RIME
هیچ ایده ایی راجب بازی نداشتم و صرفا چون فری پلاس شده بود و دستم خالی ، نشستم پاش و توی دنیای بازی کاملا غرق شدم
بخوام توی یه جمله توصیفش کنم،
یه بازیِ ماجراجویی با معماهای مختلف در دنیایی بسیار زیبا و پر از موسیقیهای گوشنواز!
برای من پایان بازی واقعا عالی و تاثیرگذار بود و اون لحظه ی اخر بود که تازه متوجه ی اتفاقات رخ داده توی بازی شدم!

به شخصه از گشت و گذار و اکتشاف و حل معماها توی بازی لذت بردم
پیشنهادم به اونایی که توی گوشه ی لایبرری اشون این عنوان در حال خاک خوردنه اینه که سریع شروعش کنید چون داستان بازی قطعاااااا سوپرایزتون میکنه!
TEW2
بر خلاف خیلی ها ، یکی از سوپرایزهای لذت بخش این نسل رو حضرت میکامی واسم رقمزد
هیچ اطلاعی راجب بازی نداشتم و نسخه اول رو هم تجربه نکرده بودم و جالب اینکه اخبار بازی رو هم دنبال نمیکردم ،درسته که توی این نسخه استاد بیشتر نظارت کرده تا ساخت ؛ اما وقتی بازی کنید متوجه ی سبک خاص بازی که مختص میکامی هست میشید
از همون ابتدا حال هوا و عطر و بوی اویل های کلاسیکو استشمام کردم و این قضیه حالمو خوب میکرد
تا جایی که یادمه خبری از ریمیک اویل۲ نبود و منم که عشق نسخه های قدیمی!
بسی لذت بردم و هرچی بیشتر پیش میرفتم بیشتر از پیش سوپرایز میشدم
شنیدن اون موسیقی های بسیار گوشنواز در اتمسفر تاریک و ارتقای سلاحها و گیمپلی و حتی اکشنش، الخصوص روی حالت کلاسیک مود حس خوبی بهم میداد و فکرش رو نمیکردم قراره به همچین تجربه ایی بعد از سالها داشته باشم
Until dawn
حدود 16/15 سال پیش یه عنوانی تحت اثر پروانه ایی ساخته شد و خوب یادمه پشت کنکور بودم و دیسکشو از یه دست فروش خریدم و با دیدنش کلا کفم برید!
هیچوقت فکرشو نمیکردم یه روزی میرسه که قراره یه چیز مشابه اش و با همون کیفیت و حتی بهتر رو توی مدیوم گیم تجربه کنم
خلاصه اینکه شب بود و اتاق هم که تاریک و هدفون انداختم و بله شروع...
به سبک و سیاق فیلم های ژانر وحشت و دلهره و با همون قدرت اون حس رو به شکل خوبی بهم انتقال داد و حسابی کف و خون قاطی کردم
اون رکن اصلی عنوان یعنی اثر پروانه ایی خیلی واقعی و تمیز به اجرا در اومده بود و تصمیمات شدیدا تاثیر گذار بودن و نهایتا منو حسابی سوپرایز کرد
همه ی اینا به کنار به دست گرفتن هدایت هایدن پانتیره به صورت اختصاصی یعنی سوپرایز 

1/2 NIOH
این بازی ثابت کرد که الهام گرفتن درست از بازیهای دیگه و بکار گیری از یک فرمول درست، تا چه اندازه میتونه نتایج مثبت داشته و به یک اثر موفق تبدیل بشه!
همونطور که میدونید مهمترین ویژگی تو این سبک ، گیم پلی اونه چون تنها بخشیه که مخاطب ساعتها با اون دست و پنجه نرم میکنه، مبارزات، بروزرسانی شخصیت و گشت و گذار در محیط و یافتن آیتمهای مختلف که اگر این موارد در کنار طراحیهای صورت گرفته نتونن به خوبی نقش خود را ایفا کنن، بازی مورد نظر شکستی بیش نیست(مثال هم فت و فراوون میشه اورد:وی)
با دید منفی بازی رو استارت زدم اما هرچی بیشتر پیش رفتم کاملا منو غافلگیر کرد
حقیقتا سر هر دونسخه سوپرایز شدم
اولی که دلیل کلیش رو بالاتر گفتم و مطمئن بودم عین سایر بازی هایی که از روی سولزبورن اسکی رفتن با مخ زمین میخوره ، که خوشبختانه nioh راهشو سریع جدا کرد و در نهایت اینطور نشد
و نسخه ی دوم چرا منو سوپرایز کرد؟
فکر میکردم قرار شیردوشی اتفاق بیفته اما از اونجایی که نسخه ی دوم به شکل وحشتناکی ارتقاع یافته ی اولیش بود بازهم سوپرایز شدم
بازی شاید شاهکار نباشه اما اونقدر با کیفیته که میشه تا مدت ها قشنگ باهاش حال کرد?
بعد یه نکته رو مجدد بگم که من با قضیه ی الهام گرفتن از بازیهای دیگه درکل مشکل ندارم الخصوص که بیان از یه فرمول درست و خاص خودشون توش استفاده کنن
گیم پلی اعتیاد اور ، الخصوص با اضافه شدن سلاح های جدیدش دیگه واویلا، داستانشم که مجدد به دوران سنگوک بر میگشت و فاوریتم بود، شخصیت پردازیهاش خیلی از نسخه ی اول بهتر شده بود و هر کدوم داستان مخصوص خودشو داشت، طراحی مراحل اصلیش به نظرم عالی شده بود!
اونبخش هاییش که وقتی واردشون میشدیم ki بگاج میرفت واقعا چالشی بود و یه اشتباه میکردی رسما بخاج میرفتیم و خیلی دوست داشتم

?
ولی ساید کویستا به نظرم ضعیف و تکراری و خسته کننده بود

در کل این عنوان منو حسابی سوپرایز کرد و چندصد ساعت درگیر..
Gravity Rush
تا دو/سه ماه پیش واسم وجود خارجی نداشت این بازی

توی تاپیکی که علی و احسان زدن تازه باهاش اشنا شدم و بعد دیدن یه گیم پلی از یه باس فایت و یه سری شات ها که مازیار و امیر و.. گذاشتن نظرم رو تا حدودی جلب کرد
خلاصه اینکه بعد از شروع تازه فهمیدم چه گوهری رو از دست داده بودم

رسما هیچ ایده ایی راجب گیم پلی و ابلیتی ها و دیزاین و داستان و... نداشتم و رسما سوپرایز شدم

دقیقا همون چیزی بود که نیاز داشتم

یه جاهایش هم منو یاد نیر انداخت

هدایت کرکتر cute و بامزه ایی مثل کت حس خیلی خوبی بهم میداد و اشنا شدن با ریون و کت اتفاق زیبایی بود واسم
امیدوارم رو ps5 ادامه ی سری رو تجربه کنیم
The Witcher 3
اگر به دار نمیکشید منو نسخه های قبلیش رو تجربه نکرده بودم(

) و وقتی بازی رو استارت کردم در ابتدا و اول از همه داستان بازی بود که منو جذب خودش کرد(مدیونید فکر کنید چیز دیگه بوده


)
خودمونیم چقدر خوب شروع شد!!
با افتخار میگم ، بعد از فقط چندساعت از شروع تبدیل به یکی از بهترین تجارب دو سه دهه گیم زدن تو زندگیم شد

از معدود بازی هایی که صحبت هارو اسکیپ نمیزدم ، کاتسین هاشو اسکیپ نمیزدم ، انتخاب هارو کاملا برانداز میکردم و خلاصه غرق دنیای ویچر شدم
به حدی واسم تاثیرگذار بوده که به غیر از سری سولزبورن و اویل که هیچوقت از تکرارشون خسته نمیشدم، ویچر رو هم چندین بار از ابتدا و تا اخر رفتم!
حتی الان اگر بازی رو بهم بدن بدون کوچیک ترین وقفه و بازم با شور و اشتیاقی پلی میکنم

اون dlc هاشم که واویلااا!
در کل در حد برگ ریزون سری این عنوان سوپرایز شدم و فکرشو نمیکردم یه همچین گوهری وجود داره و منازش قافل بودم!
حتی الان که اسمش رو اوردم دلم واسه اون آرمور خفن و شیمشیرهام تنگ شده







و اما...
BB
We are born of the blood
made men by the blood
undone by the blood
"Master Willem"
آری… شب، سیاه، خوفناک و خونین است اما مگر نه این که تو خود، زاده خونی و شب خونین را برایت تنپوش است؟
گویی پا در قلمرو خود میگذاری به امید یافتن ذرهای رویا در دل کابوسی مطلق.
آهای شکارچی! غافلی از این که همین کابوس مطلق، رویای رستگاری تو خواهد بود. در دل شب زوزه دیوهای انساننما را میشنوی و به دعوت آنها پاسخ مثبت میدهی و یکبار برای همیشه زوزه آنها را در اعماق شب محو خواهی کرد و در گرگ و میش صبح، به رستگاریشان خواهی رساند تا بلکه خود نیز رستگار شوی..
پ.ن:و اما سوپرایز شماره یک و درواقع خفن ترین سوپرایز این نسلم!

باورتون میشه بار اول که بازی رو پلی دادم بعد از نیم ساعت خاموش کردم و دیسکو انداختم تو قابشو و تا مدتی مجدد برنگشتم سراغش؟

وقتی بهش فکر میکنم برگام میریزه

یه مدت کوتاه بعد یادمه اهل منزل رفتن مسافرت و من بودم و دیسک BB و اینبار پلی کردم و... بله!!!
درمن بدمی من زنده شوم
یک جان چه بود، صد جان منی!
هیچ بازی نبوده که منو با فضاسازی و چالش و تاریکی کثافتش تا مرز سکته کردن جلو ببره!
امکاااان نداشت که روزی حین تجربه ضربان قلبمو نشنوم!
هنوز سرگیجه و لرزش دستام بعد از کشتن باس ها رو تو کابوسام میبینم!
بعد از اون تجربه ی کوتاه سری اول ، هیچوقت فکرشو نمیکردم یه همچین عنوانی رو قراره تجربه کنم و قراره خفن ترین سوپرایز نسل بشه!
رسما گرفتار اتمسفر و فضا و داستانش شدمو و عین باتلاق هرچی بیشتر دست و ما میزدم بیشتر توعمقش فرو میرفتم و چه لذتی بالاتر از این؟

وقتی فکر میکردم دیگه لذتی بالاتر از این وجود نداره یهو dlc اش بیرون اومد و یه تجربه ی مرگبارتری رو واسم رقم زد و سوپرایز تو سوپرایز شدم

تنوع باس ها و محیط انقدری بالا بود که چندصد ساعت چرخیدن تو مپ و رفتن تا +++++ng هم ادم رو ارضا نمیکرد و اینجور شد که bb همزمان واسم تبدیل شد به
سوپرایز کننده ترین و همینطور
بهترین بازیِ نسل!
ویرایش:
یه دونه رو فراموش کردم

یه بازی موبایلی به نام D-MEN!
تو سبک دفاع از قلعه اس اما خیلی خیلی متنوع تر و اپگرید شده اس!
نبردهای vs با پلیرهای دیگه و کلی هیروی باحال و ابلیتی و ارمورهای شاخ دارن

تو دوماه گذشته بیش از 100 ساعت منو درگیر خودش کرده

و اینکه نیاز به اینترنت داره و از لذت بخش ترین بخش هاش ، نبرد های vs تیمی با سایر پلیرهاس
قبل از دانلودش فکر نمیکردم اینجور منو مشغول کنه!
فکر میکردم عین مابقی بازی های این سبک بعد از ۴ روز پاک میکنم اما در نهایت فراتر از انتظاراتم پیش رفت و حسابی از بازیش لذت میبرم

و اینکه وضعیت سرورهاش هم خوبه و گهگاه واسشون اپدیت های کوچولویی میاد
