Multi Platform Alan Wake II

سازنده
Remedy
تاریخ انتشار
27 October
ناشر
Epic Games
پلتفرم‌ها
  1. PC
  2. PlayStation 5
  3. Xbox Series X|S

Alan Wake II

FGNa5MZXwAErZAM.png
This story is a monster. And monsters wear many faces.

پس از 11 سال انتظار سرانجام Remedy Entertainment در طی مراسم The Game Awards 2021 با انتشار تریلر سینماتیک از Alan Wake 2 رونمایی کرد.
بعد از نمایش تریلر Alan Wake 2 سم لیک خالق و نویسنده بازی اعلام کرد که Alan Wake 2 اولین عنوان در سبک وحشت و بقای استودیو Remedy خواهد بود. Sam Lake در ادامه بیان کرد که در حین توسعه قسمت اول همزمان بر روی Alan Wake 2 هم کار میشده، و در طول این سالیان بارها ایده ها و کانسپت دنیای Alan Wake 2 تغیر کرده که هر بار بهتر از ایده قبلی در مسیر مثبتی تغیر کرده. Sam Lake در ادامه افزود، در طی 10 سال گذشته Remedy Entertainment بر روی هر پروژه ای که کار کرده اند همیشه مشتاقانه با یک تیم اصلی کوچک در حال توسعه Alan Wake 2 بوده. از آنجایی Control 2019 و Alan Wake در یک جهان جریان دارند بسته الحاقی AWE دنیای Alan Wake و Control را به هم متصل کرد و اشاره هایی به Alan Wake 2 شد. Sam Lake همچنین اعلام کرد برای لذت بردن از Alan Wake 2 نیازی به تجربه عناوین قبلی (Control و Alan Wake) نیست، ولی کسانی که مشتاق باشند با تجربه عناوین قبلی با پس زمینه Alan Wake 2 بیشتر آشنا خواهد شد. در حالیکه قسمت اول Alan Wake المان های "ترس" داشت ولی یک بازی اکشن ماجراجویی بود، Alan Wake 2 اولین ساخته survival horror ( وحشت و بقا) Remedy Entertainment خواهد بود به گفته Sam Lake عنوان Alan Wake 2 برداشت آنها از ژانر وحشت بقا است که نوید یک تجربه خاص و محصر به فرد را میدهد.
Sam Lake در نهایت اعلام کرد که در تابستان سال 2022 اطلاعات بیشتری از بازی به اشتراک گذاشته خواهد شد.
Alan Wake 2 در سال 2023 برای کنسول های نسل 9( PlayStation 5, Xbox Seris X/S) و PC منتشر خواهد شد.

تاپیک آپدیت خواهد شد...
 
آخرین ویرایش:
بازی یه جوریه حتی پیش میاد نیم ساعت الی یک ساعت درگیر یه بخش از مرحله میشم
به شدت گیج کننده ست و اصلا هیچ راهنمایی نداره بگه فلان کار رو بکن
تو همین ایستگاه مترو من یه ساعت گیر کردم واردش میشدم چیزی نبود تا لامپ رو روشن کنم شانسی رفتم چند خیابون پایینتر اونجا یه چراغ روشن کردم تاکسی تبدیل به ماشین پلیس شد همینطور که ناامیدانه داشتم میرفتم گفتم بزار برم دوباره چک کنم ایستگاه مترو رو شاید خوب نگشتم رفتم دیدم چراغ روشن شد تعجب کردم از نت سرچ کردم دیدم برای روشن کردن لامپ مترو باید اون لامپ چند خیابون پایینتر هم روشن میبود!!خب یه اشاره ای میکردن راه دوری نمیرفت
بازی قشنگیه ولی میرم پاش میشینم با سردرد میام بیرون خیلی نامفهومه راهنمایی چیزی نداره اینجوری حقیقتا حال نمیده و بیشتر پلیر رو عصبی میکنه
 
بازی یه جوریه حتی پیش میاد نیم ساعت الی یک ساعت درگیر یه بخش از مرحله میشم
به شدت گیج کننده ست و اصلا هیچ راهنمایی نداره بگه فلان کار رو بکن
تو همین ایستگاه مترو من یه ساعت گیر کردم واردش میشدم چیزی نبود تا لامپ رو روشن کنم شانسی رفتم چند خیابون پایینتر اونجا یه چراغ روشن کردم تاکسی تبدیل به ماشین پلیس شد همینطور که ناامیدانه داشتم میرفتم گفتم بزار برم دوباره چک کنم ایستگاه مترو رو شاید خوب نگشتم رفتم دیدم چراغ روشن شد تعجب کردم از نت سرچ کردم دیدم برای روشن کردن لامپ مترو باید اون لامپ چند خیابون پایینتر هم روشن میبود!!خب یه اشاره ای میکردن راه دوری نمیرفت
بازی قشنگیه ولی میرم پاش میشینم با سردرد میام بیرون خیلی نامفهومه راهنمایی چیزی نداره اینجوری حقیقتا حال نمیده و بیشتر پلیر رو عصبی میکنه

۱. زبان بلد نیستی
۲. به علایم و نشانه های محیط توجه نمیکنی و بزن در رو (!) بازی میکنی

از این دو حالت از نظر دوستان خارج نیست.. فلذا تقصیر بازی ننداز لطفا :-"
 
alan wake بازی است،که با مفاهیم سر و کار دارد،از این جهت محیط نیز در راستا با همین نگرش است،اتمسفر تاریک،مهیب و اغوا گر است،و چون رمدی بازی بزن درو نمی سازد،باید با کمی تامل راهتان را بیابید،رسالت رمدی از این بازی گشت و گذاری در ناخودآگاه ذهن انسان است،پس گم شدن در بازی کم ترین چیزی است که شما با آن سر و کار دارید،بازی مکاشفه ای بین واقعیت و خیال است،و مرز این دو بصورت ابهام آمیزی غیر قابل تشخیص است،دیالوگ ها و داستان در بازی ملزم به گشت و گذار در محیط است،و بدون کند و کاو مناطق،تنها یک پیدا روی طولانی رو به جلو است.
 
بازی یه جوریه حتی پیش میاد نیم ساعت الی یک ساعت درگیر یه بخش از مرحله میشم
به شدت گیج کننده ست و اصلا هیچ راهنمایی نداره بگه فلان کار رو بکن
تو همین ایستگاه مترو من یه ساعت گیر کردم واردش میشدم چیزی نبود تا لامپ رو روشن کنم شانسی رفتم چند خیابون پایینتر اونجا یه چراغ روشن کردم تاکسی تبدیل به ماشین پلیس شد همینطور که ناامیدانه داشتم میرفتم گفتم بزار برم دوباره چک کنم ایستگاه مترو رو شاید خوب نگشتم رفتم دیدم چراغ روشن شد تعجب کردم از نت سرچ کردم دیدم برای روشن کردن لامپ مترو باید اون لامپ چند خیابون پایینتر هم روشن میبود!!خب یه اشاره ای میکردن راه دوری نمیرفت
بازی قشنگیه ولی میرم پاش میشینم با سردرد میام بیرون خیلی نامفهومه راهنمایی چیزی نداره اینجوری حقیقتا حال نمیده و بیشتر پلیر رو عصبی میکنه
منم دقیقا همین قسمت از بازی گیر کرده بودم و یک ساعتی درگیرش بودن


شما هر نوری که با اون وسیله جذب میکنی سمت راست پایین تصویر به نورهات اضافه میشه...واسه بعضی قسمت ها مثل همینجا احتیاج به جمع کردن دو تا نور هست که یکیش رو باید از ماشین پلیس جمع کنی
تا با یکی بتونی ایستگاه رو باز کنی بری داخلش و با یکی داخل ایستگاه رو روشن کنی

همیشه در قسمت های الن ویک حواست به تعداد نورهایی که داری باشه چون به دردت میخوره
 
alan wake بازی است،که با مفاهیم سر و کار دارد،از این جهت محیط نیز در راستا با همین نگرش است،اتمسفر تاریک،مهیب و اغوا گر است،و چون رمدی بازی بزن درو نمی سازد،باید با کمی تامل راهتان را بیابید،رسالت رمدی از این بازی گشت و گذاری در ناخودآگاه ذهن انسان است،پس گم شدن در بازی کم ترین چیزی است که شما با آن سر و کار دارید،بازی مکاشفه ای بین واقعیت و خیال است،و مرز این دو بصورت ابهام آمیزی غیر قابل تشخیص است،دیالوگ ها و داستان در بازی ملزم به گشت و گذار در محیط است،و بدون کند و کاو مناطق،تنها یک پیدا روی طولانی رو به جلو است.

نگاه قابل تاملیه... منتها مدیوم Video Game (با تبعیت از مفهوم Game) قبل از هرچیز سرگرمی رو قرار میده و این گاها کار رو خیلی سخت و تریکی میکنه برای بازیساز. در واقع گرایانه ترین گیم ها سقوط از ارتفاع و مجروح شدن, منجر به لنگ زدن کرکتر تا تیتراژ پایانی بازی نمیشه. یا هیچ گیمی پلیر رو با اضطرار در "اجابت مزاج" که از واقعیات زندگی واقعی هست روبرو نمیکنه. (بجز No More Heroes که حقیقتا جنبه فان داره اونجا هم و طبیعتا کاری با شبیه ساز زندگی روزمره چون سری Sims نداریم)
حرکت در لبه تیغ ؛سرگرم کنندگی-واقع گرایی؛ قطعا چالش بزرگیه و نمیشه انتظار داشت همه و همیشه به سلامت ازش خارچ بشن.
 
آخرین ویرایش:
  • Like
Reactions: Taha75
نگاه قابل تاملیه... منتها مدیوم Video Game (با تبعیت از مفهوم Game) قبل از هرچیز سرگرمی رو قرار میده و این گاها کار رو خیلی سخت و تریکی میکنه برای یازیساز. در واقع گرایانه ترین گیم ها سقوط از ارتفاع و مجروح شدن, منجر به لنگ زدن کرکتر تا تیتراژ پایانی بازی نمیشه. یا هیچ گیم حتی سندباکسی پلیر رو با اضطرار در "اجابت مزاج" که از واقعیات زندگی واقعی هست روبرو نمیکنه. (بجز No More Heroes که حقیقتا جنبه فان داره اونجا هم و طبیعتا کاری با شبیه ساز زندگی روزمره چون سری Sims نداریم)
حرکت در لبه تیغ ؛سرگرم کنندگی-واقع گرایی؛ قطعا چالش بزرگیه و نمیشه انتظار داشت همه و همیشه به سلامت ازش خارچ بشن.
منظور از واقعیت،واقعیت دنیای بازی است،نه آن چیزی که ما با آن سر و کار داریم،پستم را درست نخوانده اید،یا اشتباه خوانده اید،در هر صورت من موافق آنم که رسالت صنعت گیم چیزی جز سرگرمی نیست، وalan wake هم خارج از مفاهیم کلی روانشناختی نهایتا برای سرگرمی ساخته شده است.
 
  • Cool
Reactions: Taha75
منظور از واقعیت،واقعیت دنیای بازی است،نه آن چیزی که ما با آن سر و کار داریم،پستم را درست نخوانده اید،یا اشتباه خوانده اید

اتفاقا کاملا متوجه منظورتون شدم. وگرنه بدیهیست که در دنیای حقیقی با مسایلی که جناب ویک در Dark Place و حتی خانم اندرسون در Bright Falls دست به گریبان هستند, درگیر نیستیم!
 
  • Like
Reactions: Taha75
منم بازیو چند روز پیش تموم کردم، ی نقد کوتاه بخوام بنویسم اینه ک بازی واقعا خیلی خوب و لذت بخش بود حس ترس رو خوب انتقال میداد ، گیم پلی ، گرافیک ، صداگذاری عالی بودن تنها چیزی ک برا من خیلی رو مخ بود افت فریم بازی بود (روی ps5 بازی کرد) ، برعکس کنترل ک خیلی خوب و روون اجرا میشد واقعا عجیب بود برام چرا الن ویک اینقد افت فریم داره، منم مث اکثر بچه ها مراحل ساگا برام بهتر بود چون بنظرم اون حس اینونتوری و آپگرید اسلحه ها خیلی شبیه RE بود خصوصا ارتقا اسلحه ها و مدیریت اینونتوری.
برای من ک کلا اهل سینگل پلیر هستم واقعا بازی غنی و پر باری بود، کل پلی تایمم هم 30 ساعت شد ، مشکلی هم با مراحل نداشتم فقط چون بازی خیلی داستان محور بود نیاز ب زبان داشت، خصوصا مراحل الن.
تنها چیزی ک شاید بشه بهش ایراد گرفت همون پیدا کردن کلید جعبه ها بود ک بعضیا رو واقعا ی جاهایی قایم کرده بودن ک دیگه نیاز ب عقل جن داشت :دی یعنی بعضیا رو من حتی تا کنارشون هم میرفتم ولی نمیدیدمشون و فک میکردم بازی باگ خورده و میرفتم یوتوب میدیدم همون جایی بود ک صد بار از کنارش رد شدم. ولی خدایی این ایده ک توی جعبه ها مسئله ریاضی گذاشته بودن جالب بود و آدم رو ب فکر وا میداشت :دی

در کل تنها ایراد ک میتونم بگیرم فقط همین کلید های قفل صندوق ها بود دیگه مشکلی تو بازی ندیدم و ی مورد دیگه هم جامپ اسکر ها رو مخ بود چون یهو ی عکس و صدای ناجور میومد رو صفحه ، خب این چیزا رو آدم موقع دیدن فیلم کمدی هم ببینه میپره هوا چ برسه ب ب بازی ترسناک :دی بنظرم صرفا جای اینکه ی عکس و صدای گوش خراش بیاد رو صفحه میشد ی دشمن بپره جلو آدم و ی اتفاق تو بازی بیوفته البته همینم بعد از ی مدت عادی میشد من تنها جایی ک از جام پریدم یکی همون اوایل بازی بود پرونده نایتنگل یکی هم مرحله خانه سالمندان و سینتیا .

بهترین مرحله بازی برای من مرحله خانه سالمندان و اون سینتیای پیرِ سگ بود :دی واقعا اون حس قدم زدن تو راهرو های تاریک بیمارستان و زیر زمین و خوده ساختمان خیلی بهم چسبید. بعدشم همون مرحله ک ثور و اودین میومدن کنار ساحل، من یاد اون کلیپ افتادم ک یارو میگفت بلک متال یعنی ما اینقد مینوازیم ک بِلو جین ظهور کند :)) اینام آخرش اینقد نواختن تا اسکرچ ظهور کرد :دی

ی مورد دیگه هم ک بخوام ایراد بگیرم اینه ک رمدی دیگه خییییلیییی داره روی دنیای بازیاش مانور میده و این باعث پیچیده شدن بازی ها میشه، البته کاملا سلیقه ای هست و خیلی ها هم ممکنه حال کنن باهاش ولی مثلا کنترل رو با اینکه تموم کردم ولی اصلا با داستانش حال نکردم بس ک پیچیده بود ، حتی با اینکه کلی ویدیو در موردش دیدم ولی بازم ارتباط برقرار نکردم باهاش. این در مورد الن ویک هم صدق میکنه، با اینکه داستان بازی خیلی قوی بود ولی بازم خیلی جا های داستان گُنگ بود برام.
 
منم بازیو چند روز پیش تموم کردم، ی نقد کوتاه بخوام بنویسم اینه ک بازی واقعا خیلی خوب و لذت بخش بود حس ترس رو خوب انتقال میداد ، گیم پلی ، گرافیک ، صداگذاری عالی بودن تنها چیزی ک برا من خیلی رو مخ بود افت فریم بازی بود (روی ps5 بازی کرد) ، برعکس کنترل ک خیلی خوب و روون اجرا میشد واقعا عجیب بود برام چرا الن ویک اینقد افت فریم داره، منم مث اکثر بچه ها مراحل ساگا برام بهتر بود چون بنظرم اون حس اینونتوری و آپگرید اسلحه ها خیلی شبیه RE بود خصوصا ارتقا اسلحه ها و مدیریت اینونتوری.
برای من ک کلا اهل سینگل پلیر هستم واقعا بازی غنی و پر باری بود، کل پلی تایمم هم 30 ساعت شد ، مشکلی هم با مراحل نداشتم فقط چون بازی خیلی داستان محور بود نیاز ب زبان داشت، خصوصا مراحل الن.
تنها چیزی ک شاید بشه بهش ایراد گرفت همون پیدا کردن کلید جعبه ها بود ک بعضیا رو واقعا ی جاهایی قایم کرده بودن ک دیگه نیاز ب عقل جن داشت :D یعنی بعضیا رو من حتی تا کنارشون هم میرفتم ولی نمیدیدمشون و فک میکردم بازی باگ خورده و میرفتم یوتوب میدیدم همون جایی بود ک صد بار از کنارش رد شدم. ولی خدایی این ایده ک توی جعبه ها مسئله ریاضی گذاشته بودن جالب بود و آدم رو ب فکر وا میداشت :D

در کل تنها ایراد ک میتونم بگیرم فقط همین کلید های قفل صندوق ها بود دیگه مشکلی تو بازی ندیدم و ی مورد دیگه هم جامپ اسکر ها رو مخ بود چون یهو ی عکس و صدای ناجور میومد رو صفحه ، خب این چیزا رو آدم موقع دیدن فیلم کمدی هم ببینه میپره هوا چ برسه ب ب بازی ترسناک :D بنظرم صرفا جای اینکه ی عکس و صدای گوش خراش بیاد رو صفحه میشد ی دشمن بپره جلو آدم و ی اتفاق تو بازی بیوفته البته همینم بعد از ی مدت عادی میشد من تنها جایی ک از جام پریدم یکی همون اوایل بازی بود پرونده نایتنگل یکی هم مرحله خانه سالمندان و سینتیا .

بهترین مرحله بازی برای من مرحله خانه سالمندان و اون سینتیای پیرِ سگ بود :D واقعا اون حس قدم زدن تو راهرو های تاریک بیمارستان و زیر زمین و خوده ساختمان خیلی بهم چسبید. بعدشم همون مرحله ک ثور و اودین میومدن کنار ساحل، من یاد اون کلیپ افتادم ک یارو میگفت بلک متال یعنی ما اینقد مینوازیم ک بِلو جین ظهور کند :)) اینام آخرش اینقد نواختن تا اسکرچ ظهور کرد :D

ی مورد دیگه هم ک بخوام ایراد بگیرم اینه ک رمدی دیگه خییییلیییی داره روی دنیای بازیاش مانور میده و این باعث پیچیده شدن بازی ها میشه، البته کاملا سلیقه ای هست و خیلی ها هم ممکنه حال کنن باهاش ولی مثلا کنترل رو با اینکه تموم کردم ولی اصلا با داستانش حال نکردم بس ک پیچیده بود ، حتی با اینکه کلی ویدیو در موردش دیدم ولی بازم ارتباط برقرار نکردم باهاش. این در مورد الن ویک هم صدق میکنه، با اینکه داستان بازی خیلی قوی بود ولی بازم خیلی جا های داستان گُنگ بود برام.
دنیای رمدی زیاد پیچیده نیست، یوتیوبر ها پیاز داغشو زیاد میکنن :دی من یادمه یه سری ویدیو های خیلی عجیب غریب و پیچیده درباره شخصیت سرایدار تو Control دیده بودم همه شون هم آخر بیخود بودن :))
کنترل هم پیچیدگی هاش زیاد مهم نیست چون برگرفته از SCP هست که هر کی میاد توش یه چیز مبهمی به قصد ترسوندن مخاطب مینویسه مثل اون یخچاله یا اوایل بازی که ژنراتور ساختمون در واقع رئیس قبلی سازمان هستش و این رو فقط از طریق شوخی و خنده به مخاطب میرسونن، فقط مهم اینه که آخرش دوزاری بیفته که کل بازی زاده ذهن الن ویک هست که شخصیت های اصلی رو برای مبارزه با Dark presence خلق کرده
 
دنیای رمدی زیاد پیچیده نیست، یوتیوبر ها پیاز داغشو زیاد میکنن :D من یادمه یه سری ویدیو های خیلی عجیب غریب و پیچیده درباره شخصیت سرایدار تو Control دیده بودم همه شون هم آخر بیخود بودن :))
کنترل هم پیچیدگی هاش زیاد مهم نیست چون برگرفته از SCP هست که هر کی میاد توش یه چیز مبهمی به قصد ترسوندن مخاطب مینویسه مثل اون یخچاله یا اوایل بازی که ژنراتور ساختمون در واقع رئیس قبلی سازمان هستش و این رو فقط از طریق شوخی و خنده به مخاطب میرسونن، فقط مهم اینه که آخرش دوزاری بیفته که کل بازی زاده ذهن الن ویک هست که شخصیت های اصلی رو برای مبارزه با Dark presence خلق کرده
آره این چندتا ویدئوی آخر که در مورد نحوه بازیسازیشون دیدم خود sam lake به این شیوه بازیسازیشون میگه "New Weird".
خودش هم توضیح کامل میده که من تو چهار-پنج خط خلاصه میکنم.
Control, Remedy's latest Metroidvania inspired action/adventure game, is a great game all around. Arguably, though, the star of it all is the setting, which is described in-game as 'paranatural'.

Speaking with GamesBeat, Sam Lake (the artist name of Sami Antero Järvi), the renown Remedy writer and actor that gave the face to Max Payne, discussed the intricacies of this new setting featured in Control. He described it as inspired by the 'new weird' literary genre.

"What was really interesting to me as an idea for Control — we were taking the genre of the “new weird,” this literary genre, which takes this approach that we’re dealing with things we don’t understand fully. It can’t be explained satisfactorily and handed to you like, “Here’s the answer and this is what it’s all about.”"

"Balancing that, you still have a very strong idea yourself that it’s about these things. But then having that constraint of never spelling things out. Walking that tightrope so everybody has enough to piece together and form a theory, but not so much that we take away the opportunity to do that and just hand the explanation to you. That, in some ways, excites me in the genre of new weird, reading these stories. I find my interest sparked when something is well-made and it feels to me like I’m not quite smart enough to understand everything."

"I know that for some people that’s a total turn-off. But for me it’s interesting. Sometimes it’s even like — that draws me toward David Lynch, his work. It’s very dreamlike. When I watch the latest season of Twin Peaks, say, I feel happy watching it. I feel like I’m in safe hands. It’s hard to understand, and yet it feels right. It feels like there is a meaning. Nothing breaks that in any way. It’s very well-made."

"I almost come to a point where I don’t even need to figure out the exact meaning. I have this safe feeling. Life confuses us, confuses me, many times. There aren’t always ready right answers in life. I feel that in art, you don’t need everything spelled out to you, as long as it’s well-made. The badly-made version is that it pulls you out of it and you start to doubt that it means anything. There are enough mistakes that it doesn’t add up. Then it collapses and it’s ruined. It’s a careful balancing act. That’s very much what we were trying to do in Control, to create a feeling like that."


اینطوری کار میکنه که بازی داستان داره و اتفاقا جذابه ولی پلیر که بازی میکنه کل 100 درصد داستان بازی براش تو صورتش بازگو نمیشه.
بخشهایی از اون مثل رمز و راز میمونه و پلیرهای مختلف دیدگاه خودشون رو نسبت به اون پیدا میکنن.
انگار سر نخ رو میگیرین ولی وارد یک هزارتو میشین که خروجیها با اینکه یکسانه ولی حین رسیدن به خروجی شاخ و برگها و مسیرهای فرعی مختلفی رو میشه تجربه کرد.

در نهایت داستان بازی تو عمق وجودت نفوذ میکنه و میتونی ازش به عنوان بهترین بازی داستانگوی سال اسم ببری ولی اگه بخوای داستان رو برای کسی با جزئیات تعریف کنی نمیدونی باید از کجا شروع کنی و چطور اصلا میتونی این کار رو بکنی!
میگی داستان خفنه ولی من اونقدری باهوش نیستم که بتونم تیکه هارو کنار هم بچینم که برات یه تصویر بزرگ بسازم و کامل تعریفش کنم.

البته واقعا درست درآوردن این خیلی زحمت داره و کار سختیه.
اینکه از اونور بوم نیفتی و تعادل رو برقرار کنی.
================
سم لیک به عنوان منبع از کارهای دیوید لینچ تو سینما مثال میزنه.
تو دنیای کتابها هم خیلی نمونه های خوب و فوق العاده ای ازش داریم.

تو بازیها هم که کم نمونه نداریم مثل بازیهای فرام سافتور و... هم میشه نام برد که سالهاست اینطور بازی میسازن.
ریترنال رو داشتیم.
البته دوز این نوع داستانگویی اونجاها بالا و پایین هم داره.
و حتما بازیهای رمدی خیلی خیلی از این لحاظ داستانِ تو سطح بیشتری رو به نسبت اون مثال ها بازگو میکنن.

===============
این ویدئوی آخری رو که گذاشتم میشه گفت تقریبا حول همین مورد داره صحبت میکنه.
 
دنیای رمدی زیاد پیچیده نیست، یوتیوبر ها پیاز داغشو زیاد میکنن :D من یادمه یه سری ویدیو های خیلی عجیب غریب و پیچیده درباره شخصیت سرایدار تو Control دیده بودم همه شون هم آخر بیخود بودن :))
کنترل هم پیچیدگی هاش زیاد مهم نیست چون برگرفته از SCP هست که هر کی میاد توش یه چیز مبهمی به قصد ترسوندن مخاطب مینویسه مثل اون یخچاله یا اوایل بازی که ژنراتور ساختمون در واقع رئیس قبلی سازمان هستش و این رو فقط از طریق شوخی و خنده به مخاطب میرسونن، فقط مهم اینه که آخرش دوزاری بیفته که کل بازی زاده ذهن الن ویک هست که شخصیت های اصلی رو برای مبارزه با Dark presence خلق کرده
البته تا جایی که یادمه اینکه جسی و هیس ساخته آلن ویک هست باز هم یکی از تئوری ها هست و حتمی نیست
 

کاربرانی که این گفتگو را مشاهده می‌کنند

Top
رمز عبور خود را فراموش کرده اید؟
اگر میخواهی عضوی از بازی سنتر باشی همین حالا ثبت نام کن
or