سبک Japanese Horror چیست؟
- Thread starter Silent Dream
- تاریخ آغاز
Hamed Vincent
کاربر سایت
سلام
حیف مقاله به این خوبی که اینقدر بازدیدهاش کم باشد.
از مدیریت درخواست مهم شدن این ترد رو دارم.
حیف مقاله به این خوبی که اینقدر بازدیدهاش کم باشد.
از مدیریت درخواست مهم شدن این ترد رو دارم.
مشخصه حسابی رو این نوشته کار شده خسته نباشین :bighug:
یه فیلم قدیمی هم بود به اسم کوایدان کارگردانش هم ماساکی کوبایاشی بود
کاش اشاره ای هم به این فیلم میکردین
اولین فیلم ترسناک ژاپنی که دیدم همین بود و هیچوقت هم یادم نمیره مخصوصا داستان هوئیچی ـه بی گوش
پ ن : البته اون زن برفی تو یکی از چهار ایپزود همین فیلم کوایدان بود
یه فیلم قدیمی هم بود به اسم کوایدان کارگردانش هم ماساکی کوبایاشی بود
کاش اشاره ای هم به این فیلم میکردین
اولین فیلم ترسناک ژاپنی که دیدم همین بود و هیچوقت هم یادم نمیره مخصوصا داستان هوئیچی ـه بی گوش
پ ن : البته اون زن برفی تو یکی از چهار ایپزود همین فیلم کوایدان بود
YORDA
کاربر سایت
نتونستم به یک لایک بسنده کنم. واقعاً زحمت کشیدی
دیشب فیلم حس ششم رو نگاه می کردم و امروز با این مقاله مواجه شدم و خوندنش برام بسیار لذت بخش بود به خصوص این قسمت
(((((روح کسانی که بطور ناگهانی بر اثر یک حادثه یا خودکشی مرده اند , حتی نمیفهمند که مرده اند...بعضی اوقات این روحها در همانجا میمانند و در تمام مدت به گشت و گذار در همان محل خاص میپردازن...این روحها احساسات پنجگانه و خاطراتشان رو از دست داده اند و فقط میتوانند به تکرار غم انگیز و ناخوشایند زمان مرگشان بپردازند...این درد و غم میتواند آنقدر زیاد و طاقت فرسا باشد که این روحها از انسانها طلب کمک کنند یا حتی از انسانها طلب جانشان را بکنند... در چنین اوقاتی آنها میتوانند انسانها رو "تسخیر" کنند...معمولا مکانهایی که مرگ افراد زیادی در آن رخ داده و یا اتفاقات بدی در آنجا روی داده, همیشه ممکن است که این روحهای سرگردان را داشته باشند.)))))
دیشب فیلم حس ششم رو نگاه می کردم و امروز با این مقاله مواجه شدم و خوندنش برام بسیار لذت بخش بود به خصوص این قسمت
(((((روح کسانی که بطور ناگهانی بر اثر یک حادثه یا خودکشی مرده اند , حتی نمیفهمند که مرده اند...بعضی اوقات این روحها در همانجا میمانند و در تمام مدت به گشت و گذار در همان محل خاص میپردازن...این روحها احساسات پنجگانه و خاطراتشان رو از دست داده اند و فقط میتوانند به تکرار غم انگیز و ناخوشایند زمان مرگشان بپردازند...این درد و غم میتواند آنقدر زیاد و طاقت فرسا باشد که این روحها از انسانها طلب کمک کنند یا حتی از انسانها طلب جانشان را بکنند... در چنین اوقاتی آنها میتوانند انسانها رو "تسخیر" کنند...معمولا مکانهایی که مرگ افراد زیادی در آن رخ داده و یا اتفاقات بدی در آنجا روی داده, همیشه ممکن است که این روحهای سرگردان را داشته باشند.)))))
Abolfazl3007
کاربر سایت
اوه اوه ! به چه قسمتی هم اشاره کردی ! اصلا یادم نمیره !
تو اون مترو متروک و تاریک که یه متر جلوترت رو هم بزور میدیدی ، این تیکه اولی روزنامه رو پیدا میکنی :
حالا خودت تو همین مترو ، اونم با این جو سنگین و ترسناک گیر کردی ! بدجور میره تو مخت این خبر !
حالا چند دقیقه بعد ، همینجوری در حالی که لحظه به لحظه این جو سنگین بیشتر روت تاثیر منفی داره میزاره و استرس بیشتری میگیری و اون تیکه روزنامه هم تو ذهنت هست ، یدفعه یه تیکه دیگه روزنامه پیدا میکنی که این مطلب توشه :
دیگه اینجا من کلا Mental Breakdown شدم
و جرات نمیکردم حتی حرکت کنم ، دوربین نمای بعدی رو نشون بده !! کنسول خاموش ، تا 12 ساعت ریکاوری مقاله بی نقصیه ، زحمت کشیدی .
BARDI YA
کاربر سایت
داداش مقالت عالی بود !
من کوپ کردم !
فقط میتونم بگم هیچی ! دهنم قفل شده ! ایتقدر زیبا بود !
راستی :
راستی یادم رفت بگم با اجازت لینک مقاله رو گذاشتم تو امضام اسمت رو هم اشاره کردم !
اوکی هست ؟
{فقط بخاطر تو بود !}
{الان بچه ها فکر بد میکنن}
{+من رفتم+}
من کوپ کردم !
فقط میتونم بگم هیچی ! دهنم قفل شده ! ایتقدر زیبا بود !
راستی :
این تیکه خیلی ترسناک بود !
راستی یادم رفت بگم با اجازت لینک مقاله رو گذاشتم تو امضام اسمت رو هم اشاره کردم !
اوکی هست ؟
{فقط بخاطر تو بود !}
{الان بچه ها فکر بد میکنن}
{+من رفتم+}
king ps3
کاربر سایت
داداش دمت گرم.عجب مقاله ای نوشتی.از نظر من صدتا لایک هم برا این مقاله کمه.کاش میشد هزار بار لایکش میکردم.
الان که این مطلبو می خونم ساعت 4 بعد از ظهره .هوا ابری و گرفته اس, به همین دلیل اتاق هم تاریکه و سکوت مطلق همه جا رو فرا گرفته و من از قصد چراغی روشن نکردم تا با تمام وجود این مقاله رو بخونم.خودتون حساب کنید ادم چجوری میشه
یادش بخیر.اون سالی که فیلم حلقه رو دیدم دقیقا همچین حال و هوایی بود.یه روز جمعه ساعت 3 بعد از ظهر.همه خانواده طبقه بالا بودن منم پایین تک و تنها .یه لحظه زدم شبکه 2 دیدم یه فیلم شروع شد به اسم حلقه.کسایی که فیلم رو دیدن میدونن اول فیلم دوتا بچه دارن بازی میکنن و اصلا خبری از ترس نیست.منم فکر کردم فیلم طنزه.همینجور که فیلم رفت جلو تا اونجایی که یکی از دخترا با ساداکو مواجه میشه و نابود میشه.نمیدونم چرا من کانال رو عوض نمی کردم با اینکه خیلی از فیلم ترسیده بودم ولی همینطور داشتم ادامه میدادم.اون اخرای فیلم که دختره از تلویزیون میزنه بیرون که دیگه خدای ترس بود .تا اینکه بابام اومد پایین گفت چرا تو تاریکی نشستی چرا لامپا رو روشن نمیکنی.من تو اون لحظه دقیقا معنای کب کردن رو فهمیدم.اصن یه وضعی
الان که این مطلبو می خونم ساعت 4 بعد از ظهره .هوا ابری و گرفته اس, به همین دلیل اتاق هم تاریکه و سکوت مطلق همه جا رو فرا گرفته و من از قصد چراغی روشن نکردم تا با تمام وجود این مقاله رو بخونم.خودتون حساب کنید ادم چجوری میشه
یادش بخیر.اون سالی که فیلم حلقه رو دیدم دقیقا همچین حال و هوایی بود.یه روز جمعه ساعت 3 بعد از ظهر.همه خانواده طبقه بالا بودن منم پایین تک و تنها .یه لحظه زدم شبکه 2 دیدم یه فیلم شروع شد به اسم حلقه.کسایی که فیلم رو دیدن میدونن اول فیلم دوتا بچه دارن بازی میکنن و اصلا خبری از ترس نیست.منم فکر کردم فیلم طنزه.همینجور که فیلم رفت جلو تا اونجایی که یکی از دخترا با ساداکو مواجه میشه و نابود میشه.نمیدونم چرا من کانال رو عوض نمی کردم با اینکه خیلی از فیلم ترسیده بودم ولی همینطور داشتم ادامه میدادم.اون اخرای فیلم که دختره از تلویزیون میزنه بیرون که دیگه خدای ترس بود .تا اینکه بابام اومد پایین گفت چرا تو تاریکی نشستی چرا لامپا رو روشن نمیکنی.من تو اون لحظه دقیقا معنای کب کردن رو فهمیدم.اصن یه وضعی
یه ذره ویرایش بشه به راحتی می تونه بره روی صفحه اصلی.
واقعا مقاله مفید و فوق العاده ای بود؛ ممنون از دوستمون که زحمت کشیدن
واقعا مقاله مفید و فوق العاده ای بود؛ ممنون از دوستمون که زحمت کشیدن
ممنون ار لطف همه دوستان:bighug:
واقعاََ باعث افتخار منه که دوستان این مقاله رو مطاله کردند و ازش استفاده کردند:bighug:
ممنونم از همتون
حالا اگر این دو مقاله رو اصلاََ نخونید, در بازی این صحنه اصلاََ نشون داده نمیشه...
واقعاََ باعث افتخار منه که دوستان این مقاله رو مطاله کردند و ازش استفاده کردند:bighug:
ممنونم از همتون
نکته جالب در رابطه با این موضوع این هست که اگر این دو مقاله رو بخونید, در قسمت متروی زیرزمینی صحنه ای نشون داده میشه که در اون یه موجودی(که ظاهرش نشون داده نمیشه) از پشت به هدر حمله میکنه, و او رو به سمت خط عبور مترو پرتاب میکنه, و بعدش هدر باید سریعاََ خودش را نجات بده. به نظر میاد این روح همون مردی باشه که خودش رو جلوی مترو پرتاب کرده! دلیل این که به هدر هم حمله میکنه رو میشه توی مجله اسرار آمیز پیدا کرد.اوه اوه ! به چه قسمتی هم اشاره کردی ! اصلا یادم نمیره !
تو اون مترو متروک و تاریک که یه متر جلوترت رو هم بزور میدیدی ، این تیکه اولی روزنامه رو پیدا میکنی :
حالا خودت تو همین مترو ، اونم با این جو سنگین و ترسناک گیر کردی ! بدجور میره تو مخت این خبر !
حالا چند دقیقه بعد ، همینجوری در حالی که لحظه به لحظه این جو سنگین بیشتر روت تاثیر منفی داره میزاره و استرس بیشتری میگیری و اون تیکه روزنامه هم تو ذهنت هست ، یدفعه یه تیکه دیگه روزنامه پیدا میکنی که این مطلب توشه :
دیگه اینجا من کلا Mental Breakdown شدم
مقاله بی نقصیه ، زحمت کشیدی .
حالا اگر این دو مقاله رو اصلاََ نخونید, در بازی این صحنه اصلاََ نشون داده نمیشه...
کاربرانی که این گفتگو را مشاهده می‌کنند
Google