اگه برسرک باشه که عالیه... من همیشه فانتزی اینو داشتم که یه اکشن آرپیجی خفن از برسرک ساخته بشه که خب فکر نکنم هیچوقت همچین اتفاقی بیفته... برای همین به یه همچین بازیای هم راضیام.
یه خوبی هم که داره اگه واقعاً برسرک باشه و کیفیت خوبی داشته باشه و نمرات خوبی هم بگیره و فروش خوبی هم داشته باشه (همش شد اما و اگر! ) میشه یه نیمچه اُمیدی داشت که فانتزی من در مورد ساخته شدن یه اکشن آرپیجی از برسرک به حقیقت بپیونده... اُمیدوارم که اینطور باشه، انیمه جدیدش که فعلاً بد ر*یده تو حالمون.
@NoctisSasuke
مردک اون زباله که دارن به اسم انیمه میدن بیشتر شبیه به کابوسه برای طرفدارها... کجاش پر رو شدن داره آخه اون.
---------------------------------------
خب از اونجایی که همیشه بین حرف تا عمل آدمهای گش*دی مثل من زیاده قرار بود چند روز پیش راجع به ویژوال ناول یکسری چیز میز بلغور کنم که حسش نبود و الان حسش اومده و از اونجایی که بعد از E3 کلی خبر برای بحث کردن میاد، بهترین موقعیت همین الانه.
البته از اونجایی که اینجا کلوب JRPG هست و ماشالا بروبرچ همه کمربند مشکی دارن، هرچی میخوام بگم رو احتمالاً خودتون بهتر از من میدونید.
ویژوال ناول همونجوری که از اسمش پیداست به بازیهایی اطلاق میشه که تمرکز اصلی اون رو داستاناش هست و همهچیز داستانه... باقی مسائل مثل گیمپلی، یا اصلاً وجود ندارن یا اینکه خیلی ساده طراحی شدن... بازی کردن یه ویژوال ناول دقیقاً مثل خوندن رمان هست که عکس و ویدیو هم داره.
یکی از مهمترین بخشهای ویژوال ناول، مسیرهای مختلف داستانی یا همون Route هست که بسته به انتخابهایی که بازیکن تو طول داستان انجام بده مسیر داستان و سرنوشت شخصیتهارو عوض میکنه... البته یه پرانتز باز کنم که این راه و مسیر لزوماً تو تمام بازیهای این سبک وجود نداره و برخی بازیها هستن (عناوین قدیمیتر) که فقط یک مسیر دارن و بازیکن هیچ دخالتی تو تعیین مسیر داستانی نداره.
عموماً نحوه تاثیر شما تو داستان با انتخاب یه دیالوگ خاص انجام میشه...برای مثال:
**Rin با شور و شعف به سمت شما میاد و باهاتون احوال پرسی میکنه...
واکنش شما:
1- پر شور و انرژی باهاش برخورد میکنید و ازش میخواید که تو مسیر برگشت به خونه همرامتون باشه.
2- خیلی سرد باهاش برخورد میکنید و جوابشو نمیدید.
3- بهش میگید "دختره هرزه، دیگه سمت من نیا".
4- با یک لگد جانانه ازش پذیرایی میکنید!
هر کدوم از این انتخابها رو مسیر داستانی میتونه تاثیر کوچیک یا خیلی بزرگی داشته باشه... این انتخابها میتونه به بله یا خیر، انجام دادن یه کاری یا انجام ندادنش و خیلی چیزهای دیگه بست داده بشه.
مسئله بعدی پایانهای مختلف هست که یکجورایی مثل همون بازیهای JRPGان... اصولاً بازیهای این سبک پایان خوب، پایان بد و پایان حقیقی دارن که حالا تعدادشون ممکنه کم و زیاد بشه... یه بازی ممکنه 5 تا Bad Ending داشته باشه و 2 تا Good Ending و یکدونه True Ending... یا برعکس ممکنه فقط یه Bad Ending داشته باشی و باقی پایانها Character Ending باشن و همشون تو دسته خوب قرار بگیرن (بیشتر تو Gagleها اینجور پایانهارو میبینید، جلوتر بیشتر توضیح میدم).
عکس زیر قشنگ منظورمو از مسیرهای متفاوت نشون میده (عکس از بازی ZeroEscape: Virtus Last Reward):
البته این عکس فقط یه بخش از مسیرهای بازی هست... برای اینکه چیزی اسپویل نشه عکس کاملشو نمیزارم.
بازی تشکیل شده از بیست تا پایان مختلف... یکسری Bad Ending و یکسری Character Ending و یکدونه هم True Ending داره.
خب حالا متوجه شدیم که ویژوال ناول به چه مدل بازیهای میگن ... حالا بریم سراغ انواع بازیهای این سبک و زیرمجموعههاش.
تعریفی که بالا از سبک داشتیم، تعریف کلاسیکه سبکه... عناوین زیادی هستن که اومدن و بخش گیمپلی رو بیشتر بست دادن و سعی کردن که علاوه بر داستان یه گیمپلی جذابتری هم ارائه بدن، مثل سری ZeroEscape که تلفیق ویژوال ناول و سبک ماجرایی هست، یا حتی Danganronpa و خیلی بازیهای دیگه... بعضی وقتهام میکسهای خرکی رو هم شاهد هستیم، مثلاً ویژوال ناول و کارت بازی، یا حتی ویژوال ناول و خونهسازی!
برای مثال میشه از Steins;Gate و Chaos;Head و Robotic;Notes و کلاً بازیهای ساخته شده توسط 5pb بعنوان عناوین کلاسیک نام برد... اینا بازیهایی هستن که تقریباً گیمپلی ندارن و تنها کاری که شما میکنید یکسری انتخاب و خوندن داستان هست، البته اینکار انقدر عالی انجام شده که لذتش وصف نشدنیه... (حالا که اسم 5bp اومد بگم که اینا یکجورایی همون راکاستار سبک ویژوال ناول هستن و هرچی بازی دیدید که اسم اینا روشه و برای غرب اومده بدون لحظهای درنگ بزنید تو گوشش.)
از سبکهای میکس شده هم همونطور که بالاترم گفتم میشه به Danganronpa و ZeroEscape اشاره کرد که در اصل ویژوال ناول هستن با المانهای ماجرایی و حل پازل که باعث میشه داستان جنایی معماییشون به بهترین شکل ممکن روایت بشه.
یکسری بازی دیگم هست که ویژوال ناول نیستن ولی روایت داستانشون شبیه به این مدل بازیهاست، مثل همین مایند زیرو که ماکان چند روز پیش بهش اشاره کرد که یه بازی RPG هست که روایت داستانی شبیه به ویژوال ناول داره... بازیهای این مدلی تعدادشون خیلی زیاده و ما اصلاً باهاشون تو این مطلب کاری نداریم.
خب حالا بهتره یکمقدار راجع به چند تا دونه از اصطلاحات پرکاربرد توضیح بدم که از این بعد وقتی این کلمههارو تو تاپیک بکار بردیم همه متوجه منظورمون بشن و راحتتر بتونیم باهم راجع بهشون صحبت کنیم...
Galge
یکی از زیرمجموعههای بسیار معروف و پرطرفدار ویژوال ناول بازیهای Dating Simulator هستن... تو این بازیها نقش اصلی عموماً پسر جوانی هست که با یکسری دختر تو طول داستان برخورد میکنه و میتونه با اونها رابطهاش رو بهبود ببخشه و باهاشون دوست بشه و ادامه ماجرا و آخرشم یه ماچ و بوسه و تمام... تم و فوکوس اصلی این بازیها رمانس و اجتماعی هست و بسیار هم پرطرفدار هستن... برای مثال Amagami یکی از محبوبترین بازیهای این سبکه.
به این مدل بازیها میگن Galge... همین.
پس وقتی میگیم Galge منظورمون این مدل بازیهاست.
Eroge
Eroge همون ورژن بالای 18 سال و خاک برسری Galge است یکجورایی... یعنی شما شاهد یه داستان رمانس یا غیر رمانس هستی و تو طول این داستان با صحنههای خاک بر سری متعددی روبرو میشی! (بسته به انتخابهایی که داشتی و...)
البته Eroge گستره خیلی خیلی خیلی بیشتری نسبت به Galge داره و سالی 100 تا بازی تو این سبک تو ژاپن منتشر میشه و خیلیهاشون اصلاً رمانس نیستن و اون حالت عموماً خوش و خرم این بازیهارو ندارن، ممکنه داستان جنایی/معمایی داشته باشن یا هر چیزه دیگهای... برای مثال Sagara Family و Starless جفتشون تو همین سبک دستهبندی میشن ولی یکی PuryPuryCandy و عشق و رمانس و هارم پارتیه و یکی دیگه جزو Creepyترین داستانهایی که میتونید تو عمرتون بخونید.
(از اونجایی که تعداد Erogeها خیلی زیاده به همون نسبت بازیهای چرت و پرت و مزخرف هم توشون به وفور پیدا میشه)
در کل راجع به این کلمه ما سعی میکنیم که تو این تاپیک زیاد صحبت نکنیم... برای اینکه در صورت بست دادنش احتمالاً مدیر کل میاد و به صورت دسته جمعی همه رو بن میکنه و تاپیکم هنوز نیومده به رحمت ایزدی میره.
پس خواهش میکنم که زیاد تو تاپیک بهش کاری نداشته باشید (مخصوصاً عناوینی که اروگه محض حساب میشن!!) و حالا که با کلیت داستان آشنا شدید، اگه خواستید میتونید با یه سرچ ساده تو نت فیهاخالدون قضیه رو برای خودتون در بیارید.
Otome Game
اُتومه گیم دقیقاً ورژن برعکس Galge است.... همون تعاریف و همون داستان فقط با یه فرق کوچولو... اینجا شخصیت اصلی دختره و سوژههای هدف پسر هستن.
خب حالا بریم سراغ معرفی چند تا از بازیهای معروف برای ورود به این سبک:
شماره اول به اسم 9Hours,9Persons,9Doors سال 2010 برای DS منتشر شد و حسابی ترکوند، یکی دوسال پیشم برای iOS اومد....اگه نه DS دارید نه اپل، خیلی راحت میتونید شماره اول رو با امولاتور رو PC بازی کنید و حالشو ببرید.
شماره دوم به اسم ZeroEscape: Virtus Last Reward سال 2012 برای ویتا و 3DS اومد و به هسته وجودی طرفدارها تجاوز کرد و نشون داد که یه داستان چقدر میتونه خفن باشه.
شماره سوم هم به اسم ZeroEscape: Zero Time Dilemma قراره 18 روز دیگه برای ویتا و 3DS منتشر بشه و نسخه PC هم 4-5 روز بعدش میاد.
برای اینکه چیزی اسپویل نشه توضیحی راجع به داستان نمیدم فقط اینکه هر کدوم از بازیها در ادامه بازی قبلی هست ولی در عین حال کاملاً بعنوان یه بازی مستقل هم میشه حسابش کرد... یعنی اگه شماره اول رو بازی نکرده باشی و بری سراغ شماره دوم مشکلی برات پیش نمیاد و بعد از اتمام بازی احتمالاً تبدیل به یکی از بهترین تجربههای زندگیت میشه ولی به قولی You still missing the big picture و این حرفا!.
خارج از پلات فوقالعاده و روند کاملاً غیرقابل پیشبینی و شخصیتهای بیاد موندنی، بازی پره از این حرکات کوجیمایی.
هنوز با اینکه چند سال از عرضه هر دو شماره میگذره اعضای Community یه چیزهایی از تو بازی در میارن که آدمی مثل من که فکر میکرد خیلی دنبال قضیه بوده و همه چیرو متوجه شده شرم کنه و بره یه گوشه کنج عزلت بغل کنه.
مثلاً اگه اون آرم رو تو اون عکس برعکس کنی و رنگشو شبیه به آرم رو لباس فلانی کنی و بزاریش کنار فلان شکل به فلان چیز میرسی! اینجاست که مخ آدمی دیگه رد میده و انگشت به دهن میمونید که یه نویسنده چجوری میتونه به این همه نکته توجه کرده باشه اونم نکاتی که بخشهای حاشیهای بازی هستن.
در کل پیشنهاد من اینه که اگه امکانش هست از شماره اول شروع کنید و بیاید جلو، اگرم امکانشو ندارید که همین شماره سوم که میادو بازی کنید و حالشو ببرید و بعدش حسرت شمارههای قبلی که بازی نکردیدو بخورید.
دانگانرونپا بازی هست که هیچ مشابهی نداره و نمیشه گفت که مثلاً شبیه فلان عنوانه... همونطور که بچهها تو همین تاپیک هم چندبار اشاره کردن داستان و روند بازی فوقالعاده است و بعنوان یه طرفدار سبک به هیچ وجه نباید از دستش بدید.
خلاصه بخوام بگم داستان از جایی شروع میشه که شخصیت اصلی وارد Hope Peak Academy میشه، دبیرستانی مختص نوابغ... بعد از ورود به مدرسه شما اونجا به همراه 15 نفر دیگه برای ابدیت زندانی میشید... برای خروج فقط یک راه وجود داره و اونم اینکه یکی از 15 دانشاموزه دیگه رو بکشید!
بعد از کشته شدن یکی از دانشآموزها باقی افراد باید قاتل رو پیدا کنن و بفهمن که کی اینکارو کرده، اگه موفق نشن قاتل اصلی رو تشخیص بدن، تمام افراد محکوم به مرگ میشن و قاتل اصلی میتونه از مدرسه خارج بشه و به زندگی عادی برگرده... ولی اگه قاتل رو درست حدس بزنن، قاتل محکوم میشه و باقی افراد باید به زندگیشون تو مدرسه ادامه بدن تا یکنفر دیگه دست به کشتن یکی دیگه بزنه و ادامه ماجرا.
شماره دوم بازیام همین پلات رو تو یه فضای دیگه داره و ادامه مستقیم شماره اول حساب میشه و باید حتماً بعد از شماره اول برید سراغش.
هر دو شماره بازی برای ویتا و PC در دسترس هست:
Danganronpa: Trigger Happy Havoc (شماره اول)
Danganronpa2: Goodbye Despair(شماره دوم)
شماره سومی هم که معرفی شده به نام Danganronpa V3 در اصل ربطی به دو شماره قبلی و ماجراهای Hope Peak Academy نداره و قراره داستان جدیدی رو روایت کنه، البته با همون استایل معروف و سری و حضور سلطان قلبها مونوکوما!
برای پایان داستانی که تو شماره یک شروع و تو شماره دو ادامه داشت باید انیمهای که تابستون قراره پخش بشه رو ببینید.
تابستون دو تا انیمه از دانگانرونپا پخش میشه که یه توضیح کوچیک راجع بهشون بدم که گیج نشید.
DANGANRONPA 3: The End of Kibougamine Gakuen - Mirai-Hen
این انیمه پایان سه گانه Hope Peak Academy هست و دقیقاً ماجراهای بعد از شماره دوم بازی رو بازگو میکنه... برای پایان داستان باید حتماً برید سراغش.
DANGANRONPA 3: The End of Kibougamine Gakuen - Zetsubou-hen
انیمه دوم در واقع پیشدرآمدی برای بازی دوم هست و ماجراهای قبل از شروع بازی دوم رو بازگو میکنه...
به هیچ وجه این انیمه رو قبل از انجام دادن شماره دوم بازی نبینید... درسته که پیشدرآمد بازی هست ولی یکسری از مهمترین مسائل داستانی رو براتون اسپویل میکنه... حتماً بعد از تموم کردن شماره دوم برید سراغش.
داستان در مورد پسری بنام «اُکابه رینتارو» هست که تو یه آزمایشگاه داغون و خونگی بوسیله چند تا از دوستاش موفق میشه دستگاهی بسازه که میتونه باهاش به گذشته SMS بفرسته و با اینکار گذشته رو تغییر بده.
یکی از بهترین داستانهایی که تاحالا در مورد سفر تو زمان و اینجور مسائل خوندید (البته نه در حد زیرو اسکیپ ولی بازم خیلی WTF روایت میشه)... توضیح خاصی لازم نیست براش بدم چون اندازه کافی خودش معروف هست... یه انیمه هم ازش ساخته شده که کاره خیلی عالی از آب در اومده ولی کماکان خیلی با بازی فاصله داره و تجربه بازی بسیار بهتر و کاملتر از انیمه است.
بازی برای ویتا و PC در دسترسه.
داستان بازی عالیه... تم روانشناسانه و مذهبی بازی خیلی خوب از آب در اومده و روایت فوقالعادهای هم داره... حتماً باید تجربهاش کنید، سیستم بررسی صحنه قتل و پیدا کردن مدرک و بررسی اونهام خیلی خوب از آب دراومده و کاملاً احساس یه کارآگاه واقعی بهتون دست میده و اگه از راهنماهای اینترنتی استفاده نکنید یهو به خودتون میاید و میبینید که نیم ساعته دارید لا به لای مدارک و نوشتههای مختلف دنبال سرنخ میگردید.
البته یادتون باشه که کارا نو شوجو به صورت کلی تو دسته Eroge قرار میگیره چون صحنههای خاک بر سری و بالای 18 ساله زیادی داره.
بازی دو تا شماره داره که شدیداً پیشنهاد میکنم هر دوتارو بازی کنید، هر کدوم از بازیها داستان مستقلی داره ولی شخصیت اصلی تو هر دو بازی همون ریجی هست و یکی از یکی دیگه عالیتره... تنها مشکل بازی میتونه برای افرادی باشه که مزاج ضعیفی دارن... برای اینکه بعضی از صحنههای قتل جوری طراحی شده که هیچوقت یادتون نمیره و ممکنه نتونید بازی رو ادامه بدید و تم کلی بازی هم خیلی افسرده و سرده.
هر دو شماره بازی فقط برای PC منتشر شده و براحتی میتونید برید سراغشون.
این بیماری باعث میشه تا ساکیساکا دنیا رو جور دیگهای ببینه، اون جهان رو به شکل یه خرابه و Wasteland خیلی بزرگ میبینه و تمام آدمهارو به شکل هیولاهای وحشتناک... این مسئله بقدری بهش فشار روانی میاره که تصمیم میگیره خودشو بکشه اما با دختری بنام «سایا» روبرو میشه که تنها کسی هست که ساکیساکا اونو به شکل یه آدم معمولی میبینه... این دختر کیه و جریان از چه قراره چیزی هست که شما باید با انجام بازی بهش پی ببرید.
Saya no Uta کاره خیلی معروفی هست و یکجورایی تو کامیونیتی بازی شبیه به جک شده... به طوری که میگن اصولاً آدم باید خیلی مریض باشه که بتونه این بازی رو انجام بده و ازش بعنوان Fu*kedUpترین بازی ساخته شده توسط انسان یاد میکنن (که واقعاً هم حرف حقیه).
اگه مزاج و قلب ضعیف یا روحیه لطیفی دارید من جداً و به دور از هر گونه مسخره بازی پیشنهاد میکنم که هیچوقت سراغ این بازی نرید، چون مطمئناً تا آخرین روز زندگیتون هانتتون میکنه... اینو بدونید که اگه لاوکرفت خدابیامرز زنده بود و تصمیم داشت یه ویژوال ناول بسازه، نتیجه اون چیزی نبود جز Saya no Uta.
ولی اگه تحمل این مسائل رو دارید، بدونید که با یه داستان فوقالعاده جذاب و عالی روبرو هستید... بعد از تموم کردن بازی ممکنه که هیچوقت از اون بعنوان یه تجربه لذتبخش یاد نکنید (که مطمئناً همینطوره و اصلاً مگه میشه از همچین داستانی لذتم برد) ولی بدون شک به یکی از بهترین و یونیکترین تجربههای زندگیتون تبدیل میشه و میره اون گوشه تاریک قلبتون برای همیشه جا خشک میکنه.
بازی فقط برای پلتفرم PC منتشر شده.
-------------------------------------------------------------------
خب من دیگه خسته شدم و حس و حال نوشتنم پرید...!
هنوز خیلی بازی عالی و درجه یک برای معرفی مونده که سعی میکنم هر چند وقت یکبار بیام و یکی دوتا رو معرفی کنم... سایر برویچ ویژوال ناول بازم بیان و یه کمکی کنن (@Dante Never Cry @Cloud Strife @NoctisSasuke @Donger و سایر دوستان) و بازیهای مورد علاقه خودشونو یه معرفی کوچیک کنن که من و سایر بروبچ باهاشون آشنا بشیم و بریم سراغشون... چون ماشالا انقدر بازی تو این سبکه که هر چقدرم بازی کنی بازم همیشه عقبی!
قصد داشتم یه نگاهی هم به آینده داشته باشیم و یکسری از مورد انتظارترین ویژوال ناولهایی که قراره 2016 و 2017 عرضه بشن رو یه معرفی بکنم که دیگه حسش پرید... حالا بعداً حسش اومد دوباره میام یه سری بلغوراتی انجام میدم.
یه خوبی هم که داره اگه واقعاً برسرک باشه و کیفیت خوبی داشته باشه و نمرات خوبی هم بگیره و فروش خوبی هم داشته باشه (همش شد اما و اگر! ) میشه یه نیمچه اُمیدی داشت که فانتزی من در مورد ساخته شدن یه اکشن آرپیجی از برسرک به حقیقت بپیونده... اُمیدوارم که اینطور باشه، انیمه جدیدش که فعلاً بد ر*یده تو حالمون.
@NoctisSasuke
مردک اون زباله که دارن به اسم انیمه میدن بیشتر شبیه به کابوسه برای طرفدارها... کجاش پر رو شدن داره آخه اون.
---------------------------------------
خب از اونجایی که همیشه بین حرف تا عمل آدمهای گش*دی مثل من زیاده قرار بود چند روز پیش راجع به ویژوال ناول یکسری چیز میز بلغور کنم که حسش نبود و الان حسش اومده و از اونجایی که بعد از E3 کلی خبر برای بحث کردن میاد، بهترین موقعیت همین الانه.
البته از اونجایی که اینجا کلوب JRPG هست و ماشالا بروبرچ همه کمربند مشکی دارن، هرچی میخوام بگم رو احتمالاً خودتون بهتر از من میدونید.
ویژوال ناول همونجوری که از اسمش پیداست به بازیهایی اطلاق میشه که تمرکز اصلی اون رو داستاناش هست و همهچیز داستانه... باقی مسائل مثل گیمپلی، یا اصلاً وجود ندارن یا اینکه خیلی ساده طراحی شدن... بازی کردن یه ویژوال ناول دقیقاً مثل خوندن رمان هست که عکس و ویدیو هم داره.
یکی از مهمترین بخشهای ویژوال ناول، مسیرهای مختلف داستانی یا همون Route هست که بسته به انتخابهایی که بازیکن تو طول داستان انجام بده مسیر داستان و سرنوشت شخصیتهارو عوض میکنه... البته یه پرانتز باز کنم که این راه و مسیر لزوماً تو تمام بازیهای این سبک وجود نداره و برخی بازیها هستن (عناوین قدیمیتر) که فقط یک مسیر دارن و بازیکن هیچ دخالتی تو تعیین مسیر داستانی نداره.
عموماً نحوه تاثیر شما تو داستان با انتخاب یه دیالوگ خاص انجام میشه...برای مثال:
**Rin با شور و شعف به سمت شما میاد و باهاتون احوال پرسی میکنه...
واکنش شما:
1- پر شور و انرژی باهاش برخورد میکنید و ازش میخواید که تو مسیر برگشت به خونه همرامتون باشه.
2- خیلی سرد باهاش برخورد میکنید و جوابشو نمیدید.
3- بهش میگید "دختره هرزه، دیگه سمت من نیا".
4- با یک لگد جانانه ازش پذیرایی میکنید!
هر کدوم از این انتخابها رو مسیر داستانی میتونه تاثیر کوچیک یا خیلی بزرگی داشته باشه... این انتخابها میتونه به بله یا خیر، انجام دادن یه کاری یا انجام ندادنش و خیلی چیزهای دیگه بست داده بشه.
مسئله بعدی پایانهای مختلف هست که یکجورایی مثل همون بازیهای JRPGان... اصولاً بازیهای این سبک پایان خوب، پایان بد و پایان حقیقی دارن که حالا تعدادشون ممکنه کم و زیاد بشه... یه بازی ممکنه 5 تا Bad Ending داشته باشه و 2 تا Good Ending و یکدونه True Ending... یا برعکس ممکنه فقط یه Bad Ending داشته باشی و باقی پایانها Character Ending باشن و همشون تو دسته خوب قرار بگیرن (بیشتر تو Gagleها اینجور پایانهارو میبینید، جلوتر بیشتر توضیح میدم).
عکس زیر قشنگ منظورمو از مسیرهای متفاوت نشون میده (عکس از بازی ZeroEscape: Virtus Last Reward):
البته این عکس فقط یه بخش از مسیرهای بازی هست... برای اینکه چیزی اسپویل نشه عکس کاملشو نمیزارم.
بازی تشکیل شده از بیست تا پایان مختلف... یکسری Bad Ending و یکسری Character Ending و یکدونه هم True Ending داره.
خب حالا متوجه شدیم که ویژوال ناول به چه مدل بازیهای میگن ... حالا بریم سراغ انواع بازیهای این سبک و زیرمجموعههاش.
تعریفی که بالا از سبک داشتیم، تعریف کلاسیکه سبکه... عناوین زیادی هستن که اومدن و بخش گیمپلی رو بیشتر بست دادن و سعی کردن که علاوه بر داستان یه گیمپلی جذابتری هم ارائه بدن، مثل سری ZeroEscape که تلفیق ویژوال ناول و سبک ماجرایی هست، یا حتی Danganronpa و خیلی بازیهای دیگه... بعضی وقتهام میکسهای خرکی رو هم شاهد هستیم، مثلاً ویژوال ناول و کارت بازی، یا حتی ویژوال ناول و خونهسازی!
برای مثال میشه از Steins;Gate و Chaos;Head و Robotic;Notes و کلاً بازیهای ساخته شده توسط 5pb بعنوان عناوین کلاسیک نام برد... اینا بازیهایی هستن که تقریباً گیمپلی ندارن و تنها کاری که شما میکنید یکسری انتخاب و خوندن داستان هست، البته اینکار انقدر عالی انجام شده که لذتش وصف نشدنیه... (حالا که اسم 5bp اومد بگم که اینا یکجورایی همون راکاستار سبک ویژوال ناول هستن و هرچی بازی دیدید که اسم اینا روشه و برای غرب اومده بدون لحظهای درنگ بزنید تو گوشش.)
از سبکهای میکس شده هم همونطور که بالاترم گفتم میشه به Danganronpa و ZeroEscape اشاره کرد که در اصل ویژوال ناول هستن با المانهای ماجرایی و حل پازل که باعث میشه داستان جنایی معماییشون به بهترین شکل ممکن روایت بشه.
یکسری بازی دیگم هست که ویژوال ناول نیستن ولی روایت داستانشون شبیه به این مدل بازیهاست، مثل همین مایند زیرو که ماکان چند روز پیش بهش اشاره کرد که یه بازی RPG هست که روایت داستانی شبیه به ویژوال ناول داره... بازیهای این مدلی تعدادشون خیلی زیاده و ما اصلاً باهاشون تو این مطلب کاری نداریم.
خب حالا بهتره یکمقدار راجع به چند تا دونه از اصطلاحات پرکاربرد توضیح بدم که از این بعد وقتی این کلمههارو تو تاپیک بکار بردیم همه متوجه منظورمون بشن و راحتتر بتونیم باهم راجع بهشون صحبت کنیم...
Galge
یکی از زیرمجموعههای بسیار معروف و پرطرفدار ویژوال ناول بازیهای Dating Simulator هستن... تو این بازیها نقش اصلی عموماً پسر جوانی هست که با یکسری دختر تو طول داستان برخورد میکنه و میتونه با اونها رابطهاش رو بهبود ببخشه و باهاشون دوست بشه و ادامه ماجرا و آخرشم یه ماچ و بوسه و تمام... تم و فوکوس اصلی این بازیها رمانس و اجتماعی هست و بسیار هم پرطرفدار هستن... برای مثال Amagami یکی از محبوبترین بازیهای این سبکه.
به این مدل بازیها میگن Galge... همین.
پس وقتی میگیم Galge منظورمون این مدل بازیهاست.
Eroge
Eroge همون ورژن بالای 18 سال و خاک برسری Galge است یکجورایی... یعنی شما شاهد یه داستان رمانس یا غیر رمانس هستی و تو طول این داستان با صحنههای خاک بر سری متعددی روبرو میشی! (بسته به انتخابهایی که داشتی و...)
البته Eroge گستره خیلی خیلی خیلی بیشتری نسبت به Galge داره و سالی 100 تا بازی تو این سبک تو ژاپن منتشر میشه و خیلیهاشون اصلاً رمانس نیستن و اون حالت عموماً خوش و خرم این بازیهارو ندارن، ممکنه داستان جنایی/معمایی داشته باشن یا هر چیزه دیگهای... برای مثال Sagara Family و Starless جفتشون تو همین سبک دستهبندی میشن ولی یکی PuryPuryCandy و عشق و رمانس و هارم پارتیه و یکی دیگه جزو Creepyترین داستانهایی که میتونید تو عمرتون بخونید.
(از اونجایی که تعداد Erogeها خیلی زیاده به همون نسبت بازیهای چرت و پرت و مزخرف هم توشون به وفور پیدا میشه)
در کل راجع به این کلمه ما سعی میکنیم که تو این تاپیک زیاد صحبت نکنیم... برای اینکه در صورت بست دادنش احتمالاً مدیر کل میاد و به صورت دسته جمعی همه رو بن میکنه و تاپیکم هنوز نیومده به رحمت ایزدی میره.
پس خواهش میکنم که زیاد تو تاپیک بهش کاری نداشته باشید (مخصوصاً عناوینی که اروگه محض حساب میشن!!) و حالا که با کلیت داستان آشنا شدید، اگه خواستید میتونید با یه سرچ ساده تو نت فیهاخالدون قضیه رو برای خودتون در بیارید.
Otome Game
اُتومه گیم دقیقاً ورژن برعکس Galge است.... همون تعاریف و همون داستان فقط با یه فرق کوچولو... اینجا شخصیت اصلی دختره و سوژههای هدف پسر هستن.
خب حالا بریم سراغ معرفی چند تا از بازیهای معروف برای ورود به این سبک:
Zero Escape
سری Zero Escape رو باید به سادگی جزو تاپترین بازیهای این سبک گذاشت و میشه گفت برای خیلیها بهترین بازی عمرشون بوده...زیرو اسکیپ در اصل سه گانه است و بدون شک با فاصله بسیار، بهترین داستانیه که راجع به مسائل مرتبط به زمان و تایملاین و اینا میتونید بخونید... (حداقل برای من که اینجوری بوده).
شماره اول به اسم 9Hours,9Persons,9Doors سال 2010 برای DS منتشر شد و حسابی ترکوند، یکی دوسال پیشم برای iOS اومد....اگه نه DS دارید نه اپل، خیلی راحت میتونید شماره اول رو با امولاتور رو PC بازی کنید و حالشو ببرید.
شماره دوم به اسم ZeroEscape: Virtus Last Reward سال 2012 برای ویتا و 3DS اومد و به هسته وجودی طرفدارها تجاوز کرد و نشون داد که یه داستان چقدر میتونه خفن باشه.
شماره سوم هم به اسم ZeroEscape: Zero Time Dilemma قراره 18 روز دیگه برای ویتا و 3DS منتشر بشه و نسخه PC هم 4-5 روز بعدش میاد.
برای اینکه چیزی اسپویل نشه توضیحی راجع به داستان نمیدم فقط اینکه هر کدوم از بازیها در ادامه بازی قبلی هست ولی در عین حال کاملاً بعنوان یه بازی مستقل هم میشه حسابش کرد... یعنی اگه شماره اول رو بازی نکرده باشی و بری سراغ شماره دوم مشکلی برات پیش نمیاد و بعد از اتمام بازی احتمالاً تبدیل به یکی از بهترین تجربههای زندگیت میشه ولی به قولی You still missing the big picture و این حرفا!.
خارج از پلات فوقالعاده و روند کاملاً غیرقابل پیشبینی و شخصیتهای بیاد موندنی، بازی پره از این حرکات کوجیمایی.
هنوز با اینکه چند سال از عرضه هر دو شماره میگذره اعضای Community یه چیزهایی از تو بازی در میارن که آدمی مثل من که فکر میکرد خیلی دنبال قضیه بوده و همه چیرو متوجه شده شرم کنه و بره یه گوشه کنج عزلت بغل کنه.
مثلاً اگه اون آرم رو تو اون عکس برعکس کنی و رنگشو شبیه به آرم رو لباس فلانی کنی و بزاریش کنار فلان شکل به فلان چیز میرسی! اینجاست که مخ آدمی دیگه رد میده و انگشت به دهن میمونید که یه نویسنده چجوری میتونه به این همه نکته توجه کرده باشه اونم نکاتی که بخشهای حاشیهای بازی هستن.
در کل پیشنهاد من اینه که اگه امکانش هست از شماره اول شروع کنید و بیاید جلو، اگرم امکانشو ندارید که همین شماره سوم که میادو بازی کنید و حالشو ببرید و بعدش حسرت شمارههای قبلی که بازی نکردیدو بخورید.
Danganronpa
اول از همه بگم که اگه اون انیمه زبالهای که از شماره اول بازی اقتباس شده رو دیدید و فکر کردید که دانگانرونپا دانگانروپا که میگفتن همینه، باید بدونید که ری*دید و آبم قطعه... بالکل اون انیمه رو فراموش کنید... اگرم هنوز انیمه رو ندیدید که به شانس و بخت و اقبال خودتون درود و صلوات بفرستید.
دانگانرونپا بازی هست که هیچ مشابهی نداره و نمیشه گفت که مثلاً شبیه فلان عنوانه... همونطور که بچهها تو همین تاپیک هم چندبار اشاره کردن داستان و روند بازی فوقالعاده است و بعنوان یه طرفدار سبک به هیچ وجه نباید از دستش بدید.
خلاصه بخوام بگم داستان از جایی شروع میشه که شخصیت اصلی وارد Hope Peak Academy میشه، دبیرستانی مختص نوابغ... بعد از ورود به مدرسه شما اونجا به همراه 15 نفر دیگه برای ابدیت زندانی میشید... برای خروج فقط یک راه وجود داره و اونم اینکه یکی از 15 دانشاموزه دیگه رو بکشید!
بعد از کشته شدن یکی از دانشآموزها باقی افراد باید قاتل رو پیدا کنن و بفهمن که کی اینکارو کرده، اگه موفق نشن قاتل اصلی رو تشخیص بدن، تمام افراد محکوم به مرگ میشن و قاتل اصلی میتونه از مدرسه خارج بشه و به زندگی عادی برگرده... ولی اگه قاتل رو درست حدس بزنن، قاتل محکوم میشه و باقی افراد باید به زندگیشون تو مدرسه ادامه بدن تا یکنفر دیگه دست به کشتن یکی دیگه بزنه و ادامه ماجرا.
شماره دوم بازیام همین پلات رو تو یه فضای دیگه داره و ادامه مستقیم شماره اول حساب میشه و باید حتماً بعد از شماره اول برید سراغش.
هر دو شماره بازی برای ویتا و PC در دسترس هست:
Danganronpa: Trigger Happy Havoc (شماره اول)
Danganronpa2: Goodbye Despair(شماره دوم)
شماره سومی هم که معرفی شده به نام Danganronpa V3 در اصل ربطی به دو شماره قبلی و ماجراهای Hope Peak Academy نداره و قراره داستان جدیدی رو روایت کنه، البته با همون استایل معروف و سری و حضور سلطان قلبها مونوکوما!
برای پایان داستانی که تو شماره یک شروع و تو شماره دو ادامه داشت باید انیمهای که تابستون قراره پخش بشه رو ببینید.
تابستون دو تا انیمه از دانگانرونپا پخش میشه که یه توضیح کوچیک راجع بهشون بدم که گیج نشید.
DANGANRONPA 3: The End of Kibougamine Gakuen - Mirai-Hen
این انیمه پایان سه گانه Hope Peak Academy هست و دقیقاً ماجراهای بعد از شماره دوم بازی رو بازگو میکنه... برای پایان داستان باید حتماً برید سراغش.
DANGANRONPA 3: The End of Kibougamine Gakuen - Zetsubou-hen
انیمه دوم در واقع پیشدرآمدی برای بازی دوم هست و ماجراهای قبل از شروع بازی دوم رو بازگو میکنه...
به هیچ وجه این انیمه رو قبل از انجام دادن شماره دوم بازی نبینید... درسته که پیشدرآمد بازی هست ولی یکسری از مهمترین مسائل داستانی رو براتون اسپویل میکنه... حتماً بعد از تموم کردن شماره دوم برید سراغش.
Steins;Gate
معروفترین ویژوال ناول ساخته شده توسط 5pb.. شاهکاری برای تمام فصول.
داستان در مورد پسری بنام «اُکابه رینتارو» هست که تو یه آزمایشگاه داغون و خونگی بوسیله چند تا از دوستاش موفق میشه دستگاهی بسازه که میتونه باهاش به گذشته SMS بفرسته و با اینکار گذشته رو تغییر بده.
یکی از بهترین داستانهایی که تاحالا در مورد سفر تو زمان و اینجور مسائل خوندید (البته نه در حد زیرو اسکیپ ولی بازم خیلی WTF روایت میشه)... توضیح خاصی لازم نیست براش بدم چون اندازه کافی خودش معروف هست... یه انیمه هم ازش ساخته شده که کاره خیلی عالی از آب در اومده ولی کماکان خیلی با بازی فاصله داره و تجربه بازی بسیار بهتر و کاملتر از انیمه است.
بازی برای ویتا و PC در دسترسه.
Kara no Shoujo
داستان در مورد یه کارآگاه خصوصی بنام «ریجی» هست که خیلی تو کارش وارده... یکروز یکی از همکاریهای قدیمیش میاد سرغش تا برای بررسی یکسری قتل زنجیرهای دیوانهوار ازش کمک بگیره و ریجی تبدیل میشه به مسئول اصلی حل این پرونده.
داستان بازی عالیه... تم روانشناسانه و مذهبی بازی خیلی خوب از آب در اومده و روایت فوقالعادهای هم داره... حتماً باید تجربهاش کنید، سیستم بررسی صحنه قتل و پیدا کردن مدرک و بررسی اونهام خیلی خوب از آب دراومده و کاملاً احساس یه کارآگاه واقعی بهتون دست میده و اگه از راهنماهای اینترنتی استفاده نکنید یهو به خودتون میاید و میبینید که نیم ساعته دارید لا به لای مدارک و نوشتههای مختلف دنبال سرنخ میگردید.
البته یادتون باشه که کارا نو شوجو به صورت کلی تو دسته Eroge قرار میگیره چون صحنههای خاک بر سری و بالای 18 ساله زیادی داره.
بازی دو تا شماره داره که شدیداً پیشنهاد میکنم هر دوتارو بازی کنید، هر کدوم از بازیها داستان مستقلی داره ولی شخصیت اصلی تو هر دو بازی همون ریجی هست و یکی از یکی دیگه عالیتره... تنها مشکل بازی میتونه برای افرادی باشه که مزاج ضعیفی دارن... برای اینکه بعضی از صحنههای قتل جوری طراحی شده که هیچوقت یادتون نمیره و ممکنه نتونید بازی رو ادامه بدید و تم کلی بازی هم خیلی افسرده و سرده.
هر دو شماره بازی فقط برای PC منتشر شده و براحتی میتونید برید سراغشون.
Saya no Uta – The Song of Saya
داستان در مورد پسری بنام «ساکیساکا» است که تو رشته پزشکی تحصیل میکنه، یکروز در اثر یه تصادف ساکیساکا لت و پار میشه و پدر و مادرش هم میمیرن... بعد از اینکه تو بیمارستان به هوش میاد متوجه میشه که دچار عارضه روانی بنام Agnosia شده.
این بیماری باعث میشه تا ساکیساکا دنیا رو جور دیگهای ببینه، اون جهان رو به شکل یه خرابه و Wasteland خیلی بزرگ میبینه و تمام آدمهارو به شکل هیولاهای وحشتناک... این مسئله بقدری بهش فشار روانی میاره که تصمیم میگیره خودشو بکشه اما با دختری بنام «سایا» روبرو میشه که تنها کسی هست که ساکیساکا اونو به شکل یه آدم معمولی میبینه... این دختر کیه و جریان از چه قراره چیزی هست که شما باید با انجام بازی بهش پی ببرید.
Saya no Uta کاره خیلی معروفی هست و یکجورایی تو کامیونیتی بازی شبیه به جک شده... به طوری که میگن اصولاً آدم باید خیلی مریض باشه که بتونه این بازی رو انجام بده و ازش بعنوان Fu*kedUpترین بازی ساخته شده توسط انسان یاد میکنن (که واقعاً هم حرف حقیه).
اگه مزاج و قلب ضعیف یا روحیه لطیفی دارید من جداً و به دور از هر گونه مسخره بازی پیشنهاد میکنم که هیچوقت سراغ این بازی نرید، چون مطمئناً تا آخرین روز زندگیتون هانتتون میکنه... اینو بدونید که اگه لاوکرفت خدابیامرز زنده بود و تصمیم داشت یه ویژوال ناول بسازه، نتیجه اون چیزی نبود جز Saya no Uta.
ولی اگه تحمل این مسائل رو دارید، بدونید که با یه داستان فوقالعاده جذاب و عالی روبرو هستید... بعد از تموم کردن بازی ممکنه که هیچوقت از اون بعنوان یه تجربه لذتبخش یاد نکنید (که مطمئناً همینطوره و اصلاً مگه میشه از همچین داستانی لذتم برد) ولی بدون شک به یکی از بهترین و یونیکترین تجربههای زندگیتون تبدیل میشه و میره اون گوشه تاریک قلبتون برای همیشه جا خشک میکنه.
بازی فقط برای پلتفرم PC منتشر شده.
-------------------------------------------------------------------
خب من دیگه خسته شدم و حس و حال نوشتنم پرید...!
هنوز خیلی بازی عالی و درجه یک برای معرفی مونده که سعی میکنم هر چند وقت یکبار بیام و یکی دوتا رو معرفی کنم... سایر برویچ ویژوال ناول بازم بیان و یه کمکی کنن (@Dante Never Cry @Cloud Strife @NoctisSasuke @Donger و سایر دوستان) و بازیهای مورد علاقه خودشونو یه معرفی کوچیک کنن که من و سایر بروبچ باهاشون آشنا بشیم و بریم سراغشون... چون ماشالا انقدر بازی تو این سبکه که هر چقدرم بازی کنی بازم همیشه عقبی!
قصد داشتم یه نگاهی هم به آینده داشته باشیم و یکسری از مورد انتظارترین ویژوال ناولهایی که قراره 2016 و 2017 عرضه بشن رو یه معرفی بکنم که دیگه حسش پرید... حالا بعداً حسش اومد دوباره میام یه سری بلغوراتی انجام میدم.