ویروس جی عزیز!اون نسخه ایکه کریس و جیل و هانکتوش هستند فیلم نیست.بازی است و قراره که برای کنسول 3DS منتشر بشه.
آقای راک ایت!خوب باز خوبه که خودت هم میگی لیون و بیلی هیچ ربطی به هم ندارن.در واقع این فیلم می خواد سرنوشت مبهم بیلی رو نشون بده و حضور لیون هم فقط به خاطر فروش فیلم است.راک ایت جان!خداییش خودت قضاوت کن.حرفم درست نیست؟تعصبی هم رفتار نکن.سرنوشت لیون معلومه و نقشش تمام شده است.یعنی مثل بیلی و ایدا نیست که حتما لازم باشه توی قسمت های بعدی حضور داشته باشه.برای همین هم حضورش بیشار به خاطر فروش فیلم است.به نظر من اگه 20 تا انیمیشن دیگه هم ساخته بشه بازهم لیون رو توش میارن!حتی اگه هیچ ربطی به داستان نداشته باشه.(به همون دلیلی که گفتم.)
در مورد نظر سنجی بالا هم می بینید که بعضی ها اومدن گفتن لیون مهم ترین شخصیت داستانه.این حرف من رو تایید می کنه که می گم محبوبیت دلیل بر اهمیت نیست.این بعضی ها یا از داستان اطلاع کافینداشتند و یا فقط به خاطر علاقه ی افراطی شون به لیون اومدن اینحرف رو زدن.وگرنه ما می دونیم که کریس و جیل قهرمانان اصلی داستان هستند.
در ضمن قابل توجه جناب راک ایت!کلیر تا قبل از اومدن رزیدنت اویل 5 سومین شخصیت محبوب رزیدنت اویل در جهان بود!(اول لیون بود و دوم جیل) یعنی از وسکر،کریس و ایدا هم محبوب تر بود! البته فکر می کنم حالا وسکر و کریس در رتبه ی بالاتری قرار گرفته اند.(به علت گرفتن جو رزیدنت اویل 5)
و باز هم تاکید می کنم.محبوبیتی که بر پایه ی تیپ،مدل مو،گرافیک یا حرکات رزمی بصری باشه هیچ ارزشی نداره.اگه یک نفر اومد گفت که من لیون رو به خاطر شخصیت پردازیش دوست دارم اون ارزش داره که البته فقط 1 درصد ازطرفداران لیون اینجوری هستند.این رو که دیگه نمی تونید تکذیب کنید!
به نظر من کلیر زیباترین خط داستانی رو در رزیدنت اویل داره.(نگفتم مهم ترین) کلیر کسی بود که به رزیدنت اویل رنگ و بوی خانوادگی و عاطفی داد.
1-اون زمانی که کریس جیل رو به آپارتمانش دعوت کرد و بهش اطلاعاتی در مورد ویروس جی داد،هیچ وقت فکرش رو نمی کرد که روزی خواهر خودشس قاتل سازنده ی این ویروس باشه!
2-اون زمانی که الکساندر آشفورد آلفرد و الکسیا رو در آزمایشگاه تولید می کرد،هیچ وقت فکرش رو نمی کرد که پایان خودش،دو تا توله اش و کل خاندان بزرگ آشفورد در دستان یک دختر دانشجوی 19 ساله باشه!
3-اون زمانی که وسکر کریس و جیل رو به عمارت اسپنسر کشاند،هیچوقت فکرش رو نمی کرد که سرانجام خودش به دست کریس کشته بشه و صمیمی ترین دوستش ویلیام بیرکن هم توسط خواهر همین کریس نابود بشه!
4-اون زمانی که کریس برای خواهر کوچکترش کلیر نامه ی خداحافظی نوشت و به پاریس سفر کرد،هیچکس فکرش رو نمی کرد که همین خواهر کوچکترش که در ظاهر هیچ ربطی به ماجرا نداشت،به طور ناخواسته درگیر قضیه بشه و پایان خانواده های بیرکن و آشفورد که ارکان اصلی آمبرلا بودند در دستان او باشه!
5-کلیر کسی بود که مصمم بودن در راه هدف رو به انسان ها آموخت.او برای یدا کردن برادرش کریس به راکونسیتی رفت و در اونجا با هیولاهایی مقابله کرد که سربازان کارکشته ای مثل هانک و تیمش هم از پسشون برنیومده بودند.با اینکه برخلاف کریس،جیل و لیون هیچ گونه آموزشی ندیده بود.این در حالی بود که دختران هم سن و سال کلیر با دیدن یک عدد سوسک خودشون رو خیس می کردند!بعدش به پاریس میره و به شعبه ی مرزکزی آمبرلا نفوذ می کنه و اونجا رو تا مرز نابودی پیش می بره!بعدش اون رو به جزیره ی راکفورت که جهنم روی زمین بود تبعید می کنند.از اونجا هم به قطب جنوب می ره و سرانجام هم به هدفش می رسه!
دیگه نمی تونم ادامه بدم.زبونم مو درآورد.اشکم هم دراومد!تا حالا اینجوری به کلیر نگاه کرده بودید؟من که فکر نمی کنم.حالا باز بگید لیون.چرا شما فقط به ظاهر قضیه نگاه می کنید؟البته شاید هم عیب از من است که خیلی نکته بینم و به عمق همه چیز نگاه می کنم.لیون فقط به خاطر یک سری مسائل جانبی محبوب بشه که مهم ترینش رزیدنت اویل 4 است.اگه در رزیدنت اویل 4 به جای لیون یکی دیگه مثلا کلیر یا ربکا بود،مطمئن باشید که الآن محبوب ترین شخصیت رزیدنت اویل کلیر یا ربکا بودند.اگه حرف های من رو قبول ندارید از احد بپرسید!