پلنگ آباد
اقا به زمان های قبل که شخصیت ها کوچیک بودن و تو یه روستا به نام پلنگ آباد زندگی میکردن که در کنار پدرو مادرشون بودنبرمیگردیم
خورشدی طلوع میکنه صدای خرپلنگ شهر از دور شنیده میشد که مردمو از خواب بلند میکرد
--------------------
در خونه ی مارکوس
ای ننه پاشو برو مدرست دیر شد...!پاشو ننه ..دیر میریسی ها!مرکوس پاشو
مارکوس:ننه چرا به من میگی مرکوس هزار بار میگم من مارکوسم نهمرکوس
ننه:چه فرقی میکنه مهم ک**شه:biggrin1:
مارکوس:ننه چه قدر بی ادبی !اون چایی بده بیخریم بریم!
...
ننه این دمپایی من کجا قایم کردی؟تفنگ کجایه!؟
مادرجان تفنگت اون بازو حسن خله که غوقی حلبی هارو میکنه تنش اسمشه گذاشته چفیه چی اون شکتش؟!
مارکوس در حالی که بغض کرده بود به سرعت خودش را به مدرسه رساند تا قبل از رسیدن مستر چیفت به مدرسه اونو کتک بزنه
...
مارکوس که در یک گئشه کمین کرده بود و منتظر مستر چیفت بود دید از دور یکی داره میخوره به درو دیوار
بله اون مستر چیف بود که قوطی روغن لادنو گذشاته بود سرش و هیچ جا را نمیدید و فرصت برای مارکوس محیا شد
که کتک مفصلی به مسترچیف بزنه
----------
یایــــــــــــــــــــــــــــــــــــای پوق توق تق شق
_حلا تفنگه اره برقی داره منو میشکنی بگیر
مارکوس در حال زدن ضربات خود به مسترچیفت بود که یهو احساس درد شدید در ناحیه شکم خود کرد
مارکوس که جلوی چشچ ساهی میرفت دید یه یارو شرت قرمزه که شرتشم پاره پروه بود گفته
_چه کردندی؟!!با دوست من دعوا کردندی؟!!!!*****!!!!الان آن دستمال سرت را به زور میبرندیندی!
مارکوس فهمید حریفش کسی نیست جز کریتوس
خلاصه مارکوس گریان به خانه رفت و کریتوس هم که جیب بری میکرد چشممش به یه دختر
همس سالش افتاد که کفش بزرگ و خراب پوشیده بود او ناریکو بود که کفش های برادرش monkey رو پوشیده بود که monkey هم بهش قول داده بود تو مسابقه دو سوم بشه کفشو براش بگیره
خلاصه کریتوس دید که یه بچه خوشگل به نام شاهزاده ایرانی اونو مورد آزار اذیت قرار داد
که کریتوس میاد یقشو میچسبه
_های دادش مگه خودت خوار مادر نداشته بیدندی؟!!!
+ها به تو چه کچل سرتو ببر اون ورتر شوره هات رفتن تو دهنم
_اها *** کیرو مسخره میکردندی؟!بگیرندی
+نزن نامرد نزن(در حال گریه)که در همین حال برو بچ با حال و رفیق پرنس نادر شاه و لطفعای خان زند سوار بر الاغوشن خودشو به معرکه میرسونن
-------------------
+ما اینجا امدیم ببینیم چه کسی برای رفیقمان مشکل ایجاد کرده است بود؟!
_من مشکل ایجاد کردندی!چه غلطی میکنندی؟راستی چرا صورتتان نامفهمو بید!؟و رفیقت چرا فقط سیل داره ندی نه بینی نه دهن نه هیچیدندی
+باا این سازند های خوش عقل این چنین طراحی کرداند ما را
در همین حال
_توجه توجه(مسابقه بوسک:biggrin1:پلنگ آباد با حصور یک شخص برجسته به نام****در میدان شهر برگزار خواهد شد)
_توجه توجه.....
_________________________
کریتوس و دارودسه ارازل تصمیم گرفتن در رینگ همیندیگرو ملاقات کنن
خوب اونا اول باید برای شرکت در مسابقه ثبت نام میکردن .:biggrin1: به صف نگاه کردن ، خیلی صف طویل و طولانی بود ... هرکسی هم که فکرشو بکنین تو صف بود ... حتی ممد علی کله :biggrin1:
-نام:
کریتوز
-نام:
پرینس
و ...
خوب زمان مسابقه فرا رسید ... :biggrin1:
راند اول : کریتوز در مقابل آتار (شخصیت بازی عصر پهلوانان) :biggrin1:
کریتوس : منم آن نامدار کهن که همه را کنم راهی کفن ! :biggrin1:
آتار : بیشین بینیم یره حال نداریم ... :biggrin1: به قیافم نگا نکن قدیمی ام ... من آخرین آهنگ های رپ رو گوش میکنم ...
کریتوس : رپ چیه دیگه ؟ :biggrin1:
داور : حرفاتون باشه برا بعد ... مسابقه رو شروع کنین ... :biggrin1:
3-2-1 شروع !
کریتوس اولین ضربه رو تو دهن آتار خوابوند ولی آتار فقط جونش کم شد و نه عکس العملی نشون داد نه آخ گفت !
کریتوس : چرا من به اون محکمی زدمت از جات تکون نخوردی ؟
آتار : فیزیکم ضعیفه ... یعنی فیزیکه بازیم ... برا همین فقط جونم کم میشه ... :biggrin1:
کریتوس :
حالا آتار به یک طرز فجیع که بدترین نوع انیمیشن رو داره ضربه ای به کریتوس میزنه :biggrin1:
کریتوس : ها ها ها ... :laughing:
چرا اینقدر خنک مشت زدی نه دردم گرفت نه جونم کم شد ! :biggrin1: اصلا نوع حرکت دستت مثل معلولا بود ! :biggrin1:
آتار :
گیر نده دیگه ...
بوف بوف بوف ...
ناک اوت ... :biggrin1:
کریتوز پیروز میدان ! :biggrin1:
کریتوز ! :
این آتار چرا با اینکه ناک اوت شد هنوز وایستاده ! ؟ :confused: ها یادم اومد فیزیک بازیش ... :laughing:
راند 2 :
مارکوس در مقابل خرپلنگ آتشین ! :biggrin1: کسی که جام مسابقات قبلی رو گرفت !
دینگ دینگ دینگ ...
مسابقه ی مرگبار شروع شد ... :biggrin1:
خرپلنگ با استفاده از لگد خری قویش مارکوس رو به آسمون پرت میکنه و حالا مارکوس میوفته ... :biggrin1: مارکوس از جیبش یک چاقو در میاره که بزنه به شکم خرپلنگ ولی خرپلنگ در یم حرکت سریع با دندون های پلنگیش دست مارکوس که باهاش چاقو رو گرفته گاز میگیره ... :biggrin1:
دینگ دینگ دینگ ...
مارکوس به علت استفاده از چاقو که ممنوعه حذف میشه ... :biggrin1: برنده : خرپلنگ !
بقیه مسابقات فردا ساعت 10 انجام میشه حالا برین گمشون خونتون ... :biggrin1:
مارکوس گریان و با دستی خونی بخ خانه برگشت ... :biggrin1:
ننه : ای خدا مرگم مارک** چرا دستت خونیه ؟
مارکوس : ننه با که اسممو اشتباه گفتی ...
رفتم مسابقه دادم و به F رفتم ... :biggrin1:
ننه : من چیکار کنم با اون اسم *** که بابات برت گذاشت ... :biggrin1:
مارکوس : ننه اصلا بیخیال اسمم بشو ... :biggrin1:
-------------------
تق تق تق ...
ننه : کیه ؟
؟ : در رو باز کنین با مارکوس کار دارم ...
ننه در رو باز کرد ... ننه : سلام ننه ! :biggrin1: الیکا جان خوش اومدی ... :biggrin1:
مارکوس : ننه کیه ؟
ننه : الیکای ...
مارکوس :
:blushing: الآن میام ننه ... :biggrin1:
مارکوس اومد و الیکا رو که آرایش کرده و زیبا اومده بود دید ... :biggrin1:
مارکوس : سلام الیکا جون ...
الیکا : سلام جیگر ...
بیا بریم صفا ... :biggrin1:
مارکوس :
:blushing: باشه عزیزم ... :biggrin1:
مارکوس و الیکا رفتن زیر درخت و تازه میخواستن صفا کنن که ...
پرینس : مرتیکه *** خودت ننه و خواهر نداری با د.ا.ف مردم میگردی ؟
مارکوس : اگر ماله تویه چرا اومده پیش من ؟
پرینس : الیکا ...
تو منو ترک کردی ؟ چرا ؟
الیکا : چون تو اینقدر بی استعدادی که هی از دره ها میوفتی و من بدبختم باید از نیروم بزارم تا توی *** را نجات بدم .... :biggrin1:
پرینس :
ولی من توانم همینقدره ... تو که بد دهن نبودی الیکا ... :biggrin1:
الیکا : شدم مردکه ی *** :biggrin1:
پرینس : ای بابا ...
ولی من مارکوس رو مسئول همه ی این ها میدونم ...
مارکوس : ***************************************************
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
دعوا شروع شد : بوف .. بوف .. بوف ... :biggrin1:
مارکوس چنان کتکی خورد که نمیتونست از جاش بلند بشه ... :biggrin1:
بیمارستان : آقای مارکوس فینکس ... :biggrin1: شما 56 تا بخیه خوردین و پاتون 567 بار جراحی شد و 4 تا از استخوانهای قفسه ی سینتون پودر شده !
مارکوس :
:confused:
:laughing:
:confused: ای خدا بگم این UE 3 به بالا رو چیکار کنه که زیادی عکس العملاش قوین ... :biggrin1:
توی خیابون خرپلنگستان ... :biggrin1:
دوپس وپس دوپس ... :biggrin1: چه خبره ؟ مسابقات MC ؟ :biggrin1:
بله مسابقات MC ! :biggrin1: یهو وسط جمعیت کریتوز دیده شد که در حال رفتن حرکت Head Speed بود ! :laughing:
ــ یه یه یه یه ! :biggrin1: الله الله ! :laughing: ماشالله کریتوز ادامه بده ! :biggrin1:
یهو پرینس یک موبایل از تو جیبش در آورد و یک آهنگ فوق خفن trance گذاشت ! :biggrin1:
showdown بین پرینس و کریتوز برگذار خواهد شد ! فردا شب ! :biggrin1:
مثل اینکه پرینس نمیخواست از مقامش پایین بیاد ! :biggrin1:
- تق تق تق ! :biggrin1:
- کیه ؟ (در حقیقت کدوم خریه !)
-پیتزاتون ! :biggrin1:
دانته در رو باز کرد و با قیافه ورجیل مواجه شد که توی یک لباس عروسکی که مثل سوسیس بود رفته بود ! :laughing::laughing::laughing:
دانته : پــــــــــــــــــــــــفففف ! :laughing::laughing::laughing::laughing:
ورجیل : کوفت ! مرتیکه *****************************************