Hello snake.Its been a while,hasn't it? I hear you've been causing quite ruckus in Nicaragua.Nothing much to report from my end.The Legacy's being put to "good use" - or so the tell me...But enough with the small talk...there's something I need to tell you.You saw the photo that came with this tap,right?the boss gave that to me ten years ago.I'm sorry.I should have told you sooner.I probably should have told you right away.But sending it to you hasn't been an easy decision to make.Its taken me ten years.once you've heard what I have to say,you'll understand why.That photo...belonged to her.I know what you are thinking:what does she have to do with this?you've probably seen it a hundred times in the press already.Obviosly it's of the Mercury Seven,the first group of American astronauts - the heroes of Project Mercury.But there were actually eight people in that photo.One of them was edited out - erased without a trace.That eight astronaut,the one airbrushed out of existence,was her snake.Now why did the need to keep her existence a secret?Waht were they trying to hide?The answer goes back even further - 17 years ago.It was the height of the cold war.The eastern and western blocs were racing to develop space technology to match their nuclear arsenals.in 1957, the Soviet Union lauched Sputnik,the first artificial satellite.The Americans were stunned.They'd been led to believe their country led the world in science and technology.That shock quickly turned into fear.If the russians had the know how to launch a satellite into space,they could use it to launch a nuclear missile ,too.Frantic, the U.S threw everything it had into the space race.The following year,the army succeeded in launching the first american satellite,Expelorer 1.The National Aeronautics and Space Adminisrtion was establised that fall,and Project Mercury with it.The goal was to send a man into space...and seven men were chosen as pilot candidates.The Media dubbed them the Mercury seven.there were immediately hailed as national heroes,icons of western space exploration.But after Explorer,America sufferd a series of failed rocket launches.Desperate,the government made a fateful decision.Unable to wait for its space program to mature,they'd steal the Soviets' technology,at the same time sabotaging their space program.You know better than anyone how hard a mission that was.The Soviet space program was shrouded in secrecy.Recovering that infor mation would be no easy task.Using the help of an insider,they'd insert a sleeper agent into the research institue,or else recruit one of those insiders to do the job for them...And,if necessary,the mission leader would have to go in sort things out themselves.Someone was needed with experience,knowledge,and superior intution...And the only one for the job was The Boss.The Presidnet himself asked for her by name.He needed someone who could be trusted with the fate of a nation.Who else to turn but the hero of the Second World War?It was june 1959.so you see,Snake.Thats why she left.that was the top secret mission that took her from you.But her selection ruffled afew CIA feathers.They didnt appriciate the president going over their head like that.The mission was tough enough already and now CIA was dragging its feet.She couldnt get anything out of them - no manpower,no information.Left to her own devices.The Boss made a decision she knew would come back to haunt her.She decided to tap into the philosophers network.And thats when the wheels of fate began
to turn...l
"سلام،اسنیک.مدت زیادی از آخرین ملاقاتمون گذشته،نه؟شنیدم که توی نیکاراگوئه سر و صدای زیادی به پا کردی.در عوض خبر خاصی از من نیست.از "میراث فیلسوفها"(مترجم:ثروت بسیار عظیمی از سازمانی تحت عنوان فیسلوفها) مثلا "استفاده مفید و خوب" میشه - خب به من که اینطور گفتن...ولی بهتره حرفهای غیرضروری رو کنار بزاریم...یه چیزی رو باید بهت بگم.تو عکسی رو که همراه با این نوار بود رو دیدی؟باس اونرو 10 سال پیش به من داد.متاسفم که اینو زودتر بهت نگفتم.بهتر بود که همون موقع میگفتمش؛ولی فرستادنش الان هم برام کار آسونی نبود.کاریکه بعد ده سال تونستم انجامش بدم.وقتی که چیزی رو که توی نوار هست رو بخونی،متوجه میشی که چرا بعد ده سال تونستم بفرسمتش!اون عکس...متعلق به باس بود.میدونم که داری به چی فکر میکنی:باس چه ربطی به این عکس داره؟احتمالا صدها بار این عکسو توی رسانه ها دیدی.مشخصا اینعکسِ Mercury Seven،اولین گروه فضانوردان آمریکایی -قهرمانان پروژه مرکوریه.ولی واقعیت اینه که توی اون عکس در واقع 8 نفر حضور داشتند.یکیشون رو از عکس پاک کرده بودن - پاک کردن بدون هیچ نشونه ای.از بین اون هشت فضانورد،اونی که الان به طور کامل از صفحه روزگار حذف شده،باس بود.خب اونا چرا وجودشو مخفی نگه داشتند؟اونا سعی در پنهان کردن چی رو داشتند؟جواب این سوالات به پیش تر این بر میگرده - 17 سال پیش.درست در موقع اوج جنگ سرد.بلوک غرب و بلوک شرق هردو سعی پیشرفت تکنولوژی فضاییشون داشتند تا به تکنولوژی هسته ایشون هماهنگ بشه.تو سال 1957،شوروی اولین ماهوارش رو،اسپوتنیک،به فضا فرستاد.آمریکایی ها شوک زده شده بودند.به اونا این باور رو داده بودند که کشورشون حرف اول رو توی تکنولوژی میزنه.اون شوک سریعا به وحشت تبدیل شد.اگه روسها دانش فرستادن ماهواره به فضا رو داشتن،پس میتونستند ازش برای شلیک سلاح های هسته ای استفاده کنند.وحشت زده،آمریکایی ها با هرچی داشتن وارد مسابقه فضایی شدن.توی سال بعد،اونا موفق به فرستادن اول ماهوارشون،اکسپلورر 1 شدن.NASA و پروژه مرکوری توی پاییز همون سال تاسیس شدن.هدف این سازمان فرستادن یک انسان به فضا بود، و اون هفت نفر به عنوان خلبان کاندید شده بودن.بلافاصله بعد تشکیل این گروه،اونا سریعا به عنوان قهرمانان ملی معرفی شدن،مظهر های اکتشافات فضایی غرب.ولی بعد از اکسپلورر،آمریکایی ها با چندین شکست تو ارسال موشک مواجه شدن.دولت ناامیدانه تصمیم سرنوشت سازی رو گرفت.اونا که صبر تموم شدن و پیشرفت تکنولوژیشون رو نداشتن،تصمیم گرفتن که علاوه بر بدست اوردن تکنولوژی روس ها،برنامه فضاییشون رو هم تخریب کنن.خودت میدونی که چه ماموریت سختی بوده.برنامه فضایی شوروی تو مخفی کاری کامل بود.بدست اوردن اون اطلاعات به هیچ عنوان کار ساده ای نبوده.اونا میتونستن یا یک نفوذی رو وارد دستگاه شوروی کنن،یا یکی از خود روس ها رو استخدام کنن...و اگر واجب بود و مشکلی پیش میومد،رهبر گروه می بایست مداخله کرده و خودش شرایط رو حل کنه.رهبری با تجربه کافی،دانش و اراده ای قوی.و تنها فرد مناسب این کار باس بود.رئیس جمهور شخصا اونو فراخوند.اون نیازمند کسی بود که بتونه ایمان یک ملت رو توش قرار بده؛حالا چه کسی بهتر از قهرمان جنگ جهانی دوم؟این اتفاق توی سال 1959 رخ داد.الان باید متوجه شده باشی،اسنیک.به خاطر این ماموریت بود که باس تورو ترک کرد.این ماموریت مخفی اونو از تو گرفت!ولی این انتخاب چندتن از مقامات CIA رو رنجوند.اونا این کار رئیس جمهور رو که بدون خواستن نظرشون عمل کرد رو نپسندیدن.حالا،ماموریت که به خودی خودش سخت بود،بدون حمایت CIA سخت تر هم شد.حالا باس نه توانایی گرفتن اطلاعاتی از اونا داشت،نه نیروی کمکی.باس به حال خودش رها شد.پس تصمیمی گرفت که میدونست عواقب بسیار وحشتناکی منتظرشه.اون تصمیم گرفت به شبکه ی فیلسوفها نفوذ کنه؛همون موقع بود که چرخ سرنوشت شروع به حرکت کرد..."