نیست ولی خود رانی تعجب میکنه که ما اول تریژر ناکرون رو پیدا کردیم و فک میکرده که بلاید بتونه اینکارو بکنه. وقتی به یکی از اورجل های بازی نزدیک میشیم میفهمیم ایجی از موضوع فرستاده شدن بلاید توسط گریتر ویل با خبر بوده و دیر یا زود بلاید دچار جنون میشده و جلوی رانی رو توی مسیرش میگرفته به خاطر همین بلاید رو زندانی میکنه. البته بلاید بعد از فرار از این زندان کنار برج رانی میبینیم بلاید به جنون رسیده ولی شدت وفاداریش به رانی انقد زیاده که تو این حالت هم میگه من هیچوقت به رانی خیانت نمیکنم و اساسین هایی که برا کشتن رانی اومدن رو کشته.)
در کل مهمترین شخصیت بازی توی داستان بعد از ناپدید شدن ماریکا و زندانی شدن راداگن، رانی هست که خیلی میشه راجع بهش صحبت کرد. به نظرم اولین تیکه پازل هست.
من در مورد Ranni خیلی هنوز به جمع بندی نرسیدم ، در نتیجه در مورد بخش دوم صحبتتون که در مورد رانی بود نظر کاملی ندارم هنوز و باید بیشتر بازی کنم و بخونم و به جمع بندی نهایم برسم ، ولی در مورد ماریکا (که کمی هم به رانی ربط داره)
به نظرم ماریکا میخواسته در مقابل Greater Will ایستادگی کنه ، بعد از اتفاقی که می افته که توضیحشو میدم.پیش زمینه داستان اینکه یک قومی بودن Numen (که Black Knife Assassin ها هم البته از همون قوم هستن) ، اینا Outer Race بودن درست مثله GW که Outer God هست ، وارد Lands Between میشن (که اسم جالبی هم داره و نشونه اینکه خیلی ها ممکنه Native اینجا نباشن) GW این وسط Golden Order رو به وجود میاره که با Erdtree قدرتشو میگیره ، Two Finger ها هم هستن که به نظر از قبل توی LB بودن و تبدیل میشن به نیروهای GW برای پیشبرد اهدافشون.GW یک Outer God هست که به نظم اهمیت میده ، اگر با سری ها LoveCraft آشنا باشین خیلی Outer God مضمون آشنایی میشه براتون.در مقابل GW هم یک Outer God دیگه هست به اسم Frenzied Flame که به هرج و مرج خیلی اهمیت میده و نیروهاشونم به وسیله Three Fingers اهدافشونو پیش میبره.
حالا این وسط در این بین و در LB هم ماریکا و هم GW به هم بر میخوردن و GW میاد و ماریکا رو ملکه خودش اعلام می کنه ، برای پخش کردن و بیشتر شدن قدرتش در بین مردم LB حالا به صورت جنگ یا سیاست و دیپلماسی و ...
ماریکا کم کم شروع می کنه اعلام جنگ کردن با بقیه قدرت های LB که میشه مثل اژدها ، غول ها و در نهایت شکست دادن Gloan-Eyed Queen و گرفتن و کنترل کردن اکثر LB دقیقا چیزی که GW می خواسته.
تو این بین ماریکا با Godfrey ازدواج می کنه و GF میشه اولین Elden Lord که این وسط سه تا بچه میارن ، Godwyn و دوقولوهای Morgott و Mogh رو به دنیا میارن که دوقولوها جفتشون نفرین شده به دنیا میان (Omen) حالا دلیل اینکه اینا نفرین شده به وجود میان ؟! به نظر میرسه این باشه که GF کم کم قدرت Grace شو از دست میده و تبعید میشه و میشه اولین Tarnished دنیا ، چرا قدرت Garce شو از دست میده ؟ چون GW میبینه دیگه نیازی به GF نداره و بعد از اینکه GF آخرین دشمن قوی GW رو شکست میده اون رو تبعید میکنه.اینجا اولین جرقه ایستادگی و انقلاب توی ماریکا شکل میگیره ، دوتا از بچه های نفرین شدن به خاطر اینکه GF دیگه Grace شو از دست داده و شوهرشم تبعید شده چون که دیگه GW بهش نیاز نداشته ! همه اینا کاره کی بوده ؟! GW !
به نظرم کم کم GW میبینه که ماریکا داره ایمان و اعتقادشو به خاطر دلایل بالا از دست میده ، پس این وسط شخص دیگه ای رو وارد بازی می کنه ، Radagon که با Rennala زوج بودن ، وقتی که GW میبینه ماریکا سست شده نسبت به GW به راداگون دستور میده که رنالارو رو ول کنه و بره با ماریکا ازدواج کنه تا بتونن یک Empyrean به دنیا بیارن تا جانشین ماریکا بشه.لازم به ذکره که Radagon یک فرد بسیار معتقد بوده و خیلی به GW و مخصوصا GO ایمان داشته.این وسط اینا صاحب دوتا فرزند به اسم Malenia و Miquella میشن که باز جفت اینا هم نفرین شده هستن ، سوالی که پیش میاد اینکه چرا نفرین شده به دنیا میان ؟! چون به نظرم زمانی به دنیا میان که ماریکا همونطور که گفته شد داشته ضده GW میشده در نتیجه مثل Mohg و Morgott که اونجا دلیلش GF بود اینجا هم دلیلش شک کردن ماریکا به GW میشه پس بچه هاشون نفرین میشن.یک عامل دیگه هم که میتونه باعث شده باشه این دوتا بچه نفرین شده باشن ، دعوت کردن بقیه OG ها دیگه مثل FF توسط ماریکا هست ، چونکه نفرین Mohg کاملا به FF ربط داره و اصلا Mohg میشه نماینده FF و دنبال شخصی میگرده که بتونه Empyrean باشه و Lord بشه برای FF که در نتیجه اونجا Miquella رو میدزده !
به هر صورت تنها Empyrean باقی مونده و سالم میشه رانی ! نه نفرینی داشته نه مشکلی داشته ولی قضیه اینکه حالا خوده شخص رانی اصلا از GW خوشش نمیاد و از اینکه مردم رو اجبار کرده ناراضی هستش ، یک جورایی میخواد آزادی رو برای مردم LB بیاره ، حتی حدس میزنم که با OG ی که مربوط به ماه بشه (Dark Moon) احتمالا ارتباط برقرار کرده باشه (یا اون ارتباط برقرار کرده باشه) با توجه به اینکه Empyrean ها خیلی کمیاب هستن و همه OG ها دنبالشون هستند ! به هر حال رانی و ماریکا هم با هم ارتباط برقرار می کنن و قرار میشه که Hewg یک سلاح بسازه که بشه باهاش یک God رو کشت ، از اون طرفم با گول زدن Maliketh و دزدین Rune of Death از اون که باز به نظرم نقشه رانی به همراه ماریکا بوده ، اینطوری می تونستنن گاد بکشن.اینا همه پیش زمینه ای بوده که قرار بوده اتفاق باید می افتاده ولی Night of The Black Knives پیش میاد !!! به ماریکا خیانت میشه و گادوین کشته میشه و در اون بین رانی هم خودشو میکشه ، گادوین روحش از بین میره و بدنش میمونه و رانی روحش میمونه ولی بدنش از بین میره ، به هر حال نقشه اونطوری که باید پیش نمیره.
بعد از اون اتفاقات بالاتر ، جدا شدن از شوهری که دوسش داشته ، نفرین شدن بچه هاش ، کشته شدن پسرش ، خیانت دیدن ، کنار گذاشتن توسط GW و ... باعث میشه که ماریکا کاملا ضد GW بشه و حلقه رو در نهایت بشکونه که Shattering به وجود میاد !
این به نظر من داستان منطقی ماریکا هست !
این وسط راداگون و رانی و اینطور اشخاصی که هم خیلی به نظرم به ماریکا ربط دارن میشه بیشتر در موردشون حرف زد.
بعد التحریر :
چند دقیقه پیش بعد از نوشتن این متن رفتم جایی که با ملیکث برادر ماریکا فایت میدیم و با این صحنه مواجه شدم
وقتی که رانی بهمون Lone Wolf Spirit Ash رو میده میگه صاحب قبلیشو میشناخته ! صاحب قبلیشم توی عکس معلومه کیه ، ماریکا ! در نتیجه کاملا مشخصه ماریکا و رانی دستشون توی دست هم هست و حالا نقشه درست پیش نرفته ولی حتی اینجا هم رانی سعی کرده به ماریکا کمک کنه.
من در مورد Ranni خیلی هنوز به جمع بندی نرسیدم ، در نتیجه در مورد بخش دوم صحبتتون که در مورد رانی بود نظر کاملی ندارم هنوز و باید بیشتر بازی کنم و بخونم و به جمع بندی نهایم برسم ، ولی در مورد ماریکا (که کمی هم به رانی ربط داره)
به نظرم ماریکا میخواسته در مقابل Greater Will ایستادگی کنه ، بعد از اتفاقی که می افته که توضیحشو میدم.پیش زمینه داستان اینکه یک قومی بودن Numen (که Black Knife Assassin ها هم البته از همون قوم هستن) ، اینا Outer Race بودن درست مثله GW که Outer God هست ، وارد Lands Between میشن (که اسم جالبی هم داره و نشونه اینکه خیلی ها ممکنه Native اینجا نباشن) GW این وسط Golden Order رو به وجود میاره که با Erdtree قدرتشو میگیره ، Two Finger ها هم هستن که به نظر از قبل توی LB بودن و تبدیل میشن به نیروهای GW برای پیشبرد اهدافشون.GW یک Outer God هست که به نظم اهمیت میده ، اگر با سری ها LoveCraft آشنا باشین خیلی Outer God مضمون آشنایی میشه براتون.در مقابل GW هم یک Outer God دیگه هست به اسم Frenzied Flame که به هرج و مرج خیلی اهمیت میده و نیروهاشونم به وسیله Three Fingers اهدافشونو پیش میبره.
حالا این وسط در این بین و در LB هم ماریکا و هم GW به هم بر میخوردن و GW میاد و ماریکا رو ملکه خودش اعلام می کنه ، برای پخش کردن و بیشتر شدن قدرتش در بین مردم LB حالا به صورت جنگ یا سیاست و دیپلماسی و ...
ماریکا کم کم شروع می کنه اعلام جنگ کردن با بقیه قدرت های LB که میشه مثل اژدها ، غول ها و در نهایت شکست دادن Gloan-Eyed Queen و گرفتن و کنترل کردن اکثر LB دقیقا چیزی که GW می خواسته.
تو این بین ماریکا با Godfrey ازدواج می کنه و GF میشه اولین Elden Lord که این وسط سه تا بچه میارن ، Godwyn و دوقولوهای Morgott و Mogh رو به دنیا میارن که دوقولوها جفتشون نفرین شده به دنیا میان (Omen) حالا دلیل اینکه اینا نفرین شده به وجود میان ؟! به نظر میرسه این باشه که GF کم کم قدرت Grace شو از دست میده و تبعید میشه و میشه اولین Tarnished دنیا ، چرا قدرت Garce شو از دست میده ؟ چون GW میبینه دیگه نیازی به GF نداره و بعد از اینکه GF آخرین دشمن قوی GW رو شکست میده اون رو تبعید میکنه.اینجا اولین جرقه ایستادگی و انقلاب توی ماریکا شکل میگیره ، دوتا از بچه های نفرین شدن به خاطر اینکه GF دیگه Grace شو از دست داده و شوهرشم تبعید شده چون که دیگه GW بهش نیاز نداشته ! همه اینا کاره کی بوده ؟! GW !
به نظرم کم کم GW میبینه که ماریکا داره ایمان و اعتقادشو به خاطر دلایل بالا از دست میده ، پس این وسط شخص دیگه ای رو وارد بازی می کنه ، Radagon که با Rennala زوج بودن ، وقتی که GW میبینه ماریکا سست شده نسبت به GW به راداگون دستور میده که رنالارو رو ول کنه و بره با ماریکا ازدواج کنه تا بتونن یک Empyrean به دنیا بیارن تا جانشین ماریکا بشه.لازم به ذکره که Radagon یک فرد بسیار معتقد بوده و خیلی به GW و مخصوصا GO ایمان داشته.این وسط اینا صاحب دوتا فرزند به اسم Malenia و Miquella میشن که باز جفت اینا هم نفرین شده هستن ، سوالی که پیش میاد اینکه چرا نفرین شده به دنیا میان ؟! چون به نظرم زمانی به دنیا میان که ماریکا همونطور که گفته شد داشته ضده GW میشده در نتیجه مثل Mohg و Morgott که اونجا دلیلش GF بود اینجا هم دلیلش شک کردن ماریکا به GW میشه پس بچه هاشون نفرین میشن.یک عامل دیگه هم که میتونه باعث شده باشه این دوتا بچه نفرین شده باشن ، دعوت کردن بقیه OG ها دیگه مثل FF توسط ماریکا هست ، چونکه نفرین Mohg کاملا به FF ربط داره و اصلا Mohg میشه نماینده FF و دنبال شخصی میگرده که بتونه Empyrean باشه و Lord بشه برای FF که در نتیجه اونجا Miquella رو میدزده !
به هر صورت تنها Empyrean باقی مونده و سالم میشه رانی ! نه نفرینی داشته نه مشکلی داشته ولی قضیه اینکه حالا خوده شخص رانی اصلا از GW خوشش نمیاد و از اینکه مردم رو اجبار کرده ناراضی هستش ، یک جورایی میخواد آزادی رو برای مردم LB بیاره ، حتی حدس میزنم که با OG ی که مربوط به ماه بشه (Dark Moon) احتمالا ارتباط برقرار کرده باشه (یا اون ارتباط برقرار کرده باشه) با توجه به اینکه Empyrean ها خیلی کمیاب هستن و همه OG ها دنبالشون هستند ! به هر حال رانی و ماریکا هم با هم ارتباط برقرار می کنن و قرار میشه که Hewg یک سلاح بسازه که بشه باهاش یک God رو کشت ، از اون طرفم با گول زدن Maliketh و دزدین Rune of Death از اون که باز به نظرم نقشه رانی به همراه ماریکا بوده ، اینطوری می تونستنن گاد بکشن.اینا همه پیش زمینه ای بوده که قرار بوده اتفاق باید می افتاده ولی Night of The Black Knives پیش میاد !!! به ماریکا خیانت میشه و گادوین کشته میشه و در اون بین رانی هم خودشو میکشه ، گادوین روحش از بین میره و بدنش میمونه و رانی روحش میمونه ولی بدنش از بین میره ، به هر حال نقشه اونطوری که باید پیش نمیره.
بعد از اون اتفاقات بالاتر ، جدا شدن از شوهری که دوسش داشته ، نفرین شدن بچه هاش ، کشته شدن پسرش ، خیانت دیدن ، کنار گذاشتن توسط GW و ... باعث میشه که ماریکا کاملا ضد GW بشه و حلقه رو در نهایت بشکونه که Shattering به وجود میاد !
این به نظر من داستان منطقی ماریکا هست !
این وسط راداگون و رانی و اینطور اشخاصی که هم خیلی به نظرم به ماریکا ربط دارن میشه بیشتر در موردشون حرف زد.
تا حدودی کلا موافق حرفات هستم حالا سر هر کدوم از دمیگادها میشه کلی حرف زد از دوقلوهای اومن گرفته، بچه های رنالا، خود رانی، بچه های گادفری و از همه مهمتر ملینیا و میکوئلا. ولی اول باید به اصل داستان رسید بعد رفت سراغش ولی به نظرم 2 تا احتمال وجود داره:
1. سناریوی Night of the Black Knives طراحی Outer God(ها) (توجه کن که نگفتم GW) بوده
2. سناریوی Night of the Black Knives طراحی ماریکا بوده
به نظرم توی هر دوحالت یکی از اون دوتا حتی از احتمالات آینده هم باخبر بودن که مهمترین عضو داستان میشه رانی.
توی حالت اول جدای جنگی که بعد از شترینگ سر مالکیت حلقه ایجاد میشه خیلی قبل تر Outer God ها دارن سر تصاحب سرزمین میانه میجنگن که منجر میشه به بوجود اومدن رانی (گریت مون)، موگ(فرملس مادر)، خود گریتر ویل که به شدت توی ضعفه بعد از شترینگ، شاید موجودیتی که نفرین اسکارلت رو توی ملینیا باعث شده و حتی خود رایکارد. درگیری ماریکا و گریتر ویل هم به خاطر ظعف گریتر ویل توی کنترل اوردری بوده که ماریکا وسل این اوردره و از نفرین بچه هاش که از این ضعف ناشی میشه به نقطه شترینگ میرسه و حالا از اینجا به بعد تنازع شخصیت ها در واقع تنازع اوتر گاد ها برای تصاحب حلقه است.
توی حالت دوم فعلا ما نمیتونیم موجودیتی فراتر از گریتر ویل در نظر بگیریم و تئوری تو کاملا درست میشه و اولین جرقه رهایی از اورد رو خود ماریکا بوجود میاره. چرخه بینهایتی که توسط خود گلدن اوردر و گریس به وجود میاد (طبق خواسته ماریکا) تا یه جایی گلدن اوردر از بین بره و یک اورد جدید حاکم بشه. اینجوری توی گلدن اوردر به عنوان سوپاپ اطمینان یه پروجکشن از وسل بوجود میاد (راداگن). در مورد گادفری هم کاملا باهات موافقم که گریتر ویل تبعیدش میکنه چون به شکل واضحی یه جایی کلا با گلدن اوردر به تضاد منافع میخوره و توی مکان نبرد با گادفری به شکل واضحی ما سلاخی شدن پیش گو ها رو میبینیم. پس اولین جرقه ایستادگی دقیقا بعد از اگزایل گادفری توی خود ماریکا ایجاد میشه دو تا آلترناتیو بوجود میاره اولی گادوین و دومی رانی، با کمک اساسین هایی که بهش نزدیک بودن و از سرزمین خودش نومن رو وارد سرزمین میانه میکنه تا رون مرگ رو بدزده اینجوری اولین اختلال توی گلدن اوردر بوجود میاد، گادوین و رانی میشن کسایی که میتونن وسل اوردری باشن که GW رو به زیر میکشه گادوین از پسش برنماد میمونه رانی. یکی از دلایلی که فکر میکنم رانی ایمپرینی هست که خط خونیش حداقل توی سرزمین میانه نیست چون ماریکا خیلی هوشمندانه آلترناتیوش رو وابسته به امپرین هایی که توی گلدن اورد بوجود اومدن نمیکنه و پلن بی ماریکا میشه رانی. شاید دلیل نفرین گادفری بعد از کشته شدن با Cursemark of the death هم همین باشه که GW حتی پیش بینی این شورش رو میکرده ولی رانی به همین خاطر دچار اون نفرین نمیشه. حالا وسل برای شکستن گلدن اوردر آمادس میمونه الدن لورد که ماریکا امیدواره که از توی این چرخه بینهایت پیدا بشه و کانسرت این وسل بشه.
فاز اینایی که هنوز میگن دارک سولز یک بهترین هست رو درک نمیکنم. بازی های بعدی از همه لحاظ تکامل پیدا کردن.
باس های خاص تو این بازی هم یافت میشه. این نیملس کینگ دارک ۳ هم خیلی اورریت شده، در حد یه باس معمولی الدن رینگ هم نیست.
هرچی جلو میرم بیلد dex bleed که دارم هی جذاب تر و بهتر میشه. تا آخر بازی میشه با همین فرمون رفت؟ کلاس سامورایی برداشتم کاتانا هم همونی که اول بازی میده خودش.
Google