در این حین که شما دارید فیلم کیمتسو رو می بینید و از او طرف هم یه فیلم مهم تر به اسم Shirobako the Movie اومده و منم هنوز فیلم سوم Heaven's Feel رو ندیدم
تصمیم بر این شد که یه مانگای جدید استارت بزنم
که البته اکثرشون کارهای چرتی از آب دراومدن که بعد سه چپتر فاتحه شون رو خوندم
طراحی مانگا خیلی سخته. آدم زورش میاد می بینه یکی این حجم از ممارست و تلاش به خرج میده که یه کار فوق جنریک بکشه
بگذریم
اکثر این کارها چرت از آب درمیان
یعنی شامل همشون نمیشه و هر از گاهی واقعا به یه سری جواهرات خاص برمیخوری
نمیشه گفت Sousou no Frieren جواهر دست نخورده و Underrated و این چیزاش.
اتفاقا نمراتش خیلی بالان. کلی هم جایزه برده تو این یه سالی که داشته منتشر میشده. منتها هنوز زیر رادار خیلیا مونده لذا صحبت در موردش ضرر نداره
از مانگا فعلا 48 چپتر اومده
من دیروز صبح شروعش کردم، امروز صبح آنگویینگ شدم (Shows how much of a good read it is
)
قبلش... داستان در مورد چیه (چیزهایی که میگم این زیر مربوط به چپتر 1 داستان اند. عملا اسپویل محسوب نمیشه ولی اگه میخواید خیلی چشم پاک برید سراغ مانگا، همین الان برید، پشیمون نمی شید)
ستینگ داستان، مثل همه کارهای عادی فانتزیه. یه گروه 4 نفره از یه شمشیر زن و مبارز و جادوگر و راهب که میخوان شاه شیاطین رو به خاک سیاه بشونن و دنیا رو نجات بدن. (همینایی که تو عکس بالا می بینید)
با یه فرق ریز البته
داستان از جایی شروع میشه که اینا زدن شاه شیاطین رو ترکوندن، ماموریت شون رو به اتمام رسوندن و حالا با تمام افتخارات شون برگشتن.
شخصیت اصلی ما Frieren، اون دختر الف ـه است که با موهای سفیدش وسط نشسته (و من رو هی یاد Robin از Fire Emblem Awakening میندازه
) فریرن عمرش از مابقی اعضای گروهش بیشتره و طبیعتا به خاطر الف بودنش قراره بازم بیشتر از همه ی همرزم هاش عمر کنه...
و داستان در مورد همینه
برای فریرن این حقیقت خیلی تلخی نیست که یارهاش رو با گذر زمان داره جا میذاره. بالاخره قبل از اینم این بشر کلی عمر کرده. منتها داستان جای این که در مورد غم و اندوه باشه بیشتر در مورد میراث و خاطرات اند. پلات اصلی داستان وقتی کلید میخوره که 50 سال بعد از شکست شاه شیاطین، شمشیرزن و لیدر گروه قهرمان ها که Himmel باشه به خاطر عمر زیادش فوت می کنه. مرگ هیمل، الف پیر ما رو تکون میده یخورده و باعث میشه که تصمیم بگیره حداقل به خواسته نهایی دو تا یار دیگه اش قبل از این که اون ها هم فوت کنن عمل کنه و در نتیجه اش دوباره راهی یه سفر طول و دراز دار دیگه میشه. سفری که این دفعه در مورد شکست دادن شاه شیاطین نیست. بلکه در مورد حمل کردن میراث مهم ترین آدماییه که فریرن تو این همه سال از عمرش باهاشون روبرو شده.
داستان در کل به شدت داستان آرامش بخش با یه ریز المان غم و اندوه پشت پرده اصلی داستانه. همین که داستان واسه حساب کردن تعداد سال هایی که گذشته اول هر چپتر میزنه مثلا "25 سال بعد از فوت قهرمان بزرگ، هیمل" خودش همیشه اون نیش خودش رو داره. در کل بهترین چیز مانگا اینه که حساب زمان دستشه. برای فریرن چون خیلی عمر کرده گذر زمان خیلی سریعه. سر همینم کلا یکی از Trait های شخصیتیش اینه که خیلی راحت لفت میده بخواد یه کاری رو انجام بده و هیچ عجله ای نداره واسه هیچ کاری
البته بعد از این که تو سفرش آدم های مختلف رو پیدا می کنه به خاطر اون ها هم که شده سعی می کنه زیاد لفت نده هی
(میگم زیاد یعنی مثلا واسه کمک به یه دهکده یهو دو سال یه جا وایمیسته... در این حد
)
بیشتر چپترها حول و حوش برخوردهاییه که فریرن با بقیه جاهای دنیا می کنه. جاهایی که قبلا بهشون 70 سال پیش با هیمل و دو تا قهرمان دیگه کمک کرده یا جاهایی که احتیاج به کمک دارن یا حتی داستان های خیلی عادی سطحی تر مثل پیدا کردن یه کتاب خاص یا موارد دیگه. یه حالت Adventure/Slice of Life طوری
البته این میزان آرامش مانگا بیشترش به لطف آرت استایلشه. عدم اتکا به پنل های بزرگ، نشون دادن احساسات شخصیت ها تو مینیمالیستیک و ساده ترین حالت ممکن که یه کاری میکنه همه انگار پوکر فیس باشن تو مانگا و تون خیلی آروم دیالوگ ها کلا باعث میشن یه آرامش خاصی داشته باشه
یه جورایی از این لحاظ عملا کار آنتی شونن محسوب میشه از بس مانگا با هر پیچ و خم داستانی این قدر آروم برخورد می کنه. و خب همینشه که خاصش می کنه.
یکم وقت غر زدنه. یه ترند وحشتناک عجیبی که خیلی وقته بین مانگاها و ویدو گیم میبینم (جوجوتسو کایسن و گیرز 5 علی الخصوص بین کارهای اخیر) و رو مخه اینه که شخصیت های مونث، عملا عین شخصیت های مذکر رفتار می کنن، نوع نوشتار شخصیت و رفتارهاشون کلا یه جوریه که هر چقد Badass تر و Manly تر باشن بهتره (این که مخالف این قضیه برای شخصیت های مذکر هم داره یه جورایی اتفاق می افته خیلی کمک نمی کنه) وقتی تعداد کاراکترهای این شکلی تو یه کار زیاد میشه چیزی که حاصل میشه اینه که اون تعامل بین شخصیت ها خیلی غیر طبیعی میشن و بیشتر از این که آدم حس کنه داره داستان یه سری شخصیت رو میخونه بیشتر حس می کنه یه سری تروپ های کلیشه ای فقط قالب شون عوض شده تا جذاب تر به نظر برسن
بدبختی اینه واقعا جذاب تر هم به نظر میرسن و خیلیا فکر می کنن این حرکت خیلی علیه نورم های کلیشه ای داستان نویسی ـه و به شدت حرکت انقلابی ضدجنسیت زدگی و این چیزاس. ولی خب حرف من اینه وقتی نصف بیشتر کاراکترهای مونث یه داستان این جوری رفتار می کنن عملا داره این سیگنال رو میده که نویسنده نمی تونسته یه کاراکتر مونث درست و حسابی بنویسه که جدا از زن بودن اون حس استقلال و قدرت هم داشته باشن و تهش راه خیلی راحتتر و چیپ تر رو انتخاب کرده.
البته نه که نوشتن این مدل کاراکتر کلا بد باشه ها. ایشالله فصل بعد می فهمید من چه احترامی برای بانو Eris Boreas Greyrat تو موشوکو تنسه قائلم
و خب به نظرم گینتاما هم با وجود داشتن همچین تروپ کاراکترهایی مثل نوبومه و ... یه سری از بهترین Cast های شخصیت های مونث بین کارهای شونن رو داره که من عاشق شونم
ولی یه چیزی هست به اسم افراط و تفریط و میره رو مخم یه خورده وقتی نویسنده ها کامل گند میزنن به این تعادل و خیلی ها هم تشویق شون می کنن. حالا چرا اینا رو گفتم؟
چون فرینن لامصب خیلی شخصیت اصلی خفنیه و کلا یکی از بهترین Lead Female هاییه که بین مانگاها چند وقت اخیر خوندم. با این که قیافه یه الف جوون رو داره ولی تک تک حرکاتش عین پیرزن های صد ساله است. این که کلا تعلقاتش به دنیا به چیزهای ظاهرا چرت و پرت مثل جادوهای گیمیکی وصله، از این که شاگردش بهش بی محلی کنه دلخور میشه، حس شوخ طبعی دمده اش، اهمیت ندادنش به جریان زمان، درک نکردن خیلی چیزهای سطحی، دیدش به همه اطرافیاش به چشم یه سری بچه محتاج به راهنمایی و تایم به هم ریخته خواب هاش و... عین پیرزن هاست
ولی بازم دوست داشتنیه (مخصوصا وقتی دو سه نفر دیگه هم تو سفر همراهش میشن و تعاملاتشون رو با هم می بینید)
البته
البته... فریرن یکی از قهرمان هاییه که زدن شاه شیاطین رو سقط کرده. تو نادر شرایطی که مانگا درگیر بخش اکشن میشه به شدت ایشون مخوف اند
ولی بحث همینه
نه فقط فریرن. همه شخصیت های مانگا، موقع اکشن یا قدرت نمایی و Badass بودنشون نیستن که شخصیت خودشون رو نشون میدن.
بلکه وقتی میخوان تو یه قسمت برای یکی از شخصیت های داستان هدیه تولد بخرن شخصیت شون معلوم میشه. این به نظرم خیلی قشنگ می کنه کار و جریان سفر محور بودنش رو.
شخصیت های فرعی کار محشرن. Fern و Stark عالین. از Sieg با این که کلا چند چپتر بوده کاراکتر به شدت امیر پسندیه و هیمل و مابقی قهرمان های قدیمی هم با این که فقط تو فلش بک های میبینمشون به شدت شخصیت های دوست داشتنی ای اند
کمدی کار هم یکی از نمونه های محشر کمدی خشکه، البته کلا مشخصه مانگاکای کار عاشق شخصیت های Dead Pan ـه
در کل اگه دلتون یه کار آرامش بخش فانتزی میخواد که همزمان کمدی خوبی داشته باشه و خسته کننده نباشه حتما به Sousou no Frieren یه نگاه بندازید
پشیمون نمیشید