خیلی قسمت چرت و پرتی بود .
میخواستن به هر قیمتی شده بل برنده بشه .
آخه چجوری میشه یکی تو گروهت باشه که ویژن داره و آینده رو میبینه. از این قدرت هم خبر داری . چند بار هم میخواد بهت هشدار بدهو جتی بهت بگه چکار کن که نبازی ولی به حرفش گوش ندی ؟!!!
دمت گرم بسی خبر خوبی رو دادی بعد از فاجعه کیوتو!
خوب خدا رو شکر که تو اون تاریخ ریلیز میشه و من از سربازی نکبت بار خلاص میشم با خیال اسوده میتونم انیمه مورد انتظارم رو ببینم.... ولی دمش گرم چقدر سرکار رفتیم هر وقت hideaki anno مصاحبه میکرد میگف 90 درصد کار پیشرفت داشته! خب لامصب از سال 2017 مگه چیکار میکردی که اون 10 درصد تموم نمیشد
اون طوری که من فهمیدم به صورت رسمی اعلام شده که هم برج خدا و هم Noblesse قرار به وسیله استودیوهایِ ژاپنی انیمه بشن!
___________________________________
من هیچ وقت انتظار نداشتم که روزی رو ببینم که برج خدا انیمه بشه. سن من و اکثر افرادی که این جا هستند، طبیعتا به این قد نمیده که ناروتو، وان پیس و... رو از اول دنبال کرده باشیم، ولی برج خدا رو از قسمت هفت هشت شروع کردم به خوندنش. قشنگ هم یادمه که از چه مانگا ریدری اولین بار خوندمش. یه سایتی بود به اسم onemanga که طراحی خیلی لهی هم داشت. بعد مانگاهایی رو که بیشتر بازدید داشتند، توی صفحهی اول میاُورد. همین بود که من با برج خدا آشنا شدم، برای این که اولین مانگای رنگی بود که به عمرم میدیدم. اون موقع نمیدونستم که اصلا مانگا نیست و منهوا هست. خلاصه این طوری من با برج خدا آشنا شدم و بعد هم به واسطهی برج خدا با مرحوم باتوتو آشنا شدیم.
من هوزم باورم نمیشه که نه سال از انتشار برج خدا گذشته و من هشت ساله که دارم دنبالش میکنم انگار همین دیروز بود که وارد آرک قطار شدیم یا SIU رفته بود نمایشگاه کتاب فرانکفورت تا منهوا رو پروموت کنه با وضعیتی که منهوا داره، قشنگ چهارصد پانصد چپتر دیگه هم میتونه ادامه پیدا کنه.
ولی در مورد خود منهوا... اولین باری که برگام به طور کامل ریخت مربوط به آزمون سد شینسو بود. وقتی رلو به ملت گفت بعضیها هستند که فکر میکنن قراره به با جاهای بزرگ برسند، ولی خدا یه جایی جلوشون رو میگیره و بهشون میگه: «این حد توئه». با توجه به پیش زمینهای که من از مانگاهای شونن داشتم، انتظار داشتم که این جمله به شکلهای مختلف نقض بشه. نه تنها این اتفاق نیافتد، بلکه تا به الان این جمله در حال تایید شدنه یکی از فرقهای برج خدا با بقیه شوننهای دو هزاری و رایج این هست که این حرفهای قشنگ، فقط در حد حرف باقی نمیمونند. توی روند روایت داستان به شکل کامل دراماتیز میشن:
اقای هو قشنگ نمونهی بارز همچین فردی بود. همهی دار و ندارش رو از دست میده. توی آخرین لحظه، قبل از این که بمیره، برای بالا رفتن از برج انتخاب میشه. یه آدم معمولی که استعداد خاصی هم نداشته. همهی تلاشش رو میکنه تا به موفقیت برسه، ولی به طور کامل شکست میخوره
وقتی که با رفلخو آشنا شدم، قشنگ یه بار رفتم توی فضا. مکالمهای که بین بام و رفلخو صورت میگیره، باید قاب کرد و زد توی دیوار قشنگ رفلخو چهگورایِ زمانهی خودش بود فقط کسی بنده خدا رو درک نکرد.
رفلخو یکی مثل هو بود، با این تفاوت که بهش قدرتی داده شده بود تا بتونه دنیا رو عوض کنه. چه سرگذشتی هم داشت. بنده خدا به دختری که اصل و نصبش به یکی از ده تا خاندان بزرگ میرسیده، نظر داشته. وقتی این موضوع رو میفهمن چشماش رو کور میکنن تا دیگه به طرف نگاه نکنه. وقتی با بام رو به رو میشه. بهش میگه خدا به تو قدرتی رو داده که میتونی این برج رو تغییر بدی، ولی تو به فلانت هم نیست. من رو به رویِ این خواست خدا میایستم و این قدرت رو از تو میگیرم و در اختیار کسی میذارم که بتونه ازش به درستی استفاده کنه. بام هم بهش میگه که فاگ، گروهی که مخالف نظام حاکم به برجه، داره ازت استفاده میکنه و تو یه مهره بیشتر براشون نیستی. جوابی که رفلخو به بام میده رو باید قشنگ با طلا نوشتش. بهش میگه من امید رو توی زندگی پیدا کردم که ازم استفاده کنند. با وجود این که رفلخو از بام شکست میخوره، ولی از نظر فکری کاملا پیروز میشه و این، روی شخصیت بام هم اثر میذاره. بامی که الان داریم میبینیم، از نظر فکری خیلی نزدیکتر به رفلخو هست.
کلا برج خدا پر از این اتفاقات هست. موضوعاتی که بهشون پرداخته میشه، واقعا منحصر به فرده؛ مثلا انتظار داریم فردی که برای ازادی تلاش میکنه، به عنوان یه قهرمان شناخته بشه. این کلیشهای هست که توی همه شونن ها میبینیم. ولی چی میشه اگه جامعی که این فرد برایِ آزادی توش قیام کرده، ترجیح بده که تحت فرمانِ یه نظام توتالیتر باقی بمونه؟ این موضوع یکی از آرکهای داستانه. یا توی یکی از آرکهای داستان در مورد ماهیت یه عمل بد صحبت میشه. اگه یه عمل اشتباه، مثلا روی یه روبات که احساسی نداره، صورت بگیره، هنوزم کار بدیه؟
خلاصه برید برج خدا رو بخونید امیدوارم فصل اول رو کامل انیمه کنند. فکر کنم راحت چهل قسمتی کار داشته باشه. امیدوارم که تیم درستی تشکیل بشه و حسابی براش وقت بذارن. برج خدا هم مثل هانتر یا کیمیاگر تمام فلزی از جمله مانگا/منهوا هایی هست که انیمهشون میتونه از خودِ متریال اصلی هم پیشی بگیره. هر چند من شخصا بعید میدونم اقتباس دندون گیری انجام بدن.
بهترین مانگا/منهوای امسال تا به الان به نظرم spy x family و Saihate no Paladin بودند. حتما بخونیدشون. اولی ترکیب عجیب غریبی از هیناماتسوری و یوتسوبا هستش. دومی هم از معدود مانگاهایی هست که کاملا میشه به چشم یه های فانتزی بهش نگاه کرد و برای بار اِنام این موضوع رو به همه اثبات میکنه که یه داستان تکراری رو (توی اینجا وارد شدن شخصیت اصلی به یه دنیای دیگه) میشه به متفاوتترین شکل ممکن بیان کرد. به نظر من، خوندن آرک اول این مانگا، حتی اگه قصد ادامه دادنش رو ندارین، واقعا واجبه. قشنگ حکم کلاس درس داستان نویسی رو داره. شخصیت پردازی، حس تعلیق و ساختن دنیای داستان به بهترین شکل ممکن انجام شده.
امسال مانگاهایِ اوتامه خیلی روی بورس بودند. اوتامه به بازیهایی میگن که مخاطب اصلیشون دخترها هستند. توی سرزمینی با ستینگ ویکتوریایی و البته با حضور جادو رخ میده. پسر پادشاه قراره با دختر نخست وزیر ازدواج کنه. بعد این دو نفر وارد آکادمی ( همون دانشگاه یا دبیرستان توی اون دنیا) میشن. توی دورانی که توی آکادمی اند، معلوم میشه که دختر نخست وزیر آدم بیخودیه. سر همین موضوع هم آقای شاهزاده عاشق یه دختر معمولی میشه که دختر وزیر داشته اذیتش میکرده. خلاصه ازدواج به هم میخوره . دختر وزیر به سزای اعمالش میرسه. خیلی موضوع اشغالیه، خودم میدونم ولی داستانش ربطی به این نداره. دختری که توی دنیای واقعی این بازی شت رو داره تجربه میکنه، میمیره و وارد دنیای بازی میشه... ولی به جای کدوم شخصیت وارد داستان میشه؟ جای دختر نخست وزیر که قراره بدبخت بشه.
پروتاگونیست داستان همیشه یه دختر پر انرژی و سرزنده هست. داستان خیلی وقتها به مسائل اقتصادی اون دنیا مربوط میشه. بعضی وقتها حالت معمایی پیدا میکنه. به طور کلی تروپهای مشخصی داره، ولی این تروپها برای مخاطب جدیدند. من خودم با همهشون حال میکنم. اینم چند تا از نمونههای خوبش: Otome Game no Hametsu Flag shika nai Akuyaku Reijou ni Tensei shite shimatta... (Title) - MangaDex
محبوب ترین مانگای اوتامه هست. به نظرم اگه میخواید شروع کنید، با همین مانگا شروع کنید. کلیشههای ژانر را به بهترین شکل ممکن پیاده کرده.
Koushaku Reijou no Tashinami (Title) - MangaDex
کار مورد علاقهی خودمه. مسائل اقتصادی و مذهبی دنیا نقش خیلی تعیینکنندهای توی داستان داره. قشنگ با مسائل بانکداری و... هم آشنا میشید. برای شروع ولی پیشنهادش نمیکنم. یه مقدار نوع آرت ممکنه توی چپترهای اول توی ذوق بزنه. ولی اگه از این ژانر خوشتون اومد، باید این مانگا رو بخونید. فضای حاکم به داستان بزرگسالانهتر از سایر مانگاهایِ این ژانر هست.
راستش رو بخوای نه حالش رو دارم نه وقتش رو همین که همت کردم برای ادامش برم مانگا رو بخونم کار بزرگی کردم هرچی صبر کردیم انیمش بیاد اخر علف زیر پامون سبز شد
بعد چند سال با کلی توصیه نشستم پای توکیو غول.دو فصل اول بی نطیر بود.قشنگ خون تو رگ ادم یخ می زد.بزرگترین اشتباهم این بود که بلافاصله فصل سه رو شروع کردم.خئای من این همه تغییر با تغییر کارگردان ؟؟؟؟؟؟نتونستم ادامه بدم بعد دو قسمت شیفت دیلیت کل انیمه.اخه چراچرا تو اوج یه کار این طوری با تغییر کارگردان گند میزنن توش.اون از گیف اف ترون این از توکیو غول؟؟؟؟واقعا چرا شاهکارا باید اخرش به خاک سیاه بشینند
بعد چند سال با کلی توصیه نشستم پای توکیو غول.دو فصل اول بی نطیر بود.قشنگ خون تو رگ ادم یخ می زد.بزرگترین اشتباهم این بود که بلافاصله فصل سه رو شروع کردم.خئای من این همه تغییر با تغییر کارگردان ؟؟؟؟؟؟نتونستم ادامه بدم بعد دو قسمت شیفت دیلیت کل انیمه.اخه چراچرا تو اوج یه کار این طوری با تغییر کارگردان گند میزنن توش.اون از گیف اف ترون این از توکیو غول؟؟؟؟واقعا چرا شاهکارا باید اخرش به خاک سیاه بشینند
خوب شد شیفت دیلیت کردی و ادامه ندادی چون هر چی بیشتر می دیدی به عمق فاجعه بیشتر پی می بردی حالا خودم زیاد فن توکیو غول نیستم و خیلی ناراحت نشدم ولی از فصل ۲ وان پانچ من واقعا ناراحت شدم همش پیش خودم میگم چرا مد هاوس فصل دو رو نساخت اگه می ساخت به هیچ وجه افت نمی کرد مثل هانتر که یک قسمت هم افت نکرد و تا اخر شاهکار بود فقط خدا کنه این بلا سر فصل ۴ اتک نیاد چون سازنده فصل ۴ دیگه wit studio نیست.
یه روز توی Reddit دنبال این میگشتم که ببینم ملت انیمه ملایم و Slice of Life چی پیشنهاد میدن. اونجا بود که چشمام به جمال So Ra No Wo To روشن شد؛ کاری که اصلاً ازش چیزی نمیدونستم، ولی همین که چند دقیقه از قسمت اول گذشت و آهنگ زیبای گروه کالافینا جلوهگری کرد، دیگه حجت بهم تموم شد. در نهایت هم «آوای آسمان» شد یکی از بهترین انیمههایی که تا حالا دیدم و ارادت خاصی بهش دارم.
توصیفاش سخته؛ Sound of the Sky هم ساده و بیادعاس، هم یه چیزایی میخواد بگه. آشناس و درعینحال خاصه. روح همقطارهای قدیمی و جدیدش رو یکجا داره. تیپ شخصیتهاش هم سازگار با کلیشههاس (از نوع خوباش) و هم کلیشه نیست (از نوع بدش). از اون انیمههاست که شخصیتهای اصلی همه دخترن، ولی توی یه محیط نظامی. کاراکترها سربازن، ولی نه اینکه شمشیر و سلاح سهبرابر قدشون بردارن برن یوکای و اینا لوله کنن برگردن. داستان هم آرامشبخشه، هم بهموقعاش با احساسات بدجور بازی میکنه. یه روی انیمه زندگیه و یه روش، سایه جنگ. مثل K-On و کارهای مشابهاش برای موسیقی یه جایگاه خاصی قائله، ولی قرار نیست بَند داشته باشیم. بخوام در یک کلام بگم، یک «انیمه» متعادله؛ معجون دلنشینی از واقعگرایی و فانتزی. و اینکه چقدر در حقاش کم لطفی شده و کمتر پیش میاد ازش اسمی ببرن.
و خب بله، کار بینقصی نیست و یه جاهای کوچیکی استودیو زده جاده خاکی، ولی برای مخاطبهایی که به این سبک علاقه داشته باشن اهمیتی نداره. خب پرحرفی نکنم؛ چند ماهی از تماشای So Ra No Wo To میگذره، ولی هنوز شیرینیاش یادمه و اگه اهل این سبک کارها باشین فکر میکنم برای شما هم همینطور باشه.
پ.ن: موسیقی تیتراژش واقعاً حرف نداره و اولین حضورش تو انیمه استادانهست. بهخاطر اون هم که شده قسمت اول رو ببینین.
پ.ن ۲: الان دیدم یکی تو ردیت دربارهاش گفته: «نامهی عاشقانهای برای انسانیت». چه خوب گفته.
خوب شد شیفت دیلیت کردی و ادامه ندادی چون هر چی بیشتر می دیدی به عمق فاجعه بیشتر پی می بردی حالا خودم زیاد فن توکیو غول نیستم و خیلی ناراحت نشدم ولی از فصل ۲ وان پانچ من واقعا ناراحت شدم همش پیش خودم میگم چرا مد هاوس فصل دو رو نساخت اگه می ساخت به هیچ وجه افت نمی کرد مثل هانتر که یک قسمت هم افت نکرد و تا اخر شاهکار بود فقط خدا کنه این بلا سر فصل ۴ اتک نیاد چون سازنده فصل ۴ دیگه wit studio نیست.