چند تا نظر همینجوری در مورد ۱۸ ساعتی که بازی کردم و اوایل Act 2 هستم بدم:
- هندلینگ ماشین ها خوبه یا بهتره بگم قابل پیش بینیه و از ماشین به ماشین دیگه هم متفاوته، ولی فیزیکِ(از این کلمه متنفرم ولی کلمه ی مناسب دیگه ای به ذهنم نمیرسه) تصادفات چه با ماشین های دیگه چه با در و دیوار واقعا افتضاحه
- اصلا از نحوه خرید ماشین های جدید خوشم نمیاد، به هر منطقه از شهر که وارد بشی Fixer اون منطقه بهت زنگ میزنه و خودش رو معرفی می کنه و بعدش عکس و قیمت ماشین هایی که برای فروش داره رو بهت پیام میده. به خاطر همین من چند ساعت اخیر داشتم توی شهر چرخ میزدم و به منطقه های جدید وارد میشدم تا آفر های جدید رو بگیرم. چرا به جاش یه فروشگاه ماشین نساختن تا همه ی ماشین های قابل خرید بازی اونجا باشه و به مرور زمان ماشین های جدید آنلاک بشن خدا میدونه. اینجوری میشد برای خرید ماشینی که در آینده قصد خرید داری نقشه ریخت و پول جمع کرد
- یکی از تغییراتی که هر چی سریع تر باید اعمال بشه: مپ حین رانندگی باید zoom out بشه!
- نحوه ی تعریف ماموریت های جانبی میتونه خیلی بهتر از این باشه. از کنار آیکون هر ماموریت جانبی که رد بشی، چه هدفت انجام دادنش بوده باشه چه در حال رد شدن بودی، Fixer مرتبط با اون ناحیه بهت زنگ میزنه تا اطلاعاتی در موردش بده، و بعدش هم یه پیام ازش میگری که اطلاعات پرجزییات تری توش هست. به نظرم راه های مفید تری برای انجام دادن این رویه باید پیدا می کردن.
- شهر خیلی خیلی خیلی عظیم تر از چیزیه که فکرش رو میکردم و هر منطقه حس کاملا متفاوتی داره، و خیلی بیشتر از آخرین و بهترین مثال "شهر"ی که داشتیم یعنی los santos حس شهر بودن میده. یادتون هست وقتی با هلیکوپتر بالای los santos پرواز می کنی و چراغ ها و ترافیک شهر رو از بالا میبینی نفستون گرفته میشه؟ وقتی night city رو از بالای تپه دیدم چند برابر این حس به من القا شد
- در تعریف Crowd density یه کلمه دارم: نامتناسب! توی روز و بیشتر مناطق شهری مخصوصا downtown خیلی زیاد یا حتی بگم بیش از حد شلوغه

یعنی به راحتی میشه گفت ۳۰۰-۴۰۰ عدد NPC دارن اطرافت می گردن در حدی که واقعا حس یه metropolis رو القا میکنه، ولی شب که باشه یا بعضی مناطق بازی بیش از حد خلوته. به نظرم تعداد جمعیت یه مقدار نیاز به کالیبره داره.
- NPC هایی که توی شهر می گردن واقعا خنگن! مخصوصا ماشین های در حال رانندگی که اصلا بلد نیستن توی خیابون راه برای خودشون پیدا کنن و با روبرو شدن با ساده ترین مانع ها، راه بندون میشه. باز هوش مصنوعی دشمن ها زیاد بد نیست.
- شوتینگ بازی نظرم رو واقعا برگردونده، چند ساعت اول واقعا ازش متنفر بودم، ولی به مرور که اسلحه های هوشمند و اسلحه هایی که تیرشون از دیوار رد میشه و در کل اسلحه های مختلف گیرم اومد و نحوه ی کاور گیری رو خوب یاد گرفتم، میتونم بگم گان پلی یکی از نقطه قوت های بازیه. البته باید با دشمن های bullet sponge (نه خیلی وحشتناک) کنار بیاید. در ضمن عاشق اینم که برای هر اسلحه چند تا انیمیشن ریلود ساختن و همشون هم حس خفن بودن دارن
- هنوز هم به نظرم hand to hand combat خیلی نچسبه، هر چند به نظرم استفاده از چاقو و چوب بیسبال و چکش و در کل هر چیزی به غیر از مشت و مال با دست، اوکی هست.
- سازنده ها ایده های خفنی برای set piece ها داشتن و در کل این قسمت ها هایلایت های بازین، هر چند یه مقدار جزیی jank توی هر کدوم باعث شده به نوک قله ی کوه "خفنیت" نرسن
- نویسندگی و دیالوگ های بازی از شروع Act 2 تازه داره خودش رو نشون میده، و از meh داره به

تبدیل میشه، یعنی از ۶/۱۰ ای که اوایل بازی حس میکردم داره به ۹/۱۰ ای که منتقدا دارن میگن نزدیک میشه. حالا باید دید در ادامه وضعیت چطوره.
- یکی از بزرگترین "عیب" یا "ناامیدی" که تا الان داشتم اینه که، بازی توی گزینه های انتخاب دیالوگ جای آنچنانی برای Role playing نداره، یعنی همه دارن بازی رو در نقش V بازی می کنن، مثل ویچر که مهم نیست چه دیالوگی انتخاب کنی، به هر حال در نقش گرالت، یه ویچر Badass که شغلش سلاخی کردن هیولاها و گرفتن پول هست داری بازی می کنی. این حرف رو دارم میزنم چون ساخت ظاهر کاراکتر توی اول بازی میتونه پلیر رو به اشتباه بندازه که قراره در نقش خودش بازی کنه در حالی که چنین چیزی نیست.
واقعیتش، چند ساله که برای تعریف بازی هایی از تگ RPG استفاده شده که به معنای واقعی کلمه چیزی به اسم Role playing ندارن، و این بازی هم از این قاعده مستثنا نیست. یعنی اگر بخوام عادلانه نظر بدم هر قدری که این بازی این اشتباه رو مرتکب شده، ۹۰٪ بازی های دیگه ای که ازشون به عنوان RPG یاد می کنیم در حالی که فقط بعضی المان های RPG رو دارن هم گناهکارن.
- و در آخر: بازی کردن سایبرپانک با تمام اشکالاتش بازم خیلی لذت بخشه، نمیخواد کسی اگر بهتون حرفی خلاف این زد رو جدی بگیرید.