Assassin Creed:Trivia|پست اول حتما خوانده شود Spoiler Warning*|

نقش مطالب این تاپیک در بهبود اطلاعات شما از داستان AC

  • زیاد

    رای‌ها: 216 74.2%
  • متوسط

    رای‌ها: 44 15.1%
  • کم

    رای‌ها: 13 4.5%
  • هیچ

    رای‌ها: 18 6.2%

  • مجموع رای دهنده‌ها
    291
دوستان محترم یه سوال اساسی دارم که خوره شده تو جونم.

مگه بعد از اتمام برادر هود سیب دست اتزیو باقی نموند...؟؟ پس چرا ما سیب رو تو کتابخونه الطائر پیدا میکنیم؟؟
اونم طوری که تا حالا دست کسی هم بهش نرسیده؟؟؟

در ضمن :
به شباهت عجیب سوفیا به لوسی تو این نسخه توجه کردید؟
 
دوستان محترم یه سوال اساسی دارم که خوره شده تو جونم.

مگه بعد از اتمام برادر هود سیب دست اتزیو باقی نموند...؟؟ پس چرا ما سیب رو تو کتابخونه الطائر پیدا میکنیم؟؟
اونم طوری که تا حالا دست کسی هم بهش نرسیده؟؟؟


در ضمن :
به شباهت عجیب سوفیا به لوسی تو این نسخه توجه کردید؟
دوست عزیز نمیدونم تا چه حد در جریان داستانی ولی جواب سوالت اینه الطایر قبل از اتزیو زندگی میکرده در ضمن اون سیب دست الطایر با اون سیبی که اتزیو پیدا میکنه یکی نیستن
 
دوست عزیز نمیدونم تا چه حد در جریان داستانی ولی جواب سوالت اینه الطایر قبل از اتزیو زندگی میکرده در ضمن اون سیب دست الطایر با اون سیبی که اتزیو پیدا میکنه یکی نیستن

کاملا با داستان اشنام دوست عزیز ولی سیب یا همون piece of eden
یه دونس . (اخه حوا یه سیب از درخت چیده بوده )
مگه از کجای داستان بازی میشه فهمید که دو تا سیب وجود داشته ؟؟
 
آخرین ویرایش:
اون کی بود که قبل از مرگ اتزیو از فلورانس می نالید و به اتزیو گفت استراحت کن؟عزرائیل بود؟

Sent from my GT-I9100 using Tapatalk

میشه گفت دقیقاً کسی نمیدونه اون طرف کی بوده، ممکنه عزائیل، ممکنه یه تمپلار یا ممکنه یه شخص عادی بوده باشه.
 
میشه گفت دقیقاً کسی نمیدونه اون طرف کی بوده، ممکنه عزائیل، ممکنه یه تمپلار یا ممکنه یه شخص عادی بوده باشه.

به نظر عزرائیل میومد! اما همه ی خصوصیاتش رو نداشت! با توجه به خلقت آدمیان تو اساسین کرید نمیشه عزرائیل وجود داشته باشه!
 
چنتا سوال داشتم
تو ac 2 ادم و هوا رو میبینیم که دارن با PE فرار میکنن و هیچی تنشون نیست و در بین راه هم ادما زیر دست سرباز های TWCB دارن کار میکنن و در اخرم برمیگردن و یک چیزی رو میبینن
تو نسخه اخر با چیزایی که نشون دادن بیشتر مثل این بود که ادم و هوا با صلح و صفا داشتن کنار TWCBزندگی میکردن , یا ادم و هوا هم جز TWCB بودن !؟
اخر برادرهود یک تیکه از دیالوگ ها مطمین نیستم اما گفته میشه ما شمارو ساختیم و شما به ما خیانت کردین :
منظور از ساختن نه به معنی خدا , بیشتر شبیه حیون بودیم و اونا مارو انسان کردن
خیانت کردن هم دزدیدن PE به دست ادم و هوا ؟!
اگه فکر کنیم PE ها قرا بوده شیلد دور زمین درست کنن اگه ادم و هوا اون رو دزدیده بودن و خودشون رو رها کرده بودن و جنگی بین اینا رخ داده بود که باعث شد TWCB ها نتونن از PE برای محافظت از زمین استفاده کنن !
تو خیلی جا ها به این اشاره میکنن که 16 به ادم و هوا برمیگرده و اطلاعاتش خیلی کامل تر از دزموند بوده
اما تو نسخه اخر میگن دزموند هم اگه برگردیم عقب اجدادش میشن ادم و هوا ؟!
من موندم تو 2 نسخه قبلی دزموند داشت از کنجکاوی میترکید هی میرفت دنبال 16 اما تو revelations اصلا انگار نه انگار !
ممنون
 
چنتا سوال داشتم
تو ac 2 ادم و هوا رو میبینیم که دارن با PE فرار میکنن و هیچی تنشون نیست و در بین راه هم ادما زیر دست سرباز های TWCB دارن کار میکنن و در اخرم برمیگردن و یک چیزی رو میبینن
تو نسخه اخر با چیزایی که نشون دادن بیشتر مثل این بود که ادم و هوا با صلح و صفا داشتن کنار TWCBزندگی میکردن , یا ادم و هوا هم جز TWCB بودن !؟
اخر برادرهود یک تیکه از دیالوگ ها مطمین نیستم اما گفته میشه ما شمارو ساختیم و شما به ما خیانت کردین :
منظور از ساختن نه به معنی خدا , بیشتر شبیه حیون بودیم و اونا مارو انسان کردن
خیانت کردن هم دزدیدن PE به دست ادم و هوا ؟!
اگه فکر کنیم PE ها قرا بوده شیلد دور زمین درست کنن اگه ادم و هوا اون رو دزدیده بودن و خودشون رو رها کرده بودن و جنگی بین اینا رخ داده بود که باعث شد TWCB ها نتونن از PE برای محافظت از زمین استفاده کنن !
تو خیلی جا ها به این اشاره میکنن که 16 به ادم و هوا برمیگرده و اطلاعاتش خیلی کامل تر از دزموند بوده
اما تو نسخه اخر میگن دزموند هم اگه برگردیم عقب اجدادش میشن ادم و هوا ؟!
من موندم تو 2 نسخه قبلی دزموند داشت از کنجکاوی میترکید هی میرفت دنبال 16 اما تو revelations اصلا انگار نه انگار !
ممنون

بی لباس بون که عادیه! چون بعد خوردن سیب اومده که زشتی های انسان نمایان شد و نیاز به پوشش پیدا کرد!(با توجه به دین!)
مینروا هم تو بازی 2 میگه که چون گفتیم که به انسان ها کمک نمی کنیم آدم و حوا پرنور ترین سیب رو دزدیدن و بقیه هم به دنبالشون چند تا سیب دیگه!(بچه هاشون بودن احتمالا خب عمرا اون موقع زیاد بود دیگه:دی)
آره دیگه تمام اساسین ها از نسل آدم و حوا هستن! اصلا یه جورایی آدم و حوا اولین اساسین ها هستن و نواردگانشون فرقه اساسین.
 
آخرین ویرایش:
من کل مطالب تاپیک رو فعلا وقت نکردم بخونم ، ولی تا اینجا یه برداشتی کردم که نمیدونم درسته یا نه !

دموی آخر Revelations نشون داد که قبل از نسل فعلی انسان ها یک سری انسان دیگه وجود داشتن که در کنار TWCB ها زندگی میکردن ، بعد یوهویی ( :دی ) خورشید انرژی زیادی از خودش ساطع میکنه و زمین رو تا مرز نابودی میبره ! بعدش حدود 10 هزار نفر انسان و چندین TWCB میمونن و زمین ترمیم میشه و به نسل فعلی میرسه ! حالا ظاهرا قراره که دوباره اون اتفاق قبلی بیفته و " ژونو ، ژوپیتر ، مینروا " از طریق Nexus Synch و بوسیله ی اتزیو میخوان این پیام رو به دزموند و اساسین های زمان حال برسونن که با استفاده از وسایل و اطلاعات تو Vault ها از این حادثه جلوگیری کنن !

درسته این برداشت من ؟!

یک سوال دیگه هم دارم ، سه تا Vault تو رم هست ، یکی زیر کلیسای واتیکان ، یکی زیر Colosseus ( امیدوارم درست نوشته باشم ! ) . اون یکی دیگه کجا بود ؟!
 
درود بر دوستان.
میتونی متن مکالمه ی بین اتزیو و صوفیا توی Masyaf رو بهم بدی ؟
کیان جان جناب Minato زحمتش رو کشیدن.رو صفحه اول هم قرار داده شده.A Homecoming
Lost Legacy
The Message


ه بعضی وقت ها یه شیطنت هایی رو در این سری دیدم که نشون میده سازنده اهداف زیرکانه ای برای خوب جلوه دادن فراماسونری دنبال میکنن!!! به هر حال خدا خودش بهتر میدونه..!
خوشتیپ، این بحث ها ممنوعه!
پ.ن:اگر مشغله ی کاریت بالا هست نمی خواد تند تند بهش برسی,وقت برای بررسی زیاد داریم,حداقلش تا معرفی نسخه ی بعدی مبحث جدیدی اضافه نمی شه و فقط بحث های revelations هست....
سپاس از شما دوست گرامی.دیگه شرمنده دوستان شدیم....بد موقع شروع کردم و از اونطرف اوضاع وفق مراد نیست.....
اینکه بعضی از دوستان سوالی، چیزی میپرسن و نمیتونم به درخواستشون رسیدگی کنم شرمنده.

به شباهت عجیب سوفیا به لوسی تو این نسخه توجه کردید؟
خواهشا بیشتر توضیح بده.


اقایون بیخیال این بحث عزرائیل شید دو صفحه قبل کلی سرش بحث شد.

تو نسخه اخر با چیزایی که نشون دادن بیشتر مثل این بود که ادم و هوا با صلح و صفا داشتن کنار TWCBزندگی میکردن , یا ادم و هوا هم جز TWCB بودن !؟
این بعد از جنگ اول دو نژاد با یکدیگر هست. همون صلح و صفایی که گفتید.
#489 بخونید سوالی بازم داشتید در خدمتم.
منظور از ساختن نه به معنی خدا , بیشتر شبیه حیون بودیم و اونا مارو انسان کردن
دقیقا.توی یکی از پازل ها شما POE رو به یک اسکلت میزنید. اون اسکلت حالت این همونوئید ها رو داره، (انسانهای اولیه،گوریل مانند و اینا)وقتی POE رو به هرجای اسکلت میزنید، استخوانهای اون، شبیه اسکلت آدمهای امروزی درمیاد.
تو خیلی جا ها به این اشاره میکنن که 16 به ادم و هوا برمیگرده و اطلاعاتش خیلی کامل تر از دزموند بوده
اما تو نسخه اخر میگن دزموند هم اگه برگردیم عقب اجدادش میشن ادم و هوا ؟!
Desmond is a descendant of Those Who Came Before and humans. Proof of this is his Eagle vision, a product of the unification of those two races, which also led to the birth of the first "Assassins," Adam and Eve.


خورشید انرژی زیادی از خودش ساطع میکنه و زمین رو تا مرز نابودی میبره ! بعدش حدود 10 هزار نفر انسان و چندین TWCB میمونن و زمین ترمیم میشه و به نسل فعلی میرسه !
Coronal mass ejection
اساسین های زمان حال برسونن که با استفاده از وسایل و اطلاعات تو Vault ها از این حادثه جلوگیری کنن !
پیشبینی میشه اینگونه باشه، البته فقط به نظر میرسه این یک جنبه از داستان باشه، وضعیت تمپلارها هم باید مشخص شه و....

درسته این برداشت من ؟!
تا حدودی بله و تا حدودی نه. میبینی که با روند بازی چگونه داستان تغییر پیدا میکنه(مثل همین قضیه ی اتزیو و دزموند و الطائر ). معیار ثابتی هم در بازی وجود نداه.هر چیزی شدنی هست ولی جز اون تکه آخر که نقل قول گرفتم ازتون بقیه اش درسته.

یک سوال دیگه هم دارم ، سه تا Vault تو رم هست ، یکی زیر کلیسای واتیکان ، یکی زیر Colosseus ( امیدوارم درست نوشته باشم ! ) . اون یکی دیگه کجا بود ؟!
#489
این پست رو بخون به اطلاعاتت بیشتر کمک میکنه.

قسمت 3 و 4 Abstergo Files همراه عکس اضافه شد.(به همراه عکس دو فایل قبلی).

بنده از تمامی کاربران خواهش میکنم، قوانین رو رعایتت کنند، پست اول هم بخونند.
 
  • Like
Reactions: FF-Zack Fair
ترجمه سکانس 4 بازی
ضیافت شاهزاده
یوسف : یه سورپرایز باحال اتزیو. ما باید دساتان هامون رو برای هم تعریف کنیم اگه من فردا همین موقع نمرده بودم .
اتزیو : یعنی ممکنه ؟
ـ ما فهمیدیم حالا که شاهزاده سلیمان داره از حج میاد بیزانسی ها برای نفوذ به topkapi نقشه میکشن . اگه قرار باشه اقدامی بکنن در نمایشگاه فرهنگی که شاهزاده ترتیب داده است .
ـ برادر این جنگ تو نیست و نیازی نیست خودتو قاطی امور عثمانی ها کنی
ـ بیزانسی ها کلید {مصیاف} رو در زیر topkapi پیدا کردن و من میخوام بدونم چطوری
ـ اتزیو ما میخوایم از شاهزاده مون دفاع کنیم نه اینکه بازجوییش کنیم
ـ به من اعتماد کن یوسف و فقط بگو کجا باید بریم
ـ دروازه ی اصلی topkapi . ما میخوایم لباس هنرمندا رو بپوشیم و بریم داخل .
بعد از زدن چند هنرمند و پوشیدن لباس هاشون اتزیو و بقیه وارد مکان میشن
یوسف توضیح میده :
ـ سلیمان , نوه ی پادشاه و و فرماندار کفه . اون فقط هفده سالشه .
ـ من اونو توی کشتی دیدم اون به من گفت شاگرد بوده .
ـ اون عموش شاهزاده احمده پسر مورد علاقه شاه اون خودشو ولیعهد میدونه .
بعد از درگیری با قاتلان اتزیو و شاهزاده :
ـ خیلی خوبه که دوباره تورو میبینم خنیاگر زیبا . درست گفتم ؟
ـ بله به اندازه کافی . من شنیدم شما فرماندارم هستید . کاری هست که شما انجام ندین ؟
ـ من با غریبه ها صحبت نمی کنم .من سلیمانم.
ـ اتزیو ادیتوره
ملاقات متشنج
سلیمان : من یک جلسه با عموم احمد و رئیس ینی چری ها ترتیب دادم . ینی چری ها به پدربزرگ من وفادارند اما اونها اخیرا بخاطر انتخاب ولیعهد از دستش عصبانی اند و اونها به ولیعهدی پدر من اعتقاد دارن .
اتزیو : و تو در شرایط سختی هستی . ولی بیزانسی ها طرف کین ؟
ـ من فکر میکردم شاید تو بدونی .کمکم میکنی اینو بفهمم ؟
ـ من اینو پیگیری میکنم تا جایی که منافعمون مشترکه.
ـ هر کمکی بتونم بهت میکنم . بالای اون برج یه دریچه به سمت اتاق مخفی هست برو و نگاه کن .
جلسه ی تاریک و احمد و سلیمان :
ا :به برادرزاده ام نگاه کن تاریک . بی کفایتی و خیانت نگهبان های تو . ینی چری های تو امروز مورد حمله ی نوازنده های ایتالیایی قرار گرفتن ! مسخره است !
ت : یک قصور نابخشودنی اتفاق افتاده منو ببخشین .دراین باره حتما رسیدگی میکنم .
س : من رسیدگی میکنم تاریک. به دلایلی باید واضح بشه .
ت :بله شاهزاده . شما به باهوشی پدرتون هستین .
س : و به کم طاقتی اون.خوشحالم شما رو سالم میبینم عمو .
ا : منم همینطور.خدانگهدارت .فرمانده تاریک شما وایسین.من نمیدونم هدف این حمله چی بوده؟که منو احمق جلوه بدین؟ که یه فرماندار احمق توی این شهرم ؟اگه تو توی این قضیه نقش داشته باشی قبر خودتو با دستات کندی. پدرم منو به عنوان ولیعهد انتخاب کرده نه برادرم .
ت : احمد من اونقدر که کثیف نیستم که توطئه ای که تو میگی رو انجام داده باشم .
ا : تاریک من باید چه کاری برای ینی چری ها انجام بدم که ندادم ؟ برادرم چه کاری کرده که من نکردم ؟
ت : تو احمقی احمد ! تو در زمان جنگ گوشه گیر و در زمان صلح بی قراری. تو شور و هیجان کافی به عنوان یه سرباز مقدس رو نداری هنوز از برادری در بین کفار حرف میزنی.تو مثل یک فیلسوف نجیبی احمد . و تو یه سلطان فرومایه خواهی بود . (در کل گفته خشن نیست و جذبه مردانه رو نداره )
سلیمان و اتزیو :
س : درست مثل یک خانواده نه ؟
ا : عموی شما جذبه فرمان دادن به زیردستان رو نداره سرورم.
س:تاریک مرد محکمیه.مغرور و توانمند اما جاه طلب .اون زیادی پدرمو تحسین میکنه .
ا :اما اون نتونست اینجا رو از حمله بیزانسی ها در امان نگه داره و ای به تنهایی ارزش توجه مارو داره.
چهارمین قسمت دنیا
اون مرده که قبلا با خواهر اتزیو بوده و سوفیا
عزیزم! سرنوشت تقدیر ما رو با هم قرار داد .دو ایتالیایی تنها و گمشده در شرق .شما هیچ جاذبه ای حس نمی کنید ؟
ـ من خیلی چیزها احساس میکنم اقا. بیشتر از همه تهوع
اتزیو وارد می شود
ـ کاری با این خانم دارین ؟
ـ ببخشید اقا ولی منو این خانم ... ای پلید دور وایسا .خانم بخاطر جونتون فرار کنین
ـ اون کی بود ؟
ـ اون سالها قبل با خواهر من نامزد بود
ـ و چه اتفاقی افتاد ؟
ـ dick )فحش بد( با شش تای دیگه هم نامزد بود. خب چی تورو به اینجا کشونده سوفیا ؟
ـ من کارمو ترک کردم که بیام و یه بسته ای رو بگیرم ولی اونا میگن اجازه دسترسی به کاغذای کاپیتان رو ندارن برای همین من وایسادم (براش پست شده)
ـ بزا ببینم چی کار میتونم بکنم من راههای خم کردن قانونو بلدم .
بعد از برداشتن بسته و برگشتن پیش سوفیا
ـ چه خبر اتزیو ؟
ـ خانم سوفیا سارتر , کتابدار و اهل استانبول
ـ ببین چی کارش کردن مگه باهاش با دزدا جنگیدن ؟
ـ اوه ببین زیبا نیست ؟ کپی نقشه مارتین والدسیمولر.اینجا رو ببین سرزمین توصیف شده توسط امریگو وسپاچی. نظرت درباره این اب ها چیه ؟
ـ شاید یه اقیانوس جدید . من یه محقق رو میشناسم که اندازه زمین رو دست کم گرفته .
ـ باور نکردنیه .هرچی بیشتر درباره زمین میدونیم میفهمیم که چقد کم میدونیم .اگه درست پیش رفته باشیم ای جای اولین کتاب رو نشون میده .باید اعتراف کنم ذهنم پراز حدسیات درباره این کتاب هاست..این دانشه.چرا میخندی ؟
ـ ببخشید ولی برام جالبه که یه نفر با این شور درگیر کاریه.این واقعا تحسین برانگیزه.
بیداری استاد
المعلم : تو از من میخوای تنها چیزی که میتونه جنگ های صلیبی رو پایان بده و صلح واقعی رو بوجود بیاره نابود کنم ؟ هرگز.
الطائر : منو ببخش بابت این ولی اون سیب تورو نابود کرده و بوسیله تو مارو هم نابود میکنه.برای اینکه ما زنده بمونیم تو باید بمیری .
یکی از اساسین ها : واقعا تموم شد ؟ اون جادوگر مرده ؟
ا : اون جادوگر نبود یه مرد عادی بود که گرفتار توهماتش بود .جایگاه سوزاندن رو اماده کردی ؟
ـ من بله اما خیلی از افراد برای چنین چیزی نمی ایستند .
ـ کمک کن بلندش کنم.من از مالک خواستم به اورشلیم بره و خبر مرگ المعلم رو بده تو میتونی به Acre بری؟
عباس : اینجا چه اتفاقی افتاده ؟
ا : رهبرمون ما رو فریب داد اون با تمپلار ها بود .
ع : مدرکی هم داری‌؟
ا : با من بیا عباس برات توضیح میدم .
ع : و اگه من قانع نشدم ؟
ا : به اندازه ای باهات صحبت میکنم که قانع بشی .
بعد از اتش زدن جنازه
ـ الطائر! نه!
ـ من باید مطمئن بشم اون برنمیگرده .
ـ اما این روش ما نیست ! اتش زدن جنازه ها ممنوعه .
ـ‌ اینجا گوش کنید ! این میتونه یه بدل از المعلم باشه من باید مطمئن بشم .
ـ دروغه !!
ـ تو همه عمر ایین مارو به مسخره گرفتی و قوانین رو شکستی تا به امیال خودت برسی.اطرافیانت رو تحقیر کردی .
جلوشو بگیرید
ع :به تو چی گفته بودم الطائر ؟فکر کردی وقتی رهبر محبوب مارو بکشی چه اتفاقی میفته ؟
ا :تو اونو از همه کمتر دوست داشتی حتی اونو برای خودکشیه پدرت سرزنش میکردی .
ع :پدر من یه قهرمان بود !
ا : الان وقت این نیست که درباره گذشته بحث کنیم. الان باید تصمیم بگیریم با اون اسلحه چه کار کنیم.
ع : هرچقدرم که این قوی باشه تو شایسته ی نگهداری از اون نیستی .
ا : هیچکس نیست .
بعد از اینکه به بالای برج رسیدین :
عباس : منو ببخش ... من نمیدونستم ...
الطائر خطاب به سیب : تو چیزی برای اموختن به ما داری؟ یا همه ی مارو به سوی نابودی می بری ؟
اتزیو :الطائر به سختی 26 سال داره و استاد اعظم.اون جطوری با این قدرت بی پایان و مسئولیتش کنار میاد ؟
نامه ی اتزیو به خواهرش :
من با یک شاهزاده ی عثمانی اشنا شدم به اسم سلیمان. اون جوان باهوشیه و نسبت به سنش زیادی شکیباست . با پیشنهاد اون من مسئول شدم تا اطلاعاتی درباره ی ینی چری های خودسر که احتمالا با تمپلار ها هم دستن پیدا کنم و اگه من خوش شانس باشم اونا منو مستقیما وسط تمپلار ها میرسونن.درضمن سوفیا سارتر همچنان داره به من در پیدا کردن کلید های مصیاف کمک میکنه . اون یه زن سخت کوش و پرشور و قدرتمنده.اما تا حالا جرات نکردم بهش بگم که اینجا چیکار دارم.به این خاطر که کسانی که داوطلب نیستن مجبور نیستن به ما ملحق شن.
 
دوستان من از ديروز شروع كردم اين نسخه ي جديد رو برم اما متوجه شروع بازي در اين نسخه نشدم ! يعني فكر مي كردم در ابتداي بازي راز كشته شدن لوسي رو بفهمم ولي الان گمي گيج شدم اين دزموند چرا از اينجا سر در آورده و بقيه كوشن !؟ اول بازي رو يكي برام تفسير كنه !
 
ترجمه سکانس 4 بازی
ضیافت شاهزاده
بعد از اتش زدن جنازه
ـ الطائر! نه!
ـ من باید مطمئن بشم اون برنمیگرده .
ـ اما این روش ما نیست ! اتش زدن جنازه ها ممنوعه .
ـ‌ اینجا گوش کنید ! این میتونه یه بدل از المعلم باشه من باید مطمئن بشم .
تو این قسمت از سکانس:
مسلمونا جسد رو اتش نمیزنند. چرا الطائر اتیشش زد؟
اتش زدن جسد المعلم و پیدا یا نابود کردن بدل چه ربطی به هم دارند؟ اگه میشه یه توضیح بدید!
 
تو این قسمت از سکانس:
مسلمونا جسد رو اتش نمیزنند. چرا الطائر اتیشش زد؟
اتش زدن جسد المعلم و پیدا یا نابود کردن بدل چه ربطی به هم دارند؟ اگه میشه یه توضیح بدید!

دقیقا عباس هم به همین موضوع اعتراض کرد اما الطائر می گفت با توجه به اینکه المعلم peo رو در اختیار داشته ممکنه یه جسم مجازی از خودش درست کرده باشه یا اینکه المعلم به ظاهر مرده باشه و بعد از خاکسپاری دوباره زنده بشه ( مثل اتفاقی که برای الطائر توی AC1 افتاد و تقریبا دوباره زنده شد ) و با اتش زدن خواسته مطمئن بشه .

اگه سوالی بود در خدمتم
 

کاربرانی که این گفتگو را مشاهده می‌کنند

Top
رمز عبور خود را فراموش کرده اید؟
اگر میخواهی عضوی از بازی سنتر باشی همین حالا ثبت نام کن
or