ماجراجویی در دنیای ارواح
Publisher:
Capcom
Developer:
Capcom
Genre:
Adventure, Puzzle
Tags:
Mystery, Supernatural
Players:
1
Release Date:
11th Jan 2011
کپکام یکی از بزرگ ترین شرکت های بازیسازی ژاپن است. که اززمان تأسیس خود عناوین متعددی را عرضه و به موفقیت های چشم گیری دست پیدا کردهاست. با این که اکثر این موفقیت ها مدیون بازیسازهای معروف و خوش سابقه این شرکت بوده اما کپکام در سال های گذشته با آن ها به خوبی رفتار نکرده و باعث شد تابسیاری از این بازیسازها از کپکام جدا شده و اکنون تبدیل به رقیبی جدی شوند. ایندر حالی است که به طور کلی عملکرد کپکام به جز چند نمونه در این نسل راضی کننده نبوده و شاهد این بوده ایم که با عرضه عناوینی متوسط یا ضعیف خاطره خوب بازی های قدیمی خود را نیز از بین برده است.
با این که اثر بازیبازها و منتقدین عملکرد کلی کپکام را در این نسل راضی کننده نمی دانند اما بایستی به این مسئله توجه کرد کهپلتفرمی همچون DS برخلاف نمونه های دیگر شاهد عناوین خوبی از سوی این شرکت بازیسازیبوده، عناوینی که هر کدام در زمینه ای دارای خلاقیت و نکات مثبت مختلفی هستند. یکیاز این عناوین (Ghost Trick (GT است که سعی و تلاش خود را بر روی ترکیب سبک ماجراجویی و پازل گذاشته و در انجام این کار موفق نیز بوده.
مرز مابین دو دنیا
بخش عمده ای از GT مربوط به داستان و نحوهپرداخت آن می شود که تا حدودی شبیه به سری بازی های AceAttorney طراحی شده، شباهتی که مسلماً به خاطر یکسان بودن سازنده این دو بازی به وجود آمده است.بازی از جایی شروع می شود که شخصیتی بی نام (در ابتدای بازی) توسط کارآگاهی به ناملین (Lynne) کشته شده و در ادامه به صورت یک روح در می آید.
تفاوتی که در این میان وجود دارد مربوط به همین روح است که بر خلاف روح های معمول داستان های تخیلی بی آزار و یا خراب کار نیست و تنها مشکلی که دارد از دست دادن حافظه خود است کهباعث شده تا با شخصیت های دیگر موجود در داستان ارتباط برقرار کرده تا در نهایتمتوجه این مسئله شود که چه هویتی داشته و به چه دلیلی توسط لین از پا در آمده است.این روح که تنها تا صبح فردای ماجرای به قتل رسیدن خود وقت دارد می بایستی توسطبازیباز کنترل شده و با رفتن به بخش های مختلف شهر و در ادامه ارتباط بر قرار کردن با افرادی خاص در نهایت از راز و رمز حادثه ای که گریبان گیرش شده پرده بر دارد.
تمامی روند داستانی سرایی بازی به کمک دیالوگ های رد و بدل شده ما بین شخصیت هابازگو می شود و تنها در بعضی مواقع شاهد یک سری فلش بک هستیم که همچون ظاهر اصلیبازی به نمایش در می آیند و تفاوتی با دیگر بخش های بازی ندارند. داستان GT شاید در ابتدا کمی گنگبوده و جاذبه لازم را نداشته باشد اما در ادامه و با مشخص شدن یک سری از جزئیاتبازیباز را در خود غرق کرده و تا انتها همراه می کند. این در حالی است که یکی ازعوامل جذابیت داستان شخصیت پردازی های مناسب و جالب بازی هستند که هر کدام دارایشخصیت های منحصر به فردی بوده و با کلیشه های رایج داستان های رمز آلود و کاراگاه ی متفاوت هستند.
این شخصیت ها به نحوی با یکدیگر ارتباط بر قرار می کنند که بازیبازبتواند با کمی دقت از جزئیات اهداف و علایق آن ها خبر شود. مسئله ای که با وجودنبود ظرافت های تصویری امری قابل توجه است. اما مشکلی که در انتهای بازی گریبانگیر داستان می شود.
شتاب زدگی در بازگو کردن وقایعی است که در تمامطول بازی توضیح داده نشده و مدام به لحظات انتهایی موکول شده اند. این مشکل باعثشده تا با مشخص شدن تمامی جوانب ماجرای مورد نظر به یک باره بازیباز این احساس راپیدا کند که تمام کارها و جان هایی که نجات داده نه تنها هیچ سودی برای خود نداشتهبلکه چیزی را برای وی تغییر نمی دهد. در اصل بازیباز به طرزی کاملاً نامناسب درانتهای بازی به حاشیه رانده و از خط اصلی داستان خارج شده و اهمیتی پیدا نمی کند.نکته ای که باعث می شود تا بازیباز و شخصیت اصلی تبدیل به یک راوی داستان شوند تانقش اصلی و قهرمان بازی که در GT فردی دیگر است.
خنجر زمان
گیم پلی کلی بازی بر خلاف دیگر عناوین موجود در این سبکتمرکز خود را بر روی معماها گذاشته است. بازیبازها که در ابتدای بازی در نقش یکروح ظاهر می شود قادر به حرکت مابین اجسام بی جان موجود در محیط است که با بهنمایش در آوردن یک نقطه نورانی از دیگر اجزای محیط جدا شده اند. در حالت کلی هرمرحله از بازی روند عادی خود را طی می کند اما بازیباز با وارد شدن به دنیای روحها این نقطه های ذکر شده را دیده و قادر به حرکت بر روی آن ها است. در کنار اینمسئله بایستی به قابلیت ایجاد تغییر بر روی یک سری از اجسام مشخص شده نیز اشارهکرد که در دنیای واقعی و توسط بازیباز انجام می شوند. به طور مثال بازیباز بر روییک یخچال قرار گرفته باشد در دنیای واقعی می تواند درب این یخچال را باز کرده و بامحیط اطراف خود تعامل داشته باشد. نکته دیگر در مورد قابلیت ارتباط برقرار کردن بابدن افرادی است که جان خود را از دست داده اند. روح این افراد به هیچ وجه قابلیتهای بازیباز را نداشته و پس از مرگ بر روی بدنشان باقی می ماند. این مسئله فرصتیرا برای بازیباز به وجود می آورد که با حرکت در محیط و رساندن خود به بدن بی جانشخصیت های دیگر با روح آن ها ارتباط بر قرار کرده و از قابلیت دیگر بازی بهره ببرد. در زمان بر قراری ارتباط بازیباز می تواند زمان را به 4 دقیقه قبل از مرگفرد مورد نظر برده و از مرگ او به نحو ی جلوگیری کند.
اگر بازیباز موفق به این شود بعد از زنده شدن فرد ذکر شده وی می تواند به راحتی با بازیباز ارتباط برقرار کردهو اطلاعات مورد نظر را در اختیار وی قرار دهد. کلیت گیم پلی GT تشکیل شده از همین رونداشاره شده که در آن بازیباز مدام جان افراد مختلفی را با ایجاد تغییرات و حرکت درمحیط نجات داده و اطلاعاتی را در مورد خود به دست می آورد. البته این مسئله نیزقابل ذکر است که در بخش پایانی بازی شخصیت دیگری نیز همراه بازیباز می شود کهقابلیت تعویض اشیای یک شکل را با یکدیگر فراهم می کند که در بعضی مراحل کارسازاست. گیم پلی دراین عنوان به طور کلی مشکل اساسی ای ندارد و سازندگان به خوبیتوانسته اند تا بخش های چالش برانگیزی را در آن طراحی کنند اما به وجود آمدن یکتمرکز اصلی بر روی داستان این بخش از بازی به رتبه دوم اهمیت وارد می شود. در اصلاین گونه باید گفت که در GT این داستان است که در حال روایت بوده و بازیباز در طول آن لحظاتکوتاهی را به بازی می پردازد. اگر به نحوی داستان و گیم پلی بازی در دو بخش مجزا وپشت سر یکدیگر قرار می گرفتند مسلماً شاهد یک داستان منسجم تر و البته گیم پلیبهتری بودیم که همچون حالت اکنون از هم گسیخته نبود.
زنده تر از همیشه
بر خلاف سری بازی هایAceAttorney کهتمرکز خود را بر روی طراحی کلی محیط و شخصیت ها گذاشته بود، در GT شاهد این هستیم کهجزییات مورد توجه قرار گرفته اند. دلیل اصلی این امر چیزی جز ساختار گیم پلی بازینیست که باعث شده تا بازیساز دقت بیشتری را برای طراحی اجزای محیط گذاشته و درکنار آن از یک سری طراحی شخصیت جالب و کاملاً پویا نیز بهره برده تا به خوبی بتواندداستان بازی را پیش ببرد. این شخصیت ها از دید انیمیشن نیز در صف عناوین عالی حالحاضر نیز طبقه بندی می شوند.
طراحی انیمیشن های شخصیت ها بسیار خوب بوده و به نوعی خصوصیت فرد مورد نظر را شکل می دهد. این در حالی است که بازی از لحاظ موسیقی و صداگذاری حرف زیادی برای گفتن ندارد و در طول بازی یک تم کلی را تکرار می کند که درانتهای آن بیش از گذشته تکراری به نظر می رسد. GT از آن دست بازی هاییاست که تمرکز اصلی خود را بر روی روایت داستان گذاشته اما بر خلاف آن ها دارای گیمپلی خوبی نیز هست که مشکلی همچون کوتاه بودن و از هم گسستگی را یدک می کشد. عنوانیکه می توانست به کمک تقسیم مناسب در زمینه داستان و گیم پلی عملکرد بسیار بهتری رابه نمایش در آورد.
نکات مثبت:
داستان پررمز و راز، شخصیت پردازی مناسب، گیم پلی جذاب،انیمیشن های فوق العاده و دقت به جزییات محیط.
نکات منفی:
تمرکز بیش از حد بر روی داستان
Publisher:
Capcom
Developer:
Capcom
Genre:
Adventure, Puzzle
Tags:
Mystery, Supernatural
Players:
1
Release Date:
11th Jan 2011
با این که اثر بازیبازها و منتقدین عملکرد کلی کپکام را در این نسل راضی کننده نمی دانند اما بایستی به این مسئله توجه کرد کهپلتفرمی همچون DS برخلاف نمونه های دیگر شاهد عناوین خوبی از سوی این شرکت بازیسازیبوده، عناوینی که هر کدام در زمینه ای دارای خلاقیت و نکات مثبت مختلفی هستند. یکیاز این عناوین (Ghost Trick (GT است که سعی و تلاش خود را بر روی ترکیب سبک ماجراجویی و پازل گذاشته و در انجام این کار موفق نیز بوده.
مرز مابین دو دنیا
بخش عمده ای از GT مربوط به داستان و نحوهپرداخت آن می شود که تا حدودی شبیه به سری بازی های AceAttorney طراحی شده، شباهتی که مسلماً به خاطر یکسان بودن سازنده این دو بازی به وجود آمده است.بازی از جایی شروع می شود که شخصیتی بی نام (در ابتدای بازی) توسط کارآگاهی به ناملین (Lynne) کشته شده و در ادامه به صورت یک روح در می آید.
تفاوتی که در این میان وجود دارد مربوط به همین روح است که بر خلاف روح های معمول داستان های تخیلی بی آزار و یا خراب کار نیست و تنها مشکلی که دارد از دست دادن حافظه خود است کهباعث شده تا با شخصیت های دیگر موجود در داستان ارتباط برقرار کرده تا در نهایتمتوجه این مسئله شود که چه هویتی داشته و به چه دلیلی توسط لین از پا در آمده است.این روح که تنها تا صبح فردای ماجرای به قتل رسیدن خود وقت دارد می بایستی توسطبازیباز کنترل شده و با رفتن به بخش های مختلف شهر و در ادامه ارتباط بر قرار کردن با افرادی خاص در نهایت از راز و رمز حادثه ای که گریبان گیرش شده پرده بر دارد.
تمامی روند داستانی سرایی بازی به کمک دیالوگ های رد و بدل شده ما بین شخصیت هابازگو می شود و تنها در بعضی مواقع شاهد یک سری فلش بک هستیم که همچون ظاهر اصلیبازی به نمایش در می آیند و تفاوتی با دیگر بخش های بازی ندارند. داستان GT شاید در ابتدا کمی گنگبوده و جاذبه لازم را نداشته باشد اما در ادامه و با مشخص شدن یک سری از جزئیاتبازیباز را در خود غرق کرده و تا انتها همراه می کند. این در حالی است که یکی ازعوامل جذابیت داستان شخصیت پردازی های مناسب و جالب بازی هستند که هر کدام دارایشخصیت های منحصر به فردی بوده و با کلیشه های رایج داستان های رمز آلود و کاراگاه ی متفاوت هستند.
این شخصیت ها به نحوی با یکدیگر ارتباط بر قرار می کنند که بازیبازبتواند با کمی دقت از جزئیات اهداف و علایق آن ها خبر شود. مسئله ای که با وجودنبود ظرافت های تصویری امری قابل توجه است. اما مشکلی که در انتهای بازی گریبانگیر داستان می شود.
شتاب زدگی در بازگو کردن وقایعی است که در تمامطول بازی توضیح داده نشده و مدام به لحظات انتهایی موکول شده اند. این مشکل باعثشده تا با مشخص شدن تمامی جوانب ماجرای مورد نظر به یک باره بازیباز این احساس راپیدا کند که تمام کارها و جان هایی که نجات داده نه تنها هیچ سودی برای خود نداشتهبلکه چیزی را برای وی تغییر نمی دهد. در اصل بازیباز به طرزی کاملاً نامناسب درانتهای بازی به حاشیه رانده و از خط اصلی داستان خارج شده و اهمیتی پیدا نمی کند.نکته ای که باعث می شود تا بازیباز و شخصیت اصلی تبدیل به یک راوی داستان شوند تانقش اصلی و قهرمان بازی که در GT فردی دیگر است.
خنجر زمان
گیم پلی کلی بازی بر خلاف دیگر عناوین موجود در این سبکتمرکز خود را بر روی معماها گذاشته است. بازیبازها که در ابتدای بازی در نقش یکروح ظاهر می شود قادر به حرکت مابین اجسام بی جان موجود در محیط است که با بهنمایش در آوردن یک نقطه نورانی از دیگر اجزای محیط جدا شده اند. در حالت کلی هرمرحله از بازی روند عادی خود را طی می کند اما بازیباز با وارد شدن به دنیای روحها این نقطه های ذکر شده را دیده و قادر به حرکت بر روی آن ها است. در کنار اینمسئله بایستی به قابلیت ایجاد تغییر بر روی یک سری از اجسام مشخص شده نیز اشارهکرد که در دنیای واقعی و توسط بازیباز انجام می شوند. به طور مثال بازیباز بر روییک یخچال قرار گرفته باشد در دنیای واقعی می تواند درب این یخچال را باز کرده و بامحیط اطراف خود تعامل داشته باشد. نکته دیگر در مورد قابلیت ارتباط برقرار کردن بابدن افرادی است که جان خود را از دست داده اند. روح این افراد به هیچ وجه قابلیتهای بازیباز را نداشته و پس از مرگ بر روی بدنشان باقی می ماند. این مسئله فرصتیرا برای بازیباز به وجود می آورد که با حرکت در محیط و رساندن خود به بدن بی جانشخصیت های دیگر با روح آن ها ارتباط بر قرار کرده و از قابلیت دیگر بازی بهره ببرد. در زمان بر قراری ارتباط بازیباز می تواند زمان را به 4 دقیقه قبل از مرگفرد مورد نظر برده و از مرگ او به نحو ی جلوگیری کند.
اگر بازیباز موفق به این شود بعد از زنده شدن فرد ذکر شده وی می تواند به راحتی با بازیباز ارتباط برقرار کردهو اطلاعات مورد نظر را در اختیار وی قرار دهد. کلیت گیم پلی GT تشکیل شده از همین رونداشاره شده که در آن بازیباز مدام جان افراد مختلفی را با ایجاد تغییرات و حرکت درمحیط نجات داده و اطلاعاتی را در مورد خود به دست می آورد. البته این مسئله نیزقابل ذکر است که در بخش پایانی بازی شخصیت دیگری نیز همراه بازیباز می شود کهقابلیت تعویض اشیای یک شکل را با یکدیگر فراهم می کند که در بعضی مراحل کارسازاست. گیم پلی دراین عنوان به طور کلی مشکل اساسی ای ندارد و سازندگان به خوبیتوانسته اند تا بخش های چالش برانگیزی را در آن طراحی کنند اما به وجود آمدن یکتمرکز اصلی بر روی داستان این بخش از بازی به رتبه دوم اهمیت وارد می شود. در اصلاین گونه باید گفت که در GT این داستان است که در حال روایت بوده و بازیباز در طول آن لحظاتکوتاهی را به بازی می پردازد. اگر به نحوی داستان و گیم پلی بازی در دو بخش مجزا وپشت سر یکدیگر قرار می گرفتند مسلماً شاهد یک داستان منسجم تر و البته گیم پلیبهتری بودیم که همچون حالت اکنون از هم گسیخته نبود.
زنده تر از همیشه
بر خلاف سری بازی هایAceAttorney کهتمرکز خود را بر روی طراحی کلی محیط و شخصیت ها گذاشته بود، در GT شاهد این هستیم کهجزییات مورد توجه قرار گرفته اند. دلیل اصلی این امر چیزی جز ساختار گیم پلی بازینیست که باعث شده تا بازیساز دقت بیشتری را برای طراحی اجزای محیط گذاشته و درکنار آن از یک سری طراحی شخصیت جالب و کاملاً پویا نیز بهره برده تا به خوبی بتواندداستان بازی را پیش ببرد. این شخصیت ها از دید انیمیشن نیز در صف عناوین عالی حالحاضر نیز طبقه بندی می شوند.
طراحی انیمیشن های شخصیت ها بسیار خوب بوده و به نوعی خصوصیت فرد مورد نظر را شکل می دهد. این در حالی است که بازی از لحاظ موسیقی و صداگذاری حرف زیادی برای گفتن ندارد و در طول بازی یک تم کلی را تکرار می کند که درانتهای آن بیش از گذشته تکراری به نظر می رسد. GT از آن دست بازی هاییاست که تمرکز اصلی خود را بر روی روایت داستان گذاشته اما بر خلاف آن ها دارای گیمپلی خوبی نیز هست که مشکلی همچون کوتاه بودن و از هم گسستگی را یدک می کشد. عنوانیکه می توانست به کمک تقسیم مناسب در زمینه داستان و گیم پلی عملکرد بسیار بهتری رابه نمایش در آورد.
نکات مثبت:
داستان پررمز و راز، شخصیت پردازی مناسب، گیم پلی جذاب،انیمیشن های فوق العاده و دقت به جزییات محیط.
نکات منفی:
تمرکز بیش از حد بر روی داستان