سوپرایز کننده ترین عناوین نسل هشتم از نگاه کاربران بازی سنتر (فینال)

سوپرایز کننده ترین عناوین نسل هشتم ( فینال )


  • مجموع رای دهنده‌ها
    140
  • نظرسنجی بسته شده است .

voldmort

AʙʏsSw̶ᴀʟᴋεЯ
کاربر فعال
تعداد بازی‌هایی که به هنگام معرفی تا زمان عرضه‌شان به بازار با بازخورد مثبت طرفداران روبه‌رو می‌شود زیاد نیست و گاها با نظرات مثبت مواجه نمی‌شوند و موفقیت برخی نیز پیش از انتشار به دلایلی در شک و تردید قرار می‌گیرد.
نسخه جدید برخی از فرانچایزها دچار تغییر و تحولی عظیم نسبت به گذشته طولانی مدت خود می‌شود و طرفداران نمی‌توانند به خوبی با تغییرات جدید ارتباط برقرار کنند و نگران این هستند که گیم‌پلی بازی نتواند استانداردهای بسیار بالای نسخه‌های قبلی را رعایت کند گاهی نیز روند توسعه برخی با مشکل مواجه شده و یا با تاخیرهای پی‌درپی به حدی به طول می‌انجامد که مردم نسبت به آن‌ها بدبین می‌شوند.

اما برخی دیگر از بازی‌ها هستند که قصد به چالش کشیدن تمامی انتظارات را دارند!
اکثر گیمرها از داستان موفقیت چیزی که انتظاری از آن نمی‌رود خوششان می‌آید
بله درست حدس زدید:D
اینبار قصد داریم به بحث راجب عناوینی بپردازیم که علی‌رغم انتقادات و دیدگاه‌هایی منفی قبل از انتشار، موفق شدند بسیار موفقیت‌آمیز ظاهر شوند

1598175884231.png
1598175867584-768x299.jpg

با رسیدن به پایان عمر نسل هشتم ، کم و بیش بازی های فراتر از حد انتظار و با کیفیت از سوی استودیوهای فرست پارتی و ترد پارتی و ایندی بر روی پلتفرم های محبوبمان عرضه گردید که بتوانیم در این شرایط وخیم، سر خود را با آنها گرم کنیم!
ما در این تاپیک به دنبال انتخاب "سوپرایزکننده ترین" اثر از دید کاربران بازی سنتر هستیم!

پ.ن:مشابهه تاپیک "ناامیدکننده ترین عناوین نسل هشتم" اینجا هم قانون خاصی نداریم، به غیر از اینکه به همدیگه توهین نفرمایید:D
توجه:
لطفا بازی های مورد نظرتون رو با قرار دادن عدد در کنار نام‌ بازی معرفی کنید (درواقع جدا از توضیحاتتون راجب این انتخاب ها) تا در زمان جمع اوری آرا اشتباهی پیش نیاد و کمکی به تسریع روند شمارش کرده باشین?
 
control واقعا سوپرایز کننده بود تریلر ها و گیم پلی های که ازش منتشر می شد زیاد چنگی به دل نمیزد ولی زمانی بازی تجربه کردم واقعا شوکه شدم همه چیز بازی عالی بود گیم پلی داستان موسیقی شخصیت های بازی واقعا زیبا بود

spider man همه بخاطر بازی های بد نسخه های قبلی زیاد امدی بش نداشتم و حتی فکر میکردم سونی اشتباه بزرگی کرده بازی به انحصار خودش در اورده ولی بازی فوق العاده بود

در آخر هم بازی assassin's creed odyssey من موقع که بازی معرفی شد گفتم یوبی اوریجنیز رو کپی پیست کرده ولی واقعا تونست که بازی rpg بی نظیری خلق بکنه حال بگذریم که از نظر داستانی ربطی زیادی به assassin و templar نداشت
 
Wasteland 2: Director's Cut
این تجربه ای که داشتم در نوع خودش جالبه
یه چند ساعت اولی که بازی رو انجام دادم با بازی حال نکردم و گذاشتمش کنار تا نزدیک یه یه ماه بعد از بی بازی ای گفتم به بازی یه شانس دوباره بدم و بوووم!!!
به یکی از بهترین بازی هایی تبدیل شد که تا به حال بازی کردم و واقعا منو سوپرایز کرد یعنی شاید روزی 7تا8 ساعت پشت سر هم میشستم سر این بازی(با زیرنویس پارسی لذتبخش تر هم شد)
به نظرم یکی از بهترین CRPG هایی که تا به حال خلق شده و چند روز دیگه قسمت سوم این بازی عرضه میشه\m/\m/\m/
 
outlast
فکر نمیکردم این بازی ترسناک ترین تجربه ی نسلم بشه و بتونه غافلگیرم کنه
tom Clancy division2
عنوانی که انتظار نرمالی ازش داشتم تبدیل شد به بهترین بازی coopمحور عمرم که بیش از یک سال سرگرمم کرد و هنوز میکنه
assassins creed origins
قبل تجربه این بازی فک می کردم این فرنجایز به یک استراحت طولانی نیاز داره ولی بعد تجربه ی این و اودیسه به این نتیجه رسیدم که سال بدون ac سال ناقصیه:D
doom 2016
بعد از تجربه ی duke nukem foreverحس خوبی نسبت به بازگشت شوترهای اولد اسکول قدیمی نداشتم و با تردید منتظر دووم بودم ولی بازی شد یکی از موفق ترین های سبک خودش در این نسل. این موضوع تا حدودی در مورد ولفنشتاین هم صدق میکنه
god of war
راستش با اسنشن زیاد حال نکردم و بعد تجربش گفتم خداخافظی با این سری می تونست خیلی با شکوه باشه و کلا خدای جنگ رو تموم شده میدونستم ولی هیچ وقت انتظار نداشتم با این همه تغییر و تحول برگرده و یکی از بهترین تجربه های عمرم رو رقم بزنه
 
Rogue Legacy
دو تا بازی بودن که من رو عاشق سبک Roguelike کردن. یکی The Binding of Isaac و یکی دیگه هم Rogue Legacy که بدون هیچ انتظار خاصی رفتم سراغش و در حدی معتاد شدم که کارم داشت به مراکز ترک اعتیاد می‌کشید! :D هم توی کامپیوتر و هم PS4 ده‌ها ساعت این رو بازی کردم و واقعاً تجربه محشری بود. بازی‌ای با گرافیک خیلی ساده که شما رو در نقش یه سری شوالیه و جادوگر و... قرار می‌ده که میرین توی دل دشمن و وقتی مُردین، بچه‌ها و نوه‌هاتون جای شما رو می‌گیرن و این روند تا بینهایت ادامه پیدا می‌کنه.
با هر بار مرگ بازی ریست میشه به سبک بازی‌های این سبک، ولی یه سری چیزها رو هم میشه لِوِل‌آپ کرد و مثلاً قدرت سلاح‌ها یا میزان سلامتی و... رو بالا برد تا نسل‌های بعدی راحت‌تر جلو برن. هر شخصیت هم به طور رندوم در اختیار شما قرار می‌گیره و مثلاً یکی کوتاه هست و یکی چاق و یکی قدرتش بیشتره و اون یکی سرعتش یا یکی دیگه بینایی‌ش مشکل داره و صفحه سیاه و سفید میشه و اون یکی چون گیاهخوار هست، اگه گوشت بخوره از میزان سلامتیش کم میشه و... :D
حقیقتش یکی از دلایلی که این رو توی لیست گذاشتم، تبلیغ نسخه دوم بود که همین چند روز پیش از توی تنور در اومده (البته نسخه Early Access) و تو مایه‌های همون نسخه اول هست، ولی با المان‌های بیشتر و گرافیک جذاب‌تر. بازی به شدت اعتیادآوری که کافیه چند دقیقه سراغش برین تا دیگه گذر زمان رو فراموش کنین!

Dark Souls II
یه جورایی این نسلی محسوب میشه دیگه؟ :D اون زمان که نسخه اول Dark Souls مطرح شده بود، اصلاً حس خوبی نسبت بهش نداشتم و فکر می‌کردم ملت فقط برای شیک بودن و نمایش خفنیَت خودشون از بازی تعریف می‌کنن! کلاً به نظرم یه چیز مسخره‌ای بود که به دلایل الکی معروف شده و تبدیل شده بودم به دشمنش. یه ذره هم بازیش کردم و حقیقتش خوشم نیومد، مخصوصاً از مرگ‌های چیپ اوایل بازی.
بعدها نسخه دوم اومد و @REZA TAEL در سلسله بحث‌هایی فلسفی یه کاری کرد که برم سراغش. :D برای این یکی هم اون اوایل یه ذره زور زدم و در اون حد جذبم نمی‌کرد، ولی هرچی بیشتر گذشت بیشتر فهمیدم عجب چیز عجیب و متفاوتیه و باید بهش دل داد تا درکش کرد. در نهایت هم به قدری عاشقش شدم که بعدش با چشم بصیرت رفتم سراغ نسخه اول و اون رو ترکوندم و بعد هم بقیه بازی‌های FromSoftware. اکثر اهالی Dark Souls نسخه دوم رو زیاد آدم حساب نمی‌کنن و خیلی مظلومه، ولی برای من کلید ورود به این مجموعه بود و برای همین جایگاه خاصی برام داره.

The Witcher 3: Wild Hunt
شاید بگین بازی با اون میانگین امتیاز که دیگه سورپرایز محسوب نمیشه، ولی برای من میشه. :D نسخه دوم بازی هم امتیازهای خیلی بالایی گرفت، ولی هرچقدر تلاش کردم نتونستم ازش لذت ببرم. ۲،۳ بار از اول شروع کردم و هر دفعه بعد از یه مدت ولش کردم و بی‌خیال شدم، ولی نسخه سوم از همون اول کار جوری جذبم کرد که دیگه نتونستم ولش کنم و یکی از بیشترین زمان‌های بازی این نسل من رو هم به خودش اختصاص داد.

Undertale
بازی‌ای که همین‌طوری الکی شروعش کردم و مطمئن بودم بعد از یه ربع می‌ذارمش کنار، ولی باهام کاری کرد که کمتر بازی‌ای قادر به انجامش هست. بازی‌ای که هم حسابی من رو خندوند و هم اشکم رو درآورد، اون هم در قالب یه گرافیک به شدت ساده و درپیت که یادآور دهه‌ها قبل هست. داستان جالب و سورپرایزهای خفن و نحوه جلو بردن بازی که میشه به شکل‌های مختلف انجام داد و هرکدوم مسیر رو به شدت تغییر میده، کاری می‌کنه که Undertale یه جواهر فوق‌العاده توی دنیای بازی باشه. از نظر درجه سختی هم خیلی چالش برانگیز و جالب بود و یه بخش داشت که بی‌اغراق دست کمی از Soulsborneها نداشت! :D
یکی از بهترین موسیقی‌های نسل هم برای همین بازی هست که سیر نمیشم از شنیدنش!

Doom 2016
بنده از قدیم فن سرسخت Doom بودم و مهم‌ترین دلیلش هم به این برمی‌گرده که اولین بازی‌ای که توی کامپیوتر خودم تجربه کردم، Doom II بود (در کنار Witchaven). از همون زمان ذوب شدم در این بازی و بعدش هم نسخه‌های دیگه رو به شدت دوست داشتم تا رسیدیم به Doom 2016. با اینکه تریلرهای فوق‌العاده‌ای داشت و می‌شد حدس زد چیز خوبیه، ولی باز یه ترس و لرزی داشتیم که بعد از سال‌ها قراره چی تحویل‌مون بدن. در نهایت بازی اومد و غوغایی به پا کرد! از گیم‌پلی درجه یک تا سلاح‌ها و هیولاهایی که نمونه‌های به روز شده از مدل‌های کلاسیکی بودن که از قدیم اسم تک‌تک‌شون رو حفظ هستم تا حتی داستان و دنیای بازی که خیلی بیشتر از چیزی که انتظارش رو داشتم بود. بعدش هم که توی Doom Eternal همه‌چیز یه پله جلوتر رفت و ترکوند!

Horizon Zero Dawn
اولین لیک‌های بازی خیلی جالب به نظر می‌رسیدن و وقتی به طور رسمی معرفی شد هم واقعاً حیرت‌انگیز بود نمایشش با حضور دایناسورها رباتیک و فضای خوش و آب رنگش. ولی باز اطمینان کاملی بهش نداشتم، مخصوصاً با توجه به خرابکاری‌ای که Guerrilla سر Killzone Shadow Fall کرده بود. خوشبختانه تردیدها بی‌معنی بود و بازی به شدت جذاب و خوش‌ساخت از آب در اومد و بدجوری بهم حال داد.

Hollow Knight
از اون بازی‌هایی هست که یه جورایی شانسی وارد لیست محبوبان من شد! ازش زیاد تعریف شنیده بودم، ولی وقتی سراغش رفتم توی ذوقم زد. یه حسی برام داشت که انگار طرف نشسته توی خونه با یه انجین مجانی یه چیز شُل و ولی درست کرده و الکی تحویلش می‌گیرن. گذاشتمش کنار و بعد از مدت‌ها دوباره بحثش داغ شد و گفتم شاید یه چیز خاصی داره که من نفهمیدم و دوباره امتحانش کنم! :| این دفعه بیشتر بهش زمان دادم و بعد از چند ساعت دیدم درگیر یکی از خفن‌ترین تجربه‌های کل عمرم هستم! بازی‌ای که تونسته با حضور یه مشت حشره کاریکاتوری، یکی از عمیق‌ترین اتمسفرهای ممکن رو تحویل بده و گیم‌پلی هم به شدت جذاب و البته سخته و موسیقی‌ها هم بنیان‌فکن! به طرز فجیعی منتظر Silksong هستم و امیدوارم تا قبل از مرگم بیاد و یه حال اساسی بکنم!

Nier: Automata
از عجیب‌ترین خریدهای عمر گیمری بنده! کلاً هیچ چیز این بازی با سوابق من جور درنمیاد و نمی‌دونم اصلاً چرا سراغش رفتم. یه فضای کاملاً ژاپنی با شخصیت‌های مسخره (در نگاه اول) و جنگولک بازی‌های مخصوص بعضی از اساتید ژاپنی و... ولی یکی دو ساعت تجربه‌ش کافی بود تا به اشتباه خودم پی ببرم و بفهمم عجب گنجی هست و خبر نداشتم! بازی‌ای که خیلی ذهنم رو به خودش مشغول کرد و هنوز هم بعضی از لحظات و آهنگ‌هاش از یاد و خاطره‌م خارج نشده.

Cuphead
این از اون دست بازی‌هایی هست که از همون روز اول معرفی رفت توی لیست انتظارم و خیلی خوشگل و جذاب به نظر می‌رسید، ولی خب در این حد هم انتظار بالایی ازش نداشتم و واقعاً شوکه شدم از این همه خلاقیت و کیفیت در طراحی باس‌ها و گیم‌پلی‌ای که به شدت چالشی هست و بسیار لذت‌بخش.

What Remains of Edith Finch
بهترین Walking Simulator تاریخ بشریت! :D بازی‌ای که هر کسی با هر سلیقه‌ای باید سراغش بره و واقعاً اثر خلاقانه و عجیبیه! از اون بازی‌هایی که هیچ انتظار خاصی ازشون نداشتم، ولی بعد از تجربه دوست داشتم به سازنده‌ش ایمیل بزنم و بگم دمت گرم! اون تیکه‌ای که استیل گرافیکی بازی عوض میشه و موسیقی فیلم Halloween هم پخش میشه، دیگه اوج خلاقیت بازی هست و واقعاً منهدم می‌کنه آدم رو!

Shadow of the Colossus
من به دلایلی که واقعاً خودم هم یادم نیست، در دوران PS2 این شاهکار رو کامل انجام ندادم. یعنی بعد از کشتن چند تا از کلوسی‌ها ولش کردم و هنوز هم علتش رو نمی‌دونم، چون بدم هم نیومده بود ازش. در دوران PS3 هم باز متأسفانه سراغش ریمسترش نرفتم و در نهایت کار رسید به PS4 و ریمیک بازی. جایی که بالاخره به طور کامل تجربه‌ش کردم و به نظرم عبارت شاهکار هم براش کمه. اینجا بیشتر توضیح دادم در مورد ندامت خودم از دیر تجربه کردن این بازی.

Wolfenstein II: The New Colossus
The New Order چیز جالبی بود، ولی برای من در حدی نبود که خیلی هم منتظر نسخه دوم باشم. نسخه دوم هم اومد و با اینکه خیلی ازش تعریف می‌کردن، باز در اون حد برام جذابیت نداشت که سراغش برم و بعدها هم فراموشش کردم تا زمانی که روی PS Now اومد و دیگه یه سری بهش زدم و... جل‌الخالق! :D
واقعاً غوغا بود این بازی! گیم‌پلی عالی و باکیفیت به کنار، بازی از نظر ریتم و اتفاقات مختلفی که توش رخ می‌ده کم‌رقیب یا حتی شاید بی‌رقیبه! یعنی یه چیز خفنی می‌بینی و تا میای نفس بکشی، صحنه‌ی حیرت‌انگیز بعدی از راه می‌رسه و تا میای اون رو فراموش کنی، دوباره یه چیز دیگه پیش میاد و... به حدی ماجراهای عجیب و غریب پشت سر هم اتفاق می‌افته که مغز تبخیر میشه و واقعاً ایده‌هایی که توی بازی به کار بردن فوق‌العاده هست! یعنی واقعاً فکر کنین توی یه بازی هم اون صحنه فوق‌العاده هیتلر اتفاق می‌افته، هم جدا شدن سر شخصیت اصلی و هم ورود به خونه‌ی دوران کودکی و... هرکدوم از اینا به تنهایی مغز آدم رو منهدم می‌کنن، چه برسه به اینکه پشت سر هم از این چیزها ببینیم.

Assassin's Creed Origins
هرچقدر که این بازی برای خیلی از طرفدارهای AC مثل سیلی محکمی بر صورت اون‌ها بود، برای من یه سورپرایز عظیم بود! :D قبلاً هم گفتم، به جز نسخه دوم که بدجوری عاشقش بودم، بقیه نسخه‌های AC رو یا کلاً بازی نکردم یا نیمه کاره ول کردم. ولی Origins و بعدها Odyssey به طرز فجیعی بهم حال دادن و برام حکم تورهای گردشگری به دوران باستان رو داشتن و خیلی لذت می‌بردم از گشت و گذار توی محیط‌هاشون.

God of War
خب منم مثل خیلی‌های دیگه با اینکه به شدت منتظر نسخه جدید GoW بودم، ولی شک و تردیدهای زیادی هم نسبت بهش داشتم. به هر حال وقتی قراره بازی کلهم زیر و رو بشه و از هر جهت فرق بکنه (چه گیم‌پلی، چه طراحی مراحل و چه داستان و شخصیت‌پردازی کریتوس و اضافه شدن پسرش)، طبیعیه که آدم یه نیمچه احتمالاتی برای خرابکاری بده. ولی بالاخره اومد و به یکی از بهترین‌های نسل تبدیل شد.

Control
از همون روزهای اول که تریلرش اومد، زیاد نظرم رو جلب نکرد. با اینکه از قدیم عاشق Remedy بودم، ولی تریلرهای Control یه جوری بودن و یه حس خسته‌کننده و تکراری برام داشتن. بعدش هم تا مدت‌ها سراغش نرفتم و اصلاً یادم رفته بود تجربه‌ش کنم تا اینکه برای PS Now اومد و رفتم سمتش و... الله اکبر! :D تبدیل شد به یکی از جالب‌ترین بازی‌های این نسل من! در حدی که به عنوان کسی که زیاد اهل پلات کردن نیستم، انقدر این بازی بهم حال داد که سراغ پلاتش هم رفتم. یکی از اعتیادآورترین بازی‌های این سال‌ها با اتمسفر محشر و گیم‌پلی به شدت جذاب که حس و حال خاصی برام داشت و با اکثر بازی‌های جدید متفاوت بود.

Death Stranding
با این بازی خیلی ماجراها داشتیم! به هر حال وقتی اسم کوجیما روی بازی هست، آدم از همون لحظه اول منتظره ببینه چیکار کرده. DS هم تا مدت‌ها توی لیست انتظار خیلی‌ها بود، ولی بعدش کم‌کم نگرانی‌ها شروع شد و از یه جایی به بعد هم مشخص شد تمرکز بازی روی باربری هست و به تدریج اوضاع خراب شد و در نهایت هم امتیازهای بازی اومد که برای اثری از کوجیما جالب نبود. البته همون امتیازها هم به نظر من جزو عجیب‌ترین موارد این سال‌ها بوده و همون‌طور که قبلاً هم گفتم، سراغ ندارم بازی‌ای رو با میانگین ۸۲ که ۲۱ امتیاز کامل بگیره یا ۵۸ امتیاز ۹ به بالا. چیزی که نشون میده تا چه حد سلیقه‌ای هست.
با اینکه خیلی منتظر بازی بودم، ولی دقیقاً نمی‌دونستم چی پیش میاد و حتی با دیدن نقدها هم نمی‌تونستم پیش‌بینی کنم چی میشه، ولی واقعاً بازی محشری بود برای سلیقه من. از نظر داستان و شخصیت‌پردازی مشکلاتی داشت، ولی از نظر گیم‌پلی یکی از عجیب‌ترین و اعتیادآورترین تجربه‌های ممکن بود و بیشتر از ۱۰۰ ساعت زمان صرفش کردم. بازی‌ای که واقعاً تجربه آنلاین متفاوتی هم بود و یکی از جالب‌ترین استفاده‌ها رو از یه دنیای مشترک بین بازیکن‌ها کرد.

The Last of Us Part II
بعد از قسمت اول که یه شاهکار بود، طبیعیه که انتظارات از قسمت دوم هم خیلی بالا باشه. ولی خب واقعاً شک و تردید زیادی داشتم که ناتی داگ بتونه به کیفیت اون نسخه برسه به دلایل مختلف. بروس استریلی از تیم رفته بود، از نیل دراکمن در حد بروس خوشم نمی‌اومد و یه حس بدی نسبت بهش داشتم (ننگ بر من!)، هر چند وقت یه بار اخبار فجیعی از اوضاع افتضاح استودیو می‌اومد که دست کمی از کوره‌های آدم‌سوزی نداشت، بازی تأخیر خورد و خیلی دیرتر از چیزی که انتظارش رو داشتیم آماده شد، در نهایت هم که ماجراهای لیک و واکنش‌های ملت که در حدی بازی رو منهدم کرده بودن که انتظار یه فاجعه تاریخی رو داشتم! :D یعنی جوری در مورد داستان بد می‌گفتن که انواع و اقسام احتمالات توی ذهنم شکل گرفته بود که اینجا در موردشون نوشتم.
البته قبل از تجربه بازی امتیازهاش اومده بود که فوق‌العاده هم بودن، ولی خب یاد و خاطره MGSV باهام بود که امتیازهای عالی گرفت ولی داستانش از نظر من افتضاح بود و می‌ترسیدم همین بلا سر TLoU2 هم اومده باشه. ولی در نهایت رفتم سراغش و نه‌تنها برای سلیقه من بد نبود، که یه داستان بسیار جالب با نحوه روایت انقلابی (واقعاً انقلابی از نظر من) رو تحویل می‌داد و در کنار گیم‌پلی‌ای که حتی از سطح انتظارم هم بالاتر بود، باعث بازی از نسخه اول هم برام ارزش بیشتری پیدا کنه، اون هم در حالی که خود نسخه اول یه چیز فوق‌العاده بود.
 
تو بازی های گمنام یکی از سورپرایز کننده تربن بازی ها بازی Dead Cells هست این بازی همه چیش فوق العاده هست سیستم مبارزات جذاب و قابلیت تکرار بالا یکی از بهترین مولفه های این بازی بود که واقعا سورپرایز کننده بود و بسیار جذاب
تو بازی های بزرگ بدون شک God of war خیلی سورپرایز بزرگی بود انگار همه چیز بازی کوبیدن از اول ساختن بازی که هیچوقت داستان اونقدر توش اهمیت نداشته تو این نسخه داستان بسیار جذاب و حماسی داره رابطه پدر و پسری به شدت جذاب و واقعی هست حضور ارتوس خیلی خوبه
سیستم مبارزات دگرگون شده و عالی
روند نیمه خطی بازی
همه چیز بازی انگار دقیق هست
میشه گفت یک ip کاملا مرده دوباره با همون شخصیت قدیمی جان تازه ای گرفت البته کریتوس که نشان از اون کریتوس نچسب ندارن دیگه و بسیار کاریزماتیک شده
اگر کسی Witcher 2 رو هم بازی کرده باشه خود Witcher 3 میشه گفت بزرگترین سورپرایز نسل بود از همه نظر کسی توقع اونقدر بالایی نداشت ولی این بازی از همه نظر یک سورپرایز قشنگ برای این نسل بود
 
من سولز 2 رو چند وقت پیش هوس کردم بازی کنم و فقط 35 ثانیه تونستم تحملش کنم. بدتر از قرار گرفتن در معرض تشعشعات رادیواکتیو بود.
===
سورپرایز این نسل هم برای من فکر کنم A Plague Tale Innocence باشه. داستان و اتمسفرش عالی بود. از بازی هایی که میتونی به یه نفر معرفی کنی تا تاثیر روش بذاره و حس خوبی بهش بده.

پ.ن: یاد What Remains of Edith Finch افتادم الان. اونم عالی بود:D واقعا خیلی خوبه که جدا از بازی های همیشگی و روزمره، همچین عناوینی میان و باعث میشن یه لحظه از اون کلیشه های همیشگی خارج بشی و یه چیز متفاوت رو ببینی. یا اون یارو The Vanishing of Ethan Carter هم همین تاثیر رو روی من گذاشت.
 
من سولز 2 رو چند وقت پیش هوس کردم بازی کنم و فقط 35 ثانیه تونستم تحملش کنم. بدتر از قرار گرفتن در معرض تشعشعات رادیواکتیو بود.
===

Pathetic ;))

اون دارک سولز 2 بوده که بیشتر از 35 ثانیه نتونسته تحملت کنه :>
 
Rogue Legacy
دو تا بازی بودن که من رو عاشق سبک Roguelike کردن. یکی The Binding of Isaac و یکی دیگه هم Rogue Legacy که بدون هیچ انتظار خاصی رفتم سراغش و در حدی معتاد شدم که کارم داشت به مراکز ترک اعتیاد می‌کشید! :D هم توی کامپیوتر و هم PS4 ده‌ها ساعت این رو بازی کردم و واقعاً تجربه محشری بود. بازی‌ای با گرافیک خیلی ساده که شما رو در نقش یه سری شوالیه و جادوگر و... قرار می‌ده که میرین توی دل دشمن و وقتی مُردین، بچه‌ها و نوه‌هاتون جای شما رو می‌گیرن و این روند تا بینهایت ادامه پیدا می‌کنه.
با هر بار مرگ بازی ریست میشه به سبک بازی‌های این سبک، ولی یه سری چیزها رو هم میشه لِوِل‌آپ کرد و مثلاً قدرت سلاح‌ها یا میزان سلامتی و... رو بالا برد تا نسل‌های بعدی راحت‌تر جلو برن. هر شخصیت هم به طور رندوم در اختیار شما قرار می‌گیره و مثلاً یکی کوتاه هست و یکی چاق و یکی قدرتش بیشتره و اون یکی سرعتش یا یکی دیگه بینایی‌ش مشکل داره و صفحه سیاه و سفید میشه و اون یکی چون گیاهخوار هست، اگه گوشت بخوره از میزان سلامتیش کم میشه و... :D
حقیقتش یکی از دلایلی که این رو توی لیست گذاشتم، تبلیغ نسخه دوم بود که همین چند روز پیش از توی تنور در اومده (البته نسخه Early Access) و تو مایه‌های همون نسخه اول هست، ولی با المان‌های بیشتر و گرافیک جذاب‌تر. بازی به شدت اعتیادآوری که کافیه چند دقیقه سراغش برین تا دیگه گذر زمان رو فراموش کنین!

Dark Souls II
یه جورایی این نسلی محسوب میشه دیگه؟ :D اون زمان که نسخه اول Dark Souls مطرح شده بود، اصلاً حس خوبی نسبت بهش نداشتم و فکر می‌کردم ملت فقط برای شیک بودن و نمایش خفنیَت خودشون از بازی تعریف می‌کنن! کلاً به نظرم یه چیز مسخره‌ای بود که به دلایل الکی معروف شده و تبدیل شده بودم به دشمنش. یه ذره هم بازیش کردم و حقیقتش خوشم نیومد، مخصوصاً از مرگ‌های چیپ اوایل بازی.
بعدها نسخه دوم اومد و @REZA TAEL در سلسله بحث‌هایی فلسفی یه کاری کرد که برم سراغش. :D برای این یکی هم اون اوایل یه ذره زور زدم و در اون حد جذبم نمی‌کرد، ولی هرچی بیشتر گذشت بیشتر فهمیدم عجب چیز عجیب و متفاوتیه و باید بهش دل داد تا درکش کرد. در نهایت هم به قدری عاشقش شدم که بعدش با چشم بصیرت رفتم سراغ نسخه اول و اون رو ترکوندم و بعد هم بقیه بازی‌های FromSoftware. اکثر اهالی Dark Souls نسخه دوم رو زیاد آدم حساب نمی‌کنن و خیلی مظلومه، ولی برای من کلید ورود به این مجموعه بود و برای همین جایگاه خاصی برام داره.

The Witcher 3: Wild Hunt
شاید بگین بازی با اون میانگین امتیاز که دیگه سورپرایز محسوب نمیشه، ولی برای من میشه. :D نسخه دوم بازی هم امتیازهای خیلی بالایی گرفت، ولی هرچقدر تلاش کردم نتونستم ازش لذت ببرم. ۲،۳ بار از اول شروع کردم و هر دفعه بعد از یه مدت ولش کردم و بی‌خیال شدم، ولی نسخه سوم از همون اول کار جوری جذبم کرد که دیگه نتونستم ولش کنم و یکی از بیشترین زمان‌های بازی این نسل من رو هم به خودش اختصاص داد.

Undertale
بازی‌ای که همین‌طوری الکی شروعش کردم و مطمئن بودم بعد از یه ربع می‌ذارمش کنار، ولی باهام کاری کرد که کمتر بازی‌ای قادر به انجامش هست. بازی‌ای که هم حسابی من رو خندوند و هم اشکم رو درآورد، اون هم در قالب یه گرافیک به شدت ساده و درپیت که یادآور دهه‌ها قبل هست. داستان جالب و سورپرایزهای خفن و نحوه جلو بردن بازی که میشه به شکل‌های مختلف انجام داد و هرکدوم مسیر رو به شدت تغییر میده، کاری می‌کنه که Undertale یه جواهر فوق‌العاده توی دنیای بازی باشه. از نظر درجه سختی هم خیلی چالش برانگیز و جالب بود و یه بخش داشت که بی‌اغراق دست کمی از Soulsborneها نداشت! :D
یکی از بهترین موسیقی‌های نسل هم برای همین بازی هست که سیر نمیشم از شنیدنش!

Doom 2016
بنده از قدیم فن سرسخت Doom بودم و مهم‌ترین دلیلش هم به این برمی‌گرده که اولین بازی‌ای که توی کامپیوتر خودم تجربه کردم، Doom II بود (در کنار Witchaven). از همون زمان ذوب شدم در این بازی و بعدش هم نسخه‌های دیگه رو به شدت دوست داشتم تا رسیدیم به Doom 2016. با اینکه تریلرهای فوق‌العاده‌ای داشت و می‌شد حدس زد چیز خوبیه، ولی باز یه ترس و لرزی داشتیم که بعد از سال‌ها قراره چی تحویل‌مون بدن. در نهایت بازی اومد و غوغایی به پا کرد! از گیم‌پلی درجه یک تا سلاح‌ها و هیولاهایی که نمونه‌های به روز شده از مدل‌های کلاسیکی بودن که از قدیم اسم تک‌تک‌شون رو حفظ هستم تا حتی داستان و دنیای بازی که خیلی بیشتر از چیزی که انتظارش رو داشتم بود. بعدش هم که توی Doom Eternal همه‌چیز یه پله جلوتر رفت و ترکوند!

Horizon Zero Dawn
اولین لیک‌های بازی خیلی جالب به نظر می‌رسیدن و وقتی به طور رسمی معرفی شد هم واقعاً حیرت‌انگیز بود نمایشش با حضور دایناسورها رباتیک و فضای خوش و آب رنگش. ولی باز اطمینان کاملی بهش نداشتم، مخصوصاً با توجه به خرابکاری‌ای که Guerrilla سر Killzone Shadow Fall کرده بود. خوشبختانه تردیدها بی‌معنی بود و بازی به شدت جذاب و خوش‌ساخت از آب در اومد و بدجوری بهم حال داد.

Hollow Knight
از اون بازی‌هایی هست که یه جورایی شانسی وارد لیست محبوبان من شد! ازش زیاد تعریف شنیده بودم، ولی وقتی سراغش رفتم توی ذوقم زد. یه حسی برام داشت که انگار طرف نشسته توی خونه با یه انجین مجانی یه چیز شُل و ولی درست کرده و الکی تحویلش می‌گیرن. گذاشتمش کنار و بعد از مدت‌ها دوباره بحثش داغ شد و گفتم شاید یه چیز خاصی داره که من نفهمیدم و دوباره امتحانش کنم! :| این دفعه بیشتر بهش زمان دادم و بعد از چند ساعت دیدم درگیر یکی از خفن‌ترین تجربه‌های کل عمرم هستم! بازی‌ای که تونسته با حضور یه مشت حشره کاریکاتوری، یکی از عمیق‌ترین اتمسفرهای ممکن رو تحویل بده و گیم‌پلی هم به شدت جذاب و البته سخته و موسیقی‌ها هم بنیان‌فکن! به طرز فجیعی منتظر Silksong هستم و امیدوارم تا قبل از مرگم بیاد و یه حال اساسی بکنم!

Nier: Automata
از عجیب‌ترین خریدهای عمر گیمری بنده! کلاً هیچ چیز این بازی با سوابق من جور درنمیاد و نمی‌دونم اصلاً چرا سراغش رفتم. یه فضای کاملاً ژاپنی با شخصیت‌های مسخره (در نگاه اول) و جنگولک بازی‌های مخصوص بعضی از اساتید ژاپنی و... ولی یکی دو ساعت تجربه‌ش کافی بود تا به اشتباه خودم پی ببرم و بفهمم عجب گنجی هست و خبر نداشتم! بازی‌ای که خیلی ذهنم رو به خودش مشغول کرد و هنوز هم بعضی از لحظات و آهنگ‌هاش از یاد و خاطره‌م خارج نشده.

Cuphead
این از اون دست بازی‌هایی هست که از همون روز اول معرفی رفت توی لیست انتظارم و خیلی خوشگل و جذاب به نظر می‌رسید، ولی خب در این حد هم انتظار بالایی ازش نداشتم و واقعاً شوکه شدم از این همه خلاقیت و کیفیت در طراحی باس‌ها و گیم‌پلی‌ای که به شدت چالشی هست و بسیار لذت‌بخش.

What Remains of Edith Finch
بهترین Walking Simulator تاریخ بشریت! :D بازی‌ای که هر کسی با هر سلیقه‌ای باید سراغش بره و واقعاً اثر خلاقانه و عجیبیه! از اون بازی‌هایی که هیچ انتظار خاصی ازشون نداشتم، ولی بعد از تجربه دوست داشتم به سازنده‌ش ایمیل بزنم و بگم دمت گرم! اون تیکه‌ای که استیل گرافیکی بازی عوض میشه و موسیقی فیلم Halloween هم پخش میشه، دیگه اوج خلاقیت بازی هست و واقعاً منهدم می‌کنه آدم رو!

Shadow of the Colossus
من به دلایلی که واقعاً خودم هم یادم نیست، در دوران PS2 این شاهکار رو کامل انجام ندادم. یعنی بعد از کشتن چند تا از کلوسی‌ها ولش کردم و هنوز هم علتش رو نمی‌دونم، چون بدم هم نیومده بود ازش. در دوران PS3 هم باز متأسفانه سراغش ریمسترش نرفتم و در نهایت کار رسید به PS4 و ریمیک بازی. جایی که بالاخره به طور کامل تجربه‌ش کردم و به نظرم عبارت شاهکار هم براش کمه. اینجا بیشتر توضیح دادم در مورد ندامت خودم از دیر تجربه کردن این بازی.

Wolfenstein II: The New Colossus
The New Order چیز جالبی بود، ولی برای من در حدی نبود که خیلی هم منتظر نسخه دوم باشم. نسخه دوم هم اومد و با اینکه خیلی ازش تعریف می‌کردن، باز در اون حد برام جذابیت نداشت که سراغش برم و بعدها هم فراموشش کردم تا زمانی که روی PS Now اومد و دیگه یه سری بهش زدم و... جل‌الخالق! :D
واقعاً غوغا بود این بازی! گیم‌پلی عالی و باکیفیت به کنار، بازی از نظر ریتم و اتفاقات مختلفی که توش رخ می‌ده کم‌رقیب یا حتی شاید بی‌رقیبه! یعنی یه چیز خفنی می‌بینی و تا میای نفس بکشی، صحنه‌ی حیرت‌انگیز بعدی از راه می‌رسه و تا میای اون رو فراموش کنی، دوباره یه چیز دیگه پیش میاد و... به حدی ماجراهای عجیب و غریب پشت سر هم اتفاق می‌افته که مغز تبخیر میشه و واقعاً ایده‌هایی که توی بازی به کار بردن فوق‌العاده هست! یعنی واقعاً فکر کنین توی یه بازی هم اون صحنه فوق‌العاده هیتلر اتفاق می‌افته، هم جدا شدن سر شخصیت اصلی و هم ورود به خونه‌ی دوران کودکی و... هرکدوم از اینا به تنهایی مغز آدم رو منهدم می‌کنن، چه برسه به اینکه پشت سر هم از این چیزها ببینیم.

Assassin's Creed Origins
هرچقدر که این بازی برای خیلی از طرفدارهای AC مثل سیلی محکمی بر صورت اون‌ها بود، برای من یه سورپرایز عظیم بود! :D قبلاً هم گفتم، به جز نسخه دوم که بدجوری عاشقش بودم، بقیه نسخه‌های AC رو یا کلاً بازی نکردم یا نیمه کاره ول کردم. ولی Origins و بعدها Odyssey به طرز فجیعی بهم حال دادن و برام حکم تورهای گردشگری به دوران باستان رو داشتن و خیلی لذت می‌بردم از گشت و گذار توی محیط‌هاشون.

God of War
خب منم مثل خیلی‌های دیگه با اینکه به شدت منتظر نسخه جدید GoW بودم، ولی شک و تردیدهای زیادی هم نسبت بهش داشتم. به هر حال وقتی قراره بازی کلهم زیر و رو بشه و از هر جهت فرق بکنه (چه گیم‌پلی، چه طراحی مراحل و چه داستان و شخصیت‌پردازی کریتوس و اضافه شدن پسرش)، طبیعیه که آدم یه نیمچه احتمالاتی برای خرابکاری بده. ولی بالاخره اومد و به یکی از بهترین‌های نسل تبدیل شد.

Control
از همون روزهای اول که تریلرش اومد، زیاد نظرم رو جلب نکرد. با اینکه از قدیم عاشق Remedy بودم، ولی تریلرهای Control یه جوری بودن و یه حس خسته‌کننده و تکراری برام داشتن. بعدش هم تا مدت‌ها سراغش نرفتم و اصلاً یادم رفته بود تجربه‌ش کنم تا اینکه برای PS Now اومد و رفتم سمتش و... الله اکبر! :D تبدیل شد به یکی از جالب‌ترین بازی‌های این نسل من! در حدی که به عنوان کسی که زیاد اهل پلات کردن نیستم، انقدر این بازی بهم حال داد که سراغ پلاتش هم رفتم. یکی از اعتیادآورترین بازی‌های این سال‌ها با اتمسفر محشر و گیم‌پلی به شدت جذاب که حس و حال خاصی برام داشت و با اکثر بازی‌های جدید متفاوت بود.

Death Stranding
با این بازی خیلی ماجراها داشتیم! به هر حال وقتی اسم کوجیما روی بازی هست، آدم از همون لحظه اول منتظره ببینه چیکار کرده. DS هم تا مدت‌ها توی لیست انتظار خیلی‌ها بود، ولی بعدش کم‌کم نگرانی‌ها شروع شد و از یه جایی به بعد هم مشخص شد تمرکز بازی روی باربری هست و به تدریج اوضاع خراب شد و در نهایت هم امتیازهای بازی اومد که برای اثری از کوجیما جالب نبود. البته همون امتیازها هم به نظر من جزو عجیب‌ترین موارد این سال‌ها بوده و همون‌طور که قبلاً هم گفتم، سراغ ندارم بازی‌ای رو با میانگین ۸۲ که ۲۱ امتیاز کامل بگیره یا ۵۸ امتیاز ۹ به بالا. چیزی که نشون میده تا چه حد سلیقه‌ای هست.
با اینکه خیلی منتظر بازی بودم، ولی دقیقاً نمی‌دونستم چی پیش میاد و حتی با دیدن نقدها هم نمی‌تونستم پیش‌بینی کنم چی میشه، ولی واقعاً بازی محشری بود برای سلیقه من. از نظر داستان و شخصیت‌پردازی مشکلاتی داشت، ولی از نظر گیم‌پلی یکی از عجیب‌ترین و اعتیادآورترین تجربه‌های ممکن بود و بیشتر از ۱۰۰ ساعت زمان صرفش کردم. بازی‌ای که واقعاً تجربه آنلاین متفاوتی هم بود و یکی از جالب‌ترین استفاده‌ها رو از یه دنیای مشترک بین بازیکن‌ها کرد.

The Last of Us Part II
بعد از قسمت اول که یه شاهکار بود، طبیعیه که انتظارات از قسمت دوم هم خیلی بالا باشه. ولی خب واقعاً شک و تردید زیادی داشتم که ناتی داگ بتونه به کیفیت اون نسخه برسه به دلایل مختلف. بروس استریلی از تیم رفته بود، از نیل دراکمن در حد بروس خوشم نمی‌اومد و یه حس بدی نسبت بهش داشتم (ننگ بر من!)، هر چند وقت یه بار اخبار فجیعی از اوضاع افتضاح استودیو می‌اومد که دست کمی از کوره‌های آدم‌سوزی نداشت، بازی تأخیر خورد و خیلی دیرتر از چیزی که انتظارش رو داشتیم آماده شد، در نهایت هم که ماجراهای لیک و واکنش‌های ملت که در حدی بازی رو منهدم کرده بودن که انتظار یه فاجعه تاریخی رو داشتم! :D یعنی جوری در مورد داستان بد می‌گفتن که انواع و اقسام احتمالات توی ذهنم شکل گرفته بود که اینجا در موردشون نوشتم.
البته قبل از تجربه بازی امتیازهاش اومده بود که فوق‌العاده هم بودن، ولی خب یاد و خاطره MGSV باهام بود که امتیازهای عالی گرفت ولی داستانش از نظر من افتضاح بود و می‌ترسیدم همین بلا سر TLoU2 هم اومده باشه. ولی در نهایت رفتم سراغش و نه‌تنها برای سلیقه من بد نبود، که یه داستان بسیار جالب با نحوه روایت انقلابی (واقعاً انقلابی از نظر من) رو تحویل می‌داد و در کنار گیم‌پلی‌ای که حتی از سطح انتظارم هم بالاتر بود، باعث بازی از نسخه اول هم برام ارزش بیشتری پیدا کنه، اون هم در حالی که خود نسخه اول یه چیز فوق‌العاده بود.
عنوان نفر اول سوپرایز شده ی نسل هم با اختلاف به آریا تعلق میگیره
وسط این سوپراز شدن هاتم وقت کردی یه چایی بخور:D
 
Rogue Legacy
دو تا بازی بودن که من رو عاشق سبک Roguelike کردن. یکی The Binding of Isaac و یکی دیگه هم Rogue Legacy که بدون هیچ انتظار خاصی رفتم سراغش و در حدی معتاد شدم که کارم داشت به مراکز ترک اعتیاد می‌کشید! :D هم توی کامپیوتر و هم PS4 ده‌ها ساعت این رو بازی کردم و واقعاً تجربه محشری بود. بازی‌ای با گرافیک خیلی ساده که شما رو در نقش یه سری شوالیه و جادوگر و... قرار می‌ده که میرین توی دل دشمن و وقتی مُردین، بچه‌ها و نوه‌هاتون جای شما رو می‌گیرن و این روند تا بینهایت ادامه پیدا می‌کنه.
با هر بار مرگ بازی ریست میشه به سبک بازی‌های این سبک، ولی یه سری چیزها رو هم میشه لِوِل‌آپ کرد و مثلاً قدرت سلاح‌ها یا میزان سلامتی و... رو بالا برد تا نسل‌های بعدی راحت‌تر جلو برن. هر شخصیت هم به طور رندوم در اختیار شما قرار می‌گیره و مثلاً یکی کوتاه هست و یکی چاق و یکی قدرتش بیشتره و اون یکی سرعتش یا یکی دیگه بینایی‌ش مشکل داره و صفحه سیاه و سفید میشه و اون یکی چون گیاهخوار هست، اگه گوشت بخوره از میزان سلامتیش کم میشه و... :D
حقیقتش یکی از دلایلی که این رو توی لیست گذاشتم، تبلیغ نسخه دوم بود که همین چند روز پیش از توی تنور در اومده (البته نسخه Early Access) و تو مایه‌های همون نسخه اول هست، ولی با المان‌های بیشتر و گرافیک جذاب‌تر. بازی به شدت اعتیادآوری که کافیه چند دقیقه سراغش برین تا دیگه گذر زمان رو فراموش کنین!

Dark Souls II
یه جورایی این نسلی محسوب میشه دیگه؟ :D اون زمان که نسخه اول Dark Souls مطرح شده بود، اصلاً حس خوبی نسبت بهش نداشتم و فکر می‌کردم ملت فقط برای شیک بودن و نمایش خفنیَت خودشون از بازی تعریف می‌کنن! کلاً به نظرم یه چیز مسخره‌ای بود که به دلایل الکی معروف شده و تبدیل شده بودم به دشمنش. یه ذره هم بازیش کردم و حقیقتش خوشم نیومد، مخصوصاً از مرگ‌های چیپ اوایل بازی.
بعدها نسخه دوم اومد و @REZA TAEL در سلسله بحث‌هایی فلسفی یه کاری کرد که برم سراغش. :D برای این یکی هم اون اوایل یه ذره زور زدم و در اون حد جذبم نمی‌کرد، ولی هرچی بیشتر گذشت بیشتر فهمیدم عجب چیز عجیب و متفاوتیه و باید بهش دل داد تا درکش کرد. در نهایت هم به قدری عاشقش شدم که بعدش با چشم بصیرت رفتم سراغ نسخه اول و اون رو ترکوندم و بعد هم بقیه بازی‌های FromSoftware. اکثر اهالی Dark Souls نسخه دوم رو زیاد آدم حساب نمی‌کنن و خیلی مظلومه، ولی برای من کلید ورود به این مجموعه بود و برای همین جایگاه خاصی برام داره.

The Witcher 3: Wild Hunt
شاید بگین بازی با اون میانگین امتیاز که دیگه سورپرایز محسوب نمیشه، ولی برای من میشه. :D نسخه دوم بازی هم امتیازهای خیلی بالایی گرفت، ولی هرچقدر تلاش کردم نتونستم ازش لذت ببرم. ۲،۳ بار از اول شروع کردم و هر دفعه بعد از یه مدت ولش کردم و بی‌خیال شدم، ولی نسخه سوم از همون اول کار جوری جذبم کرد که دیگه نتونستم ولش کنم و یکی از بیشترین زمان‌های بازی این نسل من رو هم به خودش اختصاص داد.

Undertale
بازی‌ای که همین‌طوری الکی شروعش کردم و مطمئن بودم بعد از یه ربع می‌ذارمش کنار، ولی باهام کاری کرد که کمتر بازی‌ای قادر به انجامش هست. بازی‌ای که هم حسابی من رو خندوند و هم اشکم رو درآورد، اون هم در قالب یه گرافیک به شدت ساده و درپیت که یادآور دهه‌ها قبل هست. داستان جالب و سورپرایزهای خفن و نحوه جلو بردن بازی که میشه به شکل‌های مختلف انجام داد و هرکدوم مسیر رو به شدت تغییر میده، کاری می‌کنه که Undertale یه جواهر فوق‌العاده توی دنیای بازی باشه. از نظر درجه سختی هم خیلی چالش برانگیز و جالب بود و یه بخش داشت که بی‌اغراق دست کمی از Soulsborneها نداشت! :D
یکی از بهترین موسیقی‌های نسل هم برای همین بازی هست که سیر نمیشم از شنیدنش!

Doom 2016
بنده از قدیم فن سرسخت Doom بودم و مهم‌ترین دلیلش هم به این برمی‌گرده که اولین بازی‌ای که توی کامپیوتر خودم تجربه کردم، Doom II بود (در کنار Witchaven). از همون زمان ذوب شدم در این بازی و بعدش هم نسخه‌های دیگه رو به شدت دوست داشتم تا رسیدیم به Doom 2016. با اینکه تریلرهای فوق‌العاده‌ای داشت و می‌شد حدس زد چیز خوبیه، ولی باز یه ترس و لرزی داشتیم که بعد از سال‌ها قراره چی تحویل‌مون بدن. در نهایت بازی اومد و غوغایی به پا کرد! از گیم‌پلی درجه یک تا سلاح‌ها و هیولاهایی که نمونه‌های به روز شده از مدل‌های کلاسیکی بودن که از قدیم اسم تک‌تک‌شون رو حفظ هستم تا حتی داستان و دنیای بازی که خیلی بیشتر از چیزی که انتظارش رو داشتم بود. بعدش هم که توی Doom Eternal همه‌چیز یه پله جلوتر رفت و ترکوند!

Horizon Zero Dawn
اولین لیک‌های بازی خیلی جالب به نظر می‌رسیدن و وقتی به طور رسمی معرفی شد هم واقعاً حیرت‌انگیز بود نمایشش با حضور دایناسورها رباتیک و فضای خوش و آب رنگش. ولی باز اطمینان کاملی بهش نداشتم، مخصوصاً با توجه به خرابکاری‌ای که Guerrilla سر Killzone Shadow Fall کرده بود. خوشبختانه تردیدها بی‌معنی بود و بازی به شدت جذاب و خوش‌ساخت از آب در اومد و بدجوری بهم حال داد.

Hollow Knight
از اون بازی‌هایی هست که یه جورایی شانسی وارد لیست محبوبان من شد! ازش زیاد تعریف شنیده بودم، ولی وقتی سراغش رفتم توی ذوقم زد. یه حسی برام داشت که انگار طرف نشسته توی خونه با یه انجین مجانی یه چیز شُل و ولی درست کرده و الکی تحویلش می‌گیرن. گذاشتمش کنار و بعد از مدت‌ها دوباره بحثش داغ شد و گفتم شاید یه چیز خاصی داره که من نفهمیدم و دوباره امتحانش کنم! :| این دفعه بیشتر بهش زمان دادم و بعد از چند ساعت دیدم درگیر یکی از خفن‌ترین تجربه‌های کل عمرم هستم! بازی‌ای که تونسته با حضور یه مشت حشره کاریکاتوری، یکی از عمیق‌ترین اتمسفرهای ممکن رو تحویل بده و گیم‌پلی هم به شدت جذاب و البته سخته و موسیقی‌ها هم بنیان‌فکن! به طرز فجیعی منتظر Silksong هستم و امیدوارم تا قبل از مرگم بیاد و یه حال اساسی بکنم!

Nier: Automata
از عجیب‌ترین خریدهای عمر گیمری بنده! کلاً هیچ چیز این بازی با سوابق من جور درنمیاد و نمی‌دونم اصلاً چرا سراغش رفتم. یه فضای کاملاً ژاپنی با شخصیت‌های مسخره (در نگاه اول) و جنگولک بازی‌های مخصوص بعضی از اساتید ژاپنی و... ولی یکی دو ساعت تجربه‌ش کافی بود تا به اشتباه خودم پی ببرم و بفهمم عجب گنجی هست و خبر نداشتم! بازی‌ای که خیلی ذهنم رو به خودش مشغول کرد و هنوز هم بعضی از لحظات و آهنگ‌هاش از یاد و خاطره‌م خارج نشده.

Cuphead
این از اون دست بازی‌هایی هست که از همون روز اول معرفی رفت توی لیست انتظارم و خیلی خوشگل و جذاب به نظر می‌رسید، ولی خب در این حد هم انتظار بالایی ازش نداشتم و واقعاً شوکه شدم از این همه خلاقیت و کیفیت در طراحی باس‌ها و گیم‌پلی‌ای که به شدت چالشی هست و بسیار لذت‌بخش.

What Remains of Edith Finch
بهترین Walking Simulator تاریخ بشریت! :D بازی‌ای که هر کسی با هر سلیقه‌ای باید سراغش بره و واقعاً اثر خلاقانه و عجیبیه! از اون بازی‌هایی که هیچ انتظار خاصی ازشون نداشتم، ولی بعد از تجربه دوست داشتم به سازنده‌ش ایمیل بزنم و بگم دمت گرم! اون تیکه‌ای که استیل گرافیکی بازی عوض میشه و موسیقی فیلم Halloween هم پخش میشه، دیگه اوج خلاقیت بازی هست و واقعاً منهدم می‌کنه آدم رو!

Shadow of the Colossus
من به دلایلی که واقعاً خودم هم یادم نیست، در دوران PS2 این شاهکار رو کامل انجام ندادم. یعنی بعد از کشتن چند تا از کلوسی‌ها ولش کردم و هنوز هم علتش رو نمی‌دونم، چون بدم هم نیومده بود ازش. در دوران PS3 هم باز متأسفانه سراغش ریمسترش نرفتم و در نهایت کار رسید به PS4 و ریمیک بازی. جایی که بالاخره به طور کامل تجربه‌ش کردم و به نظرم عبارت شاهکار هم براش کمه. اینجا بیشتر توضیح دادم در مورد ندامت خودم از دیر تجربه کردن این بازی.

Wolfenstein II: The New Colossus
The New Order چیز جالبی بود، ولی برای من در حدی نبود که خیلی هم منتظر نسخه دوم باشم. نسخه دوم هم اومد و با اینکه خیلی ازش تعریف می‌کردن، باز در اون حد برام جذابیت نداشت که سراغش برم و بعدها هم فراموشش کردم تا زمانی که روی PS Now اومد و دیگه یه سری بهش زدم و... جل‌الخالق! :D
واقعاً غوغا بود این بازی! گیم‌پلی عالی و باکیفیت به کنار، بازی از نظر ریتم و اتفاقات مختلفی که توش رخ می‌ده کم‌رقیب یا حتی شاید بی‌رقیبه! یعنی یه چیز خفنی می‌بینی و تا میای نفس بکشی، صحنه‌ی حیرت‌انگیز بعدی از راه می‌رسه و تا میای اون رو فراموش کنی، دوباره یه چیز دیگه پیش میاد و... به حدی ماجراهای عجیب و غریب پشت سر هم اتفاق می‌افته که مغز تبخیر میشه و واقعاً ایده‌هایی که توی بازی به کار بردن فوق‌العاده هست! یعنی واقعاً فکر کنین توی یه بازی هم اون صحنه فوق‌العاده هیتلر اتفاق می‌افته، هم جدا شدن سر شخصیت اصلی و هم ورود به خونه‌ی دوران کودکی و... هرکدوم از اینا به تنهایی مغز آدم رو منهدم می‌کنن، چه برسه به اینکه پشت سر هم از این چیزها ببینیم.

Assassin's Creed Origins
هرچقدر که این بازی برای خیلی از طرفدارهای AC مثل سیلی محکمی بر صورت اون‌ها بود، برای من یه سورپرایز عظیم بود! :D قبلاً هم گفتم، به جز نسخه دوم که بدجوری عاشقش بودم، بقیه نسخه‌های AC رو یا کلاً بازی نکردم یا نیمه کاره ول کردم. ولی Origins و بعدها Odyssey به طرز فجیعی بهم حال دادن و برام حکم تورهای گردشگری به دوران باستان رو داشتن و خیلی لذت می‌بردم از گشت و گذار توی محیط‌هاشون.

God of War
خب منم مثل خیلی‌های دیگه با اینکه به شدت منتظر نسخه جدید GoW بودم، ولی شک و تردیدهای زیادی هم نسبت بهش داشتم. به هر حال وقتی قراره بازی کلهم زیر و رو بشه و از هر جهت فرق بکنه (چه گیم‌پلی، چه طراحی مراحل و چه داستان و شخصیت‌پردازی کریتوس و اضافه شدن پسرش)، طبیعیه که آدم یه نیمچه احتمالاتی برای خرابکاری بده. ولی بالاخره اومد و به یکی از بهترین‌های نسل تبدیل شد.

Control
از همون روزهای اول که تریلرش اومد، زیاد نظرم رو جلب نکرد. با اینکه از قدیم عاشق Remedy بودم، ولی تریلرهای Control یه جوری بودن و یه حس خسته‌کننده و تکراری برام داشتن. بعدش هم تا مدت‌ها سراغش نرفتم و اصلاً یادم رفته بود تجربه‌ش کنم تا اینکه برای PS Now اومد و رفتم سمتش و... الله اکبر! :D تبدیل شد به یکی از جالب‌ترین بازی‌های این نسل من! در حدی که به عنوان کسی که زیاد اهل پلات کردن نیستم، انقدر این بازی بهم حال داد که سراغ پلاتش هم رفتم. یکی از اعتیادآورترین بازی‌های این سال‌ها با اتمسفر محشر و گیم‌پلی به شدت جذاب که حس و حال خاصی برام داشت و با اکثر بازی‌های جدید متفاوت بود.

Death Stranding
با این بازی خیلی ماجراها داشتیم! به هر حال وقتی اسم کوجیما روی بازی هست، آدم از همون لحظه اول منتظره ببینه چیکار کرده. DS هم تا مدت‌ها توی لیست انتظار خیلی‌ها بود، ولی بعدش کم‌کم نگرانی‌ها شروع شد و از یه جایی به بعد هم مشخص شد تمرکز بازی روی باربری هست و به تدریج اوضاع خراب شد و در نهایت هم امتیازهای بازی اومد که برای اثری از کوجیما جالب نبود. البته همون امتیازها هم به نظر من جزو عجیب‌ترین موارد این سال‌ها بوده و همون‌طور که قبلاً هم گفتم، سراغ ندارم بازی‌ای رو با میانگین ۸۲ که ۲۱ امتیاز کامل بگیره یا ۵۸ امتیاز ۹ به بالا. چیزی که نشون میده تا چه حد سلیقه‌ای هست.
با اینکه خیلی منتظر بازی بودم، ولی دقیقاً نمی‌دونستم چی پیش میاد و حتی با دیدن نقدها هم نمی‌تونستم پیش‌بینی کنم چی میشه، ولی واقعاً بازی محشری بود برای سلیقه من. از نظر داستان و شخصیت‌پردازی مشکلاتی داشت، ولی از نظر گیم‌پلی یکی از عجیب‌ترین و اعتیادآورترین تجربه‌های ممکن بود و بیشتر از ۱۰۰ ساعت زمان صرفش کردم. بازی‌ای که واقعاً تجربه آنلاین متفاوتی هم بود و یکی از جالب‌ترین استفاده‌ها رو از یه دنیای مشترک بین بازیکن‌ها کرد.

The Last of Us Part II
بعد از قسمت اول که یه شاهکار بود، طبیعیه که انتظارات از قسمت دوم هم خیلی بالا باشه. ولی خب واقعاً شک و تردید زیادی داشتم که ناتی داگ بتونه به کیفیت اون نسخه برسه به دلایل مختلف. بروس استریلی از تیم رفته بود، از نیل دراکمن در حد بروس خوشم نمی‌اومد و یه حس بدی نسبت بهش داشتم (ننگ بر من!)، هر چند وقت یه بار اخبار فجیعی از اوضاع افتضاح استودیو می‌اومد که دست کمی از کوره‌های آدم‌سوزی نداشت، بازی تأخیر خورد و خیلی دیرتر از چیزی که انتظارش رو داشتیم آماده شد، در نهایت هم که ماجراهای لیک و واکنش‌های ملت که در حدی بازی رو منهدم کرده بودن که انتظار یه فاجعه تاریخی رو داشتم! :D یعنی جوری در مورد داستان بد می‌گفتن که انواع و اقسام احتمالات توی ذهنم شکل گرفته بود که اینجا در موردشون نوشتم.
البته قبل از تجربه بازی امتیازهاش اومده بود که فوق‌العاده هم بودن، ولی خب یاد و خاطره MGSV باهام بود که امتیازهای عالی گرفت ولی داستانش از نظر من افتضاح بود و می‌ترسیدم همین بلا سر TLoU2 هم اومده باشه. ولی در نهایت رفتم سراغش و نه‌تنها برای سلیقه من بد نبود، که یه داستان بسیار جالب با نحوه روایت انقلابی (واقعاً انقلابی از نظر من) رو تحویل می‌داد و در کنار گیم‌پلی‌ای که حتی از سطح انتظارم هم بالاتر بود، باعث بازی از نسخه اول هم برام ارزش بیشتری پیدا کنه، اون هم در حالی که خود نسخه اول یه چیز فوق‌العاده بود.

بعدا یه لیست از بهترین بازی های نسل هم بده آریا ببینیم چند درصد تمایز بین این دو تا لیست وجود داره :دی
 
1- Until Dawn: فکر میکردم با یک بازی مدیکور با شخصیتهای آبکی و ترسای مسخره طرفیم اما واقعا بازی برعکس همه تصوراتم بود و یکی از خاصترین تجربه های نسل بود برام.
2- The Witcher 3: میدونستم عالی میشه ولی نه در این حد! واقعا یک بازی همه چی تموم که بعد از تریلوژی مس افکت بهترین بازیه تاریخه برای من.
3- A Plague Tale Innocence: احساس میکردم یه بازی حوصله سر بر باشه با خودم میگفتم نه مبارزه خاصی داره دشمن اصلی هم که انگار موشه آخه چیه این. ولی بازی فوق العاده یکی از بهترین تجربه های نسل با شخصیت اصلی بینظیر.
4- Alien Isolation: این هم با امید پایین رفتم سراغش و فکر نمیکردم انقدر Cosmic Horror خفنی بشه.
5- God of War: اینهم مثل ویچر 3 معلوم بود خوب میشه ولی انتظار نداشتم توی سالی که راکستار رد دد ردمپشن 2 رو میده بازی بهتری بیاد که اومد!
6- Control: تریلرای بازی را نگاه میکردم فک میکردم رمدی بدجور زده جاده خاکی ولی بازی یک تجربه بینظیر بود گیمپلی عالی فیزیک بینظیر و یک لول دیزاین فوق العاده!
7- What Remains of Edith Finch: اینم اصلا نمیدونستم چیه همینطور با چشم بسته رفتم سراغش ولی انصافا چطور میشه بازی که عملا به جز راه رفتن کار دیگه انجام نمیدی انقدر هیجان انگیز باشه؟!
8- Salt & Sanctuary: واسه من دارک سولز 1 جایگاهی داره که هیچوقت 2 و 3 نداشتن این بازی هم فک میکردم یک کپی مسخره از دارک سولز باشه اما اشتب میزدم بازی تموم خاطرات دارک سولز 1 رو برام زنده کرد و عاشقش شدم!
 
What Remains of Edith Finch
بهترین Walking Simulator تاریخ بشریت! :D بازی‌ای که هر کسی با هر سلیقه‌ای باید سراغش بره و واقعاً اثر خلاقانه و عجیبیه! از اون بازی‌هایی که هیچ انتظار خاصی ازشون نداشتم، ولی بعد از تجربه دوست داشتم به سازنده‌ش ایمیل بزنم و بگم دمت گرم! اون تیکه‌ای که استیل گرافیکی بازی عوض میشه و موسیقی فیلم Halloween هم پخش میشه، دیگه اوج خلاقیت بازی هست و واقعاً منهدم می‌کنه آدم رو!
کاملا این رو فراموش کرده بودم!

واقعا یکی از یونیک ترین و زیباترین تجربه های این نسل بود. در کنار اون بخش که گفتی، قسمت وان حمام و کارخانه کنسرو سازی هم خیلی خلاقانه و تاثیر گذار بود.
 
خب خودم بگم
God of War خیلی بهتر از انتظاراتم عمل کرد و با اینکه نسخه های قبل آشنا نبودم ولی فکر نمی‌کردم با این بازی زندگی کنم.
Star Wars Last Jedi هم خیلی خوب بود و یک الگو برداری خفن از دیگر بازیا و تا آخر بازی لذت بردم
 
سولز 2 مال این نسل بود؟ :-?
سخت نگیر:D
ریمستر که شد دیگه با ارفاق واسه اونایی که تجربه نکردنش محاسبه میکنیم
الخصوص که با این نسخه ایمان اورده به استاد و اومده جز پیروان و از امشب و بعد از خوندن کامنتش جزو برداران خونی من محسوب میشه>:)(هرچند بایرنیه!:D:-")
 
سخت نگیر:D
ریمستر که شد دیگه با ارفاق واسه اونایی که تجربه نکردنش محاسبه میکنیم
الخصوص که با این نسخه ایمان اورده به استاد و اومده جز پیروان و از امشب و بعد از خوندن کامنتش جزو برداران خونی من محسوب میشه>:)(هرچند بایرنیه!:D:-")
اخه ریمستر هم حساب شه اوضاع خیلی پیچیده میشه.:دی
 
  • Smile
Reactions: voldmort

کاربرانی که این گفتگو را مشاهده می‌کنند

تبلیغات متنی

Top
رمز عبور خود را فراموش کرده اید؟
اگر میخواهی عضوی از بازی سنتر باشی همین حالا ثبت نام کن
or