خوب آخرین مطلب من که از قبل قولش رو داده بودم هم آماده شد که برای دو گروه پلیس و Nomad هست، امیدوارم خوشتون بیاد.
بعد از این مطلبی به این شکل ندارم که ارسال کنم، اما اگر کسی در مورد چیزی بیشتر می دونست خیلی خوبه که بگه، اگر صحبتی هست خیلی خوبه که بحث بشه و اگر سوالی هست و مطلب بیشتری درخواست بود، حتما پیگیری می کنم و چیزی پیدا شد ارسال می کنم.
به هر حال ممنون از دوستایی که وقت گذاشتن و مطالب رو خوندن
(البته با انتشار اطلاعات رسمی، حتما تاپیک آپدیت می شه، اون کلا بحث جدایی هست)
روزگاری کارمند و حقوق بگیر شرکت ها و امروز آواره خرابه های بیرون شهر! سرنوشت نومَدها اینگونه رقم خورده که زندگی را در سخت ترین شرایط پیش ببرند، در مکان هایی که امکاناتی یافت نمی شود، جایی که به تنهایی زندگی تنها چند ساعت ادامه خواهد داشت. در چنین شرایطی تنها راه بقا با هم و در کنار هم بودن است، در کنار افرادی که با خانواده واقعی فرقی ندارند، افرادی که می توان روی حمایت و پشتیبانی آن ها حساب کرد.
افرادی که به نومَد ها پیوستند یا پیش از این کارمندهای رده پایین شرکت ها بودند و یا سال ها پیش در پی تصاحب زمین های کشاورزی توسط شرکت ها از خانه هایشان رانده شدند، امری که بارها صورت گرفت و همچنان هم متوقف نشده است و موجب افزایش روز افزون پیوستن افراد به نومَدها می شود. این افراد و خانواده های بیرون رانده شده برای پیش بردن زندگی با یکدیگر ترکیب شدند و تشکیل گروه های کوچک و بزرگ دادند که گاهی تعداد آن ها از دویست نفر هم می گذرد. افراد هر گروه به دلایل مختلفی با یکدیگر در ارتباط هستند که مهم ترین آن ازدواج و خویشاوندی است.
و حالا این گروه ها در زنجیره های بزرگ خودروها، وَن ها و موتور ها در بزرگ راه های بی انتهای سرزمین میانی آزادانه در حرکت هستند و به دنبال لوازم مورد نیاز برای پیش برد زندگی می گردند. لوازمی که از تمدن های پیشین در سرتاسر این فضای بی کران پراکنده شده است و بدون آن ها زندگی خانواده دوام چندانی نخواهد داشت. تنها خانه باقی مانده گروه است و هیچ مکانی دیگر حکم آن را برای این افراد نخواهد داشت. در هر خانواده ممکن است افرادی همچون معلم، پزشک و مکانیک وجود داشته باشد و در واقع هر گروه شهری است که بر روی چرخ های خودرو سوار است.
گاهی این گروه ها به سمت شهر ها می روند تا منابع مورد نیاز خود را تامین کنند و حتی بعضی اوقات گروهی کامل اجیر می شود تا ماموریت خاصی را انجام دهد. به دلایل واضحی پلیس ها میانه خوبی با نومَد ها ندارند و همیشه وقتی گروهی نزدیک به شهرها می شود برای آن ها دردسر درست می کنند، اما این مورد آنقدر هم مسئله مهمی نیست، زیرا شرایط سخت زندگی نومَدها را همواره آماده چنین شرایطی ساخته است، خودروهای آن ها به خوبی مقابل گلوله ها ایمن است و همچنین به اندازه ای تجهیز شده است تا در صورت نیاز وارد جنگ شوند. تمام افراد این گروه ها از کودکی کار با انواع اسلحه را یاد گرفته اند و هر شخصی حتما و در هر موقعیتی یک چاقوی تیز در جیب خود حمل می کند، به هر حال بی خانمان بودن در این دوران کار ساده ای نیست!
افراد در هر گروه وظایف خاصی را بر عهده دارند که بارزترین آن دیدبان (Scout) است. افرادی با لباس های چرمی بلند، سوار بر موتورهای قدرتمند و یا ماشین های آمریکایی (American Muscle) که وظیفه تشخیص موقعیت، حفاظت از گروه در مقابل حمله های احتمالی و همچنین یافتن مکان های مناسب جهت اتراق را بر عهده دارند. به عنوان یک دیده بان این افراد همواره به دنبال خطرها و مشکلات هستند و اصولا هم با تعداد زیادی از آن مواجه می شوند، از پیدا شدن گروه های رقیب گرفته تا مردان قانون و راهزن ها!
پلیس ها بر اساس قابلیت در دسته های مختلفی قرار می گیرند، از کارگاه های خصوصی گرفته تا پلیس های ضد شورش و افسران وظیفه، اما در هر درجه ای که باشند با استفاده از جایگاه قانونی که دارند می توانند مردم را کنترل کنند و یا آن ها را بهراسانند.
خیابان شهرها این روزها بسیار خشن و بی رحم گشته و مملو از انواع مواد مخدر، اسلحه های متنوع که حتی گاهی M16 پلیس جلوی آن ها مانند اسباب بازی است و باندهای خلاف بسیار خطرناک شده است. قطعا نیروهای امنیتی شهر با چنین شرایطی آشنایی کامل دارند و در همین راستا با خود حداقل 4 اسلحه کاملا اتوماتیک با کالیبر بالا حمل می کنند و برای دفاع جلیقه ضد گلوله ای می پوشند که توانایی دفع قوی ترین تفنگ ها را داشته باشد. با این وجود خطر همیشه این افراد را تهدید می کند و بسیاری اوقات آن ها را غافلگیر می سازد. این گروه وظیفه پاسبانی در دنیایی را دارند که نیمی از خلافکارها را افراد سایبری با سرعت، عکس العمل بالا و قابلیت های ویژه تشکیل می دهند و نیم دیگر را مزدوران اجاره ای شرکت ها که برای پیشبرد سیاست های آن ها در سطح شهر استخدام شده اند.
گروهی از پلیس ها هم در خدمت شرکت ها هستند و وظیفه حفاظت از مناطق امن آن ها را دارند، مناطقی که دردسر زیادی برای افراد ایجاد نمی کند و زندگی این گروه از پلیس ها را آسان و شیرین می نماید. این گروه با بهترین اسلحه ها، لباس ها و وسایل جنگی تجهیز می شوند و تیم پشتیبانی و وسایل نقلیه همیشه در خدمت آن هاست. قسمت هایی از شهر تحت پوشش این افراد است که صاحب آن ها ثروتمندان، دولت مردها و گردن کلفت های شهر هستند و هیچ احمقی حتی فکر انجام خلاف در آن ناحیه را نمی کند، چه برسد که بخواهد با اسلحه وارد آن گردد.
ولی اگر این شانس نصیبشان نگردد، باید در گوشه های خشن شهر گشت زنی کنند، مکانی که خانه ها ویران شده و خودروها به حال خود رها شده اند و هر شب شهر شاهد جنگ و خون ریزی و بمباران های عظیم است، منطقه ای که ساخته شده برای یک مُردن قهرمانانه!
اما اگر زیادی بدشانس باشید و یا اگر عقلتان را از دست دادهاید، این اوج خوشبختی شما خواهد بود و به گروه PsychoSquad راه پیدا میکنید. این گروه ماموریتهای سخت همچون شکار خشنترین مجرمان سایبری که تا دندان مسلح هستند را دریافت میکنند. گرچه شما به اسلحههای خودکار و قوی زیادی دسترسی دارد، اما این دسته از مجرمانهای کله خر سایبری از میان گلوله به گونهای عبور میکنند گویا که وجود ندارند! البته اکثر افراد گروه شما نیز خود تعادل روانی ندارند و دیوانه به شمار میروند و اینجاست که مبارزه بسیار خونین و جالب میشود.
اما گروهی دیگر نیز وجود دارند، گروهی که فرقی با دیوانه ها ندارند و نام PsychoSquad را یدک می کشند، برخی از افراد هستند که اوج خوشبختی خود را عضویت در این گروه می دانند. افراد این جوخه سخت ترین و دیوانه وار ترین ماموریت ها را دریافت می کنند، مانند شکار رییس یک گروه خلاف که خود یک فرد سایبری و تا خرخره مسلح است. این افراد با قوی ترین و بهترین اسلحه ها تجهیز می شوند اما گلوله برای مجرمانی که با آن ها سر و کار دارند معنی خاصی ندارد، تنها راه پیروزی در این ماموریت ها کله خر بودن این افراد است، و همین موجب عدم تعادل روانی نیز می گردد تا جایی که ممکن است به جنون رسیده و یک شهر پر از انسان های بی گناه را همراه هدف خود به خاک و خون بکشند.