عید سعید فطر بر همه دوستان مبارک
خوب ....من تسلیم .....بازی رو همین دیشب تموم کردم.....
چه میدونم .....شاید اصلا بازی کردن و فهمیدن داستانش اصلا لذت نداشته باشه (نکنه شما خود هیدئو کوجیما هستی؟؟؟!!!)
--------------------------------------------
ادامه داستان بازی:
Metal Gear Solid
6 سال بعد از حوادث Zanzibar یعنی در سال 2005 باقیمانده اعضای فاسد گروه فاکس هاند (که زمانی توسط بیگ باس در قالب یک تیم جمع شده بودند) با به هم زدن تشکیلاتی پر قدرت در جزیره ای دور دست به نام Shadow Mosesدر الاسکا صلح .امنیت جهان رو تهدید کردند ....این گروه از دولت آمریکا دو درخواست داشتند:
1. جنازه bigboss
2. یک بیلیون دلار
در ضمن تهدید کرده بودند که اگر با خواسته آنها مخالفت بشه ظرف مدت 10 ساعت اولین موشک هسته ای رو (که در صفحه رادار ظاهر نمیشد) به سمت آمریکا پرتاب خواهند کرد
دولتمردان آمریکایی باز هم به گروه فاکس هاند روی آوردند .....کلنل روی کمبل به همراه دکتر نائومی هانتر به ملاقات اسنیک رفتند ....تزریقی به بدن اسنیک انجام شد که به گفته دکتر هانتر برای محافظت بدن اسنیک در مقابل سرما و...بود
تیمی به رهبری
کلنل کمبل تشکیل شد:
سالید اسنیک
دکتر
نائومی هانتر : یک بیولوژیست و متخصص نانو تکنولوژی
master miller: مربی اسنیک
mei ling : متخصص ارتباطات
ناتاشا : متخصص سلاحهای سنگین و هسته ای
اسنیک از طریق یک زیر دریایی به جزیره نفوذ کرد ....ماموریت اولیه اسنیک بدست آوردن اطلاعات کافی در مورد دو شخص مهم مفقود شده یعنی
دارفا چیف و
baker بود( رهبران گروه مهندسی سازندگان نسل جدید متال گیر) ....اسنیک در ابتدا با دارفا چیف ملاقات کرد . دارفا چیف الطلاعات مهمی در مورد نسل جدید متال گیر در اختیار اسنیک گذاشت ...از جمله اینکه این اسلحه مخرب موسوم به
metal gear rex قادر به پرتاب موشکهای هسته ای به هر نقطه دنیاست ولی سیستم پرتاب موشک توسط دو رمز جداگانه قفل شده که یکی در اختیار او بوده و دیگری هم نزد بیکر است .....مهمتراینکه رمزها توسط سایکو مانتیس (یکی از اعضای خطرناک گروه فاکس هاند که قادر به خواندن ذهن بود) به دست تروریست ها افتاده....تنها یک شانس وجود داره و اون هم بدست آوردن سه کلید (ملقب به pal ) هست تا سیستم پرتاب موشک قفل بشه که اونها هم در اختیار بیکر ..........
درست در همین لحظه دارفا چیف توسط چیزی شبیه به حمله قلبی کشته شد .....
اسنیک در خروج از محل با دختری که لباس دشمن رو پوشیده بود مواجه شد و اون دختر بدون این که هویتش رو فاش کنه از اسنیک جدا شد....
اسنیک برای پیدا کردن بیکر دست به کار شد و اون رو در یک محل مخفی در زیر زمین پیدا کرد ...
در همین لحظه
رولور اسلت (یکی از اعضای قدیمی و بد ذات!!! گروه فاکس هاند کسی که با توطئه ای مخفی پدر اسنیک یعنی بیگ باس جوان رو به زندان انداخته بود) ظاهر شدو بعد از مبارزه ای کوتاه ....ناگهان یک
نینجای عجیب با ظاهر شده در صحنه و قطع کردن مچ رولور همه چیز رو به هم ریخت ....رولور از صحنه گریخت و نینجای عجیب هم ناگهان ناپدید شد ....اسنیک شگفت زده به سراغ بیکر که حالا نیمه جان روی زمین افتاده بود رفت ....بیکر گفت که کلید رو به دختری که میخواست اون رو نجات بده داده و به اسنیک دیسکتی حاوی اطلاعات مربوط متال گیر رو داد در ضمن اشاره کرد که برای اطلاعات بیشتر باید یکی از اعضای گروه مهندسی یعنی
Hal Emmerich...و.....باز هم سکته عجیب قلبی ....
اسنیک موفق شد تا با دخترک از طریق فرکانس رادیویی که بیکر در اختیارش گذاشته بود تماس بگیره و متوجه شد دخترک خواهر زاده کلنل کمبل
Meryl Silverburgh هست...اسنیک با کمک دخترک از اونجا خارج میشه و پس از نبردی سنگین با یکی از اعضای دیگر گروه فاکس به نام راون موفق شد تا از مهلکه جان سالم به در ببره ..در جستجوی خودش برای یافتن Hal Emmerichبا صحنه ای وحشتناک ربرو شد راهرویی پر از اجساد تکه تکه ونیمه جان وقتی راهرو رو پشت سر گذاشت با صحنهای عجیبتر مواجه شد همون نینجای مرموز ....نینجا از اسنیک خواست تا با اون مبارزه کنه ...(حرفهای غیر معمول از نینجاکه میگفت مرا بیشتر بزن)بعد از مدتی مبارزه نینجا به عقب جستی زد و در حالی با ناراحتی میگفت که من خودم را گم کردم از اسنیک پرسید منو میشناسی....؟؟.......
اسنیک از لحن صدا فهمید که نینجا باید گری فاکس دوست قدیمی خودش باشه که در عملیات Zanzibarبه دستش کشته شده بود...نینجا باز هم ناپدید شد ...در ضمن Hal Emmerich هم که ترس نینجا در یکی از کمدها پنهان شده بود خودش رو نشون داد ....Otacon نامی بود که برای خودش به عنوان اسم رمز برگزید
..اسنیک سر انجام با مریل ملاقات کرد ...مریل دختری بود که میخواست یک سرباز باشه و همیشه رویای کودکیش بوده(قابل توجه پسران سربازی گریز ایران زمین!!!) .و کلید پال رو از او گرفت ولی فقط یک کلید بود.
.اسنیک ماموریتش رو به همراه مریل ادامه داد ولی ناگهان متوجه تغییر عجیب رفتاری مریل شد … اسنیک و مریل (که حالا اسلحه اش را به سمت اسنیک گرفته بود) در یک اتاق به دام افتادند
بعد از کمی مبارزه آنچه که در پس پرده بود آشکار شد :
سایکو مانتیس ....اسنیک مجبور بود تا هم از مریل مراقبت کنه وهم با سایکو مانتیس بجنگه ....سرانجام سایکو مانتیس در مقابل اسنیک به زانو در آمد و به حال مرگ افتاد ... قبل از مرگ سایکومانتیس به اسنیک گفت: تو هم مثل من هستی نه گذشته داری و نه آینده ......
در ادامه ماموریت اسنیک به همراه مریل در یک محوطه باز توسط یکی از ماهر ترین تیر اندازان گروه فاکس هاند به نام
wolf مورد قرار گرفتند ...سه گلوله به دست و پای مریل او را نقش بر زمین کرد اسنیک که حالا به تله افتاده بود مجبور شد تا برای به دست آوردن یک اسلحه دوربین دار به عقب برگرده وقتی برگشت نه اثری از ولف بود و نه مریل ...کمی جلوتر اسنیک به دام افتاد و دستگیر شد....اسنیک رو برای شکنجه به اتاقی بردند که رولور در اونجا بود ....اسنیک در مورد سلامتی مریل پرسید که جوابی مبهم شنید (هنوزنمرده).....اسنیک نیمه جان بعد ازشکنجه به سلولی منتقل شد ولی موفق شد تا با کمک Otacon ازاونجا فرار کنه ....
در ادامه ماموریت اسنیک دربالای برج مخابراتی پایگاه با برادر دو قلوی؟؟؟!!! خودش یعنی Liquid Snake که سوار بر یک هلیکوپتر روسی بود برخورد کردبرج مخابراتی دو قسمت داشت a...b که پل میان دو قسمت توسط راکتی که لیکوئید پرتاب کرد از بین رفت (واقعا صحنه پایین آمدن اسنیک از برج محشر بود) ... سرانجام اسنیک در برج b موفق شد تا به یک موشک انداز دست پیدا کنه و هلیکوپتر لیکوئید رو مورد هدف قرار بده ......
اسنیک از برج به کمکOtacon خارج شد و وارد محوطه ای باز شد که به محل اختفای متال گیر راه داشت ....یک گلوله هشدار در کنار پای اسنیک به زمین خورد ....باز هم اسنایپر ولف ... در مبارزه ای سخت ولف به شدت زخمی شد ...قبل از مرگ گفت که اهل کردستان بوده ... در کودکی تمام اعضای خانواده اش در بمباران شیمیایی کردها توسط صدام در عراق کشته شدند ...تا اینکه صلاح الدین نجاتش داده ...(منظورش از صلاح الدین بیگ باس است) ...
اسنیک ماموریتش رو برای رسیدن متال گیر باید به یک پایگاه زیرزمینی نفوذ میکرد ...در ورود به پایگاه مجددا با
راون روبرو شد ...راون که در مبارزه با اسنیک به شدت مجروح شد گفت کسی که به عنوان دارفا چیف ملاقات کرده کسی نبوده جز
Decoy_Octopus یکی دیگر از اعضای فاسد فاکس هاند که با نوشیدن خون افراد میتوانست خودش رو به شکل اونها در بیاره ولی ایندفعه زیاد خوش شانس نبود چون (اگه یادتون باشه ) با یک سکته قلبی کشته شد ....
خوب در اینجا برای اسنیک سوالی شکل گرفت .....این سکته مرموز چیه...
اسنیک سرانجام به محل اختفای متال گیر رسید و خودش رو مخفیانه به طبقات بالا رسوند
در اونجا به گفتگویی که بین لیکوئید (هنوز زنده است...؟؟؟؟ !!!) و رولور بود گوش داد
خلاصه گفتگو این بود که تروریست ها قصد دارند تا با پرتاب موشک هسته ای به یک پایگاه نظامی در چین جنگ بزرگی بین چین و آمریکا راه بندازند ....
در حین کار اسنیک توسط رولور روی یکی از دوربین های پایگاه دیده شد . تیری به سمت مخفیگاه اسنیک شلیک کرد که باعث شد تا کلید پال از دست اسنیک به پایین پرت بشه بعد از اینکه اسنیک کلید پال رو دوباره به دست آورد به اتاق کنترل(محل لیکوئید و رولور ) رفت و لی با تعجب دید که از اونها خبری نیست ....اسنیک به دنبال دو کلید دیگر میگشت که Otacon به او گفت که هر سه کلید در یک کلید قرار داره (آلیاژی مخصوص که در درجه حرارت های مختلف تغییر پیدا میکنه) ....خلاصه اسنیک هر سه کلید و فعال کرد ولی.....در کمال تعجب ....متال گیر فعال شد ........اسنیک یک پیام رادیویی از مستر میلر دریافت کرد :ازت ممنونم برادر!!!!
کلنل گفت که مستر میلر 3 روز که کشته شده و این شخص با تغییر صدا خودش رو به جای میلر جا زده ...و اینکه نائومی یک جاسوس بوده که با تزریق ویروس مرگبار foxdie به اسنیک و خیلی های دیگه میتونه به طور انتخابی در زمان دلخواه قربانی هاشو بکشه (یعنی همون سکته مرموز)...اسنیک بعد از کمی موفق شد تا با نائومی ارتباط برقرار کنه .....نائومی گفت که قصد کشتن اسنیک رو نداره ....و نمیدونه که چرا این کار رو کرده ....از گذشته خودش چیزی یادش نمیاد....فقط شخصی به نام فرانکی که برادر خوانده اش بود و به دست اسنیک در عملیات زانزیبار کشته شده...(.اسنیک با دادن مشخصات فهمید که اون کسی جز گری فاکس نبوده)
سرانجام اسنیک و برادرش (که سوار بر متال گیر شده بود ) ....رو در روی هم قرار گرفتند.....با رهنمایی های Otacon اسنیک موفق شد تا سیستم رادار و رد یاب متال گیر رو از کار بندازه ....ودر لحظه ای که اسنیک نزدیک بود کشته بشه ....نینجا باز هم ظاهر شد و خودش رو سپر اسنیک کرد .....در گفتگویی که بین اسنیک و نینجا رد و بدل شد اسنیک فهمید که گری فاکس بعد از عملیات قبلی توسط(؟) از مرگ نجات پیدا کرده و با کمکش به یک قدرت نامحدود دست پیدا کرده .....حالا اومده تا جبران کنه ....نینجا با فداکاری به طور کامل سیستم هدایت اتوماتیک متال گیر رو نابود کرد ولی خودش هم کشته شد....اسنیک در مبارزه ای سخت تا متال گیر رو به کوهی از آهن پاره تبدیل کرد .......ولی در اثر انفجار بیهوش شد.......
وقتی که به هوش آمد دست بسته در بالای باقیمانده متال گیر در مقابل لیکوئید قرار داشت...
حرفها ی زیادی بین دو برادر رد و بدل شد ...اسنیک فهمید که لیکوئید و خودش دو کلون از پدرشون بیگ باس هستند .و اونها برای ساخت ژنتیکی سربازان برتر نیاز به پول زیاد و DNA بیگ باس داشتند ....... ...
بعد لیکوئید از اسنیک خواست تا پشت سرش رو نگاه کنه ........مریل زخمی در حالی که دست پایش بسته بود بیهوش در کنار یک بمب ساعتی افتاده بود ....لیکوئید دستان اسنیک رو برای مبارزه باز کرد.....در پایان مبارزه لیکوئید از بالای کوه آهنی به پایین سقوط کرد........
اسنیک با مریل که تازه به هوش آمده بود از اونجا فرار کردند ....کلنل کمبل گفت که بزودی جزیره توسط بمب افکنهای هسته های بمباران خواهد شد(Otacon تصمیم گرفت تا با باز کردن راه اسنیک و برداشتن موانع الکترونیک به فرار اسنیک و مریل کمک کنه و در جزیره بمونه) .......ناگهان ارتباط با کلنل قطع شد....و شخص دیگری به نام
Jim Houseman جایگزین او شد ....معلوم بود که اسنیک چیزی داره که نباید به بدست کلنل میافتاد...بله دیسکتی که بیکر به اسنیک داده بود دست خیلی هارو رو میکرد (دیسکت الان در دست Otacon بود) Richard Ames یکی از اعضای گروه میهن پرستان آمریکا کلنل رو از بازداشت نجات داد وکلنل در آخرین لحظه دستو حمله به جزیره رو لغو کرد....(بعد از عملیات جسد Jim Houseman رو در حالی که خودکشی کرده بود پیدا کردند)
اسنیک با مریل سوار بریک جیپ گریخت و لیکوئید (عجب جونی داره بابا....!!!) هم به دنبال
انها در یک تونل طولانی ....سرانجام بر اثر یک تصادف هر دو جیپ در خارج از تونل واژگون شدن ...
اسنیک و مریل در زیر جیپ گیر افتاده بودند و لیکوئید لنگ لنگان با اسلحه ای در دست به سراغشان میومد ....در آخرین لحظه ..........لیکوئید در جای خودش حشک شد و دستش رو به سینه اش گرفت و بر زمین افتاد.......در همین لحظه نائومی یک پیام رادیویی فرستاد : اسنیک از زندگی جدیدت لذت ببر ......ساعتی بعد مریل و اسنیک سوار بر یک خودروی برف رو بر روی آبهای یخ زده آلاسکا ترک میکردند .........
خوب دوستان خسته نباشید ....ممکنه قسمت بعدی اینقدر طولانی نباشه چون هنوز بازیش نکردم (خیال هم ندارم بازی کنم)
شهاب جان شرمنده که با تاخیر جواب دادم باید بازی رو با تمام دیالوگهاش تموم میکردم