Natsume Yuujinchou: Ishi Okoshi to Ayashiki Raihousha
اِهم....میخوام از این تریبون استفاده کنم و به سازنده های فیلم سینمایی با صدای رسا و بلند بگم که: خـــــر خودتونین
خجالت بکشید، برداشتید 2 قسمت انیمه رو تنگ هم زدید و یه سینمایی تو پاچه ملت کردید! انیمه بین ها رو چی فرض کردید!؟
جدا از مسئله ی بالا، انیمه مثل همیشه خوب و عالی بودش و از دیدنش لذت کافی رو بردم
من این هفته با خوندن قسمت پیشنمایش جدید برج خدا (قسمت 506) و همین طور قسمت جدید انگلیسی اون (قسمت 499) کاملاً روی ابرها هستم و از همین تریبون میخوام به راشل-ساما که این منهوای خارق العاده رو به ما هدیه داد تشکر کنم. خدا بهت عمر بده سالار
قسمت 506 رو میذارم کنار چون هنوز نتونستم توی ذهنم این همه زیبایی رو هضم کنم اما قسمت 499:
حرفهای تلخ و طعنههای بیرحمانهی وایت به بام که دیگه نقل مجالس شده و گفتن نداره اما قسمت زیبای ماجرا
گفتگوی داوون و کاراکا بود. دو نفر که در دو دوره زمانی با انگیزههای متفاوت علیه زاهارد جنگیدن. و به دو شکل متفاوت هم جنگیدن. هر کدوم ساختار نفرت خودشون رو از زاهارد به موجزترین شکل ممکن شرح میدن و نسبت به نفرت خودشون حسهای متفاوتی دارن.
اما زمانی که کاراکا در مورد بام حرف میزنه و بلایی که سرش آوردن. آخرش به یه پنل سهل و ممتنع میرسه. پنلی که عملا حرف خاصی نمیزنه اما جمعبندی حرفهای قبلیشونه و جمع بندی همه احساسات متناقض کاراکا نسبت به بام و تمام بلاهایی که سرش اومده.
و میدونید زیبایی کار کجاست. ما این احساس رو توی صورت کاراکا میبینیم. اونم در حالی که صورتش رو نمیبینیم. و از لرزش صداش میفهمیم در حالی که داریم متن رو میخونیم و صدای کاراکا رو نمیشنویم.
ما توی چهرهی کاراکا داریم ترس، حسرت، پشیمونی، نفرت، عذاب وجدان و همه احساسات منفی رو میبینیم.
من نسخه کرهای این قسمت و چند ترجمه مختلف از اون رو توی جاهای مختلف خوندم. برام باعث تاسفه توی ترجمه رسمی انگلیسی و ترجمه فارسی، احساس اصلی دیالوگها به صورت کامل منتقل نمیشه.
البته همهی اینها به این دلیله که من زیادی در برج خدا ذوب شدم. همون طور که امیرآکیبا در وانپیس زیباییهایی رو میبینه که من نمیبینم یا از چیزهایی ذوق میکنه که برای من خنثی هستن، احتمالاً حس اکثریت هم به این موارد همین طور خواهد بود و حس مشابهی با هم نداریم
این فصل جدید slime sama چه روند جلو رفتن و pacing ناجوری داره
هر چقدر که 4-5 قسمت اولش اهسته جلو میرفتن، این 1-2 قسمت اخیر پر شده بود از اتفاقات مختلف، حالا منم مانگا رو همین تازگی ها خوندم ولی درست یادم نیست که توی مانگا هم این موارد انقدر سریع رد میشدن یا توی انیمه از سر و تهشون زده شده...
+
در طی یک حرکت ضربتی مانگای Tokyo revengers هم توی این چند روزه خوندم و به اخرین چپتر منتشر شده رسیدم
در کل با وجود کلی پلات هول و موارد اعصاب خورد کن بازم به اندازه کافی جذاب بود که ارش یکبار خوندن رو داشته باشه. آریما کیشو چند صفحه پیش در مورد اخرین ارکش ولی گفت که کاملا اضافه هست و بهتر بود داستان تموم شد قبل این آرک و واقعا راست میگفت
شیردوشی از سر و روی این ارک اخریش میباره....
+
یه موردی که الان یادم مورد، واقعا جالبه مانگای kimetsu no yaiba تموم شد با وجود اون همه موفقیتش، نویسندش اگه میخواست میتونست راحت چن دتا ارک دیگه فرو کنه تو پاچه ملت، هرچند که اون ارک های اخیرش طبق معمول بدتر شده بودن...
من این هفته با خوندن قسمت پیشنمایش جدید برج خدا (قسمت 506) و همین طور قسمت جدید انگلیسی اون (قسمت 499) کاملاً روی ابرها هستم و از همین تریبون میخوام به راشل-ساما که این منهوای خارق العاده رو به ما هدیه داد تشکر کنم. خدا بهت عمر بده سالار
قسمت 506 رو میذارم کنار چون هنوز نتونستم توی ذهنم این همه زیبایی رو هضم کنم اما قسمت 499:
حرفهای تلخ و طعنههای بیرحمانهی وایت به بام که دیگه نقل مجالس شده و گفتن نداره اما قسمت زیبای ماجرا
گفتگوی داوون و کاراکا بود. دو نفر که در دو دوره زمانی با انگیزههای متفاوت علیه زاهارد جنگیدن. و به دو شکل متفاوت هم جنگیدن. هر کدوم ساختار نفرت خودشون رو از زاهارد به موجزترین شکل ممکن شرح میدن و نسبت به نفرت خودشون حسهای متفاوتی دارن.
اما زمانی که کاراکا در مورد بام حرف میزنه و بلایی که سرش آوردن. آخرش به یه پنل سهل و ممتنع میرسه. پنلی که عملا حرف خاصی نمیزنه اما جمعبندی حرفهای قبلیشونه و جمع بندی همه احساسات متناقض کاراکا نسبت به بام و تمام بلاهایی که سرش اومده.
و میدونید زیبایی کار کجاست. ما این احساس رو توی صورت کاراکا میبینیم. اونم در حالی که صورتش رو نمیبینیم. و از لرزش صداش میفهمیم در حالی که داریم متن رو میخونیم و صدای کاراکا رو نمیشنویم.
ما توی چهرهی کاراکا داریم ترس، حسرت، پشیمونی، نفرت، عذاب وجدان و همه احساسات منفی رو میبینیم.
من نسخه کرهای این قسمت و چند ترجمه مختلف از اون رو توی جاهای مختلف خوندم. برام باعث تاسفه توی ترجمه رسمی انگلیسی و ترجمه فارسی، احساس اصلی دیالوگها به صورت کامل منتقل نمیشه.
البته همهی اینها به این دلیله که من زیادی در برج خدا ذوب شدم. همون طور که امیرآکیبا در وانپیس زیباییهایی رو میبینه که من نمیبینم یا از چیزهایی ذوق میکنه که برای من خنثی هستن، احتمالاً حس اکثریت هم به این موارد همین طور خواهد بود و حس مشابهی با هم نداریم
در راستای تماشای انیمهی فخیمهی فوتبالیستها، رسیدم به فینال. (توی بخش اول که هنوز کوچیکتر هستن)
گذشته از اینکه چقدر خاطرات اون سالهای تماشای کارتون داره برام زنده میشه، این شخصیت میزوگی هم عجب چیز جالبی بوده و خبر نداشتم! کل داستانی که ازش توی ذهنم بود، همون مشکلات قلبی بود و مسابقهای که زیر بارون برگزار میشد (این بارون رو هم برای این توی ذهنم مونده بود که دقیقاً توی همون قسمتهایی که بارون میاد، تهران هم هوا بارونی بود و این قضیه باعث شده بود قشنگ توی اتمسفر اون قسمتهای فوتبالیستها اسیر بشیم).
خیلی شخصیت جالبی داره و گذشته از شخصیتپردازیش، از نظر تکنیکی هم یه جوری نمایش داده میشه که انگار از کل کاراکترهای فوتبالیستها سطح بالاتری داره و بقیه باید برای رتبه دوم رقابت کنن. البته یه کار ناشایستی هم کرد که من اصلاً یادم نبود (۹۹٪ توی تلویزیون ایران نشون ندادن دیگه، با اینکه بانو یایویی مثلاً خواهر میزوگی هم بود). اون صحنهای رو میگم که به این بنده خدا سیلی دردناکی زد! البته همین سیلی هم در راستای شخصیتپردازی جالبش بود که عصبانی شده بود از اینکه سوباسا فهمیده بیماری قلبی داره و با رحم و مروت بازی میکنه.
این وسط یه چیزی هم بوده که قدیما در جریانش نبودم و الآن متوجه شدم. اینکه فوتبالیستها حداقل دو تا طراح داشته که یکی خیلی خفن بوده و اون یکی زیر خط فقر! بعضی وقتها یه قسمت در میون طراحها عوض میشن و قشنگ میشه تفاوت کیفیت رو دید که برای اون بنده خدایی که استعدادش کمتر بوده، قیافهها چقدر کج و کوله هستن و انگار با پُتک کوبیدن تو صورت شخصیتها!
در ضمن کوجیما رو هم در دوران نوجوانی ملاقات میکنیم. قرار بوده جایگزین میزوگی بشه که فرصت بهش نرسید و دیگه بعدش زد تو خط بازیسازی...
-----------------
توی جَو فوتبالیستها رفتم قسمت اول Captain Tsubasa J رو هم دانلود کردم و تیکه تیکه دیدم! اولش تیم ژاپن داره با عراق بازی میکنه و بازیکنهای عراق دقیقاً تیپیکال سربازهای حزب بعث توی فیلمهای دفاع مقدس هستن!
حالا سیبیلهاشون به کنار، من تو کف این هستم که چطوری اینا دو تا گل به واکیبایاشی زدن! یا از اون طرف چطوری کاکرو در گل زدن به دروازهبان گرامی عراق مشکل داشته!
فعلاً که باید بشینم همین فوتبالیستهای کلاسیک رو ببینم و بعدش هم دیگه مغزم از تماشای این همه قسمت نیمسوز میشه و حسش نیست این نسخه J رو ببینم. ولی شاید بعدها یه سری بهش بزنم.
دوستان یه سوال
این قسمت آخر Attack on Titan پس کی قراره بدن بیرون؟!!!
چه مسخره بازی ایی آخه در آوردن یه قسمت 20 دقیقه ایی میخوان بدن بیرون 6 ماه اسگلمون کردن. الانم که تو سایتا دیدم زدن ژانویه 2022 یعنی بازم 3 ماه دیگه تو این سه ماه نتفیلیکس یه فیلم سینمایی از صفر تا 100 میسازه میده بیرون.
دوستان یه سوال
این قسمت آخر Attack on Titan پس کی قراره بدن بیرون؟!!!
چه مسخره بازی ایی آخه در آوردن یه قسمت 20 دقیقه ایی میخوان بدن بیرون 6 ماه اسگلمون کردن. الانم که تو سایتا دیدم زدن ژانویه 2022 یعنی بازم 3 ماه دیگه تو این سه ماه نتفیلیکس یه فیلم سینمایی از صفر تا 100 میسازه میده بیرون.
انیمه Fumetsu no Anata e تموم شد (فصل اولش) و باید بگم عجب چیزی بود، قسمت به قسمت داغون ترت میکرد، جوری داستانو پیش بردن که قشنگ با شخصیت هاش حس میگیری و بعدشم جوری فینیشینگ میزنه که پودر میشی، نمیتونم تصمیم بگیرم سر کدوم قسمت بیشتر ناراحت شدم چون واقعا هر قسمت محکمتر چکششو میزنه تو سرت
قسمت آخر ( قسمت 20 ـم ) واقعا تلخ بود، از دورن خرد شدم و چون تو شرایطی هم هستم که قشنگ درکش می کردم برام واقعا ناراحت کننده بود
پاییز 2022 فصل بعدیش میاد
.
کسی Genjitsu Shugi Yuusha no Oukoku Saikenki میبینه؟
بصورت مختصر و بدون اسپویل داستانشو بگم اینجوریه که از یه دنیای دیگه میان یه شخصی رو از دنیای مدرن ایسکایش میکنند و بخاطر اینکه کشورشون تو وضعیت ناجوری هستش میخوان به عنوان باج (خراج؟) به کشور دیگه بدن ایشون هم میدونه قراره کشته شه پیشنهاد میده کشورشون رو از لحاظ اقتصادی روبراه کنه (دلیلشو میبینید دیگه نمیگم چرا) که طبق قرارشون اگه نتونست دیگه منتقلش کنند و...
امروز بعد دیدن قسمت جدیدش ( در واقع هر قسمتش که نگاه میکنم ) میگم کاش میشد این شخصیت اصلیشو میاوردیم اینجا قشنگ کشور رو از اول برامون می ساخت
یا حتی همین انیمه رو یه جوری نشون اون یه سری های مورد نظر میدادیم وضعیت از این رو به اون رو میشد