احتمالا همه در مورد Unconscious mind و conscious mind شنیدن. همون ذهن ناهشیار و هشیار. یا همون ضمیر ناخودآگاه و ضمیر آگاه یا هر اسم دیگه ای
بهترین راه واسه توضیح دادن تفاوت این دوتا، همون مثال معروفه. اینکه مثلا شما داری تو خیابون راه میری، بعد یه نفر رو میبینی که مثلا گردنش زده بیرون و دلت میخواد وقتی از کنارش رد میشی، یه پس گردنی محکم بزنی که طرف برق از کله اش بپره و تو هم کیف کنی
اما از کنارش رد میشی و پس گردنی هم نمیزنی. اون تمایل به پس گردنی زدن، کار ضمیر ناخودآگاهه و اونکه نمیزنی و رد میشی کار ضمیر آگاه.
درواقع ضمیر ناخودآگاه مجموعه ای از تمایلات غیر معمول آدمیزاده که اکثرشونم غریزیه. در مقابل ضمیر آگاه، مجموعه ای از احساسات، دانش و آگاهی های آدمیزاده. چیزایی که تو طول زندگی به عنوان هنجار یاد میگیریم و برامون قانون میشن و ما طبق اونا رفتار می کنیم. مثل همون موضوعی که نباید به یه آدم غریبه پس گردنی زد!
حالا تو داستان شینسکای، اتفاقی که واسه اون بچه ها تو زمان حال (یعنی سال 2013 مثلا) میفته اینه که یه سری از بچه ها، به خاطر مسائل مختلفی ضمیر آگاهشون، قدرتش رو از دست میده و اونا طبق ضمیر ناخودآگاهشون رفتار میکنن! بعد بالافاصله مشخص میشه که ضمیر ناخودآگاه صرفاً یه سری تمایلات عادی نیست، بلکه قدرت ذهنی فوق العاده ویژه ای داره که مثلا میتونی با اراده کردن یه جسمی رو جا به جا کنی، یا فردی رو تیکه تیکه کنی!! تو یکی از قسمتای انیمه گفته میشه که اولین فردی که این حالت بهش دست میده، پسر نوجوونیه که کلی ماشین و خونه رو خراب میکنه و کلی آدم میکشه، من جمله 21 زن که به 19 تاشون تجاوز کرده بوده. یعنی آدمیزاد از روی غریزه ی خالص رفتار میکرد!
کم کم تعداد این افراد که این قدرت رو دارن زیاد و زیادتر میشه، طوری که میشه گفت بشر یه جهش پیدا میکنه و زمانی میرسه که اکثریت این قدرت (یا شایدم مشکل) رو دارن و بچه هایی که به دنیا میان، اکثرا این ویژگی رو دارن. آهسته آهسته بشر، از مهمترین ویژگی انسان، یعنی تطبیق پذیری استفاده میکنه و خودشو به این شرایط عادت میده. هرچند که وضع اسفناک و سختی بوده.
فکر کنم همه قبول داشته باشن، تو چنین وضعی چه بلایی سر بشریت میاد. تو گوشه کنار انیمه، اشاره هایی به این موضوعات میشه، اینکه چقدر آدم سلاخی میشن، آدما با طبیعت چیکار میکنن، اینکه افرادی که قدرتشون بیشتر بوده چه سوء استفاده هایی می کنن و ... . مثلا درست تو شروع قسمت 2 ، می بینیم که مراسم تاجگذاری کسیه که از یه سلسله ی خاصیه و میگه که 100 نفر اولی که دست از تشویق بردارن، قربانی مراسم میشن!! مسلما یه عده هم هستن که سعی می کنن با این پادشاهان زورگو مقابله کنن. مثل افرادی که تو شروع قسمت 3 میرن تا یکی از اون پادشاها رو بکشن.
به هر حال، 1000 سال بعد، آدما به هر طریقی که شده، به یه ثباتی رسیدن. مهمترین روش کنترل کردن اون قدرت از بچگی و دور کردن کساییه که از همون بچگی نشونه هایی دارن که نمیتونن در ادامه اون قدرت رو کنترل کنن. مثل کسایی که دیر بهشون الهام میشه، کسایی که توی آموزش ها ضعیفن، کسایی که میل به سوء استفاده دارن و ... . دور کردن استرس یه روش خیلی مهم دیگه ست. تقریبا هیچ اثری از تکنولوژی (که استرس زاست) توی دنیای جدید نیست. س * ک *س و رابطه های عاشقانه به عنوان یکی از مهمترین روش های کنترل استرس استفاده میشه. خیلی رابطه ها آزاده. رابطه با جنس موافق و مخالف و حتی رابطه با خویشاوندان (تو انیمه سعی شده فقط به اینا یه اشاره هایی بشه). توی قسمت 4 که بچه ها یه false minoshiro (که درواقع یه دایره المعارف از دانش انسان های پیشین (انسان های زمان ما) هستن) پیدا می کنن، خیلی از این مسائل توضیح داده میشه.
بعلاوه کلی مسائل ریز و درشت دیگه که توی انیمه بیان میشه. مثل موجودات عجیب غریبی که هستن و رابطه هایی که با موضوعات بالا دارن.
توی انیمه ما 5 تا دوست، بخصوص ساکی، شخصیت اصلی رو دنبال میکنیم که کم کم سعی میکنن از دنیای بیرون دهکده که براشون ممنوع شده سر در بیارن. که البته واسه این قضیه قیمت سنگینی میدن و خیلی از دوستانشون رو از دست میدن. آخرش هم مشخص میشه که این 5 نفر به این خاطر اون آزادی ها رو نسبت به بقیه بچه مدرسه ای ها داشتن که بزرگان اون دهکده میخواستن. درواقع اینا یه آزمایش بودن.
شینسکای یوری یعنی "از دنیای جدید" و واقعا این دنیا، یه دنیای جدیده. خلاقیتی که توش هست، من که حداقل تو هیچ دنیای پسا آخرالزمانی توی هیچ فرمی ندیدم. خود این اوریجینالیتی می ارزه به خیلی چیزای دیگه.