سناریو بازی

آقا من چندتا موضوع دارم فکر میکنم جالب باشه یکی از این بازی ها می تونه نقش آفرینی باشه اون یکی میتونه شبیه Shadow of clusus باشه فکر نکنم درست باشه همونی که تو پی اس 2 باید می رفتی و غول می کشتی(من یک بار به یوبی نامه دادم که اگه می خواین براتون داستان بدم اما اونا من و ا...... هم حساب نکردن)
اولی ماجرایی تقریبا شبیه ضحاک و کاوه اهنگر که اول شیطان می اد پیش ضحاک( که اون موقع شاهزاده بوده)و به او میگه بیا بابتو بکش و مخ ضحی رو مزنه اونم بباشو می کشه و پادشاه می شه اما شیطان میاد رو شونه اش بوس کنه:love: و از شونه اش مار میزنه بیرون اون همش ملت میکشته مخشون نو می خورده این دموی اول بازی است بعد شما کاوه رو میبینید که کنترل اون دسته شماست( البته این بازی رو میشه سوم شخص هم کرد ) حالا شما بنا به دلایلی که من هنوز مطالعه نکردم مصمم میشید که به جنگ ضحاک برید که در این بین اتفاقات زیادی هم براتون میافته ببینید اگه موضوع خوب است به بقیه داستان بپردازم_سبک این بازی هم سوم شخص هم نقش آفرینی)
اون یکی هم در مورد هفت خان رستم است که همش باید توش غول بزنید که البته غولاش اسون هم نیستند که البته یکی از غولا رو هم باید با رخش بزنید .(سبک این بازی سوم شخص)
بازم داستان دارم اگه خواستین بازم بنویسم
یکی دیگه هم مینویسم چون نمیخوام تایپیک شلوغ بشه
یه پسر هست که یه شب به طور ناگهانی انگار یه نیرویی او به سمت رادیو میکشونه و اون با هدفون شروع به گوش کردن رادیو می شه اول همه چبز عادی بوده که یهو پسره یه موج عجیب و غریب می گره که اخباری رو از روز های بعد میگه که در این بازی پسره باید هم از اتفاقات جلوگیری کنه هم پرده از سر این موج برداره در ضمن فقط این پسره می تونه این موج رو بشنوه
سبک این بازی ماجرایی به سبک کلیک اشاره مثل سایبریا است
 
درباره قایق و دریا
5تا از خوبا و 3تا از بدها و 2 تا گروگان به جزیره میرسن بعد یه حس عجیبی پیدا می کنن و سپس یکی از گروگان ها به شکل کاملا فجیع و مرموزی کشته می شه و بعد همه این افراد که شاهد این صحنه بو دند تصمیم می گیرند با هم متحد شوند اما باز هم به هم شک داشتند تا به یه روستای متروکه می رسند که یکی از خوب ها که یه زن باشه یه نوشته پیدا می کنه به خطی عجیب که قابل خوندن نیست اما او نو به پروفسور (گروگان)میده و اون چون به زبان های قدیمی آشنا است اونو میخونه که میفهمه قبلا در این مکان جنگی بزرگ بین نیرو های بد و خوب در گرفته که در طی آن نیرو های بد پیروز می شن و در آنجا هم نوشته بود هر که وارد این جزیره بشه دیگه نمیتونه خارج بشه و حتما باید کشته بشه مگر اینکه.................................................
دیگه از اینجا به بعد در اون یاد داشت ها نیست و این وظیفه گروه است که راه فرار را پیدا کنند و هم چنین از مرگ خودشون فرار کنند
بقیه اش اگه خوبه شما بگید
 
دوستان!
من داستان مینویسم البته به سبکRPG...
پیشنهاد میدم کسایی که عشق این سبک و به خصوص خدای این سبک یعنی final fantasy هستن این داستان من رو بخونن: http://futureworldco.com/forum/viewtopic.php?t=1861
راستش انقدر صفحات این تاپیک موشالا زیاده که من حس خوندنش رو نداشتم فقط میخواستم بگم من هم هستم!
البته استاندارد کار میگه اول داستان بعد سناریو!:biggrin1:
 

کاربرانی که این گفتگو را مشاهده می‌کنند

تبلیغات متنی

Top
رمز عبور خود را فراموش کرده اید؟
اگر میخواهی عضوی از بازی سنتر باشی همین حالا ثبت نام کن
or