devil girl
کاربر سایت
Devil... شما یه جا می گی که عشق و این جور چیزا دروغه و مزخرفه و فقط تو داستان ها و GAMEهاست، حالا داری از انسانیت و محبت توی این بازی حرف میزنی...
به نظر من همون شیاطین و Demon های اون دنیای فنتزی، می ارزید به کل این واقعیتی که شماها قبول دارید...
بی خیال رفیق... کدوم انسان...
واقعیت رو منو شما می سازیم ! هنوز هم می گم عشق و محبت توی افسانه و داستانه چرا چون اینجاها وقتی میگی انسان یعنی طرف واقعا انسانه ! انسانیت داره می دونه محبت چیه می دونه عشق چه معنی داره معنی تنفر رو می فهمه !!!
واقعیت رو من و تو می تونیم به همون صورتی که توی دنیای فانتزی هست بسازیم و زیباش کنیم ! هر چند برای بعضیها این حرفا مفهومی نداره ! می خوان توی خیال گم شن تا نفهمن دور و برشون چی می گذره و اینجوری شاید توی اون دنیای به اصطلاح فانتزی زنده می مونن ولی توی واقعیتی که شاید خودشون برای خودشون اینقدر سختش کردن از بین می رن !
یه نفر حرف جالبی می زد مرز میان جنون و عاقلی خیلی باریکه ! حالا من هم می گم مرز بین واقعیت و فانتزی یه خط باریکه !!! چرا نمی زاریم همون فانتزی که توش پر از انسانیت دنیای واقعی رو پر کنه !!!!
برای همینه که می گم ورجیل احمق بود چون معنای انسانیت رو نمی فهمید ، چطور عشق رو فراموش کرده بود عشقی که مادرش بهش داده بود !!!
چشامون رو ببندیم و برای یه بار هم که شده به نیمه ی پر لیوان با چشم دل نگاه کنیم انسانیت رو ببینیم همونطوری که دانته می دید توی مادرش !!! کلمه ی خیلی دور از ذهنی نیست "مادر" واژه ای که این قدرت رو به دانته بخشید از پدرش قوی تر بشه ! قدرتی که دانته بدست آورد رو ورجیل نتونست چون عشق به مادرش و عشق مادرش به اونو فراموش کرده بود
ما هم همه مثه ورجیلیم مغرور و خودخواه و دنبال قدرت ....انسانیت رو از یاد بردیم چون فکر می کنیم انسانی وجود نداره ! عشق رو فراموش کردیم چون فکر می کنیم عشقی وجود نداره ! در حالیکه گاهی اوقات عشق کنارمون توی خونه م توی قلبمون فقط باید احساسش کنیم
من شعار نمی دم ! من حرف بیخود نمی زنم ممکنه برای خیلی ها این حرفا بی ارزش باشه یا بهم بخندن یا بگن این همه مثه بقیه شعار میده !!! ولی حداقلش خودم که می فهمم درونم چی می گذره !!!